۱۳۷۹/۰۳/۱۴
بیانات در مراسم یازدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المعصومین سیّما بقیّةالله فی الأرضین. قال الله الحکیم فی کتابه: «ولو قاتلکم الّذین کفروا لولوّا الأدبار ثم لا یجدون ولیّاً و لا نصیرا سنّةالله الّتی قد خلت من قبل و لن تجد لسنّةالله تبدیلا».(۱)
این روزها حوادث بزرگی که خاطرات آنها برای ملت مسلمان و بخصوص مردم شیعه بسیار حائز اهمیت است و حوادث مصیبتبار و دردناکی است - یعنی رحلت حضرت خاتمالانبیاء صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم، شهادت سبط اکبر، حضرت مجتبی علیهالصّلاةوالسّلام و شهادت حضرت ابیالحسن علیبنموسیالرضا علیهآلافالتّحیّةوالثّناء - با خاطره تلخِ مصیبتبار دیگری که رحلت امام بزرگوار است، همزمان شده است.
من امروز برای این که عظمت شخصیت امام بزرگوارمان را از یکی از ابعاد گوناگون مورد ملاحظه قرار دهم، بحثی را مطرح میکنم و آن این است که در این آیهای که تلاوت کردم - که یکی از آیات سوره فتح است - قرآن کریم برای مسلمانان مؤمنِ آن زمان، حقیقتی را بیان میفرماید. این حقیقت بر حسب اسباب ظاهری دور از ذهن است؛ امّا در تصویر الهی یک حقیقت مسلّم است. مطلب از این قرار است که جمعیتی از مسلمانان در سال ششم هجری، بدون سلاح و تجهیزات لازم و بدون آرایش جنگی، در مقابل کفّار که مسلّح و مجهّز بودند، قرار گرفتند و بنا بر این بود که مسلمانان دست به اسلحه نبرند. این در قضیه حدیبیّه بود. این قضیه را، هم «غزوه حدیبیّه» گفتهاند، هم «صلح حدیبیّه». از این جهت غزوه گفتهاند که اگرچه جنگی واقع نشد، اما حرکتی که اتّفاق افتاد، از یک جنگ بزرگ دارای آثار بیشتری بود؛ برکات آن و کیفیّت رویارویی، یک برکت و کیفیّت استثنایی بود. در این حادثه، کفّار قریش با تجهیزات، با سلاح، با مردان جنگی و با پیشبینیهای لازم، به سراغ مسلمانانی آمدند که با خودشان سلاح بر نداشته بودند و فقط به قصد مشرّف شدن به عمره و زیارت خانه خدا به راه افتاده بودند. نتیجه به جنگ نینجامید و برکات زیادی بر این رویارویی صلحآمیز مترتّب شد. خدای متعال به مسلمانان اینطور میفرماید که اگر سروکار شما با کفّار و مشرکان، به جنگ و شمشیر هم کشیده میشد، شما آنها را مغلوب میکردید. این سنّت الهی است؛ این قانون لایتخلّف پروردگار در عالم آفرینش است؛ «ولو قاتلکم الّذین کفروا لولّوا الادبار ثمّ لا یجدون ولیّا و لا نصیرا سنّةالله الّتی قد خلت من قبل ولن تجد لسنّةالله تبدیلا».
در این جا اصل مهمی پدید میآید که این اصل، هم در صدر اسلام مکرّردرمکرّر تجربه شد، هم در انقلاب اسلامی تجربه شد، هم در حوادث گوناگون دیگر تجربه شده است؛ توجه به آن برای ملتهایی مثل ملت ما حائز اهمیت است؛ ولی غالباً از چشم دور میماند. نقش امام بزرگوار ما - حضرت امام خمینی کبیر - این بود که این حقیقت را ثابت کرد. این حقیقت چیست؟ این حقیقت این است که نیروهای اثرگذار در تحوّلات اجتماعی و سیاسی، عبارت از چیزهایی است که به انسانها برمیگردد؛ مربوط به نیروهای انسانی و اراده انسانی و ایمان انسانی است. طبق این اصل، آرایش قدرتها و نیروهای اثرگذار در تحوّلات اجتماعی، غیر از آن چیزی است که همیشه قدرتمداران و مستکبران عالم خواستند آن را نشان بدهند. قدرتمندان و مستکبران عالم اینطور خواستند تفهیم و ثابت کنند که نتایج و تحولات بزرگ، به پول و زور و شمشیر و سلطه مطلقه و تبلیغات آنها مربوط است؛ کار عالم در دست آنهاست؛ اختیارات تحولات بشری در پنجههای قدرت آنهاست؛ اما این اصل الهی ثابت میکند که بعکس؛ تحوّلات عالم، مسائل بزرگ بشری و انسانی، انقلابهای بزرگ، پیشرفتهای بزرگ و حرکتهای عظیم، هیچکدام در دست قدرتمندان و زورمداران عالم نیست؛ در اختیار سلاح و پول و تبلیغات آنها نیست - اگرچه آنها اینطور وانمود کنند - در اختیار عوامل دیگری است. همه این عوامل به اراده انسانها، ایمان انسانها، فداکاری انسانها، حرکت انسانها و تجمّع انسانها برمیگردد که بر سرنوشت بشر میتواند حکومت کند؛ میتواند حوادث بزرگ را بهوجود بیاورد. این را قرآن مکرّر بیان کرده است؛ حوادث تاریخی، آن را تبیین و اثبات کرده است؛ ولی بسیاری از ملتها از این حقیقت غافلند و چون غافلند، عقب میمانند؛ مقهور قدرتهای استکباری عالم میشوند؛ از نیرویی که در اختیار آنهاست، از امکان و ظرفیتی که متعلّق به آنهاست، درست استفاده نمیکنند؛ قدرتمندان عالم هم از این غفلت سوءاستفاده میکنند و فرمان میرانند و مقاصد حیوانی و شهوانی و شخصی خودشان را پیش میبرند.
در اینجا نگاهی به آنچه که در دنیا اتّفاق افتاده است و امروز اتّفاق میافتد، بکنیم؛ چون ملت ایران به بازیابی این حقیقت احتیاج دارد. ملت ایران با رسالت عظیمی که بر دوش دارد و با کار بزرگی که امروز در مقابل خود دارد، باید به این حقیقت الهی بیشتر توجّه کند.
ببینید؛ برادران و خواهران عزیز من! قرن بیستم میلادی - یعنی این قرنی که چند ماه قبل به پایان رسید - قرن تحوّلات عظیم اجتماعی و سیاسی است. ملتها هر کدام برحسب موقعیت، شرایط، استعداد و هوشیاریشان، زودتر یا دیرتر، به تحوّلات عظیمی دست پیدا کردند. البته همینجا عرض کنم که ملت ایران جزو اولین ملتهایی بود که در این قرن میلادی به یک تحوّل عظیم سیاسی و اجتماعی دست پیدا کرد؛ یعنی در سال ۱۹۰۵ یا ۱۹۰۶ میلادی که برابر است با ۱۳۲۴ یا ۱۳۲۵ قمری، ملت ایران زودتر از اغلب ملتهای عالم به یک تحوّل سیاسی و اجتماعی نزدیک شد که آن تحوّلی است که در دوران مشروطیت اتّفاق افتاد. ملت ایران هوشیاری و پیشروی و مجاهدت و شرایط مناسب خودش را با این عمل ثابت کرد. علمای دین و دلسوزان جامعه، پیشوایان آن حرکت بودند. یک غفلت از سوی سیاستمداران وابسته به انگلیسِ آن زمان موجب شد که قدرتهای غربی و خارجی بتوانند از این حرکت ملت مسلمان سوءاستفاده کنند؛ عدالتخواهی ملت ایران را در قالب از پیش ساختهای مطابق نظریات خودشان بریزند و حرکت ملت ایران را منحرف کنند؛ بعد از چند سال هم سلسله پهلوی را برسرکار آورند. در واقع نزدیک به شصت سال حرکت ملت ایران و تحوّل کشور را عقب انداختند. این کار را انگلیسیها در حقّ ملت ایران کردند. در واقع دشمنیای که در این دوره شصت، هفتاد ساله با ملت ایران شد، یکی از دشمنیهای فراموش نشدنی و بسیار مهم است؛ والاّ قبل از کشور هند و روسیه و الجزایر و قبل از بقیه انقلابهای بزرگ قرن بیستم، ما وارد میدان تحوّل اجتماعی شدیم؛ ما آمدیم کشور و سازمان حکومت و نظام اجتماعیمان را متحوّل کنیم. ملت ما در تهران، در تبریز، در خراسان، در فارس، در بسیاری دیگر از نقاط این کشور، فداکاریهای بزرگی هم کردند؛ منتها بیگانگان نگذاشتند؛ عامل هم آن سیاستمداران وابسته به غرب بودند. کسانی که آن روز با غربیها و با قدرت دولت انگلیس میانه صمیمی و گرمی داشتند؛ حرکت ملت ایران را منحرف کردند؛ بعد هم رضاخان را سرِ کار آوردند؛ لذا تحول ملت ایران شصت سال عقب افتاد!
ملتهای دیگر هم در این قرن هر کدام به گونهای وارد این میدان شدند. در هندوستان این تحوّل اجتماعی به یک شکل انجام گرفت؛ در کشور روسیه این تحوّل یک طور انجام گرفت؛ در کشور الجزایر این تحوّل به یک شکل دیگر انجام گرفت؛ در دهها کشور، در آسیا و در آفریقا و در نقاط مختلف دیگر عالم، این تحوّل اجتماعی به شکل خاصّی انجام گرفته است. همه این تحوّلات در یک نقطه با هم مشترکند و آن این است که در همه این تحوّلات، نیروهای بشری و انسانی بر نیروهای استکباری غلبه کردند؛ منتها این غلبه در یک جا غلبه واضح و قاطعی بود و اثر ماندگاری به جا گذاشت؛ اما در جاهای دیگر نه، اثر آن زودگذر بود و بهخاطر غفلتها از بین رفت. این حقیقت روشنی است که هرجا ملتها به نیروهای اثرگذار انسانی خودشان تکیه کنند، میتوانند بر نیروهای فشار و زوری که از طرف قدرتهای غاصب و ظالم و زورگو و غارتگر به میدان آورده میشود، غلبه کنند.
مشکل امروز ملتها این است که وقتی در مقابل دشمنىِ قدرتمندان قرار میگیرند، احساس ناتوانی میکنند. امروز شما به صحنه جغرافیایی عالم در تقسیمات سیاسی و در تعاملات سیاسی نگاه کنید، ببینید کسانیکه در صحنه دنیا همه چیز را متعلّق به خود میدانند و ملتها را به چیزی نمیانگارند و منابع انسانی و مادّی را به غصب در اختیار خود قرار میدهند - یعنی قدرتهای استکباری - به چه چیزهایی تکیه میکنند؟ مهمترین چیزی که آنها به آن تکیه میکنند، این است که به ملتها وانمود میکنند که قدرت آنها قدرتی است که نمیتوان با آن مقابله کرد. شما اگر امروز به سراغ روشنفکران کشورهای عقب افتاده - از جمله کشورهای اسلامی - یا به سراغ سیاسیّون، یا به سراغ آحاد مردم آنها بروید و از آنها سؤال کنید که چرا شما برای احقاق حقوق ملىِ خودتان حرکتی انجام نمیدهید، جوابی که میدهند این است که ما نمیتوانیم و قدرت نداریم؛ قدرتها همه چیز را از ما گرفتهاند و ما نمیتوانیم در مقابل قدرتهای ستمگر اظهار وجودی کنیم! این منطق کسانی است که امروز در میان کشورهای عالم در موضع ضعف قرار دارند.
حقیقت قرآنی، عکس این را بیان میکند. حقیقت قرآنی میگوید که اگر انسانها به نیروی درونی خودشان - یعنی به ایمان و اراده و اتّحاد کلمه و فداکاریهای خودشان - تکیه کنند، هیچ قدرتی در مقابل آنان یارای ایستادگی ندارد. در دوران رژیم طاغوت، ما ملت ایران هم همین اشتباه را میکردیم. آن روز اگر از ما سؤال میکردند که این رژیم طاغوت نفت این مملکت را برده است، منابع این مملکت را برده است، امریکا را مسلّط کرده است، دین را از مردم گرفته است، اخلاق را گرفته است، فرهنگ ملی و اسلامی و بومی را گرفته است، تاریخ این ملت را خراب کرده است، چرا شما در مقابل آن ایستادگی و مقاومت نمیکنید، جوابی که روشنفکران و سیاسیّون میدادند، این بود که میگفتند کاری از ما ساخته نیست و ما نمیتوانیم اقدامی بکنیم! حرکت امام، درس بزرگ امام، خدمت بزرگ امام به این ملت و به ملتهای دیگر این بود که عکس این را ثابت کرد. به مردم گفت میتوانید و قدرت دارید؛ قدرت در دست شما و متعلق به شماست؛ فقط باید این قدرت را اعمال کنید؛ باید اراده کنید؛ باید تصمیم بگیرید؛ باید خواص و اثرگذاران در ذهن مردم وارد میدان شوند و مردم باید آمادهی فداکاری باشند. در آن صورت همه کار خواهد شد و همه موفّقیتها بهدست خواهد آمد. خودِ او اوّل کسی بود که وارد میدان شد. با ورود او به میدان، خواص آمدند؛ علما آمدند؛ روشنفکران آمدند؛ طلاب آمدند؛ دانشجویان آمدند؛ طبقات گوناگون مردم آمدند و در مدت چند سال، همه قشرها بتدریج به این نهضت عظیم پیوستند و در نتیجه، آن قدرت سیاسی و نظامی و تبلیغاتی که در مقابل این نیروی عظیم مردمی قرار داشت، نتوانست مقاومت کند. نیروی ایمان، نیروی اراده، نیروی رهبری حکیمانه و نیروی استقامت و صبر و پایداری، نه فقط بر قدرت رژیم طاغوت فائق آمد، بلکه بر قدرت امریکا هم که پشت سر او بود، چیره شد.
برادران و خواهران عزیز ما! مسأله به پیروزی انقلاب ختم نشد. بعد از آن که انقلاب پیروز شد، در تجربههای گوناگون، در میدانهای مختلف، در حملات گوناگون سیاسی و نظامی و اقتصادی که به این ملت شد، همین درس بزرگ و فراموش نشدنی قرآن - که امام عزیز و بزرگوار ما تجسّم این درس بود و آن را برای ما تکرار میکرد - به کار ملت ایران آمد. در جنگ تحمیلی، در مقابله با قدرتهای استکباری و در همه مسائل سیاسی، ملت ما از این درس بزرگ استفاده کرد. امروز شما نگاه کنید؛ در کشور لبنان یک بار دیگر همین درس تکرار شده است. روزی که رژیم صهیونیستی وارد جنوب لبنان شد و این منطقه را اشغال کرد، به قصد این نیامد که یک روز از اینجا بیرون برود. احتیاطاً تا بیروت هم آمدند و خودشان را به بیروت هم رساندند؛ منتها نمیخواستند آن قسمتها را نگهدارند. تصمیم قطعی رژیم صهیونیستی این بود که بخش جنوب لبنان را نگهدارد و جزو پیکره قلمرو غصبی خودش قرار دهد. همچنان که یک روز بخش کوچکی از فلسطین را اشغال کردند، بعد بتدریج بخشهای دیگر را هم به آن ملحق و منضم کردند و همه فلسطین را اشغال کردند؛ بعد قسمتی از کشور اردن را هم اشغال کردند؛ بعد قسمتی از لبنان را هم اشغال کردند؛ لذا قصدشان این نبود که از اینجا خارج شوند؛ تصمیم قطعی داشتند که بمانند. در مقابلشان چه بود؟ در مقابلشان نیروی مردمىِ تهیدستِ بدون هیچگونه تجهیزات در لبنان بود؛ یعنی نیروی حزبالله، نیروی مقاومت مسلمانان، نیروی آحاد مردمی که بمبارانهای روزمرّه رژیم صهیونیستی را تحمّل کردند. سالها طول کشید، اما نتیجه به پیروزی نیروی انسانیای که متّکی به ایمان و اراده بود، تمام شد. یکبار دیگر آن تصویری که قدرتهای استکباری میخواستند از آرایش عوامل اثرگذار به ذهنها القاء کنند، باطل شد و معلوم گردید که نخیر؛ اینطور نیست که هرکس سلاح و قدرت نظامی دارد، هرکس قدرت تبلیغات بینالمللی و جهانی دارد، لزوماً موفّق خواهد شد. اگر در دو، سه سالی قبل، به آحاد مردم و به خود صهیونیستها و پشتیبانانشان گفته میشد که همین جوانان مؤمن حزبالله در لبنان بر شما صهیونیستها پیروز خواهند شد، شما را از اینجا بیرون خواهند کرد، سرزمین خودشان را از شما بهزور پس خواهند گرفت، کسی باور نمیکرد؛ اما همین مطلبی که باور نمیشد، اتفاق افتاد! یک جنگ سریع اتّفاق نیفتاد؛ اما یک مبارزه و مقاومت طولانىِ چند ساله اتّفاق افتاد. نیروی اراده و نیروی ایمان، بر آن چیزی که زرق و برق آن چشمها را خیره میکرد، فائق آمد.
من عرض میکنم ملت عزیز ایران! ملت شجاع و جوان و مؤمن و با اراده و مجرّب ما! به ملتهای دیگر هم خطاب میکنم و میگویم که این حادثه، این واقعه، این تجربه عظیم قرآنی و مکرّر اتفاق افتاده، باز هم ممکن است اتّفاق بیفتد. در کجا؟ در خود فلسطین. امروز تحلیلگران سیاسی این مطلب را بسیار مستبعد میشمارند. اگر کسی بگوید همین نیروی ایمان و اراده مردمی بر دولت غاصب و مستکبرِ ظالم صهیونیستی ممکن است فائق آید، بعضی افراد این را ممکن است بسیار بعید بشمارند؛ بعضی حتی ممکن است آن را محال بدانند؛ اما نه، محال نیست؛ ممکن است این اتفاق بیفتد. این تکرار همان تجربهای است که در صدر اسلام مکرّر اتّفاق افتاد؛ در پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق افتاد؛ در جنگ تحمیلی اتفاق افتاد؛ در ثبات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی نظام جمهوری اسلامی در طول این بیست و یک سال اتفاق افتاد؛ در لبنان هم اخیراً اتفاق افتاد. این تکرار همین تجربه است. یک عامل هم بیشتر ندارد؛ و آن اینکه ملت فلسطین به نیروی ذاتی خودش تکیه کند و خسته نشود. ایمان و اراده و انگیزه و امید مردم فلسطین از آنها گرفته نشود. همچنان که بعد از بیست و دو سال جنوب لبنان برگشت، بعد از گذشت چندین سال ممکن است بخشهایی از فلسطین اشغالی و در نهایت همه فلسطین اشغالی به مردم فلسطین برگردد. امروز عدّهای این را بسیار بعید میبینند؛ دیروز هم عدّهای آزاد شدن جنوب لبنان را بعید و محال میدانستند؛ اما شد!
اگر سی سال پیش در این کشور کسی میگفت ممکن است رژیم پهلوی بهوسیله این مردم نابود شود و از بین برود، هیچکس باور نمیکرد. اگر میگفتند به جای رژیم طاغوتی پهلوی یک نظام اسلامی سر کار خواهد آمد، هیچکس باور نمیکرد؛ اما این چیزِ غیرقابل باور به حسب ظاهر، اتّفاق افتاد و معلوم شد که آرایش حقیقی نیروهای اثرگذار در تحوّل سیاسی و اجتماعی انسانها، غیر از آن چیزی است که چشمهای ظاهربین میبینند و تبلیغات استکباری میخواهد آن را آنطور وانمود کند. نیروهای اثرگذار، عبارتند از: اراده انسانی، ایمان انسانی، تصمیمگیری، ایثار پیشروان و رهبران و خسته نشدن آنها. آری؛ اگر ملت فلسطین زمام کار خود را به دست کسانی بدهد که نشان دادند لایق صحنه فلسطین نیستند؛ نشان دادند که حقیرتر از آنند که بخواهند مسألهای به عظمت مسأله فلسطین را بر دوش گیرند و بروند سازش کنند و نقش ایادی و مزدوران رژیم صهیونیستی و امریکا را ایفا کنند؛ البته نتایجی بهدست نخواهد آمد. اما اگر همچنان که امروز در صحنه فلسطین مشاهده میکنیم، انسانهای مؤمن، جوانان مؤمن، رهبران مؤمن، آدمهای خسته نشو، کسانی که دلهایشان به نور ایمان - ایمان به قرآن و ایمان به اسلام - روشن و منوّر است، وسط صحنه باشند و جوانان دور اینها جمع شوند و ایمانشان را از ایمان آنها تغذیه کنند - کما اینکه امروز چنین میکنند - این حرکت پیش خواهد رفت و بدانید که یک روز مردم دنیا شاهد آن خواهند بود که فلسطین به صاحبان اصلی آن - از مسلمان و مسیحی و یهودی - برخواهد گشت.
من در پایان صحبتم به ملت عزیزمان عرض کنم: ملت عزیز ایران! ای ملت سرافراز! ای ملتی که یک بار دیگر تجربه قرآنی صدر اسلام را با وجود خود، با حضور خود، با اراده خود، با ایثار و فداکاری خود تکرار کردید و تحقّق بخشیدید! ای ملتی که به پشتیبانی تو و با تکیه به تو، خمینی بزرگ توانست مفاهیم سیاسی دنیا را عوض کند؛ توانست معیارها را به هم بریزد؛ توانست راه نویی را در مقابل بشریت بگذارد و باز کند! ای ملت بزرگ! شما امروز به همان اراده و ایمان احتیاج دارید تا بتوانید آنچه را که بهدست آوردهاید، تثبیت کنید. امروز نظام اسلامی بحمدالله تثبیت شده است؛ اما کسانیکه با انقلاب شما ملت، تودهنی خوردهاند، سیاستهایی که با دست قدرتمند ملت ایران از صحنه غارت این کشور کنار زده شدند، بیکار ننشستهاند؛ آنها از دشمنی منصرف نشدهاند؛ آنها نقشههایی دارند.
خدا را شکر میکنیم که بسیاری از نیّتهای سوء دشمنان ما، طرّاحان امنیتی و اطلاعاتی و سیاسی امریکایی و صهیونیستی، برای ملت ما روشن شده است. البته هنوز گوشههایی هست که بعد از این برای مردم روشن خواهد شد و من به فضل پروردگار در فرصتی تصویر کلّی نقشه دشمن را نسبت به نظام خودمان برای ملت افشا خواهم کرد.
خطری که در مردم تداوم این حرکت سرافرازانه را تهدید میکند، در درجه اوّل عبارت از نا امیدی است. اگر دشمن بتواند مردم ما را، جوانان ما را، قشرهای ما را، نسبت به آینده این حرکتشان ناامید کند، ضربه خود را زده است. این خطر عمده است. لذا شما میبینید با انواع و اقسام روشها، بیانها، زبانها و شیوهها سعی میکنند دلها را نسبت به تداوم این حرکت پُرافتخار اسلامی مردّد و مأیوس کنند و امید را از آنها بگیرند. این مهمترین خطر است.
اما کسانی که روی مردم اثر میگذارند - کسانیکه حرفشان، اقدامشان، عملشان، منششان، نوشتهشان، روی مردم اثر میگذارد - چند خطر بزرگ آنها تهدیدشان میکند که باید بسیار مراقب باشند. یکی خطر خسته شدن است، یکی خطر راحتطلبی است، یکی خطر میل به سازش است، یکی خطر چسبیدن به منافع نقد است؛ همان بلایی که بر سر کسانی که انقلاب فلسطین را منحرف کردند، آمد؛ همان خطری که بر سر همه رهبرانی آمد که ملتهای خودشان را از مسیر درست و راهی که شروع کرده بودند، منحرف کردند و بازداشتند. بارهای سنگین بر روی نیروهای اثرگذار روی ذهنهای مردم است. باید ایمان و پارسایی خودشان را تقویت کنند؛ باید اتکای خودشان را به لطف و فضل خدا زیاد کنند؛ باید به دشمن لحظهای خوشبین نباشند؛ دشمن درصدد ضربه زدن است. اگر خواص یک کشور - یعنی نیروهایی که با زبانشان، با قلمشان، با رفتارشان، با امضایشان، بر روی مسیر یک ملت اثر میگذارند - میل به سازش و راحتطلبی و زندگی مرفه و خوشگذرانی پیدا کنند و از حضور در میدانهای خطر خسته شوند، آن وقت خطر تهدید میکند. لذاست که شما میبینید امیرالمؤمنین علیهالسّلام در دوران خلافت کوتاه خود، بیشترین خطابش، بیشتری ملامتش، بیشترین توصیهاش و بیشترین تذکّرش، به کسانی است که به آنها مسؤولیت داده بود تا بخشهای مختلفی را در آن کشور بزرگی که در اختیار آن حضرت بود، اداره کنند. امام بزرگوار ما بارها و بارها به مسؤولان کشور، به ما، به شاگردان خودش، به دستپروردگان خودش، تذکّر میداد. مضمون آن تذکّر این بود که مبادا به چرب و شیرین زندگی راحت، خودشان را عادت بدهند و از مجاهدت در راه خدا باز بمانند.
پروردگارا! این ملت بزرگ به تو ایمان آورد و در راه تو مجاهدت کرد. تو فرمودهای: «انّالله یدافع عن الّذین آمنوا».(۲) تو وعده کردهای که از مؤمنان، از مجاهدان راه خودت و از پاکبازان دفاع خواهی کرد.
پروردگارا! از این ملت بزرگ، در راه آرمان بزرگش، در راه مقاصد افتخارآمیزش، در مقابل دشمنان خطرناکش دفاع کن و به این ملت نصرت و پیروزی عنایت فرما.
پروردگارا! نام امام، راه امام، یاد امام، درسهای ماندگار امام را در ذهن و دل و عمل ما همیشه زنده بدار.
پروردگارا! روح مطهّر نبی اکرم و اولیایش، روح مطهّر شهیدان و روح مطهّر امام بزرگوار را از ما راضی کن.
پروردگارا! چشمه امید را در دلهای ما بجوشان.
پروردگارا! دشمنان ما را مغلوب و منکوب و منهدم بگردان.
پروردگارا! وحدت کلمه ما، ایمان ما، اراده ما و باورهای ما را روزبهروز رساتر و روشنتر و مستحکمتر بگردان.
پروردگارا! ما را به فضل خود، به کمک خود، به لطف خود، به وعده خود، به آنچه که به مؤمنان و محسنان و صالحان وعده فرمودهای، روزبهروز نزدیکتر بگردان.
پروردگارا! ما را بندگان صالح خودت قرار بده؛ مرگ ما و زندگی ما را در راه خودت قرار بده.
پروردگارا! ما را از جمله کسانی که به آنها سرباز دین و اسلام گفته میشود، قرار بده.
پروردگارا! به همه ملتهای مسلمان نصرت عطا کن؛ به ملت لبنان و فلسطین نصرت کامل عنایت فرما.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) فتح: ۲۲ و ۲۳
۲) حج: ۳۸