newspart/index2
ظلم / عدل/تبعیض/بی‌عدالتی/ظلم‌ستیزی/نبایدهای رقابت سیاسی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
ظلم, ملت ایران(مخاطب), مردم ایران

ملت ما هم یک ملت مبارز است. اما این مبارزه‌جویی ملت ما، علیه ظلم، تبعیض و تحمیل است. این مبارزه‌جویی به هیچ‌وجه در راه دخالت در امور کشورهای دیگر نیست.۱۳۷۴/۰۳/۱۴
لینک ثابت
استقرار عدل، وجه تمایز دوران جاهلیت از دوران بعثت

یک نکته‌ی دیگر در دعوت اسلامی، عبارت است از استقرار عدل در بین انسانها. خصوصیت جاهلیت، نظام ظالمانه بود. ستمگری، عرف رایج بود. این‌طور نبود که گاهی یک نفر ظلم کند. بنای نظام جامعه بر ظلم و تبعیض و زورگوییِ قوی به ضعیف بود، زورگوییِ مرد به زن بود، زورگوییِ ثروتمند به بی‌پول بود، زورگوییِ ارباب به برده بود. باز همان اربابها به نوبه‌ی خودشان زورگوییهای سلاطین و صاحبان قدرت را قبول می‌کردند. زوراندر زور بود. یکسره، زندگی مردم ظلم و تبعیض و زورگویی بود. این، خصوصیتِ زندگی جاهلی است. هرجا این‌طور باشد، جاهلی است. اسلام نقطه‌ی مقابل آن را آورد. استقرار عدل را آورد. «انّ اللَّه یأمر بالعدل و الاحسان»(۱). این یکی از خصوصیات جامعه‌ی اسلامی است. عدل فقط هم شعار نیست. جامعه‌ی اسلامی باید دنبال عدالت هم برود و اگر عدالت نیست، آن را تأمین کند. اگر در دنیا دو نقطه وجود دارد که یکی نقطه‌ی عدل و یکی نقطه‌ی ظلم است و هردو هم غیراسلامی هستند، اسلام به آن نقطه‌ی عدل، ولو غیراسلامی است، توجّه موافق دارد. مهاجرینِ به حبشه را پیغمبر اکرم صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله خودش به حبشه فرستاد. یعنی آنها را در پناه یک پادشاه کافر، به خاطر عدل قرار داد. به تعبیر دیگر، مردم را از خانه و زندگی و محیط زیست‌شان به خاطر ظلمی که به آنها می‌شد، دور کرد. این هم یک نقطه است. یعنی استقرار عدل، تبعیت از عدل، ترویج عدل، تلاش و مجاهدت برای عدل، بزرگداشت عدالت هرجا که باشد - ولو در بلاد غیرمسلم - و تقبیح ظلم در هر نقطه‌ای از دنیا که باشد. این هم یکی از خصوصیات اسلامی است و شما می‌بینید زندگی اسلامی و حیات مبارک پیغمبر صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله و تاریخ اسلامی در بهترین ازمنه و سالمترین دورانهایش، حاکی از عدل پروری و عدالت‌جویی است. این هم یکی از ممیّزات بعثت پیغمبر صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله است. من اینها را به عنوان مثال عرض می‌کنم. توجّه کنید تا به نقطه‌ای برسیم که بشود از آنها سررشته‌ای برای حرکت امروز پیدا کرد. صرفاً نمی‌خواهیم تاریخ یا معرفتی از معارف اسلامی را در ذهن بیان کنیم و ذهنیّت را بیاراییم.۱۳۷۳/۱۰/۱۰

۱ ) سوره مبارکه النحل آیه ۹۰
إِنَّ اللَّهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَالإِحسانِ وَإيتاءِ ذِي القُربىٰ وَيَنهىٰ عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنكَرِ وَالبَغيِ ۚ يَعِظُكُم لَعَلَّكُم تَذَكَّرونَ
ترجمه:
خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می‌دهد؛ و از فحشا و منکر و ستم، نهی می‌کند؛ خداوند به شما اندرز می‌دهد، شاید متذکّر شوید!
لینک ثابت
مردم ایران, ظلم, ظلم‌‏ستیزی, ایستادگی مقابل ظلم, ظلم, ظلم‌‏ستیزی, ایستادگی مقابل ظلم, ملت ایران(مخاطب)

در قضایاى تعدى و ظلم و جورى که امروز به مسلمانان عالم مى‌شود، جز ملت ایران هیچ ملتى یا جرات نمى‌کند صدایى برآورد و یا صدایش به جایى نمى‌رسد.۱۳۷۳/۰۱/۰۱
لینک ثابت
سیر حرکت بیداری مردم توسط حضرت ابراهیم(ع)

ابراهیم علیه‌السّلام به عنوان یک جوان داعی توحید و تنها دعوت کننده به معرفت پروردگار در یک جامعه غفلت‌زده و شرکآلود، وارد میدان دعوت شد؛ اما دلها همه خواب و مغزها متحجّر شده بود. ابراهیم علیه‌السّلام، به تدبیر الهی باید تکانی به دلها، فکرها و ذهنهای مردم میداد تا در سایه این تکانِ شدید، میتوانست حرف خود را به اعماق جان مردم برساند. آن تکانِ شدید، این گونه به وجود میآمد که ابراهیم علیه‌السّلام، بتخانه و مرکز ایمان کورکورانه و جاهلانه آن مردم را به هم بریزد.

او وارد بتخانه شد، بتها را شکست و تنها یک بت را که بت بزرگ بود، سالم نگاه داشت؛ برای این‌که از همین نقطه بتواند استفاده کند و ذهنها را متوجّه حقیقت سازد.

بعد از آن‌که مردم فهمیدند این حرکت، کارِ ابراهیم خلیل‌اللَّه است، گفتند: آیا تو این کار را با خدایانمان کردی!؟ «قالوا ءَانت فعلت هذا بالهتنا یا ابراهیم(۱).» و ابراهیم علیه‌السّلام به آنان جواب داد: «قال بل فعله کبیر هم هذا فاسئلوهم ان کانو ینطقون(۲).» از این‌جا مجاهدت فکری ابراهیم علیه‌السّلام که یک نفر بود در برابر یک دنیا، شروع شد. نکته، این‌جاست. یک دنیای ظلمانی در برابر ابراهیم علیه‌السّلام بود؛ که در آن قدرتهای پر تلألؤ مادّی بودند، ثروتمندان درجه یک بودند، داعیان و گویندگان تابع قدرت بودند و او تنها بود. این، درس است. یک ملت وقتی که در مقابل یک دنیای مخالف قرار میگیرد چه حالی دارد؟ امروز شما به ملت ایران نگاه کنید! ملت ایران حرفی میزند که هیچ یک از قدرتهای جهانی آن را دوست نمیدارند. در قضیه فلسطین، همه با هم سازش کردند و جز ملت ایران کسی جرأت نمیکرد «نه» بگوید و حقیقت را ابراز کند. در قضایای تعدّی و ظلم و جوری که امروز به مسلمانان عالم میشود، جز ملت ایران هیچ ملتی یا جرأت نمیکند صدایی برآورد و یا صدایش به جایی نمیرسد. نسبت به نظم نوینی که مستکبرین عالم و در رأس آنها امریکا برای تسلّط بر ملتها درست کرده‌اند، جز ملت ایران هیچ کس در دنیا جرأت نمیکند «نه» بگوید. یعنی کسانی که عقیده ملت ایران را قبول دارند، در دنیا کم نیستند. حتّی از دولتمردان هم کسانی هستند که حرف شما ملت ایران را قبول دارند. اما آنها هم میترسند! یکی از رؤسای جمهورِ به اصطلاح انقلابی، هفت، هشت سال قبل از این در یکی از مجامع جهانی که بیش از صد دولت در آن شرکت کرده بودند و ما هم بودیم، به من گفت: «غیر از شما، همه کسانی که در این مجمع هستند، میترسند!» بعد سرش را پایین آورد و آهسته ادامه داد: «من هم میترسم!» حقیقت این است. حرف حق را قبول دارند؛ اما بر قدرتشان، بر سلطنتشان، بر ریاستشان و بر حکومتشان میترسند! برای این‌که چند صباحی در رأس قدرت باشند، حقیقت را نمیگویند. ملت و دولت ایران و نظام مقدّس اسلامی در ایران، حرف حقِ‌ّ خود را در مقابل یک دنیای پر زرق و برقِ پر مدّعاىِ بلند صدایی که تبلیغاتش همه عالم را گرفته است، میگوید. این خصوصیتی است که همه ناظران در سطح دنیا آن را تحسین میکنند. آن وقت شما ببینید که یک پیغمبر، یک تنِ تنها، در مقابل آن همه افکار مخالف، حرف حق را میزند و در مقابل نظرات مخالف، با قدرت می‌ایستد. ابراهیم علیه‌السلام چنین وضعی داشت. اینها هستند که تاریخ را شکل و جهت میدهند. نام ابراهیم و ابراهیمها و پیغمبران بزرگ الهی، به این جهت است که در تاریخ ثبت میشود. هیچ قدرتی نمیتواند بزرگان عالم و مردان شجاع الهی را از صفحه روزگار محو، یا نامشان را کمرنگ کند.

گفتند: «تو این کار را کردی!؟» ابراهیم علیه‌السّلام به آنها جواب داد: «قال بل فعله کبیر هم هذا، فاسئلوهم ان کانوا ینطقون.» متعاقب این تکانِ شدیدی که آنها داد، خواست ذهنشان را متذکّر کند و به آنها ذکر بدهد. گفت: «اگر بتها حرف میزنند از خودشان بپرسید! اگر این بت بزرگ، قدرت دارد که بیان کند و حقیقت را به شما بگوید از او سؤال کنید و ببینید چه میگوید!» در واقع آنها را مقابل مطلبی قرار داد که ناچار بودند آن را بفهمند و تصدیق کنند. یعنی راهِ برو و برگرد نداشتند! الگو و نمونه ذکر دادن به مخاطب را ابراهیم علیه‌السّلام از طریق حرکتی بزرگ و کوبنده انجام داد.

اکنون چند آیه را در ارتباط با موضوع تا آخر میخوانم و شرح و معنی میکنم. بعد به حرکت عظیم ملت ایران و آن رهبر الهی بزرگ که ابراهیم‌وار حرکت کرد و کرد آن کاری را که خدا میخواست بکند و تأثیر خود را در دنیا گذاشت، میپردازیم.

قرآن کریم در ادامه آیات مربوط به اقدام و حرکت ابراهیم علیه‌السّلام میفرماید: «فرجعوا الی انفسهم.» وقتی به آنها گفت که «از بت بزرگ سؤال کنید» آنها به خودشان برگشتند؛ یعنی ناگهان به خود آمدند. این همان حالت ذکر است. «فرجعوا الی انفسهم فقالو انّکم انتم الظالمون(۳).» به خودشان برگشتند، فکر کردند و به تعبیر من با خود گفتند: «حقّا که ما ستمگریم.» انسان آن قدر غافل باشد که به جای رفتن به سراغ خداوندِ قادر حىِ‌ّ بصیرِ فعّالِ مایشاء و حاکم ما یُرید، به سراغ موجودی که از خودش هم نمیتواند دفاع کند برود و چشم بسته تسلیم او شود!؟ اگر چه آن بت، چوبی بود؛ اما بتهای گوشت و پوست و استخواندار نیز همین طورند. هر قدرتمندی که به خدا متکّی نباشد و قدرتش از قدرت پروردگار عالم سرچشمه نگرفته باشد، مثل همان بت است که نمیتواند از خود و از منطق خود دفاع کند.

آری؛ همچنان که میبینید، مستکبرین و قلدران عالم در سرتاسر دنیا - چه در سطح بین‌المللی و چه در کشورهای خودشان - زورگویی میکنند، اما زورگویی برای همیشه قابل ماندن نیست. زور که باقی نمی‌ماند! آنچه باقی میماند، حقیقت است. لذاست، که «نمرودها» رفتند و «ابراهیم» ها باقی ماندند. «ثمّ نکسوا علی رؤوسهم.» بعد از آن‌که ابراهیم علیه‌السّلام به آنها ذکر داد و به آگاهی رسیدند، سرشان را پایین انداختند.

انسانِ غافل نمیفهمد چه کار میکند. شما اگر امروز به ملتهایی که تحت تأثیر فرهنگ تحمیلی ابرقدرتها قرار دارند نگاه کنید، همین غفلت را مشاهده خواهید کرد. سر به هوا در حال حرکتند، و هر کس غیر از خودشان را نیز نفی میکنند. از روی غفلت، ملتها را تحقیر میکنند و مورد بیاعتنایی قرار میدهند؛ چون حقیقت را نمیدانند.

«ثم نکسوا علی رؤسهم لقد علمت ما هؤلاء ینطقون. قال افتعبدون من دون اللَّه ما لا ینفعکم شیئاً و لا یضُرّکم(۴).» ابراهیم علیه‌السّلام، از یک لحظه آگاهی آنها حُسن استفاده کرد و در چند جمله، تنها سخن حقیقتی را که در آن لحظه میشد بیان کرد به آنها گفت. گفت: «آیا شما به غیر خدا، کسی را عبودیّت میکنید که نه میتواند به شما نفع برساند و نه ضرر!؟» و شما عزیزانِ من! بدانید که همه قدرتهای غیرخدایی این گونه‌اند. به قدرت ظاهری فراگیرشان نگاه نکنید. به سلاحهای مدرن و فوق مدرن و به پول و ثروتشان نگاه نکنید.

آن عاملی که ملتها را در مقابل قدرتها ضعیف میکند، بیارادگی خودِ ملتهاست. اگر ملتی با اراده حرکت کند، به خدا متّکی باشد و دستور الهی را اطاعت نماید، هیچ قدرتی نمیتواند مویی از سرِ او کم کند. «افٍ‌ّ لکم و لما تعبدون من دون اللَّه(۵).» ابراهیم علیه‌السلام فرمود: «اُف بر شما و بر آن چیزی که جاهلانه عبادتش میکنید و در مقابل آن سر فرو میآورید.» سیر حرکت ابراهیم علیه‌السّلام به این ترتیب بود که اوّل حرکت تندی انجام داد، تا وجدانها و ذهنها را متوجّه کند. آن‌گاه، با استفاده از آن توجّهی که دلها پیدا کرد، سخنِ حق را در یک جمله به دلها و ذهنهای آنها القاء نمود. بعد از آن‌که بیداری در مردم به وجود آمد، نوبت به دشمن رسید تا عکس‌العمل نشان دهد. دشمن کیست؟ همان است که قرآن فرمود: «و یرید الّذین یتّبعون الشهوات ان تمیلوا میلاً عظیماً(۶).» کسانی که مستِ شهوت و قدرت و پولند. آنها هستند که میخواهند همه مردم در حال غفلت باشند. همه مست باشند؛ چون آنها مستند! مسأله این است. ملت و رهبر الهی ایران - آن مردی که در راه انبیا حرکت میکرد - همین راه را طی نمودند و امروز شما ملاحظه میکنید که در دنیا، بیداری به وجود آمده است. این سخن، سخنی اغراق‌آمیز و مبالغه آلود نیست؛ بلکه یک حقیقت است. میبینید که عکس‌العمل دشمن چگونه است!؟ میبینید که قدرتهای استکباری و در رأس آنها قدرت استکباری امریکا چگونه به تهدید میپردازند و برای تبلیغات علیه ملت ایران و نظام اسلامی پول خرج میکنند!؟ این عکس‌العمل آنهاست. اگر آنها از حرکت عظیم ملت ایران ضربه نخورده بودند عکس‌العمل نشان نمیدادند.

وقتی ابراهیم، علیه‌السلام، آن حرکت را کرد و مردم را بیدار نمود، آن وقت: «قالوا حرّقوه وانصروا الهتکم(۷).» گفتند: «ابراهیم را بسوزانید!» چرا ابراهیم را بسوزانند؟ چون ابراهیم برای آنها ضرر دارد؛ چون ابراهیم مردم را بیدار میکند؛ چون ابراهیم سخنی را مطرح میکند که پایه‌های شوکت ظالمانه مادّىِ مستان قدرت را میلرزاند. این همان کاری بود که ندای به حقِ‌ّ امام بزرگوار و شما ملت مؤمن، با قدرتهای استکباری دنیا کرد.۱۳۷۳/۰۱/۰۱


۱ ) سوره مبارکه الأنبياء آیه ۶۲
قالوا أَأَنتَ فَعَلتَ هٰذا بِآلِهَتِنا يا إِبراهيمُ
ترجمه:
(هنگامی که ابراهیم را حاضر کردند،) گفتند: «تو این کار را با خدایان ما کرده‌ای، ای ابراهیم؟!»
۲ ) سوره مبارکه الأنبياء آیه ۶۳
قالَ بَل فَعَلَهُ كَبيرُهُم هٰذا فَاسأَلوهُم إِن كانوا يَنطِقونَ
ترجمه:
گفت: «بلکه این کار را بزرگشان کرده است! از آنها بپرسید اگر سخن می‌گویند!»
۳ ) سوره مبارکه الأنبياء آیه ۶۴
فَرَجَعوا إِلىٰ أَنفُسِهِم فَقالوا إِنَّكُم أَنتُمُ الظّالِمونَ
ترجمه:
آنها به وجدان خویش بازگشتند؛ و (به خود) گفتند: «حقّا که شما ستمگرید!»
۴ ) سوره مبارکه الأنبياء آیه ۶۵
ثُمَّ نُكِسوا عَلىٰ رُءوسِهِم لَقَد عَلِمتَ ما هٰؤُلاءِ يَنطِقونَ
ترجمه:
سپس بر سرهایشان واژگونه شدند؛ (و حکم وجدان را بکلّی فراموش کردند و گفتند:) تو می‌دانی که اینها سخن نمی‌گویند!
۴ ) سوره مبارکه الأنبياء آیه ۶۶
قالَ أَفَتَعبُدونَ مِن دونِ اللَّهِ ما لا يَنفَعُكُم شَيئًا وَلا يَضُرُّكُم
ترجمه:
(ابراهیم) گفت: «آیا جز خدا چیزی را می‌پرستید که نه کمترین سودی برای شما دارد، و نه زیانی به شما می‌رساند! (نه امیدی به سودشان دارید، و نه ترسی از زیانشان!)
۵ ) سوره مبارکه الأنبياء آیه ۶۷
أُفٍّ لَكُم وَلِما تَعبُدونَ مِن دونِ اللَّهِ ۖ أَفَلا تَعقِلونَ
ترجمه:
اف بر شما و بر آنچه جز خدا می‌پرستید! آیا اندیشه نمی‌کنید (و عقل ندارید)؟!
۶ ) سوره مبارکه النساء آیه ۲۷
وَاللَّهُ يُريدُ أَن يَتوبَ عَلَيكُم وَيُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعونَ الشَّهَواتِ أَن تَميلوا مَيلًا عَظيمًا
ترجمه:
خدا می‌خواهد شما را ببخشد (و از آلودگی پاک نماید)، امّا آنها که پیرو شهواتند، می‌خواهند شما بکلی منحرف شوید.
۷ ) سوره مبارکه الأنبياء آیه ۶۸
قالوا حَرِّقوهُ وَانصُروا آلِهَتَكُم إِن كُنتُم فاعِلينَ
ترجمه:
گفتند: «او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید، اگر کاری از شما ساخته است!»
لینک ثابت
معنای دشمنی با ظالم و یاری مظلوم

آن‌وقت امام علی علیه‌السّلام می‌فرماید: «و کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً.»(۱)خصم ظالم باشید. «خصم»، غیر از «دشمن» است. یک وقت کسی دشمن ظالم است؛ یعنی از ظالم بدش می‌آید و دشمن اوست. این، کافی نیست. «خصم او باش»، یعنی «مدّعی‌اش باش.» خصم یعنی «دشمنی که مدّعی است»، «دشمنی که گریبان ظالم را را می‌گیرد و او را رها نمی‌کند. بشریت بعد از امیرالمؤمنین علیه‌السّلام، تا امروز، به سبب نگرفتن گریبان ستمکاران، بدبخت و روسیاه شد. اگر دستهای با ایمان، گریبان ظالمان و ستمکاران را می‌گرفتند، ظلم در دنیا این‌قدر پیش نمی‌رفت؛ بلکه از بن برمی‌افتاد. امیرالمؤمنین این را می‌خواهد: «کونا للظّالم خصماً.» خصم ظالم باش. در دنیا، هرجا ظلم هست و ظالمی هست، تو که این‌جا هستی، خود را خصمش بدان. نمی‌گوییم «اکنون راه بیفت؛ و از این سوی دنیا به آن سوی دنیا برو و گریبان ظالم را بگیر.» می‌گوییم «حتماً خصومت خودت را نشان بده. هروقت و هرجا فرصتی دست داد، خصم او باش و گریبانش را بگیر.» یک وقت انسان نمی‌تواند نزدیک ظالم برود و ابراز خصومت نماید؛ لذا از راه دور، مخاصمه می‌کند. ببینید امروز، به خاطر عمل‌نکردن به همین یک کلمه وصیت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام، در دنیا چه منجلابی ایجاد شده است و بشریت چه بدبختیهایی دارد! ببینید ملتها و بخصوص مسلمانان چه مظلومیتی دارند! اگر به همین یک وصیت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام عمل می‌شد، امروز بسیاری از ظلمها و مصیبتهایِ ناشی از ظلمها، وجود نمی‌داشت.«و للمظلوم عوناً.» هرجا مظلومی هست، به او کمک کن. نمی‌گوید «طرفدارش باش». نه! باید کمکش کنی. هرچه می‌توانی و به هرنحو که می‌توانی.۱۳۷۲/۱۲/۱۳

۱ ) نامه ۴۷ :از وصيت‏هاى آن حضرت است به حسن و حسين عليهما السّلام وقتى كه ابن ملجم لعنة اللّه عليه به او ضربت زد
أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكُمَا ( صلى الله عليه وآله ) يَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِينِكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِيتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَلْسِنَتِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَيْكُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ لَا تَتْرُكُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُمْ . ثُمَّ قَالَ‏ : يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا أُلْفِيَنَّكُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِي إِلَّا قَاتِلِي انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) يَقُولُ إِيَّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْكَلْبِ الْعَقُورِ .
ترجمه:
شما را به تقواى الهى سفارش مى‏نمايم، و اينكه دنيا را مجوييد گرچه دنيا شما را بجويد، و بر آنچه از دنيا از دستتان رفته متأسّف نباشيد. حق بگوييد، و براى ثواب الهى بكوشيد. دشمن ستمگر و يار ستمديده باشيد. شما و همه فرزندان و خاندانم و هر كه اين وصيتم به او مى‏رسد را به تقواى الهى، و نظم در زندگى، و اصلاح بين مردم سفارش مى‏كنم، چرا كه از جد شما (صلّى اللّه عليه و آله) شنيدم مى‏فرمود: «اصلاح ذات البين از عموم نماز و روزه بهتر است». خدا را خدا را در باره يتيمان، آنان را گاهى سير و گاهى گرسنه مگذاريد، مباد كه در كنار شما تباه شوند. خدا را خدا را در رابطه با همسايگان، كه مورد سفارش پيامبر شمايند، پيوسته به آنان سفارش داشت تا جايى كه گمان برديم ميراث برشان خواهد ساخت خدا را خدا را در باره قرآن، نيايد كه ديگران در عمل به آن از شما پيشى جويند. خدا را خدا را در باره نماز، كه نماز عمود دين شماست. خدا را خدا را در باره خانه پروردگارتان، تا وقتى هستيد آنجا را خالى مگذاريد، كه اگر خالى گذاشته شود از كيفر حق مهلت نيابيد. خدا را خدا را در باره جهاد با اموال و جان و زبانتان در راه خدا. بر شما باد به پيوند با هم و بخشش مال به يكديگر، و بپرهيزيد از دورى و قطع رابطه با هم. امر به معروف و نهى از منكر را وانگذاريد، كه بد كارانتان‏ بر شما مسلّط شوند، آن گاه دعا كنيد و به اجابت نرسد. سپس فرمود: اى فرزندان عبد المطلب، نيابم شما را كه به بهانه كشته شدن من در خون مسلمانان فرو افتيد و گوييد: امير المؤمنين كشته شد، امير المؤمنين كشته شد معلومتان باد كه فقط قاتلم بايد قصاص شود. ملاحظه نماييد هرگاه من از اين ضربت او از دنيا رفتم تنها او را يك ضربت بزنيد، و گوش و بينى و اعضاى او را قطع مكنيد، كه من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم مى‏فرمود: «از مثله كردن دورى كنيد هر چند در باره سگ گاز گيرنده باشد»
لینک ثابت
نظام سلطه, استکبار, استکبار جهانی, عملکرد استکبار, دولتهای مستکبر, ظلم

قدرتمندان، دنیا را پر از ظلم مى‌خواهند.۱۳۷۱/۱۱/۱۸
لینک ثابت
استکبار, استکبارستیزی, ظلم, ظلم‌‏ستیزی, موضع نظام جمهوری اسلامی

ما با ظلم و استكبار و فشار بر ملتها، مخالفيم. با تحميل و زورگويى ابرقدرتها مخالفيم و در مقابل آن مى‌ايستيم.۱۳۷۱/۰۳/۱۴
لینک ثابت
وظیفه معلمان، مبارزه با ظلم جهانی بوسیله سلاح علم و ایمان

امروز شما ملاحظه می‌کنید که دنیا، دنیای مبارزه‌ی دو جانبه است. یک طرف، قدرتمندان و قوی پنجه‌های جهان قرار دارند و یک طرف ملتهای مظلوم و مستضعف. چنین مبارزه‌ای، امروز جریان دارد. مبارزه‌ی واضحی است؛ مبارزه‌ی پر مرارتی است؛ مبارزه‌ای است که در آن، قدرتمندان، انواع و اقسام کارهای خلاف را هم انجام می‌دهند و ملتها مظلوم واقع می‌شوند. همان «ملئت ظلما و جورا (۱)نشانه‌هایش دیده می‌شود. دستهای پلید قدرت، دنیا را از ظلم و جور پر کرده‌اند. کجاست که نشانی از ظلم و جور آنها نباشد؟ همان‌طور که امیرالمؤمنین علیه الصّلاة و السّلام، در آن دوران نسبت به یک نظام فرمودند؛ امروز می‌شود نسبت به نظام استکباری گفت: «ما من بیت وبر و لا مدر الا دخل فیها ظلمهم و نبا بها سوء رأیهم»(۲) ظلمشان تمام زوایای عالم را گرفته است. این ظلم - ظلم جهانی - از سوی مستکبرین و قلدرهای عالم، تکلیفی را روی دوش ما می‌گذارد. آن تکلیف چیست؟ مبارزه با ظلم. کار ملت ما مبارزه با ظلم و جور و بی‌عدالتی و حق‌کشی و مردم‌کشی است. چگونه می‌شود این مبارزه را انجام داد؟ این مبارزه را با دست خالی از سلاح، شاید بشود انجام داد؛ اما با دست خالی از علم و معرفت و ایمان، نمی‌شود. با بیکاری و بیهودگی و هرزگی - خدای ناکرده - نسلهای رو به رشد، نمی‌شود انجام داد. این مبارزه را با هشیاری کامل، با ایمان کامل، با تلاش همه جانبه از سوی قشرها - مخصوصاً قشرهای جوان و نوجوان - باید انجام داد و این، وظیفه‌ی معلمین است.۱۳۷۱/۰۲/۰۹

۱ )
كمال الدين و تمام النعمة ، شیخ صدوقج‏۱ص ۲۵۸ ح ۳ 
همان، ص ۲۸۷ ، ح ۴ 
الكافی، شیخ كلینی، ج‏۱ ، ص ۳۳۸ ، ح ۷ 
احتجاج طبرسی : ج۲  ص ۴۹۴ 
احتجاج، طبرسی، ج۱صص۶۸و۶۹ 
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۵۲۲ (زیارت آل یاسین)
بحار الانوار ، علامه مجلسی ج۳ص۲۶۸ 
امالی ، صدوق ص۳۳۸

