newspart/index2
لیبرال دموکراسی / دموکراسی/سرمایه‌داری/لیبرالیسم/استکبار/پایان تاریخ/فوکویاما / لیبرال دمکراسی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
لیبرال دموکراسی

مسائل مهم و زخمهای تازه و کهنه‌ی جهان را می‌شناسید. تازه‌ترین آنها فاجعه‌ی بی‌نظیر غزّه است. ‌برجسته‌ترین آنها شکست اخلاقی و سیاسی و اجتماعی غرب و سیاستمداران غربی و تمدّن غربی است. عبرت‌آمیزترین آنها ناتوانیِ لیبرال‌دموکراسیِ مدّعیانِ آن در استقرار آزادی بیان و غفلت مرگ‌بار آنان از موضوع عدالت اقتصادی و اجتماعی است. بارقه‌ی کم‌سو ولی امیدبخشِ اعتراضاتِ مردمی و بخصوص دانشجویی در آمریکا و اروپا نیز از مسائل مهمّ کنونی است. منطقه‌ی غرب آسیا و کشور عزیز ما نیز با مسائل کوچک و بزرگ متعدّد روبه‌رویند. همه‌ی اینها زمینه‌های اندیشه و کار و ابتکار برای مجموعه‌ی مبارکی همچون اتّحادیّه‌ی شما است.1403/04/16
لینک ثابت
لیبرال دموکراسی

تولّد جمهوری اسلامی یک تأثیر جهانی ایجاد کرد، یک زلزله ایجاد کرد؛ یک حادثه‌ی جهانی بود؛ صرفاً یک حادثه‌ی منطقه‌ای و مربوط به یک کشور نبود. رهبری امام راحل (رضوان الله علیه)، همّت و شجاعت و فداکاری ملّت ایران در سراسر کشور، یک حادثه‌ای را به وجود آورد که یک دوجبهه‌ای در دنیا ایجاد کرد؛ یک جبهه، جبهه‌ی دموکراسی‌های وابسته‌ی به مشی لیبرال دموکراسی ــ نمیخواهم حالا تعبیر به «مکتب» بکنم ــ این یک جبهه؛ یک جبهه هم، جبهه‌ی جمهوریِ مرتبط با دین و با اسلام، بلکه منشأگرفته‌ی از دین و از اسلام. این دوجبهه‌ای به وجود آمد، [در حالی] که قبل از تشکیل جمهوری اسلامی این دوجبهه‌ای وجود نداشت. این جبهه‌بندی طبعاً عوارضی برای هر دو طرف داشته است؛ ناسازگاریِ بین این دو جبهه‌ یک امر طبیعی بود، و این نازسازگاری از روز اوّل شروع شد.
نباید هم تصوّر کرد که این ناسازگاری فقط به خاطر مسئله‌ی پایبندی به دین است، که یک طرف به دین پایبند است، یک طرف نسبت به دین بی‌تفاوت یا مثلاً بدون پایبندی است؛ فقط این نبود؛ البتّه در ظواهر امر این وجود داشت امّا عمق مخالفت و ناسازگاری و احیاناً ستیزه‌گری‌ها از اینها بیشتر است. مسئله این بود که آن جناح دموکراسی رایج غربی احساس کرد که این الگوی جدیدی که مطرح شده است، با منافع عمده‌ی او و شاید در نهایت با موجودیّت او معارضه دارد و منافات دارد؛ این را احساس کردند. از اوّلی که جمهوری اسلامی به وجود آمد، این احساس فی‌الجمله در طرف مقابل ایجاد شد و روزبه‌روز هم تشدید شد و تقویت شد.
این مخالفت و معارضه‌ی جدّی به خاطر این است که در نظام لیبرال دموکراسی و حکومتها و دولتهایی که بر اساس آن منطق و آن ممشىٰ به وجود آمدند، در ذات آنها «استکبار» وجود دارد، تعرّض و تجاوز وجود دارد. استکبار به همان معنایی که ما در انقلاب اسلامی به کار میبریم، یعنی وجود ظلم، تجاوز، تعدّی به ملّتها؛ در ذات او این معنا وجود دارد. آن حکومتها و دولتها ثروت و قدرت و حاکمیّت مطلق خودشان را در تعرّض و تجاوز به ملّتهای ضعیف و کشورهای ضعیف دیدند و احساس کردند؛ شاهدش هم این است که در اوج سر دادنِ شعارهای رایج آن جناح، یعنی شعار دموکراسی، شعار آزادی، شعار حقوق بشر ــ که اوجش در قرن نوزدهم بود ــ موازی با این شعارها، بیشترین حرکت استعماریِ آن جناح هم در همان دوره اتّفاق افتاد؛ یعنی استعمار کشورهایی در آسیا، استعمار کشورهای زیادی در آفریقا، در آمریکای لاتین، اوجش در این قرن نوزدهم و دنباله‌ی اندکی از آن در قرن بیستم است. یعنی این دو با هم اتّفاق افتادند؛ هم آن شعارها در قرن نوزدهم است، هم این حرکت استعماریِ استکباری که همراه با ظلم و نادیده گرفتن حقوق ملّتها است، در قرن نوزدهم همراه با آن شعارها اتّفاق افتاد.1402/12/17

لینک ثابت
لیبرال دموکراسی

امروز که نگاه میکنیم، مارکسیسمی دیگر وجود ندارد امّا یک عرصه‌ی دیگری، یک هماورد دیگری در مقابل ما است؛ امروز این تقابل وجود دارد. این تقابل بین دو جبهه است؛ اگر این دو جبهه را درست بشناسیم، بعد تشخیص خواهیم داد که آن پدیده‌ای که در مواجهه‌ی با ما قد علم کرده، خودش مستقل است یا وابسته‌ی به آن جبهه‌ی مقابل است. این دو جبهه چه هستند؟ یک جبهه، جبهه‌ی «نظام اسلامی» است ــ که بعد دو سه کلمه عرض میکنم ــ یک جبهه، جبهه‌ی دروغ‌گویی است که خودش را «لیبرال‌دموکراسی» نام‌گذاری کرده، در حالی که نه لیبرال است، نه دموکرات؛ به دروغ میگوید لیبرال‌دموکراسی. اگر شما لیبرال هستید، چرا استعمار کردید؟ استعمارِ سنّتیِ قدیم و استعمارِ جدید و استعمارِ فراجدید و فرانو. شما چطور لیبرالی هستید، آزادی‌خواهی هستید، آزاداندیشی هستید که مثلاً یک ملّت چندمیلیونی مثل هند را سالهای متمادی، بیش از صد سال، استعمار میکنید، در تصرّف خودتان نگه میدارید، همه‌ی دارایی‌هایش را از او بیرون میکشید، تبدیلش میکنید به یک ملّت فقیر؟ اینها حرفهای نهرو است؛ نهرو ــ جزو مبارزین هند که بعد هم نخست‌وزیر هند شد ــ مینویسد و شرح میدهد که هند قبل از آمدن انگلیس‌ها، وارد شدن انگلیس‌ها، چه بود و بعد از آمدن آنها چه شد. شما لیبرالید؟ این لیبرالیسم است؟ یا فرانسوی‌ها در الجزایر بیش از صد سال جنایت کردند، آدم کشتند. تعداد آدمها را البتّه گفته‌اند، نوشته‌اند، مشخّص است، [منتها] من حالا یادم نیست؛ اینها [کشتار] هزاران نفر ــ شاید ده‌ها هزار کشته ــ در طول چند سال در الجزایر، عمدتاً در تونس و همین‌طور بعضی جاهای دیگر در شمال آفریقا را مرتکب شدند. دموکرات هم نیستند، دروغ میگویند؛ برای خاطر اینکه حکومتهایی را بر یک جاهایی تحمیل میکنند؛ طرف‌دار دموکراسی نیستند. با دموکراسی‌ای که در خدمت آنها نباشد صد درصد مخالفند؛ این یک جبهه است. ببینید، کسی نگوید اینها گذشته؛ بله، ‌از قضیّه‌ی هند صد سال گذشته، از قضیّه‌ی الجزایر شصت هفتاد سال گذشته، امّا خوی [امروز] آن کسی که در الجزایر و در هند آن کارها را کرده، همان خوی آن روز است. امروز هم اینها حاضرند یک ملّتی مثل ملّت بیچاره‌ی بی‌پناه اوکراین را بیندازند جلو، برای اینکه جیب کمپانی‌های اسلحه‌سازی آمریکا پُر بشود؛ قضیّه این است دیگر؛ قضیّه‌ی اوکراین اصلاً این است: او بجنگند، او کشته بشود، برای اینکه سلاح فروش برود، برای اینکه اروپایی‌ها مجبور بشوند سلاح بخرند، سلاح بسازند، سلاح بدهند و جیب کمپانی‌های سلاح پُر بشود. اینها همانها هستند. حاضرند نفت سوریه را بدزدند، که دارند میدزدند. تصوّر انسان از دزد مثلاً یک آدم صغیر حقیر کوچکی است؛ یک دولتی مثل آمریکا نفت سوریه را دارد میدزدد؛ راحت، جلوی چشم همه! اینها همانها هستند، فرقی نکرده‌اند.1402/04/21
لینک ثابت
لیبرال دموکراسی

از نظر جبهه‌ی استکبار، مشکل اینجا است؛ مشکل استکبار با جمهوری اسلامی این است که اگر جمهوری اسلامی، این نظام، پیشرفت بکند، رونق بگیرد، جلوه کند در دنیا، منطق لیبرال‌دموکراسی دنیای غرب باطل خواهد شد. من اتّفاقاً این بحث را در اصفهان یک بار کردم؛ در بین جمعیّت عظیم در میدان بزرگ اصفهان، راجع به این [بحث] یک اشاره‌ای کردم. با منطق لیبرال‌دموکراسی، غربی‌ها توانستند حدود سه قرن همه‌ی دنیا را غارت کنند؛ یک جا گفتند اینجا آزادی نیست، وارد شدند؛ یک جا گفتند دموکراسی نیست، وارد شدند؛ به بهانه‌ی ایجاد دموکراسی و به بهانه‌هایی مانند این، اموال آن کشور را، خزائن آن کشور را، منابع آن کشور را غارت کردند بردند؛ اروپای فقیر ثروتمند شد، به قیمت به گِل نشستن بسیاری از کشورهای ثروتمند مثل هند. هند را اینها بیچاره کردند؛ شما این کتاب نهرو ــ نگاهی به تاریخ جهان ــ را اگر بخوانید درست توجّه میکنید که چه اتّفاقی افتاده؛ و خیلی کشورهای دیگر؛ چین را، جاهای دیگر را [بیچاره کردند]. حالا ایران، استعمارِ مستقیمِ به آن صورت نشد، امّا اینجا هم هر چه توانستند کردند، با منطق لیبرال‌دموکراسی؛ یعنی گفتند آزادی و دموکراسی، آزادی و مردمی؛ با این عنوان، کشورها را تسخیر کردند؛ هم علیه آزادی، هم علیه مردمی بودن کشورها، هر چه توانستند کردند... سیصد سال، اوّل اروپایی‌ها، بعد هم آمریکایی‌ها، با منطق لیبرال‌دموکراسی حرکت کردند. حالا اگر یک حکومتی و یک نظامی در دنیا به وجود بیاید که منطق لیبرال‌دموکراسی را رد کند و با یک منطق واقعی به مردم کشورش هویّت بدهد، آنها را زنده کند، آنها را بیدار کند، آنها را قوی کند و در مقابل لیبرال‌دموکراسی بِایستد، این، منطقِ لیبرال‌دموکراسی را ابطال میکند؛ و این، جمهوری اسلامی است. لیبرال‌دموکراسی بر پایه‌ی نفیِ دین بنا شده بود، و جمهوری اسلامی بر پایه‌ی دین بنا شده؛ آنها ادّعای مردمی بودن کردند، و جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه یک نظام مردمی است.1401/08/28
لینک ثابت
لیبرال دموکراسی

نگاه ما به جهان نگاه امیدوارانه است؛ نگاهمان به مسیر تاریخ و حرکت تاریخ نگاه روشنی است، نگاه امیدوارانه است. ما متّکی به یک قدرت عظیمی هستیم که این قدرت به ما نیرو میبخشد، به ما امید میدهد. ما اهل توکّل به خدا هستیم؛ آن کسانی که این توکّل را ندارند، این توسّل را ندارند، آنها ناامید میشوند، افسرده میشوند، ناتوان میمانند، وسط راه میمانند. های و هوی میکنند، امّا باطنشان پوک است. امروز دنیای غرب در بن‌بست فکری و بن‌بست تئوریک است؛ خیلی از مسائل دنیا برایشان غیر قابل توجیه است، غیر قابل فهم است؛ با آن نگاه لیبرال‌ ـ دموکراسی که اینها داشتند نمیسازد خیلی از این چیزهایی که امروز در دنیا هست. امّا برای ما نه، برای ما همه چیز قابل حل است. نقش انسان، نقش اراده‌ی انسان، نقش توکّل به خدا، نقش حرکت تاریخ، مسئله‌ی مهدویّت و آینده‌ی قطعی اسلام، یک چیزهایی است که برای ما روشن است، برای آنها [نه]؛ ندارند، فاقدند، دستشان خالی است.1401/06/12
لینک ثابت
لیبرال دموکراسی

در دوران اثبات، دوران ایجاد جمهوری اسلامی، سعی امام این بود، نقشه‌ی راه امام این بود که طرح جدید را از گذشته‌ی منحطّ کشور جدا کند، آینده را از گذشته بکلّی جدا کند؛ سعی امام این بود. این آینده را چه جوری میتوانست جدا کند؟ به این صورت که طرحی که ارائه میکرد و پیشنهاد میکرد برای اداره‌ی کشور، در ذیل فرهنگ و تمدّن و قاموس غربی قرار نگیرد. امام اصرار داشت که این طرح، طرح جمهوری اسلامی، در ذیل آنچه در غرب به آن میگویند «جمهوری» یا «مردم‌سالاری» قرار نگیرد. لذا من بیان کردم، سال گذشته در صحبتِ همین روز تبیین کردم که «جمهوری» مال اسلام است، «جمهوری» وام‌گرفته‌ی از غرب نیست، مربوط به خود اسلام است. اینکه امام روی رأی مردم این همه تأکید میکند، این ناشی است از معرفتی که به مسئله‌ی اسلام داشت. لذا امام [مصمّم بود] از آن دو مکتبی که آن روز در دنیا رایج بود، یعنی لیبرال‌دموکراسیِ سرمایه‌محور تا رژیمِ کمونیستیِ دیکتاتوری‌محور، از هر دوی اینها جمهوری اسلامی را جدا کند؛ لذا یکی از شعارهای اصولی امام شعار «نه شرقی، نه غربی» بود؛ نه کمونیسم، نه لیبرالیسم؛ نه آن نظام سرمایه‌داری در اقتصاد و آن آزادی‌های بی‌بندوبار و بی‌برنامه در غرب، نه آن اختناق و استبدادی که در نظامهای شرقی وجود داشت؛ هیچ کدام از این دو را امام قبول نداشت؛ نه شرقی و نه غربی؛ یک الگوی تازه‌ای را امام مطرح کردند برای نظام جمهوری اسلامی، بکلّی متفاوت با آنها.1401/03/14
لینک ثابت
لیبرال دموکراسی

منتها وضع خود آنها (آمریکا) را شما [اگر] ملاحظه کنید، وضع تماشایی‌ای است. رئیس‌جمهوری که الان سرِ کار است و بناست انتخابات را او برگزار کند، میگوید که این متقلّبانه‌ترین انتخابات تاریخ آمریکا است! این را چه کسی میگوید؟ این را آن رئیس‌جمهوری میگوید که خودش الان سرِ کار است و انتخابات را در واقع او دارد اجرا میکند. آن یکی رقیبش هم در مقابل میگوید که ترامپ قصد تخلّف وسیع دارد! دموکراسیِ آمریکایی این است؛ خودشان درباره‌ی انتخاباتشان این جور حرف میزنند؛ این نمونه‌ای از چهره‌ی کریهِ لیبرال‌دموکراسی در داخل خود آمریکا است.1399/08/13
لینک ثابت
لیبرال دموکراسی

شاید در تاریخ بشر کمتر دوره‌ای اتّفاق افتاده باشد که آحاد بشری، جامعه‌ی بشری در همه جای عالَم، به قدر امروز احساس نیاز به یک منجی داشته باشند -چه نخبگان که آگاهانه این نیاز را احساس میکنند، چه بسیاری از مردم که احساس نیاز میکنند ولی در ناخودآگاهِ خودشان- احساس نیاز به یک منجی، احساس نیاز به مهدی، احساس نیاز به یک دست قدرت الهی، احساس نیاز به یک امامت معصوم، احساس نیاز به عصمت، به هدایت الهی؛ در کمتر دوره‌ای از تاریخ، انسان این همه احساس نیاز به این حقیقت والا سراغ دارد. امروز بعد از آنکه بشریّت مکاتب گوناگون و نحله‌های(۳) فکریِ گوناگون و مسلکهای گوناگون را تجربه کرده -از کمونیسم تا دموکراسی غربی تا لیبرال‌دموکراسیِ رایج در دنیا؛ با این همه ادّعایی که اینها دارند- احساس آسایش نمیکند؛ بشر با این همه پیشرفتهای علمیِ حیرت‌آور که بکلّی وضع زندگی را در جهان تغییر داده، احساس خوشبختی نمیکند؛ بشریّت دچار فقر است، دچار بیماری است، دچار فحشا و گناه است، دچار بی‌عدالتی است، دچار نابرابری است، دچار شکاف طبقاتی بسیار وسیع است؛ بشر دچار سوءاستفاده‌ی قدرتها از علم است؛ قدرتها از علم سوءاستفاده میکنند، از کشفیّات طبیعت سوءاستفاده میکنند، از توانایی‌های استخراج‌شده‌ی از طبیعت سوءاستفاده میکنند؛ بشر با اینها مواجه است؛ اینها موجب شده است که انسانها در همه جای دنیا احساس خستگی کنند؛ احساس نیاز به یک دست نجات‌بخش کنند.1399/01/21
لینک ثابت
لیبرال دموکراسی

ما به برکت اسلام یک راه سوّمی را به دنیا پیشنهاد کرده‌ایم؛ نه راه سوسیالیستی در اقتصاد و تبعات اقتصاد، نه راه لیبرال ـ دموکراسیِ غرب با تبعات و خصوصیّاتی که دنبالش هست؛ یک راه سوّمی ما داریم، این راهی که امروز کشور ما دارد میرود، راه سوّمی است. البتّه ما در آرایه‌های گوناگونِ این راه یک قدری کندی کرده‌ایم، کوتاهی کرده‌ایم لکن وقت زیادی نیست. چهل سال، زمان زیادی برای حرکت یک نظام و رسیدن به یک تمدّن نیست. کشورهای غربی که امروز مثلاً یک تمدّن جاافتاده‌ای دارند، چهار قرن، پنج قرن، با مشکلات دست و پنجه نرم کردند؛ چهل سال، زمان زیادی نیست.1398/07/17
لینک ثابت
لیبرال دموکراسی

این را من نمیگویم؛ این جزو حرفهایی است که جامعه‌شناس‌های مطرح دنیا امروز دارند این حرف را میزنند. نه‌فقط اقتدار معنوی و قدرت نرم خود آمریکا رو به افول است بلکه حتّی لیبرال‌دموکراسی را هم که پایه‌ی اساسی تمدّن غرب است، اینها بی‌آبرو کردند، دارند بی‌آبرو میکنند. چندین سال قبل از این یک جامعه‌شناس مطرح دنیا گفت وضعیّت کنونی آمریکا منتهاالیه تکامل تاریخی بشر است و بشر دیگر از این بالاتر نمیتواند برود. همان آدم امروز حرفش را پس گرفته، میگوید «نه» و آرزو میکند چیزهای دیگری را. حالا صریحاً ممکن است نگوید من اشتباه کردم امّا حرفهای دیگری را دارد میزند، درست نقطه‌ی مقابل آن حرفی که آن روز زده بود. خب این وضع آمریکا است.
البتّه لیبرال‌دموکراسی -بنده قبلها هم مکرّر این را گفته‌ام- خود ملّتهای غربی را که پایه و اساس حکومتشان و نظام اجتماعی‌شان بر لیبرال‌دموکراسی است، بدبخت کرده. لیبرال‌دموکراسی‌ای که امروز در غرب رایج است، خود آنها را بیچاره کرده؛ شکافهای اجتماعی، نبود عدالت اجتماعی، نابود شدن خانواده، فساد اخلاقیِ فراگیر و همه‌گیر، فردگرایی‌های افراطی و شدید؛ خود آنها بیچاره شده‌اند. حالا این آقا هم که آمده -این رئیس‌جمهورِ فعلیِ عجیب‌وغریبِ آمریکا- که دیگر به همه‌ی اینها چوب حراج زده و درواقع تتمّه‌ی آبروی هم آمریکا و هم لیبرال‌دموکراسی را برده.1397/08/12

لینک ثابت
دموکراسی دروغین, لیبرال دموکراسی, دموکراسی غربی

بحمدالله فعّالیّتهای مسئولین کشور خوب است، حقّاً و انصافاً دارند فعّالیّت میکنند، تلاش میکنند؛ منتها مراقبت مضاعف لازم است؛ چون این دشمن دشمن نابکاری است، دشمن وقیح و بی‌حیائی است.
آمریکا به ساده‌ترین سؤالهای افکار عمومی دنیا امروز جواب نمیدهد. افکار عمومی دنیا از آمریکایی‌ها میپرسند آیا شما خبر دارید که یک کشوری دارد یمن را ده ماه، یازده ماه بمباران میکند، شهرها را نابود میکند؟ اطّلاع دارید یا اطّلاع ندارید؟ اگر اطّلاع دارید چرا حمایت میکنید؟ اگر اطّلاع دارید چرا اعتراض نمیکنید؟ اگر اطّلاع دارید و این را جنایت میدانید، چرا هواپیماهای سوخت‌رسان‌تان به آنها کمک میکنند؟ چرا کمک میکنید؟ چرا حمایت میکنید؟ شما که دم از حقوق بشر میزنید، جوابش را بدهید. اینکه هزاران کودک، هزاران زن و مرد، غیر نظامی، داخل خانه‌ها، در بیمارستان‌ها، در مدرسه‌ها بدون هیچ دفاعی کشته بشوند، تروریسم نیست؟ این وقیح‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین شکل تروریسم دولتی نیست؟ چرا از آن حمایت میکنید؟ آمریکایی‌ها به این جواب نمیدهند؛ صاف‌صاف به چشم مردم دنیا نگاه میکنند، ادّعای طرف‌داری از حقوق بشر هم میکنند! این حالا یمن است؛ مسئله، مسئله‌ی این یک سال اخیر است؛ آن طرف فلسطین است با ۶۰ سال، ۶۵ سال سابقه. می‌بینید مردم فلسطین را دارند چه‌کار میکنند، می‌بینید خانه‌هایشان را خراب میکنند، می‌بینید مزرعه‌هایشان را نابود میکنند، می‌بینید ساختمان‌سازی میکنند و عناصر صهیونیست را با تفنگ در آن خانه‌ها می‌نشانند و مسلّح نگهشان میدارند؛ اینها را می‌بینید، [پس‌] چرا دفاع میکنید؟ چرا پول میدهید؟ چرا دائماً در قبال به قول خودتان لابی صهیونیستیِ داخل آمریکا کوتاه می‌آیید و دائماً تملّق میگویید؟ چرا؟ اینها سؤالات ساده‌ی افکار عمومی است. به یک کلمه از این سؤالها جواب نمیدهند. آن‌وقت ادّعای دوستی میکنند، ادّعای علاقه‌مندی به حقوق بشر میکنند، ادّعای دموکراسی میکنند. در کشورهایی که هم‌پیمان آمریکا در منطقه‌ی ما هستند، اسم انتخابات را نمیشود آورد، اصلاً با پدیده‌ای به نام انتخابات آشنایی ندارند، اصلاً نمیفهمند انتخابات چیست، [امّا] آمریکای طرف‌دار دموکراسی با اینها عقد اخوّت بسته؛ [آن‌هم‌] چه‌جور! همه‌جور هم از آنها دفاع میکند. دشمن ما یک‌چنین دشمنی است؛ آمریکا یک‌چنین موجودی است. البتّه من بارها گفته‌ام که منظور، هیئت حاکمه‌ی آمریکا است؛ منظور نظام آمریکایی است -به مردم آمریکا ما کاری نداریم- نظام آمریکا یک چنین نظامی است. وقیحانه‌ترین کارهای خلاف را انجام میدهند، بعد هم تو روی آدم میخندند، و جوابی هم به این سؤالات نمیدهند! خب، اگر واقعاً جوابی دارند جواب بدهند به افکار عمومی عالم. وقتی یک کشوری در مقابل یک‌چنین دشمنی است، باید حواسش جمع باشد؛ ملّت ایران باید حواسش جمع باشد. به فضل الهی، حواس ملّت ایران جمع است و جمع بوده است، و این حرکت عظیم مردمی تاکنون توانسته است تدبیر این دشمن حیله‌گر و غدّار و نابکار را خنثی بکند؛ بعد از این هم به فضل الهی این دشمن را خوار خواهد کرد.1394/11/19

لینک ثابت
لیبرال دموکراسی, دموکراسی غربی

دشمنان انقلاب اسلامی همان کسانی هستند که ده پانزده سال قبل وارد منطقه شدند، شعارشان ایجاد امنیّت بود؛ امروز شما نگاه کنید کجای این منطقه امنیّت دارد؟ ناامنی سراسر این منطقه را گرفته؛ غرب آسیا و شمال آفریقا. وقتی به افغانستان حمله کردند، شعارشان مبارزه‌ی با تروریسم بود [امّا] امروز تروریسم همه‌ی منطقه را فرا گرفته؛ آن هم چه تروریسمی! تروریسم وحشی و خشن؛ تروریسمی که آدمهایش انسانها را -دشمنان خودشان را- زنده‌زنده در آتش جلوی چشم همه میسوزانند؛ از امکانات گوناگون فنّی هم استفاده میکنند برای اینکه این منظره را درست به چشم و باور همه‌ی مردم دنیا منتقل کنند و منعکس کنند؛ تروریسم این‌جوری! عناصر تکفیری امروز این‌جور هستند؛ بچّه را در مقابل مادرش میکُشند، پدر و مادر را در مقابل فرزندانشان سر میبُرند. اینها آمده بودند تروریسم را در منطقه با این شعار و با این ادّعا -نمیگویم خواست واقعی‌شان این بود؛ شعارشان این بود- از منطقه برچینند؛ امروز کجای منطقه تروریسم نیست؟ آمده بودند به ادّعای خودشان دموکراسی ایجاد کنند؛ امروز مرتجع‌ترین و مستبدترین و دیکتاتورترین رژیم‌های این منطقه به کمک آمریکا و متّحدین آمریکا دارند سرِ پای خودشان می‌ایستند و به جنایات خودشان ادامه میدهند.1394/06/25
لینک ثابت
لیبرال دموکراسی, دموکراسی غربی

واقعاً یکی از مشکلات اساسی آمریکا این است؛ این مشکل به پَروپای سیاستمداران آمریکا هم پیچیده؛ حسابی درگیرند. از رژیم‌هایی حمایت میکنند که در طول سالهای متمادی شعار ضدّ دیکتاتوری و شعار حقوق بشری آنها با وجود این رژیم‌ها نقض میشود؛ این الان در بین روشنفکران و نخبگان سیاسی و فکری آمریکا، حسابی مسئله ایجاد کرده؛ نمیتوانند جواب بدهند؛ این دشمن یک چنین موجودی است. دشمنی که در مقابل ما است، آن مسئله‌ی حقوق بشرش، آن مسئله‌ی دموکراسی‌اش، آن مسئله‌ی تروریسمش، آن مسئله‌ی ایجاد امنیّتش، آن مسئله‌ی صلح؛ میگفتند ما میجنگیم برای صلح؛ کو صلح؟ همه‌ی منطقه را آلوده‌ی به جنگ کردند؛ کجای این منطقه الان جنگ نیست؟ دشمن این است. آن‌که انقلاب در مقابل او ایستاده، آن‌که شما در مقابلش سینه سپر کرده‌اید، این است؛ یک چنین موجودی با این‌همه تناقض، با این‌همه نقطه‌ی ضعف، با این‌همه خلل معرفتی و عملی؛ این است آن دشمن.1394/06/25
لینک ثابت
لیبرال دموکراسی

امروز منطق لیبرال‌‌دموکراسى - این منطق و نظام فکرى که امروز کشورهاى غربى بر اساس آن دارند هدایت و اداره میشوند - از کمترین ارزش اخلاقى برخوردار نیست. هیچ ارزش اخلاقى در آن وجود ندارد، احساس انسانیت در آن وجود ندارد؛ در واقع دارند خودشان را رسوا میکنند، دارند خودشان را در مقابل نگاه قضاوتگرِ امروز ملتهاى دنیا و فرداى تاریخ، رسوا میکنند. ما این را به‌‌عنوان یک تجربه‌‌ى مهم باید براى خودمان حفظ کنیم و آمریکا را بشناسیم. آمریکا این است، نظام لیبرال‌‌دموکراسى این است. این در عمل ما، در قضاوت ما، در برخورد ما، اثر خواهد گذاشت و باید اثر بگذارد. آن [جبهه‌‌اى‌‌] که امروز در مقابل نظام جمهورى اسلامى قرار گرفته است و در قضایاى مختلف، در چالش با نظام جمهورى اسلامى است، یعنى دولت ایالات متحده‌‌ى آمریکا و دنباله‌‌روانش، این هستند، واقعیتشان این است، حقیقتشان این است: نسبت به کشتار انسانها و نسبت به کشتار مردم بى‌‌دفاع هیچ حساسیتى که ندارند هیچ، از ظالم و مرتکب جنایت دلخراش و جنایتهاى بزرگ - مثل آنچه امروز در غزه دارد میگذرد - دفاع و حمایت هم میکنند. این باید براى ما یک معیار باشد. یعنى ملت ایران، دستگاه فکرى ما، دانشجویان ما، روشنفکران ما، نباید این را فراموش بکنند؛ آمریکا این است؛ نظام قدرت غربى و پایه‌‌ى فکرى او که لیبرال‌‌دموکراسى است این است؛ این امروز در مقابل نظام اسلامى قرار دارد.1393/05/01
لینک ثابت
لیبرال دموکراسی

گروه اول، بازندگان اصلی در مصر و تونس و سایر نهضتها بوده و خواهند بود. مشروعیت و اینک موجودیت قطب سرمایه‌داری و الگوی لیبرال دموکراسی غرب، حتّی در خود اروپا و آمریکا نیز با خطر اضمحلال روبه‌رو شده و در شرائطی شبیه شرائط بلوک شرق کمونیستی در دهه 80 میلادی قرار گرفته‌اند. فروپاشی اخلاقی و اجتماعی، بحرانهای بی‌سابقه‌ی اقتصادی، شکستهای بزرگ نظامی در عراق و افغانستان و لبنان و غزه، سقوط یا تزلزل اکثر دیکتاتورهای وابسته و دست‌نشانده‌ی آنان در کشورهای مسلمان و عربی و بویژه از دست دادن مصر، به خطر افتادن رژیم صهیونیستی از شمال و غرب و از درون به نحوی بی‌سابقه، افشاء شدن ماهیت وابسته‌ی سازمانهای بین‌المللی و برخوردهای گزینشی و سیاسی با مسئله‌ی دموکراسی و حقوق بشر، تناقض‌گوئی و پریشان‌گوئی در موضعگیری دوگانه در برابر مسائل لیبی، مصر، بحرین، یمن و ...
اینها دسته‌ی اول را در بحران اعتماد جهانی و بحران تصمیم‌گیری عمیقی فرو برده است و اینک بزرگترین هدفشان پس از ناتوانی از مهار و سرکوب ملتها، تلاش در جهت تسلط بر اتاق فرمان انقلابها و نفوذ به درون احزاب مؤثر، حفظ حداکثری ساختارهای قبلی رژیمهای فاسد و اکتفاء به رفرمهای سطحی و نمایشی، بازسازی نیروهای بومیِ خود در کشورهای انقلاب کرده، تطمیع، تهدید و احتمالاً در آینده، ترور و یا تلاش برای خریدن برخی افراد و گروهها در جهت متوقف ساختن یا ارتجاع در انقلابها و سرد کردن، مأیوس کردن یا درگیر کردن مردم با مسائل فرعی و با یکدیگر، دامن زدن به تضادهای قومی و قبیله‌ای یا مذهبی و یا حزبی، جعل شعارهای انحرافی در جهت تغییر ماهیت جنبشها، کنترل مستقیم یا غیرمستقیم بر ذهن و زبان انقلابیون و کشاندن آنان به درون بازی‌های سیاسی و یا تفرقه‌اندازی میان آنان و از طریق آنان، میان گروههای مردمی، تلاش برای سازش پشت پرده با برخی خواص با وعده‌هائی دروغ همچون کمک مالی و... و ده‌ها ترفند دیگر است که به نمونه‌هائی از آنها در کنگره‌ی بین‌المللی بیداری اسلامی در تهران قبلاً اشاره کردم.1390/11/14

لینک ثابت
لیبرال دموکراسی

در این جهاد بزرگ، کار اصلی شما این خواهد بود که چگونه یک تاریخِ عقب‌ماندگی و استبداد و بی‌دینی و فقر و وابستگی حاکم بر کشورهایتان را در کوتاه‌ترین زمانها ان‌شاءاللّه جبران کنید و چگونه با رویکرد اسلامی و به شیوه‌ای مردم‌سالارانه و رعایت عقلانیت و علم، جامعه‌سازی کنید و تهدیدهای داخلی و خارجی را یک به یک از سر بگذرانید؛ چگونه «آزادی و حقوق اجتماعی» منهای «لیبرالیزم»، و «برابری» منهای «مارکسیزم»، و «نظم» منهای «فاشیزم غرب» را نهادینه کنید؛ چگونه تقید خویش به شریعت مترقی اسلام را حفظ کنید، بی‌آنکه گرفتار جمود و تحجر شوید؛ چگونه مستقل شوید، بی‌آنکه منزوی شوید؛ چگونه پیشرفت کنید، بی‌آنکه وابسته شوید؛ چگونه مدیریت علمی کنید، بی‌آنکه سکولاریزه و محافظه‌کار شوید.1390/11/14
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی