newspart/index2
تمدن اسلامی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
امت اسلامی، نخستین فرآورده سیاسی اسلام

نخستین فرآورده‌ی سیاسی - انسانی اسلام، امّت اسلامی است که از مدینة النّبی آغاز شد و به صورتی حیرت آور و افسانه‌وار، قدم در راه رشد کمّی و کیفی نهاد. هنوز نیم قرن از ولادت این پدیده‌ی مبارک نگذشته بود که نزدیک به نیمی از تمامی قلمرو سه تمدّن بزرگ باستانیِ همسایه‌ی خود، یعنی ایران، رم و مصر را در نوردید و یک قرن پس از آن، تمدّنی درخشان و حکومتی عزیز و مقتدر در مرکز جهان پدید آورد که از شرق به دیوار چین و از سوی دیگر به سواحل اقیانوس اطلس و از شمال تا استپهای سیبری و از جنوب تا جنوب اقیانوس هند می‌رسید. قرنهای سوم و چهارم هجری و پس از آن، مزیّن به تمدّنی آن چنان مشعشع است که پس از هزار سال، هنوز برکات علمی و فرهنگی آن را در مدنیّت کنونی جهان، می‌توان به‌وضوح دید. اگر چه مورّخان غربی به هنگام حکایت تاریخ علم و تمدّن، این رستاخیز عظیم و بی‌سابقه‌ی علم و فرهنگ و تمدّن را یکسره در بوته‌ی اجمال و اهمال می‌نهند و سرگذشت علم را از یونان و رم باستان، یکسره به رنسانس متصل می‌کنند! گویی علم و تمدّن، هزار سال مرده بود و یکباره در رنسانس تولّد یافت! لیکن حقیقت آن است که قرون وسطی‌، فقط برای غرب و اروپا دوران تاریکی و جهالت و وحشت بود، ولی برای دنیای اسلام با گستره‌ای چندین برابر اروپا - یعنی از اندلس تا چین - دوران تشعشع و بیداری و عروج علمی شمرده می‌شد.

غرض از این یادآوری، تفاخر به گذشته نیست. غرضِ یادآوری این حقیقت است که آنچه آن تمدّن را پدید آورد - یعنی اسلام و معارف زندگی‌ساز آن - هم اکنون نیز در اختیار ماست و به ما هشدار می‌دهد: که «یا اَیُّها الَّذِینَ امَنُوا اسْتَجِیبُوا للَّهِ‌ِ وَ لَلرَّسُولِ اِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ». اسلام ثابت کرده است ظرفیت آن را دارد که امّت خود را به اعتلای مدنی و علمی و عزّت و قدرت سیاسی برساند. ایمان و مجاهدت و پرهیز از تفرقه، تنها شرطهای تحقّقِ این هدف بزرگ است و قرآن به ما می‌آموزد: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ اَنْتُمُ الْاعْلِوْنَ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ». و می‌آموزد: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ اَنَ‌ّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ».و می‌آموزد: «وَ اَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبْ رَیْحُکُمْ وَ اصْبِرُوا اِنَ‌ّ اللَّهَ مَعَ الْصَّابِرِینَ».ضعف این سه عامل، امت اسلامی را امروز در وضع تأسّفباری قرار داده است. حداقل در دو قرن گذشته، دشمنان پیگیر و با تدبیر و برخی حکومتهای مسلمان بی‌کفایت، در کنار عوامل و شرایط گوناگون تاریخی و سیاسی، در پدید آوردن این وضع، به‌شدت مؤثّر بوده‌اند و ما امروز وارث گذشتگانیم.1376/09/18

