الگوی اسلامی زن / الگوهای اسلامی/الگوی غربی زن/زن در اسلام / الگوی زن مسلمان/زن مسلمان
زن مسلمان ایرانی, الگوی اسلامی زن
به نظر من، زن مسلمان الگویی بهتر از فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) نمیتواند پیدا کند، [بلکه] هیچ زنی در دنیا نمیتواند الگویی بهتر از او پیدا کند. چه در دوران کودکیاش، چه در دوران نوجوانیاش، چه در دوران جوانیاش، چه در خانواده، چه رفتارش با پدر، با همسر، با فرزندان، با کارگر داخل خانهاش، چه رفتارش در عرصهی اجتماع، در مسئلهی سیاست، در مسئلهی خلافت؛ یعنی همهی اینها الگو است. و مهم این است که همهی این عظمتها، همهی این فعّالیّتها، همهی این سرمشقها، در یک عمر کوتاه انجام گرفته: حدّاکثر ۲۵ سال؛ سنّ فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) را از ۱۸ سال تا ۲۵ سال نقل کردهاند. این الگو است؛ دختران ما، زنان ما، بانوان عزیز جامعهی اسلامی ما سعی کنند با همین روحیه، با همین انگیزه دنبال فاطمهی زهرا حرکت کنند؛ هم در امر خانهداری، هم در امر فعّالیّت اجتماعی و سیاسی، هم در حکمت و دانش ــ که البتّه در مورد آن بزرگوار الهام الهی بود، در مورد ما و شما کسبکردنی است؛ شما که تلاش بکنید، البتّه الهام الهی هم کمک خواهد کرد ــ در همهی بخشها آن بزرگوار را الگو قرار بدهید و قرار بدهیم و دنبال کنیم.1402/10/06
لینک ثابت
زن مسلمان ایرانی, الگوی اسلامی زن
در اصلِ مسئولیّتهای اجتماعی هم همینجور است. امام (رضوان الله علیه) در یک جایی گفتند که دخالت در سیاست و در مقدّرات اساسی کشور وظیفهی زنان و تکلیف زنان است؛ حقّ زنان و تکلیف زنان است؛ یعنی واجب کردند که زنها بایستی در مقدّرات کشور و وظایف اساسی کشور دخالت کنند و وارد بشوند، که خب خود این یک فصل طولانیای دنبالش دارد؛ یعنی در این زمینهها بین زن و مرد هیچ تفاوتی وجود ندارد.
در پرداختن به امور جامعه: مَن اَصبَحَ و لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم؛ اینکه فرمودند «لَیسَ بِمُسلِم»، یعنی چه زن باشد، چه مرد باشد. شما صبح که میکنید، زن خانهدارید، زن کارمندید، زن شاغلید، زن صنعتگرید، هر کاری میکنید، باید به فکر جامعه باشید؛ یعنی اهتمام داشته باشید که جامعه در چه وضعی است. حالا چقدر بتوانید کمک کنید و نقش ایفا کنید، این فرق میکند؛ افراد هر کدام یک نقشی میتوانند ایفا کنند، امّا این اهتمام همگانی است؛ این پرداختن، اهتمام داشتن، به فکر بودن، همگانی است. در اینجا هم جنسیّت نقشی ندارد. یا همین «مَن سَمِعَ رَجُلاً یُنادی یا لَلمُسلِمین» این خانمی که الان صحبت کردند، گفتند که ما در قضیّهی فلسطین و در قضیّهی غزّه راهمان بسته است، وَالّا میتوانستیم بیاییم. حالا مثلاً فرض کنید این خانم که پزشک است، میتوانست آنجا باشد و به معالجهی بیماران، مجروحین، کودکان و زنان بپردازد. هر کسی یک نقشی دارد، امّا اصل این اهتمام، اصل این وظیفه و احساس مسئولیّت، عمومی است، زن و مرد ندارد. اسلام اینها را مشخّصاً بیان کرده؛ اینها چیزهایی است که در اسلام روشن است و اینها را بیان کرده.
امّا در وظایف خانوادگی، البتّه نه؛ در وظایف مربوط به خانواده وظایف یکسان نیست، هر کدام یک نوع وظیفهای دارند. امکانات، ظرفیّتهای جسمی، ظرفیّتهای روحی، به هر کدام یک وظیفهای را محوّل میکند؛ اینجا جنسیّت نقش دارد. اینکه شعار «برابری جنسیّتی» به طور مطلق میدهند، غلط است. برابری جنسیّتی در همه جا [معتبر] نیست؛ در یک جاهایی بله، برابری هست، امّا در یک جاهایی هم برابری نیست، و نمیتواند باشد. آنچه درست است «عدالت جنسیّتی» است؛ «عدالت جنسیّتی» در همه جا معتبر است. «عدالت» یعنی هر چیزی را در جای خود قرار دادن. ساخت روحی زن، ساخت جسمی زن، ساخت عواطفی زن، اقتضای یک مسائلی را میکند. فرزندآوری، فرزندداری و دامانِ پرورشِ فرزند، کار زن است؛ از مرد این کار برنمیآید، و خدای متعال او را برای این کار خلق نکرده؛ او برای یک کار دیگر است؛ کار بیرون خانه، کار [رفع] مشکلات خانه. امّا در حقوق خانوادگی یکسانند: وَ لَهُنَّ مِثلُ الَّذی عَلَیهِنَّ بِالمَعروف؛ یعنی همان قدر که مرد در خانواده حق دارد، زن همان اندازه در خانواده حق دارد؛ این آیهی قرآن است. پس در حقوق خانوادگی یکسان، امّا در وظایف خانوادگی نه.1402/10/06
لینک ثابت
زن مسلمان ایرانی, الگوی اسلامی زن
من اشاره کنم به نام بانوی مبارز و فعّال، مرحوم خانم مرضیهی دبّاغ. خب مسئلهی زن یکی از مسائل مهمّ دنیا است. در قضیّهی زن، ما در موضع دفاع نیستیم؛ بنده بارها گفتهام که ما در مقابل دنیای غرب در موضع تهاجمیم، نه در موضع دفاع؛ آنها هستند که باید جواب بدهند؛ آنها هستند که شرف زن را، عزّت زن را زمین زدند و سرکوب کردند برای اهواء خودشان؛ ما در این مورد مشکلی نداریم، امّا خب در مقابلِ صفآراییِ دشمن بایستی اظهار وجود کرد، باید حقیقت را نشان داد. این بانو یکی از کسانی است که میتواند نمایشگرِ حقیقتِ گرایشِ زن در جامعهی اسلامی باشد، نه فقط در جمهوری اسلامی ما؛ در نگاه اسلام، در منطق اسلام، در فرهنگ اسلام. حالا مبارزات قبل از انقلاب این خانم و کتک و شکنجه و زندان و تأثیراتی که در زندان روی همسلّولیهای خودش و همزندانیهای خودش میگذارد، اینها یک طرف، بعد، رفتن به مناطق مبارزاتی منطقه و مثل یک چریک فعّالیّت کردن و بعد، رفتن به پاریس در خدمت امام و بعد، آمدن در عرصهی واقعی و ملموس انقلاب و در یک طیف عظیمی از فعّالیّتها حضورِ فعّال داشتن. بنده اوایل انقلاب که آمدم همدان، خانم دبّاغ فرمانده سپاه همدان بود؛ مناطقی را که بنده رفتم، ایشان میآمد راهنمایی میکرد و بازدید میکردیم؛ یعنی یک زن میتواند فرمانده سپاه یک منطقهی مردخیز باشد! همدان مرد کم نداشت، امّا ارزش این زن اینجوری است. از فرماندهی سپاه همدان شروع کنید، تا بردن پیام برای گورباچف از طرف امام بزرگوار؛ یعنی خانم دبّاغ عضو هیئت سهنفرهای بود که پیام امام را از تهران میبرند برای گورباچف به مسکو. این طیف عظیم فعّالیّت را میبینید؟ در این سالهای آخر هم برای فلسطین و برای لبنان و برای مبارزات و مانند اینها مشغول فعّالیّت بود؛ پیر و ازکارافتاده شده بود، امّا کار میکرد. این زنِ اسلامی است.
بنده همیشه روی کارهای هنری برای شهدا خیلی تکیه کردهام. ایشان علیالظّاهر با مرگ طبیعی از دنیا رفتند، لکن مثل شهدا میمانند. همین یک مورد میتواند مضمون و محتوای چندین کارِ هنریِ فعّال باشد؛ یعنی تصویر زن در نظام اسلامی. تهمت «زنستیزی» دشمن به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ــ که این تهمتی است که اینها از اوّل انقلاب، با [وجود] این همه زنان برجستهای که در انقلاب ظهور کردند و قبل از انقلاب وجود نداشتند، میگفتند ــ همیشه وجود داشته؛ خب در مقابل این تهمت، یک نمونه از کار هنری بر محور زنان برجستهی انقلابی در فعّالیّتهای انقلابی، مرحوم خانم دبّاغ است.1402/07/05
لینک ثابت
زن در اسلام, الگوی اسلامی زن
دربارهی سیّدهی زنان عالم، زنان همهی عوالم و همهی دورانها، سخن کسی مثل این حقیر نهفقط نارسا و ناقص است، بلکه زبان ما در بیان بخشی از آنها هم الکن است. غیر از مقامات معنوی و ملکوتی و الهی -که غیر از خود معصومین (علیهمالسّلام) کسی نمیتواند آن مقامات را درک کند، چه برسد به اینکه توصیف بکند- ازلحاظ معیارهای ظاهری و عقلانی هم سیّدهی زنان عالم صدّیقهی کبری (سلاماللهعلیها) دارای اندازهها و ابعاد غیر قابل تصوّر برای ما است. خب میگوییم این بزرگوار از ولایت دفاع کرد، جان خودش را از دست داد، با فصاحت و بلاغت سخن گفت، و مانند اینها؛ امّا اینها [فقط] به زبان گفته میشود، آن موقعیّت را ما نمیتوانیم اصلاً تصوّر بکنیم.
اگر موقعیّت مدینهی بعد از رحلت پیغمبر و وضعی که پیش آمد، برای ما روشن بشود و درست تصوّر کنیم مسئله را، آنوقت میفهمیم فاطمهی زهرا چه حرکت عظیمی را انجام داده است. شرایط بسیار دشوار و غیر قابل توضیح حتّی برای افکار خواص، پیش میآید. از همهی اصحاب پیغمبر، [فقط] ده نفر، دوازده نفر در مسجد حاضر شدند بلند شوند از امیرالمؤمنین و از حقّ آن بزرگوار دفاع کنند. اینهمه اصحاب، اینهمه بزرگان، اینهمه تالیان قرآن، اینهمه مجاهدان بدر و حنین، نهاینکه همهشان عناد داشتند؛ نه، مطلب به آن وضوحی که حتّی خواص بتوانند آن را درست بفهمند، واضح نبود. کسی مثل عمّار میخواست، کسی مثل ابیذر میخواست، کسی مثل زبیرِ اوّل کار میخواست؛ اینها بودند که پای منبر بلند شدند و از حقّ امیرالمؤمنین دفاع کردند؛ ده دوازده نفر که در تاریخ اسمهایشان ثبت است. زبیر هم البتّه جزو همینها بود؛ این را به یاد داشته باشید. شرایط اینجوری است؛ آنوقت در این شرایط، دختر پیغمبر میآید در مسجد و آن خطبهی غرّاء را، آن بیان عجیب را، ارائه میکند و اداء میکند و حقایقی را بیان میکند. یا آن خطبهای که ایشان خطاب به زنان مدینه در بستر بیماری بیان کرد، که اینها ثبت شده و همهاش موجود است. اینها ابعاد معنوی نیست، اینها همین ابعاد قابل فهم ما است. با همین نگاه معمولی عقلایی میشود اینها را فهمید، امّا اینقدر باعظمت است که قابل اندازهگیری نیست؛ یعنی قابل مقایسهی با هیچ فداکاری دیگری نیست. مثل این است که مثلاً فرض بفرمایید بگویند کهکشانها طول و عرضشان چند متر است؟ بله، قابل اندازهگیری است؛ متر و سانتیمترش را هم میشود معیّن کرد؛ امّا چه کسی میتواند؟ چه کسی میفهمد؟ چه کسی قادر است؟ اینها جنبهی الهی و معنوی و ملکوتی و عرشی نیست؛ جنبهی فرشی دارد، امّا اینقدر باعظمت است که انسانهای معمولی نمیتوانند؛ ما میگوییم، روضهاش را هم میخوانیم، دلمان هم میسوزد، گریه هم میکنیم، امّا آنچه را اتّفاق افتاد، نمیتوانیم درست تصوّر بکنیم که چقدر باعظمت است این حرکت فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها).
فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) در نقش یک رهبر واقعی [است]؛ همانطور که امام بزرگوار فرمودند که اگر فاطمهی زهرا مرد بود، پیغمبر میشد. [این] خیلی حرف عجیبی است، خیلی حرف بزرگی است و جز از زبان کسی مثل امام بزرگوار که هم عالم بود، هم فقیه بود، هم عارف بود، انسان این حرف را نمیتواند بشنود؛ امّا ایشان گفته است این حرف را. [فاطمهی زهرا] این است؛ یعنی یک رهبر به تمام معنا، مثل یک پیغمبر، مثل یک هدایتگر عموم بشر؛ در این حدّ و در این اندازه زهرای اطهر، دختر جوان، ظاهر میشود؛ این زنِ اسلام است.
خب ما مرتّب تمجید کنیم، تعریف کنیم، بله، فایدهاش این است که ذکر مناقب این بزرگواران دل انسان را روشن میکند، اعتقاد انسان، عشق انسان، محبّت انسان را افزایش میدهد؛ اینها خوب است لکن حقایق گوناگون دیگری هم ورای اینها وجود دارد. زن در منطق اسلام این است. حالا یک عدّه آدم جاهل و نادان پیدا بشوند که دربارهی نگاه اسلام به زن خدشه کنند و حرفهای ناقص و معیوب و پُراشکال غربیها را به رخ انسان بکشند، این چقدر انحراف و چقدر خطا است.
فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) یک زن اسلامی است، زنِ در بالاترین طراز زن اسلامی، یعنی در حدّ یک رهبر، امّا همین زنی که از لحاظ فضایل و مناقب و حدّ وجودی میتوانست پیغمبر باشد، همین زن مادری میکند، همسری میکند، خانهداری میکند؛ ببینید اینها را باید فهمید. این فریفتگان غافلِ -انسان چه بگوید؟- حرفهای پوچ غربیها، اینقدر خانهداری را تحقیر نکنند. معنای خانهداری زن تربیت انسان است، معنایش تولید والاترین و بالاترین محصول و متاع عالم وجود است؛ یعنی بشر. خانهداری یعنی این.
ما در روز ولادت فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) جا دارد که حدّ زن مسلمان را درست تشخیص بدهیم. امروز را روز زن و روز مادر نامگذاری کردهاند؛ خیلی خیلی خوب است؛ میشد گفت روز رهبر، اشکالی نداشت؛ میشد گفت روز والاترین انسان؛ امّا امروز نیاز جامعهی ما به این است که بداند مادری یعنی چه؟ زنِ خانه بودن یعنی چه؟ کدبانو بودن یعنی چه؟ فاطمهی زهرا با آن شأن و با آن رتبه و با آن مقام و با آن عظمت، یک خانم خانهدار است؛ این تحقیر او نیست؛ او که با آن عظمت قابل تحقیر نیست، مگر این عظمت را میشود کوچک شمرد؟ این عظمت به جای خود محفوظ است، امّا یکی از شئون و یکی از مشاغل همین عظمت عبارت است از همسر بودن یا مادر بودن و خانهداری کردن؛ با این چشم به این مفاهیم نگاه کنیم.
یک عدّهای بهعنوان دفاع از حقوق زن حرفهایی میزنند که نهفقط احترام به زن نیست [بلکه] تضعیف زن است؛ داخلیهای خودمان را میگویم؛ وَالّا در فرهنگ غربی اروپایی که این کارها به احتمال زیاد و به احتمال نزدیک به یقین، توطئهی صهیونیستها است که اصلاً میخواهند جامعهی بشری را به هم بزنند و به هم بریزند؛ زن را بهصورت یک متاع مایهی التذاذ مرد قرار بدهند؛ این که توطئهی آنها است، آنها را کاری نداریم، مسئلهی آنها مسئلهی دیگری است، امّا در محیط اسلامی ما -چه در داخل کشور ما، چه در بعضی محیطهای اسلامی دیگر- برای اینکه از زن حمایت بکنند، یک چیزهایی را، یک وظایفی را، توقّعاتی را برای زن مطرح میکنند که این تحقیر زن است، این کوچک کردن زن است. [مثلاً] میگویند چرا اجازه نمیدهید زن در بیرون از منزل کار کند؛ اوّلاً چه کسی اجازه نمیدهد؟ چه اشکال دارد؟ ثانیاً کار کردن در بیرون منزل، یعنی فرض کنید ماشیننویسیِ فلان اداره، یک شأن است برای زن که ما برای او یقه بدرانیم؟ معنای عدالت این است؟ معنای عدالت این است که آنچه را خدای متعال در کُمونِ ذات هر موجودی قرار داده، آن را بشناسیم، قدر بدانیم و آن را پرورش بدهیم؛ عدالت این است.
خدای متعال مرد را و زن را از جهاتی مثل هم قرار داده است؛ از لحاظ عروج به مقامات معنوی با هم تفاوتی ندارند، نمونهاش فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها)؛ از لحاظ قدرت رهبری با هم تفاوتی ندارند، نمونهاش فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها)؛ از لحاظ توانایی هدایت بشر تفاوتی ندارند، نمونهاش فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها)؛ امّا از لحاظ وظایف ادارهی زندگی تفاوت دارند، باز نمونهاش فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها). اینهایی که از حقوق زن میخواهند دفاع کنند، به قول معروف شیپور را از سرِ گشادش میزنند و نمیفهمند چه بگویند و از چه چیز زن دفاع کنند، میگویند چرا زن مدیریّت [نکند]؛ مگر مدیریّتها یک افتخار است برای یک انسان که دنبال این باشد که چرا مدیریّتها [مخصوص مرد است]؟ اسمش را هم میگذارند عدالت جنسیّتی؛ این عدالت است؟ آن کسانی که در دنیا برابری جنسیّتی را مطرح میکردند و دنبال آن بودند، امروز اینقدر بدبختی و فساد از این ناحیه گریبانگیرشان شده که خودشان پشیمانند؛ البتّه خیلیهایشان صریحاً اقرار نمیکنند، خیلیهایشان هم با این فرهنگ بزرگ شدند، نمیفهمند چه اتّفاقی دارد میافتد؛ امّا اندیشمندانشان چرا، اندیشمندانشان میگویند، میفهمند، اظهار نگرانی میکنند. خدا کند این کسانی که در داخل اسم عدالت جنسیّتی میآورند، مرادشان این چیزی که بهعنوان برابری جنسیّتی مطرح شده، نباشد.1395/12/29
لینک ثابت
به مناسبت امروز، نام مبارک حضرت زینب کبری به میان میآید. آن بزرگوار را الگو و نمونه و نشاندهندهی یک زن برجسته تصوّر نمودهاند که روز پرستار را با نام ایشان مقترن کردهاند. بد نیست که چند جملهای در باب آن بزرگوار عرض کنیم:
حضرت زینب سلاماللهعلیها برای زنان ما یک الگوست. نه اینکه فقط زنان باید از حضرت زینب یادبگیرند؛ چون شخصیتی مثل زینب کبری سلامالله علیها، با این عظمت و برجستگی، مال یک جنس و قشر خاص نیست. او الگوست تا همهی برجستگان دنیا از وی درس بگیرند. شخصیتهای بزرگ، قهرمانهای تاریخی، دانشمندان برجسته و همهی رهبران جوامع بشری باید از زینب کبری درس بگیرند. شخصیت او بالاتر از این حرفهاست. لکن علّت اینکه آن بزرگوار را به عنوان اسوهی زن مطرح میکنند، این است که همهی انسانها احتیاج دارند به اینکه در رفتارهای معمولی خود، یک شاخص و یک الگو در مقابل چشمشان باشد. زینب کبری هم زن بوده است. زن مسلمان، به یک الگو و یک نمونهی برجسته احتّیاج دارد. زن مسلمان اگر بخواهد موازین اخلاقی، موازین عاطفی و انسانی، موضوع جنسیّت زن بودن - که محور خانواده است - و موضوع آرمانگرایی را با هم ملاحظه کند و همهی اینها را با دیدگاه اسلامی مورد توجّه قرار دهد، احتّیاج به یک الگو و نمونهی مجسّم و شاخص دارد که به او نگاه کند و در مجموعِ رفتارها، خود را با او تطبیق دهد و به او نزدیک کند.
خوشبختانه ما در اسلام چند مورد الگو و نمونهی مجسّم داریم که برتر از همه، حضرت فاطمهی زهرا، صدّیقهی کبری سلاماللهعلیهاست که ایام جاری، تا چندی متعلّق به آن بزرگوار است و من از متفکّرین، گویندگان مذهبی و دانشمندان، خواهش میکنم که در ترسیم شخصیت بانوی بزرگ آفرینش، یعنی حضرت صدّیقهی طاهره سلامالله علیها، هرچه میتوانند، بگویند و بنویسند. هنوز حرف گفتنی و نگفته در باب آن بزرگوار، زیاد است.
آن بزرگوار در درجهی اوّل است؛ اما الگوها و نمونهها، منحصر به آن بزرگوار نیست. دختر او حضرت زینب کبری - یک الگوی دیگر، با ابعاد جدیدی است. زینب کبری سلامالله علیها، نقش همسر، نقش مادر و نقش یک زن برجسته و ممتاز در خاندان پیغمبر را، در مدینه به بهترین وجه ایفاد کرده است. شخصیت آن بزرگوار در مدینه - قبل از حادثهی کربلا - یک شخصیت برجسته و معروف و ممتاز بوده است. همچنانکه بعد از حادثهی کربلا هم - منهای آن مدّت کوتاهِ مربوط به شام و قضایای کربلا - باز نقش آن بزرگوار، یک نقش خیلی برجسته و ممتاز است. اگر فرض میکردیم که حادثهی کربلا اصلاً نبود - که ما آنچه دربارهی زینب کبری سلامالله علیها میگوییم و میشنویم مربوط به ماجرای کربلاست - باز زینب کبری سلامالله علیها، یک شخصیت برجسته، یک انسان بزرگ و یک زن قابل تبعیّت و پیروی محسوب میشد. از لحاظ علمی، از لحاظ تقوا، از لحاظ پاکدامنی و طهارت، از لحاظ برجستگی اخلاقی، از جهت محور بودن برای همهی کسانی که به مسائل معنوی و اخلاقی و دینی توجّهی دارند و از جهات گوناگون، یک استاد، معلّم معنویّت، معلّم اخلاق و معلّم رفتار اسلامیِ زن محسوب میشد. با این حال، زنی در این حد و با این شخصیت، ناگهان در مقابل یک تکلیفِ بزرگِ آنی و خطرناک قرار گرفت که آن عبارت بود از رفتن به سمت کربلا. همه چیز تحتالشّعاع این قضیه قرار گرفت؛ مثلِ شخصیتِ خودِ امام حسین علیهالسّلام. امام حسین علیهالسّلام، در مدینه به تعلیم و تربیت و بیان احکام و همه کارهایی که یک امام بزرگوار در دورانی که به کارِ ادارهی کشور مشغول نیست میتواند انجام دهد، مشغول بود؛ لکن یک تکلیف دفعی پیش آمد - تکلیفی که همه چیز را تحت الشّعاع قرار داد - و آن بزرگوار همه چیز را رها کرد و به سمت آن تکلیف رفت. (آن تکلیف، در بحث نهضت حسینی، توضیح داده شده است.)
عین همین کار را زینب کبری سلامالله علیها کرد؛ در حالی که زینب کبری سلامالله علیها، رهبر این حرکت هم نبود. اما رهبر آن حرکت از او خواست و او هم بیقید و شرط، اطاعت کرد: تصمیم گرفت، به راه افتاد، و همه چیز -حتّی خانواده - را رها کرد. عجیب این است! حضرت زینب، خانه و شوهر و زندگی و همه چیز را برای انجام این تکلیف بزرگ و فداکارانه که حیات اسلام به آن وابسته بود و بایستی انجام میگرفت، رها کرد. اینها، آن شاخصهای برجستهاند. زن مسلمان، همهی وظایف مهمّ زن را میتواند در عرض هم انجام دهد؛ و همه را از زینب کبری سلاماللهعلیها یاد بگیرد. هم طهارت و تقوا را - که بزرگترین خصوصیت یک زن است - و هم عزّت و کبریای مخصوص زنان را در وادی ایمان و تقوا. در روایات است که تکبّر از همه کس بد است مگر از زن در مقابل مرد بیگانه. زن باید حالت کبریا داشته باشد و نباید حالت خضوع و تسلیم بر او مستولی شود. این هم نمونهی بزرگ دیگر، که زینب کبراست. زن مسلمان، از هر طرف که ملاحظه کند، زینب کبری را شاخص میبیند. زینب کبری از لحاظ علمی، یک عالمهی معروف به علم در جامعهی اسلامیِ آن روز بود.
خیال نکنیم که یک زن مسلمان و مؤمن، لزوماً اهل معلومات و معارف نیست؛ بلکه همهی ارزشهای اسلامی، برای زن مسلمان مهمّ است و یکی از برترین ارزشها، علم و معرفت است. لذاست که اگر شما در جامعهی اسلامی به زن نگاه کنید، رفتار عمومی او را رفتاری میبینید که در جهت ارزشهای واقعی، در جهت علم، در جهت تقوا، در جهت تخصصّهای بالا، در جهت فعّالیت و تلاش سیاسی، در جهت کمک رسانی به انسانها، در جهت کیفیّت دادن به محیط خانه و خانواده و احیای سنّت خانواده است. امروز محیطهای مادّی، دچار خلأ خانوادهاند و خانواده، سست و بیپایه است. کاش دستگاههای ارتباط جمعی ما، خبرهایی را که از دنیای غرب راجع به محیط خانواده و وضع زن و کودک و مرد میرسد، قدری در نوشتهها منعکس میکردند تا مردم ما متوجّه میشدند که بنای مستحکم خانواده و رسیدگی به خانواده در جوامع ما، چه نعمت بزرگی است. زن مسلمان از درون خانواده تا درون جامعه، مسائل علمی، مسائل سیاسی، کمک رسانی، ارزشهای اخلاقی و نشان دادنِ منشهای بزرگ انقلابی، همه را با هم دارد.
خوشبختانه زنان ما این را نشان دادند که هنگام مبارزه میتوانند محور مبارزه قرار گیرند. این را، هم در دوران انقلاب و هم در دوران جنگ و تا امروز نشان دادهاند. آنچه در این میان جایی ندارد یا جای زیادی ندارد، پرداختن به ارزشهای پوچ و خیالی و بیهوده است؛ چیزهایی که متأسفانه در جوامعِ زنان دنیا، به آنها خیلی اهمیت داده میشود. مسائلی مانند آرایشها و لباس پوشیدنها و مُدها و تفاخرها و غیره، ارزشهای پنداری و پوچند. غرب و دستگاهها و شبکههای صهیونیستی و کسانی که میخواهند از این طریق شرکتهای خودشان را پولدارتر کنند و به فکر منابع و منافع مادّی خودشانند، سرِ زنان و مردان را با این ارزشها گرم میکنند؛ اما در جوامع اسلامی، به این چیزها اهمیت کمتری داده میشود.
در جایی که مسألهی دین و اخلاقِ جامعه و مبارزه مطرح است، زن در صفوف مقدّم قرار میگیرد و درسی برای مردان جامعه شوهران و فرزندان - میشود. این، همان کاری است که در نظام اسلامی انجام گرفت. مادران و همسران شهدا و ایثارگران و رزمندگان، امتحان خوبی دادند و جلوه خوبی از زن مسلمان را به دنیا نشان دادند. این، چیزی است که دشمنان اسلام از آن واهمه دارند. امروز تلاش عظیمی برای به غفلت دچار کردن زنان ما از اصالتها و ارزشهای معنوی میشود. من عرض میکنم که شما زنان مسلمان، بانوان انقلاب و بانوانی که میتوانید برای تاریخ این کشور مایه افتخار باشید، امروز بزرگترین مسؤولیت خودتان را این بدانید که با تبلیغاتِ دستهای مغرضِ رسانههای خارجی که میخواهند ارزشهای پوچ را در جامعه گسترش دهند، مبارزه کنید. شما این را رسالت خودتان بدانید. بحمدالله در تاریخ ما هم - که تاریخ پرشکوه اسلام است - الگوهای بزرگی هستند که یک نمونهاش زینب کبری سلامالله علیهاست.
در وضع کنونیِ خودِ ما، زنان بزرگ و برجستهای - از جهات مختلف - در جامعهی ما هستند که میتوانند برای زنان جوان، برای دختران نوجوان و رو به رشد و برای کسانی که محتاج الگو هستند، حقیقتاً یک نمونه باشند، و به آنها نگاه کنند. اگر زن در جامعه و در محیط زنانه اصلاح شود، جامعه بهطور کلّی اصلاح خواهد شد. اگر محیط خانوادهها به برکت زن، محیط سالمی شود، جامعه بهطور کامل اصلاح خواهد شد. نقش زنان در اصلاح جامعه، نقش بسیار برجستهای است. این، آن چیزی است که دشمنانِ سعادتِ انسانها هم به آن توجّه دارند و روی آن کار میکنند.1374/07/12
لینک ثابت
قال الرّاوی: «و خرجت زینب بنت علی علیهماالسّلام»؛ راوی میگوید: یک وقت دیدیم که زینب از خیمهها خارج شد. «فنادا یا حبیباه یابناخاه»؛ صدایش بلند شد: «ای عزیز من؛ ای برادرزاده من!». «و جائت فأکبّت علیه»؛ آمد و خودش را روی پیکر بیجان علیاکبر انداخت. «فجاءالحسین علیهالسّلام فأخذها و ردها الی النّساء»؛ امام حسین علیهالسّلام آمد، بازوی خواهرش را گرفت، او را از روی جسد علیاکبر بلند کرد و پیش زنها فرستاد.
«ثمّ جعل اهل بیته صلواتاللَّهوسلامهعلیهم یخرج رجل منهم بعدالرجل»؛ دنباله این قضیه را نقل میکند که اگر بخواهیم این عبارات را بخوانیم، واقعاً دل انسان از شنیدن این کلمات، آب میشود!
من از این عبارت ابنطاووس، مطلبی به ذهنم رسید. این که میگوید: «فأکبّت علیه»، آنچه در این جمله ابنطاووس است - که حتماً از روایات و اخبار صحیحی نقل کرده - نمیگوید که امام حسین خودش را روی بدن علیاکبر انداخت؛ امام حسین، فقط صورتش را روی صورت جوانش گذاشت. اما آن که خودش را از روی بیتابی روی بدن علیاکبر انداخت، حضرت زینب کبری است.
من در هیچ کتاب و هیچ مقتلی ندیدم که این زینب بزرگوار، این عمّه سادات، این عقیله بنیهاشم، وقتی که دو پسر خودش، دو علیاکبر خودش هم در کربلا شهید شدند - یکی «عون» و یکی «محمّد» - عکسالعملی نشان داده باشد؛ مثلاً فریادی کشیده باشد، گریه بلندی کرده باشد، یا خودش را روی بدن آنها انداخته باشد! به نظرم رسید این مادران شهدای زمان ما، حقیقتاً نسخه زینب را عمل و پیاده میکنند! بنده ندیدم، یا کمتر مادری را دیدم - مادر یک شهید، مادر دو شهید، مادر سه شهید - که وقتی انسان او را میبیند، در او ضعف و عجز احساس کند!
مادران واقعاً شیر زنانی هستند که انسان میبیند زینب کبری نسخه اصلی رفتار مادران شهدای ماست. دو پسر جوانش - عون و محمّد - شهید شدند، حضرت زینب سلاماللَّهعلیها عکسالعملی نشان نداد؛ اما دو جای دیگر - غیر از مورد پسران خودش - دارد که خودش را روی جسد شهید انداخت؛ یکی همینجاست که بالای سر علیاکبر آمد و بیاختیار خودش را روی بدن علیاکبر انداخت، یکی هم عصر عاشوراست؛ آن وقتی که خودش را روی بدن برادرش حسین انداخت و صدایش بلند شد: «یا رسولاللَّه! هذا حسینک ململ بدماء»؛ ای پیغمبر خدا، این حسین توست؛ این عزیز توست؛ این پاره تن توست! چه مصیبتهایی را تحمّل کردند! لاحول و لاقوة الّا باللَّه العلىّ العظیم.1374/03/19
لینک ثابت
رهبر معظم انقلاب اسلامی سخنان و خطبههای صدیقه طاهره(س) را برخاسته از ایمان و اندیشه برجسته، بلند و کمنظیر انسانی ایشان دانستند و فرمودند: زنان مسلمان در زندگی شخصی، اجتماعی و خانوادگی خود باید زندگی فاطمه زهرا (س) را از جهت خردمندی، فرزانگی و عقل و معرفت الگو و سرمشق خود قرار دهند و از بعد عبادت، مجاهدت، حضور در صحنه تصمیمگیریهای عظیم اجتماعی، خانهداری، همسرداری و تربیت فرزندان صالح از زهرای اطهر(س) پیروی کنند زیرا زندگی آن بانوی بزرگ اسلام نشان میدهد که زن مسلمان برای ورود در صحنه سیاست و میدان کار و تلاش و نیز ایفای نقش فعال در جامعه همراه با تحصیل، عبادت، همسرداری و تربیت فرزندان میتواند پیرو فاطمه زهرا(س) باشد و دخت گرامی پیامبر عظیم الشأن الهی را الگوی خود قرار دهد.
مقام معظم رهبری تبعیت زنان امروز جامعه اسلامی ایران از حضرت فاطمه زهرا(س) را به لحاظ کمی و کیفی بینظیر توصیف کردند و ضمن ابراز احترام و تکریم قلبی به آنان فرمودند: اینجانب در مقابل عظمت، ایثار و فداکاری همسران جانبازان و همچنین همسران اسراء و آزادگان و رزمندگان اسلام به لحاظ اسوه بودن در صبر و استقامت و حفظ و حراست از حریم امن خانه و خانواده و نیز در برابر همسران و مادران فداکاری که فرزندان و همسران خود را تجهیز کرده و به میدان شهادت فرستادند احساس تواضع میکنم. زنان مسلمانی که امروز در نظام اسلامی با جدیت، دلسوزی و همراه با عفت و عصمت درس میخوانند، طبابت میکنند و یا در محیطهای اجتماعی، علمی و سیاسی فعال هستند، پیروان فاطمه زهرا(س) محسوب میشوند و اینجانب با همه وجود برای چنین زنانی احترام و تکریم قائل هستم.
...
رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنانشان زنان مسلمان ایران را به اجتناب و دوری جستن از زخارف زندگی نظیر مد، آرایشهای بیش از اندازه و رقابتهای غیراخلاقی در وسایل زندگی سفارش کردند و فرمودند: منزلت زن مسلمان بالاتر از غرق شدن و پرداختن به امور بیارزش است. لذا زنان مسلمان و انقلابی باید مراقب دستهای پنهان و پلید شیطانها و دشمنان باشند.
مقام معظم رهبری ضرورت حذف سختگیریهای بیمورد را در ازدواج جوانان یاد آور شدند و توجه زنان و دختران مسلمان را به حقیقت زندگی فاطمه زهرا(س) و عوامل واقعی و مؤثر در استحکام پیوند و ازدواج جلب کردند.1372/09/17
لینک ثابت
درباره زهرای اطهر سلاماللهعلیها، هرچه انسان بیشتر فکر کند و در حالات آن بزرگوار تدبّر کند، بیشتر دچار شگفتی خواهدشد. انسان نه فقط از این جهت تعجّب میکند که چطور یک انسان در سنین جوانی میتواند به این رتبه از کمالات معنوی و مادّی نایل شود -که البته این، خود، یک حقیقت شگفتانگیز است- بلکه بیشتر از این جهت در عجب است که اسلام با چه قدرت عجیبی توانسته است تربیت والای خود را به حدّی برساند که یک زن جوان، در آن شرایط دشوار، بتواند این منزلت عالی را کسبکند! هم عظمت این موجود و این انسان والا شگفتانگیز است، هم عظمت مکتبی که این موجود عظیمالقدر و جلیلالمنزلة را پدید آورده است، تعجّب آور و شگفتانگیز است.
تولّد این دختر بزرگوار پیغمبر -بهطور مشهور- در سال پنجم بعثت است؛ که با این حساب، در هنگام شهادت، فاطمه زهرا هجده سال داشتهاست. بعضی هم تولّد ایشان را در سال دوم یا سال اوّلِ بعثت گفتهاند؛ که با این حساب، حدّاکثر سنِّ این بزرگوار در آن هنگام، بیستودو، سه سال میشود. شما یک زن را، با همه محدودیتهایی که از جهات مختلف ممکن است برای او وجود داشتهباشد -بخصوص در آن دورانها- در نظر بگیرید و آنوقت ببینید که این بانوی مکرّم، چه عظمتی را در آن شرایط، در طول این عمر کوتاه نشان دادهاست.
البته من از جنبههای معنوی و روحی و الهىِ آن بزرگوار حرفی نمیتوانم بزنم. من کوچکتر از این هستم که آن جنبهها را درککنم. حتّی اگر کسی درک هم بکند، نمیتواند آن چنان که حقِّ آن حضرت است، او را توصیف و بیان کند. آن جنبههای معنوی، عالم جداگانهای است.
از امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام روایت شده است که فرمود: «انّ فاطمة کانت محدّثة(۱)؛» آن بزرگوار «محدّثه» بود. یعنی فرشتگان بر او فرود میآمدند، با او مأنوس میشدند و با او سخن میگفتند. این، مشخّصهای است که روایات متعدّدی درباره آن وجوددارد. «محدّثه» بودن مخصوص شیعه هم نیست. شیعه و سنّی معتقدند که در دوران اسلام، کسانی بودهاند یا میتوانستهاند وجودداشتهباشند که فرشتگان با آنها سخن بگویند. مصداق این در روایات ما، فاطمه زهراست. در روایت امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام چنین است که فرشتگان الهی نزد فاطمه زهرا سلاماللهعلیها میآمدند؛ با او حرف میزدند و آیات الهی را بر او میخواندند؛ همان تعبیراتی که نسبت به مریم، علیهاسلام در قرآن هست که: «ان الله اصطفیک و طهّرک و اصطفیک علی نساء العالمین(۲).» این عبارات را فرشتگان به فاطمه زهرا سلاماللهعلیها خطاب میکردند و میگفتند: «یا فاطمة، انّ الله اصطفیک و طهَّرک؛» خدا تو را برگزیده و پاک قراردادهاست. «و اصطفیک علی النساء العالمین؛» تو را بر زنان عالم برتری دادهاست. بعد امام صادق، علیهالصّلاةوالسّلام، در همین روایت میفرماید: یک شب که ملائکه با آن حضرت مشغول صحبت بودند و این تعبیرات را میکردند، فاطمه زهرا سلام الله علیها به آنها فرمود: «ألیست المفضّلة علی نساء العالمین مریم؟» یعنی آن زنی که خدای متعال فرمودهاست «واصطفیک علی نساء العالمین» آیا مریم نیست که خدا او را بر زنان عالم برگزید؟ ملائکه در جواب، به فاطمه زهرا سلام الله علیها عرضکردند: «مریم نسبت به زنان دوران خودش برگزیده بود و تو نسبت به زنان همه دورانها -از اوّلین و آخرین- برگزیده هستی». این چه مقام معنوی والایی است! انسان عادّی -مثل ما- نمیتواند این عظمت و رتبه را به درستی، حتّی در ذهن خود، تصوّرکند. یا در روایتی از امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام، نقل شدهاست که فاطمه زهرا سلام الله علیها به ایشان میگوید: «ملائکه میآیند و مطالبی را به من میگویند.» امیرالمؤمنین به ایشان میگوید: «وقتی صدای ملک را شنیدی، به من بگو تا آنچه را میشنوی بنویسم.» و امیرالمؤمنین، آنچه را که ملائکه به فاطمه زهرا سلام الله علیها املا میکردند نوشت و این، کتابی شد که در نزد ائمّه ما علیهمالسّلام بود و هست و «مُصْحَفُ فاطمة» یا «صَحیفَةُ فاطمة» نامیده میشود.
در روایات متعدّدی است که ائمّه علیهمالسّلام، برای مسائل گوناگون خود، به «مصحف فاطمه» رجوع میکردند. بعد امام میفرماید: «انه لیس فیها حلال و حرام»؛ در این کتاب، احکام حلال و حرام نیست. اما «فیها علم ما یکون»؛ بلکه همه حوداث جاری بشری در دورانهای آینده، در این کتاب هست. این، چه دانش والایی است! این، چه معرفت و حکمت بینظیری است که خدای متعال به یک زن در سنین جوانی بخشیده! این، مربوط به مسائل معنوی است.
این مسائل معنوی تا حدود زیادی به فضایل عملی ارتباط پیدامیکند. یعنی به آنچه که از تلاش فاطمه زهرا سلاماللهعلیها ناشی میشود. مفت نمیدهند و بدون دلیل نمیبخشند. عمل انسان -در حدّ بالایی- در احراز فضایل و مناقب تأثیر میکند. دختری که در کوره گداخته مبارزات سخت پیغمبر در مکه متولّد شد و در شعب ابیطالب یار و غمگسار پدر بود. دختری حدوداً هفت، هشت ساله یا دو، سه ساله -بنابر اختلاف روایات، کمتر و بیشتر- در شرایطی که خدیجه و ابوطالب از دنیا رفتند، آن شرایط دشوار را تحمّل کرد. پیغمبر تنهاست، بیغمگسار است، همه به او پناه میآورند؛ ولی کیست که غبار غم را از چهره خودِ او بزداید؟ یکوقت خدیجه بود، که حالا نیست. ابوطالب بود، که حالا نیست. در چنین شرایط دشواری، در عین آن گرسنگیها و تشنگیها و سرما و گرمای دوران سهساله شعب ابیطالب که از دورانهای سخت زندگی پیغمبر است و آن حضرت در درّهای با همه مسلمانان معدود، در حال تبعید اجباری زندگی میکردند؛ این دختر مثل یک فرشته نجات برای پیغمبر؛ مثل مادری برای پدر خود؛ مثل پرستار بزرگی برای آن انسان بزرگ، مشکلات را تحمّلکرد. غمگسار پیغمبر شد، بارها را بردوش گرفت، عبادت خدا را کرد، ایمان خود را تقویت کرد، خودسازی کرد و راه معرفت و نور الهی را به قلب خود بازکرد. اینهاست آن ویژگیهایی که آدمی را به کمال میرساند. بعد هم در دوران پس از هجرت، در آغاز سنین تکلیف، وقتی فاطمه زهرا سلام الله علیها، با علیبن ابیطالب علیهالصّلاةوالسّلام، ازدواج میکند، آن مهریه و آن جهیزیه اوست؛ که همه شاید میدانید که با چه سادگی و وضع فقیرانهای، دختر اوّل شخص دنیای اسلام، ازدواج خود را برگزار میکند.
زندگی فاطمه زهراسلام الله علیها از همه ابعاد، زندگیای همراه با کار و تلاش و تکامل و تعالی روحی یک انسان است. شوهر جوان او دائماً در جبهه و میدانهای جنگ است؛ اما در عین مشکلات محیط و زندگی، فاطمه زهرا سلامالله علیها، مثل کانونی برای مراجعات مردم و مسلمانان است. او دخترِ کارگشای پیغمبر است و در این شرایط، زندگی را با کمال سرافرازی به پیش میبرد: فرزندانی تربیت میکند مثل حسن و حسین و زینب؛ شوهری را نگهداری میکند مثل علی و رضایت پدری را جلب میکند مثل پیغمبر! راه فتوحات و غنایم که باز میشود، دختر پیغمبر ذرّهای از لذّتهای دنیا و تشریفات و تجمّلات و چیزهایی را که دل دختران جوان و زنها متوجّه آنهاست، به خود راه نمیدهد. عبادت فاطمه زهرا، سلام الله علیها، یک عبادت نمونه است.
«حسن بصری» که یکی از عبّاد و زهّاد معروف دنیای اسلام است، درباره فاطمه زهرا سلام الله علیها میگوید: به قدری دختر پیغمبر عبادت کرد و در محراب عبادت ایستاد که «تورمت قدماها(۳)». پاهای آن بزرگوار از ایستادن در محراب عبادت، ورم کرد! امام حسن مجتبی علیهالصّلاةوالسّلام میگوید: شبی -شب جمعهای- مادرم به عبادت ایستاد و تا صبح عبادت کرد. «حتی انفجرت عمود الصبح». تا وقتی که طلوعِ فجر شد. مادر من از سر شب تا صبح مشغول عبادت بود و دعا و تضرّع کرد. امام حسن، علیهالصّلاةوالسّلام، میگوید -طبق روایت- شنیدم که دائم مؤمنین و مؤمنات را دعا کرد؛ مردم را دعا کرد؛ برای مسائل عمومی دنیای اسلام دعا کرد. صبح که شد گفتم: «یا اُمّاه!»؛ «مادرم!» «لم لا تدعین لنفسک کما تدعین لغیرک(۴)؛» «یک دعا برای خودت نکردی! یک شب تا صبح دعا، همه برای دیگران!؟» در جواب فرمود: «یا بنىّ، الجّار ثم الدّار(۵)؛» «اوّل دیگران بعد خود ما!» این، آن روحیه والاست.
جهاد آن بزرگوار در میدانهای مختلف، یک جهاد نمونه است. در دفاع از اسلام؛ در دفاع از امامت و ولایت؛ در حمایت از پیغمبر؛ در نگهدارىِ بزرگترین سردار اسلام، یعنی امیرالمؤمنین که شوهر او بود.
امیرالمؤمنین درباره فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: «ما اغضبنی و لا خرج من امری. (۶)» یکبار این زن در طول دوران زناشویی، مرا به خشم نیاورد و یکبار از دستور من سرپیچی نکرد. فاطمه زهرا سلام الله علیها با آن عظمت و جلالت، در محیط خانه، یک همسر و یک زن است؛ آنگونه که اسلام میگوید. در محیط علم هم یک دانشمند والاست. آن خطبهای که فاطمه زهرا سلام الله علیها در مسجد مدینه، بعد از رحلت پیغمبر ایراد کردهاست، خطبهای است که به گفته علاّمه مجلسی، «بزرگان فصحا و بلغا و دانشمندان باید بنشینند کلمات و عبارات آن را معنا کنند!» اینقدر پرمغز است! از لحاظ زیبایی هنری، مثل زیباترین و بلندترین کلمات نهجالبلاغه است. فاطمه زهرا سلاماللهعلیها میرود در مسجد مدینه، در مقابل مردم میایستد و ارتجالاً حرف میزند! شاید یک ساعت، با بهترین و زیباترین عبارات و زبدهترین و گزیدهترین معانی صحبتکردهاست.
آن عبادتش؛ آن فصاحت و بلاغتش؛ آن فرزانگی و دانشش؛ آن معرفت و حکمتش؛ آن جهاد و مبارزهاش؛ آن رفتارش به عنوان یک دختر؛ آن رفتارش به عنوان یک همسر؛ آن رفتارش به عنوان یک مادر؛ آن احسانش به مستمندان، که وقتی پیغمبر پیرمردِ مستمندی را به درِ خانه امیرالمؤمنین فرستاد که «برو حاجتت را از آنها بخواه»، فاطمه زهرا سلام الله علیها تخته پوستی را که حسن و حسین روی آن میخوابیدند و به عنوان زیرانداز فرزندان خود در خانه داشت و چیزی جز آن نداشت، به سائل داد و گفت «ببر بفروش و از پول آن استفادهکن!» این، شخصیت جامعالاطراف فاطمه زهراست. این، الگوست. الگوی زن مسلمان این است. زن مسلمان باید در راه فرزانگی و علم تلاش کند؛ در راه خودسازی معنوی و اخلاقی تلاشکند؛ در میدان جهاد و مبارزه -از هر نوع جهاد و مبارزهای- پیشقدم باشد؛ نسبت به زخارف دنیا و تجمّلات کمارزش، بیاعتنا باشد؛ عفّت و عصمت و طهارتش در حدّی باشد که چشم و نظر هرزه بیگانه را به خودی خود دفع کند؛ در محیط خانه، دلارامِ شوهر و فرزندانش باشد؛ مایه آرامش زندگی و آسایش محیط خانواده باشد؛ در دامن پرمهر و پرعطوفت و با سخنان پرنکته و مهرآمیزش، فرزندان سالمی را از لحاظ روانی تربیتکند؛ انسانهای بیعقده، انسانهای خوشروحیه، انسانهای سالم از لحاظ روحی و اعصاب، در دامان او پرورش پیداکنند و مردان و زنان و شخصیتهای جامعه را بهوجود آورد. مادر از هر سازندهای، سازندهتر و باارزشتر است. بزرگترین دانشمندان، ممکن است مثلاً یک ابزار بسیار پیچیده الکترونیکی را به وجود آورند، موشکهای قارّهپیما بسازند، وسایل تسخیر فضا را اختراع کنند؛ اما هیچ یک از اینها اهمیت آن را ندارد که کسی یک انسان والا بهوجود آورد. و او، مادر است. این، آن الگوی زن اسلامی است.1371/09/25
لینک ثابت
وظیفه این است که ما باید به روش آن بزرگوار عمل کنیم؛ هم در عمل شخصی و هم در عمل اجتماعی و عمومی. راه، همین راهی است که امروز به فضل الهی، انقلاب جلو پای مردم ما گذاشته است. این، همان راه حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیهاست: خودسازی و جهانسازی. خودسازی به معنای پرداختن به عمران و آبادی جانی که جسم ما محترم به اوست. فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها «کانت تقوم فی محراب عبادتها حتی تورمت قدماها.»(۲) این دختر جوان، این بانویی که به هنگام شهادت هجده سال داشت، آن قدر عبادت میکرد و به نماز میایستاد که ساقهای پاهای مبارکش ورم میکرد! این خانم، با این منزلت، با این مقام، کار منزل را هم خودش میکرد. پذیرایی از شوهر و فرزندان هم برعهدهی خود او بود. روایاتی که دربارهی «دستاس» فاطمهی زهرا سلاماللهعلیهاست، فراوان و متعدد است.
این بزرگوار، یک زن خانهدار بود. شوهردار بود. یک مادر تربیتکنندهی فرزندان بود. این مخدرهی بزرگوار، در میدانهای سختی که داشتند، مایهی دلگرمی شوهر و پدرش بود. این بزرگوار، در سال پنجم بعثت متولد شده است. یعنی در اوج و شدت دعوت پیغمبر؛ عین شدت و سختی و فشار. اینکه شنیدهاید در ولادت آن بزرگوار، زنها نیامدند، خیلی معنی دارد! یعنی پیغمبر در حال مبارزه بود؛ آنچنان مبارزهای که مردم مکه او را بایکوت کرده بودند. به کل، رابطههاشان را بریده بودند، برای اینکه او را زیر فشار قرار دهند. و آن زن فداکار - خدیجهی کبری سلاماللهعلیها - استقامت کرد و به پیغمبر دلگرمی داد. بعد هم این دختر رسید.
این دختر، در حالی که بزرگ میشد و به پنج، شش سالگی میرسید، ماجرای شعبابیطالب پیش آمد. در آن گرسنگیها، سختیها، فشارها، غربتها؛ در آن روزهای داغ از آفتاب و شبهای سرد از هوای آن منطقه. در حالی که بچهها با شکمهای گرسنه و لبهای تشنه، جلو چشمشان پرپر میزدند. سه سال پیغمبر، در بیابانهای اطراف مکه اینطور زندگی میکرد و این دختر، در این دوران سخت، فرشتهی نجات پیغمبر بود. در همین دوران بود که خدیجه از دنیا رفت. در همین دوران بود که ابوطالب از دنیا رفت و پیغمبر، تک و تنها ماند. در این حال، این دختر بود که نوازشش میکرد، از او پذیرایی میکرد، دلداریاش میداد و غبارغم و کدورت را از چهرهی او میزدود.
این کارها آنقدر تکرار شد، که پیغمبر به این دختر بچهی هفت، هشت ساله گفت: «مادر.» مثل مادر از پدرش مراقبت میکرد. پدری که همهی مشکلات عالم وجود و مشکل هدایت همهی بشریت بر دوش او بود؛ پیغمبری که خدا او را به خاطر سختیها، به خاطر غصهها و به خاطر مشقتهایی که میکشید، تسلی میداد: «طه. ما انزلنا علیک القران لتشقی. (۳)» چرا اینقدر به خودت سختی میدهی؟ چرا اینقدر رنج میکشی؟ چرا اینقدر فشار بر آن روح ملکوتی وارد میکنی؟ خدا تسلّا میدهد.
فشار روانی پیغمبر در آن دوران، اینقدر سطحش بالاست و این فرشتهی کوچک، این دختر ملکوتی و معنوی - دختر پیغمبر - مثل نوری است که در آن شبهای تاریک زندگی پیغمبر و مسلمانان میدرخشد.
برای امیرالمؤمنین علیهالسّلام نیز همینطور بود. روایت دارد: «سمیت فاطمة، زهراء ...(۴)» «فاطمه را زهرا نامیدند، چون روزی سه بار در چشم علی علیهالسّلام میدرخشید.» زن اگر در هر میدانی پشتیبان مرد باشد، نیروی مرد به چندین برابر میرسد. این زن حکیم؛ این زن عالم؛ این زن محدث؛ این زنی که با عوالم غیب ارتباط داشت؛ این زنی که فرشتگان با او حرف میزدند؛ این زنی که قلب او همچون قلب علی و پیغمبر، روشن به عوالم ملک و ملکوت بود؛ با همهی این ظرفیت؛ با همهی این مقام شامخ، در همهی مراحل زندگی و تا زمانی که زنده بود، پشت سر امیرالمؤمنین علیهالسّلام مثل کوه ایستاد. دفاعش از علی و از ولایت و آن خطبهی غرا، که علامهی مجلسی رضوان الله علیه میگوید «بزرگان فصحا و بلغا، از فصاحت و علو کلمات و معانی و ظاهر و باطن آن، انگشت تعجب به دندان گزیدهاند» ...!
علامهی مجلسی که آن همه روایت از این دست از ائمه علیهمالسّلام گرفته و نقل کرده و در اختیار ما گذاشته، در مقابل این خطبه، خودش را میبازد. این خطبه، خطبهی عجیبی است! مثل زیباترین و بلندترین خطبههای نهجالبلاغه است. خطبهای که با آن حال غم و اندوه، در مسجد، خطاب به مسلمانان، ارتجالاً و بدون اینکه قبلاً آن را درست کرده باشد و دربارهی آن فکر کرده باشد، بر زبان جاری کرده است! آن بیان، آن حکمت، آن ارتباط با غیب، آن ظرفیت والا و بالا، آن نورانیت قلب، آن نورانیت بیان و زبان، همهی اینها را یکسره در راه خدا خرج کرده است. و حال، سرمایهی ما چه ارزشی دارد، اگر بخواهیم همهاش را در راه خدا خرج کنیم!؟ سرمایههای ما چه قابلی دارد!؟ سرمایهی ما در مقایسه با آن سرمایهی عظیمی که زهرای اطهر و شوهر و پدر و فرزندان او در راه خدا خرج کردند، قابل مقایسه است!؟ این مختصر علمی که من و شما داریم؛ مختصر زبانی که داریم؛ مختصر پولی که داریم؛ مختصر نفوذی که داریم؛ مختصر طبع شعری که داریم؛ مختصر معرفتی که داریم، در جنب آن اندوختهی عظیم بینظیری که خدای متعال در آن وجود ملکوتی گرد آورده و مجتمع کرده، چه اهمیتی دارد!؟ ما چه داریم، تا در راه خدا بخل کنیم!؟
امروز راه علی و فاطمه و ائمه، همان راه امام خمینی است. اگر کسی این را نداند و نفهمیده باشد، باید در بصیرت خودش تجدید نظر کند. هرچه داریم باید در راه اینها خرج کنیم. این، آن چیزی است که این علقه را معنا میبخشد.1371/09/24
لینک ثابت
از اینکه دیدم بحمداللَّه جهت فکری زنان زبده و برگزیدهی کشور ما در سَمتی است که آیندهی آن انشاءاللَّه نویدبخش و خوشحال کننده است، خرسند شدم. من هم متقابلاً ولادت زهرای اطهر(سلاماللَّهعلیها) را، که الگوی زنان در طول تاریخ و برای همهی نسلهاست و نمونهی انسان کامل و طرف ملکوتی وجود انسان در ایشان متجلی است، به شما خواهران عزیز و به همهی زنان کشورمان و به همهی زنان مسلمان و به همهی مسلمین جهان تبریک عرض میکنم.1370/10/04
لینک ثابت
زینب کبری یک زن بزرگ است. عظمتی که این زن بزرگ در چشم ملتهای اسلامی دارد، از چیست؟ نمیشود گفت به خاطر این است که دختر علی بن ابی طالب(علیهالسّلام)، یا خواهر حسینبنعلی و حسنبنعلی(علیهماالسّلام) است. نسبتها هرگز نمیتوانند چنین عظمتی را خلق کنند. همهی ائمهی ما، دختران و مادران و خواهرانی داشتند؛ اما کو یک نفر مثل زینب کبری؟
ارزش و عظمت زینب کبری، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او اینطور عظمت بخشید. هر کس چنین کاری بکند، ولو دختر امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) هم نباشد، عظمت پیدا میکند. بخش عمدهی این عظمت از اینجاست که اولاً موقعیت را شناخت؛ هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین(علیهالسّلام) به کربلا، هم موقعیت لحظات بحرانی روز عاشورا، هم موقعیت حوادث کشندهی بعد از شهادت امام حسین را؛ و ثانیاً طبق هر موقعیت، یک انتخاب کرد. این انتخابها زینب را ساخت .
قبل از حرکت به کربلا، بزرگانی مثل ابنعباس و ابنجعفر و چهرههای نامدار صدر اسلام، که ادعای فقاهت و شهامت و ریاست و آقازادگی و امثال اینها را داشتند، گیج شدند و نفهمیدند چهکار باید بکنند؛ ولی زینب کبری گیج نشد و فهمید که باید این راه را برود و امام خود را تنها نگذارد؛ و رفت. نه اینکه نمیفهمید راه سختی است؛ او بهتر از دیگران حس میکرد. او یک زن بود؛ زنی که برای مأموریت، از شوهر و خانوادهاش جدا میشود؛ و به همین دلیل هم بود که بچههای خردسال و نوباوگان خود را هم به همراه برد؛ حس میکرد که حادثه چگونه است.
در آن ساعتهای بحرانی که قویترین انسانها نمیتوانند بفهمند چه باید بکنند، او فهمید و امام خود را پشتیبانی کرد و او را برای شهید شدن تجهیز نمود. بعد از شهادت حسینبنعلی هم که دنیا ظلمانی شد و دلها و جانها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نوری شد و درخشید. زینب به جایی رسید که فقط والاترین انسانهای تاریخ بشریت - یعنی پیامبران - میتوانند به آنجا برسند.
مادر او فاطمهی زهرا(سلاماللهعلیها) زن دیگری بود که مقامش از زینب کبری هم بالاتر بود. اینها زنان الگو و نمونهی اسلامند. زن امروز دنیا الگو میخواهد. اگر الگوی او زینب و فاطمهی زهرا باشند، کارش عبارت است از فهم درست، هوشیاری در درک موقعیتها و انتخاب بهترین کارها؛ ولو با فداکاری و ایستادن پای همه چیز برای انجام تکلیف بزرگی که خدا بردوش انسانها گذاشته است، همراه باشد. زن مسلمانی که الگویش فاطمهی زهرا یا زینب کبری(علیهماالسّلام) باشد، این است.
اگر زن به فکر تجملات و خوشگذرانیها و هوسهای زودگذر و تسلیم شدن به احساسات بیبنیاد و بیریشه باشد، نمیتواند آن راه را برود؛ باید این وابستگیها را که مثل تار عنکبوت بر پای یک انسان رهروست، از خود دور کند، تا بتواند آن راه را برود؛ کمااینکه زن ایرانی در دوران انقلاب و در دوران جنگ همین کار را کرد، و انتظار این است که در همهی دوران انقلاب همین کار را بکند.
اما الگوی زن ایرانی در این راه، همان است که گفته شد؛ زینب الگوست. زینب زنی نبود که از علم و معرفت بیبهره باشد؛ بالاترین علمها و برترین و صافیترین معرفتها در دست او بود. همان «سکینهی کبری»یی که شما اسمش را در کربلا شنیدهاید، و دختر امام و برادرزاده و شاگرد زینب است - کسانی که اهل تحقیق و کتابند، نگاه کنند - او یکی از مشعلهای معرفت عربی در همهی تاریخ اسلام تا امروز است. کسانی که حتّی زینب و پدر زینب و پدر سکینه را قبول نداشتند و ندارند، اعتراف میکنند که سکینه (علیهاالسلام) یک مشعل معرفت و دانش است.
رفتن این راه، به معنای دور شدن از دانش و معرفت و بینش جهانی و روشنفکری و معلومات و آداب نیست؛ اینها ورای آنهاست.1370/08/22
لینک ثابت
برادران! امیرالمؤمنین میگوید زندگی به سمت زهد باید برود. امروز در جمهوری اسلامی، اگر ما احساس بکنیم که زندگی به سمت اشرافیگری میرود، بلاشک این انحراف است؛ بروبرگرد ندارد. ما باید به سمت زهد حرکت بکنیم. نمیگوییم هم زهدهای آنچنانی، که متعلق به اولیاءالله است؛ نه، مسؤولان درجهی یک، مسؤولان درجهی دو، تا آن مسؤولان درجات بعد هم باید در حد خود زهد داشته باشند؛ بعد هم به عامهی مردم میرسد. عامهی مردم هم نباید اسراف و تجملگرایی بکنند. اینطور نیست که زهد فقط مخصوص مسؤولان باشد. این مهریههای گرانقیمت که برای عقدهای دخترهایشان میگذارند، خطاست. نمیگویم حرام است، اما پدیدهی بد و زشتی در جامعه است؛ زیرا ارزشهای انسانی را تحتالشعاع ارزش طلا و پول قرار میدهد. در محیط و جامعهی اسلامی، قضیه این نیست. همین کار حلال را پیامبر نکرد. بعضی میگویند پیامبر حلال کرده، اما شما حرام میکنید؟! نه، ما هم حرام نمیکنیم. پیامبر نخواسته که محدود کند؛ محدود هم نکرده است. شما برو، هرچه میخواهی بکن. اصلاً همهی زندگیت را روی هم بگذار و جهیزیهی دخترت بکن، یا مهر عروست بکن. بحث سر این است که این کار، صحیح و عاقلانه و منطبق بر خواست و مصلحت اسلامی نیست.
پیامبر، دختر خودش را؛ امیرالمؤمنین، دختران خودش را؛ و خانوادهی پیامبر، با همان بیستوپنج اوقیه - مثقال نقرهیی که در آن زمان بوده - به خانهی بخت فرستادند. دو، سه سال قبل که حساب کردیم، این میزان نقره، تقریباً در حد دوازده هزار تومان فعلی میشود.
این وضع زندگیهای تجملآمیز، این روزبهروز افزودن بر ظواهر تجملاتی، در زندگیهای شخصی غلط است. گاهی اوقات ممکن است لازم باشد مظاهر عمومی - مثل یک خیابان یا یک میدان - را خیلی هم قشنگ و زیبا درست بکنند؛ آن محل بحث نیست؛ بحث سر شخص من و شماست.1370/01/26
لینک ثابت
ما در مسئلهی زن معتقدیم که زنان در هر جامعهی سالم بشرى قادرند و میباید فرصت پیدا کنند که هر نفرى در حدّ سهم یک نفر، تلاش و مسابقهی خودش را در کار پیشرفتهاى علمى و اجتماعى و سازندگى و ادارهی این جهان به عهده بگیرد؛ و از این جهت، میان زن و مرد هیچ تفاوتى نیست. هدف از آفرینش هر فرد انسان عبارت است از همان هدف از آفرینش بشریّت، یعنى رسیدن به کمال بشرى و بهره بردن از بیشترین فضایلى که یک انسان و یک فرد بشر میتواند به آن فضایل آراسته بشود. و فرقى بین زن و مرد نیست. نشانهی آن هم فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) در درجهی اوّل و دیگر زنان بزرگ تاریخ در درجهی بعد از ایشان است. یعنى فاطمهی زهرا در قلّهی بشریّت قرار دارد و کسى از او بالاتر نیست؛ و میبینیم که این بزرگوار بهعنوان یک بانوى مسلمان، این فرصت را و این قدرت را یافت که خودش را به این اوج برساند. پس فرقى بین زن و مرد نیست. و بخصوص شاید از همین جهت هم هست که خداى متعال در قرآن کریم آنوقتى که راجع به نمونهی انسانهاى خوب و نمونهی انسانهاى بد مثال میزند، مثال را در هر دو مورد از زن انتخاب میکند. در یک مورد همسر فرعون را و در مورد دیگر، همسر نوح را و [همسر] لوط را مثال میزند. وَضَرَبَ اللهُ مَثَلًا لِلَّذینَ ءامَنُوا امرَاَتَ فِرعَون؛(۲) و در مقابل هم در مورد انسان بد و نگونسار و کجرفتار، انسانى که در جهت غلط حرکت میکند، مثال میزند به زن نوح و [زن] لوط.(۳) خب جاى سؤال است که مرد هم بود؛ یکى را از مرد و یکى را از زن مثال میزد. نه، در همهی قرآن وقتیکه میگوید «وَضَرَبَ اللهُ مَثَلًا لِلَّذینَ ءامَنوا» یا «کَفَروا»، در هر دو مورد از زن مثال میزند.1368/10/26
لینک ثابت
متقابلاً این روز فرخنده و مبارک و این میلاد با عظمت را - که هم ولادت با سعادت بانوی بزرگ عالم خلقت در طول تاریخ، فاطمهی اطهر و صدّیقهی طاهره (سلاماللَّهعلیها) و هم روز مولود مسعود فرزند شایسته و عظیمالشّأن آن بزرگوار، امام امّت و رهبر انقلاب اسلامی است - به همهی شما خواهران و زنان مؤمن، مخصوصاً به خانوادههای شهدا، مادران و همسران و خواهران شهیدان عزیزمان تبریک عرض میکنم.
شخصیت زهرای اطهر، در ابعاد سیاسی و اجتماعی و جهادی، شخصیت ممتاز و برجستهیی است؛ به طوری که همهی زنان مبارز و انقلابی و برجسته و سیاسىِ عالم میتوانند از زندگی کوتاه و پُرمغز او درس بگیرند. زنی که در بیت انقلاب متولّد شد و تمام دوران کودکی را در آغوش پدری گذراند که در حال یک مبارزهی عظیم جهانىِ فراموش نشدنی بود. آن خانمی که در دوران کودکی، سختیهای مبارزهی دوران مکه را چشید، به شعب ابیطالب برده شد، گرسنگی و سختی و رعب و انواع و اقسام شدتهای دوران مبارزهی مکه را لمس نمود و بعد هم که به مدینه هجرت کرد، همسر مردی شد که تمام زندگیش جهاد فیسبیلاللَّه بود و در تمام قریب به یازده سال زندگی مشترک فاطمهی زهرا و امیرالمؤمنین(علیهماالسّلام)، هیچ سالی، بلکه هیچ نیم سالی نگذشت که این شوهر، کمر به جهاد فیسبیلاللَّه نبسته و به میدان جنگ نرفته باشد و این زن بزرگ و فداکار، همسرىِ شایستهی یک مرد مجاهد و یک سرباز و سردار دایمی میدان جنگ را نکرده باشد.
پس، زندگی فاطمهی زهرا(س)، اگر چه کوتاه بود و حدود بیست سال بیشتر طول نکشید؛ اما این زندگی، از جهت جهاد و مبارزه و تلاش و کار انقلابی و صبر انقلابی و درس و فراگیری و آموزش به این و آن و سخنرانی و دفاع از نبوّت و امامت و نظام اسلامی، دریای پهناوری از تلاش و مبارزه و کار و در نهایت هم شهادت است. این، زندگی جهادی فاطمهی زهراست که بسیار عظیم و فوقالعاده و حقیقتاً بینظیر است و یقیناً در ذهن بشر - چه امروز و چه در آینده - یک نقطهی درخشان و استثنایی است.
امّا مقام معنوی این بزرگوار، نسبت به مقام جهادی و انقلابی و اجتماعی او، باز به مراتب بالاتر است. فاطمهی زهرا(س) به صورت، یک بشر و یک زن، آن هم زنی جوان است؛ اما در معنا، یک حقیقت عظیم و یک نور درخشان الهی و یک بندهی صالح و یک انسان ممتاز و برگزیده است. کسی است که رسول اکرم به امیرالمؤمنین (علیهماالسّلام) فرمود: «یا علی ... انت قائد المؤمنین الی الجنّة ... و فاطمة قد اقبلت یوم القیامة ... تقود مؤمنات امّتی الی الجنّة»(1). یعنی در روز قیامت، امیرالمؤمنین(ع) مردان مؤمن را و فاطمهی زهرا(س) زنان مؤمن را به بهشت الهی راهنمایی میکنند. او، عِدل و همپایه و همسنگ امیرالمؤمنین است. آن کسی که وقتی در محراب عبادت میایستاد، هزاران فرشتهی مقرّب خدا، به او خطاب و سلام میکردند و تهنیت میگفتند و همان سخنی را بیان میکردند که فرشتگان، قبلاً به مریم اطهر گفته بودند؛ عرض میکردند: «یا فاطمة انّ اللَّه اصطفاک و طهّرک و اصطفاک علی نساء العالمین»(2). این، مقام معنوی فاطمهی زهراست.
زنی، آن هم در سنین جوانی، از لحاظ مقام معنوی به جایی میرسد که بنابر آنچه که در بعضی از روایات است، فرشتگان با او سخن میگویند و حقایق را به او ارایه میدهند. محدّثه است؛ یعنی کسی است که فرشتگان با او حدیث میکنند و حرف میزنند. این مقام معنوی و میدان وسیع و قلّهی رفیع، در مقابل همهی زنهای آفرینش و عالم است. فاطمهی زهرا(س) در قلّهی این بلندای عظیم ایستاده و به همهی زنان عالم خطاب میکند و آنها را به پیمودن این راه دعوت مینماید.
آنهایی که در طول تاریخ - چه در جاهلیت قدیم و چه در جاهلیت قرن بیستم - سعی کردهاند که زن را تحقیر و کوچک کنند و او را دلبسته به همین زخارف و زینتهای ظاهری معرفی نمایند و پایبند مُد و لباس و آرایش و طلا و زیور آلات کنند و وسیله و دست مایهیی برای خوشگذرانیهای زندگی وانمود نمایند و عملاً در این راه قدم بردارند، منطق آنها منطقی است که مثل برف و یخ، در مقابل گرمای خورشیدِ مقام معنوی فاطمهی زهرا(علیهاالسّلام) ذوب میشود و از بین میرود.
اسلام، فاطمه - آن عنصر برجسته و ممتاز ملکوتی - را به عنوان نمونه و اسوهی زن معرفی میکند. آن، زندگی ظاهری و جهاد و مبارزه و دانش و سخنوری و فداکاری و شوهرداری و مادری و همسری و مهاجرت و حضور در همهی میدانهای سیاسی و نظامی و انقلابی و برجستگی همه جانبهی او که مردهای بزرگ را در مقابلش به خضوع وادار میکرد، این هم مقام معنوی و رکوع و سجود و محراب عبادت و دعا و صحیفه و تضرّع و ذات ملکوتی و درخشندگی عنصر معنوی و همپایه و هموزن و همسنگ امیرالمؤمنین و پیامبر بودن اوست. زن، این است. الگوی زنی که اسلام میخواهد بسازد، این است.
همهی ما، بخصوص زنهای این جامعه، باید حقگزار و قدردان رسالت و پیام آن رهبر و پیشوای فقید عظیمالشّأنی - یعنی امام بزرگوار(ره) - باشیم که با قیام و حرکت خود و با مطرح کردن ارزشها و عظمتهای اسلامی و درخشندگیهای شخصیتهای صدر اسلام - از جمله فاطمهی زهرا(علیهاالسّلام) - ما و بیش از همه زنهای ما را زنده کرد.1368/10/26
لینک ثابت
این ایام، به سیّدهی زنان عالم و بانوی بزرگ تاریخ جهان - فاطمهی زهرا(علیهاالسّلام) - متعلق است؛ آن زن نمونهیی که حیاتش با همهی کوتاهی و عمر او در عین جوانی، الگویی برای همهی مردان و زنان غیور و مؤمن و مسلمانان و حتّی مردم غیر مسلمانی که با مقام آن بزرگوار آشنا باشند، است و ما باید از زندگی آن بزرگوار درس بگیریم. قبلاً لازم میدانم ضمن تسلیت این یادبود بزرگ غمانگیز و حزنآلود به همهی شما برادران و خواهران، به خاطر حضورتان و زحماتی که متحمل شدید و از نقاط مختلف کشور تشریف آوردید و در اینجا گرد آمدید، تشکر کنم .
در زندگی زهرای اطهر(سلاماللَّهعلیها) یک نکته هست که باید به آن توجه کرد. البته، ما در تعریف مقامات معنوی آن بزرگوار وارد نمیشویم و قادر هم نیستیم که مقامات معنوی فاطمهی اطهر(علیهاسلاماللَّه) را بفهمیم و درک کنیم. حقیقتاً در اوج قلهی معنویت انسانی و تکامل بشری، فقط خداوند است که چنین بندگانی را - و کسانی که همطراز آنها باشند - میشناسد و مقام آنها را میبیند. لذا فاطمهی زهرا را امیرالمؤمنین و پدر بزرگوار و اولاد معصومینش میشناختند. مردمِ آن زمان و زمانهای بعد و ما نیز در این روزگار نمیتوانیم آن درخشندگی و تلألوی معنویت را در آن بزرگوار تشخیص بدهیم. نور درخشان معنوی، به چشم همه کس نمیآید و چشمهای نزدیکبین و ضعیف ما قادر نیست که آن جلوهی درخشان انسانیت را در وجود این بزرگواران ببیند.
بنابراین، در صحنهی تعریف معنوی فاطمهی زهرا(علیهاالسّلام) وارد نمیشویم؛ لیکن در زندگی معمولی این بزرگوار، یک نکتهی مهم است و آن جمع بین زندگی یک زن مسلمان در رفتارش با شوهر و فرزندان و انجام وظایفش در خانه از یک طرف و بین وظایف یک انسان مجاهد غیور خستگی ناپذیر در برخوردش با حوادث سیاسی مهم بعد از رحلت رسولاکرم(صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم) که به مسجد میآید و سخنرانی و موضعگیری و دفاع میکند و حرف میزند و یک جهادگر به تمام معنا و خستگیناپذیر و محنتپذیر و سختیتحملکن است، از طرف دیگر. همچنین از جهت سوم، یک عبادتگر و بپادارندهی نماز در شبهای تار و قیامکنندهی للَّه و خاضع و خاشع برای پروردگار است و در محراب عبادت، این زن جوان مانند اولیای کهن الهی، با خدا راز و نیاز و عبادت میکند.
این سه بُعد را با هم جمع کردن، نقطهی درخشان زندگی فاطمهی زهرا (علیهاالسّلام) است. آن حضرت، این سه جهت را از هم جدا نکرد. بعضی خیال میکنند انسانی که مشغول عبادت میباشد، یک عابد و متضرّع و اهل دعا و ذکر است و نمیتواند یک انسان سیاسی باشد. یا بعضی خیال میکنند کسی که اهل سیاست است - چه زن و چه مرد - و در میدان جهاد فیسبیلاللَّه حضور فعال دارد، اگر زن است، نمیتواند یک زن خانه با وظایف مادری و همسری و کدبانویی باشد و اگر مرد است، نمیتواند یک مرد خانه و دکان و زندگی باشد. خیال میکنند اینها باهم منافات دارد؛ در حالی که از نظر اسلام، این سه چیز با یکدیگر منافات و ضدیت که ندارد؛ در شخصیت انسان کامل، کمک کننده هم است.1368/09/22
لینک ثابت