newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
انضباط اجتماعی

فرهنگ شامل ادبیّات، هنر، علم، عادات و اخلاق جامعه و سنن موجود جامعه و شامل خصلتهای ملی است. بعضی از ملتها به خصلتهایی مشهور می‌شوند. اینها که ذاتی و مربوط به آب و هوا نیست؛ مربوط به تربیتهاست. فرض بفرمایید الان، بخصوص اروپاییها را که نگاه می‌کنیم، طبیعتاً مردمانی خطرپذیرند. شرقیها به قدر غربیها خطرپذیر نیستند. معمولاً آنها کارهای خطیر می‌کنند - مثالهای فراوانی در این زمینه در ذهن دارم - این چیزی نیست که اگر کشوری در یک مرحله احتیاج به خطرپذیر بودن داشت، نتواند این را در ملت خودش به وجود آورد؛ چرا، با تربیت می‌شود. مسأله‌ی انضباط اجتماعی و وجدان کاری که من دو، سه سال قبل مطرح کردم، این دو خصوصیت اجتماعی و خلقی و جزو فرهنگ کشور است.
حقیقتاً جامعه‌ی ما در گذشته انضباط را نیاموخته است. به ما انضباط یاد نداده‌اند. یعنی حکومت دیکتاتوری و استبدادی و پادشاهی، اصلاً انضباط پذیر نیست؛ انضباط خاصّ خودش را دارد. آن انضباط، در واقع ضد انضباط انسانی است. ما اگر بخواهیم این را در کشور به وجود آوریم، با یک بار و دوبار گفتن، مقاله نوشتن و راه انداختن سمینار که نمی‌شود. این یک کار مستمر لازم دارد. فرض بفرمایید که نیروی ابتکار و به کار انداختن قدرت ابتکار، شجاعت و شهامت در ابراز کارهای بزرگ، چیزی نیست که بشود در یک ملّت با سفارش، با توصیه و با یک بار گفتن و شنیدن انجام داد. اینها ممارست لازم دارد.
فرهنگ به معنای عامش مورد نظر من است. به نظر من علاج مشکلات این کشور را چیز دیگری جز اصلاح فرهنگی نمی‌تواند بکند. ما یک تصحیح فرهنگی لازم داریم.1375/09/20

لینک ثابت
خصال ملّی

فرهنگ شامل ادبیّات، هنر، علم، عادات و اخلاق جامعه و سنن موجود جامعه و شامل خصلتهای ملی است. بعضی از ملتها به خصلتهایی مشهور می‌شوند. اینها که ذاتی و مربوط به آب و هوا نیست؛ مربوط به تربیتهاست. فرض بفرمایید الان، بخصوص اروپاییها را که نگاه می‌کنیم، طبیعتاً مردمانی خطرپذیرند. شرقیها به قدر غربیها خطرپذیر نیستند. معمولاً آنها کارهای خطیر می‌کنند - مثالهای فراوانی در این زمینه در ذهن دارم - این چیزی نیست که اگر کشوری در یک مرحله احتیاج به خطرپذیر بودن داشت، نتواند این را در ملت خودش به وجود آورد؛ چرا، با تربیت می‌شود. مسأله‌ی انضباط اجتماعی و وجدان کاری که من دو، سه سال قبل مطرح کردم، این دو خصوصیت اجتماعی و خلقی و جزو فرهنگ کشور است.
حقیقتاً جامعه‌ی ما در گذشته انضباط را نیاموخته است. به ما انضباط یاد نداده‌اند. یعنی حکومت دیکتاتوری و استبدادی و پادشاهی، اصلاً انضباط پذیر نیست؛ انضباط خاصّ خودش را دارد. آن انضباط، در واقع ضد انضباط انسانی است. ما اگر بخواهیم این را در کشور به وجود آوریم، با یک بار و دوبار گفتن، مقاله نوشتن و راه انداختن سمینار که نمی‌شود. این یک کار مستمر لازم دارد. فرض بفرمایید که نیروی ابتکار و به کار انداختن قدرت ابتکار، شجاعت و شهامت در ابراز کارهای بزرگ، چیزی نیست که بشود در یک ملّت با سفارش، با توصیه و با یک بار گفتن و شنیدن انجام داد. اینها ممارست لازم دارد.1375/09/20

لینک ثابت
تفکر انقلابی

ما میخواهیم در تشکیلات جدید، جریان و تفکرات انقلابی و اسلامی - که اساس همه‌ی تحوّلات مثبت و مبارک در این کشور بوده و ان‌شاءاللَّه بعد از این هم باید باشد و خواهد بود و بیشتر از همه هم مورد تهاجم دشمن است - مورد توجه مضاعفی قرار گیرد و حقیقتاً روی آن برنامه‌ریزی و کار شود.
در دنیا ما رابه عنوان اصولگرا مورد تهاجم قرار میدهند. البته مراد از اصولگرا که در تعبیرات فرهنگی به کار میرود، آن چیزی که ما از کلمه‌ی اصولگرا میفهمیم، نیست. اصولگرا یعنی متحجّر، عقب مانده، نافهم و خشک مغز! این معنای اصولگرا در تعبیرات آنهاست. ما بدون این‌که به جنبه‌ی دشنام بودن این قضیه توجّه کنیم، معنایی از اصولگرایی در ذهن داریم که به آن تفاخر میکنیم. درست هم هست. میگوییم ما به اصولِ ارزشی خودمان پایبند هستیم. واقعاً اصول اسلامی و اصول انقلاب را قبول داریم. بله اصولگرا هستیم. به این معنا اصولگرا هستیم؛ نه به آن معنایی که دشمن بخواهد ما را دشنام دهد.
من به بعضی از دوستان در بعضی از مسؤولیتها میگویم که نظام ما مبتنی بر اصولی است و افتخار هم میکند که این اصول را دارد و اصرار هم دارد که این اصول را حفظ کند. بنا نیست که با این حرفها و فحشهای جهانی هم از میدان در برود. پس به این معنا کلّ نظامْ اصولگراست؛ اما بعضی از دستگاهها به طور ویژه باید اصولگراتر باشند که اگر دستگاههای دیگر - دستگاههای غیر خودشان - انحرافی در زمینه‌ی اصولی پیدا کردند، این دستگاه به آنها توجّه بدهد.
من میخواهم بگویم که این مرکز باید اصولگراترین جاها باشد. اگر بخواهیم یک تعریف و به اصطلاح تحدیدی نسبت به وضع این کار و این تشکیلات و آینده‌ی آن بکنیم، به نظر من همین کلمه‌ی اصولگرا را باید بگوییم.1375/09/20

لینک ثابت
اصول انقلاب اسلامی

در دنیا ما رابه عنوان اصولگرا مورد تهاجم قرار میدهند. البته مراد از اصولگرا که در تعبیرات فرهنگی به کار میرود، آن چیزی که ما از کلمه‌ی اصولگرا میفهمیم، نیست. اصولگرا یعنی متحجّر، عقب مانده، نافهم و خشک مغز! این معنای اصولگرا در تعبیرات آنهاست. ما بدون این‌که به جنبه‌ی دشنام بودن این قضیه توجّه کنیم، معنایی از اصولگرایی در ذهن داریم که به آن تفاخر میکنیم. درست هم هست. میگوییم ما به اصولِ ارزشی خودمان پایبند هستیم. واقعاً اصول اسلامی و اصول انقلاب را قبول داریم. بله اصولگرا هستیم. به این معنا اصولگرا هستیم؛ نه به آن معنایی که دشمن بخواهد ما را دشنام دهد.
من به بعضی از دوستان در بعضی از مسؤولیتها میگویم که نظام ما مبتنی بر اصولی است و افتخار هم میکند که این اصول را دارد و اصرار هم دارد که این اصول را حفظ کند. بنا نیست که با این حرفها و فحشهای جهانی هم از میدان در برود. پس به این معنا کلّ نظامْ اصولگراست؛ اما بعضی از دستگاهها به طور ویژه باید اصولگراتر باشند که اگر دستگاههای دیگر - دستگاههای غیر خودشان - انحرافی در زمینه‌ی اصولی پیدا کردند، این دستگاه به آنها توجّه بدهد.
من میخواهم بگویم که این مرکز باید اصولگراترین جاها باشد. اگر بخواهیم یک تعریف و به اصطلاح تحدیدی نسبت به وضع این کار و این تشکیلات و آینده‌ی آن بکنیم، به نظر من همین کلمه‌ی اصولگرا را باید بگوییم.
البته من در طول مدّت این پانزده سال، به طور مستمر در کار اجرایی بوده‌ام و دور از مسأله‌ی اجرایی نیستم. ضرورتهایی که انسان را گاهی وادار میکند تصمیمی بگیرد، میدانم. اگر انسانی اهل عمل نبود و به تعبیر جناب آقای هاشمی گاهی عمل میکرد و همیشه دنبال عمل نبود، شاید واقعاً در عالم خیالات پرواز میکرد و متوجّه این واقعیّتها نمیشد. من آن را توجّه دارم. در جاهایی ضرورتها بر انسان تحمیل میشود؛ بحثی نیست؛ اما کُلاًّ بایستی مبنای کار این تشکیلات، تکیه بر اصول و ارزشها باشد. این نه تعصّب است، نه تحجّر، نه زیاده‌روی و نه قابل تشبیه است به کارهایی که مثلاً ممکن است بعضی آدمهای بیرویّه در گوشه‌ای انجام دهند. این کار بر فکر و اندیشه متّکی است.
شما که اعضای این شورا هستید، همه صاحبان فکر، همه اندیشمند، دانشمند و صاحب تخصّصید. همه‌ی شما مؤمن به اسلام و معتقد به این اصول هستید و باید این مجموعه بر این اصول پافشاری کند. اساس کار ما در آینده‌ی این شورا این است و این خواهد بود. البته این نیست که بگوییم در گذشته این طور بوده است. من نمیخواهم به هیچ وجه این را بگویم؛ لیکن خطّ مشی آینده این است. یعنی تأکید بر همین مطلبی که در باب مسأله‌ی فرهنگ، مورد قبول مجموعه‌ی حاضر هم هست1375/09/20

لینک ثابت
امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)

ما در دوره‌ی جنگ، از لحاظ فرهنگی چیزهایی احتیاج داشتیم. البته به نظر من در آن زمان، متصدّی همه‌ی این کارها شخص امام رضوان‌اللَّه تعالی علیه بودند که حقیقتاً ایشان در هر موقعیتی، آنچه را احساس میکردند که جزو اولویّتها و ضرورتهای جامعه است، در بین مردم منتشر میکردند و در حقیقت صلای آن را میدادند و اجابت هم میشد و آثار زیادی هم داشت.1375/09/20
لینک ثابت
شورای عالی انقلاب فرهنگی

من هر چه در گذشته‌ی این شورای عالی [انقلاب فرهنگی] نگاه میکنم، کار و تلاش مخلصانه میبینم. هم در آن زمان که خودم بودم، از نزدیک مشاهده میکردم و واقعاً میدیدم برادرانی که در آن‌جا مشغول کار بودند، چطور از روی سوز و احساس تکلیف مسائل را بررسی میکردند - با این‌که کار خیلی زیاد و وقت شورا کم بود؛ درعین‌حال هم شورا و هم دبیرخانه، همه‌ی تلاششان را انجام میدادند - و هم بعد از آن‌که من در جلسات شورا نبودم و جناب آقای هاشمی به عنوان رئیس شورا در آن‌جا حضور داشتند. واقعاً از این جهت ایرادی نمیشود بر مجموعه‌ی کار و حرکت کلّی شورا وارد کرد. همه از روی علاقه، از روی شوق به کار و احساس تکلیف کار میکردند.1375/09/20
لینک ثابت
شورای عالی انقلاب فرهنگی

انقلاب فرهنگی که در این کشور تحقّق پیدا کرد، واقعیت داشت. حالا هم این شورا، شورای انقلاب فرهنگی است. مراد از این فرهنگ، فرهنگ مدروس و مکتوب مَدرسی نیست. مراد ما فرهنگ به معنای عام آن است. البته شامل فرهنگ به معنای علم و تحصیل و دانشگاه و مدرسه و امثال آن میشود؛ اما بقیه‌ی فنون و شعب فرهنگ را هم شامل میگردد. دید ما بر روی همه‌ی اینهاست.1375/09/20
لینک ثابت
شورای عالی انقلاب فرهنگی

حقیقتاً باید در این مجموعه‌ی جدید [از شورای عالی]، موضوعها به صورت تحدید شده و دقیق مرزبندی شده، مطرح گردد و به یک نتایج عملی برسد و این نتایج به کسانی که باید آنها را اجرا کنند، ابلاغ شود و این گونه نباشد که شورای عالی انقلاب فرهنگی تصمیمی را در زمینه‌ای بگیرد، در حالی که این تصمیم در عمل معلّق بماند و نتواند پیش برود.1375/09/20
لینک ثابت
شورای عالی انقلاب فرهنگی

من همیشه فکر میکنم این شورا[ی عالی انقلاب فرهنگی] و مجلس و دولت باید مکمّل هم باشند. تصمیم‌گیریهایی هم در دولت میشود؛ ولی شورای عالی انقلاب فرهنگی، هیچ وقت احساس تعارض و تنازع با دولت نمیکند - یعنی بنا نیست - چون اعضای دولت حضور دارند... باید احساس تعارض نشود و مکمّل هم باشند. کارها را به گونه‌ای برنامه‌ریزی کنند که وجود این مجموعه و تصمیمش، حتماً مؤثّر باشد و معارضه‌ای هم بین مصوّبات این‌جا و مصوّبات مجلس وجود نداشته باشد. حالا ترتیبش چگونه خواهد بود... باید بررسی شود؛ یک حدّ و مرز مشخصی برای این گذاشته شود. میتوانید بعضی از مصوّبات این شورا را با تصویب خود شورا بیاورید تا من تأیید کنم. البته در مواردی که واقعاً مصوّبات مهمّی است که فکر میکنید از لحاظ اهمیت موضوع یا اهمیت کار، به صلاح است - نه به عنوان یک رویّه‌ی کلی - میتوانید تصمیم‌گیری کنید در مواردی که واقعاً چیزی را میخواهید حتماً اجرا و دنبال شود. این را هم چنانچه شما بخواهید و لازم بدانید، ما ابایی و حرفی نداریم.1375/09/20
لینک ثابت
شورای عالی انقلاب فرهنگی

باید در شورای عالی انقلاب فرهنگی، موضوع ها به صورت تحدید شده و دقیق مرزبندی شده، مطرح گردد و به یک نتایج عملی برسد و این نتایج به کسانی که باید آنها را اجرا کنند، ابلاغ شود.1375/09/20
لینک ثابت
اروپا

بعضی از ملتها به خصلتهایی مشهور میشوند. اینها که ذاتی و مربوط به آب و هوا نیست؛ مربوط به تربیتهاست. فرض بفرمایید الان، بخصوص اروپاییها را که نگاه میکنیم، طبیعتاً مردمانی خطرپذیرند. شرقیها به قدر غربیها خطرپذیر نیستند. معمولاً آنها کارهای خطیر میکنند - مثالهای فراوانی در این زمینه در ذهن دارم - این چیزی نیست که اگر کشوری در یک مرحله احتیاج به خطرپذیر بودن داشت، نتواند این را در ملت خودش به وجود آورد؛ چرا، با تربیت میشود.1375/09/20
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی