newspart/index2
خط فارسی / زبان فارسی / رسم‌الخط فارسی/املای فارسی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
دفاع روزنامه‌ها و مطبوعات دوره‌ی طاغوت از تغيير خط فارسی

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی- كه انقلابی براساس یك هدف تعریف‌شده‌ی فرهنگی بود- كه به مقوله‌ی فرهنگ اهمیت داده شد و به مقوله‌ی هویت ملی- كه خودِ هویت ملی یك كشور، فرهنگ است و خود این جزو مصادیق و سطور برجسته‌ی فرهنگ یك ملت است- اهتمام ورزیده شد، بركاتی بر این كار مترتب شد كه این بركات به‌هیچ‌وجه ممكن نبود در این كشور به وجود بیاید. این نوآوریها، این پیشرفتهای علمی، این جسارتِ وارد شدن در عرصه‌های نوِ علمی و تحقیقی- كه امروز در كشور ما خوشبختانه مشاهده می‌شود- به خاطر همین اعتماد به نفسی است كه از احیاء هویت ملی پیدا شده است؛ این را انقلاب به وجود آورد. قبل از انقلاب از هویت ملی و ملیت اسم زیاد می‌آوردند؛ اما به هیچ‌وجه به معنای حقیقی كلمه، هویت ملی را تقویت نمی‌كردند. البته علت هم واضح بود؛ چون آن كسانی كه ایران را برای منافع خودشان می‌خواستند و در كشور عزیز ما منافع خود را تعریف كرده بودند، می‌دانستند كه اگر هویت ملی در این كشور زنده شود، با منافع آن‌ها ناسازگار خواهد بود و آن‌ها نمی‌توانند به منافعی كه هدف گرفته‌اند، برسند. به همین دلیل، هویت ملی در آن زمان در اینجا تضعیف شد. ما در كشور خودمان در وابستگی و اضمحلال هویت در مقابل بیگانگان تا آنجا پیش رفتیم كه افراد برجسته‌ای خجالت نكشیدند و پیشنهاد تغییر زبان و خط فارسی را دادند! البته روی تغییر زبان كمتر كار كردند؛ اما برای تغییر خط فارسی- خط یك كشور یكی از نقاط برجسته و از شاخصهای مهم فرهنگی هر كشور است- در همین روزنامه‌ها و مطبوعات دوره‌ی طاغوت در كشور ما علناً و صریحاً مطلب نوشتند، دفاع كردند و حرف زدند كه ما خط فارسی را تغییر بدهیم؛ آن هم با استدلالهای كاملًا مجادله‌آمیز و مغالطه‌آمیز و خلاف واقع. آن‌ها تا این حد پیش رفتند.
كسانی كه رژیم پهلوی را روی كار آوردند، هیچ‌كدام از شاخصه‌های ملیت را حاضر نبودند تحمل كنند. البته ملیت ما از اول با اسلام آمیخته بود؛ زبانمان، آدابمان، دانشمان و دانشمندانمان با اسلام آمیخته بودند. در تاریخ می‌بینید كه دانشمندان برجسته و نام‌آور و ماندگار ما كسانی هستند كه دانشِ دین را در كنار دانشهای معمولی زندگی دارا بودند؛ یعنی همه‌ی دانشها از مجموعه‌ی دین برآمده است. البته این به آن معنا نیست كه طلاب مدرسه‌ی دینی این خصوصیت را داشتند؛ نه، جامعه، جامعه‌ی دینی بود. فرهنگ ما، دانش ما، رفتار ما و سنتهای ما با دین آمیخته است و بسیاری از آن‌ها از دین سرچشمه گرفته است. وقتی با هویت ملی و شاخصه‌های آن مبارزه می‌كردند، قهراً مبارزه‌ی با دین جزوش بود و چون دین و ایمان پشتوانه‌ی همه‌ی ارزشهای انسانی است، طبعاً با ایمان هم به‌شدت مخالفت می‌كردند. این‌ها حاضر نشدند قبول كنند كه ما حتی لباس محلی داشته باشیم. ما ایرانی‌ها با چند هزار سال سابقه، لباس بومی نداریم و لباس محلی و بومیِ‌مان را نمی‌شناسیم، درحالی‌كه خیلی از كشورهای دیگر دنیا دارند. البته لباس بومی، مانع پیشرفت هم نیست؛ اما ما نداریم؛ چون آن‌ها نگذاشتند. این، عمل به همان توصیه‌ای است كه می‌گفت ایرانی باید از فرق سر تا نوك پا فرنگی شود! ببینید خودباختگی تا كجا. اینكه من همیشه می‌گویم تهاجم فرهنگی، تهاجم فرهنگی این است.
تهاجم فرهنگی غیر از تبادل فرهنگی است؛ غیر از گرفتن برجستگی‌ها و زبده‌گزینی از فرهنگهای دیگر است؛ این، چیزی است مباح، بلكه واجب. اسلام به ما دستور می‌دهد، عقل هم به‌طور مستقل از ما می‌خواهد كه هر چیز خوب، زیبا و باارزشی را كه در هركجا می‌بینیم، آن را فرابگیریم و از آن استفاده كنیم. این جملات معروفِ متداول در زبانهای مردم ما كه «اطلبوا العلم و لو بالصین» یا «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال»؛ نگاه نكن حرف خوب، سخن حكمت‌آمیز، دانش و معرفت را چه كسی دارد می‌گوید، اگر سخن خوب است، آن را فرابگیر، این گرفتن، گرفتنِ فرهنگی است و اخذ فرهنگی، تبادل فرهنگی و زبده‌گزینیِ فرهنگی، یك چیز لازم است و این، غیر از تهاجم فرهنگی است. من بارها گفته‌ام كه یك‌وقت هست كه یك انسان با میل خود و برطبق نیاز و اشتها و ضرورت زندگی‌اش یك نوع غذا، یك نوع دارو یا ماده‌ی لازمی را انتخاب می‌كند و آن را داخل جسم خودش می‌كند؛ این، گزینش است، كه چیز خیلی خوبی است؛ اما یك‌وقت هست كه یك نفر را می‌خوابانند و ماده‌ای را كه نه برای او لازم است و نه او به آن میل و اشتهایی دارد و نه برایش مفید است، به‌زور در حلقش می‌ریزند، یا به او تزریق می‌كنند؛ این، نامطمئن است؛ این، تهاجم فرهنگی است؛ همان كاری كه با ملت ایران در طول سالهای متمادی كردند. از سیاستمدارانی كه وابسته بودند، از آن‌هایی كه با قراردادهای مالی دهنِشان را می‌بستند، هیچ توقعی نیست؛ اما از شخصیتهای علمی و فرهنگی در آن دوران این انتظار و توقع بود كه اگر دارای هر عقیده‌یی هستند، و لو اسلام را هم قبول ندارند و ایمان اسلامی هم ندارند، برای هویت فرهنگی این ملت ارج قائل شوند؛ اما ارجی قائل نشدند؛ دروازه‌ها را باز كردند و چشمها را بستند و مجذوب و خیره شدند و ما را عقب انداختند. به خاطر همین، ما در میدان علم و فناوری عقب ماندیم. اینكه در عرف دوره‌ی جوانیِ من- كه حالا خوشبختانه آن‌طور نیست و خیلی فرق كرده- واقعاً هر كالایی به صِرف خارجی بودن، مطلوب بود و به صِرف داخلی بودن نامطلوب، فرهنگ عمومیِ آن زمانها بود و در داخل كشور هم جرأت و گستاخی كار علمی و تحقیقی و باز كردن بن‌بست‌ها و شكستن مرزهای دانش اصلًا قابل تصور نبود و كسانی كه در خودشان چنین استعدادی می‌دیدند، به هیچ راهی جز اینكه در محیطهای خارج از كشور كار كنند، فكر نمی‌كردند. اینكه ما خودمان بسازیم، خودمان تولید كنیم و خودمان ابتكار، اصلًا متصور نبود. بنده از اطلاعات و گزارشهای گوناگونی كه در اختیارم قرار گرفته، نمونه‌های عینیِ خیلی فراوانی را سراغ دارم كه شاید بعضی از شماها هم این موارد را بدانید. اما امروز نه، امروز خوشبختانه این حالت دلیری و خوداتكایی و شجاعتِ وارد شدن در میدانهای گوناگون هست. این فرهنگ را انقلاب عوض كرد. مقوله‌ی فرهنگ این است. این یك مثال و یك مصداق بود.1383/02/28

لینک ثابت
زبان فارسى، زبان دیوانى کشور عثمانى

کشور ما خوشبختانه کشور هنر و ادبیّات است. نمى‌خواهم به طور مطلق و بى‌مطالعه ادّعایى را بکنم که حالا در خیلى از رشته‌هاى هنرى، یا بلد نیستیم، یا عقبیم، یا مقلّدیم! در این بحثى نیست؛ لیکن طبیعت این تاریخ، بیشتر یک طبیعت ادبى و هنرى است و گذشته‌ى ما، طبیعت ما و ادبیّاتِ خیلى قوى ما هم این را نشان مى‌دهد.
ده نکته در ادبیات، حائز اهمیت است: یکى پیش بردن ادبیات در هر عصرى که به عهده‌ى کسانى است که سروکارشان با ادبیات است و در هر بخشى از بخشهاى ادبیات، نسبت به آن آگاهى، توانایى و خبرویّت دارند. یک نکته خرج کردن درست ادبیّات در سطح کشور، در سطح جامعه، یا در سطح جهان است؛ هرجایى که در بُرد ادبیّات ماست. البته روزى از قسطنطنیه، یا از استانبول تا آسیاى شرقى، بُرد ادبیّات ما بود. خوب؛ زمانى این‌طور بوده است؛ زبان فارسى، زبان دیوانى کشور عثمانى بود. در همان زمانى که کشور عثمانى دائماً با ایران جنگ داشت، نفوذ زبان فارسى آن‌چنان بود که منشى و دبیر دستگاه عثمانى کار خودش را با خطّ فارسى، با عنوان فارسى، با تعبیر و زبان فارسى و با شعر فارسى راه مى‌انداخت! از این طرف هم - طرف شرق - حتّى تا هند و چین، زبان فارسى بُرد داشت. زبان مذهبى بود؛ زبان ادارى، زبان دبیران و منشیان و زبان ادبیّات و هنر بود. امروز این دایره محدود شده است. البته بعد از انقلاب مقدارى گسترش پیدا کرده[است.]1377/02/23

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی