آیتالله سید علی قاضی / مرحوم حاج میرزاعلی قاضی طباطبایی / سید علی قاضی
تبیین زندگی مرحوم آقای حاج ميرزا علی آقای قاضی
ایشان[مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای قاضی]علاوه بر مقامات معنوی و عرفانی خودشان، شاگردان زیادی را هم تربیت كردند كه این خیلی با ارزش است؛ شخصیتهای بزرگی كه ما بعضی از اینها را ملاقات كردیم، زیارت كردیم: مرحوم آقای طباطبائی، مرحوم آقای آسید محمدحسن الهی - اخوی ایشان - مرحوم آقای آمیرزا ابراهیم شریفی - كه داماد مرحوم آقای قاضی بودند، در زابل بودند و جزو شاگردان برجستهی آقای قاضی بودند - مرحوم آقای حاج شیخ عباس قوچانی، و در این اواخر هم مرحوم آقای بهجت؛ بزرگان دیگری هم بودند، مثل مرحوم آقای حاج شیخ محمدتقی آملی، مرحوم آقای حاج شیخ علیمحمد بروجردی و شخصیتهای متعدد دیگری.
مهمترین مسئله در این باب، این است كه ما در بین سلسلهی علمی فقهی و حِكمی خودمان در حوزههای علمیه - در این صراط مستقیم - یك گذرگاه و جریان خاصالخاص داریم كه میتواند برای همه الگو باشد، هم برای علما الگو باشد - علمای بزرگ و كوچك - هم برای آحاد مردم و هم برای جوانها؛ میتوانند واقعاً الگو باشند. اینها كسانی هستند كه به پایبندی به ظواهر اكتفاء نكردند، در طریق معرفت و طریق سلوك و طریق توحید تلاش كردند مجاهدت كردند كار كردند، و به مقامات عالیه رسیدند. و مهم این است كه این حركت عظیم سلوكی و ریاضتی را نه با طرق مندرآوردی و تخیّلی - مثل بعضی از سلسلهها و دكانهای تصوّف و عرفان و مانند اینها - بلكه صرفاً از طریق شرع مقدّس آن هم با خبرویت بالا، به دست آوردند.
همین سلسلهی مرحوم آقای قاضی - مجموعهی این بزرگواران كه از مرحوم حاج سید علی شوشتری شروع میشود - همهشان مجتهدین طراز اول بودند. یعنی مرحوم آسید علی شوشتری كه شاگرد شیخ بود و استاد اخلاقی و سلوكی شیخ بود - در فقه و اصول شاگرد شیخ بود، در سلوك و اخلاق استاد شیخ بود [و] شیخ میآمد از ایشان استفاده میكرد - بعد از فوت مرحوم شیخ كه یك مدت خیلی كوتاهی هم [ایشان بعد از شیخ] زنده بودند، درس شیخ را از همان جایی كه بود شروع كردند؛ شاگردانی كه در درس مرحوم حاج سید علی شوشتری شركت كردند، میگفتند ما فرقی ندیدیم بین شیخ و بین او؛ یعنی مقام او از لحاظ علمی و فقهی در این مرحله است. شاگرد برجستهی ایشان، مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی است كه از لحاظ عرفانی و معنوی و سلوكی حقیقتاً در عرش است، یعنی عظمت مقام مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی قابل توصیف نیست؛ ایشان از لحاظ ملائی و علمی - كه ایشان جزو شاگردان شیخ بودند - جزو شاگردان درجهی یك شیخ در علم فقه و اصول بودند؛ ولی معنای سلوكی و عرفانی و توحیدی بر زندگی ایشان غلبه كرد، چون در این طریق مشی میكرد. شاگردان ایشان - كه اساتید مرحوم آقای قاضی باشند - مثل مرحوم حاج سید احمد كربلائی، مرحوم حاج شیخ محمد بهاری و افرادی از این قبیل، اینها همه افرادی بودند كه از لحاظ فقهی در رتبهی بالا بودند؛ یعنی مرحوم حاج سید احمد كربلائی جوری بود كه مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی احتیاطات خودش را به ایشان مراجعه میكرد و قطعاً [ایشان] در معرض مرجعیت بود؛ امّا خود ایشان امتناع كردند - گله كردند كه چرا احتیاطات را به من مراجعه میكنید، اجتناب كردند - و در همین عالم معنویت بودند. مرحوم جدّ ما - مرحوم آقای آسید هاشم نجفآبادی - دیده بود، درك كرده بود مرحوم آسید احمد را؛ میگفت ما وقتی سحر یا شب میرفتیم طرف سهله یا از سهله برمیگشتیم، صدای گریهی این مرد - آسید احمد - از داخل خانهاش كه سر راه بود شنیده میشد. اینها یك حالات اینجوریای داشتند.
خب، مرحوم آقای قاضی هم شاگرد اینها است. ایشان البته هم شاگرد پدرشان مرحوم آقای آسید حسین هستند، هم - بعد كه میآیند نجف - شاگرد مرحوم آسید احمد بودند، ده سال یا دوازده سال هم شاگرد مرحوم سید مرتضای كشمیری بودند؛ البته در این كتابی كه آقازادهی مرحوم آقای قاضی - مرحوم آسید محمدحسن - نوشتند، میگویند ایشان پیش مرحوم آسید مرتضای كشمیری تلمذ نمیكرده، از مصاحبت او استفاده میكرده؛ لكن در همان كتاب یا در نوشتههای مرحوم آقای آسید محمدحسین طهرانی دیدم - یادم نیست الان كجا خواندم - مرحوم آقای قاضی میگوید من نماز خواندن را از آسید مرتضای كشمیری یاد گرفتم. شما ببینید معانی این كلمات چقدر عمیق است. ماها هم نماز میخوانیم و خیال هم میكنیم كه نمازِ خوب میخوانیم. این مردِ عارفِ بزرگی كه سالها پیشِ پدرش در تبریز تربیت شده بود و پیش رفته بود، وقتی میآید نجف [و] ده سال پیش مرحوم آسید مرتضای كشمیری میماند، میگوید من نماز خواندن را از او یاد گرفتم. آن وقت شاگردهای مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای قاضی نقل میكنند كه ایشان با همهی [گرفتاری] - خیلی گرفتار بوده در زندگی، عائلهی سنگین و فقر و مشكلات - وقتی وارد نماز میشد، از همهی دنیا غافل میشد؛ یعنی آنچنان غرق در ذكر و خشوع و توسّلْ در حال نماز بود كه از همهی عالم فارغ میشد. خب، این یك گذرگاه فوقالعادهای است؛ گذرگاه خاصالخاص است. برای ماها از این جهت حجّت است كه ما بفهمیم این هم هست؛ این مقامات، این حركت، این سلوك، این خلوص در راه خدا هست.
هیچ اهل بُروز مكاشفات و مانند اینها هم نبودند؛ خب خیلی چیزها از آنها نقل شده - نقلیات موثقی كه در مورد عجایب زندگی مرحوم آقای قاضی كه به نظر ماها عجایب است نقل شده، یكی دو تا نیست؛ موثق هم هست، آدم یقین پیدا میكند از صحّت طُرقی كه دارد - لكن اصلاً اینها در زندگی این بزرگوارها اهمیتی ندارد، نقشی ندارد. خود ایشان هم به شاگردهایشان میگفتند؛ میگفتند اگر چنانچه یك حالت مكاشفهای برایتان دست داد اعتناء نكنید، كارتان را بكنید، ذكرتان را بگویید، آن حالت خشوع را حفظ بكنید؛ یعنی مقامات اینها این است. بالاخره خیلی مهم است كه شخصیتهای اینجوری احیاء بشوند، شناخته بشوند، معرفی بشوند؛ منتها در معرفی اینها از آدمهای خبره استفاده كنید؛ یعنی كسانی بیایند دربارهی اینها حرف بزنند كه بتوانند مقامات اینها را - لااقل در لفظ، در زبان - برای ماها بیان كنند كه ما یك استفادهای ببریم، بهرهای ببریم؛ والّا صِرف [بیان] مقامات علمی و فقهی - كه در حد اعلی اینها داشتند - كافی نیست برای معرفی امثال شخصیتی مثل مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای قاضی.
خب، ایشان عمر طولانی هم الحمدلله داشتند، و توفیقات زیادی هم داشتند، شاگردهای زیادی هم تربیت كردند، از لحاظ معانی سلوك و عرفان و مانند اینها هم از افرادی است كه عرض كردم حداقل این است كه بگوییم كمنظیر [است]، یعنی واقعاً شخصیت ایشان برجسته است. در این كتابی كه آقازادهی ایشان - مرحوم آقای آسید محمدحسن - نوشتند كه من چند سال پیش دستم رسید و مكرر نگاه كردم، چند تا نامه از ایشان هست [ولی] در این كتاب جوری حاشیه زده شده كه آدم نمیفهمد كدام قسمت جزو متن است كدام قسمت جزو حاشیه است. اگر بتوانید متن این نوشتهها را كه حتماً در اختیار بقیهی بازماندگان آن مرحومین است به دست بیاورید - چهار پنج نامه است كه یكیاش به احتمال قوی خطاب به آقای طباطبائی است، البته عنوان ندارد امّا آدم از متنش حدس میزند كه خطاب به آقای طباطبائی است؛ یكیاش احتمالاً خطاب به مرحوم آقای آسید محمدحسن الهی است؛ یكی دو نامه خطاب به مرحوم آشیخ ابراهیم شریفی زابلی است كه داماد ایشان بوده است؛ یكی خطاب به عموم شاگردانشان است به مناسبت حلول ماه رجب یا حلول ماه ذیقعده كه میگویند ماه حرام شروع شد و دربارهی اهمیت ماههای حرام چیزهایی آنجا مینویسند؛ و شاید بعضی هم خطاب به دیگرها - و اگر خود این نامهها را جداگانه منتشر كنید، به نظر من یك یادگار خیلی خوبی است.1391/04/26
لینک ثابت
شاگردان مرحوم آقای حاج ميرزا علی آقای قاضی
ایشان[مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای قاضی]علاوه بر مقامات معنوی و عرفانی خودشان، شاگردان زیادی را هم تربیت كردند كه این خیلی با ارزش است؛ شخصیتهای بزرگی كه ما بعضی از اینها را ملاقات كردیم، زیارت كردیم: مرحوم آقای طباطبائی، مرحوم آقای آسید محمدحسن الهی - اخوی ایشان - مرحوم آقای آمیرزا ابراهیم شریفی - كه داماد مرحوم آقای قاضی بودند، در زابل بودند و جزو شاگردان برجستهی آقای قاضی بودند - مرحوم آقای حاج شیخ عباس قوچانی، و در این اواخر هم مرحوم آقای بهجت؛ بزرگان دیگری هم بودند، مثل مرحوم آقای حاج شیخ محمدتقی آملی، مرحوم آقای حاج شیخ علیمحمد بروجردی و شخصیتهای متعدد دیگری.
مهمترین مسئله در این باب، این است كه ما در بین سلسلهی علمی فقهی و حِكمی خودمان در حوزههای علمیه - در این صراط مستقیم - یك گذرگاه و جریان خاصالخاص داریم كه میتواند برای همه الگو باشد، هم برای علما الگو باشد - علمای بزرگ و كوچك - هم برای آحاد مردم و هم برای جوانها؛ میتوانند واقعاً الگو باشند. اینها كسانی هستند كه به پایبندی به ظواهر اكتفاء نكردند، در طریق معرفت و طریق سلوك و طریق توحید تلاش كردند مجاهدت كردند كار كردند، و به مقامات عالیه رسیدند. و مهم این است كه این حركت عظیم سلوكی و ریاضتی را نه با طرق مندرآوردی و تخیّلی - مثل بعضی از سلسلهها و دكانهای تصوّف و عرفان و مانند اینها - بلكه صرفاً از طریق شرع مقدّس آن هم با خبرویت بالا، به دست آوردند.1391/04/26
لینک ثابت
سلسله اساتید مرحوم آقای حاج ميرزا علی آقای قاضی
سلسلهی مرحوم آقای قاضی - مجموعهی این بزرگواران كه از مرحوم حاج سید علی شوشتری شروع میشود - همهشان مجتهدین طراز اول بودند. یعنی مرحوم آسید علی شوشتری كه شاگرد شیخ[انصاری] بود و استاد اخلاقی و سلوكی شیخ بود - در فقه و اصول شاگرد شیخ بود، در سلوك و اخلاق استاد شیخ بود [و] شیخ میآمد از ایشان استفاده میكرد - بعد از فوت مرحوم شیخ كه یك مدت خیلی كوتاهی هم [ایشان بعد از شیخ] زنده بودند، درس شیخ را از همان جایی كه بود شروع كردند؛ شاگردانی كه در درس مرحوم حاج سید علی شوشتری شركت كردند، میگفتند ما فرقی ندیدیم بین شیخ و بین او؛ یعنی مقام او از لحاظ علمی و فقهی در این مرحله است. شاگرد برجستهی ایشان، مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی است كه از لحاظ عرفانی و معنوی و سلوكی حقیقتاً در عرش است، یعنی عظمت مقام مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی قابل توصیف نیست؛ ایشان از لحاظ ملائی و علمی - كه ایشان جزو شاگردان شیخ بودند - جزو شاگردان درجهی یك شیخ در علم فقه و اصول بودند؛ ولی معنای سلوكی و عرفانی و توحیدی بر زندگی ایشان غلبه كرد، چون در این طریق مشی میكرد. شاگردان ایشان - كه اساتید مرحوم آقای قاضی باشند - مثل مرحوم حاج سید احمد كربلائی، مرحوم حاج شیخ محمد بهاری و افرادی از این قبیل، اینها همه افرادی بودند كه از لحاظ فقهی در رتبهی بالا بودند؛ یعنی مرحوم حاج سید احمد كربلائی جوری بود كه مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی احتیاطات خودش را به ایشان مراجعه میكرد و قطعاً [ایشان] در معرض مرجعیت بود؛ امّا خود ایشان امتناع كردند - گله كردند كه چرا احتیاطات را به من مراجعه میكنید، اجتناب كردند - و در همین عالم معنویت بودند. مرحوم جدّ ما - مرحوم آقای آسید هاشم نجفآبادی - دیده بود، درك كرده بود مرحوم آسید احمد را؛ میگفت ما وقتی سحر یا شب میرفتیم طرف سهله یا از سهله برمیگشتیم، صدای گریهی این مرد - آسید احمد - از داخل خانهاش كه سر راه بود شنیده میشد. اینها یك حالات اینجوریای داشتند.
خب، مرحوم آقای قاضی هم شاگرد اینها است. ایشان البته هم شاگرد پدرشان مرحوم آقای آسید حسین هستند، هم - بعد كه میآیند نجف - شاگرد مرحوم آسید احمد بودند، ده سال یا دوازده سال هم شاگرد مرحوم سید مرتضای كشمیری بودند؛ البته در این كتابی كه آقازادهی مرحوم آقای قاضی - مرحوم آسید محمدحسن - نوشتند، میگویند ایشان پیش مرحوم آسید مرتضای كشمیری تلمذ نمیكرده، از مصاحبت او استفاده میكرده؛ لكن در همان كتاب یا در نوشتههای مرحوم آقای آسید محمدحسین طهرانی دیدم - یادم نیست الان كجا خواندم - مرحوم آقای قاضی میگوید من نماز خواندن را از آسید مرتضای كشمیری یاد گرفتم. شما ببینید معانی این كلمات چقدر عمیق است. ماها هم نماز میخوانیم و خیال هم میكنیم كه نمازِ خوب میخوانیم. این مردِ عارفِ بزرگی كه سالها پیشِ پدرش در تبریز تربیت شده بود و پیش رفته بود، وقتی میآید نجف [و] ده سال پیش مرحوم آسید مرتضای كشمیری میماند، میگوید من نماز خواندن را از او یاد گرفتم. آن وقت شاگردهای مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای قاضی نقل میكنند كه ایشان با همهی [گرفتاری] - خیلی گرفتار بوده در زندگی، عائلهی سنگین و فقر و مشكلات - وقتی وارد نماز میشد، از همهی دنیا غافل میشد؛ یعنی آنچنان غرق در ذكر و خشوع و توسّلْ در حال نماز بود كه از همهی عالم فارغ میشد. خب، این یك گذرگاه فوقالعادهای است؛ گذرگاه خاصالخاص است. برای ماها از این جهت حجّت است كه ما بفهمیم این هم هست؛ این مقامات، این حركت، این سلوك، این خلوص در راه خدا هست.1391/04/26
لینک ثابت
میراث مکتوب اخلاقی و عرفانی مرحوم آقای حاج ميرزا علی آقای قاضی
خب، ایشان[مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای قاضی] عمر طولانی هم الحمدلله داشتند، و توفیقات زیادی هم داشتند، شاگردهای زیادی هم تربیت كردند، از لحاظ معانی سلوك و عرفان و مانند اینها هم از افرادی است كه عرض كردم حداقل این است كه بگوییم كمنظیر [است]، یعنی واقعاً شخصیت ایشان برجسته است. در این كتابی كه آقازادهی ایشان - مرحوم آقای آسید محمدحسن - نوشتند كه من چند سال پیش دستم رسید و مكرر نگاه كردم، چند تا نامه از ایشان هست [ولی] در این كتاب جوری حاشیه زده شده كه آدم نمیفهمد كدام قسمت جزو متن است كدام قسمت جزو حاشیه است. اگر بتوانید متن این نوشتهها را كه حتماً در اختیار بقیهی بازماندگان آن مرحومین است به دست بیاورید - چهار پنج نامه است كه یكیاش به احتمال قوی خطاب به آقای طباطبائی است، البته عنوان ندارد امّا آدم از متنش حدس میزند كه خطاب به آقای طباطبائی است؛ یكیاش احتمالاً خطاب به مرحوم آقای آسید محمدحسن الهی است؛ یكی دو نامه خطاب به مرحوم آشیخ ابراهیم شریفی زابلی است كه داماد ایشان بوده است؛ یكی خطاب به عموم شاگردانشان است به مناسبت حلول ماه رجب یا حلول ماه ذیقعده كه میگویند ماه حرام شروع شد و دربارهی اهمیت ماههای حرام چیزهایی آنجا مینویسند؛ و شاید بعضی هم خطاب به دیگرها - و اگر خود این نامهها را جداگانه منتشر كنید، به نظر من یك یادگار خیلی خوبی است.1391/04/26
لینک ثابت
لزوم توجه به توصیه های معنوی به طلاب در کلاس های حوزه
کار معنویت، کار دلدادگی به عالم معنا، در حوزه اساس کار است؛ این را باید همه توجه داشته باشیم. کمبود این معنا در حوزه به ما لطمه میزند. در حوزه بحمدلله کسانی هستند که میتوانند از زلال معنویاتی که از دل آنها سرازیر میشود - فقط لقلقهی زبان هم نیست - همهی ما را سیراب کنند؛ بخصوص طلاب جوان را که بیش از همه احتیاج دارند، بیش از همه هم از این بیانات آمادگی و تأثر دارند. گاهی سر درس، استاد به یک مناسبتی دو کلمه چیزی بگوید، طلبه از این رو به آن رو می شود. امام (رضوان الله علیه) به مناسبتهای مختلف سر درس - گاهی روز شروع درس، گاهی روز آخر درس - با آن بیان عجیبی که ایشان در مسائل معنوی و روحی و آن احتظاظات معنوی داشت، گاهی یک جملاتی میگفت، طلبهها گریه می کردند. بعد از رحلت مرحوم آیتالله بروجردی، در مسجد سلماسی برای امام منبر گذاشتند - قبل از آن امام منبر نمیرفت، روی زمین مینشست درس میگفت، ظاهرا به احترام آقای بروجردی - ایشان رفتند روی منبر نشستند. خب چیز جدیدی بود، به امام یک حالت تبسمی دست داد. بعد بلافاصله ایشان تغییر حالت داد و فرمود: روز اولی که مرحوم آقای نائینی (رضوان الله علیه) روی منبر نشست، گریه کرد؛ فرمود این همان منبری است که شیخ انصاری روی آن نشسته، حالا کار به جایی رسیده است که ما باید روی آن بنشینیم. این حرف، طلبهها را، دلها را تکان داد. بعد هم ایشان مفصل صحبت کردند.
در مشهد مرحوم آشیخ هاشم قزوینی، مدرس معروف و نامدار حوزه علمیه خراسان که از حیث بیان و تسلط بر مطلب، نظیرش را ما در هیچ حوزهی دیگری ندیدیم؛ نه در قم، نه در نجف، گاهی اوقات وسط درس سطح - درس مکاسب و کفایه - که حدود یک ساعت طول می کشید، ده دقیقه یا بیشتر نصیحت میکرد؛ طلبهها اشک می ریختند. دل جوان آماده است؛ این را از دست ندهید. یک حدیث بخوانید، دو کلمه نصیحت کنید. اول، نصیحت به خود ماست. این حدیث را که من میخوانم، اول کسی که مخاطب است و انشاءالله اول کسی که باید از آن متأثر بشود، خود گویندهی حدیث است؛ برای خودتان هم مفید است. حوزه به این احتیاج دارد.
شما ببینید یک نفس گرم مثل حاج میرزا علی آقای قاضی در نجف چقدر برکات درست کرد. شاگردهای مرحوم آقای قاضی هر جا که بودند، مایهی برکت شدند؛ یک نمونهاش مرحوم علامهی طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) که قم را روشن کرد؛ چراغ علوم عقلی را در قم ایشان روشن کرد و ادامه داد و با مشکلات ساخت. بقیه تلامذهی مرحوم آقای قاضی و متأثرین از ایشان هر جا بودند، همینجور بود. در تهران، در آذربایجان، در خود نجف، در بروجرد، در جاهای دیگر، هر جا شاگردهای ایشان بودند، مرکز معنویت و مرکز اشعاع روحانیت بودند. نمیشود اینها را ندیده گرفت.
طلبه ها را نصیحت کنید. طلبه ها را به تفکر، تأمل، ذکر موت و پرهیز از درس خواندن و تلاش کردن برای رسیدن به مقامات عالی برای جلب توجه مردم به سمت خود، هدایت کنید. طلبهها درس بخوانند لله، فی الله و بالله؛ این آن وقت میشود حوزهی با برکت.1389/08/02
لینک ثابت