حافظ بدون شک، درخشانترین ستاره¬ی فرهنگ فارسی است.1367/08/28
لینک ثابت
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحهی قبلی اینجا کلیک کنید.
حافظ بدون شک، درخشانترین ستاره¬ی فرهنگ فارسی است.1367/08/28 لینک ثابت من امروز مایل بودم بتوانم یک بحث مورد قبول خود حد اقل در این مجمع شما داشته باشم. ارادت به حافظ و احساس مسئولیت در مقابل پیام حافظ و جهانبینی او و نیز زبان او، من را وادار میکند و میکرد به شرکت در این اجتماع و همکاری با شما؛ امّا وقت و گرفتاریهای من به من اجازه ندادهاند و نمیدهند که آنچنانکه دلخواه یک دوستدار حافظ است، در بارهی او حرف بزنم و بیان کنم.1367/08/28 لینک ثابت یکی دیگر از مباحث عرفانی موجود در بساط عرفا، مسألهی حیرت است. همان چیزی که متأسّفانه به شک تعبیر شده در کلام کسانی که معنای حیرت عارف را درک نکردند، و آن را تفسیر کردند یا تعبیر کردند به شک. شکّ یعنی تردید در ریشهی قضایا، در اصلِ قضیّه تردید دارد. این غیر از حیرت عارف است که هر چه عرفان او و معرفت او بیشتر میشود، حیرت او هم بیشتر میشود که: «زدنی فیک حیرة» از دعاهایی است که نقل شده و مأثور است. «و ما عرفناک حقّ معرفتک»(1) که از رسول اکرم نقل شد. بیاعتنائی به دنیا، دید عارفانه است. اینی که ما بیائیم این تعبیرات مربوط به بیاعتنائی را مربوط به رندی او بدانیم این درست نیست. بالأخره آن رندی که آنها تصویر میکنند و از کلام خود او استفاده میکنند: «خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی»؛ پولی میخواسته، وظیفهای میخواسته تا اینکه بتواند همان بادهی خودش را تأمین کند! آن رند مورد تصویر آن آقایان، این چه طور میتواند به دنیا و مافیها بیاعتنا باشد؟! اگر همان شاه شجاع و حتّی همان امیر مبارزالدین منفور پیش حافظ، اگر پولی به حافظ میداد، آن حافظی که آنها تصویر میکنند، مطمئناً آن پول را از او میگرفت و میرفت و صرف «می» میکرد و میخورد و میخوراند و مینوشید و مینوشانید. اینکه بیاعتنائی به دنیا تویش درنمیآید. بیاعتنائی به دنیا مال آن انسان مستغنی است. کی مستغنی است؟ آن کسی که دلش با خدا آشناست. غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است ... در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است الهی منعمم گردان به درویشی و خرسندی این مال یک آدم رندِ عرق خورِ پلاسِ درِ خانهی عرقفروش نیست! آن چهرهی زشتی که بعضی ترسیم میکنند از حافظ، این مال یک عارف پاکباخته است استغنا، بیاعتنائی به دنیا.1367/08/28 1 )
لینک ثابت
عوالی اللئالی، ابن ابی جمهور احسائی، ج 4، ص 132؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 68، ص 23. وَ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك. ترجمه: منزّهى تو! ما آن گونه كه بايد، تو را نشناختهايم. شما تصویرگری فردوسی را در شاهنامه، مشاهده میکنید که چه تصویرهای زیبائی از طبیعت، از وضعیت، میکند.1367/08/28 لینک ثابت اینی که گفته میشود که در شعر حافظ مضمون نیست، این ناشی از دو علت است: یکی اینکه مضامین حافظ آن قدر بعد از او تکرار شده و تقلید شده که امروز که ما آن را میخوانیم، به گوشمان تازه نمیآید. این گناه حافظ نیست این مدح حافظ است که شعر او و سخن او و مضمون او، آن قدر دست به دست گشته و همه او را گفتند و گرفتند و تقلید کردند که امروز یک حرف تازه به گوش نمیآید و دوم اینکه: زیبائی سخن و صافی سخن، آن چنانی که مضمون در او گم میشود، بر خلاف بسیاری از گویندگان سبک هندی که مضامین عالی را به کیفیتی بیان میکنند که زبان سبک هندی این البته این، نقص آن سبک هم نیست، در آنجا هم در جای خود بحث دارد و نظر هست که آنجا یکی از کمالات سبک هندی است. بههرحال در آنجا برجسته است مضمون در شعر حافظ، آن چنان هموار و آرام بیان شده، مضمون که به چشم نمیآید.1367/08/28 لینک ثابت قرآن درس همیشگی زندگی انسان است.1367/08/28 لینک ثابت |