newspart/index2
تاریخ تمدن ایران باستان
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
با حجاب بودن زنان اعیان و اشراف ایرانی و اروپایی در گذشته

در قضیه‌ی زن، آنی‌كه باید جواب بدهد، آنی‌كه گریبانش گیر هست، غرب است، نه اسلام، نه جمهوری اسلامی. آنهائی كه مرزهای دو جنس را بكلی از بین بردند، آزادی جنسی را در عمل، در زبان، در تبلیغات، حتّی در فلسفه ترویج كردند، باید پاسخ بدهند. نتیجه این شد كه با توجه به خوی تجاوزگری طبیعی و قوّت طبیعی‌ای كه مرد نسبت به زن دارد، زن مظلوم واقع بشود و نسبت به زن حق‌كشی انجام بگیرد. زن را وسیله‌ای برای فروش كالاهایشان قرار بدهند؛ مثل یك كالا، مثل یك متاع! شما این مجلات فرنگی را نگاه كنید؛ برای فروش یك متاع، پیكر لخت یك زن را نشان میدهند! آخر اهانتی از این بالاتر برای یك زن ممكن است؟ آنها باید جواب بدهند.
حجاب، تكریم آن كسی است كه در حجاب است. حجاب زن، تكریم زن است. در بیشتر كشورها- حالا من «بیشتر» كه می‌گویم، چون همه را اطلاع ندارم- در گذشته، در قدیم، در همین اروپا تا دویست سیصد سال پیش زنهای اعیان و اشراف حجابی روی صورتشان می‌انداختند؛ در بعضی از فیلمهای قدیمی شاید دیده باشید. یك حجاب می‌انداختند كه چشمها به روی آن‌ها نیفتد. این، تكریم است. در ایران باستانی زنهای اعیان و اشراف و رؤسا همه باحجاب بودند؛ زنهای افراد پائین و طبقات پست، نه، بی‌حجاب هم می‌آمدند؛ مانعی هم نبود. اسلام آمد این تبعیض را گذاشت كنار، گفت نخیر، زن باید باحجاب باشد؛ یعنی این تكریم مال همه‌ی زنان است. آن وقت آنها حالا شده‌اند طلبكار، ما شده‌ایم بدهكار! آنها بدهكارند؛ آنها باید بگویند چرا زن را مثل یك كالا وسیله‌ی شهوترانی قرار دادند.1386/10/13

لینک ثابت
همدان ؛ شهری با قدمت سه هزار ساله

نخبه‌پروریِ استان [همدان] نشانه‌یی است از یک استعداد طبیعی. حالا این استعداد مربوط به منطقه‌ی جغرافیایی است یا خصوصیات اقلیمی و تاریخی، به این کاری ندارم؛ هر عاملی که دارد، بالاخره این منطقه نخبه‌پرور است و نخبه‌های خود را به نقاط دیگر سرریز می‌کند. شاید علت این هم که همدان جزو معدود شهرهای دنیاست که با چنین تاریخ کهنی سرپا مانده - شهر رم که یکی از قدیمی‌ترین شهرهای دنیاست، دو هزار و هفتصد سال سابقه دارد؛ اما همدانِ شما سه هزار و صد سال تاریخِ شناخته‌شده دارد، که بیشتر از این هم احتمالش هست و گفته‌اند - وجود همین استعدادها و نبوغ‌ها باشد. البته شهرهای قدیمی‌تری هم وجود داشته، اما امروز در دنیا از اینها نام و نشانی وجود ندارد؛ ولی شهری که با چنین سابقه‌ی تاریخی سر پاست - و همدانِ امروز از همدانِ صد سال پیش و شاید از همدان قرنهای قبل خیلی سرپاتر است - نشان‌دهنده‌ی یک استعداد طبیعی است. البته من افتخار نمی‌کنم که این‌جا پایتخت مادها یا پایتخت تابستانیِ هخامنشی‌ها بوده. تواریخی هم که آقای استاندار شرح مفصلی از آنها گفتند، همه‌اش محل بحث است؛ چیزهای مسلّمی نیست. معلوم نیست دولت ماد در آن وقت تنها دولت متمرکز ایران بوده؛ اینها بین دانشمندان و متخصصانِ این کار محل اختلاف است. در همان دوره‌ی ماد، به گمان زیاد ما چندین حکومت مقتدر در سرتاسر ایران داشتیم. البته فرنگی‌ها اصرار داشتند هخامنشی‌ها را بالا بیاورند و مطرح کنند و کوروش و داریوش را اولِ تاریخ بدانند؛ حتّی مادها را هم از خاطر برده‌اند. کار مستشرقان اروپایی در این زمینه خیلی صادقانه نبوده، لیکن حفاری‌ها و شناختها و نشانه‌های گوناگون تمدنی به ما نشان می‌دهد که در سرتاسر ایرانِ کنونی ما تمدنهای بسیار قدیمی - که بعضی شاید از تمدن مصر هم قدیمی‌تر باشد - وجود دارد؛ تمدنهای شش هزار ساله، هفت هزار ساله؛ از جمله در همدان است، از جمله در سیستان است، از جمله در مناطق دیگری از این کشور است. بنابراین نمی‌شود قاطع گفت این‌جا تنها دولت متمرکز یا اولین دولت متمرکز وجود داشته؛ اینها حدسیات است. آنچه مسلّم است، این است که این‌جا سه هزار سال زنده بوده است؛ سه هزار سال مشغول ساختن و تولید تمدن و علم و زندگی بوده است؛ این خیلی مهم است.
این گذشته‌ی تاریخی به چه دردی می‌خورد؟ اگر این گذشته را به‌عنوان یک شجره‌نامه فقط در جیبمان بگذاریم و به آن افتخار کنیم، مثل بعضی‌هاست که از سیادت فقط شال سبزی به کمرشان ببندند یا شجره‌نامه‌یی در جیبشان بگذارند و آن را وسیله‌ی ارتزاق قرار دهند؛ این‌که درست نیست. اهمیت این شجره‌نامه از این جهت است که نشان می‌دهد این منطقه - به هر دلیلی؛ یا به دلیل اقلیمی، یا به دلیل جغرافیایی، یا به دلیل تاریخی - منطقه‌یی است که استعداد در آن پرورش پیدا می‌کند؛ یعنی جوانِ امروزِ همدان و ملایری و نهاوند و کبودرآهنگ و بقیه‌ی نقاط این استان می‌تواند این امید را داشته باشد که بشود ابن‌سینا، بشود رشیدالدین فضل‌اللَّه، بشود میرسیدعلی، بشود آخوند ملاحسینقلی، بشود آخوند ملاعلی معصومی.1383/04/19

لینک ثابت
نوروز؛ جشنی در خدمت حكومتهای استبدادىِ قبل از اسلام

اسلام با سنّتهایی كه از قبل از اسلام باقی مانده است، دو نوع رفتار می‌كند. اوّلاً بعضی سنّتهای غلط را به‌كلّی از بین می‌برد و نابود می‌كند؛ چون سنّتهای درستی نیست. مثل این‌كه عربها قبل از اسلام، دختران خودشان را نگه نمی‌داشتند، یا بیشترِ ملتهای غیرمسلمان، جنس زن را تحقیر و اهانت می‌كردند! اسلام این سنّت را به‌كلّی از بین برد؛ چون به‌كلّی غلط بود.
ثانیاً اسلام بعضی از سنّتها را از بین نبرده است. كالبد سنّت را نگه داشته و محتوا و روح آن را عوض كرده است؛ مثل بسیاری از اعمال و مراسم حج. این طوافی را كه ملاحظه می‌كنید، قبل از اسلام هم بود؛ منتها محتوای طواف، محتوای شرك بود! اسلام آمد و این عمل را از محتوای شرك آلود، خالی و از محتوای توحید پُر كرد. طواف در آن زمان، مظهر گرایش انسان به آلهه و اربابِ ادّعایی و پنداری بود؛ آن را تغییر داد و مظهر ارادت انسان به مركز عالم وجود - یعنی حضرت حق متعال و وجود مقدّس پروردگار - قرار داد. ظاهر را نگه داشت و باطن را عوض كرد.
اسلام در بسیاری از مواقع، با سنّتها این كار را می‌كند. مردم ما عینِ همین كار را با نوروز كردند؛ نوروز را نگه داشتند و محتوای آن را عوض كردند. نوروز در ایران، جشنی در خدمت حكومتهای استبدادیِ قبل از اسلام بود! به همین خاطر است كه «نوروز باستانی»، «نوروز باستانی» می‌گویند! «نوروز» اش خوب است، ولی «باستانی» اش بد است! «باستانی» یعنی این‌كه همه‌ی این جشنهای دوره‌ی سال - مثل جشن «نوروز»، یا جشن «مهرگان»، یا جشنهای دیگری نظیر «خردادگان»، «مردادگان» و جشنهای گوناگونی كه قبل از اسلام بوده است - در خدمت حكومتهای استبدادی و سلطنتهای پوسیده‌ی دوران جاهلیت ایران بود! محتوای نوروز، محتوای مردمی و خدایی نبود؛ توجّه و ارادت به حضرت حق در آن نبود؛ جهات عاطفی و انسانی و مردمی در نوروز نبود! ملت ایران نوروز را نگه داشتند؛ اما محتوای آن را عوض كردند. این محتوای امروز نوروز ایرانی، غیر از محتوای باستانی است.
نوروز برای ملت ما، امروز عبارت است از اوّلاً : توجّه مردم به خدا. اوّلِ تحویلِ سال كه می‌شود، مردم دعا می‌خوانند، «یا محوّل الحول والاحوال» می‌گویند، آغاز سال را با یاد خدا شروع می‌كنند، توجّه خود را به خدا زیاد می‌كنند. این، ارزش است. ثانیاً نوروز را بهانه‌ای برای دید و بازدید و رفع كدورتها و كینه‌ها و محبّت به یكدیگر قرار می‌دهند. این همان برادری و عطوفت اسلامی و همان صله‌ی رحم اسلام است؛ بسیار خوب است. ضمناً نوروز را بهانه‌ای برای زیارت اعتاب مقدّسه قرار می‌دهند؛ به مشهد مسافرت می‌كنند - كه همیشه یكی از پرجمعیت‌ترین اوقات سال در مشهد مقدّس، اوقات عید نوروز بوده است - این بسیار خوب است.
پس می‌بینید كه نوروز را نگه داشتند، محتوای آن را كه غلط بود، به محتوای صحیح و درست تبدیل كردند. این هنر ملت ایران و ذوق و سلیقه‌ی ایرانی مسلمان است.1377/01/01

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی