شهید آیةالله قاضی / سید محمد علی قاضی طباطبایی
در نگاه به شهیدان، زمینههای عروج شهیدان شناسایی بشود؛ مثلاً مردم، یا آن کسانی که اوّلین جرقّهها را به وجود آوردند، مثل شهید قاضی طباطبائی که در این قضایای انقلاب، مثلاً در بیستونهم بهمن سال ۵۶، ایشان بود که اوّلین جرقّه را [به وجود آورد]، اوّلین حرکت را کرد، مردم را به محلّ خودش و مسجد خودش دعوت کرد و [مابقیِ] آن قضایا؛ یعنی زمینهها معلوم بشود. اینکه بعد از حادثهی قم، اوّلین حرکت در تبریز اتّفاق افتاد نه در فلان شهر و فلان شهر، علّتش چیست؟ چه خصوصیّتی در این مردمی هست که اینجور جوان میآفرینند، اینجور تربیت میکنند، اینجور شهید تقدیم میکنند؟ اینها خیلی مهم است؛ یعنی هویّت قومی، هویّت ملّی، هویّت دینی.1402/09/15
لینک ثابت
شهید آیةالله قاضی, شهید آیت الله مدنی
نشانه عظمت انقلاب و دینداری در آذربایجان، هم، شهدای عالی مقام این استان، شخصیتهای برجسته علمی و سیاسی آنجا، روحانیون والامقام و دو شهید محراب است. در شهرهای دیگر هم شهدای محراب داشتهایم، اما در تبریز دو شهید محراب داریم؛ مرحوم شهید «قاضی» و مرحوم شهید «مدنی» اعلیاللَّهمقامهما. این، موتور اصلیِ حرکت اساسیِ یک ملت است.
یک ملت برای اینکه از فقر، ذلّت، زیر سلطه ماندن، بیسوادی و از همه آثار نکبتبار تسلّط طواغیت نجات پیدا کند، به همین چیزها احتیاج دارد.1381/11/28
لینک ثابت
میگفتند به هرکدام از افراد شرکتکننده در نماز جمعهی تهران، فلان قدر پول میدهند، فلان قدر جنس میدهند! اینها همان مردمی بودند که با پشتیبانیهای مالی خودشان، آن جنگ عظیم را پشتیبانی کردند. در همین نماز جمعهی تهران، انبوه پول و جنس و هدایای مردمی به سمت جبههها روانه میشد. اینقدر این ایرانیناشناسها، در بارهی این مردم اشتباه میکردند، جفا مینمودند و سخن به یاوه میگفتند!آنها به تبلیغات هم اکتفا نکردند و نماز جمعه را مورد تهاجم خونین قرار دادند. پنج امامجمعهی معتبر معروف را به شهادت رساندند: مرحوم آیتاللّه قاضی، مرحوم آیتاللّه مدنی، مرحوم آیتاللّه صدوقی، مرحوم آیتاللّه دستغیب، مرحوم آیتاللّه اشرفی. پنج عالمِ مجتهدِ پیرمردِ باتقوای پرهیزکارِ پارسا و پاکدامن را که هر هفته مردم با دل و جان پشت سر آنها میایستادند و به آنها اقتدا میکردند، جلوِ چشم همین مردم در نماز جمعه به شهادت رساندند. به بسیاری دیگر هم سوء قصد کردند که بحمد اللّه به جایی نرسید. همین نماز جمعهی تهران و همین محوطهای که در آن نشستهاید، بسیاری از شما به یاد دارید که شاهد چه حوادثی بوده است. در موشکباران طولانی مدّت تهران که در چند نوبت بود، مردم در نماز جمعه شرکت میکردند. یک نوبت که در حدود پنجاه روز یا دو ماه بود و هر روز و شبی موشکهای دشمن به این شهر فرود میآمد، این نماز جمعه با اجتماعی عظیم شاید بشود گفت بیش از سایر اوقات مملو از جمعیت میشد. چون خطر بود و مردم احساس میکردند که حضورشان در اینجا خطرپذیری است و برای خداست، لذا برای ثوابِ مضاعف شرکت میکردند! بنده نماز جمعههایی را به یاد دارم که در اثنای آن، صدای انفجار موشکها از اطرافِ همین محلّ نماز جمعه میآمد. در همین نماز جمعه، دشمن انفجار خونینی را به راه انداخت و جلوِ چشم مردم در همین نقطه عدّهای به شهادت رسیدند؛ اما این مردم مثل کوه استوار ایستادند و تکان نخوردند. بنده آن روز در همینجا ایستاده بودم که آن انفجار اتّفاق افتاد. اوّل خیال کردیم موشک یا بمباران هوایی است؛ نگران شدم که نماز جمعه به هم خواهد خورد. معلوم میشود که ما هم مردممان را درست نشناخته بودیم.1377/08/08
لینک ثابت
شهید آیتالله دستغیب, شهید آیةالله قاضی, شهید آیت الله مدنی, شهید صدوقی, شهید عطاءاللّه اشرفی اصفهانی
میگفتند به هركدام از افراد شركتكننده در نماز جمعهی تهران، فلان قدر پول میدهند، فلان قدر جنس میدهند! اینها همان مردمی بودند كه با پشتیبانیهای مالی خودشان، آن جنگ عظیم را پشتیبانی كردند. در همین نماز جمعهی تهران، انبوه پول و جنس و هدایای مردمی به سمت جبههها روانه میشد. اینقدر این ایرانیناشناسها، در بارهی این مردم اشتباه میكردند، جفا مینمودند و سخن به یاوه میگفتند!
آنها به تبلیغات هم اكتفا نكردند و نماز جمعه را مورد تهاجم خونین قرار دادند. پنج امامجمعهی معتبر معروف را به شهادت رساندند: مرحوم آیتاللّه قاضی، مرحوم آیتاللّه مدنی، مرحوم آیتاللّه صدوقی، مرحوم آیتاللّه دستغیب، مرحوم آیتاللّه اشرفی. پنج عالمِ مجتهدِ پیرمردِ باتقوای پرهیزكارِ پارسا و پاكدامن را كه هر هفته مردم با دل و جان پشت سر آنها میایستادند و به آنها اقتدا میكردند، جلوِ چشم همین مردم در نماز جمعه به شهادت رساندند. به بسیاری دیگر هم سوء قصد كردند كه بحمد اللّه به جایی نرسید. همین نماز جمعهی تهران و همین محوطهای كه در آن نشستهاید، بسیاری از شما به یاد دارید كه شاهد چه حوادثی بوده است. در موشكباران طولانی مدّت تهران كه در چند نوبت بود، مردم در نماز جمعه شركت میكردند. یك نوبت كه در حدود پنجاه روز یا دو ماه بود و هر روز و شبی موشكهای دشمن به این شهر فرود میآمد، این نماز جمعه با اجتماعی عظیم شاید بشود گفت بیش از سایر اوقات مملو از جمعیت میشد. چون خطر بود و مردم احساس میكردند كه حضورشان در اینجا خطرپذیری است و برای خداست، لذا برای ثوابِ مضاعف شركت میكردند! بنده نماز جمعههایی را به یاد دارم كه در اثنای آن، صدای انفجار موشكها از اطرافِ همین محلّ نماز جمعه میآمد. در همین نماز جمعه، دشمن انفجار خونینی را به راه انداخت و جلوِ چشم مردم در همین نقطه عدّهای به شهادت رسیدند؛ اما این مردم مثل كوه استوار ایستادند و تكان نخوردند. بنده آن روز در همینجا ایستاده بودم كه آن انفجار اتّفاق افتاد. اوّل خیال كردیم موشك یا بمباران هوایی است؛ نگران شدم كه نماز جمعه به هم خواهد خورد. معلوم میشود كه ما هم مردممان را درست نشناخته بودیم.1377/08/08
لینک ثابت