حزب جمهوری اسلامی / 7تیر/انفجار حزب/شهید بهشتی
پایه ریزی حزب جمهوری اسلامی در قبل از انقلاب
به طور اجمال بگویم ما با تحزّب مطلقاً مخالف نیستیم. این که خیال کنند ما با حزب و تحزّب مخالفیم، نه، اینطور نیست. قبل از پیروزی انقلاب، پایههای یک حزب بزرگ و فعال را خود ما ریختیم؛ اول انقلاب هم این حزب را تشکیل دادیم، امام هم تأیید کردند، چند سال هم با جدیت مشغول بودیم؛ البته بعد به جهاتی تعطیل شد. همان وقت به ما اشکال میکردند که تحزّب با وحدت عمومی جامعه مخالف است. من آن وقت یک سخنرانی مفصلی کردم، که بعد هم پیاده شد و چاپ شد و پخش شد؛ تحت عنوان «وحدت و تحزّب». تحزّب میتواند در جامعه انجام بگیرد، در عین حال وحدت هم صدمهای نبیند؛ اینها با هم منافاتی ندارد. منتها آن حزبی که مورد نظر ماست، عبارت است از یک تشکیلاتی که نقش راهنمائی و هدایت آحاد مردم را به سمت یک آرمانهائی ایفاء میکند.1390/07/24
لینک ثابت
جایگاه برجسته مجلس در نگاه امام خمینی(ره)
در داخل مجلس شورای اسلامی، خود نظارتی بگذارید. این، همان تقوای جمعی است. مجموعه، خود را بپاید. حالا حرفهائی گوشه کنار زدند که نماینده باید آزاد باشد، چه باشد. کسی با آزادی نماینده مخالف نیست؛ با کجرفتاری نماینده مخالف است. یک نمایندهی کجرفتار ممکن است مجلس شورای اسلامی را بدنام کند، متهم کند؛ حیف نیست؟ مجلسِ به این عظمت، این نهاد قانونیِ اساسی در کشور.
اول انقلاب خدمت امام رفتیم، برای اینکه یکی از بزرگانِ بین خودمان را به عنوان رئیس جمهور به امام معرفی کنیم تا امام ایشان را قبول کنند و ما بیائیم ایشان را در حزب جمهوری اسلامی به عنوان رئیس جمهور مطرح کنیم. امام به دلیلی قبول نکردند. بعد به ما گفتند که بروید سراغ مجلس؛ مجلس مهم است. از نگاه رهبر انقلاب و بنیانگذار این نظام و پدید آورندهی این مجموعه، مجلس یک چنین جایگاهی دارد. خب، این را باید نگه داشت، باید آبرویش را حفظ کرد، باید چهرهاش را حفظ کرد؛ این، خودنظارتی لازم دارد. اگر این خودنظارتی نباشد، اشکال به وجود میآید.1390/03/08
لینک ثابت
فلج کردن نظام اسلامی؛ هدف دشمن از حادثه هفتم تیر
شهدای هفتم تیر در موقعیّت بسیار حسّاسی هدف تهاجم كینهورزانهی دشمنان انقلاب قرار گرفتند. هدف، فقط شهید بهشتی نبود؛ در واقع مجموعهی باارزشی از مدیران نظام اسلامی هدف بودند و مقصود این بود كه نظام اسلامی را فلج كنند. این تلاشهایی كه شما امروز میبینید یا میشنوید علیه نظام اسلامی صورت میگیرد، از سالهای اوّل شروع شده است كه بحمداللَّه با مقاومت مردم تاكنون ناكام مانده است. یكی از مظاهر آن، همین مسألهی هفتم تیر بود.1381/04/05
لینک ثابت
وجود ریشه حزب جمهوری اسلامی در قبل انقلاب
راجع به خودِ تحزّب. اوّلاً بدانید من خودم قبل از پیروزى انقلاب، سالهاى متمادى دنبال همین تحزّب بودم. بعد هم دو، سه سال به پیروزى انقلاب مانده بود که ما نشستیم و یک حزب را پایهریزى کردیم. البته آن وقت تشکیل حزب خیلى خطرناک بود؛ چون به ما که اجازه نمىدادند؛ باید مخفى مىبود و کار مخفى هم واقعاً خطر داشت. کافى بود که یک مجموعهى مثلاً ده نفرى، بیست نفرى دور هم جمع شوند ولو برود؛ هرچند هنوز هیچ کار هم نکرده باشند، یا یک کار سیاسى خیلى ساده کرده باشند، که هر کدام به سالهاى متمادى زندان محکوم شوند و بعضى از آنها زیر شکنجهها تلف گردند. لذا اینطور بود که ما آن وقت مصلحت نمىدانستیم که بیاییم اساسنامهى حزبى براى این تشکّل درست کنیم. البته تشکّل بود، ارتباطات بود؛ حتّى بعد از آن هم که من در سال پنجاه و شش به ایرانشهر تبعید شده بودم، ارتباط حزبى ما برقرار بود؛ یعنى مثلاً گاهى اوقات مرحوم باهنر از تهران به آنجا مىآمدند و با هم تبادل نظر مىکردیم. در آن زمان بعضى مواقع بحثهایى مطرح مىشد و مثلاً مىگفتند که این موضوعات را شما بررسى کنید؛ اما نه روى کاغذ. تا اینکه پیروزى انقلاب شد و ما همان چند روز اوّل نشستیم و آن اساسنامه را تدوین کردیم و حزب[جمهوری] را راه انداختیم. بنابراین، من به حزب به معناى صحیحش معتقدم؛ لیکن آن چیزى که امروز در جامعهى ما مىگذرد - این تشکیلات حزبىاى که الان به وجود مىآید - شکل غلط حزبى است.1377/12/04
لینک ثابت
دو جریان حزب جمهوری اسلامی به مثابه دو قبیله سیاسی
حرکت خطی، حرکت خوبی نیست. حرکت خطی، غیر از این است که انسان مواضعی را به طور مدون قبول کرده باشد. حرکت خطی، یعنی گروهگرایی؛ یعنی کسی را که داخل یک مجموعه است، قبول میکند؛ به صرف اینکه در این مجموعه قرار دارد.
در سال 62 که دوجریانیِ خیلی عمیقی در حزب جمهوری اسلامی به وجود آمده بود و کنگرهی مفصلی هم در مدرسهی عالی شهید مطهری درست کرده بودیم، من صحبت کردم و از این دو جریان، به دو قبیله و دو طایفه تعبیر کردم! اصلًا بحث گروه و حزب نیست؛ چون دو حزب با مواضع فکریشان از هم جدا میشوند؛ اما این دو مجموعه، با خود افراد مجموعه از هم جدا میشوند، نه با مواضعشان؛ زیرا کسانی در این مجموعه هستند که خیلی هم مواضع این مجموعه را قبول ندارند، اما جزو اینهایند؛ کسانی هم در مجموعهی آن طرفی هستند که باز همهی آن مواضع را قبول ندارند، اما جزو آنها هستند؛ کأنه بحث بر سر تعصبات فامیلی و قبیلهیی است! به عبارت دیگر، وقتی کسی جزو آن عده باشد، این عده نگاه نمیکنند که خصوصیات اخلاقی او چیست و معیارها چهقدر بر او منطبق است؛ ردش میکنند؛ آن عده هم کاری ندارند که معیارها و ضوابط چیست؛ قبولش میکنند؛ این غلط است؛ بعضی اینطوری عمل میکنند؛ ولو اینکه در تصرفات شخصیشان آدمهای بدی هم نیستند.1370/12/04
لینک ثابت