newspart/index2
حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام) / شیعه جعفری / جعفر صادق/ امام صادق/ جعفربن محمد/ امام ششم
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام)

امام به حق ناطق، جعفر بن محمّد الصّادق (علیه الصّلاه و السّلام)...؛ در دوران زندگی، بیش از دیگر امامان فرصت پیدا ‌کردند که معارف اهل بیت را ـ یعنی معارف اسلام ناب را ـ به دلهای مشتاق و تشنه‌لبان برسانند اشتباه است اگر کسی ‌خیال کند همه‌ی آن هزاران نفری که از امام صادق درس آموختند، شیعیان و معتقدان به امامت آن بزرگوار بودند؛ نه، ‌بسیاری بودند که به امامت امام صادق ـ آنچنانی که شیعه معتقد است ـ معتقد نبودند؛ اما از دانش امام صادق و از معارف ‌اسلامی که در اختیار آن بزرگوار بود استفاده می‌کردند. در روایات ما بسیار است روایاتی که راویان آنها از اهل سنتند ـ از ‌غیر شیعه هستند ـ اما از حضرت ابی عبدالله الصّادق نقل می‌کنند و روایت می‌کنند. ‌1387/01/01
لینک ثابت
حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام)

بین حرکت امام صادق (علیه‌الصّلاةوالسّلام) و به‌طور کلی حرکت عمومی ائمه‌ی هدی (علیهم‌السّلام)، بخصوص نُه امامی ‌که از بعد از حادثه‌ی عاشورا تا زمان غیبت حضرت ولیعصر (ارواحنا فداه) این منصب را داشتند، با رفتار و هویت و حرکت ‌بسیجىِ امروز ملت ما، رابطه‌یی وجود دارد. وقتی شما به تاریخ اسلام نگاه میکنید، مقطعی را میبینید که در آن، خلافت - ‌یعنی حکومت مبتنی بر پایه‌های دین - تبدیل شده است به سلطنت، که یکی از مقاطع بسیار خطرناک تاریخ اسلام است. ‌‌... نتیجه‌ی این اتفاق این بود که جامعه‌یی که بر اساس ارزش‌های دینی و اسلامی و در جهت سعادت و صلاح انسان و ‌انسانیت پدید آمده بود، مسیر خودش را به‌صورت فاحشی تغییر داد. وقتی از منبع و مرکز حکومت یک جامعه، تقوا نتراود، ‌صلاح و دین و معرفت و هدایت سرازیر نشود، بلکه به‌عکس، از رأس قله‌ی جامعه، دنیاطلبی، اشرافی‌گری، ماده‌گرایی، ‌شهوت‌پرستی صادر شود و بروز کند، معلوم است که در یک چنین جامعه‌یی، چه بر سر ارزش‌های اصیل و والا خواهد آمد. ‌و این اتفاق در یک برهه‌یی، سال‌ها بعد از وفات نبی مکرم اسلام، در تاریخ صدر اسلام پیش آمد. در چنین شرایطی، ‌دلسوزان و مؤمنان صادق، چه وظیفه‌یی دارند؟ در رأس همه، آن کسانی که بیش از همه وظیفه دارند، امامان معصوم ‌هستند؛ زیرا خدای متعال به آنها از علم خود، از روح خود، از هدایت خود، نصیب وافری داده است؛ آنها را عالم و معصوم و ‌هدایت‌کننده و هدایت‌شونده قرار داده است. ائمه‌ی ما در این دوران، وظیفه‌ی خودشان دانستند که در مقابل این انحراف ‌عجیب بایستند. آنها مدتی با ایستادگىِ رویاروی و واضح سیاسی - مثل دوران امام حسن و امام حسین (علیهماالسّلام) که ‌اثر خود را گذاشت - کار خود را کردند. آن کار، شعله‌ی اعتراضِ عمیقی را به وضعیت تازه‌ی پدیدآمده‌ی انحرافی در ‌جامعه‌ی اسلامی برافروخت و بعد از آن، در دوران ائمه‌ی بعدی، این کار با دشواری بسیار پیچیده و پُررنجی ادامه پیدا کرد. ‌ائمه‌ی اطهار (علیهم‌السّلام) وظیفه‌ی خود میدانستند که هم پایه‌ی ارزش‌ها و تفکر اسلامی را در ذهنیت جامعه مستحکم و ‌عمیق نمایند و هم سعی کنند که بنای آن سلطنت پدید آمده و بناحق بر جای نبوت نشسته را منهدم و ویران کنند و یک ‌بنای حقیقی و صحیحی به‌وجود بیاورند. ائمه (علیهم‌السّلام)، این دو کار را میکردند. ... ائمه (علیهم‌السّلام)، مبارزه‌ی بسیار ‌پُررنج و پُرتلاش و پُرمحتوا و فراگیری را میکردند؛ هم در زمینه‌ی معنوی و فرهنگی؛ برای حفظ پایه‌های اعتقاد اسلامی و ‌جلوگیری از انحرافی که در جهت بنای حکومت سلطنتی ممکن بود به‌وجود بیاید، که به‌وجود آمده بود؛ هم در جهت ‌مبارزه‌ی سیاسی. اوج این حرکت در زمان امام صادق بود. نمیشود گفت در زمان‌های دیگر، این حرکت اوج نداشت؛ چرا، ‌در زمان امام رضا (علیه‌السّلام) و در زمان‌های دیگر هم همین‌طور بود؛ منتها زمانه در دوران امام صادق (علیه‌السّلام) یک ‌فرصت و فسحتی را در اختیار گذاشت و این بزرگوار توانستند کاری بکنند که با پایه‌های معرفت اسلامىِ صحیح در جامعه، ‌آن‌چنان مستحکم بشود که تحریف‌ها دیگر نتواند این پایه‌ها را از بین ببرد. ایشان این کار را کرد، تا این زمینه بماند و در ‌هر دوره‌یی از دوره‌های تاریخ، کسانی که لایق هستند، بتوانند از این زمینه استفاده کنند و نظام اسلامی و مبنای مبتنی بر ‌ارزش‌های اسلامی را به‌وجود بیاورند و این بنای رفیع را بسازند. این، کارِ امام صادق (علیه‌الصّلاةوالسّلام) است.1384/09/07
لینک ثابت
حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام)

امام صادق علیه‌الصّلاةوالسّلام به شاگرد خود فرمود: چنانچه تو گوهر گرانبهایی در دست داشته باشی، همه دنیا اگر بگویند ‌این سنگ است و تو بدانی که این گوهرِ گرانبهاست، حرف همه دنیا را باور نمیکنی. اگر یک سنگ در دستت داشته باشی، ‌همه دنیا بگویند این گوهرِ گرانبهاست، باز هم به حرف آنها گوش نمیکنی؛ میبینی که سنگ است. وقتی گوهر گرانبهایی ‌وجود دارد، اگر همه دنیا بگویند آنچه در دست داری، بیارزش است، میبینی متاع باارزشی است. ‌1382/11/24
لینک ثابت
حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام)

اقامه‌ی دین، وظیفه است. حاکمیت دین، هدف مهم همه‌ی ادیان است؛ «لیقوم النّاس بالقسط». قیام به قسط، قیام به ‌عدل و حاکمیت الهی، هدف بزرگ ادیان است. اصلاً ائمه‌ی ما(علیهم‌الصّلاةوالسّلام) تمام زجر و مصیبتشان به خاطر این ‌بود که دنبال حاکمیت الهی بودند؛ والّا اگر امام صادق و امام باقر(صلوات‌اللَّه‌علیهما) یک گوشه مینشستند و چندنفر دور ‌خودشان جمع میکردند و فقط یک مسأله‌ی شرعی میگفتند، کسی به آنها کاری نداشت. خود امام صادق در یک حدیث ‌میفرماید: «هذا ابوحنیفة له اصحاب و هذا الحسن البصری له اصحاب»؛ ابوحنیفه اصحاب دارد، حسن بصری اصحاب دارد. ‌پس، چرا به آنها کاری ندارند؟ چون میدانند که آن حضرت داعیه‌ی امامت دارد؛ اما آنها داعیه‌ی امامت نداشتند. ابوحنیفه ‌داعیه‌ی امامت نداشت. این علمای معروف اهل سنت - محدثان و فقهایشان - داعیه‌ی امامت نداشتند. اینها امام زمان را ‌که هارون، منصور و عبدالملک بود، قبول داشتند...‌‌ ‌اینها ادعای امامت نداشتند؛ کسی که ادعای امامت داشت، او ‌همین امام مظلوم و عزیز ما بود؛ امام صادق(علیه‌السّلام)، امام باقر(علیه‌السّلام)، امام موسیبن‌جعفر (علیه‌السّلام). آنها این را ‌میفهمیدند؛ یعنی واضح بود. البته گاهی در مقابل خلفا تقیه میکردند، اما معلوم بود که داعیه‌ی امامت داشتند. ‌1370/05/30
لینک ثابت
حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام)

در یک روایت از امام باقر (علیه السّلام) تعیینِ وقت شده برای خروج و این چیز عجیبی است؛ حدیث در کافی است؛ عَن ‌اَبی حَمزَةَ الثُّمالیِّ بِسَنَدٍ عالٍ، قالَ سَمِعتُ اَبا جَعفَرٍ عَلَیهِ السَّلامُ یَقولُ یا ثابِتُ اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالیٰ قَد کانَ وَقَّتَ هَذا الأَمرَ ‌فِی السَّبعین‌؛ سال هفتاد قرار بوده حکومت الهی تشکیل بشود؛ فَلَمّا اَن قُتِلَ الحُسَینُ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ اشتَدَّ غَضَبُ اللهِ ‌تَعالَی عَلیٰ اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَهُ اِلیٰ اَربَعینَ وَ مِائَةٍ فَحَدَّثناکُم فَاَذَعتُمُ الحَدیثَ فَکَشَفتُم قِناعَ السَّترِ وَ لَم یَجعَلِ اللهُ لَهُ بَعدَ ‌ذٰلِکَ وَقتاً عِندَنا وَ یَمحُوا اللهُ ما یَشاءُ وَ یُثبِتُ وَ عِندَهُ اُمُّ الکِتاب؛ ابوحمزه میگوید: فَحَدَّثتُ بِذٰلِکَ اَبا عَبدِ‌اللهِ عَلَیهِ السَّلامُ ‌فَقالَ قَد کانَ کَذٰلِک».‌ سال ۱۴۰ دوران زندگی امام صادق است؛ این همان چیزی است که بنده قبل از آنکه این حدیث ‌را هم ببینم، از روال زندگی ائمّه به نظرم میرسید که [تشکیل] حکومتی که امام سجّاد آن‌جور برایش کار میکند و امام باقر ‌آن‌جور کار میکند، به دوران امام صادق می‌افتد؛ وفات امام صادق سال ۱۴۸ است و اینجا سال [تشکیل حکومت] ۱۴۰ ‌تعین شده است؛ ۱۴۰ یعنى بعد از ۱۳۵ که بنده قبلاً عرض کردم که در ۱۳۵ منصور مى‌آید روى کار؛ اگر منصور روى کار ‌نمى‌آمد، یا اگر حادثه‌ى بنى‌عبّاس پیش نمى‌آمد، تقدیر عادى الهى این بود که در سال ۱۴۰ باید حکومت الهى و حکومت ‌اسلامى سر کار بیاید و ائمّه این‌جور داشتند کار میکردند.1365/04/28
لینک ثابت
حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام)

زیدبن‌على، برادر حضرت به امام باقر مراجعه میکند، حضرت میگویند قیام نکن؛ دیده شده که بعضى به جناب زید اهانت ‌میکنند که ایشان حرف امام را ــ که گفته بودند قیام نکن ــ گوش نکرد، [درحالی‌که] امام باقر که فرمودند قیام نکن، او ‌گوش کرد و قیام نکرد؛ با امام صادق که مشورت کرد، امام نفرمودند قیام نکن، امام او را تشویق کردند که قیام بکن، و ‌خود امام صادق وقتى‌که دیگر زید شهید شده بود، آرزو کردند که اى کاش من جزو کسانى بودم که با او بودند.‌1365/04/28
لینک ثابت
حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام)

از سال ۱۱۴ امامت امام صادق شروع میشود تا سال ۱۴۸ که مهم‌ترین دوران در این مرحله‌ی اوّل، ‌دوران امامت امام صادق است‌. ‌امام صادق، دو مرحله در این دوران طی میکنند؛ یک دوره از سال ۱۱۴ تا سال ۱۳۲ یا تا ‌سال ۱۳۵-یا تا غلبه‌ی بنی‌عبّاس، یا تا خلافت منصور- است که دوران آسایش و گشایش است؛ آن مطلبی که معروف ‌شده که ائمّه به‌خاطر اختلاف بنی‌امیّه و بنی‌عبّاس فرصتی پیدا کردند، مال این دوران است؛ زمان امام باقر چنین چیزی ‌نبود؛ زمان امام باقر، [دوران] قدرتِ بنی‌امیّه بود و هشام‌بن عبدالملک هم -و کان هشام رجلهم- مردِ بنی‌امیّه و بزرگ‌ترین ‌شخصیّت بنی‌امیّه بعد از عبدالملک بود؛ بنابراین زمان امام باقر، هیچ‌گونه اختلافی بین کسی و کسی که موجب این باشد ‌که ائمّه بتوانند از فرصت استفاده کنند، نبود؛ مال زمان امام صادق است، آن‌هم مال این دوران که دورانِ شروعِ آهسته ‌آهسته‌ی دعوت بنی‌عبّاس و گسترش دعوت آنها و اوج دعوت شیعیِ علوی در سرتاسر دنیای اسلام [است] که من در یک ‌صحبتی که بعد هم پیاده شده و چاپ شده، شرح داده‌ام که آن وقتی که امام صادق به امامت رسیدند، در جاهای مختلف ‌دنیای اسلام، در آفریقا، در خراسان، در فارس، در ماوراءالنّهر، چه درگیری‌ها و چه جنگهایی بوده؛ یک‌چنین وضع عجیبی ‌بوده و امام صادق از فرصت استفاده کردند برای بیان معارف اسلامی؛ همان سه نکته‌ای که در زندگی امام سجّاد بود ‌‌[یعنی] معارف اسلامی، مسئله‌ی امامت، و بخصوص تکیه بر روی امامت اهل‌بیت؛ که این سوّمی در دوران ‌اوّل امامت امام صادق بوضوح مشاهده میشود.‌1365/04/28
لینک ثابت
حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام)

از سال ۱۱۴ امامت امام صادق شروع میشود تا سال ۱۴۸ که مهم‌ترین دوران در این مرحله‌ی اوّل، ‌دوران امامت امام صادق است... در این روایات بنده یادداشت کرده‌ام: عمرو بن ابی المقدام [میگوید] «رَاَیتُ اَبا عَبدِ اللهِ ‌‌(علیه السّلام) یَومَ عَرَفَةَ بِالمَوقِفِ وَ هُوَ یُنادِی بِاَعلیٰ صَوتِه‌»، حضرت در عرفات، در روز عرفه در اجتماع مردم و وسط ‌مردم ایستاده بودند و با فریاد یک جمله‌ای را میگفتند؛ به یک طرف رو میکردند و این جمله را میگفتند، بعد به یک طرف ‌دیگر رو میکردند و میگفتند، بعد به آن طرف دیگر رو میکردند؛ به چهار طرف رو میکردند و این مطلب را با فریاد میگفتند؛ ‌حالا آن چیست؟ اَیُّهَا النّاسُ! اِنَّ رَسُولَ اللهِ کانَ هُوَ الاِمام؛ می‌بینید توجّه به معنای امامت را و بیدار کردن مردم نسبت به ‌حقیقت امامت را که امامت چیست و آیا اینهایی که سرِ کارند شایسته‌ی امامتند یا نه؛ ثُمَّ کانَ عَلِیُّ بنُ اَبی طالِبٍ ثُمَّ ‌الحَسَنُ ثُمَّ الحُسَینُ ثُمَّ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلیٍّ ثُمَّ هه فَیُنادی ثَلاثَ مَرّاتٍ لِمَن بَینَ یَدَیهِ وَ عَن یَمینِهِ وَ عَن ‌یَسارِهِ وَ مِن خَلفِهِ اثنیٰ عَشَرَ صَوتاً؛ هر طرفی سه بار فریاد میکرد و اینها را میگفت و دوازده مرتبه این جمله را حضرت در ‌عرفات تکرار کرد؛ بعد میگوید پرسیدم که آن «هِه» یا «هاهِ» یعنی چه؟ گفتند در لغتِ مثلاً بنی‌تمیم یا بنی فلان، کنایه ‌است از «من»؛ یعنی بعد از محمّدبن‌علی، من امامم. ‌1365/04/28
لینک ثابت
حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام)

قالَ قَدِمَ رَجُلٌ مِن اَهلِ الکُوفَةِ اِلی خُراسانَ فَدَعا النّاسَ اِلی وَلایَةِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیه السّلام فَفِرقَةٌ اَطاعَت وَ اَجابَت؛‌ یک ‌نفری بلند شده از مدینه آمده خراسان، و مردم را به ولایت جعفربن‌محمّد -یعنی حکومتشان- دعوت میکند... پس ببینید، ‌اینکه زمان امام صادق بلند میشوند میروند در اقصیٰ‌نقاط اسلام، مردم را به حکومت امام صادق دعوت میکنند، معنایش ‌چیست؟ معنایش اقتراب‌الاجل است، این همان سالِ ۱۴۰ است، این همان چیزی است که خیز حرکت ائمّه به‌طور طبیعی ‌ایجاب میکرده که در آن دورانها حکومت اسلامی به‌ وجود بیاید.‌‌
خب، رفته و دعوت میکند مردم را به ولایت جعفربن‌محمّد (علیه السّلام)؛ البتّه معنای ولایت را امروز ما خوب میفهمیم؛ در ‌قبل، ولایت را فقط به محبّت معنا میکردند، یعنی مردم را دعوت کرده به محبّت جعفربن‌محمّد؛ [درحالی‌که] محبّت، دعوتی ‌ندارد، بعد هم اگر [به محبّت] دعوت بکنند، آن‌‌وقت دنباله‌های این [روایت] دیگر معنی ندارد؛ حالا توجّه کنید: فَفِرقَةٌ اَطَاعَت ‌وَ اَجَابَت؛ یک فرقه اطاعت کردند و اجابت کردند؛ وَ فِرقَةٌ جَحَدَت وَ اَنکَرَت؛ انکار کردند و گفتند نه. خب محبّت اهل بیت را ‌در دنیای اسلام غالباً انکار نمیکردند، [پس موضوع] چیز دیگری است؛ وَ فِرقَةٌ وَرِعَت وَ وَقَفَت‌؛ توقّف و تورّع، دیگر مال ‌محبّت نیست؛ این مال یک چیز دیگر است؛ این، همان حکومت است؛ یک فرقه هم تورّع کردند؛ بعد، فَخَرَجَ مِن کُلِّ فِرقَةٍ ‌رَجُلٌ فَدَخَلوا عَلیٰ اَبی عَبدِ اللهِ علیه السّلام؛ [از هر فرقه یک نفر] می‌آیند خدمت حضرت و صحبتهایی میکنند؛ بعد، ‌حضرت به یکی از آن متوقّفین که در مقابل حضرت قرار گرفته، میگویند تو که تورّع کردی و توقّف کردی، چرا تورّع نکردی ‌در کنار فلان نهر که فلان کار خلاف را انجام دادی؟ که او آن‌وقت ناگهان متنبّه میشود و میفهمد که حضرت تعریض ‌میکنند؛ این نشان میدهد که آن کسی که رفته خراسان، از پیش خود هم نرفته، خلاف رضای امام هم نبوده، ‌‌[بلکه] امام هم دنبال میکردند قضیّه را. این مال دوران امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) است که البتّه خیلی این دوران ‌پُرشورتر است تا وقتی‌که منصور می‌آید سرِ کار.