لینک ثابت
نهضت اسلامی پیامبر(ص)؛ پدیدآورنده تمدن اسلامی

پدیده‌ای در تاریخ اتّفاق افتاده که اگر ما بخواهیم آن را براساس معادلات معمولیِ تاریخی حل کنیم، حلّ آن محال است و آن این‌که، ملتی که در دورانی از اوّلیّات تمدّن بشری محروم بوده، بنایی را پی‌ریزی کرده که بزرگترین تمدّنهای بشری را به‌وجود آورده و آن، نهضت اسلامی است. تمدّن را چه کسانی به‌وجود می‌آورند؟ تمدّن یونان و رُم قدیم، که اروپای امروز در اواخر قرن بیستم هنوز به آن می‌نازد و در تاریخ و تفسیرهای علمی خود، آن را به رخ همه می‌کشد، هر قدمش مترتّب بر قدمهای قبلی بوده است. مگر یک تمدّن عظیم، همین‌طوری از یک کویر می‌جوشد؟! مگر چنین چیزی ممکن است؟! اما در مورد اسلام، چنین شد. عدّه‌ای که حتّی سوادِ خواندن نداشتند؛ چه رسد به این‌که سواد داشتن به خواندن کتابهای گوناگون و به پیدا کردن نظر علمی منتهی شود و بعد این نظر علمی در مسابقه‌ی بین نظرات علمیِ بشر رتبه‌ی بالاتر را پیدا کند، تمدّنی عظیم را پی‌ریزی کردند. لذا، ببینید که اینها چه راههایی طولانی هستند!
چطور ممکن است که ملت و جامعه‌ای این راهها را طی کند و بعد از آن‌که نظرات علمی او در همه‌ی مسائل بر نظرات علمی مدرن درجه‌ی یک دنیا تسلّط پیدا کرد، به سودِ خود، تمدّنهای دیگر را حذف کند و تمدّن منحصر گردد؟! ملت عربستان نه تنها نظرات علمی برجسته‌تری نداشت، بلکه اصلاً نظر علمی نداشت. اصلاً علم و سواد نداشت. آن‌گاه، چنین جمعیتی، در طول ده سال حیات مبارک پیغمبر، بعد از هجرت و در دوران حکومت، پایه‌های مدنیّتی را چید که آن مدنیّت چند صد سال دنیا را اداره کرد و تمام مدنیّتهای دنیا را تحت تأثیر قرار داد. در آن قرون - قرون سوم و چهارم و پنجم و ششم میلادی - تمدّن غربی تمدّن برتر بود؛ تمدّن شرقی منقرض شده بود و تمدّن ایرانی هم در واقع چیزی نبود. ولی می‌بینیم که تمدّن اسلامی، آن تمدّن برترِ غربی را از بین برد. بدین معنا که تمدّن غربی در مقابل این تمدّن منقرض شد؛ مثل ستاره که با آمدن خورشید دیگر نور ندارد، یا مثل ماه که با آمدن خورشید و طلوع روز دیگر هیچ است و یا مثل یک طبیب ابتداییِ تجربی که با آمدن یک متخصّص درجه‌ی اوّل با چند عنوان دکترای فوق تخصّص، اصلاً پُررویی است که بگوید «کسی به من مراجعه کند.» وقتی که تمدّن اسلامی آمد، چنین شد.
این یک واقعیت است که همه چیز اروپا در مقابل تمدّن اسلامی رنگ باخت و این تا قرنهای چهارم و پنجم و ششم هجری هم ادامه داشت. البته بعد از این، تمدّن اسلامی سالها تنزّل کرد تا به دوران رنسانس رسید. بعد از این، تمدّن غربی دوباره شروع به اوج گرفتن کرد. منتها تمدّن غرب، در تمام آن سالهای بعد از غلبه‌ی تمدّن اسلامی، مشغول تغذیه از این تمدّن بوده است. به کتابها و منابع آن زمان نگاه کنید! برجسته‌ترین دانشمندان، دانشمندانی بودند که می‌توانستند با آثار اسلامی سروکار داشته باشند و از آنها چیزی بفهمند و آنها را ترجمه کنند.1373/06/29

لینک ثابت
تشعشع علم در تمدن اسلامی؛ همزمان با قرون وسطای تاریک اروپا

تمدّن اسلامی چگونه به‌وجود آمد؟ برخی می‌گویند از آثار ایران گرفتند و برخی معتقدند که از آثار روم گرفتند. اما این حرفها، حرفهای جاهلانه و بچگانه است. حال فرض کنیم که ده عنوان کتاب از جایی ترجمه کردند، آیا با این ده عنوان کتاب، تمدّن درست می‌شود؟ آیا تمدّن اسلامی با ترجمه‌ی آثار یونانی و رومی و هندی درست شد؟ نه. جوهر تمدّن اسلامی، از درون خودش بود. البته تمدّن زنده، از دیگران هم استفاده می‌کند. سؤال این است که این دنیای آباد؛ این به‌کار گرفتن علم؛ این کشف حقایق درجه‌ی یک عالمِ وجود - همین عالم مادّه - که به‌وسیله‌ی مسلمین به‌وجود آمد؛ این استخدام اندیشه‌ها و فکرها و ذهنها و فعّالیتهای عظیم علمی و به‌وجود آوردن دانشگاههای عظیم آن روز در مقیاس جهانی؛ پدید آوردن دهها کشور ثروتمند و مقتدر در آن روزگار و یک قدرت سیاسی بی‌نظیر در طول تاریخ، از کجا به‌وجود آمد؟ شما در طول تاریخ، قدرتی را جز قدرت سیاسی اسلام سراغ ندارید که از قلب اروپا تا قلب شبه قارّه، یک کشور واحد شده باشد و قدرت ماندگاری بر آن حکومت کند! دوران قرون وسطای اروپا، دوران جهالت و بدبختی برای اروپاست. اروپاییها قرون وسطی را «دوران سیاهی و تاریکی» می‌نامند. همان قرون وسطایی که در اروپا تاریکی و سیاهی بود، دوران تشعشع علم در کشورهای اسلامی، از جمله ایران است. اصلاً درباره‌ی قرن چهارم هجری - که دوران تشعشع علم است - کتابها نوشته و تحقیقها کرده‌اند. چنان قدرت سیاسی، چنان قدرت علمی، چنان دنیاآرایی، چنان کشور داری و چنان استخدام تمام نیروهای زنده و سازنده و فعّال بشری، بر اثر چه چیز به‌وجود آمد؟ بر اثر تعالیم اسلام. مسأله، فقط این است. اسلام یک درس را به مسلمین تعلیم کرد و آن درس هر روز که در بین مسلمین باشد، نتیجه‌اش درخشش و تلألؤ و علوّ معنوی و مادّی است.آن درس درسِ مجاهدتِ خالصانه و مخلصانه است. هرجا که مجاهدت خالصانه و مخلصانه باشد، نتیجه‌اش درخشش و تلألؤ خواهد بود. منتها مجاهدت خالصانه و مخلصانه، ممکن است برای خدا انجام گیرد، ممکن هم هست برای غیرِ خدا انجام گیرد. اگر برای خدا انجام گرفت، همیشگی، ماندگار و زایل ناشدنی است؛ اما اگر برای غیرِ خدا انجام گرفت، ماندگار نیست.1373/06/29
لینک ثابت
روح دینی؛ پشتیبان علم در نزد مسلمین

بعضی به غلط خیال می‌کنند که «علم‌گرایی» با «دین‌گرایی» نمی‌سازد. من دیده‌ام که در این چند سال اخیر، بعضیها که اغراض خاص سیاسی دارند و ما آنها را می‌شناسیم - شاید عموم مردم ندانند که این افراد چه غرضی دارند، لیکن ما چون افراد را از روی سوابقشان بیشتر می‌شناسیم، زودتر برایمان قابل حدس است - و بعضیها هم که ممکن است غرض سیاسی نداشته باشند، اما همین‌طوری تشویق می‌کنند، برای القاء این معنا می‌کوشند که دین‌گرایی مردم - که امروز در جامعه‌ی ما رواج دارد - با علم‌گرایی منافات دارد و با علم‌گرایی می‌شود به دین‌گرایی مردم صدمه زد! اینها کور خوانده‌اند و اشتباه می‌کنند؛ این دو با هم هیچ منافاتی ندارند؛ زیرا دین اگر دین اسلام است که ما امروز طرفدار آن هستیم، دینی است که انقلاب می‌کند؛ دینی است که برای میدانها سرباز درست می‌کند؛ دینی است که به علم دعوت می‌کند. اصلاً علت این‌که مسلمانان توانستند برای مدت چند قرن مشعل علم را در دنیا به دست بگیرند، همین توجه اسلام به علم و دانش بود. از فارابی تا خواجه نصیر، حدود سه قرن این مشعلداری ادامه داشته است؛ آن هم در سطح بالا، نه در سطح پایین. امروز نظرات خوارزمی در ریاضیات، یا نظرات ابن‌سینا در طب، نظرات منسوخ‌شده‌یی نیست؛ نظراتی است که بر اساس آنها نظراتی آمده، لیکن نسخ نشده است؛ نظرات باطل‌شده‌یی نیست؛ نظرات صحیحی است که البته تکمیل شده است. همه‌ی اینها از کجا ناشی شدند؟ از دین اسلام ناشی شدند؛ یعنی آن عامل اصلی که توانست مسلمین را به این اوج علمی برساند، دین اسلام بود.
شما می‌دانید که در اروپا...ضدیت با دین بود. البته تا برهه‌یی از زمان، به خاطر آن دین کذایی، ضدیت با علم بود. حتّی در اروپا هم اولین مشعلداران علم، افراد دینی‌اند. خود این «راجربیکن» معروف - که فرانسویها به او «رژه بیکن» می‌گویند - کشیش است؛ آن هم کشیشِ فرانسیسکناست. نمی‌دانم شما با احوالاتشان آشنا هستید یا نه. اینها گروه کشیشیِ بسیار زهدگرایی هستند که خود را تابع «سن فرانسیس» می‌دانند؛ همان «سن فرانسیس» معروفِ قدیس، که این «سانفرانسیسکو»ی امریکا هم به اسم اوست. اینها اسماء مقدس را روی شهرها می‌گذاشتند. این «سن‌فرانسیس» معروف، قدیسی بود که دستگاههای پاپ آن وقت، به خاطر افشاگری این شخص نسبت به تجملات دستگاه پاپ، دشمن خونیش بودند. او معارض دستگاه پاپ و معارض آن جاه و جلالها و آن ثروتها و آن زراندوزیها بود؛ طرفدار زهد بود. اگر بخواهیم مشابه «راجربیکن» را در میان نحله‌های اسلامی بیابیم، باید مثلاً او را در زمره‌ی تصوف خاکساری - که کارشان درویشی و گدایی است - بدانیم. کشیش این رشته «راجربیکن» معروف است که در قرن سیزدهم میلادی، از اولین پرچمداران علم در اروپاست. به عبارت دیگر، اولین جلوه‌های علم که به رنسانس اروپا منتهی شد و آن تحول علمی را پدید آورد، باز از طرف مذهبیها بود؛ منتها مذهبیهای روشن، نه مذهبیهای تاریک‌ذهن.
«ابن‌سینا»ی ما هم همین‌طور بود. خود «ابن‌سینا» یک عالم دینی است؛ او به یک معنا اصلاً یک عارف است. «بیرونی» هم یک عالم دینی است، که آن «تحقیق ماللهند» را نوشت. می‌دانید که اسم این کتاب، از یک بیت شعر گرفته شده است:
تحقیق ماللهند من مقولة
مقبولة فی‌العقل او مرذولة
او در زمان خود، در ریاضی و در نجوم و در علوم متفرق، تبحر داشت. «شیخ بهایی»هم که یک آخوند به تمام معنای کامل است، همین‌طور بود. در زمان «شیخ بهایی»، رشته‌های دینی در آن مسیر و جریان صنفیِ آخوندی افتاده بود. در گذشته، صنفیِ به این شکل که نبوده است؛ یک روحانی بوده که در همه‌ی علوم عالم بوده؛ مثل خود «ابن‌سینا» که شاگرد فلسفه هم داشته، شاگرد طب هم داشته است؛ اما «شیخ بهایی» مربوط به آن دورانی است که روحانیت جنبه‌ی صنفی پیدا کرده بود؛ یعنی یک آخوند حرفه‌ییِ منبر و محرابی، با آن‌گونه دانشهای کذایی. پس، آن روح دینی، با روح علمی اصلاً منافاتی ندارد؛ بلکه روح دینی، کمک و پشتیبان روح علمی است.1370/11/15

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی