ذکر؛یکی از مسائل پرتکرار در قرآن
یکی از مسائلی که در قرآن مکرّر آمده و روی آن تکیه شده است، مسأله «ذکر» است. «ذکر»، یعنی به یاد بودن، به هوش بودن و متوجّه بودن. آیه شریفه قرآن میفرماید: «لقد انزلنا الیکم کتاباً فیه ذکر کم» (1)یعنی قرآن را وسیله ذکر و به هوش بودن و متوجّه بودنِ آحاد مسلمانان معرفی فرموده است؛ زیرا بسیاری از مردم، در طول زمان دچار غفلت از حقایق عالم و در رأس همه، غفلت از ذات مقدس پروردگار بودهاند. در سورههای قرآن، درباره ذکر و غفلت مطالب زیادی بیان شده است که به گمان من در دو سوره «یاسین» و «انبیاء»، بیش از دیگر سوَر، روی این دو مطلب تکیه شده است.1373/01/01
1 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 10
لَقَد أَنزَلنا إِلَيكُم كِتابًا فيهِ ذِكرُكُم ۖ أَفَلا تَعقِلونَ
ترجمه:
ما بر شما کتابی نازل کردیم که وسیله تذکّر (و بیداری) شما در آن است! آیا نمیفهمید؟!
لینک ثابت
سیر حرکت بیداری مردم توسط حضرت ابراهیم(ع)
ابراهیم علیهالسّلام به عنوان یک جوان داعی توحید و تنها دعوت کننده به معرفت پروردگار در یک جامعه غفلتزده و شرکآلود، وارد میدان دعوت شد؛ اما دلها همه خواب و مغزها متحجّر شده بود. ابراهیم علیهالسّلام، به تدبیر الهی باید تکانی به دلها، فکرها و ذهنهای مردم میداد تا در سایه این تکانِ شدید، میتوانست حرف خود را به اعماق جان مردم برساند. آن تکانِ شدید، این گونه به وجود میآمد که ابراهیم علیهالسّلام، بتخانه و مرکز ایمان کورکورانه و جاهلانه آن مردم را به هم بریزد.
او وارد بتخانه شد، بتها را شکست و تنها یک بت را که بت بزرگ بود، سالم نگاه داشت؛ برای اینکه از همین نقطه بتواند استفاده کند و ذهنها را متوجّه حقیقت سازد.
بعد از آنکه مردم فهمیدند این حرکت، کارِ ابراهیم خلیلاللَّه است، گفتند: آیا تو این کار را با خدایانمان کردی!؟ «قالوا ءَانت فعلت هذا بالهتنا یا ابراهیم(1).» و ابراهیم علیهالسّلام به آنان جواب داد: «قال بل فعله کبیر هم هذا فاسئلوهم ان کانو ینطقون(2).» از اینجا مجاهدت فکری ابراهیم علیهالسّلام که یک نفر بود در برابر یک دنیا، شروع شد. نکته، اینجاست. یک دنیای ظلمانی در برابر ابراهیم علیهالسّلام بود؛ که در آن قدرتهای پر تلألؤ مادّی بودند، ثروتمندان درجه یک بودند، داعیان و گویندگان تابع قدرت بودند و او تنها بود. این، درس است. یک ملت وقتی که در مقابل یک دنیای مخالف قرار میگیرد چه حالی دارد؟ امروز شما به ملت ایران نگاه کنید! ملت ایران حرفی میزند که هیچ یک از قدرتهای جهانی آن را دوست نمیدارند. در قضیه فلسطین، همه با هم سازش کردند و جز ملت ایران کسی جرأت نمیکرد «نه» بگوید و حقیقت را ابراز کند. در قضایای تعدّی و ظلم و جوری که امروز به مسلمانان عالم میشود، جز ملت ایران هیچ ملتی یا جرأت نمیکند صدایی برآورد و یا صدایش به جایی نمیرسد. نسبت به نظم نوینی که مستکبرین عالم و در رأس آنها امریکا برای تسلّط بر ملتها درست کردهاند، جز ملت ایران هیچ کس در دنیا جرأت نمیکند «نه» بگوید. یعنی کسانی که عقیده ملت ایران را قبول دارند، در دنیا کم نیستند. حتّی از دولتمردان هم کسانی هستند که حرف شما ملت ایران را قبول دارند. اما آنها هم میترسند! یکی از رؤسای جمهورِ به اصطلاح انقلابی، هفت، هشت سال قبل از این در یکی از مجامع جهانی که بیش از صد دولت در آن شرکت کرده بودند و ما هم بودیم، به من گفت: «غیر از شما، همه کسانی که در این مجمع هستند، میترسند!» بعد سرش را پایین آورد و آهسته ادامه داد: «من هم میترسم!» حقیقت این است. حرف حق را قبول دارند؛ اما بر قدرتشان، بر سلطنتشان، بر ریاستشان و بر حکومتشان میترسند! برای اینکه چند صباحی در رأس قدرت باشند، حقیقت را نمیگویند. ملت و دولت ایران و نظام مقدّس اسلامی در ایران، حرف حقِّ خود را در مقابل یک دنیای پر زرق و برقِ پر مدّعاىِ بلند صدایی که تبلیغاتش همه عالم را گرفته است، میگوید. این خصوصیتی است که همه ناظران در سطح دنیا آن را تحسین میکنند. آن وقت شما ببینید که یک پیغمبر، یک تنِ تنها، در مقابل آن همه افکار مخالف، حرف حق را میزند و در مقابل نظرات مخالف، با قدرت میایستد. ابراهیم علیهالسلام چنین وضعی داشت. اینها هستند که تاریخ را شکل و جهت میدهند. نام ابراهیم و ابراهیمها و پیغمبران بزرگ الهی، به این جهت است که در تاریخ ثبت میشود. هیچ قدرتی نمیتواند بزرگان عالم و مردان شجاع الهی را از صفحه روزگار محو، یا نامشان را کمرنگ کند.
گفتند: «تو این کار را کردی!؟» ابراهیم علیهالسّلام به آنها جواب داد: «قال بل فعله کبیر هم هذا، فاسئلوهم ان کانوا ینطقون.» متعاقب این تکانِ شدیدی که آنها داد، خواست ذهنشان را متذکّر کند و به آنها ذکر بدهد. گفت: «اگر بتها حرف میزنند از خودشان بپرسید! اگر این بت بزرگ، قدرت دارد که بیان کند و حقیقت را به شما بگوید از او سؤال کنید و ببینید چه میگوید!» در واقع آنها را مقابل مطلبی قرار داد که ناچار بودند آن را بفهمند و تصدیق کنند. یعنی راهِ برو و برگرد نداشتند! الگو و نمونه ذکر دادن به مخاطب را ابراهیم علیهالسّلام از طریق حرکتی بزرگ و کوبنده انجام داد.
اکنون چند آیه را در ارتباط با موضوع تا آخر میخوانم و شرح و معنی میکنم. بعد به حرکت عظیم ملت ایران و آن رهبر الهی بزرگ که ابراهیموار حرکت کرد و کرد آن کاری را که خدا میخواست بکند و تأثیر خود را در دنیا گذاشت، میپردازیم.
قرآن کریم در ادامه آیات مربوط به اقدام و حرکت ابراهیم علیهالسّلام میفرماید: «فرجعوا الی انفسهم.» وقتی به آنها گفت که «از بت بزرگ سؤال کنید» آنها به خودشان برگشتند؛ یعنی ناگهان به خود آمدند. این همان حالت ذکر است. «فرجعوا الی انفسهم فقالو انّکم انتم الظالمون(3).» به خودشان برگشتند، فکر کردند و به تعبیر من با خود گفتند: «حقّا که ما ستمگریم.» انسان آن قدر غافل باشد که به جای رفتن به سراغ خداوندِ قادر حىِّ بصیرِ فعّالِ مایشاء و حاکم ما یُرید، به سراغ موجودی که از خودش هم نمیتواند دفاع کند برود و چشم بسته تسلیم او شود!؟ اگر چه آن بت، چوبی بود؛ اما بتهای گوشت و پوست و استخواندار نیز همین طورند. هر قدرتمندی که به خدا متکّی نباشد و قدرتش از قدرت پروردگار عالم سرچشمه نگرفته باشد، مثل همان بت است که نمیتواند از خود و از منطق خود دفاع کند.
آری؛ همچنان که میبینید، مستکبرین و قلدران عالم در سرتاسر دنیا - چه در سطح بینالمللی و چه در کشورهای خودشان - زورگویی میکنند، اما زورگویی برای همیشه قابل ماندن نیست. زور که باقی نمیماند! آنچه باقی میماند، حقیقت است. لذاست، که «نمرودها» رفتند و «ابراهیم» ها باقی ماندند. «ثمّ نکسوا علی رؤوسهم.» بعد از آنکه ابراهیم علیهالسّلام به آنها ذکر داد و به آگاهی رسیدند، سرشان را پایین انداختند.
انسانِ غافل نمیفهمد چه کار میکند. شما اگر امروز به ملتهایی که تحت تأثیر فرهنگ تحمیلی ابرقدرتها قرار دارند نگاه کنید، همین غفلت را مشاهده خواهید کرد. سر به هوا در حال حرکتند، و هر کس غیر از خودشان را نیز نفی میکنند. از روی غفلت، ملتها را تحقیر میکنند و مورد بیاعتنایی قرار میدهند؛ چون حقیقت را نمیدانند.
«ثم نکسوا علی رؤسهم لقد علمت ما هؤلاء ینطقون. قال افتعبدون من دون اللَّه ما لا ینفعکم شیئاً و لا یضُرّکم(4).» ابراهیم علیهالسّلام، از یک لحظه آگاهی آنها حُسن استفاده کرد و در چند جمله، تنها سخن حقیقتی را که در آن لحظه میشد بیان کرد به آنها گفت. گفت: «آیا شما به غیر خدا، کسی را عبودیّت میکنید که نه میتواند به شما نفع برساند و نه ضرر!؟» و شما عزیزانِ من! بدانید که همه قدرتهای غیرخدایی این گونهاند. به قدرت ظاهری فراگیرشان نگاه نکنید. به سلاحهای مدرن و فوق مدرن و به پول و ثروتشان نگاه نکنید.
آن عاملی که ملتها را در مقابل قدرتها ضعیف میکند، بیارادگی خودِ ملتهاست. اگر ملتی با اراده حرکت کند، به خدا متّکی باشد و دستور الهی را اطاعت نماید، هیچ قدرتی نمیتواند مویی از سرِ او کم کند. «افٍّ لکم و لما تعبدون من دون اللَّه(5).» ابراهیم علیهالسلام فرمود: «اُف بر شما و بر آن چیزی که جاهلانه عبادتش میکنید و در مقابل آن سر فرو میآورید.» سیر حرکت ابراهیم علیهالسّلام به این ترتیب بود که اوّل حرکت تندی انجام داد، تا وجدانها و ذهنها را متوجّه کند. آنگاه، با استفاده از آن توجّهی که دلها پیدا کرد، سخنِ حق را در یک جمله به دلها و ذهنهای آنها القاء نمود. بعد از آنکه بیداری در مردم به وجود آمد، نوبت به دشمن رسید تا عکسالعمل نشان دهد. دشمن کیست؟ همان است که قرآن فرمود: «و یرید الّذین یتّبعون الشهوات ان تمیلوا میلاً عظیماً(6).» کسانی که مستِ شهوت و قدرت و پولند. آنها هستند که میخواهند همه مردم در حال غفلت باشند. همه مست باشند؛ چون آنها مستند! مسأله این است. ملت و رهبر الهی ایران - آن مردی که در راه انبیا حرکت میکرد - همین راه را طی نمودند و امروز شما ملاحظه میکنید که در دنیا، بیداری به وجود آمده است. این سخن، سخنی اغراقآمیز و مبالغه آلود نیست؛ بلکه یک حقیقت است. میبینید که عکسالعمل دشمن چگونه است!؟ میبینید که قدرتهای استکباری و در رأس آنها قدرت استکباری امریکا چگونه به تهدید میپردازند و برای تبلیغات علیه ملت ایران و نظام اسلامی پول خرج میکنند!؟ این عکسالعمل آنهاست. اگر آنها از حرکت عظیم ملت ایران ضربه نخورده بودند عکسالعمل نشان نمیدادند.
وقتی ابراهیم، علیهالسلام، آن حرکت را کرد و مردم را بیدار نمود، آن وقت: «قالوا حرّقوه وانصروا الهتکم(7).» گفتند: «ابراهیم را بسوزانید!» چرا ابراهیم را بسوزانند؟ چون ابراهیم برای آنها ضرر دارد؛ چون ابراهیم مردم را بیدار میکند؛ چون ابراهیم سخنی را مطرح میکند که پایههای شوکت ظالمانه مادّىِ مستان قدرت را میلرزاند. این همان کاری بود که ندای به حقِّ امام بزرگوار و شما ملت مؤمن، با قدرتهای استکباری دنیا کرد.1373/01/01
1 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 62
قالوا أَأَنتَ فَعَلتَ هٰذا بِآلِهَتِنا يا إِبراهيمُ
ترجمه:
(هنگامی که ابراهیم را حاضر کردند،) گفتند: «تو این کار را با خدایان ما کردهای، ای ابراهیم؟!»
2 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 63
قالَ بَل فَعَلَهُ كَبيرُهُم هٰذا فَاسأَلوهُم إِن كانوا يَنطِقونَ
ترجمه:
گفت: «بلکه این کار را بزرگشان کرده است! از آنها بپرسید اگر سخن میگویند!»
3 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 64
فَرَجَعوا إِلىٰ أَنفُسِهِم فَقالوا إِنَّكُم أَنتُمُ الظّالِمونَ
ترجمه:
آنها به وجدان خویش بازگشتند؛ و (به خود) گفتند: «حقّا که شما ستمگرید!»
4 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 65
ثُمَّ نُكِسوا عَلىٰ رُءوسِهِم لَقَد عَلِمتَ ما هٰؤُلاءِ يَنطِقونَ
ترجمه:
سپس بر سرهایشان واژگونه شدند؛ (و حکم وجدان را بکلّی فراموش کردند و گفتند:) تو میدانی که اینها سخن نمیگویند!
4 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 66
قالَ أَفَتَعبُدونَ مِن دونِ اللَّهِ ما لا يَنفَعُكُم شَيئًا وَلا يَضُرُّكُم
ترجمه:
(ابراهیم) گفت: «آیا جز خدا چیزی را میپرستید که نه کمترین سودی برای شما دارد، و نه زیانی به شما میرساند! (نه امیدی به سودشان دارید، و نه ترسی از زیانشان!)
5 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 67
أُفٍّ لَكُم وَلِما تَعبُدونَ مِن دونِ اللَّهِ ۖ أَفَلا تَعقِلونَ
ترجمه:
اف بر شما و بر آنچه جز خدا میپرستید! آیا اندیشه نمیکنید (و عقل ندارید)؟!
6 )
سوره مبارکه النساء آیه 27
وَاللَّهُ يُريدُ أَن يَتوبَ عَلَيكُم وَيُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعونَ الشَّهَواتِ أَن تَميلوا مَيلًا عَظيمًا
ترجمه:
خدا میخواهد شما را ببخشد (و از آلودگی پاک نماید)، امّا آنها که پیرو شهواتند، میخواهند شما بکلی منحرف شوید.
7 )
سوره مبارکه الأنبياء آیه 68
قالوا حَرِّقوهُ وَانصُروا آلِهَتَكُم إِن كُنتُم فاعِلينَ
ترجمه:
گفتند: «او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید، اگر کاری از شما ساخته است!»
لینک ثابت
احتیاج همه انسان ها به تذکر
«خدمت»، تعابیر مختلفی دارد. هر کس ممکن است چیزی را خدمت بداند. ما دیدگاهی داریم، فکری داریم، مکتبی داریم، که اساس این نظام، بر آن بنا شده است و آن، مکتب اسلام است. آن تفکّر الهی است. تفکّر توحیدی است. همان فکری است که این تودههای عظیم ملت، به خاطر آن حاضر شدند جوانانشان را در راه خدا بدهند و از همه چیز خودشان بگذرند و پشت سرشان را نگاه نکنند. خدمت، یعنی آنکه در این راه حرکت کنیم، که این راه، خودش متضمّن خدمت به مردم است. این، آن مسألهی اصلی است که ما در هر لحظه باید به یادش باشیم.
البته شما معتقد به این معنا هستید؛ عامل به این معنا هستید؛ سالک این راه هستید. منتها انسان فراموشکار است. اینکه ما عرض میکنیم، برای خاطر این است که انسان به «تذکّر» و توجه دائم احتیاج دارد(1). البته، همه محتاجند. ما بزرگانی از اهل سلوک و اهل اخلاق سلوک اخلاقی را میشناسیم که به کسانی میگفتند: «بنشین مرا نصیحت کن!» برای خاطر اینکه انسان به نصیحت احتیاج دارد؛ به تذکّر احتیاج دارد. شما دائم باید خودتان را متذکّر نگهدارید. ترتیبی بدهید که متذکّر بمانید. به روایات اخلاقی مراجعه کنید. به کتب اخلاقی مراجعه کنید. آنچه را که در فضیلت خدمت به مردم است و آنچیزی که فلسفهی حکومت را در اسلام مشخّص میکند، بخوانید.1372/06/03
1 )
سوره مبارکه الذاريات آیه 55
وَذَكِّر فَإِنَّ الذِّكرىٰ تَنفَعُ المُؤمِنينَ
ترجمه:
و پیوسته تذکّر ده، زیرا تذکّر مؤمنان را سود میبخشد.
لینک ثابت
برای انجام تکالیف، تذکر دائمی لازم است
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی خاتم النبیین و علی اله الطّیبین الطّاهرین المعصومین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین. قال الله الحکیم. «قل ما یعبوا بکم ربّی لو لا دعاؤکم».(۱)
در بینش اسلامی بشر به تذکر و توجه دایمی احتیاج دارد؛ چون بنا بر این بینش بشر یک مسافر و تلاشگر است که اگر از این حرکت و تلاشی که برعهده اوست غافل بماند و درنگ بکند، از رسیدن به منزل مقصود باز خواهد ماند و اگر دایماً تلاش بکند و خوب تلاش بکند، در پایان وقت که پایان عمر اوست، به مقصود دست خواهد یافت و آن مقصود عبارت است از کمال و تعالی روحی که اثرش را در زندگی بعد از مرگ خواهد داد؛ همه چیز مقدمه این است و زندگی پس از مرگ در بینش اسلامی زندگی حقیقی است. ما البته امروز نمیتوانیم آن زندگی و آن دوران را در ذهن خودمان تصور کنیم، ولی جهانبینی اسلامی به ما اینطور میآموزد که ما در این دوره که اسمش زندگی دنیاست، در یک زندگی نیمبند قرار داریم؛ «و انّ الدّار الاخرة لهی الحیوان»(۲)، زندگی آنجاست؛ وقتی رفتیم، خواهیم دید. در آن زندگی سعادت، خوشی و خوشبختی بسته به تلاشی است که ما اینجا خواهیم کرد. پس اگر از این تلاش غفلت کردیم، فراموش کردیم و تنبلی کردیم، ناگهان چشم باز میکنیم و خودمان را در آن نشئه میبینیم؛ در حالی که دستمان خالی است.
برای اینکه انسان این تلاش را به طور دایم انجام بدهد و تکالیفی را که برعهده اوست - که شکلدهنده همان تلاش است - انجام بدهد، تذکر لازم است؛ و دین یادآورهایی را برای او در نظر گرفته و خود پیامبران اساساً یادآورند. «فذکّر انّما انت مذکّر»(۳). و قرآن یک وسیله ذکر است که در خود کتاب الهی بارها از این خصوصیت و مأموریت قرآن یاد شده است. یکی از وسائل یاد، همین نماز است که در پنج وقت، نماز ما را به یاد میاندازد؛ یکی موعظه است که موعظه موعظهگران ما را به یاد میاندازد؛ یکی دعاست که توجه به دعا ما را به یاد میاندازد؛ یکی تلاوت کلامالله است که خواندن آیات الهی ما را از غفلت خارج میکند و از این قبیل وسایل. پس همه این وسایل در کارند تا ما دچار غفلت نشویم. اگر یادمان رفت و دچار غفلت شدیم، از تلاش میمانیم و اگر از تلاش ماندیم، وضعمان در آن زندگی موعود حتماً وضع بدی خواهد بود. کلاً اول تا آخر ما چنین سرنوشت و سرگذشتی داریم.1366/03/07
1 )
سوره مبارکه الفرقان آیه 77
قُل ما يَعبَأُ بِكُم رَبّي لَولا دُعاؤُكُم ۖ فَقَد كَذَّبتُم فَسَوفَ يَكونُ لِزامًا
ترجمه:
بگو: «پروردگارم برای شما ارجی قائل نیست اگر دعای شما نباشد؛ شما (آیات خدا و پیامبران را) تکذیب کردید، و (این عمل) دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد!» ظ
2 )
سوره مبارکه العنكبوت آیه 64
وَما هٰذِهِ الحَياةُ الدُّنيا إِلّا لَهوٌ وَلَعِبٌ ۚ وَإِنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِيَ الحَيَوانُ ۚ لَو كانوا يَعلَمونَ
ترجمه:
این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست؛ و زندگی واقعی سرای آخرت است، اگر میدانستند!
لینک ثابت