حَدَّثَنِی جَبْرَئِيلُ عَنْ رَبِّ الْعِزَّةِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَالَ مَنْ عَلِمَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِی وَ رَسُولِی وَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ خَلِيفَتِی وَ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِی أُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِی وَ نَجَّيْتُهُ مِنَ النَّارِ بِعَفْوِی وَ أَبَحْتُ لَهُ جِوَارِی وَ أَوْجَبْتُ لَهُ كَرَامَتِی وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْهِ نِعْمَتِی وَ جَعَلْتُهُ مِنْ خَاصَّتِی وَ خَالِصَتِی إِنْ نَادَانِی لَبَّيْتُهُ وَ إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَيْتُهُ وَ إِنْ سَكَتَ ابْتَدَأْتُهُ وَ إِنْ أَسَاءَ رَحِمْتُهُ وَ إِنْ فَرَّ مِنِّی دَعَوْتُهُ وَ إِنْ رَجَعَ إِلَيَّ قَبِلْتُهُ وَ إِنْ قَرَعَ بَابِی فَتَحْتُهُ وَ مَنْ لَمْ يَشْهَدْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِی وَ رَسُولِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ خَلِيفَتِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِی فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِی وَ صَغَّرَ عَظَمَتِی وَ كَفَرَ بِآيَاتِی وَ كُتُبِی إِنْ قَصَدَنِی حَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی حَرَمْتُهُ وَ إِنْ نَادَانِی لَمْ أَسْمَعْ نِدَاءَهُ وَ إِنْ دَعَانِی لَمْ أَسْتَجِبْ دُعَاءَهُ وَ إِنْ رَجَانِی خَيَّبْتُهُ وَ ذَلِكَ جَزَاؤُهُ مِنِّی وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ فَقَامَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ فِی زَمَانِهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ الْبَاقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا أَدْرَكْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْكَاظِمُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ التَّقِيُّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ النَّقِيُّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الزَّكِيُّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ مَهْدِيُّ أُمَّتِی الَّذِی يَمْلَأ
ترجمه:
امام صادق (ع) از پدرانش علیهم السلام نقل فرمودند كه رسول خدا (ص) فرمود: جبرئیل درباره پروردگار بزرگ و بلند قدر مرا آگاه كرد كه گفت كسی كه بداند معبودی جز من نیست كه یگانه ام و محمد بنده و فرستاده من و علی بن ابیطالب جانشین من و امامان كه از نسل اویند حجت های منند، او را به سبب رحمتم وارد بهشت می كنم و با عفو بخششم از آتش نجاتش می دهم و همسایگی خویش را برای او قرار می دهم و ارجمندی خود را برای او واجب می كنم و نعمتم را برای او تمام می گردانم و او را از [بندگان] خاص و صمیمی خود قرار می دهم. اگر مرا ندا دهد او را پاسخ دهم و چون مرا بخواند او را اجابت كنم و اگر از من چیزی درخواست كند به او می دهم و چون او ساكت شود من [با نعمت دادن به او] شروع می كنم .اگر بدی كند به او رحم كنم و اگر از من فرار كند او را می خوانم هر چند به قبله خود برگردد و اگر درب مرا بكوبد برویش باز كنم و كسی كه گواهی ندهد كه پروردگاری جز منِ یكتا نیستیا اینكه به آن گواهی بدهد اما شهادت ندهد كه محمد بنده و رسول من است یا اینكه به آن گواهی بدهد اما شهادت ندهد علی جانشین من است یا اینكه به آن گواهی بدهد اما شهادت ندهد كه امامانی كه از نسل اویند حجت های من هستند براستی كه به نعمت های من كافر شده و عظمت مرا حقیر كرده وبه آیات و كتابهای من كافر شده اگر آهنگ من كند از آمدنش جلوگیری می كنم و اگر از من درخواست كند محرومش می كنم و اگر مرا ندا دهد صدای او نخواهم شنید و اگر مرا بخواند دعوتش را اجابت نمی كنم و اگر به من امید بندد ناامیدش می كنم و این است كیفر او از طرف من و من هرگز نسبت به بندگان ستمكار نیستم پس جابر بن عبدالله انصاری برخاست و گفت ای رسول خدا امامان از نسل علی(ع) چه كسانی هستند گفت حسن و حسین سروران جوانان بهشت سپس سرور عابدان عصر خود، علیبن حسین بعد باقر، محمد بن علی و تو ای جابر او را درك خواهی كرد و سلام مرا به او برسان بعد صادق جعفر بن محمد بعد كاظم موسى بن جعفر بعد رضا علی بن موسى بعد تقی محمد بن علی بعد نقی علی بن محمد بعد زكی حسن بن علی و سپس پسرش قیام كننده به حق مهدی و هدایت گر امتم كه زمین را كه پر از انحراف و ستم شده است آكنده از عدالت می كند. ای جابر ایشان جانشینان و اوصیاء و فرزندان و خویشان من می باشند.
۲ ) خطبه ۹۸ :از سخنان آن حضرت است در ستم بنى اميه‏
وَ اللَّهِ لَا يَزَالُونَ حَتَّى لَا يَدَعُوا لِلَّهِ مُحَرَّماً إِلَّا اسْتَحَلُّوهُ وَ لَا عَقْداً إِلَّا حَلُّوهُ وَ حَتَّى لَا يَبْقَى بَيْتُ مَدَرٍ وَ لَا وَبَرٍ إِلَّا دَخَلَهُ ظُلْمُهُمْ وَ نَبَا بِهِ سُوءُ رَعْيِهِمْ وَ حَتَّى يَقُومَ الْبَاكِيَانِ يَبْكِيَانِ بَاكٍ يَبْكِي لِدِينِهِ وَ بَاكٍ يَبْكِي لِدُنْيَاهُ وَ حَتَّى تَكُونَ نُصْرَةُ أَحَدِكُمْ مِنْ أَحَدِهِمْ كَنُصْرَةِ الْعَبْدِ مِنْ سَيِّدِهِ إِذَا شَهِدَ أَطَاعَهُ وَ إِذَا غَابَ اغْتَابَهُ وَ حَتَّى يَكُونَ أَعْظَمَكُمْ فِيهَا عَنَاءً أَحْسَنُكُمْ بِاللَّهِ ظَنّاً فَإِنْ أَتَاكُمُ اللَّهُ بِعَافِيَةٍ فَاقْبَلُوا وَ إِنِ ابْتُلِيتُمْ فَاصْبِرُوا فَإِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ .
ترجمه:
به خدا قسم بنى اميه همواره ستم مى‏نمايند تا از حرامهاى خدا حرامى را باقى نگذارند مگر حلال كنند، و پيمانى را رها ننمايند مگر بشكنند، و خانه‏اى از گل و خيمه‏اى از پشم نماند مگر اينكه ستمشان‏ وارد آن شود، و فسادشان آن خانه را فرا گيرد، و بدى رفتارشان اهل آن را پراكنده كند. تا آنجا كه دو دسته بگريند: مردمى بر دينشان، و مردمى بر دنيايشان. كار به جايى رسد كه دادخواهى يكى از شما از يكى از آنها همچون دادخواهى برده از ارباب شود، كه در حضور ارباب اطاعتش نمايد، و در غياب او بدگويى كند. و تا جايى كه بزرگترين شما در آن حكومت در تحمل سختى و رنج كسى است كه بيشترين حسن ظن را به خدا دارد. پس اگر خداوند عافيت عنايت كرد به ديده منّت داريد، و اگر دچار حادثه شديد صبر پيشه كنيد، كه عاقبت از آن پرهيزكاران است
لینک ثابت
ظلم و جور دنیا ناشی از تسلط انسان‌های ناصالح

این بدبختیهایی که شما می‌بینید روی زمین را فرا گرفته است و در زیارتها و آثار مربوط به ولیّ‌عصر(ارواحنالتراب‌مقدمه‌الفداء) آمده است: «کما ملئت ظلما و جورا»(۱)؛ زمین در تمام دوره‌های تاریخ، پُر از ظلم و جور شده است و می‌شود و آن بزرگوار می‌آید، همه‌ی زمین را از قسط و عدل پُر می‌کند، این ظلم و جور روی زمین، بر اثر چیست؟ بر اثر نبود یا کمبود انسان صالح، بر اثر سروری و خدایگانی انسانهای ناصالح.
دنیا امروز از چه می‌نالد؟ پاسخش روشن است. دنیا امروز از تبعیض می‌نالد، از محرومیتهای تحمیل شده بر انسانها می‌نالد، از تحقیر انسان می‌نالد، از پُر شدن فضا از گند غرور متکبرانه‌ی قشری خاص در عالم می‌نالد. بشریت، در فشار این حوادث تلخ است. پنج هزار سال پیش، دنیا از چه می‌نالید؟ آیا از نداشتن هواپیما می‌نالید؟ از نداشتن کامپیوتر می‌نالید؟ مگر کامپیوتر، کسی را سعادتمند می‌کند؟ پنج هزار سال پیش هم دنیا از همین تبعیضها و ظلمها و از همین تحقیر جوهر انسانیت و سلطه‌ی نامردمان بر زندگی و سرنوشت انسانها می‌نالید.
تا وقتی که عدالت و دین خالص و ناب بر دنیا مستقر نشود، بشریت همیشه از همان چیزها می‌نالد؛ والّا بشریت نمی‌تواند بگوید، آن روزی که قطار برقی و جت نداشتم، بدبخت بودم؛ امروز که اینها را دارم، خوشبختم. آیا امروز بشریت خوشبخت است؟ آیا امروز انسان مظلوم در دنیا در اکثریت نیست؟ آیا امروز یک مجموعه‌ی تبهکار - که در عالم، در اقلیت مطلقند - بر سرنوشت انسانها حکومت نمی‌کنند؟ همین حرفها در همیشه‌ی تاریخ بوده و این، آن سرشت دگرگونگی‌ناپذیر انسان است. گوهر انسانیت، همیشه یک گوهر است و همواره در مقابل یک جریان فاسد ایستاده است.۱۳۶۹/۱۰/۱۰


۱ )
كمال الدين و تمام النعمة ، شیخ صدوقج‏۱ص ۲۵۸ ح ۳ 
همان، ص ۲۸۷ ، ح ۴ 
الكافی، شیخ كلینی، ج‏۱ ، ص ۳۳۸ ، ح ۷ 
احتجاج طبرسی : ج۲  ص ۴۹۴ 
احتجاج، طبرسی، ج۱صص۶۸و۶۹ 
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص ۵۲۲ (زیارت آل یاسین)
بحار الانوار ، علامه مجلسی ج۳ص۲۶۸ 
امالی ، صدوق ص۳۳۸

حَدَّثَنِی جَبْرَئِيلُ عَنْ رَبِّ الْعِزَّةِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَالَ مَنْ عَلِمَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِی وَ رَسُولِی وَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ خَلِيفَتِی وَ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِی أُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِی وَ نَجَّيْتُهُ مِنَ النَّارِ بِعَفْوِی وَ أَبَحْتُ لَهُ جِوَارِی وَ أَوْجَبْتُ لَهُ كَرَامَتِی وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْهِ نِعْمَتِی وَ جَعَلْتُهُ مِنْ خَاصَّتِی وَ خَالِصَتِی إِنْ نَادَانِی لَبَّيْتُهُ وَ إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَيْتُهُ وَ إِنْ سَكَتَ ابْتَدَأْتُهُ وَ إِنْ أَسَاءَ رَحِمْتُهُ وَ إِنْ فَرَّ مِنِّی دَعَوْتُهُ وَ إِنْ رَجَعَ إِلَيَّ قَبِلْتُهُ وَ إِنْ قَرَعَ بَابِی فَتَحْتُهُ وَ مَنْ لَمْ يَشْهَدْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِی وَ رَسُولِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ خَلِيفَتِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِی فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِی وَ صَغَّرَ عَظَمَتِی وَ كَفَرَ بِآيَاتِی وَ كُتُبِی إِنْ قَصَدَنِی حَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی حَرَمْتُهُ وَ إِنْ نَادَانِی لَمْ أَسْمَعْ نِدَاءَهُ وَ إِنْ دَعَانِی لَمْ أَسْتَجِبْ دُعَاءَهُ وَ إِنْ رَجَانِی خَيَّبْتُهُ وَ ذَلِكَ جَزَاؤُهُ مِنِّی وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ فَقَامَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ فِی زَمَانِهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ الْبَاقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا أَدْرَكْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْكَاظِمُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ التَّقِيُّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ النَّقِيُّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الزَّكِيُّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ مَهْدِيُّ أُمَّتِی الَّذِی يَمْلَأ
ترجمه:
امام صادق (ع) از پدرانش علیهم السلام نقل فرمودند كه رسول خدا (ص) فرمود: جبرئیل درباره پروردگار بزرگ و بلند قدر مرا آگاه كرد كه گفت كسی كه بداند معبودی جز من نیست كه یگانه ام و محمد بنده و فرستاده من و علی بن ابیطالب جانشین من و امامان كه از نسل اویند حجت های منند، او را به سبب رحمتم وارد بهشت می كنم و با عفو بخششم از آتش نجاتش می دهم و همسایگی خویش را برای او قرار می دهم و ارجمندی خود را برای او واجب می كنم و نعمتم را برای او تمام می گردانم و او را از [بندگان] خاص و صمیمی خود قرار می دهم. اگر مرا ندا دهد او را پاسخ دهم و چون مرا بخواند او را اجابت كنم و اگر از من چیزی درخواست كند به او می دهم و چون او ساكت شود من [با نعمت دادن به او] شروع می كنم .اگر بدی كند به او رحم كنم و اگر از من فرار كند او را می خوانم هر چند به قبله خود برگردد و اگر درب مرا بكوبد برویش باز كنم و كسی كه گواهی ندهد كه پروردگاری جز منِ یكتا نیستیا اینكه به آن گواهی بدهد اما شهادت ندهد كه محمد بنده و رسول من است یا اینكه به آن گواهی بدهد اما شهادت ندهد علی جانشین من است یا اینكه به آن گواهی بدهد اما شهادت ندهد كه امامانی كه از نسل اویند حجت های من هستند براستی كه به نعمت های من كافر شده و عظمت مرا حقیر كرده وبه آیات و كتابهای من كافر شده اگر آهنگ من كند از آمدنش جلوگیری می كنم و اگر از من درخواست كند محرومش می كنم و اگر مرا ندا دهد صدای او نخواهم شنید و اگر مرا بخواند دعوتش را اجابت نمی كنم و اگر به من امید بندد ناامیدش می كنم و این است كیفر او از طرف من و من هرگز نسبت به بندگان ستمكار نیستم پس جابر بن عبدالله انصاری برخاست و گفت ای رسول خدا امامان از نسل علی(ع) چه كسانی هستند گفت حسن و حسین سروران جوانان بهشت سپس سرور عابدان عصر خود، علیبن حسین بعد باقر، محمد بن علی و تو ای جابر او را درك خواهی كرد و سلام مرا به او برسان بعد صادق جعفر بن محمد بعد كاظم موسى بن جعفر بعد رضا علی بن موسى بعد تقی محمد بن علی بعد نقی علی بن محمد بعد زكی حسن بن علی و سپس پسرش قیام كننده به حق مهدی و هدایت گر امتم كه زمین را كه پر از انحراف و ستم شده است آكنده از عدالت می كند. ای جابر ایشان جانشینان و اوصیاء و فرزندان و خویشان من می باشند
لینک ثابت
انسان صالح، خلیفه خدا روی زمین ومانع گسترش ظلم

حقیقتاً این واقعیتی است که برای یک انقلاب، انسان‌سازی از همه چیز مهمتر است. اگر انقلاب، انسان‌سازی نکند، هیچ کاری نکرده است. اگر کسی فکر بکند، دلیل این معنا واضح است. یعنی این حرف، واقعاً استدلال نمی‌خواهد؛ چون دنیا بدون انسان صالح، یک پدیده‌ی بی‌جان و کور و تاریک است. آن چیزی که به عالم خاکی جان می‌بخشد، ارزش می‌دهد، نور می‌دهد و معنا و مضمون به وجود می‌آورد، انسان است. «انّی جاعل فی‌الارض خلیفة»(۱). جانشین، عنوانی است که خدا به انسان داده است. این جانشین را کجا گذاشته‌اند؟ «فی‌الارض». ارض بدون این جانشین، چیست و چه ارزشی دارد؟
تمام پیامبران و عباداللَّه الصّالحین، همّشان این بوده که انسان صالح را در این زمین به وجود بیاورند، حفظ کنند، رشد بدهند و تکثیر نمایند. هدف اسلام هم این است. این‌که شما دیدید، امام در بیانیه‌یی در چند سال قبل فرمودند، فتح‌الفتوح انقلاب اسلامی، ساختن جوانانی از این قبیل است، یک حرف نبود که همین‌طور بر قلم امام جاری شده باشد. این، یک مبنای اسلامی و الهی بسیار مستحکم دارد. واقعاً فتح‌الفتوح، یعنی ساختن انسان صالح.
این بدبختیهایی که شما می‌بینید روی زمین را فرا گرفته است و در زیارتها و آثار مربوط به ولیّ‌عصر(ارواحنالتراب‌مقدمه‌الفداء) آمده است: «کما ملئت ظلما و جورا»(۲)؛ زمین در تمام دوره‌های تاریخ، پُر از ظلم و جور شده است و می‌شود و آن بزرگوار می‌آید، همه‌ی زمین را از قسط و عدل پُر می‌کند، این ظلم و جور روی زمین، بر اثر چیست؟ بر اثر نبود یا کمبود انسان صالح، بر اثر سروری و خدایگانی انسانهای ناصالح.
دنیا امروز از چه می‌نالد؟ پاسخش روشن است. دنیا امروز از تبعیض می‌نالد، از محرومیتهای تحمیل شده بر انسانها می‌نالد، از تحقیر انسان می‌نالد، از پُر شدن فضا از گند غرور متکبرانه‌ی قشری خاص در عالم می‌نالد. بشریت، در فشار این حوادث تلخ است. پنج هزار سال پیش، دنیا از چه می‌نالید؟ آیا از نداشتن هواپیما می‌نالید؟ از نداشتن کامپیوتر می‌نالید؟ مگر کامپیوتر، کسی را سعادتمند می‌کند؟ پنج هزار سال پیش هم دنیا از همین تبعیضها و ظلمها و از همین تحقیر جوهر انسانیت و سلطه‌ی نامردمان بر زندگی و سرنوشت انسانها می‌نالید.
تا وقتی که عدالت و دین خالص و ناب بر دنیا مستقر نشود، بشریت همیشه از همان چیزها می‌نالد؛ والّا بشریت نمی‌تواند بگوید، آن روزی که قطار برقی و جت نداشتم، بدبخت بودم؛ امروز که اینها را دارم، خوشبختم. آیا امروز بشریت خوشبخت است؟ آیا امروز انسان مظلوم در دنیا در اکثریت نیست؟ آیا امروز یک مجموعه‌ی تبهکار - که در عالم، در اقلیت مطلقند - بر سرنوشت انسانها حکومت نمی‌کنند؟ همین حرفها در همیشه‌ی تاریخ بوده و این، آن سرشت دگرگونگی‌ناپذیر انسان است. گوهر انسانیت، همیشه یک گوهر است و همواره در مقابل یک جریان فاسد ایستاده است.
 
انقلاب ما آمد، تا انسان صالح تربیت کند. نقش انسان صالح، این است. برادران عزیز من! آن چیزی که این انقلاب را تا امروز نگهداشته است، عبارت از صلاح انسانهاست؛ همان مقدار مایه‌ی صلاحی که ما ملت داریم. در حق ملتمان هم مبالغه نمی‌کنیم. امروز صلاح غلبه دارد و پرچم را به دست گرفته و حاکم است و حرکت به سمت صلاح، برنامه‌ریزی شده است. البته تا صلاح مطلق هم فاصله بسی طولانی است.۱۳۶۹/۱۰/۱۰


۱ ) سوره مبارکه البقرة آیه ۳۰
وَإِذ قالَ رَبُّكَ لِلمَلائِكَةِ إِنّي جاعِلٌ فِي الأَرضِ خَليفَةً ۖ قالوا أَتَجعَلُ فيها مَن يُفسِدُ فيها وَيَسفِكُ الدِّماءَ وَنَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قالَ إِنّي أَعلَمُ ما لا تَعلَمونَ
ترجمه:
(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نماینده‌ای‌] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسی را در آن قرار می‌دهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا می‌آوریم، و تو را تقدیس می‌کنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید.»
۲ )
كمال الدین و تمام النعمة ،الشیخ الصدوق ج۱ص۲۵۸؛
الامالی ،شیخ الصدوق ص۳۳۸ ؛
الاحتجاج، الطبرسی، ج۱ص ۶۸ ؛
بحار الانوار،علامه مجلسی ج۳ص۲۶۸ ؛

حدثنی جبرئيل عن رب العزة جل جلاله أنه قال من علم أن لا إله إلا أنا وحدی و أن محمدا عبدی و رسولی و أن علی بن أبی طالب خليفتی و أن الأئمة من ولده حججی أدخله الجنة برحمتی و نجيته من النار بعفوی و أبحت له جواری و أوجبت له كرامتی و أتممت عليه نعمتی و جعلته من خاصتی و خالصتی إن نادانی لبيته و إن دعانی أجبته و إن سألنی أعطيته و إن سكت ابتدأته و إن أساء رحمته و إن فر منی دعوته و إن رجع إلی قبلته و إن قرع بابی فتحته و من لم يشهد أن لا إله إلا أنا وحدی أو شهد بذلك و لم يشهد أن محمدا عبدی و رسولی أو شهد بذلك و لم يشهد أن علی بن أبی طالب خليفتی أو شهد بذلك و لم يشهد أن الأئمة من ولده حججی فقد جحد نعمتی و صغر عظمتی و كفر بآياتی و كتبی إن قصدنی حجبته و إن سألنی حرمته و إن نادانی لم أسمع نداءه و إن دعانی لم أستجب دعاءه و إن رجانی خيبته و ذلك جزاؤه منی و ما أنا بظلام للعبيد فقام جابر بن عبد الله الأنصاری فقال يا رسول الله و من الأئمة من ولد علی بن أبی طالب قال الحسن و الحسين سيدا شباب أهل الجنة ثم سيد العابدين فی زمانه علی بن الحسين ثم الباقر محمد بن علی و ستدركه يا جابر فإذا أدركته فأقرئه منی السلام ثم الصادق جعفر بن محمد ثم الكاظم موسى بن جعفر ثم الرضا علی بن موسى ثم التقی محمد بن علی ثم النقی علی بن محمد ثم الزكی الحسن بن علی ثم ابنه القائم بالحق مهدی أمتی الذی يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما هؤلاء يا جابر خلفائی و أوصيائی و أولادی و عترتي‏...
ترجمه:
رسول خدا (ص) فرمود جبرئيل از رب العزت جل جلاله براى من حديث كرد كه او فرمود هر كس بداند كه معبودى جز من تنها نيست و اينكه محمد بنده و رسول من است و على بن ابى طالب خليفه منست و ائمه از فرزندانش حجج منند او را برحمت خود ببهشت ميبرم و بعفو خود از دوزخ بر كنار مى‏دارم و جوار خود را براى او مباح ميكنم و كرامت خود را براى او واجب مينمايم و نعمت خود را بر او تمام ميسازم و او را از خاصان و برگزيدگان خود ميكنم، اگر مرا بخواند پاسخش ميدهم و اگر خواهشى كند اجابت كنم و اگر پرسشى نمايد باو عطا كنم و اگر خاموش بماند بدو آغاز كنم و اگر بد كند رحمش كنم و اگر بگريزد او را بخوانم و اگر برگردد او را بپذيرم و اگر در خانه‏ام را بكوبد برويش باز كنم و هر كس گواهى بدهد كه معبودى نيست جز من تنها و گواهى ندهد كه محمد بنده و فرستاده من است يا بآن شهادت دهد ولى گواهى ندهد كه على بن ابى طالب خليفه من است يا بدان گواهى دهد ولى گواهى ندهد كه امامان بعد از او حجج منند بتحقيق كه نعمت مرا انكار كرده و عظمت مرا كوچك شمرده و بآيات و كتب من كافر شده اگر قصد من كند او را محجوب سازم و اگر خواهش كند محرومش كنم و اگر مرا بخواند آوازش را نشنوم و اگر دعا كند اجابت نكنم و اگر اميدوارم شود نوميدش سازم، اين است جزايش از طرف من و من هرگز ستمكار بر- بندگانم نيستم. جابر بن عبد اللَّه انصارى از جابر خواست و گفت يا رسول اللَّه كيانند ائمه از اولاد على بن ابى طالب؟ فرمود حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشت سپس سيد العابدين زمان خود على بن الحسين سپس باقر محمد بن على اى جابر محققا او را درك كنى چون او را درك كردى از قول من باو سلام برسان سپس امام صادق جعفر بن محمد سپس كاظم موسى بن جعفر سپس رضا على بن موسى سپس تقى محمد بن على سپس نقى على بن محمد سپس زكى حسن بن على سپس پسرش قائم بالحق مهدى امث من آنكه زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر از ظلم و جور شده است، آنان اى جابر خليفه‏هاى منند و اوصياء و اولاد و عترت من ...
لینک ثابت
عدالت اجتماعی حکومت امام زمان (عج)،پس از گسترش ظلم

ر محیط سیاست داخلى، یکى از آن چیزهایى که لازم است، عدالت اجتماعى است. بدون عدالت اجتماعى، بدون تأمین عدالت در جامعه، جامعه، اسلامى نخواهد بود. اگر کسى تصوّر بکند که ممکن است ما تحقّق دین الهى ‌-هر دین واقعى، نه‌فقط اسلام- را در جایى داشته باشیم که در آن، عدل اجتماعى ‌-به معناى صحیح و وسیع این کلمه- تحقّق پیدا نکرده باشد، باید بداند که اشتباه میکند. هدف پیغمبران اقامه‌ی قسط است، لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛(۱) اصلاً پیغمبران آمدند تا اقامه‌ی قسط کنند. البتّه اقامه‌ی قسط، یک منزل است در راه؛ هدف نهایى نیست؛ لکن آنها که آمدند، کار اوّلشان این بود: اقامه‌ی قسط و مردم را از شرّ ظلم و جور طاغیان و ظالمان نجات دادن. هدف حکومت ولی‌عصر (عجّل ا‌لله‌ تعالى فرجه الشّریف) در آخرالزّمان هم، باز همین عدل است. شما این روایات مربوط به امام زمان و دعاها و زیارتهاى مربوط به امام زمان را که میخوانید، نگاه کنید و ببینید روى چه چیزى تکیه میشود؛ وَ اَنتَ الَّذى تَملَأُ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً بَعدَ ما مُلِئَت ظُلماً وَ جَورا. این «بعد» در دعاها، در یکى دو جا بیشتر نیست. بنده یک وقتى در نماز جمعه گفتم من جایى پیدا نکردم که «تَملَأُ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً بَعدَ ما مُلِئَت ظُلماً وَ جَورا» باشد؛ گفتم در تمام روایات و ادعیه و زیارات «کَما مُلِئَت ظُلماً وَ جَورا» است، جز دو جا: یکى از آن دو جا زیارت غیرمعتبرى است، یکى هم که نسبتاً زیارت خوبى است ‌-سند درستى ندارد- «سَلامُ ا‌لله الکامِلِ التّام»(۲) [است که] آنجا هم «بعد ما ملئت ظلما و جورا» است؛ در همه‌ی این روایات و دعاها، مسئله‌ی آمدن امام زمان معلّل به این شده که این بزرگوار بیاید و در دنیا قسط و عدل بیاورد. اصلاً مشکل دنیا این است که قسط نیست، عدل نیست؛ مشکل دنیا [این است]؛ که روزبه‌روز هم این مشکل دارد زیادتر میشود؛ همین الان ما داریم می‌بینیم این مشکل رو به افزایش است.

همین الان تحوّلاتى در اوضاع جهان هست که البتّه نمیدانیم چه خواهد شد. هنوز تکلیف دنیا و قطب‌بندی‌هاى آن معلوم نیست. این شرق و غربى که با همدیگر موازنه داشتند و رقابت داشتند و مسابقه داشتند، این شکست؛ این دیگر نیست که «شرق»ى باشد در مقابل «غرب»ى؛ وقتى شرق نیست، غرب هم دیگر به آن معنا نیست. الان هیچ معلوم نیست دنیا دست کیست. البتّه آمریکایی‌ها رو به تقویتِ هرچه بیشتر خودشان هستند، اروپا هم دارد براى خودش یک فکرى میکند؛ اگرچه امروز فکر کردن براى اروپا سخت‌تر از پارسال است. پارسال مثل همین روزها، اروپا در فکر اروپاى متّحد ۱۹۹۲ بود؛ [امّا] امروز دیگر این حرف خیلى معنى ندارد. تمام این تحوّلات عظیم،در کمتر از یک سال ‌- هفت هشت ماه ‌- اتّفاق افتاده است. یک مقدار از قوام آن اروپاى متّحد به وجود آن‌چنان بلوک شرقى و آن‌چنان آمریکایى بود. امروز دیگر آن هم نیست و دنیا یک دنیایى است که هنوز از لحاظ مرجع سیاسى و قطب‌بندى سیاسى وضع روشنى ندارد؛ لکن در بین همه‌ی این جنجالها، ما شعله‌هاى ظلم و جور و نظام ظالمانه و نظام استکبار را داریم مشاهده میکنیم که روزبه‌روز دارد مشتعل‌تر میشود؛ همین «کما ملئت ظلما و جورا»؛ الان دنیا از ظلم و جور پُر شده، واقعاً ملّتها پناهى ندارند. ما اگر خودمان را در سایه‌ی اسلام حفظ کنیم، میتوانیم پناه ملّتها باشیم. بنابراین، عدالت اجتماعى هدف بزرگ پیغمبران و هدف قیام ولی‌عصر (عجّل ا‌لله‌ تعالى فرجه الشّریف) است. این از لحاظ عملى، اوّلین ارزش در نظام ما باید باشد که در تمام برنامه‌ریزی‌ها و عملها و امثال این، مورد توجّه باشد.۱۳۶۸/۱۱/۰۹


۱ ) سوره مبارکه الحديد آیه ۲۵
لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ ۖ وَأَنزَلنَا الحَديدَ فيهِ بَأسٌ شَديدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِيَعلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالغَيبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ
ترجمه:
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری می‌کند بی‌آنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکست‌ناپذیر است!
۲ )
البلد الامین ،الكفعمی،ص ۱۵۸ ؛
بحارالأنوار، علامه مجلسی  ج ۹۱ ص  ۳۱ ؛نحوه

...سلام الله الكامل التام الشامل العام و صلواته الدائمة و بركاته العامة على حجة الله و وليه فی أرضه و بلاده و خليفته على خلقه و عباده سلالة النبوة و بقية العترة و الصفوة صاحب الزمان و مظهر الإيمان و معلن أحكام القرآن و مطهر الأرض و ناشر العدل فی الطول و العرض الحجة القائم المهدی و الإمام المنتظر المرضی الطاهر ابن الطاهرين الوصی ابن الأوصياء المرضيين الهادی المعصوم ابن الهداة المعصومين السلام عليك يا إمام المسلمين و المؤمنين السلام عليك يا وارث النبيين و مستودع حكمة الوصيين السلام عليك يا عصمة الدين السلام عليك يا معز المؤمنين المستضعفين السلام عليك يا مذل الكافرين المتكبرين الظالمين السلام عليك يا مولای يا صاحب الزمان يا ابن رسول الله السلام عليك يا صاحب الزمان يا ابن أمير المؤمنين و ابن فاطمة الزهراء سيدة نساء العالمين‏السلام عليك يا ابن الأئمة الحجج على الخلق أجمعين السلام عليك يا مولای سلام مخلص لك فی الولاء أشهد أنك الإمام المهدی قولا و فعلا و أنك الذی تملأ الأرض قسطا و عدلا فعجل الله فرجك و سهل مخرجك و قرب زمانك و كثر أنصارك و أعوانك و أنجز لك موعدك و هو أصدق القائلين وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ يا مولای حاجتی كذا و كذا
ترجمه:
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
ایران همدل

شرکت در پویش ایران همدل

ورود به صفحه پرداخت