دفاع مقدس به ملّت ما روحیهی خودباوری داد. این خودباوری در بین جمع کثیری از مردم که خوشبختانه امروز شما در میدان علم و در میدانهای گوناگون -[یعنی] ساختوساز و دیگر چیزها- گاهی مشاهده میکنید، عمدتاً به خاطر دفاع مقدّس است؛ یعنی فرض کنید که یک جوان بیستوچندساله با اقتدار تمام، با اطمینان به نفْس تمام، یک جمعیّتی را ، یک لشکر را دنبال خودش راه میانداخت میرفت و به دشمن ضربهی قاطع میزد؛ این به مردم احساس خودباوری میدهد، احساس اطمینان به نفْس میدهد. و دفاع مقدّس توانست ثابت کند که ملّت ایران از ورطههایی مثل ورطهی جنگ تحمیلی میتواند با سربلندی، سر بلند کند.1399/06/31
لینک ثابت
تاکتیکهایی که در فتحالمبین به کار برده شد؛ یعنی نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی بتوانند به نحو شجاعانهای سر از پشت جبههی دشمن دربیاورند و از پشت، دشمن را مغلوب و منکوب کنند. اصلاً این تاکتیکها، تاکتیکهای ابتکاری بود. در بیتالمقدّس انواع و اقسام کارهای بزرگ و تاکتیکهای نو انجام گرفت؛ در پدافند هوایی در والفجر هشت، در ظرف چند روز شهید ستّاری آنجا ابتکار فوقالعادهای انجام داد؛ در عبور از اروند در همان عملیّات کار بزرگی انجام گرفت. اینها همه کارهای مدبّرانه و بزرگی بود، کارهای عاقلانه بود؛ کمتر نیروی مسلّحی با این توانایی فکری و با این اقتدار معنوی و تدبیر میتواند کار را پیش ببرد.1399/06/31
لینک ثابت
نمونهی چنین بسیج مردمی عظیمی (در دوران دفاع مقدس) اصلاً وجود ندارد. این مدل جدید بود؛ مدلسازی جدید که همه میتوانستند همکاری کنند، همه میتوانستند همافزایی کنند همه [کمک]میدادند.
بعد، در این حرکت دستهجمعی چه استعدادهایی ناگهان پیدا بشود. فرض کنید فلان جوان از روستایی در فلان نقطهی کشور -مثلاً روستایی در کرمان- بیاید داخل شهر و بپیوندد به اینها، بعد بشود مثلاً حاج قاسم سلیمانی؛ یعنی یک چنین حرکت عظیمی [بوده]. فلان جوان دانشجو بدون اینکه حتّی یک بار تفنگ به دست گرفته باشد، داوطلبانه برود جبهه، در کوران حوادث جبهه، مثلاً در طول یک سال و نیم، بشود عضو برجسته و مؤثّر یک قرارگاه نظامی سطح بالا. فرض بفرمایید که جوانی از مجموعهی یک روزنامه، که مشغول فعّالیّت مطبوعاتی است، برود جبهه و بعد از مدّت کوتاهی بشود مثلاً شهید حسن باقری، نابغهی اطّلاعات جنگ؛ و از این قبیل موارد عجیبی و بروز [چنین] استعدادهایی مشاهده شد و چهرههای ماندگار جنگ و شهدای بزرگی از جنگ از این قبیلند. بعضی از افسران جوان را ما دیدیم ،مثلاً فرض کنید شهید صیّاد که من از اوایل انقلاب ایشان را میشناختم و میدیدم، به نظرم آن وقت یک افسر جوانی بود یا ستوانیک بود یا سروان بود -که میآمد پیش ما و میرفت؛ رفت و آمد داشت- این تبدیل بشود به یک فرمانده مجرّب توانایی که مدّتها توانست نیروی زمینی ارتش را آن جور هدایت کند و آن جور پیش ببرد و در بزرگترین کارها شرکت کند. شهید بابایی [هم] از این قبیل است، و دیگرانی که بودند. این مدل ابتکاری از حضور مردم همیشه میتواند مطرح باشد. امروز هم ما میتوانیم. اگر همّت بکنیم و با نگاه درست به مردم و مسائل نگاه کنیم، میتوانیم از این مدل استفاده کنیم. البتّه وضع جنگ یک وضع دیگری است، وضع اقتصاد یک وضع دیگری است. صاحبان فکر، صاحبان اندیشه میتوانند به این [مدل] به صورت یک ابزار اقتدار ملّی نگاه کنند و آن را دنبال بکنند.1399/06/31
لینک ثابت
در دفاع مقدّس برای حضور مردمی یک مدلسازی جدیدی انجام گرفت. نحوهی حضور مردمی یک نحوهی شگفتآوری است و بر اساس این حضور، بُروز استعدادها [است] که حالا من مختصری دربارهی هر کدام از اینها عرض میکنم.
اوّلاً همهی آحاد ملّت ایران، آنهایی که مایل بودند در این عرصه شرکت کنند، هر که بود، هر چه بود، توانست در یک شبکهی زنده، کارآمد، داوطلبانه و پُرشور جای خودش را پیدا کند. فرض بفرمایید یک رزمندهی سیزده چهارده ساله که حالا مثلاً با دستکاری در شناسنامه موفّق شده بود خودش را به جبهه برساند، جایش مشخّص بود؛ یعنی میتوانست جای خود را پیدا کند، بیکار نمانَد؛ فرض بفرمایید که آب بیاورد، خبر ببرد، پیامرسان باشد و از این قبیل کارها. یک پیرمرد هفتادساله هم که میرفت جبهه، او هم همین جور؛ او هم میتوانست کار خودش را پیدا کند. توقّعی که از یک پیرمرد در جبهه وجود داشت، کاملاً مشخّص بود، معلوم بود؛ هیچ کس بیکار نمیمانْد؛ نه آن بچّهی سیزدهساله بیکار میماند، نه آن پیرمرد هفتادساله بیکار میماند. یا فرض بفرمایید یک دختر دانشآموز هشت نُه ساله، ده ساله -دبستانی- که میخواست در این کار، او هم شرکت کند، جای خودش را پیدا میکرد؛ برمیداشت نامه مینوشت به برادر رزمندهی ناشناس و این نامه را در بستههای غذایی و هدایای مردمیای که میفرستادند میگذاشت و میفرستاد. مکرّر اتّفاق افتاده بود که رزمنده در میدان جنگ فرض کنید که این بستهی غذایی را باز میکرد میدید یک نامه در آن هست، میخواند میدید بله، یک بچّهای، یک دختر هفت هشت سالهای، دهسالهای نوشته «برادر رزمنده! خسته نباشید، من دعایتان میکنم و مانند اینها»؛ یعنی یک دختربچّه هم میتوانست در اینجا حضور داشته باشد؛ یک بانوی محترم هم میتوانست با چرخ خیّاطیِ خودش، با وسایل طبخ خودش، با مربّاسازی خودش، با ترشی انداختن خودش، با نان پختن خودش، با لباس شستنِ خودش به پشت جبهه کمک کند. بنده در اهواز رفتم یک نقطهای را دیدم که جمعیّتی از بانوان و زنهای محترم آنجا جمع شده بودند و لباسهای چرک رزمندگان را میشستند؛ یعنی همه میتوانستند جای خودشان را پیدا کنند و مشغول بودند. پزشک جرّاح مشخّصاً میتوانست آنجا حضور داشته باشد و حضور داشت و ما دیدیم. کاسب جزء، روحانی مسجد، کارگر کارخانه، شاعر و سرودخوان، راننده و صاحبکار و ریختهگر، کشاورز روستایی، کارمند اداری و انواع و اقسام گروههای مردمی میتوانستند در این شبکهی عظیم مردمی حضور پیدا کنند؛ این یک مدل جدید بود. این در دنیا هیچ سابقهای ندارد؛ هیچ جا ما [نمونهاش را] نخواندهایم و نشنیدهایم. [دربارهی] جنگهای فراوان، کتابهایشان، فیلمهایشان درآمده، ما هم خیلی از این قبیل چیزها را خواندهایم، مطالعه کردهایم [امّا] نمونهی چنین بسیج مردمی عظیمی اصلاً وجود ندارد. این مدل جدید بود؛ مدلسازی جدید که همه میتوانستند همکاری کنند، همه میتوانستند همافزایی کنند همه [کمک]میدادند.1399/06/31
لینک ثابت
غرب با هر دو وجهش [در جریان دفاع مقدس علیه ما بود]؛ یعنی نه فقط غرب کاپیتالیست، غرب سرمایهداری، [بلکه] غرب کمونیست؛ چون کمونیسم هم از فراوردههای غرب است. در هر دو وجه! یعنی انگلیس علیه ما در دورهی جنگ فعّالیّت کرد، فرانسه علیه ما جدّاً فعّالیّت کرد، آلمان علیه ما جدّاً فعّالیّت کرد، یوگسلاوی هم که مال بلوک شرق بود علیه ما فعّالیّت کرد، شوروی هم که خب معلوم بود؛ یعنی همهی غربیها ماها را از کمترین امکانات محروم میکردند -واقعاً از کمترین امکانات محروم میکردند- هیچ چیز در اختیار نداشتیم از خارج؛ حتّی سلاح سبک، حتّی مهمّاتِ خیلی آسان در اختیار ما قرار نمیگرفت، [امّا] به طرف مقابل همه چیز میدادند؛ از میراژ برای بمباران تا سوپراِتاندارد برای زدن کشتیها تا اطّلاعات ماهوارهای برای آگاهی از مراکز تجّمع نیروها و حرکت نیروهای ما، تا پول، تا تانک و انواع و اقسام، همه چیز در اختیار دشمن قرار دادند، تا سلاح شیمیایی؛ یعنی حتّی سلاح شیمیایی هم دادند و صدّام سلاح شیمیایی را، هم علیه ما به کار برد، هم علیه ملّت خودش به کار برد؛ یعنی در حلبچه، صدّام سلاح شیمیایی به کار برد و در کشور ما هم که فراوان؛ یعنی غرب، اروپا، روی همهی ادّعاهای انساندوستانه و حقوقبشریِ خودش پا گذاشت، [آنها را] لگد کرد در قضیّهی تعامل با اینها؛ در دفاع از حکومت فاسد و دیکتاتوری ضدّبشری صدّام، همهی ادّعاهای خودش را تکذیب کرد. و این شناخت عمیق برای ما خیلی مغتنم است؛ یعنی واقعاً باید بدانیم و بفهمیم که غربیها این هستند و با توجّه به این آشنایی تصمیم بگیریم و فکر کنیم و کار کنیم.1399/06/31
لینک ثابت
امروز را به مناسبت چهلمین سال از آغاز دفاع مقدّس، روز «تکریم و بزرگداشت رزمندگان و پیشکسوتان و جلوداران عرصهی دفاع مقدّس» قرار دادهاند؛ بسیار کار بجا و درستی انجام گرفته. این تکریم، این بزرگداشت و نکوداشت جزو وظایف حتمی ملّی ما است، علاوه بر اینکه توصیهی مؤکّد اسلام هم هست. پیشکسوتان و رزمندگان که امروز روز تکریم آنها است، چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که از جان گذشتند، جان را کف دست گرفتند، از آسایش، زندگی خانوادگی، پدر و مادر، همسر، فرزندان، در مواردی، از آینده چشم پوشیدند، صرف نظر کردند و همهی داشتههای خودشان را به مصاف دشمنی بردند که تشخیص داده بودند بایستی در مقابل او از اسلام و از کشور دفاع کنند. از اسلام دفاع کردند، از انقلاب دفاع کردند، از عزّت ملّی دفاع کردند، از ناموس دفاع کردند؛ برخی از اینها عروج کردند و بعضی هم ماندند و کار را به پایان رساندند؛ فَمِنهُم مَن قَضیٰ نَحبَه وَ مِنهُم مَن یَنتَظِر.1399/06/31
لینک ثابت
دشمن جنگ را به راه انداخت با هدف اینکه نظام جمهوری اسلامی را، نظام اسلامی را ساقط کند و یک دستگاه حکومت وابستهی ضعیف و زبونی را بر سر کار بیاورد و سلطهی خودش را بر کشور ایجاد کند؛ و دشمن شکست خورد. یعنی این نکتهی بسیار اساسی و مهم که بعضاً شبههافکنی میکنند که آیا ایران در این جنگ پیروز شد یا نشد، [جوابش این است که] اصلاً پیروزی جمهوری اسلامی در جنگ تحمیلی مثل خورشید روشن است! [اینکه] همهی دنیای قدرتمند آن روز، بریزند سر یک کشور، برای اینکه نظام او را ساقط کنند، برای اینکه بتوانند بر او مسلّط بشوند، برای اینکه بتوانند سرزمین او را تجزیه کنند -یک قسمتهایی از غرب و از جنوب غربی کشور را اینها میخواستند تجزیه کنند- و هشت سال همهی توان خودشان را به کار ببرند، آخرش هم هیچ غلطی نتوانند بکنند، پیروزی از این بالاتر؟ این پیروزی نیست؟ ملّت ایران پیروزی درخشانی به دست آورد.
اوّلاً یک وجب از خاک کشور را نتوانستند جدا کنند؛ ثانیاً نتوانستند انقلاب و نظام را یک قدم به عقب برانند. و نظام بعد از جنگ و در پایان این هشت سال بسیار قویتر و تواناتر از قبل از شروع جنگ بود و نشاط و تواناییاش بیشتر بود؛ اینها پیروزیهای بزرگی است که اتّفاق افتاد.
...
در جمهوری اسلامی، کشور سربلند ایران توانست در مقابل دنیای قدرتمند مقابل خودش، یعنی شرق و غرب و اروپا و آمریکا و شوروی و مرتجعین و همه بِایستد و بر اینها پیروز بشود؛ این نکتهی اوّل که یک نکتهی بسیار مهمّی است و بخشی از هویّت ملّی ما است. اینکه گاهی گفته میشود و درست هم هست که «دفاع مقدّس بخشی از هویّت ملّی است»، به خاطر این است که دفاع مقدّس، مظهر بُروز هویّت والا و برجستهی ملّت ایران بود که توانستند جنگ را به پیروزی برسانند.1399/06/31
لینک ثابت
ادبیّات دفاع مقدّس باید تقویت بشود1399/06/31
لینک ثابت
ادبیّات دفاع مقدّس یک گونهی ادبی در قبال سایر ادبیّات نیست؛ یعنی این جور نیست که ما ادبیّات حماسی داریم، عشقی داریم، اجتماعی داریم، پلیسی داریم، یکی هم حالا مثلاً دفاع مقدّس؛ نه، دفاع مقدّس یک سرچشمه است، انواع و اقسام ادبیّات را میشود از آن انتزاع کرد و استفاده کرد.1399/06/31
لینک ثابت
ادبیّات جنگ، به طور کلّی ادبیّات بشارتی است.1399/06/31
لینک ثابت
رزمندگان یا عروج کردند یا ماندند و کار را به پایان رساندند
امروز را به مناسبت چهلمین سال از آغاز دفاع مقدّس، روز «تکریم و بزرگداشت رزمندگان و پیشکسوتان و جلوداران عرصهی دفاع مقدّس» قرار دادهاند؛ بسیار کار بجا و درستی انجام گرفته. این تکریم، این بزرگداشت و نکوداشت جزو وظایف حتمی ملّی ما است، علاوه بر اینکه توصیهی مؤکّد اسلام هم هست. پیشکسوتان و رزمندگان که امروز روز تکریم آنها است، چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که از جان گذشتند، جان را کف دست گرفتند، از آسایش، زندگی خانوادگی، پدر و مادر، همسر، فرزندان، در مواردی، از آینده چشم پوشیدند، صرف نظر کردند و همهی داشتههای خودشان را به مصاف دشمنی بردند که تشخیص داده بودند بایستی در مقابل او از اسلام و از کشور دفاع کنند. از اسلام دفاع کردند، از انقلاب دفاع کردند، از عزّت ملّی دفاع کردند، از ناموس دفاع کردند؛ برخی از اینها عروج کردند و بعضی هم ماندند و کار را به پایان رساندند؛ فَمِنهُم مَن قَضیٰ نَحبَه وَ مِنهُم مَن یَنتَظِر؛(1) که این جماعتی که امروز به عنوان رزمندگان، به عنوان پیشکسوتان در این جلسهی سراسری کشوری حضور دارند، جزو این کسانی هستند که این افتخار را داشتند که رفتند و این توفیق را داشتند که کار را به پایان رساندند.1399/06/31
1 )
سوره مبارکه الأحزاب آیه 23
مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا
ترجمه:
در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.
لینک ثابت
ادبیات جنگ، ادبیات بشارت است
ادبیّات جنگ، به طور کلّی ادبیّات بشارتی است؛ ببینید قرآن هم دربارهی شهدا میفرماید که «وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون».(۱) بشارت میدهند؛ بشارت میدهند به چه؟ که دو آفت مهم را نبایستی داشته باشند و ندارند؛ یعنی نفی این دو آفت را بشارت میدهند: یکی ترس، یکی اندوه؛ هم ترس را، هم اندوه را نفی میکنند. به نظر من اگر ما نشاط اجتماعی میخواهیم، اگر امید و شادابی و سرزندگی میخواهیم، اگر طراوت در نسلهای جوانمان میخواهیم، باید به این گزارهی ملکوتی و قرآنی ایمان بیاوریم؛ این «یَستَبشِرونَ» خیلی مهم است. خوف و حزن دو آفت بزرگ است برای یک ملّت، برای یک جماعت، برای یک انسان. ترس و اندوه دو آفت بزرگ است؛ این دو آفت با بشارت قرآنی برداشته میشود؛ همچنان که اگر مقاومت هم بکنیم، این دو آفت برداشته میشود. آن هم [بیان] آیهی قرآن است: اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلٰئِکَةُ اَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا؛(2) مقاومت هم همین جور است. اگر میخواهید خوف نداشته باشید، حزن نداشته باشید، مقاومت و استقامت را سرمشق کار خودتان قرار بدهید؛ آن وقت خوف هم نخواهید داشت، حزن هم نخواهید داشت؛1399/06/31
1 )
سوره مبارکه آل عمران آیه 170
فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ وَيَستَبشِرونَ بِالَّذينَ لَم يَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنونَ
ترجمه:
آنها بخاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و بخاطر کسانی که هنوز به آنها ملحق نشدهاند [= مجاهدان و شهیدان آینده]، خوشوقتند؛ (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان میبینند؛ و میدانند) که نه ترسی بر آنهاست، و نه غمی خواهند داشت.
2 )
سوره مبارکه فصلت آیه 30
إِنَّ الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلائِكَةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتي كُنتُم توعَدونَ
ترجمه:
به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل میشوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس ما آغاز شد؛ اینجا است که انسان نقش بسیار حسّاس و شگفتانگیز رهبری و فرماندهیِ امام بزرگوار را تشخیص میدهد. امام در یک چنین شرایطی توانست آغاز جنگ را و بعد تداوم این حرکت را در زیر چشم خود و ارادهی خود به پیش ببرد و اداره کند. بعضیها انکار میکنند، اظهار تعجّب میکنند که چطور ممکن است یک روحانی مسنّ پیرمردی در سنین هشتادوچندساله مثلاً بتواند نیروهای مسلّح را در جنگ اداره کند؛ خیال میکنند که مدیریّت جنگی و فرماندهی جنگیِ امام به این بود که برود مثلاً در قرارگاههای تاکتیکی مقدّم بنشیند عدّهها را جابهجا کند، یگانها را این ور و آن ور بفرستد. مسئله این نبود، مسئلهی امام چند چیز دیگر بود: اوّلاً مهم این بود و کار بزرگ امام این بود که از اوّل حجم واقعی این کارزار را شناخت، از اوّل فهمید که معنای این جنگ چیست؛ خیلی از ماها نمیدانستیم، نمیفهمیدیم. خب دو کشور همسایه خیلی اوقات میشود درگیری با هم پیدا میکنند؛ خیلی اهمّیّتی ندارد. امام نه، امام از اوّل فهمید که این یک درگیریِ عادّی بین دو همسایه نیست، دشمن را شناخت و فهمید که دشمن اصلی در این جنگ کیست و تشخیص داد که صدّام یک ابزار است. و امام دربارهی جنگ، دربارهی دفاع مقدّس متعدّد سخنرانی میکرد؛ در سخنرانیای که مربوط به جنگ بود امام مثلاً میفرمود که آمریکا از شوروی بدتر، شوروی از آمریکا بدتر، انگلیس از هر دو بدتر؛ یعنی تعرّض و خطابش به آن کسانی بود که شناخته بود که اینها عاملان اصلی هستند و پشت صحنهی جنگ در واقع اینها هستند.
ثانیاً یک تشخیص اساسی و حیاتی امام داد و آن این بود که این مسئلهی مهم را فقط ملّت ایران میتواند حل کند. این مسئله، صرفاً مسئلهی نیروهای مسلّح نیست. ولو نیروهای مسلّح بعد خب وضع بهتری پیدا کردند لکن این کار، کار ملّت ایران است، ملّت باید وسط بیاید؛ همچنان که ملّت ایران انقلاب را به پیروزی رساند، جنگ را هم ملّت ایران باید به پیروزی برساند. امام این را تشخیص داد و بر اساس آن عمل کرد و این حرکت عظیم مردمی [بسیج] را... به وجود آورد. [بعد] شخصیّت امام، نفوذ معنوی امام، صداقت و معصومیّت بیان امام که وقتی حرف میزد آثار معصومیّت و صداقت در بیان او برای همه آشکار بود، میفهمیدند که حقیقت را دارد بیان میکند؛ بعد نگاه تیزبین او که یک اعماقی را مشاهده میکرد که به معنای واقعی کلمه [مصداق] «آنچه در آینه جوان بیند، پیر در خشت خام آن بیند»[بود]. گاهی ماها با مسئولین نظامی در بعضی از مسائل نظامی مراجعه میکردیم به ایشان و امام گاهی یک نکاتی را بیان میکردند که برای انسان واقعاً [مایهی] تعجّب بود که ایشان چطور به این نکات توجّه میکند.
و بعد هم قاطعیّت بینظیر، آن قاطعیّت فوقالعاده؛ کارهای نشدنی را که به معنای واقعی کلمه نشدنی به نظر میرسید، امام به طور قاطع [مثلاً میفرمود] «حصر آبادان باید برداشته شود». خب آن وقتی که آبادان در حصر افتاد، بنده اتّفاقاً در اهواز بودم، اصلاً قابل تصوّر نبود چطور ممکن است حصر آبادان برداشته بشود [امّا] امام قاطع فرمودند. [یا میفرمود] «خرّمشهر باید آزاد بشود»، در قضیّهی قبل «سوسنگرد باید آزاد شود»؛ یعنی چیزهای نشدنی را که به نظر افراد حاضر در آنجا میآمد، این را امام به صورت قاطع بیان کردند. رهبری امام و هدایت امام و فرماندهی امام، اینها بود؛ و متأسّفانه نقش امام در نوشتههای مربوطه به جنگ، در بحثهای مربوط به جنگ، مورد غفلت واقع شده!1399/06/31
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
امام در حالات مختلف جنگ، به اقتضای آن حالت، موضعگیری میکرد و آن نکتهی اصلی را بیان میکرد. یک وقت مثلاً فرض کنید، یک قضیّهای پیش آمده بود در صحنه، در میدان که مردم روحیهشان را از دست داده بودند و بایستی روحیه پیدا میکردند؛ امام سعی میکرد به مردم روحیه بدهد و دشمن را تحقیر کند. معنای اینکه [فرمودند] «یک دزدی آمده، یک سنگی انداخته و فرار کرده»، این است که رزمندگان ما که به جبهه رفتند، دارند دشمن فراری را تعقیب میکنند. روحیه دادن به ملّت. یک وقت لازم بود که از غرور رزمندگان جلوگیری بشود؛ فرض بفرمایید رزمندگان با حدود یک ماه تلاش کُشنده و فوقالعاده توانسته بودند خرّمشهر را فتح کنند -خب این خیلی دستاورد عجیب و بزرگی بود که خرّمشهر را رزمندگان ما، ارتش و سپاه و بسیج، توانستند از دشمن باز پس بگیرند- خب این ممکن بود غرور ایجاد کند؛ اینجا برای اینکه این غرور به وجود نیاید که ضربهاش بر همهی افرادی که دستاندرکار در هر نقطهای هستند بسیار زیاد است، امام فرمود «خرّمشهر را خدا آزاد کرد»؛ [یعنی] ما وسیله هستیم؛ مطلب را مستند به ارادهی الهی و قدرت الهی میکند؛ این اینجا لازم است. فرض بفرمایید یک وقت رزمندگان دچار یک مشکلی شدند، احتیاج به تفقّد داشتند، احتیاج به دلگرمی داشتند، امام تفقّد میکرد از آنها که «بازوی رزمندگان را میبوسم». یعنی مراقب [بود]؛ مثل یک پدر مهربان و مثل یک مدیر قوی و آگاه، مسلّط بر عرصه، هر وقتی هر چه لازم بود، از این بزرگوار صادر میشد. و باید در تحقیقات ما، در کارهایی که انجام میگیرد، حتماً نقش امام روشن بشود.1399/06/31
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
در دفاع مقدّس انسان نقش بسیار حسّاس و شگفتانگیز رهبری و فرماندهیِ امام بزرگوار را تشخیص میدهد.1399/06/31
لینک ثابت
امام خمینی(رضواناللهتعالیعلیه)
شخصیّت امام، نفوذ معنوی امام، صداقت و معصومیّت بیان امام که وقتی حرف میزد آثار معصومیّت و صداقت در بیان او برای همه آشکار بود1399/06/31
لینک ثابت