ارتباط صنعت و دانشگاه البته تحقیقات لازم است، بودجهی اختصاصی لازم است، فضای تشویق و میدان دادن به کار لازم است، اتصال دانشگاه با صنعت لازم است؛ همهی اینها جزو لوازم کار است. البته مسؤولیت به عهدهی ماهاست، به عهدهی مسؤولان است، به عهدهی دولت است؛ در این تردیدی نیست. در چند سال اخیر، فضا هم خوشبختانه با تکرار و اصرار بحمدالله در محیط دولت بهوجود آمده است؛ میخواهند این کارها انجام بگیرد و بحمدالله کارهایی هم شده؛ لیکن آنکه عنصر اصلی و میداندار اصلی و پهلوان اصلی این میدان است، شما هستید؛ آن نیروی انسانی علاقهمند به کار است که مثل گیاهی که در دل صخرههای سخت هم راه خودش را باز میکند، بیرون میآید و میبالد.1383/12/05
روشنفکری وقتی یک کشوری در سراشیبیِ انحطاط اجتماعی یا سیاسی یا فنی واقع میشود، مهمترین ضایعهیی که برای کشور پیش میآید، این است که سرمایههای کشور به کار گرفته نمیشود؛ این طبیعیِ دوران انحطاط است. ما در یک دوران تقریباً صدساله، انحطاط بسیار تأسفباری را گذراندیم. این دوران از اواسط دورهی قاجار آغاز میشود تا پایان دورهی پهلوی؛ یعنی حتی در دورهی پهلوی هم که دورهی مدرنیزاسیون ایران طبق نگاه خود متولیان دولتی و روشنفکرهای آن روز است، متأسفانه ما در سراشیب انحطاط حرکت کردیم. چرا میگوییم انحطاط؟ شاید اوایل دورهی قاجار هم ما خیلی هنر بزرگی در زمینههای مختلف علمی و صنعتی نشان ندادیم؛ اما من آن را دوران انحطاط نمیگویم؛ دوران انحطاط، مربوط به اواسط دورهی قاجار و بعد است. چرا؟ چون این دوران، دورانی است که ملت ایران از حرکت طبیعی خود- که گاه سرعت میگرفت، گاه دچار بُطء و کندی میشد- کنار افتاد؛ یعنی افسون شد. یک ملت، همیشه پیشتاز نیست. یک ملتِ بااستعداد گاهی بهخاطر عوامل مختلف، پیشروی و سرعت و شتاب دارد؛ گاهی هم کندی دارد؛ اما یکوقت یک ملت افسون میشود؛ این افسون تحقق پیدا کرد. افسون در مقابل چه چیزی؟ در مقابل یک موجود تازهنفسِ زندهی نگاهکنندهی به مسائل جهان به صورت ریز و کلان؛ و آن، تمدن صنعتی و پیشرفت علمی غرب بود. این موجود، با نگاهِ تصرف جهان به میدان آمد؛ لذا برای خودش مفید شد، ولی برای دنیا مایهی زیان شد. تا یک برههی طولانی از زمان، مثل بختکی افتاد روی ملتهای غافلی از قبیل ملت ما و ملتهای آسیا و آفریقا و نقاط دیگری از جهان؛ نگذاشت اینها حرکت طبیعی خود را- که گاهی شتاب داشت و گاهی کند بود- ادامه دهند؛ اینها را افسون کرد.
از اواسط دورهی قاجار نشانههای پیشرفت اروپایی در کشور ما بتدریج شروع کرد ظاهر شدن. روشنفکران ما کسانی بودند که به اروپا میرفتند یا نوشتههای آنها را میخواندند؛ لذا با پیشرفتهای آنها آشنا میشدند و خود را در مقابل آنها ناتوان و حقیر میدیدند. این حرفِ تکرارشدهیی است از طرف روشنفکرهای صدر مشروطه، که ما فقط و فقط باید دنبال غربیها راه بیفتیم و به هرچه آنها میگویند، در همهی شئون زندگیمان عمل کنیم؛ این حرفی که از تقیزاده و دیگران نقل شده و واقعیت هم دارد. اینها میگفتند ما باید صددرصد به نسخهی آنها عمل کنیم تا پیش برویم؛ یعنی مجال ابتکار، ابداع، خلاقیت و نگاه بومی به مسائل علمی و صنعتی مطلقاً در محاسبهی اینها نمیگنجید. این را از این طرف حساب کنید؛ حالا طرف مقابلی که ما توصیه میشدیم به اینکه از او تبعیت کنیم، چیست؟ همان انقلاب صنعتی و انقلاب علمی و پیشرفت علمییی است که نگاهش فقط محدود به چارچوب کشور خود نمیشود؛ بلکه به دنیا به چشم یک ذخیره و یک انبار بزرگ که باید از آن استفاده کند و ببلعد تا اینکه بتواند حجم خودش را بیشتر کند و خود را توسعه دهد، نگاه میکند. این زمانی که من اشاره میکنم، زمانی است که بیش از صد سال از شروع استعمار گذشته بود؛ یعنی پرتغالیها، اسپانیاییها، انگلیسیها، هلندیها و بخشهای مختلف اروپا به مناطق ثروتمندِ دستنخوردهی دنیا، از جمله منطقهی ما، منطقهی اقیانوس هند، شبه قارّهی هند، اندونزی، آفریقا و بقیهی مناطق گوناگون دست انداخته بودند و آن ثروتهای عجیب و دستنخورده را پیدا کرده بودند. البته خُلقیات اروپاییها هم در این کار تأثیر داشت. بعضی از این خُلقیات مثبت است، بعضی از آنها منفی. من از کسانی نیستم که غربیها را یکسره دارای خُلقیات منفی بدانم؛ نه، خلقیات مثبتی هم دارند؛ خطرپذیرند، شجاعند، دنبالگیرند. اینها سوار کشتی شدند، راه افتادند، رفتند تا به کشورها و مناطق دستنخورده برسند؛ یعنی انبارهای ثروت طبیعی. آسیا را فتح کردند، آفریقا را فتح کردند، طبعاً آمریکا را هم فتح کردند.1383/12/05
تحریم اقتصادی قبل از انقلاب جزو حرفهایی که ما همیشه میزدیم، این بود که ما گندم را از امریکا میخریم و سیلوی ما را هم شورویها میسازند. بنده اوایل انقلاب به منطقهی جنوب رفتم و دیدم بچههای جهاد سازندگی و مهندسان شما یک سیلوی با ظرفیت کم ساختهاند. به نظرم همانجا به سجده افتادم؛ چون سیلو، سازهی دشواری است؛ خیلی آسان نیست. وقتی انسان به ظاهر آن نگاه میکند، چیز سادهیی به نظر میآید؛ اما سازهی پیچیدهیی است. ما این چیز پیچیده را توانستیم درست کنیم. امروز ما یکی از سیلوسازهای معتبر بینالمللی با ظرفیتهای بالا هستیم؛ برای خیلی جاهای دیگر هم ساختهایم. بنابراین قهر و ناهمدلی و کجتابیِ دنیای غرب با ما، به ضرر ما تمام نشد. بعضیها این را به عنوان یک فاجعه در نظر میگیرند و میگویند تحریم اقتصادی پدر تکنولوژیِ ما را درمیآورد. بله، ممکن است جادهی آسفالته را از جلوی انسان بگیرد، اما همیشه جادهی آسفالته خوب نیست؛ گاهی هم جادههایی که انسان به دست خودش کشیده و مسیرش را روی آن طی میکند، برای محکم کردن عضلات انسان خیلی مفیدتر است؛ گاهی هم راه را میانبر میکند. جادهی آسفالتهیی که دیگران کشیدهاند، ما را به جاهایی میبرد که کِشندههای آن جاده میخواستند. اگر بخواهیم خودمان جاده بکشیم، گاهی جادهی میانبُر میکشیم و راه میانبُر میزنیم. ما علت انحطاط خود را در آن افسونشدگی میدانیم. امروز ما از آن وضعیت بیرون آمدهایم. یکی از بزرگترین خدمات نظام جمهوری اسلامی- همانطور که گفتم- در زمینههای علم و فناوری این است که ما را به این باور رساند که میتوانیم.1383/12/05
تمدن اسلامی سالهاست که ما آمارهای گوناگون را از بخشهای مختلف میگیریم و میخوانیم؛ میدانم خیلی پیشرفت کردهایم؛ اما این پیشرفتها برای جامعهی ایرانی کافی نیست. جامعهای که پزشک و ستارهشناس و عالم اجتماعیِ هزار سال قبلش قرنها بعد در دنیا متلألئ و درخشیده است، این پیشرفتها برای او کم است. امروز هم بااینکه دنیای پزشکی ممکن است از تحقیقات هزار سال پیش ابن سینا استفادهی زیادی نَبَرد- اگرچه عقیدهام این است که بازهم دانش امروز میتواند از آنها در زمینههایی استفاده کند- اما وقتی به این تحقیقات نگاه میکند، تحسین و تجلیل میکند. تحقیقات محمد بن زکریای رازی و خواجه نصیر و خیام و خوارزمی و دیگران هم همینطور است. شأن ما این است؛ لذا این پیشرفتها برای ملت ما کم است. همین چند روز قبل، یکی از چهرههای سیاسی ما به یکی از کشورهای مطرح اسلامی رفته بود- که من نمیخواهم اسم بیاورم- رئیسجمهور آن کشور جلوی حضارِ غیر ایرانی و غیر بومی آن کشور، که از کشورهای اروپایی بودند- نه در جلسهی خصوصی که حملِ بر مصانعه و تعارف شود- گفته بود که ما مسلمانها به ایران افتخار میکنیم؛ هم به امروز ایران و نظام جمهوری اسلامی، هم به ایرانِ در تاریخ اسلام. گفته بود این پیشرفتهای اسلامی، دانش اسلامی و تمدن اسلامی را ایرانیها رشد دادهاند و به بالندگی رساندهاند و به یک معنا پایهگذاری کردهاند. ما این توقع را از خودمان داریم؛ ما میخواهیم در زمینهی دانش و فناوری به جایی برسیم که شأن ملت ایران است. این فقط یک نگاه غرورآمیز ملی نیست، این نژادپرستی نیست؛ این حتی یک نگاه انسانیِ عام به همهی بشریت است؛ بهخاطر اینکه اگر ما بتوانیم در دانش، در خط مقدم قرار بگیریم، انگیزههای جهانگیری و جهانگشاییِ غرب را نداریم؛ انگیزههای سودجویانهی از ملتها را نداریم؛ دانش ما که به سود ماست، به سود ملتهای دیگر هم هست.1383/12/05
جهاد سازندگی نتیجهی این تحریمها این شد که امروز ما در زمینهی ضد زره، جزو ده کشور سطح اول دنیا هستیم. امروز ما در زمینهی غنیسازی اورانیوم جزو ده، یازده کشور دنیا هستیم که این فناوری را در این حد داریم. این فناوری، بومی هم هست. ما فرق داریم با آن کشوری که چون نظام کمونیستی داشت، شورویِ آن روز به او کمک کرد. بعضیها چین را به رخ ما میکشند. چین در ده سالِ اولِ انقلابش تمام امکانات را از شورویِ آن روز گرفت؛ آن موقعی که هنوز میانهشان بههم نخورده بود. اما در هیچ سالی از سالها، هیچ قدرتِ دارای دانش و صنعت به ما کمک نکرد. هر کار کردیم، خودمان کردیم. قبل از انقلاب جزو حرفهایی که ما همیشه میزدیم، این بود که ما گندم را از امریکا میخریم و سیلوی ما را هم شورویها میسازند. بنده اوایل انقلاب به منطقهی جنوب رفتم و دیدم بچههای جهاد سازندگی و مهندسان شما یک سیلوی با ظرفیت کم ساختهاند. به نظرم همانجا به سجده افتادم؛ چون سیلو، سازهی دشواری است؛ خیلی آسان نیست. وقتی انسان به ظاهر آن نگاه میکند، چیز سادهیی بهنظر میآید؛ اما سازهی پیچیدهیی است. ما این چیز پیچیده را توانستیم درست کنیم. امروز ما یکی از سیلوسازهای معتبر بینالمللی با ظرفیتهای بالا هستیم؛ برای خیلی جاهای دیگر هم ساختهایم. بنابراین قهر و ناهمدلی و کجتابیِ دنیای غرب با ما، به ضرر ما تمام نشد. بعضیها این را به عنوان یک فاجعه در نظر میگیرند و میگویند تحریم اقتصادی پدر تکنولوژیِ ما را درمیآورد. بله، ممکن است جادهی آسفالته را از جلوی انسان بگیرد، اما همیشه جادهی آسفالته خوب نیست؛ گاهی هم جادههایی که انسان به دست خودش کشیده و مسیرش را روی آن طی میکند، برای محکم کردن عضلات انسان خیلی مفیدتر است؛ گاهی هم راه را میانبر میکند. جادهی آسفالتهیی که دیگران کشیدهاند، ما را به جاهایی میبرد که کِشندههای آن جاده میخواستند. اگر بخواهیم خودمان جاده بکشیم، گاهی جادهی میانبُر میکشیم و راه میانبُر میزنیم. ما علت انحطاط خود را در آن افسونشدگی میدانیم. امروز ما از آن وضعیت بیرون آمدهایم. یکی از بزرگترین خدمات نظام جمهوری اسلامی - همانطور که گفتم - در زمینههای علم و فناوری این است که ما را به این باور رساند که میتوانیم. امروز این باور وجود دارد و واقعاً ما میتوانیم. ما در زمینههای اقتباس، قطعهسازی، مشابهسازی و در مدلهای فناوریِ امروز دنیا پیشرفتهای خیلی خوبی کردهایم.1383/12/05
صنعت, مسئله هستهای ایران, پیشرفت, پیشرفت علمی و فناوری, پیشرفت علمی ایران ما اگر در صنعت و در دانش پیشرفت کنیم، به سود دنیا و ملتهای عقبافتاده و در درجه اول به سود دنیای اسلام است.1383/12/05
تولید علم ما هنوز با دانش جهانی خیلی فاصله داریم. البته این فاصله در دوران انحطاط، خیلی زیاد بود؛ اما امروز این فاصله به آن اندازه نیست. ما توانستهایم پیش برویم، اما هنوز فاصله داریم. اینکه من گفتم تولید علم، معنایش این نیست که علم دیگران را یاد بگیریم- آن را که باید یاد بگیریم و در این شکی نیست- معنایش این است که ما خطِّ مرزِ دانش را بشکنیم، باز کنیم و آفاق جدیدی را فتح کنیم؛ البته این کارِ دشواری است. ما باید به فناوری جهشی دست پیدا کنیم؛ ما باید بتوانیم بر فناوریهای موجود دنیا بیفزاییم؛ ما باید بتوانیم اختراع صددرصد ایرانی را در بازارهای دنیا مطرح کنیم. البته در راهی که تا امروز آمدهایم، خیلی خوب آمدیم؛ در این شکی نیست. من تا حدود زیادی با کارها آشنا هستم. سالهاست که ما آمارهای گوناگون را از بخشهای مختلف میگیریم و میخوانیم؛ میدانم خیلی پیشرفت کردهایم؛ اما این پیشرفتها برای جامعهی ایرانی کافی نیست. جامعهای که پزشک و ستارهشناس و عالم اجتماعیِ هزار سال قبلش قرنها بعد در دنیا متلألئ و درخشیده است، این پیشرفتها برای او کم است. امروز هم بااینکه دنیای پزشکی ممکن است از تحقیقات هزار سال پیش ابن سینا استفادهی زیادی نَبَرد- اگرچه عقیدهام این است که بازهم دانش امروز میتواند از آنها در زمینههایی استفاده کند- اما وقتی به این تحقیقات نگاه میکند، تحسین و تجلیل میکند. تحقیقات محمد بن زکریای رازی و خواجه نصیر و خیام و خوارزمی و دیگران هم همینطور است. شأن ما این است؛ لذا این پیشرفتها برای ملت ما کم است.1383/12/05
حمایت از تولید ملی من قبلاً در مصاحبه یی، بعد از آن که از سد دز بازدید کردم، این نکته را گفتم؛ شاید شما هم شنیده باشید. بعد از آن که شرکتهای خارجی قسمتی از سد دزِ ما را ساختند، برای مدت کوتاهی بهره برداری از نیروگاه آن را به یک شرکت داخلی دادند. بعد می خواستند ظرفیت نیروگاه را دو برابر کنند. یک شرکت امریکایی که متعهد شد بیاید ظرفیت نیروگاه را دو برابر کند، وقتی دید بهره بردار، ایرانی است، گفت اینها باید بیرون بروند؛ بنابراین اجازه نداد. دولت ایران بهره بردار ایرانی را بیرون کرد و بهره برداری از نیروگاه دز را به یک شرکت ایتالیایی داد؛ آن وقت امریکایی ها ظاهراً حاضر شدند بیایند پنجاه درصدِ دیگر نیروگاه را تکمیل کنند. بنابراین به ایرانی اصلاً اجازه داده نمی شد؛ حتی در زمینه ی بهره برداری. برای همین هم هست که ما در زمینه های ساخت - چه ساختهای صنعتی، چه سازه های ساختمانی، عمران و مهندسی های گوناگون در آن زمان - واقعاً یک چیز قابل ذکر و قابل عرضه یی که ساخت ایرانی باشد، نداریم؛ درحالی که نیروهای ما همان نیروهایند و نسل امروز از نسل دیروز متمایز و متفاوت نیست. همین جوانهایی که امروز توانسته اند این سدها، این نیروگاه ها، این بزرگراه ها، این خط آهن ها، این کارخانجات گوناگون، این طراحی ماشین ها و هواپیماها، این سلاح های نظامی و این فنآوری پیچیده ی هسته یی را تولید کنند، در نسل گذشته ی ما هم بودند؛ اما از این چیزها خبری نبود. این بزرگترین خدمت انقلاب به کشور است. به نظر من در زمینه های علمی، بزرگترین خدمت این است که این باور را به ما ایرانی ها بخشید که ما می توانیم؛ همان تعبیری که امام کردند: «ما می توانیم». آن روز به ما می گفتند شما بروید لولهنگ بسازید؛ آفتابه هایِ گلی یی که آن وقت ها می ساختند؛ یعنی آفتابه ی حلبی هم نه! ما حتی دسته ی بیل را هم از خارج وارد می کردیم؛ همچنین بقیه ی چیزهای مورد مصرف و مورد نیاز روزافزون صنعتی را. سطح زندگی پیشرفت می کرد و نیازهای فراوان روزبه روز پیش می آمد؛ همه ی اینها را ما باید از دیگران می گرفتیم و وارد می کردیم. برنامه ریزانِ آن وقت افتخار هم می کردند! سال 44 یا 45 در مشهد به دیدن دوستی رفته بودیم و تصادفاً یکی از نمایندگان مجلس شورای ملیِ آن روز هم به این جلسه آمده بود. دوره ی جوانی و پرشوری ما بود و از وابستگی و تسلط بیگانگان و این گونه مطالب حرفهایی زدیم؛ بی توجه به این که این آقا نماینده ی مجلس است. نماینده ی مجلسِ آن وقت - یعنی کسی که دربار لیست داده بود که ایشان باید نماینده ی فلان جا شود؛ آن وقت که انتخابات نبود - در جواب من یک مقدار با تفرعن و تکبر و اخم و تخم حرفهایی زد؛ از جمله این که گفت شما چه می گویید و به چه چیزی اعتراض می کنید؟ امروز اروپایی ها و غربی ها مثل نوکر دارند برای ما کار می کنند. ما نفت داریم، پول داریم، پول می دهیم و آنها کارگر مایند و مثل نوکر دارند برای ما کار می کنند! این، منطق یک نماینده ی مجلسِ آن روز است! دوره ی انحطاط که می گویم، یعنی این. فکر این بود که ما چرا تولید کنیم؟ چرا بسازیم؟ چرا یاد بگیریم؟ ما در خانه های خود مثل آقاها می نشینیم، برایمان می آورند و وسایل لازم را در اختیار ما می گذارند؛ ما هم پول نفت داریم، می دهیم و زندگی اشرافی می کنیم. این، منطق آن روزِ یک دولتمردِ در سطح بالا بود. فرهنگ حاکمِ آن روز بر دستگاه های اداره کننده ی کشور، همین بود؛ لذا آن صد سال، دوره ی انحطاط ماست. انقلاب این را به هم زد.1383/12/05
پیشرفت علمی ایران بنابراین قهر و ناهمدلی و کجتابیِ دنیای غرب با ما، به ضرر ما تمام نشد. بعضیها این را به عنوان یک فاجعه در نظر میگیرند و میگویند تحریم اقتصادی پدر تکنولوژیِ ما را درمیآورد. بله، ممکن است جادهی آسفالته را از جلوی انسان بگیرد، اما همیشه جادهی آسفالته خوب نیست؛ گاهی هم جادههایی که انسان به دست خودش کشیده و مسیرش را روی آن طی میکند، برای محکم کردن عضلات انسان خیلی مفیدتر است؛ گاهی هم راه را میانبر میکند. جادهی آسفالتهیی که دیگران کشیدهاند، ما را به جاهایی میبرد که کِشندههای آن جاده میخواستند. اگر بخواهیم خودمان جاده بکشیم، گاهی جادهی میانبُر میکشیم و راه میانبُر میزنیم. ما علت انحطاط خود را در آن افسونشدگی میدانیم. امروز ما از آن وضعیت بیرون آمدهایم. یکی از بزرگترین خدمات نظام جمهوری اسلامی- همانطور که گفتم- در زمینههای علم و فناوری این است که ما را به این باور رساند که میتوانیم. امروز این باور وجود دارد و واقعاً ما میتوانیم. ما در زمینههای اقتباس، قطعهسازی، مشابهسازی و در مدلهای فناوریِ امروز دنیا پیشرفتهای خیلی خوبی کردهایم.نکتهی سوم این است که اینها بههیچوجه کافی نیست. ما هنوز با دانش جهانی خیلی فاصله داریم. البته این فاصله در دوران انحطاط، خیلی زیاد بود؛ اما امروز این فاصله به آن اندازه نیست. ما توانستهایم پیش برویم، اما هنوز فاصله داریم. اینکه من گفتم تولید علم، معنایش این نیست که علم دیگران را یاد بگیریم- آن را که باید یاد بگیریم و در این شکی نیست- معنایش این است که ما خطِّ مرزِ دانش را بشکنیم، باز کنیم و آفاق جدیدی را فتح کنیم؛ البته این کارِ دشواری است. ما باید به فناوری جهشی دست پیدا کنیم؛ ما باید بتوانیم بر فناوریهای موجود دنیا بیفزاییم؛ ما باید بتوانیم اختراع صددرصد ایرانی را در بازارهای دنیا مطرح کنیم. البته در راهی که تا امروز آمدهایم، خیلی خوب آمدیم؛ در این شکی نیست. من تا حدود زیادی با کارها آشنا هستم. سالهاست که ما آمارهای گوناگون را از بخشهای مختلف میگیریم و میخوانیم؛ میدانم خیلی پیشرفت کردهایم؛ اما این پیشرفتها برای جامعهی ایرانی کافی نیست. جامعهای که پزشک و ستارهشناس و عالم اجتماعیِ هزار سال قبلش قرنها بعد در دنیا متلألئ و درخشیده است، این پیشرفتها برای او کم است. امروز هم بااینکه دنیای پزشکی ممکن است از تحقیقات هزار سال پیش ابن سینا استفادهی زیادی نَبَرد- اگرچه عقیدهام این است که بازهم دانش امروز میتواند از آنها در زمینههایی استفاده کند- اما وقتی به این تحقیقات نگاه میکند، تحسین و تجلیل میکند. تحقیقات محمد بن زکریای رازی و خواجه نصیر و خیام و خوارزمی و دیگران هم همینطور است. شأن ما این است؛ لذا این پیشرفتها برای ملت ما کم است. همین چند روز قبل، یکی از چهرههای سیاسی ما به یکی از کشورهای مطرح اسلامی رفته بود- که من نمیخواهم اسم بیاورم- رئیسجمهور آن کشور جلوی حضارِ غیر ایرانی و غیر بومی آن کشور، که از کشورهای اروپایی بودند- نه در جلسهی خصوصی که حملِ بر مصانعه و تعارف شود- گفته بود که ما مسلمانها به ایران افتخار میکنیم؛ هم به امروز ایران و نظام جمهوری اسلامی، هم به ایرانِ در تاریخ اسلام. گفته بود این پیشرفتهای اسلامی، دانش اسلامی و تمدن اسلامی را ایرانیها رشد دادهاند و به بالندگی رساندهاند و به یک معنا پایهگذاری کردهاند. ما این توقع را از خودمان داریم؛ ما میخواهیم در زمینهی دانش و فناوری به جایی برسیم که شأن ملت ایران است. این فقط یک نگاه غرورآمیز ملی نیست، این نژادپرستی نیست؛ این حتی یک نگاه انسانیِ عام به همهی بشریت است؛ بهخاطر اینکه اگر ما بتوانیم در دانش، در خط مقدم قرار بگیریم، انگیزههای جهانگیری و جهانگشاییِ غرب را نداریم؛ انگیزههای سودجویانهی از ملتها را نداریم؛ دانش ما که به سود ماست، به سود ملتهای دیگر هم هست. رئیسجمهور ما در سفر اخیر به چند کشور آفریقایی، طرحها و برنامههایی را مطرح کرده بودند. ایشان به من گزارش میدادند و میگفتند ما میتوانیم بعضی از این طرحها را به آسانی انجام دهیم- حتی به شکل نوتر و مدرنتر از آنچه اروپاییها انجام میدهند- اما آنها به چند برابرِ قیمت دارند برای کشورهای آفریقایی انجام میدهند. این کشورها چارهیی هم ندارند؛ مجبورند با یک تاجر اروپایی قرارداد ببندند و او میآید با قیمت چند برابر برایشان تمام میکند. ما اگر باشیم، اینطوری عمل نمیکنیم؛ ما با کشورها راه میآییم. نه اینکه سود ملی را ندیده بگیریم، بلکه به این معنا که سود ناشی از زیادهروی و تعدی و تجاوز را برای خودمان حلال نمیدانیم. ما اگر دانشی داشته باشیم، آن را به دیگران میدهیم. الآن کشوری وجود دارد- بلکه شاید کشورهایی- که ما یک روز از اینها یک وسیلهی مورد نیاز در کار نظامی را درخواست کردیم؛ اما این وسیله بااینکه ساخت کشور دیگری بود، هرچه کردیم، به ما ندادند! اجازه نداشتند بدهند. البته آن کشور با ما بد نبود، اما اجازه نداشت بدهد. این قضیه، مربوط به سالهای اوایل دههی 60 بود. کشوری که آن روز محصول ساخته شده را حاضر نبود به ما بدهد، امروز فناوری ساخت آن را که خود ما بهدست آوردهایم- و او نمیتوانست بهدست بیاورد- به او میدهیم؛ البته میفروشیم. ما اگر در صنعت و در دانش پیشرفت کنیم، به سود دنیا و ملتهای عقبافتاده و در درجه اول به سود دنیای اسلام است. بنابراین، اینکه ما باید پیشرفت کنیم و مرزهای علم را بشکنیم و باز کنیم، یک نگاه نژادپرستانهی خودخواهانه نیست، که ما چون ایرانی هستیم، باید این کار را بکنیم. بله، ما غرور ملی هم داریم؛ این را انکار نمیکنیم. ما به گذشتهی خودمان نگاه میکنیم و احساس عزت و سرافرازی میکنیم. ما کسانی بودیم که اسلام را با آغوش باز پذیرفتیم؛ ما کسانی بودیم که اهل بیت را زودتر از خیلیهای دیگر شناختیم؛ ما کسانی بودیم که در راه گسترش اسلام اینهمه تلاش کردیم؛ ما کسانی بودیم که مظلومان اهل بیت را که در خانههای خود- یعنی مدینه و مکه و کوفه- امان نداشتند، در آغوش خود پذیرفتیم.1383/12/05
شکستن مرزهای دانش نکته ی سوم این است که اینها به هیچ وجه کافی نیست. ما هنوز با دانش جهانی خیلی فاصله داریم. البته این فاصله در دوران انحطاط، خیلی زیاد بود؛ اما امروز این فاصله به آن اندازه نیست. ما توانسته ایم پیش برویم، اما هنوز فاصله داریم. این که من گفتم تولید علم، معنایش این نیست که علم دیگران را یاد بگیریم - آن را که باید یاد بگیریم و در این شکی نیست - معنایش این است که ما خطِ مرزِ دانش را بشکنیم، باز کنیم و آفاق جدیدی را فتح کنیم؛ البته این کارِ دشواری است. ما باید به فناوری جهشی دست پیدا کنیم؛ ما باید بتوانیم بر فناوری های موجود دنیا بیفزاییم؛ ما باید بتوانیم اختراع صددرصد ایرانی را در بازارهای دنیا مطرح کنیم. البته در راهی که تا امروز آمده ایم، خیلی خوب آمدیم؛ در این شکی نیست. من تا حدود زیادی با کارها آشنا هستم. سالهاست که ما آمارهای گوناگون را از بخش های مختلف می گیریم و می خوانیم؛ می دانم خیلی پیشرفت کرده ایم؛ اما این پیشرفت ها برای جامعه ی ایرانی کافی نیست. جامعه یی که پزشک و ستاره شناس و عالم اجتماعیِ هزار سال قبلش قرنها بعد در دنیا متلألئ و درخشیده است، این پیشرفت ها برای او کم است. امروز هم با این که دنیای پزشکی ممکن است از تحقیقات هزار سال پیش ِ ابن سینا استفاده ی زیادی نَبَرد - اگرچه عقیده ام این است که باز هم دانش امروز می تواند از آنها در زمینه هایی استفاده کند - اما وقتی به این تحقیقات نگاه می کند، تحسین و تجلیل می کند. تحقیقات محمدبن زکریای رازی و خواجه نصیر و خیام و خوارزمی و دیگران هم همین طور است. شأن ما این است؛ لذا این پیشرفت ها برای ملت ما کم است. همین چند روز قبل، یکی از چهره های سیاسی ما به یکی از کشورهای مطرح اسلامی رفته بود - که من نمی خواهم اسم بیاورم - رئیس جمهور آن کشور جلوی حضارِ غیرایرانی و غیربومی آن کشور، که از کشورهای اروپایی بودند - نه در جلسه ی خصوصی که حملِ بر مصانعه و تعارف شود - گفته بود که ما مسلمانها به ایران افتخار می کنیم؛ هم به امروز ایران و نظام جمهوری اسلامی، هم به ایرانِ در تاریخ اسلام. گفته بود این پیشرفت های اسلامی، دانش اسلامی و تمدن اسلامی را ایرانی ها رشد داده اند و به بالندگی رسانده اند و به یک معنا پایه گذاری کرده اند. ما این توقع را از خودمان داریم؛ ما می خواهیم در زمینه ی دانش و فناوری به جایی برسیم که شأن ملت ایران است. این فقط یک نگاه غرورآمیز ملی نیست، این نژادپرستی نیست؛ این حتی یک نگاه انسانیِ عام به همه ی بشریت است؛ به خاطر این که اگر ما بتوانیم در دانش، در خط مقدم قرار بگیریم، انگیزه های جهان گیری و جهان گشاییِ غرب را نداریم؛ انگیزه های سودجویانه ی از ملتها را نداریم؛ دانش ما که به سود ماست، به سود ملتهای دیگر هم هست. رئیس جمهور ما در سفر اخیر به چند کشور آفریقایی، طرح ها و برنامه هایی را مطرح کرده بودند. ایشان به من گزارش می دادند و می گفتند ما می توانیم بعضی از این طرح ها را به آسانی انجام دهیم - حتی به شکل نوتر و مدرن تر از آنچه اروپایی ها انجام می دهند - اما آنها به چند برابرِ قیمت دارند برای کشورهای آفریقایی انجام می دهند. این کشورها چاره یی هم ندارند؛ مجبورند با یک تاجر اروپایی قرارداد ببندند و او می آید با قیمت چند برابر برایشان تمام می کند. ما اگر باشیم، این طوری عمل نمی کنیم؛ ما با کشورها راه می آییم. نه این که سود ملی را ندیده بگیریم، بلکه به این معنا که سود ناشی از زیاده روی و تعدی و تجاوز را برای خودمان حلال نمی دانیم. ما اگر دانشی داشته باشیم، آن را به دیگران می دهیم. الان کشوری وجود دارد - بلکه شاید کشورهایی - که ما یک روز از اینها یک وسیله ی مورد نیاز در کار نظامی را درخواست کردیم؛ اما این وسیله با این که ساخت کشور دیگری بود، هرچه کردیم، به ما ندادند! اجازه نداشتند بدهند. البته آن کشور با ما بد نبود، اما اجازه نداشت بدهد. این قضیه، مربوط به سالهای اوایل دهه ی 60 بود. کشوری که آن روز محصول ساخته شده را حاضر نبود به ما بدهد، امروز فناوری ساخت آن را که خود ما به دست آورده ایم - و او نمی توانست به دست بیاورد - به او می دهیم؛ البته می فروشیم. ما اگر در صنعت و در دانش پیشرفت کنیم، به سود دنیا و ملتهای عقب افتاده و در درجه اول به سود دنیای اسلام است. بنابراین، این که ما باید پیشرفت کنیم و مرزهای علم را بشکنیم و باز کنیم، یک نگاه نژادپرستانه ی خودخواهانه نیست، که ما چون ایرانی هستیم، باید این کار را بکنیم. بله، ما غرور ملی هم داریم؛ این را انکار نمی کنیم. ما به گذشته ی خودمان نگاه می کنیم و احساس عزت و سرافرازی می کنیم. ما کسانی بودیم که اسلام را با آغوش باز پذیرفتیم؛ ما کسانی بودیم که اهل بیت را زودتر از خیلی های دیگر شناختیم؛ ما کسانی بودیم که در راه گسترش اسلام این همه تلاش کردیم؛ ما کسانی بودیم که مظلومان اهل بیت را که در خانه های خود - یعنی مدینه و مکه و کوفه - امان نداشتند، در آغوش خود پذیرفتیم. شما ببینید چقدر امامزاده در ایران هستند! این امامزاده ها کی هستند؟ اینها که ایرانی نبودند. اینها کسانی اند که به ایران آمدند و ایرانی ها با آغوش باز اینها را پذیرفتند؛ حتی گاهی برای اینها جنگیدند و در راه اینها تلاش کردند. از همین مازندران ما و گیلان ما - منطقه ی شمال رشته کوه البرز - یک عده یی از ایرانی های ما بلند شدند و به یمن رفتند و حکومت شیعه ی زیدی را در آن جا برپا کردند. یمنی ها شیعه ی زیدی هستند و حکومت زیدی داشتند؛ این به وسیله ی سربازان ایرانی و مجاهدان و مدافعان اسلام و تشیع صورت گرفت. توقع ما برای آینده، ناشی از اعتزاز ملی خودمان است؛ این را انکار نمی کنیم؛ اما فقط این نیست - همان طور که گفتم - نگاه انسانی و اسلامی است. البته تحقیقات لازم است، بودجه ی اختصاصی لازم است، فضای تشویق و میدان دادنِ به کار لازم است، اتصال دانشگاه با صنعت لازم است؛ همه ی اینها جزو لوازم کار است. البته مسؤولیت به عهده ی ماهاست، به عهده ی مسؤولان است، به عهده ی دولت است؛ در این تردیدی نیست. در چند سال اخیر، فضا هم خوشبختانه با تکرار و اصرار بحمداللَّه در محیط دولت به وجود آمده است؛ می خواهند این کارها انجام بگیرد و بحمداللَّه کارهایی هم شده؛ لیکن آن که عنصر اصلی و میداندار اصلی و پهلوان اصلیِ این میدان است، شما هستید؛ آن نیروی انسانیِ علاقه مند به کار است که مثل گیاهی که در دل صخره های سخت هم راه خودش را باز می کند، بیرون می آید و می بالد. این روحیه ی پیشرفت و روحیه ی تکمیل را باید در محیط مهندسی و فنی کشور زنده کنید؛ هم مجموعه هایی مثل شما که امروز این جا تشریف دارید، هم نظام مهندسی که مربوطِ به مهندسیِ ساختمان و عمران و امثال اینهاست، و هم بقیه ی بخشهای مهندسی.1383/12/05
تبیین دوران انحطاط-ازاواسط دوران قاجار تا پايان دورهی پهلوی-در ایران وقتی یك كشوری در سراشیبیِ انحطاط اجتماعی یا سیاسی یا فنی واقع میشود، مهمترین ضایعهیی كه برای كشور پیش میآید، این است كه سرمایههای كشور به كار گرفته نمیشود؛ این طبیعیِ دوران انحطاط است. ما در یك دوران تقریباً صد ساله، انحطاط بسیار تأسفباری را گذراندیم. این دوران از اواسط دورهی قاجار آغاز میشود تا پایان دورهی پهلوی؛ یعنی حتی در دورهی پهلوی هم كه دورهی مدرنیزاسیون ایران طبق نگاه خود متولیان دولتی و روشنفكرهای آن روز است، متأسفانه ما در سراشیب انحطاط حركت كردیم. چرا میگوییم انحطاط؟ شاید اوایل دورهی قاجار هم ما خیلی هنر بزرگی در زمینههای مختلف علمی و صنعتی نشان ندادیم؛ اما من آن را دوران انحطاط نمیگویم؛ دوران انحطاط، مربوط به اواسط دورهی قاجار و بعد است. چرا؟ چون این دوران، دورانی است كه ملت ایران از حركت طبیعی خود - كه گاه سرعت میگرفت، گاه دچار بُطئ و كندی میشد - كنار افتاد؛ یعنی افسون شد. یك ملت، همیشه پیشتاز نیست. یك ملتِ بااستعداد گاهی بهخاطر عوامل مختلف، پیشروی و سرعت و شتاب دارد؛ گاهی هم كندی دارد؛ اما یك وقت یك ملت افسون میشود؛ این افسون تحقق پیدا كرد. افسون در مقابل چه چیزی؟ در مقابل یك موجود تازه نفسِ زندهی نگاه كنندهی به مسائل جهان بهصورت ریز و كلان؛ و آن، تمدن صنعتی و پیشرفت علمی غرب بود. این موجود، با نگاهِ تصرف جهان به میدان آمد؛ لذا برای خودش مفید شد، ولی برای دنیا مایهی زیان شد. تا یك برههی طولانی از زمان، مثل بختكی افتاد روی ملتهای غافلی از قبیل ملت ما و ملتهای آسیا و آفریقا و نقاط دیگری از جهان؛ نگذاشت اینها حركت طبیعی خود را - كه گاهی شتاب داشت و گاهی كند بود - ادامه دهند؛ اینها را افسون كرد.
از اواسط دورهی قاجار نشانههای پیشرفت اروپایی در كشور ما بتدریج شروع كرد ظاهر شدن. روشنفكران ما كسانی بودند كه به اروپا میرفتند یا نوشتههای آنها را میخواندند؛ لذا با پیشرفتهای آنها آشنا میشدند و خود را در مقابل آنها ناتوان و حقیر میدیدند. این حرفِ تكرار شدهیی است از طرف روشنفكرهای صدر مشروطه، كه ما فقط و فقط باید دنبال غربیها راه بیفتیم و به هرچه آنها میگویند، در همهی شؤون زندگیمان عمل كنیم؛ این حرفی كه از تقیزاده و دیگران نقل شده و واقعیت هم دارد. اینها میگفتند ما باید صددرصد به نسخهی آنها عمل كنیم تا پیش برویم؛ یعنی مجال ابتكار، ابداع، خلاقیت و نگاه بومی به مسائل علمی و صنعتی مطلقاً در محاسبهی اینها نمیگنجید. این را از این طرف حساب كنید؛ حالا طرف مقابلی كه ما توصیه میشدیم به اینكه از او تبعیت كنیم، چیست؟ همان انقلاب صنعتی و انقلاب علمی و پیشرفت علمییی است كه نگاهش فقط محدود به چارچوب كشور خود نمیشود؛ بلكه به دنیا به چشم یك ذخیره و یك انبار بزرگ كه باید از آن استفاده كند و ببلعد تا اینكه بتواند حجم خودش را بیشتر كند و خود را توسعه دهد، نگاه میكند. این زمانی كه من اشاره میكنم، زمانی است كه بیش از صد سال از شروع استعمار گذشته بود؛ یعنی پرتغالیها، اسپانیاییها، انگلیسیها، هلندیها و بخشهای مختلف اروپا به مناطق ثروتمندِ دستنخوردهی دنیا، از جمله منطقهی ما، منطقهی اقیانوس هند، شبهقارهی هند، اندونزی، آفریقا و بقیهی مناطق گوناگون دست انداخته بودند و آن ثروتهای عجیب و دستنخورده را پیدا كرده بودند. البته خُلقیات اروپاییها هم در این كار تأثیر داشت. بعضی از این خُلقیات مثبت است، بعضی از آنها منفی. من از كسانی نیستم كه غربیها را یكسره دارای خُلقیات منفی بدانم؛ نه، خلقیات مثبتی هم دارند؛ خطرپذیرند، شجاعند، دنبالگیرند. اینها سوار كشتی شدند، راه افتادند، رفتند تا به كشورها و مناطق دستنخورده برسند؛ یعنی انبارهای ثروت طبیعی. آسیا را فتح كردند، آفریقا را فتح كردند، طبعاً آمریكا را هم فتح كردند.
وقتی در ایران، متفكرِ عالمِ سیاسی ما میگوید ما باید صددرصد كوچك ابدال غربیها و دنبالهروِ آنها شویم، چه وضعی پیدا میكنیم؟ اگر آن طرفی كه ما میخواستیم كوچك ابدال و نوچه و دنبالهروِ او بشویم، انسان منصف و موجود عادلی بود و قصد تجاوز و تعرض نداشت، خیلی خوب بود؛ اما طرف مقابل ما كی بود؟ آن موجود متعرض، متجاوز و نگرندهی به گسترهی عظیم جهانی با عنوان یك انبار مواد رشد و تعالی زیستی؛ ما شدیم كوچك ابدالِ او. او هم وارد شد و علم و صنعت خودش را به ما نداد؛ ما را تربیت علمی و فرهنگی نكرد، مثل استاد دلسوزی كه شاگرد را تربیت میكند؛ ما در دوران نوسازی علمی و صنعتی ایران و به قول آقایان، دوران مدرنیزاسیون - كه بنده از اینگونه تعبیرات خوشم نمیآید - شدیم مثل یك كارگر سادهی ساختمانی در اختیار یك معمار و یك مهندس. یك كارگر سادهی ساختمانی چه كار میتواند بكند؟ بله، در ساختن خانه نقش دارد، اما صرفاً نقش جسمانی و غیرفكری؛ گِل بده، آجر بده، گچ بده، یا اینها را روی هم بچین. دورهی انحطاط ما از این جهت است.
ایرانیِ هوشمند و بااستعداد، در این فضا مجبور بود یكی از دو كار را بكند؛ یا تن بدهد و تسلیم این وضعیت بشود، یا از كشور خارج شود و در خدمت دیگران قرار بگیرد. در صنایع نظامی و هوایی - صنایعی كه ما در طول چند سال گذشته اطلاعاتی راجع به آنها پیدا كردهایم - مهندسانی كه امروز در این كشور میتوانند هواپیما و پیچیدهترین قطعات را بسازند و ساخت معكوس كنند، در آن زمان وظیفهشان این بود كه چك لیست هواپیما را بگیرند، بروند سركشی كنند و بیایند بگویند این قطعه درست است یا درست نیست. اگر قطعهیی هم معیوب بود، آن را دربیاورند، تحویل مهندس بیگانه بدهند تا او آن را به خرج ما سوار هواپیما كند و به امریكا ببرد و در آنجا آن را تعمیر یا تعویض كنند و برگردانند؛ بیش از این اجازه داده نمیشد. این مهندس و این آدم خوشفكر و با استعداد و قابل جهش، یا این وضع را تحمل میكرد - كه بیشتر اینگونه بودند؛ با همین وضع زندگی میكردند - یا اگر روح ماجراجویی داشت، از این كشور خارج میشد و میرفت در خدمت دیگران قرار میگرفت، یا اصلاً نمیآمد؛ كه از این قبیل هم تعداد زیادی داشتیم. بعد از انقلاب، بنده با برخی از اینها برخورد و دیدار و آشنایی هم داشتهام.
البته آقایان وزرا كه آمدند گزارش دادند، گزارشهای خوبی دادند؛ لیكن این گزارشها بههیچوجه نمایانگر واقعیتهایی كه آن روز بوده و امروز هست، نیست؛ واقعیتها خیلی فراتر از این است؛ آقایان فرصت نكردند مفصل گزارش بدهند. آن روزها كشور و نظام به مهندسِ ما برای ساخت و تحقیق و رشد علمی و حتی برای بهرهبرداری میدان نمیداد. من قبلاً در مصاحبهیی، بعد از آنكه از سد دز بازدید كردم، این نكته را گفتم؛ شاید شما هم شنیده باشید. بعد از آنكه شركتهای خارجی قسمتی از سد دزِ ما را ساختند، برای مدت كوتاهی بهرهبرداری از نیروگاه آن را به یك شركت داخلی دادند. بعد میخواستند ظرفیت نیروگاه را دو برابر كنند. یك شركت امریكایی كه متعهد شد بیاید ظرفیت نیروگاه را دو برابر كند، وقتی دید بهرهبردار، ایرانی است، گفت اینها باید بیرون بروند؛ بنابراین اجازه نداد. دولت ایران بهرهبردار ایرانی را بیرون كرد و بهرهبرداری از نیروگاه دز را به یك شركت ایتالیایی داد؛ آن وقت امریكاییها ظاهراً حاضر شدند بیایند پنجاه درصدِ دیگر نیروگاه را تكمیل كنند. بنابراین به ایرانی اصلاً اجازه داده نمیشد؛ حتی در زمینهی بهرهبرداری. برای همین هم هست كه ما در زمینههای ساخت - چه ساختهای صنعتی، چه سازههای ساختمانی، عمران و مهندسیهای گوناگون در آن زمان - واقعاً یك چیز قابل ذكر و قابل عرضهیی كه ساخت ایرانی باشد، نداریم؛ درحالیكه نیروهای ما همان نیروهایند و نسل امروز از نسل دیروز متمایز و متفاوت نیست. همین جوانهایی كه امروز توانستهاند این سدها، این نیروگاهها، این بزرگراهها، این خط آهنها، این كارخانجات گوناگون، این طراحی ماشینها و هواپیماها، این سلاحهای نظامی و این فنآوری پیچیدهی هستهیی را تولید كنند، در نسل گذشتهی ما هم بودند؛ اما از این چیزها خبری نبود. این بزرگترین خدمت انقلاب به كشور است. به نظر من در زمینههای علمی، بزرگترین خدمت این است كه این باور را به ما ایرانیها بخشید كه ما میتوانیم؛ همان تعبیری كه امام كردند: «ما میتوانیم».
آن روز به ما میگفتند شما بروید لولهنگ بسازید؛ آفتابههایِ گلییی كه آن وقتها میساختند؛ یعنی آفتابهی حلبی هم نه! ما حتی دستهی بیل را هم از خارج وارد میكردیم؛ همچنین بقیهی چیزهای مورد مصرف و مورد نیاز روزافزون صنعتی را. سطح زندگی پیشرفت میكرد و نیازهای فراوان روزبهروز پیش میآمد؛ همهی اینها را ما باید از دیگران میگرفتیم و وارد میكردیم. برنامهریزانِ آن وقت افتخار هم میكردند! سال 44 یا 45 در مشهد به دیدن دوستی رفته بودیم و تصادفاً یكی از نمایندگان مجلس شورای ملیِ آن روز هم به این جلسه آمده بود. دورهی جوانی و پرشوری ما بود و از وابستگی و تسلط بیگانگان و اینگونه مطالب حرفهایی زدیم؛ بیتوجه به اینكه این آقا نمایندهی مجلس است. نمایندهی مجلسِ آن وقت - یعنی كسی كه دربار لیست داده بود كه ایشان باید نمایندهی فلانجا شود؛ آن وقت كه انتخابات نبود - در جواب من یك مقدار با تفرعن و تكبر و اخم و تخم حرفهایی زد؛ از جمله اینكه گفت شما چه میگویید و به چه چیزی اعتراض میكنید؟ امروز اروپاییها و غربیها مثل نوكر دارند برای ما كار میكنند. ما نفت داریم، پول داریم، پول میدهیم و آنها كارگر مایند و مثل نوكر دارند برای ما كار میكنند! این، منطق یك نمایندهی مجلسِ آن روز است! دورهی انحطاط كه میگویم، یعنی این. فكر این بود كه ما چرا تولید كنیم؟ چرا بسازیم؟ چرا یاد بگیریم؟ ما در خانههای خود مثل آقاها مینشینیم، برایمان میآورند و وسایل لازم را در اختیار ما میگذارند؛ ما هم پول نفت داریم، میدهیم و زندگی اشرافی میكنیم. این، منطق آن روزِ یك دولتمردِ در سطح بالا بود. فرهنگ حاكمِ آن روز بر دستگاههای ادارهكنندهی كشور، همین بود؛ لذا آن صد سال، دورهی انحطاط ماست.1383/12/05
مصادیق پیشرفت ایران با وجود تحریم های خارجی تحریمها و اخم و تخمهایی كه [دنیای صنعتی و دنیای غربی ]از اول انقلاب تا الان با ما داشتهاند[در پیشرفت ما کمک کرده است]. بعضیها از تصور این تحریمها دلشان آب میشود؛ من میخواهم بگویم نه، این به ما كمك كرد. بارها من این خاطره را ذكر كردهام. اوایل جنگ، ما سیم خاردار لازم داشتیم؛ آن را از یك كشور خارجی خریدیم تا به داخل كشور بیاوریم. این محموله باید از شورویِ آن روز عبور میكرد. چون آنها پشتیبان عراق بودند، اجازهی عبور ندادند! سیمخاردار كه نه بمب اتم است، نه توپ است، نه تانك است؛ اما اجازهی عبور ندادند! اینقدر با ما بد بودند. وقتی ما میخواستیم توپ بخریم، به ما نمیفروختند؛ تانك میخواستیم بخریم، به ما نمیفروختند؛ سیمخاردار میخواستیم بخریم، به ما نمیدادند؛ امكانات میخواستیم، به ما نمیدادند؛ اما قاچاقچی با قیمت دو برابر و سه برابر میفروخت و ما مجبور بودیم بالاخره این لوازم را به قدر نیاز، با قیمت بالا تأمین كنیم. نتیجهی این تحریمها این شد كه امروز ما در زمینهی ضد زره، جزو ده كشور سطح اول دنیا هستیم. امروز ما در زمینهی غنیسازی اورانیوم جزو ده، یازده كشور دنیا هستیم كه این فناوری را در این حد داریم. این فناوری، بومی هم هست. ما فرق داریم با آن كشوری كه چون نظام كمونیستی داشت، شورویِ آن روز به او كمك كرد. بعضیها چین را به رخ ما میكشند. چین در ده سالِ اولِ انقلابش تمام امكانات را از شورویِ آن روز گرفت؛ آن موقعی كه هنوز میانهشان بههم نخورده بود. اما در هیچ سالی از سالها، هیچ قدرتِ دارای دانش و صنعت به ما كمك نكرد. هر كار كردیم، خودمان كردیم. قبل از انقلاب جزو حرفهایی كه ما همیشه میزدیم، این بود كه ما گندم را از امریكا میخریم و سیلوی ما را هم شورویها میسازند. بنده اوایل انقلاب به منطقهی جنوب رفتم و دیدم بچههای جهاد سازندگی و مهندسان شما یك سیلوی با ظرفیت كم ساختهاند. به نظرم همانجا به سجده افتادم؛ چون سیلو، سازهی دشواری است؛ خیلی آسان نیست. وقتی انسان به ظاهر آن نگاه میكند، چیز سادهیی بهنظر میآید؛ اما سازهی پیچیدهیی است. ما این چیز پیچیده را توانستیم درست كنیم. امروز ما یكی از سیلوسازهای معتبر بینالمللی با ظرفیتهای بالا هستیم؛ برای خیلی جاهای دیگر هم ساختهایم. بنابراین قهر و ناهمدلی و كجتابیِ دنیای غرب با ما، به ضرر ما تمام نشد.1383/12/05
برپایی حکومت شيعهی زيدی در یمن توسط مجاهدان ایرانی ما[ایرانیها] كسانی بودیم كه اسلام را با آغوش باز پذیرفتیم؛ ما كسانی بودیم كه اهلبیت را زودتر از خیلیهای دیگر شناختیم؛ ما كسانی بودیم كه در راه گسترش اسلام اینهمه تلاش كردیم؛ ما كسانی بودیم كه مظلومان اهلبیت را كه در خانههای خود - یعنی مدینه و مكه و كوفه - امان نداشتند، در آغوش خود پذیرفتیم. شما ببینید چقدر امامزاده در ایران هستند! این امامزادهها كی هستند؟ اینها كه ایرانی نبودند. اینها كسانیاند كه به ایران آمدند و ایرانیها با آغوش باز اینها را پذیرفتند؛ حتی گاهی برای اینها جنگیدند و در راه اینها تلاش كردند. از همین مازندران ما و گیلان ما - منطقهی شمال رشته كوه البرز - یك عدهیی از ایرانیهای ما بلند شدند و به یمن رفتند و حكومت شیعهی زیدی را در آنجا برپا كردند. یمنیها شیعهی زیدی هستند و حكومت زیدی داشتند؛ این بهوسیلهی سربازان ایرانی و مجاهدان و مدافعان اسلام و تشیع صورت گرفت.1383/12/05
اثرگذاری دوران انحطاط- ازاواسط دوران قاجار تا پايان دورهی پهلوی-برروی مصالح ساختمانی ما نباید وقتی زلزله میآید، به فكر بیفتیم؛ ما باید از گذشتهها عبرت بگیریم. یكسال و اندی پیش زلزلهی بم اتفاق افتاد؛ اندكی بعد از آن، زلزله بلده و منطقهی شمال اتفاق افتاد كه آن هم خساراتی داشت، منتها در كنار زلزلهی بزرگ بم خیلی به چشم نیامد؛ الان هم زلزلهی منطقهی زرند پیش آمده؛ هر ساعت و هر روز هم ممكن است در نقطهیی از این كشور زلزله بهوجود بیاید. این حوادث چه به ما میگوید؟ میگوید ما باید به مسألهی بنا و ساخت محیطهای مسكونی اهمیت بدهیم. خانه، مأمن و پناهگاه هر انسانی است. خانواده كه اصلیترین و مهمترین انس یك انسان است، عمدتاً داخل خانه است. بچههای انسان، همسر انسان، خود انسان در محیط خانه هستند؛ لذا ما باید كاری كنیم كه احساس امنیت كنند. ما در این زمینه - همانطور كه اشاره كردند - باز گذشتهی باشكوه و افتخاربرانگیزی داریم. در دورههای قدیم، از بنای تختجمشید و ایوان مدائن بگیرید تا بناهای عظیم دوران اسلامی و دورههای مختلف دیگر، كه با معماریهای مختلف ساخته شدهاند؛ اما همه با شاخص استحكام، زیبایی، مصالح خوب، تناسبِ با محیط و مطمئناً صرفهجویی؛ همین اصولی كه شماها در مهندسی ساختمان درنظر میگیرید. من یادم هست در دوران بچگی، یك بخش از خانهی قدیمی ما را - كه آنوقت صد سال یا هشتاد سال از ساخت آن میگذشت - میخواستند تعمیر كنند. من آن موقع ده، دوازده سالم بود و به بنّا و عمله كمك و همكاری میكردم و آجرهای كهنه را بیرون میكشیدیم تا آجر نو بگذارند. وقتی بنّا میخواست آجرهای كهنه را بیرون بیاورد، با چكش روی آنها میزدند و آنها را نیمه میكردند؛ نمیتوانست سالم بیرون بیاورد؛ مثل سنگ بود. این آجرها در دورهی زندگی ما تبدیل شد به آجرهای پوكِ منحوسی كه دیدهاید. دورهی انحطاط همین است؛ همه چیز روی همه چیز اثر میگذارد. مصالح نو و مدرن به میدان آمد، اما دقت در ساخت مصالح و استفادهی از مصالح كم شد.1383/12/05
ما می خواهیم در زمینه ی دانش و فناوری به جایی برسیم که شأن ملت ایران است. این فقط یک نگاه غرورآمیز ملی نیست، این نژادپرستی نیست؛ این حتی یک نگاه انسانىِ عام به همه ی بشریت است؛ به خاطر این که اگر ما بتوانیم در دانش، در خط مقدم قرار بگیریم، انگیزه های جهان گیری و جهان گشایىِ غرب را نداریم؛ انگیزه های سودجویانه ی از ملتها را نداریم؛ دانش ما که به سود ماست، به سود ملتهای دیگر هم هست. رئیس جمهور ما در سفر اخیر به چند کشور آفریقایی، طرح ها و برنامه هایی را مطرح کرده بودند. ایشان به من گزارش می دادند و می گفتند ما می توانیم بعضی از این طرح ها را به آسانی انجام دهیم - حتی به شکل نوتر و مدرن تر از آنچه اروپایی ها انجام می دهند - اما آنها به چند برابرِ قیمت دارند برای کشورهای آفریقایی انجام می دهند. این کشورها چاره یی هم ندارند؛ مجبورند با یک تاجر اروپایی قرارداد ببندند و او می آید با قیمت چند برابر برایشان تمام می کند. ما اگر باشیم، این طوری عمل نمی کنیم؛ ما با کشورها راه می آییم. نه این که سود ملی را ندیده بگیریم، بلکه به این معنا که سود ناشی از زیاده روی و تعدی و تجاوز را برای خودمان حلال نمی دانیم. ما اگر دانشی داشته باشیم، آن را به دیگران می دهیم. الان کشوری وجود دارد - بلکه شاید کشورهایی - که ما یک روز از اینها یک وسیله ی مورد نیاز در کار نظامی را درخواست کردیم؛ اما این وسیله با این که ساخت کشور دیگری بود، هرچه کردیم، به ما ندادند! اجازه نداشتند بدهند. البته آن کشور با ما بد نبود، اما اجازه نداشت بدهد. این قضیه، مربوط به سالهای اوایل دهه ی 60 بود. کشوری که آن روز محصول ساخته شده را حاضر نبود به ما بدهد، امروز فناوری ساخت آن را که خود ما به دست آورده ایم - و او نمی توانست به دست بیاورد - به او می دهیم؛ البته می فروشیم. ما اگر در صنعت و در دانش پیشرفت کنیم، به سود دنیا و ملتهای عقب افتاده و در درجه اول به سود دنیای اسلام است. بنابراین، این که ما باید پیشرفت کنیم و مرزهای علم را بشکنیم و باز کنیم، یک نگاه نژادپرستانه ی خودخواهانه نیست، که ما چون ایرانی هستیم، باید این کار را بکنیم.1383/12/05