newspart/index2
جهاد سیاسی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
جهاد سیاسی

جهاد انواع مختلفی دارد: یک وقت ممکن است که جهاد علمی رجحان پیدا کند ــ بله، مواردی داریم از این قبیل که جهاد علمی رجحان پیدا میکند ــ یک وقت هم جهاد نظامی رجحان پیدا میکند، یک وقت جهاد سیاسی رجحان پیدا میکند، یک وقت جهاد اجتماعی و ورود در فعّالیّتهای اجتماعی رجحان پیدا میکند. در همه‌ی این موارد، طلّاب جوان ما، فضلای جوان ما باید احساس مسئولیّت بکنند و بدانند که خطاب اوّل، متعلّق به آنها است؛ برای اینکه وظیفه‌ی اوّلی‌ و اصلی‌ ما جامعه‌ی روحانیّت عبارت است از دعوت الی‌الخیر؛ کاری که انبیا میکردند؛ این وظیفه‌ی اوّلیّه‌ی ما است. و بهترین وسیله‌ی دعوت الی‌الخیر هم عبارت است از عمل؛ عمل در میدان خیر و در میدان دعوت. بنابراین وارد شدن در میدان مجاهدت، برای عالِم دینی و روحانی یک وظیفه‌ی اوّلی و بدیهی و قطعی است؛ در این هیچ تردیدی نیست. آن کسی که از میدان جهاد کناره میگیرد، در واقع بایستی توجّه بکند که میدان جهاد، اساس قضیّه است.1398/10/23
لینک ثابت
جهاد اقتصادی, جهاد فرهنگی, جهاد سیاسی

کشور امروز خوشبختانه درگیر جنگ نظامى نیست امّا درگیر جنگ سیاسى است، درگیر جنگ اقتصادى است، درگیر جنگ امنیّتى است و بالاتر از همه درگیر جنگ فرهنگى است؛ یعنی یک جنگ است. یعنى این را اگر کسى نداند، آن‌وقت خواب خواهد ماند؛ اگر کسى نداند خواب خواهد ماند. همین‌قدر که ندانید دشمن در صدد حمله است و این حمله از کجا است و چگونه است، باید مطمئن باشید شکست میخورید؛ باید بدانید که دشمن چه‌کار میکند. امروز صحنه‌ى کشور این است. اینکه ما میگوییم «جنگ فرهنگى»، «جنگ اقتصادى»، این هیچ منافات ندارد با اینکه احساس آرامش هم در کشور بشود. ما طرف‌دار احساس امنیّتیم، ما میخواهیم احساس امنیّت بشود؛ یعنى بگیر و ببند و بزن و بکوبى وجود نداشته باشد؛ همه احساس امنیّت بکنند؛ ما این را دوست میداریم؛ این منافات ندارد با آن حرفى که گفتیم که دشمن دارد به شکل ویژه‌ى ممکن با ما مبارزه میکند. آن شکل ویژه را باید شناخت و راه مقابله‌ى با آن را پیدا کرد؛ انواع و اقسام شیوه‌ها هست؛ منتها حالا بعضى‌ها نمیخواهند این را بفهمند، نمیخواهند باور کنند، چون اگر چنانچه باور کنند تکلیف به گردنشان میگذارد؛ بعضى‌ها هم کشش آن را ندارند. امّا واقعیّت قضیّه این است؛ یعنى امروز در زمینه‌هاى مختلف - همان‌طور که عرض کردیم، هم در زمینه‌ى اقتصادى، هم در زمینه‌ى فرهنگى، هم در زمینه‌ى سیاسى - یک جنگى در کشور وجود دارد. وَ اِنَّ اَخَا الحَربِ الاَرِق؛(۴) کسى که اهل مبارزه است بیدار است؛ بعد فرمود: وَ مَن نامَ لَم یُنَم عَنه؛(۵) اگر شما در جبهه خوابت برد، معنایش این نیست که طرف مقابل هم خوابش برده و او هم غافل است؛ اگر تو از او غافل شدى، نشانه‌ى این نیست که او هم از شما غافل است؛ نخیر، شما ممکن است خوابت ببرد، [امّا] او بیدار باشد؛ این را باید توجّه داشت؛ لذاست که عرصه عرصه‌ى مهمّى است.1394/02/14
لینک ثابت
جهاد سیاسی, جهاد اقتصادی

رها كردن مواضع و عقب‌نشینیِ منهزمانه در مواجهه‌ی با دشمن، از جمله‌ی چیزهایی است كه قرآن تأكید میكند كه نباید انجام بگیرد؛ در جنگ نظامی و در جنگ سیاسی و در جنگ اقتصادی، در هر جایی كه صحنه‌ی زورآزمایی است، در مقابل دشمن باید ایستاد؛ باید عزم شما بر عزم دشمن پیروز بشود، باید اراده‌ی شما بر اراده‌ی دشمن غالب بشود؛ و میشود و این ممكن است. در عرصه‌ی هرگونه جهاد و كارزاری، پشت كردن به دشمن و هزیمت كردن، از نظر اسلام و قرآن ممنوع است.1392/08/29
لینک ثابت
جهاد سیاسی

با حزن و اندوه فراوان، خبر درگذشت علامه آیت‌الله دکتر عبدالهادی الفضلی را دریافت نمودم.
این علامه‌ی فقید، عمر شریف خود را در جهاد علمی و سیاسی و دفاع از مقدسات امت اسلامی و مسائل بر حقّ آن سپری کرد.
این فقید از پیشگامان تفکر و اندیشه و از نظریه‌پردازان برجسته‌ی اسلامی بود و بهترین نشانه‌ی این امر، آثار و تألیفات گرانسنگ ایشان است.
مرحوم الفضلی پناهگاه علمای امت بودند و با فکر و حرکت و جهاد و تلاش‌های وحدت‌آفرین خود، نمونه و اُسوه‌ای را در نزدیکی دل‌ها، وحدت بخشیدن به صفوف اسلام، همدلی و دوری از نزاع‌ها و اختلافات، و تمرکز نگاه‌ها و اندیشه‌ها بر دشمن مشترک آحاد امت عظیم اسلامی ارائه کردند.1392/01/20

لینک ثابت
جهاد اقتصادی, جهاد سیاسی

بشریت اگر بیندیشد و انصاف را رعایت کند، تصدیق خواهد کرد که نجات بشر و حرکت بشر به سوی کمال، به برکت اسلام ممکن خواهد شد و لاغیر. ما مسلمانها قدرناشناسی کردیم؛ ما نمک خوردیم و نمکدان را شکستیم؛ ما قدر اسلام را ندانستیم؛ ما پایه‌هائی را که پیغمبر اکرم برای بنای جوامع برجسته و متکامل انسانی بناگذاری کرده بود، در میان خود نگه نداشتیم؛ ما ناشکری و ناسپاسی کردیم و چوبش را هم خوردیم. اسلام این توانائی را داشت و دارد که بشریت را به سعادت برساند، به کمال برساند و از لحاظ مادی و معنوی او را رشد دهد. این پایه‌هائی که پیغمبر گذاشتند - پایه‌ی ایمان، پایه‌ی عقلانیت، پایه‌ی مجاهدت، پایه‌ی عزت - پایه‌های اصلی جامعه‌ی اسلامی است.

ایمانمان را در دلهای خود و در عمل خود تقویت کنیم؛ از خرد انسانی، که هدیه‌ی بزرگ الهی به بشر است، استفاده کنیم؛ جهاد فی‌سبیل‌الله را چه در میدانهای نبرد نظامی، آن وقتی که لازم باشد؛ چه در میدانهای دیگر، میدان سیاست، میدان اقتصاد و دیگر میدانها - دنبال کنیم و حس عزت و کرامت انسانی و اسلامی را برای خودمان مغتنم بشماریم.1390/04/09

لینک ثابت
جهاد سیاسی

من امسال را «سال جهاد اقتصادی» اعلام کرده‌ام. این معنایش این است که ملت ایران در این برهه‌ی از زمان، جهادش به طور عمده در عرصه‌ی اقتصاد است. امروز ما آمدیم این منطقه را از نزدیک بازدید کردیم. این منطقه، یک منطقه‌ی اقتصادی است که متکی است به تولید؛ و برای اقتصاد یک کشور، مهمترین بخشی که میتواند یک شکوفائی پایدار را به وجود بیاورد، تولید است؛ بخصوص آن بخش اقتصاد تولیدی‌ای که متکی است به دانش، متکی است به علم؛ اینجا اینجور است؛ هم اقتصادی است، هم تولیدی است، هم علمی است؛ دانش‌بنیان است. این، شایسته‌ی ملت ایران است. اگر یک روز مردم این منطقه و مردم بخشهای مختلف کشور در مقابل زورگوئی و پرروئی و زیاده‌طلبی دولتهای غارتگر و متجاوز، آنجور باید می‌ایستادند، امروز در مقابل آن قدرتها شکل ایستادگی پیچیده‌تر است، حساس‌تر است، متنوع‌تر است؛ احتیاج دارد به یک مجاهدت پیچیده و عمیق.
خوشبختانه ملت ما با فرهنگ مجاهدت آشناست. ما از مجاهدت، بیگانه نیستیم. ملت ما در میدانهای جهاد؛ هم جهاد نظامی، در دوران هشت سال دفاع مقدس؛ هم جهاد سیاسی، در طول این مدت؛ هم جهاد اقتصادی و علمی، یک ملتِ امتحان‌داده است. ما آشنا هستیم با جهاد. این جهادی که امروز باید انجام دهیم - جهاد اقتصادی - از جهادهائی که تا امروز ملت ایران انجام داده، مشکلتر نیست؛ اما باید بدانیم چه کار میخواهیم بکنیم.1390/01/08

لینک ثابت
جهاد سیاسی

امروز هم در میدان علم، میدان سیاست، میدان تلاش و کار، میدان همبستگی ملی و میدان بصیرت، شما جوانها پایمردی خودتان را نشان دادید، ایستادگی خودتان را اثبات کردید. گاهی اوقات جنگ نظامی آسانتر از جنگ فکری است؛ آسانتر از جنگ در عرصه‌های سیاسی است. ملت ایران نشان داد که در جنگ عرصه‌های سیاسی و امنیتی، بصیرتش و ایستادگی‌اش از ایستادگی در جنگ نظامی کمتر نیست. لذا جوانهای ما بحمداللَّه جوانهای لایق، ساخته و پرداخته‌ای هستند که باید به این مقدار هم اکتفا نکنند؛ همت مضاعف، کار مضاعف. همتتان را بلند کنید. ملت ایران باید عقب‌افتادگی‌های دورانهای طولانی استبداد در این کشور و دخالت خارجی و نفوذ خارجی را جبران کند. بنده اطمینان راسخ دارم به اینکه جوان امروزِ کشور عزیزِ ما در سطح عالم، کم‌نظیر یا بی‌نظیر است. و این، نوید آینده‌ی کشور است. ان‌شاءاللَّه شما جوانها آن روزی را خواهید دید که کشورتان از لحاظ علمی، از لحاظ فناوری، از لحاظ سیاسی، از لحاظ نفوذ بین‌المللی، در سطحی باشد که شایسته‌ی ایران اسلامی و شایسته‌ی ملت بزرگ ایران است.1389/01/11
لینک ثابت
جهاد سیاسی

انقلاب اسلامی با آن عظمت پیروز شد. مردم آمدند با تن‏های خودشان، با جسمهای بی‏پناه و بی‏زره خودشان در مقابل سلاح عوامل رژیم جبار ایستادند و انقلاب را پیروز کردند؛ بعد همین مردم آمدند به جمهوری اسلامی رأی دادند و جمهوری اسلامی را انتخاب کردند. خوب، یک انسان باانصاف و باشرف، در مقابل این خواست مردم چه می‏کند؟ بعضی‏ها آمدند وسط میدان، ادعای طرف‏داری از مردم کردند، خودشان را دموکراتیک خواندند، خودشان را طرف‏دار خلق معرفی کردند؛ آن وقت با همین خلقی که این نظام را با این بهای سنگین سر کار آورده بودند، شروع کردند به مقابله کردن. توشان منافق بود، کافر صریح بود، طرف‏دار غرب بود، متظاهر به دین هم بود؛ همه‏ی این‏ها باهم شدند یک جبهه، یک حرکت، در مقابل نظام اسلامی، در مقابل ملت ایران. ادعای طرف‏داری از مردم کردند، با مردم درافتادند؛ ادعای طرف‏داری از دموکراسی و آراء مردم کردند، با آراء مردم و نتیجه‏ی آراء مردم درافتادند؛ ادعای روشن‏فکری و آزاداندیشی و آزادفکری کردند، به طور متحجرانه چهارچوبهای القائی متفکرین غربی را- که آمیخته‏ی به بدخواهی و بددلی بود- قبول کردند؛ آمدند مقابل ملت ایران. اول با حرفهای روشن‏فکرانه یا شبه روشنفکرانه شروع کردند به امام و به جمهوری اسلامی و به مبانی امام اعتراض کردن، انتقاد کردن، حرف زدن؛ بعد یواش‏یواش رودربایستی را کنار گذاشتند، آمدند توی میدان، مبارزه‏ی فکری را، مبارزه‏ی سیاسی را تبدیل کردند به مبارزه‏ی مسلحانه یا اغتشاشگری- این‏ها توی کشور ما اتفاق افتاد؛ مال تاریخ نیست، مال همین دهه‏ی اول انقلاب است- شروع کردند مزاحمت کردن. به جای اینکه بنشینند فکر کنند، ببینند مشکلات کشور چیست- این همه مشکلات متوجه کشور ما بود؛ مقداری از گذشته مانده بود، مقداری را تحمیل می‏کردند- به حل این مشکلات کمک کنند، به مسئولین کمک کنند، اگر به نظرشان می‏رسد که باید راهنمائی کنند، راهنمائی کنند، اگر زیر یک باری را باید بگیرند، به جای اینکه بگیرند، افتادند سینه به سینه شدن، معارضه کردن، بدگوئی کردن؛ بعد هم هرجا توانستند، با مردم مواجه شدن، در بخشهای مختلف. کشور در مرزها درگیر جنگ بود، به جنگ هم بی‏اعتنائی کردند؛ داخل همین خیابانهای تهران، سر هر چهارراهی که توانستند، سر هر گذری که دستشان رسید، بنا کردند با جمهوری اسلامی و با نظام مقابله کردن.1388/11/06
لینک ثابت
جهاد سیاسی, جهاد علمی

امروز دنیای اسلام افق روشنی در مقابل خود مشاهده می‏کند. دشمنان بزرگ و مستکبران گردن‏کلفت عالم که همه‏ی دنیا در اختیار آن‏ها هست، امروز در مقابل خیزش امتهای مسلمان و بیداری ملتهای مسلمان احساس ناتوانی می‏کنند؛ راه بر روی آن‏ها بسته است و این نشان‏دهنده‏ی وعده‏ی الهی است که فرمود: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره انّ اللَّه لقویٌّ عزیز». و فرمود: «و نرید ان نمنّ علی الّذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم ائمّة و نجعلهم الوارثین». این‏ها وعده‏ی الهی است. و فرمود: «و اللَّه غالب علی أمره». این وعده‏های الهی به برکت بیداری و حرکت مسلمانها بتدریج خود را نشان می‏دهد.

یک جهاد بزرگ در مقابل ملت مسلمان است. این جهاد لزوماً جهاد نظامی نیست؛ جهاد سیاسی است، جهاد فکری است، جهاد علمی است، جهاد اجتماعی است، جهاد اخلاقی است. و امت بزرگ اسلام بتدریج با ابعاد گوناگون این جهاد آشنا شده است و آشنا می‏شود. امروز شما نگاه کنید به صحنه‏ی منطقه‏ی بسیار حساس خاورمیانه، همین پیشرفت امت اسلامی را می‏بینید. مسئله‏ی فلسطین که یک مسئله‏ی غم‏انگیز برای دنیای اسلام بود، امروز بااینکه وحشیگری صهیونیستها نسبت به فلسطینیان چند برابر شده است، در عین حال امید را شما در ناصیه‏ی ملت فلسطین مشاهده می‏کنید.1387/07/10

لینک ثابت
جهاد سیاسی

علمای مبارزی که از این استان به تاریخ دانش دین در کشور معرفی شدند، در کمتر نقطه‏ای از نقاط ایران نظیر دارند. میرزای شیرازی را که همه می‏شناسند. مرحوم سید علی اکبر فال‏اسیری- عالم بزرگ- که در همین شهر شیراز قیام کرد و با نفوذ انگلیس‏ها و نفوذ خارجیها مخالفت کرد، بعد هم آمدند و او را گرفتند و تبعید کردند؛ لکن اثر کار او ماند. نوشته‏اند که سید علی اکبر فال‏اسیری در نزدیک حافظیه- شاید در همین نقاطی که الآن شما حضور دارید- مشغول زیارت عاشورا بود که ریختند و او را گرفتند و تبعید کردند. میرزای دوم- میرزا محمد تقی شیرازی- که در سالهای بعد از جنگ جهانی اول، رهبر مبارزه‏ی ملت عراق در مقابل تهاجم انگلیس‏ها و اشغال انگلیس‏ها بود. مرحوم سید عبد الحسین لاری چهره‏ی برجسته و ممتازی بود که در حدود صد سال قبل، در همین استان و به کمک عشایر غیور و دلیر استان فارس، مبارزات خودش را شروع کرد؛ با سلطه‏ی انگلیس‏ها مبارزه کرد؛ برای استقرار نظام قانونی و مشروطیت مبارزه کرد؛ برای تشکیل حکومت اسلامی مبارزه کرد. روحانیت استان از این نمونه‏ها بسیار دارد که همه هم به کمک مردم مؤمن و غیور استان فارس- چه عشایر و چه مردم شهرها و چه بخصوص شهر شیراز- مستظهر بوده‏اند. مرحوم سید نور الدین حسینی، در همین شهر شیراز عضو سفارت بیگانه را- که به مقدسات مردم اهانت کرده بود- خواباند و با دست خودش به او شلاق زد و حدّ الهی را جاری کرد و با دستگاه جبار، با شجاعت تمام به مبارزه‏ی سیاسی و اجتماعی برخاست. بعد هم در دوران شروع مبارزات روحانیت، مرحوم آیت‏اللَّه شهید دستغیب و مرحوم آیت‏اللَّه محلاتی و دیگر علما، مسجد جامع عتیق شیراز را مرکز مبارزات خودشان قرار دادند و آوازه‏ی مبارزات علمای شیراز و سخنرانیهای مرحوم آیت‏اللَّه دستغیب- به عنوان سخنگوی آن روحانیت- در همان روزها در اکناف ایران منتشر شد. بنده خودم در آن وقت در قم بودم، نوار سخنرانی مرحوم شهید دستغیب دست به دست میان طلاب می‏گشت! ما هم آن وقت شنیدیم. این موضع روحانیت مبارز شیراز بود که با پشتیبانی مردم هم همراه بود.1387/02/11
لینک ثابت
جهاد سیاسی

باید دانست که رحمت الهی و کمک الهی بستگی دارد به حرکت و تلاش انسان مؤمن؛ به عمل صالح او. باید در میدان باشیم، باید احساس وظیفه را فراموش نکنیم؛ مجاهدت را فراموش نکنیم؛ جهاد در صحنه‏های مختلف، وظیفه‏ی ماست و ضامن پیشرفت و پیروزی ماست. در صحنه‏ی سیاسی هم جهاد هست، در صحنه‏ی فرهنگی هم جهاد هست، در صحنه‏ی تبلیغاتی و ارتباطاتی هم جهاد هست، در صحنه‏های اجتماعی هم جهاد هست. جهاد فقط جهاد نظامی نیست؛ انواع و اقسام عرصه‏های زندگی بشر، عرصه‏ی جهادند.1386/05/28
لینک ثابت
جهاد سیاسی

جهاد با جهد و تلاش از لحاظ ریشه یکی‏اند؛ یعنی در آن معنای جهد و کوشش وجود دارد؛ اما جهاد فقط این نیست؛ جهاد یعنی مبارزه؛ مبارزه‏ی در همین اصطلاح متعارف فارسیِ امروز ما. مبارزه انواع و اقسامی دارد: مبارزه‏ی علمی داریم، مبارزه‏ی مطبوعاتی داریم، مبارزه‏ی سیاسی داریم، مبارزه‏ی اقتصادی داریم، مبارزه‏ی نظامی داریم، مبارزه‏ی آشکار داریم، مبارزه‏ی پنهان داریم؛ اما یک نقطه‏ی مشترک در همه‏ی این‏ها وجود دارد و آن اینکه در مقابلِ یک خصم است؛ در مقابلِ یک مانع است. مبارزه با دوست معنی ندارد؛ مبارزه در مقابلِ یک دشمن است.
فرض کنید در دوران اختناق، کسی هر هفته مثلًا پنج‏تا کتاب می‏خواند؛ خیلی کار بود؛ اما لزوماً مبارزه نبود؛ جهد بود، جهاد نبود. اگر می‏خواست جهاد باشد، باید کتابی را می‏خواند که در حرکت او در مواجهه‏ی با رژیم طاغوت و رژیم اختناق، تأثیر داشت؛ آن‏وقت می‏شد جهاد. خاصیت جهاد این است.1386/04/25

لینک ثابت
جهاد سیاسی

امروز امریکا در دنیای اسلام به‏شدت منفور است؛ اینکه دیگر جای انکار نیست. این نفرت هم البته دلائلی دارد و بیخود یک دولت و یک رژیم در نظر ملتها منفور نمی‏شود. در بین فلسطینی‏ها منفور است، علتش روشن است؛ بین لبنانی‏ها منفور است، علتش روشن است؛ بین عراقی‏ها منفور است، علتش روشن است؛ بین ملتهای گوناگون مسلمانِ دیگر معلوم منفور است، علتش روشن است؛ چون دائم به اسلام، به مسلمین، به ارزشهای اسلامی اهانت می‏کنند؛ از اهانت‏کنندگان به اسلام حمایت می‏کنند؛ حقوق ملتهای مسلمان را زیر پا له می‏کنند. خوب، نتیجه این نفرت چه می‏شود؟ نتیجه‏اش این می‏شود که امریکا با همه‏ی لشکرکشی سنگین و پُرهیاهویش در عراق، پا در گِل می‏ماند و شکست می‏خورد. امروز دیگر ما نیستیم که می‏گوئیم امریکا در عراق شکست خورد؛ قضاوت همه است؛ قضاوت خود آمریکائی‏ها و نخبگان سیاسی امریکا هم همین است. خوب، چرا شکست می‏خورد؟ چون منفور مردم است؛ چون مردم از او بدشان می‏آید. نفرت مردم از امریکا موجب می‏شود که با او همکاری نکنند و هرجا هم می‏توانند، ضربه‏ای به او بزنند. امریکایی‏ها می‏آیند صورت مسئله را عوض می‏کنند و می‏گویند ایران در عراق، در مقابل امریکاست. بله، ایران از شما متنفر است؛ در این شکی نیست؛ دولت و ملت ایران از شما متنفرند؛ این روشن است؛ اما قضیه‏ی عراق، قضیه‏ی ملت عراق است.
در فلسطین، تیرشان به سنگ می‏خورد، ناکام می‏مانند، نقشه‏هایشان خراب می‏شود، طرف‏دارانشان مغلوب می‏شوند، نیروی طرف‏دار حق فلسطینی غلبه و قدرت پیدا می‏کند، این‏ها عصبانی می‏شوند و می‏گویند دست ایران اینجا در کار است! ایران آمد در غزه، اسرائیل را محاصره کرد! خوب بیچاره‏ها، چرا واقعیت را ندیده می‏گیرید؟! چرا به ملت فلسطین اهانت می‏کنید؟ ما اگر بتوانیم ضربه‏ی سیاسی به امریکا و اسرائیل بزنیم، حتماً می‏زنیم. اما قضیه غزه و فلسطین، قضیه‏ی مردم فلسطین است. فلسطینی‏ها از امریکا متنفرند؛ با اسرائیل از بن دندان و از اعماق دل دشمنند؛ حق هم دارند، خانه‏شان را تصرف کرده‏اند. این حقیقت را انسان نبیند و بیخود به این در و آن در بزند. در لبنان همین‏جور؛ در افغانستان یک‏جور دیگر؛ در پاکستان یک‏جور دیگر. ببینید این نفهمیدن و به این در و آن در زدن و به جفنگ‏گوئی افتادنِ مسئولان بلندپایه‏ی یک قدرت بزرگ سیاسی و نظامی جهان و نشناختن موضوع، نشانه‏ی این است که در فهمشان و در جهت‏گیریشان دچار ادبارند؛ مغلوب حقیقی‏اند؛ چون غیر از عرصه‏ی جنگ سیاسی و جنگ نظامی، یک عرصه‏ی دیگری وجود دارد در جنگ، به نام عرصه‏ی اعتقادی و ایمانی و عرصه‏ی باورها. آن‏ها در باورهای خودشان مغلوبند. طرف مقابلشان حق دارد، حقیقت را می‏بیند، باورهای روشنی دارد؛ اما آن‏ها این باورهای روشن را ندارند و ناگزیرند عرصه‏ها را مخلوط کنند؛ موضوعات را به هم وصل کنند.1386/04/09

لینک ثابت
جهاد سیاسی, لحظه‌شناسی

مگر مجموعه‏ی بسیجی- آن هم بسیجیِ انقلاب و دانشجوی انقلاب- می‏تواند نسبت به مسائل سیاسی کشور بی‏تفاوت یا بدون موضع و بدون نظر باشد؟! مگر چنین چیزی ممکن است؟! من، شما دانشجوهای بسیجی را توصیه می‏کنم به این که محافظه‏کار نشوید و همواره دانشجو و بسیجی- به همان معنای مثبت و پُرخون و پُرتپش- باقی بمانید. البته دنباله‏ی این که می‏گوئیم «محافظه‏کار نشوید» این است که «ولی هوشیار هم باشید». کاملًا هوشیار باشید. شعار می‏دهید: دانشجو بیدار است! بله، همین توقع هست؛ من می‏خواهم به شما عرض بکنم: بیدار باشید. بیداری دانشجو هم فقط بیزاری از امریکا نیست. امریکا چیست؟ امریکا به معنای یک منطقه‏ی جغرافیایی یا یک ملت مطرح است؟ یا نه، به عنوان یک حجم و هویت سیاسی، امنیتی، تشکیلاتی، فرهنگی که به چشم دیده نمی‏شود؟ آن هم تشکیلاتی با پشتوانه‏ی عظیم مالی و تجربه‏ی فراوان در کار تبلیغات و جنگ روانی. بیزاری از این، بیداری مضاعف لازم دارد. مثل بیداری در میدان جنگ نظامی نیست که شما اگر در سنگر بیدار باشید، به مجردی که دشمن کوچک‏ترین تحرکی نشان داد، او را هدف قرار بدهید. در جنگ فرهنگی، در جنگ سیاسی، در جنگ امنیتی، تحرک دشمن را درست نمی‏توان دید. گاهی اوقات، دشمن کار را به گونه‏ای ترتیب می‏دهد که حرف حقی، از زبان یک نفر صادر بشود! دشمن ناحق و باطل است، پس چرا می‏خواهد این حرف حق از زبان آن شخص صادر بشود؟ چون می‏خواهد پازل خودش را کامل کند. این پازل از صد یا دویست قطعه تشکیل شده؛ یک قطعه‏اش هم همین حرف حقی است که آن شخص باید بزند تا این پازل را کامل کند! اینجا این حرف حق را نباید زد. پازل دشمن را کامل نباید کرد. در این حد هوشیاری لازم است! بله، وارد سیاست بشوید و فکرِ سیاسی کنید؛ اما بسیار هوشیار. دشمن نباید بتواند از هیچ حرکت و اظهار و موضع‏گیری شما استفاده کند. این، اصل اول و یک خط قرمز است.1386/02/31
لینک ثابت
جهاد سیاسی

در محرّم سال 42، امامِ بزرگوار ما از این ممشاء استفاده کرد و آن حادثه‏ی عظیم پانزده خرداد به وجود آمد. در محرّم سال 1357 هم امام عزیز ما باز از همین حادثه الهام گرفت و گفت: «خون بر شمشیر پیروز است» و آن حادثه‏ی تاریخی بی‏نظیر- یعنی انقلاب اسلامی- پدید آمد. این، مالِ زمان خود ماست؛ جلوی چشم خود ماست؛ ولی در طول تاریخ هم این پرچم برای ملت‏ها پرچمِ فتح و ظفر بوده است و در آینده هم باید همین‏طور باشد و همین‏طور خواهد بود. این بخشِ «منطق»، که عقلانی است و استدلال در آن هست. بنابراین، صرفِ یک نگاه عاطفی، حرکت امام حسین را تفسیر نمی‏کند و بر تحلیل جوانب این مسئله قادر نیست.
عنصر دوم، حماسه است؛ یعنی این مجاهدتی که باید انجام بگیرد، باید با عزت اسلامی انجام بگیرد؛ چون «العزّة للّه و لرسوله و للمؤمنین». مسلمان در راهِ همین حرکت و این مجاهدت هم، بایستی از عزت خود و اسلام حفاظت کند. در اوج مظلومیت، چهره را که نگاه می‏کنی، یک چهره‏ی حماسی و عزتمند است. اگر به مبارزات سیاسی، نظامیِ گوناگونِ تاریخ معاصر خودمان نگاه کنید، حتی آن‏هایی که تفنگ گرفته‏اند و به جنگ رویاروی جسمی اقدام کرده‏اند، می‏بینید که گاهی اوقات خودشان را ذلیل کردند! اما در منطق عاشورا، این مسئله وجود ندارد؛ همان جایی هم که حسین بن علی (علیه‏السّلام) یک شب را مهلت می‏گیرد، عزتمندانه مهلت می‏گیرد؛ همان جایی هم که می‏گوید: «هل من ناصرٍ»- استنصار می‏کند- از موضع عزت و اقتدار است؛ آن جایی که در بین راه مدینه تا کوفه با آدم‏های گوناگون برخورد می‏کند و با آن‏ها حرف می‏زند و از بعضی از آن‏ها یاری می‏گیرد، از موضع ضعف و ناتوانی نیست؛ این هم یک عنصر برجسته‏ی دیگر است. این عنصر در همه‏ی مجاهداتی که رهروان عاشورایی در برنامه‏ی خود می‏گنجانند، باید دیده شود. همه‏ی اقدام‏های مجاهدت‏آمیز- چه سیاسی، چه تبلیغی، چه آنجایی که جای فداکاری جانی است- باید از موضع عزت باشد. در روز عاشورا در مدرسه‏ی فیضیه، چهره‏ی امام را نگاه کنید: یک روحانی‏ای که نه سرباز مسلح دارد و نه یک فشنگ در همه‏ی موجودی خود دارد، آن‏چنان با عزت حرف می‏زند که سنگینی عزت او، زانوی دشمن را خم می‏کند؛ این موضع عزت است. امام در همه‏ی احوال همین‏طور بود؛ تنها، بی‏کس، بدون عِدّه و عُدّه، اما عزیز؛ این چهره‏ی امام بزرگوار ما بود. خدا را شکر کنیم که ما در زمانی قرار گرفتیم که یک نمونه‏ی عینی از آنچه را که بارها و سال‏ها گفته‏ایم و خوانده‏ایم و شنیده‏ایم، جلوی چشم ما قرار داد و به چشم خودمان او را دیدیم؛ و او، امام بزرگوار ما بود.1384/11/05

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی