newspart/index2
دانشجو / عدالت‌خواهی/دانشگاه/آرمان‌خواهی / دانشجویان/دانشجویی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
رشد دانشجو و هئیت علمی بعد از انقلاب با وجود مشکلات فراوان

ما در آغاز انقلاب، حدود صد و هفتاد هزار دانشجو داشتیم، امروز بیش از چهار میلیون دانشجو داریم. در آن زمان، پنج هزار عضو هیئت علمی داشتیم. همان اوائل، بنده خودم یادم هست که این رقمِ پنج هزار، هِی تکرار میشد. بعضیها میگذاشتند میرفتند، که قابل شمارش بود؛ میگفتند آقا یکی کم شد، ده تا کم شد! امروز اعضای هیئت علمی ما بسیار فراتر از اینهاست. خوشبختانه ما ده‌ها هزار اعضای هیئت علمی داریم. امروز دویست دانشگاه جامع در سرتاسر کشور هست، دو هزار دانشگاه و مرکز آموزش عالی در سطح کشور وجود دارد؛ اینها چیزهای کمی نیست. ما همه‌ی اینها را در شرائط تنگدستی انجام دادیم. همین تحریمی که حالا گفته میشود تشدید کردند یا رو به تشدید دائمی است، خب، از اول وجود داشته. ما علاوه‌ی بر این، جنگ هم داشتیم؛ علاوه‌ی بر این، در دورانهای مختلفی کاهش قیمتهای نفت داشتیم؛ مشکلات فراوان داخلی بر ما تحمیل کرده بودند؛ افزایش جمعیت را داشتیم - جمعیت ما اول انقلاب سی و پنج میلیون بود؛ جمعیت دو برابر شده - همه‌ی این مسائل بوده است؛ در عین حال ما بحمداللَّه این پیشرفت را پیدا کردیم.1391/07/20
لینک ثابت
عروج معنوی جوان بیست ساله دانشجو

من پرهیزکارترین و نورانیترین جوانان را هم در مواردی در میان دانشجویان دیده‌ام. فراموش نمی‌کنم خاطره جوان نوزده یا بیست ساله‌ای که بعد از شهادتش وصیت‌نامه او را دیدم. او نوه یکی از علمای معروف و مراجع تقلید زمان خود بود و آن مرجع تقلید و عالِم معروف، اهل سلوک و معرفت و توحید شمرده می‌شد. وقتی وصیت‌نامه جوان را خواندم، این‌طور فهمیدم که این جوانِ نوزده، بیست ساله دانشجو، در رسیدن به آن حالت حضور، کشف و عروج معنوی و روحی - چیزی که هر سالک و عارف و هر جویای حقیقتی، آرزوی آن را دارد - اگر از پدربزرگ مجتهد و عارف خود که شاید شصت، هفتاد سال هم در آن راه زحمت کشیده بود، جلوتر نباشد، عقبتر نیست. البته این حالت، همیشه و برای همه پیش نمی‌آید. شرایطی که در آن، انسان به معنای حقیقیِ کلمه مجاهدت می‌کند و منِ نامطلوب در عروج انسانی را که مزاحم حرکت او به سمت بالاست، زیر پا لگد می‌کند و از شهوات و غرایز و حیوانیّت خود صرف‌نظر می‌کند، ناگهان چنین عروجی را برای یک جوان پیش می‌آورد. به‌هرحال ما این نمونه‌ها را در بین جوانان دانشجو دیده‌ایم و این یک نمونه بود که عرض کردم. موارد دیگری را هم من از دور یا از نزدیک مشاهده کرده‌ام.1382/02/22
لینک ثابت
شرکت دانشجویان در درس تفسیر رهبری برای مقابله با مارکسیست‌ها

یک دانشجو هم می‌تواند در درس خود باتقوا باشد؛ در معاشرت خود باتقوا باشد؛ در تلاش سیاسی خود باتقوا باشد؛ در موضعگیری خود باتقوا باشد؛ در انتخاب آینده‌ی خود باتقوا باشد. می‌توان با تقوا حرکت کرد؛ شاخصش هم این است که آن‌جایی که وظیفه را شناختید و آن را حس کردید و احساس کردید که این وظیفه شما را فرا می‌خواند، هیچ عامل دیگری نتواند شما را از حرکت به سوی آنچه که وظیفه است، باز بدارد. خصوصیت عمده‌ی دانشجویان هم از اوّل همین بوده است.

بنده از دوره‌ی جوانی با دانشجویان سروکار داشته‌ام. در دوره‌ای که برای اقامت از قم به مشهد رفتم، برای طلاّب درس تفسیر را شروع کردم. بعد دیدم که یک مشت جوان هم لابلای طلبه‌ها پیدا می‌شوند و می‌آیند شرکت می‌کنند. فهمیدم که اینها دانشجو هستند. احساس کردم که در بین جوانهای دانشجو علاقه‌ای نسبت به تفسیر قرآن وجود دارد و اینها مایلند که در مقابل تفکّرات مارکسیستی - که آن روز هم به‌شدّت ترویج می‌شد - یک منطق مستحکم و قوی را در اختیار داشته باشند، که آن منطقِ قرآن است.

این نکته را هم به شما بگویم؛ شاید برای شما بسیار تعجّب‌آور باشد. در همان دوران اختناق، با این‌که نظام، یک رژیم امریکایی بود؛ رژیمی به‌شدّت ضد کمونیسم و باندهای کمونیستی بود و با گروههای کمونیستی، بسیار هم دست و پنجه نرم کرده بود و تار و مارشان کرده بود؛ اما درعین‌حال در آن برهه‌ای که من عرض می‌کنم - یعنی اواخر دهه‌ی ۴۰ و اوایل دهه‌ی ۵۰ - ترویج مفاهیم مارکسیستی و کتابهای مارکسیستی در محیط عمومی جوانان و دانشگاه و دانشجو، به مراتب جرم کمتری از ترویج تفکّرات اسلامیِ انقلابی داشت! من می‌دیدم گاهی که می‌خواستیم مثلاً جزوه یا کتابی منتشر کنیم، در مراکز سانسور و مراقبت، با چه موانعی مواجه می‌شد و واقعاً به چاپ نمی‌رسید. اگر هم یک وقت به شکلی ممکن بود این جزوه‌ها و کتابها چاپ شوند و از زیر دستشان در بروند، مگر کتابفروشها جرأت می‌کردند اینها را در پیشخوان مغازه‌ی خود بگذارند؟! در همان حال، پیشخوانهای کتابفروشیها از این جزوه‌های مارکسیستی پُر بود! این وضعیت در تهران بدتر از همه جا بود؛ اما در مشهد هم دیده می‌شد. نزدیک مسجدی که بنده در آن‌جا نماز می‌خواندم و سخنرانی می‌کردم، یک جلوخان وجود داشت. یک روز از آن‌جا عبور می‌کردم، دیدم شاید حدود هفت، هشت جلد کتاب مارکسیستیِ صد صفحه‌ای، صدوپنجاه صفحه‌ای و دویست صفحه‌ای در معرض فروش گذاشته شده است. آن کتابها را از روی جلوخان جمع کردم و خریدم تا به دوستان نشان دهم که وضعیت این‌طوری است.

جوانهای مسلمان و مبارز در محیط دانشگاه، دنبال این بودند که سنگر مستحکمی بیابند تا بتوانند با این تفکّرات مقابله کنند. من یک مسجدِ جداگانه را برای تفسیر قرآن مخصوص دانشجویان تعیین کردم و گفتم روزهای جمعه فقط برای دانشجویان قرآن تفسیر می‌کنم. همه‌ی کسانی که مجامع جوان را دیده بودند، این استقبال باعث تعجّبشان شده بود. مسجدی را که تعیین کرده بودیم، از جوانان پُر شد و چون ظرفیت آن جوابگو نبود، جای دیگر رفتیم. البته به یک سال هم نکشید که از طرف ساواک آمدند و جلسه را تعطیل کردند؛ بهانه‌ای هم آوردند که این‌جا شما فلان تبلیغ را می‌کنید! من آیات سوره‌ی بقره را تفسیر می‌کردم - آیات اول سوره‌ی بقره درباره‌ی بنی‌اسرائیل است - اینها گفتند مراد شما از بنی‌اسرائیل، همین دولت اسرائیل است و این هم جرم است! لذا جلوِ سخنرانی و تفسیر مرا گرفتند.

این آمادگی جوانها، مقابله‌ی با خطرات، ایستادن بر سر تصمیم و جواب گفتن به ندای وظیفه‌ای که آنها را دعوت می‌کند، از خصوصیاتی است که بنده همیشه آن را در محیط جوان مشاهده کرده‌ام.1379/09/17

لینک ثابت
سابقه ارتباط رهبری با دانشجویان

این خصلت دانشجویی است که با ورود خود، با تحرّک، با گرایش، با استنباط و با فهم خود، فضا را تغییر میدهد و تحرّکی در مجموعه ایجاد میکند. این مربوط به امروزِ دانشجوست و ربطی به فردای دانشجو ندارد. تمام دانشگاهها این خصوصیت بالقوّه را دارند. حالا گفتم، من با شما که صحبت میکنم، در نظر ندارم که شما دانشجو هستید. البته تقریباً همه‌ی شما دانشجو هستید؛ اما من با شما به عنوان و به اعتبار کسانی که در محیط دانشجویی مسؤولیتی قبول کرده‌اید - جزو انجمن یا بسیج یا دفتر نمایندگی هستید - حرف میزنم. علّتش هم این است که دوره‌ی جوانىِ روحانیت خودم را پیوسته با دانشگاه و دانشجویان گذراندم. از وقتی که در مشهد، کار فکری و مبارزاتی را شروع کردم، آن جریان روشنفکری مذهبی را - جماعتی که من هم جزو آن بودم - وارد دانشگاه کردیم و بحثهای روشنفکری و قرآنی و حدیثی را با مبانی فکری نو ارائه میکردیم. تقریباً همه، یا اغلب سر و کار ما در این مجموعه با دانشجویان بود. در سراسر کشور هم که ما حرکت میکردیم - من آن وقت به تهران میآمدم؛ جاهای دیگر هم میرفتم - بیشترین تماس ما با دانشجویان بود. من نسبت به مسؤولیت در محیط دانشگاه، یک حسّاسیت دارم. یعنی احساس میکنم شما هر چه قدر و قیمت دارید، به مجرّد این‌که در محیط دانشجویی مسؤولیت به عهده گرفتید، این قدر و قیمت، مضاعف خواهد شد. همه‌ی خصوصیات فکری و ذهنی و عملی و مَنشها و رفتارهای شما اهمیت پیدا میکند.1375/09/15
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی