سوءاستفاده غرب از علم, تولید علم, جهاد علمی, حرکت علمی ایران, علمآموزی, پیشرفت علمی غربی, پرچمداران علم در اروپا امروز علم در خدمت ظالمترین انسانها و ظالمترین جوامع است؛ باید از این حالت خارج شود.1388/11/13
روح دینی؛ پشتیبان علم در نزد مسلمین بعضی به غلط خیال میکنند که «علمگرایی» با «دینگرایی» نمیسازد. من دیدهام که در این چند سال اخیر، بعضیها که اغراض خاص سیاسی دارند و ما آنها را میشناسیم - شاید عموم مردم ندانند که این افراد چه غرضی دارند، لیکن ما چون افراد را از روی سوابقشان بیشتر میشناسیم، زودتر برایمان قابل حدس است - و بعضیها هم که ممکن است غرض سیاسی نداشته باشند، اما همینطوری تشویق میکنند، برای القاء این معنا میکوشند که دینگرایی مردم - که امروز در جامعهی ما رواج دارد - با علمگرایی منافات دارد و با علمگرایی میشود به دینگرایی مردم صدمه زد! اینها کور خواندهاند و اشتباه میکنند؛ این دو با هم هیچ منافاتی ندارند؛ زیرا دین اگر دین اسلام است که ما امروز طرفدار آن هستیم، دینی است که انقلاب میکند؛ دینی است که برای میدانها سرباز درست میکند؛ دینی است که به علم دعوت میکند. اصلاً علت اینکه مسلمانان توانستند برای مدت چند قرن مشعل علم را در دنیا به دست بگیرند، همین توجه اسلام به علم و دانش بود. از فارابی تا خواجه نصیر، حدود سه قرن این مشعلداری ادامه داشته است؛ آن هم در سطح بالا، نه در سطح پایین. امروز نظرات خوارزمی در ریاضیات، یا نظرات ابنسینا در طب، نظرات منسوخشدهیی نیست؛ نظراتی است که بر اساس آنها نظراتی آمده، لیکن نسخ نشده است؛ نظرات باطلشدهیی نیست؛ نظرات صحیحی است که البته تکمیل شده است. همهی اینها از کجا ناشی شدند؟ از دین اسلام ناشی شدند؛ یعنی آن عامل اصلی که توانست مسلمین را به این اوج علمی برساند، دین اسلام بود. شما میدانید که در اروپا...ضدیت با دین بود. البته تا برههیی از زمان، به خاطر آن دین کذایی، ضدیت با علم بود. حتّی در اروپا هم اولین مشعلداران علم، افراد دینیاند. خود این «راجربیکن» معروف - که فرانسویها به او «رژه بیکن» میگویند - کشیش است؛ آن هم کشیشِ فرانسیسکناست. نمیدانم شما با احوالاتشان آشنا هستید یا نه. اینها گروه کشیشیِ بسیار زهدگرایی هستند که خود را تابع «سن فرانسیس» میدانند؛ همان «سن فرانسیس» معروفِ قدیس، که این «سانفرانسیسکو»ی امریکا هم به اسم اوست. اینها اسماء مقدس را روی شهرها میگذاشتند. این «سنفرانسیس» معروف، قدیسی بود که دستگاههای پاپ آن وقت، به خاطر افشاگری این شخص نسبت به تجملات دستگاه پاپ، دشمن خونیش بودند. او معارض دستگاه پاپ و معارض آن جاه و جلالها و آن ثروتها و آن زراندوزیها بود؛ طرفدار زهد بود. اگر بخواهیم مشابه «راجربیکن» را در میان نحلههای اسلامی بیابیم، باید مثلاً او را در زمرهی تصوف خاکساری - که کارشان درویشی و گدایی است - بدانیم. کشیش این رشته «راجربیکن» معروف است که در قرن سیزدهم میلادی، از اولین پرچمداران علم در اروپاست. به عبارت دیگر، اولین جلوههای علم که به رنسانس اروپا منتهی شد و آن تحول علمی را پدید آورد، باز از طرف مذهبیها بود؛ منتها مذهبیهای روشن، نه مذهبیهای تاریکذهن. «ابنسینا»ی ما هم همینطور بود. خود «ابنسینا» یک عالم دینی است؛ او به یک معنا اصلاً یک عارف است. «بیرونی» هم یک عالم دینی است، که آن «تحقیق ماللهند» را نوشت. میدانید که اسم این کتاب، از یک بیت شعر گرفته شده است: تحقیق ماللهند من مقولة مقبولة فیالعقل او مرذولة او در زمان خود، در ریاضی و در نجوم و در علوم متفرق، تبحر داشت. «شیخ بهایی»هم که یک آخوند به تمام معنای کامل است، همینطور بود. در زمان «شیخ بهایی»، رشتههای دینی در آن مسیر و جریان صنفیِ آخوندی افتاده بود. در گذشته، صنفیِ به این شکل که نبوده است؛ یک روحانی بوده که در همهی علوم عالم بوده؛ مثل خود «ابنسینا» که شاگرد فلسفه هم داشته، شاگرد طب هم داشته است؛ اما «شیخ بهایی» مربوط به آن دورانی است که روحانیت جنبهی صنفی پیدا کرده بود؛ یعنی یک آخوند حرفهییِ منبر و محرابی، با آنگونه دانشهای کذایی. پس، آن روح دینی، با روح علمی اصلاً منافاتی ندارد؛ بلکه روح دینی، کمک و پشتیبان روح علمی است.1370/11/15
راجر بیکن کشیش ؛ از اولین پرچمداران علم در اروپا در اروپا هم اولین مشعلداران علم، افراد دینیاند. خود این «راجر بیکن» معروف که فرانسویها به او «رژه بیکن» میگویند کشیش است؛ آن هم کشیشِ فرانسیسکن است. نمیدانم شما با احوالاتشان آشنا هستید یا نه. اینها گروه کشیشیِ بسیار زهدگرایی هستند که خود را تابع «سن فرانسیس» میدانند؛ همان «سن فرانسیس» معروفِ قدیس، که این سانفرانسیسکوی امریکا هم به اسم اوست. اینها اسماء مقدس را روی شهرها میگذاشتند. این «سنفرانسیس» معروف، قدیسی بود که دستگاههای پاپ آن وقت، به خاطر افشاگری این شخص نسبت به تجملات دستگاه پاپ، دشمن خونیش بودند. او معارض دستگاه پاپ و معارض آن جاه و جلالها و آن ثروتها و آن زراندوزیها بود؛ طرفدار زهد بود. اگر بخواهیم مشابه «راجر بیکن» را در میان نحلههای اسلامی بیابیم، باید مثلًا او را در زمرهی تصوف خاکساری که کارشان درویشی و گدایی است بدانیم. کشیش این رشته «راجر بیکن» معروف است که در قرن سیزدهم میلادی، از اولین پرچمداران علم در اروپاست. به عبارت دیگر، اولین جلوههای علم که به رنسانس اروپا منتهی شد و آن تحول علمی را پدید آورد، باز از طرف مذهبیها بود؛ منتها مذهبیهای روشن، نه مذهبیهای تاریکذهن.1370/11/15