تکلیفگرایی / تکلیف/ حق و تکلیف / تکلیفمداری / تکلیفمحوری
شهید مطهّری مسئولیّتشناس بود، تکلیفگرا بود، واقعاً دغدغهی تکلیف داشت. هرگز بیکار نماند؛ میراث علمی پیشینیان در اختیارش بود، خود او هم اندوختههای فراوانی را بر آن افزوده بود، و همهی اینها را در اختیار مخاطبانش میگذاشت؛ چه در کلاسهای درس در دانشگاه و در برههای از زمان در حوزه -حوزهی قم که میرفت؛ خب در حوزهی قم کلاسهای درس داشت- و چه در نوشتهجات و چه در سخنرانیهایی که در دیدارهای دانشگاهی و دانشجویی فراوانِ متعدّد و دیدارهای گوناگون، ایشان سخنرانی کرده بود.1400/02/12
لینک ثابت
همه باید احساس کنند که در قبال این حادثهی عظیمی [انقلاب اسلامی] که اتّفاق افتاد -که پرچم اسلام برافراشته شد- وظیفه دارند؛ این چیز کوچکی نیست. در آن دورانی که همهی دستها و سیاستها و قدرتها سعیشان بر این بود که مطلق دین را، بخصوص اسلام را منزوی کنند، آنوقت زندهترین ادیان یعنی اسلام عزیز و گویاترین متون الهی یعنی قرآن کریم، بتواند در یک کشوری خودش را بالا بکشد و گسترهی کشور را در دست بگیرد و علاوه بر این، حدود جغرافیایی را درهم بریزد و وارد مناطق گوناگون دنیا بشود، این خیلی حادثهی عجیب و مهمّی است. دشمن این حادثه را دید و احساس خطر کرد و از روز اوّل هم علیه نظام اسلامی مشغول فعّالیّت و تلاش شدند و تا امروز هم بحمدالله نتوانستهاند و بعد از این هم قطعاً به فضل الهی نخواهند توانست [کاری بکنند]؛ لکن شرطش این است که همهی ما احساس مسئولیّت کنیم یعنی همه باید احساس مسئولیّت کنیم و هر کدام در هرجا که هستیم، واقعاً وظیفهی اوّلی و اصلی خودمان را دفاع از نظام اسلامی قرار بدهیم و حرکتمان را با این تنظیم کنیم.1395/09/15
لینک ثابت
آنچه مهم است این است که طلبهى دین، عالم دین و روحانى -به اصطلاح رایج- وظیفهى خودش را در هر برههاى از زمان تشخیص بدهد. اگر وظیفه تشخیص داده نشد، علم و تقوا و مانند اینها به درد نمیخورد؛ یعنى بجا مصرف نمیشود. مثل این است که انسان پول زیادى دارد امّا خبر از بیمارى فرزندش ندارد. خب، اگر میدانست که این بچّه بیمار است و احتیاج به معالجه دارد و مثلاً احتیاج به عمل جراحى دارد، پول هم که در جیبش بود، میرفت معالجه میکرد. وقتى نمیداند این بیمارى را، مطّلع نیست، این بچّه را از دست میدهد یا بیمارى او تشدید میشود؛ درحالىکه امکانش را هم داشت، پولش را هم داشت. [اگر] علم داشته باشیم، تقوا هم داشته باشیم، حتّى شجاعت هم داشته باشیم امّا ندانیم وظیفه چیست، ندانیم موقعیّت کدام است، ندانیم امروز مطالبهى خداى متعال و مطالبهى دین از ما در عرصهى اجتماع چیست، آن علم و تقوا و شجاعت و بقیّهى خصوصیّات مثبت اثر خودش را نمیبخشد؛ و کارکرد لازم را نخواهد داشت. این کلمهى «بصیرت» که ما دائم تکرار میکنیم... معنایش این است. 1395/06/16
لینک ثابت
اولویّت بسیار مهمّ کشور، فرهنگ است. فرهنگ از ادبیّات و هنر تا سبک زندگی تا فرهنگ عمومی تا اخلاق تا رفتار اجتماعی، شامل همهی اینها است؛ ما در این زمینهها تکلیف داریم، مسئولیّت داریم؛ دستگاههای فرهنگی ما واقعاً مسئولیّت دارند در این زمینه. 1395/06/03
لینک ثابت
«امت وسط» خصوصیت جامعهی اسلامی است؛ «و کذلک جعلناکم امّة وسطا لتکونوا شهداء علی النّاس و یکون الرّسول علیکم شهیدا». راه وسط، همان راه اسلام است؛ نگاه کنیم ببینیم اسلام به ما چه میگوید، اسلام از ما چه میخواهد. راه موفقیت این است که دنبال رضای الهی و دنبال انجام تکلیف الهی باشیم. خدای متعال راهها را برای ما مشخص کرده است؛ اگر از این راهها سلوک کنیم، مشی کنیم، به توفیق خواهیم رسید.1392/05/12
لینک ثابت
رابطهی «تکلیفمداری» با «دنبال نتیجه بودن» چیست؟ امام فرمودند: ما دنبال تکلیف هستیم. آیا این معنایش این است که امام دنبال نتیجه نبود؟ چطور میشود چنین چیزی را گفت؟ امام بزرگوار که با آن شدت، با آن حدّت، در سنین کهولت، این همه سختیها را دنبال کرد، برای اینکه نظام اسلامی را بر سر کار بیاورد و موفق هم شد، میشود گفت که ایشان دنبال نتیجه نبود؟ حتماً تکلیفگرائی معنایش این است که انسان در راه رسیدن به نتیجهی مطلوب، بر طبق تکلیف عمل کند؛ برخلاف تکلیف عمل نکند، ضدتکلیف عمل نکند، کار نامشروع انجام ندهد؛ والّا تلاشی که پیغمبران کردند، اولیای دین کردند، همه برای رسیدن به نتائج معینی بود؛ دنبال نتائج بودند. مگر میشود گفت که ما دنبال نتیجه نیستیم؟ یعنی نتیجه هر چه شد، شد؟ نه. البته آن کسی که برای رسیدن به نتیجه، برطبق تکلیف عمل میکند، اگر یک وقتی هم به نتیجهی مطلوب خود نرسید، احساس پشیمانی نمیکند؛ خاطرش جمع است که تکلیفش را انجام داده. اگر انسان برای رسیدن به نتیجه، بر طبق تکلیف عمل نکرد، وقتی نرسید، احساس خسارت خواهد کرد؛ اما آن که نه، تکلیف خودش را انجام داده، مسئولیت خودش را انجام داده، کار شایسته و بایسته را انجام داده است و همان طور که قبلاً گفتیم، واقعیتها را ملاحظه کرده و دیده است و بر طبق این واقعیتها برنامهریزی و کار کرده، آخرش هم به نتیجه نرسید، خب احساس خسارت نمیکند؛ او کار خودش را انجام داده. بنابراین، این که تصور کنیم تکلیفگرائی معنایش این است که ما اصلاً به نتیجه نظر نداشته باشیم، نگاه درستی نیست. در دفاع مقدس و در همهی جنگهائی که در صدر اسلام، زمان پیغمبر یا بعضی از ائمه (علیهمالسّلام) بوده است، کسانی که وارد میدان جهاد میشدند، برای تکلیف هم حرکت میکردند. جهاد فیسبیلالله یک تکلیف بود. در دفاع مقدس هم همین جور بود؛ ورود در این میدان، با احساس تکلیف بود؛ آن کسانی که وارد میشدند، اغلب احساس تکلیف میکردند. اما آیا این احساس تکلیف، معنایش این بود که به نتیجه نیندیشند؟ راه رسیدن به نتیجه را محاسبه نکنند؟ اتاق جنگ نداشته باشند؟ برنامهریزی و تاکتیک و اتاق فرمان و لشکر و تشکیلات نظامی نداشته باشند؟ اینجور نیست. بنابراین تکلیفگرائی هیچ منافاتی ندارد با دنبال نتیجه بودن، و انسان نگاه کند ببیند این نتیجه چگونه به دست میآید، چگونه قابل تحقق است؛ برای رسیدن به آن نتیجه، بر طبق راههای مشروع و میسّر، برنامهریزی کند.1392/05/06
لینک ثابت
یک نکتهی اساسی در اینجا وجود دارد که همهی ما باید به آن توجه کنیم - بنده بیشتر از شما به توجه به این نکته احتیاج دارم؛ همهی شما هم به اقتضای مسئولیت، احتیاج دارید - و آن، احساس تکلیف است؛ اخلاص نیت و عمل برای خداست. این اگر شد، همهی مشکلات حل خواهد شد، همهی راهها گشاده خواهد شد؛ این اگر شد، رحمت الهی و کمک الهی شامل حال خواهد شد؛ «ان تتّقوا الله یجعل لکم فرقانا»... این اگر شد، توهّم غلطِ انهزام در مقابل دشمن و تسلط دشمن از بین خواهد رفت. توکل به خدا، ارتباط با خدا - که ناشی از این نیت خالص است - همهی مشکلات را حل میکند. انقلاب هم همین جور پیروز شد. اگر امام بزرگوار ما - که حقیقتاً رهبر به تمام معنی الکلمه بود - این توکل را، این اخلاص را نداشت، قطعاً این انقلاب پیروز نمیشد. اگر مردمی که آمدند توی میدان، نخبگانی که مردم را کشاندند وسط میدان، این اخلاص را، این کار برای خدا را نمیداشتند، کار پیش نمیرفت. در دوران دفاع مقدس هم همین جور بود. فرمودند که عدهی زیادی از شماها در دوران دفاع مقدس بودید؛ خب، آنهائی که بودند، از نزدیک میدانند که چه بود و چگونه بود و چه خبر بود. راز اصلی این است: دنبال تکلیف باشیم، دنبال کسب رضای الهی باشیم. اگر با نگاه تاجرانه به زندگی نگاه کنیم، باز نتیجه همین است.1391/03/24
لینک ثابت
هم مسئولین در قوهی مقننه، هم در قوهی قضائیه، هم در مناصب روحانی، هم در مناصب نظامی - در مناصب گوناگون - آن چیزی که لازم است، این است که ما تکلیف را بشناسیم و برای خاطر تکلیفمان کار را انجام بدهیم؛ ملاحظات دیگر را مخلوط نکنیم.1390/12/18
لینک ثابت
ما برای خدا مجاهدت میکنیم، قدم برای خدا برمیداریم، همهی تلاش خودمان را به میدان میآوریم؛ نتیجه را خدای متعال - آنچنان که وعده فرموده است - تحقق خواهد داد. ما برای تکلیف کار میکنیم؛ اما خدای متعال بر همین عمل برای تکلیف، بهترین نتیجه را به ما خواهد داد. این یکی از خصوصیات مشی امام و خط امام است. راه انقلاب، صراط مستقیم انقلاب این است.1389/03/14
لینک ثابت
هیچ کس نگوید من تکلیفی ندارم، من مسئولیتی ندارم؛ همه مسئولند. مسئولیت معنایش این نیست که اسلحه ببندیم، بیائیم توی خیابان راه برویم؛ در هر کاری که هستیم، احساس مسئولیت کنیم؛ مسئولیت دفاع از انقلاب و از نظام جمهوری اسلامی؛ یعنی از اسلام، یعنی از حقوق مردم، یعنی از عزت کشور... همه باید این احساس مسئولیت را داشته باشیم. و من میبینم که این احساس مسئولیت را داریم. این را مردم کشور ثابت کردند، ثابت میکنند... یک نمونهی واضحش همین ۹ دی [است].1388/11/06
لینک ثابت
بنده در دوران ریاست جمهوری از یکی از بزرگانی که مورد احترام و اعتقاد ما همیشه بود، درخواست کردم که یک نصیحتی به ما بکند، یک دستوری، سفارشی به ما بدهد. آنچه که ایشان برای من در جواب نوشتند، این بود که نگاه کنید، ببینید چه بر شما واجب است، آن را انجام بدهید؛ چه بر شما حرام است، آن را ترک کنید؛ چه چیزی مشتبه است، مراقبت کنید. خیلی به نظر مطلب عادی و سادهی همهکَسدان و همهکَسفهمی به حساب میآمد، ما هم اوّلی که نگاه کردیم، گفتیم خوب، اینها را که ما بلد بودیم. بعد که دقت کردیم، دیدیم نه، اصلاً حرفِ تمام همین است؛ سنگ تمام همین است. نگاه کنیم سختترین کارها هم برای انسانی که نتواند مهار نفس را به دست بگیرد، نتواند بر خواهشها غلبه کند، همین است. نگاه کند ببیند تکلیف چیست، حقیقتاً تکلیف را جستجو کند. وقتی تکلیف را تشخیص داد، آن را با شجاعت، با قاطعیت، با روی باز، با رضایت خاطر، با عدم واهمهی از پیامدهای دنیوی - که اگر این را بگویم، اگر این موضع را بگیرم، اگر اینجور مشی کنم، فلان کس چه خواهد گفت، فلان کس چه موضعی خواهد گرفت، آیندهی من چه خواهد شد، بدون این ملاحظات - انجام دهد.1387/03/21
لینک ثابت
امروز و همیشه وظیفه ی اساسی مسئولان گوناگون جمهوری اسلامی آن است که در پیمودن مسیری که ملت ایران را به آن هدفهای والا می رساند، درنگ را جایز نشمرند و به حول و قوه ی الهی مسیری را که اسلام عزیز مشخص ساخته و در گفتار و رفتار امام راحل یگانه ی ما تجلی یافته و با فداکاری شهیدان و ایثارگران طراوت و صفا گرفته، دنبال کنند و به اذن الله آن هدفها را یکی پس از دیگری به دست آورند. شاخص های اصلی این راه، پایبندی به تکلیف شرعی، شجاعت در اقدام، حزم و حکمت در تدبیر، و صداقت و وفاداری به مردم است و عدالت اجتماعی، سلامت اخلاقی، پیشرفت علمی، قدرت و ثروت ملی، از جمله ی مهمترین هدفهای این نظام اسلامی است.1385/12/01
لینک ثابت
امام از روز اول فرمود: ما مأمور به تکلیفیم، نه به نتیجه؛ این، عین اخلاص است؛ محض اخلاص است؛ فقط برای خداست که ذرهیی قدرتطلبی و جلب حطام مادی در این چنین دلی وجود ندارد. امام به تکلیف خود که مأموریت او بود عمل کرد، خدا هم نتیجه را به او داد: دنیا از صدای امام پُر شد.1384/10/19
لینک ثابت
این که از قول امام معروف است و همه می دانیم که گفته بودند «ما برای تکلیف عمل می کنیم، نه برای پیروزی»، به معنای بی رغبتی ایشان به پیروزی نبود. بدون تردید پیروزی در همه ی هدفهای بزرگ، آرزوی امام بود. پیروزی جزو نعمتهای خداست و امام به پیروزی علاقه مند بود - نه این که علاقه مند نبود یا بی رغبت بود - اما آنچه او را به سوی آن هدفها پیش می برد، تکلیف و عمل به وظیفه ی الهی بود؛ برای خدا حرکت کردن بود. چون انگیزه ی او این بود، لذا نمی ترسید؛ شک نمی کرد؛ مأیوس نمی شد؛ مغرور نمی شد؛ متزلزل و خسته هم نمی شد. اینها خاصیت عمل به تکلیف و عمل برای خداست. کسی که برای تکلیف عمل می کند، دچار تردید و تزلزل نمی شود؛ ترسیده و خسته نمی شود؛ از راه برنمی گردد و مصلحت اندیشی های شخصی، تعیین کننده ی راه و جهتگیری او نمی شود.1383/03/14
لینک ثابت
شما [دانشجویان] پای صحبتها و درد دلهای کسانی که رفتهاند، بنشینید تا ببینید چه میگویند. انسان در خانهی خودش بماند، برای خانوادهی خودش مفید باشد، سخت تلاش کند، همهی همّت خودش را به کار گیرد، یک مقدار هم زندگیش پایینتر باشد، این برای یک انسانِ باوجدان به مراتب خرسند کنندهتر و شادمان کنندهتر است تا اینکه به یک کشور دیگر برود و به میهن و خانهی خودش و به خاکی که او را پرورش داده و این استعداد و معلومات را به او داده و به همین دانشگاه امیرکبیری که شما شانهتان زیر بار منّت آن است، پشت کند و در خانهی بیگانه، با منت و با اخم و تَخم کار کند، برای اینکه یک مقدار بیشتر به او پول میدهند. این شد هجرت!؟ هجرت اسلامی این است!؟ نخیر؛ بههیچوجه. هجرت اسلامی این نیست؛ این «تعرّب بعد الهجرة» است؛ این فرار کردن از میدان کار و مسؤولیت و وظیفه و رفتن به جایی است که انسان میخواهد زندگی شخصی خودش را یک مقدار بهتر کند. 1379/12/22
لینک ثابت
برادران و خواهران عزیز! سعی کنید کار را هرچه بهتر و مخلصانهتر انجام دهید. وقتی کار با اخلاص همراه شد و فقط برای ادای تکلیف و رضای الهی انجام گرفت، مثل جسمی است که روح دارد؛ اما اگر کار از این روح خالی شد، مثل جسمی است که جان ندارد. بنابراین ارزش آن از عرش به زمین تنزّل میکند. کار را برای خدا و مخلصانه - همانطور که تا بهحال بحمداللَّه شده است - ادامه دهید و خدای متعال به شما کمک خواهد کرد.1379/12/20
لینک ثابت