ایمان و معنویت در دفاع مقدس / صفحه دفاع مقدس
جنگ با اراده و عزم و ایمان
نوع دفاع ما یک دفاع فوقالعادهای بود؛ همراه بود با عزم و ارادهی قوی؛ در میدانهای جنگِ ما اراده و عزم و تصمیم قاطع موج میزد؛ [همراه بود] با ایمان؛ یعنی باور نسبت به حقّانیّت خود و بطلان دشمن؛ این خیلی مهم است. در یک میدان، آن کسی که دارد مبارزه میکند اگر دارای ایمان باشد یعنی به حقّانیّت خود معتقد باشد، به حقّانیّت این راه معتقد باشد، به حقّانیّت این راه معتقد باشد، این به پیشرفت او کمک خواهد کرد.1396/12/19
لینک ثابت
پیروزی در جنگ نتیجه حسن ظن به خدا
ما حسنظن به خدا داریم، و خدای متعال با ما طبق حسنظنمان عمل کرده است. در طول این سالها، خدای متعال طبق همان حسنظنی که به او داشتیم، با ما عمل کرده. ما مشکلات فراوانی داشتیم. از همهی این مشکلات پیروز بیرون آمدیم... هشت سال بر ما جنگ تحمیل کردند. ما را در مقابل دشمنِ عنودِ بدِ بسیار خبیثی مثل صدام حسین قرار دادند و با همهی نیروها هم از او دفاع و حمایت کردند. ما الحمدللَّه توانستیم بر این حادثه فائق بیائیم.1389/12/01
لینک ثابت
اعتماد به خدا و به نیروی خود؛ عامل اصلی فتح خرمشهر
روز فتح خرمشهر - که در واقع نقطهی اوج عملیات «بیتالمقدس» در اردیبهشت و خرداد سال ۶۱ است - برای همهی ما و برای تاریخ ما و آیندهی ما یک نمونهی درسآموز و عبرتآموز است؛ چون در این روز نیروهای جانبرکف ارتش و سپاه، با یک هماهنگی شگفتآور و تحسینبرانگیز و با شجاعت و فداکاری غیر قابل توصیفی توانستند یک ضربهی عظیمی وارد کنند؛ نه فقط بر پیکر ارتش عراق، بلکه این ضربت وارد شد بر پیکرهی نظام استکبارىِ جهانی که با عِده و عُدهی خود پشت سر ماشین جنگی رژیم بعث قرار گرفته بودند. هیچ کس گمان نمیکرد چنین اتفاقی بیفتد، ولی افتاد.آن عامل اصلی در این میان چه بود؟ میتوان عواملی را شمرد؛ لیکن اصلیترین عوامل، آن روح اعتماد به خدا و اعتماد به نیروی خود بود. اگر آن روز میخواستیم بر اساس محاسبات معمولی و متعارف فکر کنیم، هیچ کس قضاوت نمیکرد که این حادثه ممکن است اتفاق بیفتد؛ ولی جوانان ما، مردان مؤمن ما، رزمندگان ما در نیروهای مسلح، با همت، با ایمان، با توکل به خدا و با گذاشتن جان عزیز در کف دست و نترسیدن و نهراسیدن از خطر مرگ وارد میدان شدند و این حادثهی بزرگ را به وجود آوردند. فتح خرمشهر قلهی این افتخارات است، میوهی این افتخارات است؛ لیکن در تمام طول مدتِ شاید نزدیک به یک ماه که عملیات بیتالمقدس به طول انجامید، صدها نشانه و آیت فداکاری به شکل اعجابانگیزی وجود دارد.
شما جوانان عزیز، فرزندان عزیزِ من خواهش میکنم بروید شرح این عملیات را که خوشبختانه گوشهای از آن - فقط گوشهای از آن - نوشته شده است، با دقت بخوانید، ببینید چه اتفاق افتاد. ببینید جوانهای ما، مردان ما که آوردن نام همهی آنها یک کتاب طولانی را به وجود خواهد آورد، چه کردند. اگر بخواهیم کسانی را به عنوان نمونه و استثناء اسم بیاوریم، باید به افرادی شبیه «احمد متوسلیان» اشاره کنیم - سردار شجاع و آزاده و فداکار - که در این عملیات و در این رویاروئی بزرگ چه کردند؛ از چه نیروئی استفاده کردند. این جملهای که از امام بزرگوار ما نقل شده است و شما شنیدید که فرمود «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، دقیقترین و حکیمانهترین سخنی است که در این باب گفته شده است؛ عیناً همان «و ما رمیت اذ رمیت و لیکن اللَّه رمی». قدرت خدای متعال در دل رزمندگان، در اراده و عزم پولادین رزمندگان، در صبر رزمندگان، در بازوی توانای رزمندگان، در قدرت ابتکار رزمندگان تجلی پیدا کرد. دشمن متکی به ماده بود. معلوم است که قدرت مادی توان ایستادگی و رویاروئی با یک چنین هفت جوش معنویت و انسانیت را ندارد.1389/03/03
لینک ثابت
ورود بسیج به جنگ صحنه را به سود معنویت تغییر داد
آغاز ولادت بسیج نزدیک شد به شروع جنگ تحمیلی که هشت سال این ملت را به دفاع مشغول کرد. بنابراین بسیج از اوائل ولادت خود، وارد میدان نبرد شد؛ آن هم نبردی سخت؛ نبردی که یک طرف آن همهی قدرتهای بزرگ جهانی پشت سر رژیم متجاوز صدام بودند، یک طرف ملت ایران بود و نیروهای مسلح ایران. در چنین جنگی بسیج وارد شد.
ورود بسیج در این جنگ موجب شد که صحنهی جنگ در مقابل چشم حیرتزدهی همهی مردم دنیا به سود معنویت - که با دست خالی همراه بود، اما سرشار از ایمان بود - رقم بخورد و همهی دنیا در برابر چشم خود ببینند که چطور جوان ایرانی با سرمایهی ایمان، با تکیهی بر خدا، با اعتمادبهنفس وارد میدان نبرد میشود، پیچیدهترین تاکتیکهای جنگی را طراحی میکند و معجزهای مثل فتحالمبین و بیتالمقدس در مقابل چشم دنیا میگذارد. تاکتیکهائی که جوانهای مؤمن در عملیات بیتالمقدس - که منتهی شد به آزادی خرمشهر - به کار بستند و طراحیای که آنها کردند، تا امروز هم برای آن کسانی که در مقولههای نظامی صاحب فکر و نظرند، درسآموز است؛ تاکتیکهای پیچیده، پرتحرک، دشوار، به حسب ظاهر نشدنی، اما به دست معجزهگر جوان مؤمن ایرانی، جوان مبتکرِ متکی به خدا، عملی و شدنی و واقع شده، بیسابقه بود.1386/09/05
لینک ثابت
ورود بسیج به جنگ صحنه را به سود معنویت تغییر داد
ورود بسیج در جنگ تحمیلی موجب شد که صحنهی جنگ در مقابل چشم حیرتزدهی همهی مردم دنیا به سود معنویت- که با دست خالی همراه بود، اما سرشار از ایمان بود- رقم بخورد و همهی دنیا در برابر چشم خود ببینند که چطور جوان ایرانی با سرمایهی ایمان، با تکیهی بر خدا، با اعتمادبهنفس وارد میدان نبرد میشود، پیچیدهترین تاکتیکهای جنگی را طراحی میکند و معجزهای مثل فتح المبین و بیتالمقدس در مقابل چشم دنیا میگذارد. تاکتیکهائی که جوانهای مومن در عملیات بیتالمقدس- که منتهی شد به آزادی خرمشهر- به کار بستند و طراحیای که آنها کردند، تا امروز هم برای آن کسانی که در مقولههای نظامی صاحبفکر و نظرند، درسآموز است؛ تاکتیکهای پیچیده، پرتحرک، دشوار، به حسب ظاهر نشدنی، اما به دست معجزهگر جوان مومن ایرانی، جوان مبتکر متکی به خدا، عملی و شدنی و واقع شده، بیسابقه بود.1386/09/05
لینک ثابت
میدان گسترده تحول و پیبشرفت به سوی فضائل در جبهه
نگاه کنید به دوران دفاع مقدس. ببینید آن جوانهائی که در جبهه بودند، آن پدر مادرهائی که این جوانها را اینجور میفرستادند، آن خانوادههائی که آنجور با شوق و ذوق جبهه را پشتیبانی میکردند، چه حالتی، چه احساساتی داشتند. آنها نمونههای خوبی است. البته نمیگوئیم نمونهی اعلاست، اما نمونههای بسیار خوبی بود. ما باید به همان سیاق، با همان آهنگ و نواخت، پیش میرفتیم؛ ما پیش نرفتیم. البته آنها را هم گاهی داریم فراموش میکنیم. بعضیهامان فراموش میکنیم، بعضیهامان متأسفانه انکار میکنیم! و بدتر، بعضیها آن حالات را تخطئه میکنیم! این مسائل را در بعضی از اظهارات میبینید. نسنجیدهگوئیها و یاوهگوئیهائی که گاهی گوشه کنار شنیده میشود؛ حتی تخطئهی آن حالات زیبا و مقدس رزمندگان ما و جوانان ما در دوران دفاع مقدس.
البته ماها غالباً از آن جزئیات خبر هم نداریم؛ حتی من هم که دارم میگویم و حتی آن کسانی هم که در جنگ بودند - فرماندهان - آنها هم از همهی آنچه که اتفاق افتاده، خبر ندارند. اینقدر میدان صیرورت و تحول و پیشرفت به سمت صفات عالیه و فضائل انسانی در آنجا زیاد بوده - تقریباً به عدد افرادی که آنجا بودند - که واقعاً احصاء آنها ممکن نیست.1386/06/31
لینک ثابت
سرمایههای معنوی، عامل پیروزی ایران در دفاع مقدس
ایثار و مجاهدت را ارزش بدانیم؛ ترجیح مصالح عمومی بر مصالح فردی را ارزش بدانیم؛ وحدت و هماهنگی آحاد ملت را ارزش بدانیم؛ حضور در صحنه های سیاسی را ارزش بدانیم؛ اینها سرمایه های معنوی یک کشور و یک ملت است. یک ملت با این سرمایه هاست که پیروز می شود. عزیزان من! جوانانی که دوران دفاع مقدس را یا درک نکردهاید یا بدرستی درک نکردهاید! دفاع مقدس با این سرمایه های معنوی به نتیجه رسید. همه ی دنیای استکبار پشت سر همین صدام حسینی که امروز چهره ی یک جنایتکار بین المللی را به خود گرفته است، جمع شدند، برای این که با نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران بجنگند و مبارزه کنند. ملت ایران به برکت همین سرمایه ها در این جنگِ نابرابر پیروز شد. این ملت، ایمان و شجاعت و از خودگذشتگی و دین گرایی و غرور ملی خود را به صحنه آورد؛ همچنان که جوان و مال و سرمایه و امکانات خود را به صحنه آورد؛ مجموع اینها توانست این ملت را نجات دهد. اگر این ملت در دفاع مقدس پیروز نمی شد، ایران تا قرنها ممکن بود روی خوشبختی را نبیند.1383/04/15
لینک ثابت
آزادسازی خرمشهر با اراده برخاسته از ایمان و تدبیر
وقتی نیروهای مسلّح ما در عملیات بیتالمقدّس با تدبیر، روشنبینی، اراده برخاسته از ایمان، توکّل به خدا، استفادهی از همه امکانات -یعنی نگذاشتند جزئی از امکانات هدر برود- و با تکیه به نیروی خود و اعتماد به خدای متعال حرکتشان را شروع کردند، هیچ کس در دنیا باور نمیکرد اینها بتوانند خرمشهر را آزاد کنند؛ اما توانستند. وقتی ما اعلام کردیم خرمشهر را پس گرفتهایم، تا یکی دو روز خبرگزاریهای دنیا حاضر نبودند این خبر را پخش کنند -با چشم تردید به آن نگاه میکردند- اما این اتّفاق افتاد و آخر هم همه مجبور شدند به این پیروزی اذعان کنند. در این عملیات، رزمندگان ما بیش از پانزدههزار اسیر عراقی گرفتند و به اردوگاههای اسرا به عقب جبهه فرستادند.1381/03/01
لینک ثابت
دوکوهه؛ محل اجتماع عاشوراییان زمان
عاشوراییان زمان ما - جوانان از جان گذشته و دلاور ما - در طی سالهای متمادی دفاع مقدس، در همینجا [پادگان دو کوهه] اجتماع کردند و در همین حال و هوا، عزم و تصمیم مردانه و مؤمنانهی خود را بر دفاع از این کشور به مرحلهی عمل درآوردند. این پادگان و سرزمین، شاهد فداکاریها، اخلاصها، ایمانها و روحیههای مالامال از امواج صفا و طراوتی است که از جوانان مؤمن بسیجی و فداکار بروز کرده است.1381/01/09
لینک ثابت
قوّت ایمانی و قدرت فرماندهی، عوامل پیروزی در عملیاتها
عملیات بیتالمقدّس و عملیات عظیمی که در آن روزها اتّفاق افتاد، کار پیچیده عظیمی بود که از دو عامل ترکیب شده بود:
عامل اوّل، دانش نظامی و قوّت فرماندهی و هوشیاری و استعداد جوانان مؤمن ما بود. در آن روز کسانی وانمود میکردند - و شاید امروز هم بعضی خیال کنند - که عملیاتی مثل عملیات بیتالمقدّس، فقط یک هجوم انبوه انسانی بود! اینها سخت در اشتباهند. هیچ امواج انسانی، بدون فرماندهىِ قادرِ قاطعِ هوشیار، نمیتواند هیچ عملی را انجام دهد. در جنگ نظامی، سازماندهی و عملیات و فرماندهی و تاکتیک و دقّتنظر و موقعشناسی و دهها عامل در کنار هم، دانش نظامی را به وجود میآورد و استعداد و نبوغ نظامی را نشان میدهد. این اتّفاق، در عملیات فتح خرّمشهر - یعنی همان عملیات بیتالمقدّس - روی داد، که همین شهید عزیزِ اخیرِ ما - شهید صیّاد شیرازی - یکی از کارگردانان اصلی این عملیات بود و خودِ او مثل ظهر چنین روزی، از آنجا با تلفن با بنده تماس گرفت و مژده پیروزی را داد و گفت سربازان عراقی صف طولانی کشیدهاند تا بیایند اسیر شوند! ببینید این عملیات چقدر هوشمندانه و قوی و همهجانبه بود که نیروهای دشمن احساس اضطرار میکردند که برای حفظ جان خودشان بیایند خود را تسلیم اسارت کنند! که در آن روز هزاران نفر از نیروهای دشمن متجاوز - که آن همه با غرور و تکبّر، فریاد سر داده بودند - آمدند دودستی خودشان را تسلیم رزمندگان اسلام کردند! بنابراین، یک عامل از دو عامل مهمِّ چنین پیروزیهای مهمّی، قدرت فرماندهی، دانش، مسلّط بودن بر عملیات پیچیده جنگ و توان بکارگیری نیروها بود، که آن روز هم دشمنان ما در تبلیغات خودشان اینها را مخفی میکردند و میگفتند ایران امواج انسانی را به جنگ فرستاد! مگر امواج انسانی میتواند پیروز شود؟! چند قبضه مسلسل از چند طرف کار بگذارند، همه امواج انسانی را درو خواهد کرد. نخیر، فقط امواج انسانی نبود؛ فقط انبوه جمعیت نبود؛ قوّت سازماندهی بود، قوّت اراده بود، نیروی نظامی بود.
عامل دوم که از عامل اوّل مهمتر است، نیروی ایمان و شجاعت ناشی از قوّت ایمان رزمندگان و مردم و جوانان بود؛ یعنی عشق ایمانی - نه عشق حیوانی، نه عشق مادّی، نه عشق به چیزهای خُرد و حقیر - عشق به ارزشها؛ عشق به آرمانهای الهی و اسلامی؛ همان چیزی که کشته شدن در راه خدا را برای کسی که چنین عشقی را دارد، شیرین میکند؛ نه اینکه آسان میکند، شیرین میکند. پیامبر اکرم به امیرالمؤمنین فرمود: «یا علی! آن روزی که به تو ضربتی میزنند و این ضربت، به شهادتت منتهی خواهد شد، صبر تو چگونه خواهد بود؟» امیرالمؤمنین عرض کرد: «یا رسولالله! این موضعِ صبر نیست؛ این موضعِ شُکر است.» کسی که در راه خدا به شهادت میرسد، بزرگترین شاکر خدا برای این حادثه، خود اوست؛ زیرا که چنین نعمت بزرگی را خدای متعال به او داده است. چه چیزی یک رزمنده، یک جوان و یک انسان را در میدانهای گوناگون، اینگونه به روشنبینی میرساند؟ ایمان آگاهانه. عزیزان من! این ایمان آگاهانه در رزمندگان، موجب این میشد که خطر را به هیچ بگیرند. در فرماندهان موجب این میشد که لحظهای به راحتی خود و یا به خطر برای خود فکر نکنند. شب و روز تلاش و کار کردند؛ حیثیت حقیر خودی را نادیده گرفتند؛ برای خدا و برای اهداف اسلام و برای آزادی و سربلندی ملت مسلمان، حاضر شدند جان خودشان را بدهند. هر ملتی که اینطور احساسی در او باشد، شکستخوردنی نیست. چه کسی میتواند چنین ملتی را شکست دهد؟ همه زورگوییهای قلدران دنیا به این است که جان کسی را تهدید کنند؛ بالاترینش این است. اگر کسی حاضر شد جان خود را در راهی بدهد، دیگر چه تهدیدی بر او کارگر خواهد شد؟
من میخواهم عرض کنم، حتّی همان عامل اوّل هم - یعنی آن قوّت فرماندهی و دانش نظامی و تسلّط بر امر نظامیگری - از این عامل دوم ناشی شد. همین نیروی ایمان بود که توانست ارتش و سپاه و بقیه عناصری را که در جنگ شرکت داشتند - مثل نیروهای مردمی، مثل جهاد سازندگی، مثل عشایر - به نقطهای برساند که بتوانند یک نیروی عظیم نظامی را با یک فرماندهی قوی و قاطع به وجود آورند. این ایمان و این عشق معنوی بود که آن استعداد را در آنها به جوشش درآورد، والّا ما قبل از این هم در این کشور جنگهایی داشتیم که نیروهای ما نتوانستند آن جایگاه شایسته را برای خود کسب کنند. این قوّت ایمان بود که قدرت فرماندهی را پدید آورد.1378/09/26
لینک ثابت
با دلهای سرشار از ایمان و عشق بر دشمن پیروز شدیم
[در دوران آغاز جنگ] این بیابانها را نیروهای متجاوز پر کرده بودند. تمام این سرزمین پاک و مظلوم و خونبار، در زیر چکمهی متجاوزان بود و نیروهای مسلّح و سازمانهای نظامی ما، همهی تلاش خودشان را برای دفع و سرکوب دشمن میکردند. اما این جوانان با دست خالی به مقابله با دشمن میرفتند. آن روز شاید عدّهی این جوانان، بیست، سی نفر بیشتر نبود. بیست الی سی جوانان با دست خالی؛ اما با دل استوار از ایمان و توکّل به پروردگار. در اینجا، در این بیابانها، چند هزار تانک و نفربر زرهی از دشمن مستقر بود. آن جمع کوچک، برای مقابله با این جمع علیالظّاهر بزرگ میآمد؛ با ایمان به خدا و با توکل؛ آنگونه که حسینبنعلی علیهالسّلام، با جمع معدود، در مقابل دریای دشمن ایستاد، قلبش نلرزید، ارادهاش سست نشد و تردید در او راه پیدا نکرد. این جوانان، واقعاً همانطور بودند. من در همینجا، از شهید علمالهدی پرسیدم: شما از سلاح و تجهیزات چه دارید که اینگونه مصمّم به جنگ دشمن میروید؟ دیدم اینها دلهایشان آنچنان به نور ایمان و توکّل به خدا محکم است که از خالی بودن دست خود هیچ باکی ندارند. حرکت کردند و رفتند. آنها خواستار جهاد در راه خدا و پذیرای شهادت در این راه بودند؛ چون میدانستند حقّند. شهدای ما در هر نقطهی این جبههی عظیم، با همین روحیه و با همین ایمان، جنگیدند... این صحنههای زیبا از جوانان رزمنده، یک درس است. یک درس بزرگ برای امروزِ ملتِ ایران و برایِ همیشهی تاریخ. در انقلاب هم، ما با دست خالی به میدان آمدیم؛ اما با دلی سرشار از ایمان و عشق، با دستگاهِ تا دندان مسلّحِ دشمن، جنگیدیم و بر او پیروز شدیم. البته، مبارزه زحمت دارد؛ اما حق بر باطل، پیروز است.1375/12/20
لینک ثابت
پیروزی نتیجه ایمان و ایستادگی
چه شد که پیروزی در جنگ به دست آمد؟ برادران و خواهران عزیز در سراسر کشور! چه شد که شما پیروز شدید؟ آیا جز ایمان شما، توکل شما به خدا، تصمیم شما برای ایستادگی در مقابل دشمنان خدا، وحدت کلمهی شما - که به هیچ وسیلهیی نتوانستند آن را در هم بشکنند - فداکاری قهرمانانهی جوانان شما؛ جوانانی که در عین جوانی، از لذتهای دنیا گذشتند و تسلیم وسوسهها نشدند؛ و پدر و مادری که از جوانانشان گذشتند و تسلیم وسوسهی محبت و عشق به اولادشان نشدند؛ و بیاعتنایی به زخارف دنیا و نگریستن به هدف عالی - یعنی سربلندی اسلام و مسلمین - پیروزی ملت ایران عامل دیگری داشت؟ اگر ایران در آن روزی که دشمن از همه طرف به آن حمله کرد، به شرق یا به غرب، به امریکا، به اروپا، به شوروی رو میآورد، باز هم پیروز شده بود؟ نمیگذاشتند پیروز بشود. جنگ تمام میشد، اما جنگ بدون پیروزی و بدون افتخار؛ سلطهی خودشان را بر این ملت از سر میگرفتند.1370/07/05
لینک ثابت
معنویت، عامل موفقیت در برابر قدرت دشمن
در مقابل ما فقط عراق نبود شرق بود، امریکا بود، مجموعهی ناتو بود، مرتجعان منطقه بودند، پول بود، سلاح بود، تجهیزات بود، تاکتیک بود، خبر ماهوارهیی بود. در یکی از این عملیات بزرگ که طرف مقابل تلاش خیلی چشمگیری از خودش نشان میداد، من به رفقا گفتم که حدس میزنم الان در سنگرهای قرارگاههای اصلی عراق، نظامیهای غیرعراقی نشسته باشند؛ که البته احتمال زیاد میدادم غربی باشند؛ نحوهی حرکات اینطور نشان میداد. اصلاً نوع کار نشان میداد که یک نَفَس جدید است که دارد آنجا کار میکند؛ بعد معلوم شد همینطور بوده است. همهی دنیا به اینها کمک کردند؛ اما چه چیزی موجب شد که علیرغم وجود آن قوّهی هایل عجیب، اینها نتوانند بر ایران اسلامی - با همهی ضعفها؛ ضعف بودجه، ضعف تجهیزات، ضعف در سازماندهیها، ضعف در انضباط، وجود بعضی از اختلافات - مسلط بشوند و مقصود خودشان را انجام بدهند؟ دنیا از این ماجرا درس گرفت... این بر اثر چه بود؟ بر اثر همان معنویت.1370/06/27
لینک ثابت
دروازه عظیمی بود که به روی ما بسته شد
این نوشتههایی که راجع به رزمندگان و جنگ منتشر میشود - که غالباً هم همین حوزهی هنری چاپ و منتشر میکند و انصافاً چیزهای بسیار باارزش و خوبی هم است - هرچه به دستم میرسد، میخوانم. با اینکه ما این همه از نزدیک و از دور، به وسیلهی گزارشها و از طریق خبرهای شخصی و فردی، در جریان مسائل اینها بودیم و چهقدر از اینها را من خودم دیده بودم، درعینحال الان که میخوانم، میبینم نخیر، ما هرگز نمیتوانستیم آن ابعاد و آن هفت توی حوادث[جنگ] را از دور ببینیم؛ حالا که انسان میخواند، میفهمد که چه دنیای عجیبی بود. بههرحال دروازهی عظیمی بود که الان به روی ما بسته شده است.1369/06/26
لینک ثابت
منظرههای شوقانگیز در شبهای عملیات
اگر شما به جبهههای نبرد خودمان رفته باشید، در شبهای نزدیک به عملیات یک منظره عجیبی است. در آنجا - حالا یک مقدار شنیدیم، مقداری هم دیدیم - بسیار بسیار منظره شوقانگیزی است. این جوانهای ما، این برادران مخلص، مؤمن، دلهای پاک، صاف و نورانی، وقتی احساس میکنند که به میعاد خودشان با خدا نزدیک شدهاند و امکان شهادت و رفتن به جوار الهی برایشان هست، حال عجیبی از دعا، نماز، نماز شب، ذکر، توجه و حالِ بسیار گرانبها و فاخری دارند؛ بعضی از وصیتنامهها را هم که انسان میخواند، همین موضوع را مشاهده میکند. من چند روز قبل یکی از این وصیتنامهها را میخواندم، دیدم از نماز شب برادران و دوستانش نقل کرده که این شبها چه حالی است، چه زمزمه و چه ولولهای در این سنگرها و پشت خاکریزهاست! این برای خاطر این است که توجه به خدا در آن حالات که ساعات و روزهای آخر است و انسان احساس میکند که فرصت رو به اتمام است، حالت اقبال دارد؛ به علاوه که شوق لقای پروردگار برای کسانی که به سوی او حرکت میکنند، وجود دارد.1366/03/07
لینک ثابت