وقتی منصور سر کار می‌آید، البتّه وضع سخت میشود و زندگى حضرت ‌لااقل به دوران زندگى امام باقر برمیگردد و اختناق حاکم میشود؛ همان وقت [است] که حضرت را تبعید میکنند؛ بارها ‌حضرت به حیره، به رمیله، به جاهای مختلف تبعید شدند. دفعات متعدّد و بارها منصور حضرت را خواست؛ یک بار گفت: ‌قَتَلَنِیَ اللَّهُ اِن لَم اَقتُلک؛ یک بار خطاب فرستاد براى حاکم مدینه که «اَن اَحرِق عَلى جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ دارَه‌»، خانه‌اش را ‌آتش بزن، که حضرت آمدند در میان آتشها و یک نمایش غریبى را نشان دادند [و گفتند] «اَنَا ابنُ اَعراقِ الثَّرىٰ‌» که خب ‌خود این بیشترْ آن مخالفین را منکوب کرد. برخورد بین منصور و حضرت صادق، برخورد بسیار سختى است و بارها حضرت ‌را تهدید کرد.‌‌
‌ البتّه آن روایاتى هم که دارد که حضرت پیش منصور تذلّل کردند و کوچکى کردند، هیچ‌کدام درست نیست؛ بنده دنبال ‌‌[آن] روایات رفته‌ام؛ اصلاً اصل و اساسى ندارد؛ غالباً میرسد به ربیع حاجب؛ ربیع حاجب، فاسق قطعى است و از نزدیکان ‌منصور است. ... هر‌چه هم جعل کرده، دروغ جعل کرده، براى خاطر اینکه حضرت را در سُمعه‌ى آن روزِ محیط اسلامى ‌یک‌چنین آدمى وانمود کند که باید در مقابل خلیفه تذلّل میکرد، تا دیگران هم تکلیف خودشان را بدانند. به‌هرحال، برخورد ‌بین امام صادق و منصور خیلی تند است تا به شهادت امام صادق در سال ۱۴۸منتهی میشود.‌1365/04/28

لینک ثابت
حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام)

تأیید و حمایت از حرکات خونین، یکی از بحثهای زندگی ائمّه است که حاکی از همین جهت‌گیری مبارزه است، [مانند] ‌اظهارات امام صادق درباره‌ی مُعلّی‌بن‌خُنَیس، وقتی کشته میشد: لا یَنالُ دَرَجَتَهُ اِلّا بِما یَنالُ مِن دَاوُدَ بنِ عَلی»؛ یا اظهارات ‌در باب زید و در باب حسین‌بن‌علیِ شهید فخ. من روایت عجیبی را در نورالثّقلین دیدم که کسی نقل میکند از علی‌بن‌عُقبه یا ‌عَقَبه «عَن اَبیهِ قالَ دَخَلتُ اَنَا وَ المُعَلّیٰ عَلیٰ اَبی عَبدِ اللهِ علیه السّلام»‌، [بر امام صادق (علیه السّلام)] وارد شدیم؛ ‌حضرت بی‌مقدّمه شروع کردند و این را گفتند: اِبشِروا! اَنتُم عَلیٰ اِحدَی الحُسنَیَینِ شَفَی اللهُ صُدورَکُم وَ اَذهَبَ غَیظَ قُلوبِکُم ‌وَ اَنالَکُم مِن عَدوِّکُم وَ هُوَ قَولُ اللهِ «وَ یَشفِ صُدورَ قَومٍ مُؤمِنین»‌ و اِن مَضَیتُم قَبلَ اَن یَرَوا ذٰلِکَ مَضَیتُم عَلیٰ دینِ اللهِ ‌الَّذی رَضِیَهُ لِنَبیِّهِ وَ لِعَلی». نمیگوید که قضیّه چه بوده امّا شما ببینید قضیّه چه میتوانسته باشد؛ معلّی‌بن‌خنیس که بعد هم ‌کشته میشود، معلّی‌بن‌خنیس که «و کان بابه معلّی بن خنیس»، باب امام صادق است -که خود این باب هم یک باب ‌واسعی است که بابهای ائمّه چه کسانی بودند و غالباً هم کشته شدند: یحیی‌بن‌امّ‌طویل به شهادت رسید، معلّی‌بن‌خنیس ‌همین‌طور- معلّی‌بن‌خنیس با یک نفر دیگر، بر امام صادق وارد میشوند؛ امام صادق بی‌مقدّمه میگویند که الحمدلله خدا غیظ ‌قلوب شما را فرو نشاند، خشم شما را فرو نشاند، شما را بر دشمنتان پیروز کرد، بر یکی از احدی‌الحسینین وارد شدید؛ اگر ‌چنانچه این هم نمیشد و رفته بودید، باز بر دین خدا رفته بودید؛ پیدا است که یک حرکت حاد کرده بودند و آمده بودند و ‌حضرت خداقوّتی به آنها میداده؛ و همین‌طور روایات دیگری در باب تأیید حرکات خونین هست.‌1365/04/28
لینک ثابت
حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام)

اصحاب ائمّه خب از ما که به امام نزدیک‌تر بودند؛ آنها درباره‌ی ائمّه چه خیال میکردند؟ آیا شما در روایات ائمّه برنخوردید ‌به اینکه اصحاب ائمّه، از ائمّه انتظار خروج داشتند؟ خب بیخودی انتظار خروج داشتند؟ آن کسی که بلند میشود می‌آید ‌میگوید یابن رسول‌الله‌! چرا قیام نمیکنی در‌حالی‌که پانصد هزار مرد در خراسان، منتظر اشاره‌ی تو هستند، و حضرت دائم با ‌او چانه میزنند تا میرسد بالاخره به تعداد کمتری، او چرا میگوید قیام کنید؟ یا آن افراد متعدّدی که به امام صادق دائم ‌مراجعه میکردند، [البتّه] غیر از جاسوسهای بنی‌عبّاس؛ آنها را نمیگویم؛ آن کسانی که جاسوس بودند، از جواب امام معلوم ‌میشود اینها جاسوسند امّا آن کسانی که واقعاً جاسوس نبودند و از جواب امام میشود فهمید که جاسوس نبودند، آنها چرا ‌مراجعه میکردند؟‌
این روایت خیلی جالبی است؛ زراره که یکی از بزرگ‌ترین اصحاب امام صادق است، می‌آید خدمت امام صادق و میگوید یا ‌بن رسول‌الله‌! یک فردی است از اصحاب ما در کوفه، او به یک نفر از دشمنان ما مدیون است و چون نتوانسته قرض را ‌بدهد فرار کرده؛ شما بفرمایید اگر این قضیّه، همین یکی دو ساله انجام خواهد گرفت، ما بگوییم این فردْ فراری بماند تا ‌ان‌شاءالله‌ حکومت حق بیاید و مسئله خودش به‌خودی‌خود حل بشود؛ [امّا] اگر نه، زمان بیشتری طول میکشد، این بیچاره ‌نمیتواند خیلی فراری بماند، ما جمع بشویم و پولش را جمع کنیم و بدهیم. حضرت جواب صریح نمیدهند که نمیشود؛ حالا ‌زراره خب چرا بایستی این‌جور خیال کند که همین یکی دو ساله قرار است یک کاری انجام بگیرد؟ یعنی زراره آدم ‌ساده‌دلی بود و با مسائل ائمّه آشنا نبود؟ زراره هنگامی که امام باقر وفات میکردند، به یکی از اصحاب امام صادق‌ ‌میگوید: ‌لَا تَری عَلیٰ اَعوَادِهَا غَیرَ جَعفَر؛ روی منبرهای خلافت، غیر از جعفر کسی دیگر را نخواهی دید؛ بعد میگوید وقتی‌که ‌حضرت صادق رحلت کردند، من پرسیدم که چه شد، چطور شد؟ گفت «بله، این استنباط خود من بود که گفتم، ‌یعنی امام نفرموده بود» تا حرف امام دروغ درنیاید. خب چرا زراره چنین اشتباهی را ممکن است بکند؟ این واقعاً اشتباه ‌است؟ یا نه، برداشت [اصحاب] از ادّعاهای ائمّه و از آینده‌ی دنیای اسلام در مورد ائمّه، یک چیز قابل توجّه است؛ ما که به ‌نزدیکی آنها نیستیم؛ همه‌ی آنها منتظر بودند. و بدانید که اصحاب ائمّه، همه یا اکثر، منتظر بودند که خروج بشود و قیام ‌بشود و حکومت حق بزودی تشکیل بشود، که داستانهای مفصّلی در این باب هست. برداشت اصحاب ائمّه از حرکات آنان، ‌که همان انتظار خلافت است، این هم یک فصل است که قابل بررسی است‌.‌1365/04/28

لینک ثابت
حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام)

در باب آنچه مقدر است و در تقدیر الهی است، حرفهای زیادی هست، که پروردگار عالم یک چیزهائی را تقدیر میکند و بعد ‌بر اثر مصالحی آنها را عوض میکند، که در باب زندگی امام صادق (علیه السّلام) بنده این حدیث را گمان میکنم یا در اینجا ‌یا در جای دیگری گفته باشم که یک حدیثی است که امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) فرمود که خداوند این امر را ‌برای سال هفتاد معین کرده بود؛ یعنی قرار بود که حکومت اسلامی در سال هفتاد هجری به وسیله‌ی ائمه (علیهم السّلام) ‌انجام بگیرد. «‌‌ ‌فلمّا قتل الحسین اشتدّ غضب الله علی اهل الارض»‌‌ ‌،‌ ‌وقتی که واقعه‌ی کربلا پیش آمد و حادثه‌ی فجیع ‌عاشورا پیش آمد، این مطلب تأخیر افتاد برای سال ۱۴۰؛ سال ۱۴۰ یعنی درست در اوج تلاش تبلیغاتی امام صادق (علیه ‌الصّلاة و السّلام). آنجا هم باز یک حوادثی پیش آمد که این تقدیر الهی را به عقب انداخت که تو خود این روایت هست ‌که شماها افشا کردید، شما شیعیانی که دور و بر ما هستید گفتید مطلب را، کتمان نکردید، این بود که مطلب باز تأخیر افتاد؛ ‌باز تأخیر افتاد. بنابراین همان طور که ملاحظه میکنید، هیچ اشکالی ندارد که خدای متعال یک مقصودی را تقدیر فرموده ‌باشد برای یک زمان معینی، بعد به خاطر پیش آمدن یک حوادثی آن را عقب بیندازد. پس تلاش ائمه برای گرفتن حکومت ‌و ایجاد رژیم اسلامی و حاکمیت اسلامی یک تلاشی است که با دانستن آنها حقایق را و آینده را، هیچ منافاتی ندارد. خب ‌پس این را به طور خلاصه همه‌ی برادران و خواهران بدانند که ائمه (علیهم السّلام) همه‌یشان بمجرد اینکه بار ‌امانت امامت را تحویل میگرفتند، یکی از کارهائی که شروع کردند، یک مبارزه‌ی سیاسی بود، یک تلاش سیاسی بود برای ‌گرفتن حکومت. این تلاش سیاسی مثل همه‌ی تلاشهائی است که آن کسانی که میخواهند یک نظامی را تشکیل بدهند، ‌انجام میدهند و این کار را ائمه (علیهم السّلام) هم میکردند و امام موسی بن جعفر (علیه الصّلاة و السّلام) هم این کار را ‌شروع کرد از سال ۱۴۸، یعنی سال وفات امام صادق (علیه‌الصّلاةوالسّلام) و ادامه پیدا کرد تا سال ۱۸۳، یعنی سال وفات ‌موسی بن جعفر؛ سی و پنج سال تلاش موسی بن جعفر ادامه پیدا کرد.1364/01/23
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی