تحول و ارتقاء علوم انسانی
آنچه مهم است، تولید علم است. دوستان آمارهایی دادند، من هم این آمارها را قبول دارم، به ما هم در زمینهی پیشرفتهای تحقیقی و مقالات منتشرهی در مجلات علمی و معتبر دنیا هم گزارشهایی داده شده؛ منتها توجه کنید که تولید علم - یعنی شکستن مرزهای علم و پیشرفت کردن - با تحصیل علم و تبحر در علم تفاوت دارد؛ ما اوّلی را نیاز داریم. نه اینکه به دومی نیاز نیست، اما دومی کافی نیست. اینکه نوشته و تحقیق و فرآوردهی ذهن دانشمندان در زمینهی علوم مختلف - چه علوم انسانی، چه علوم تجربی - بیاید و خوب دانسته شود و همینها محور تشخیص و معرفتنهایی انسان شود، چیز مطلوبی نیست. ما میبینیم که در زمینههای مختلف، تحقیق و پژوهش و رسیدن به نظریه در دنیای مادی و دنیای غرب، مبنای قابل قبول و مورد اعتمادی نبوده؛ بخصوص در زمینهی علوم انسانی، که در علوم تجربی و در فناوری هم اثر خودش را نشان میدهد. نگاه اسلام به انسان، به علم، به زندگی بشر، به عالم طبیعت و به عالم وجود، نگاهی است که معرفت نوینی را در اختیار انسان میگذارد. این نگاه، زیربنا و قاعده و مبنای تحقیقات علمی در غرب نبوده. تحقیقات علمی در غرب، در ستیز با آنچه آن را دین میپنداشتند، آغاز شده. البته آنها حق داشتند؛ دینی که رنسانس علیه آن قیام کرد و خط فکری و علمی دنیا را در جهت مقابل و مخالف آن ترسیم کرد، دین نبود؛ توهمات و خرافاتی بود با عنوان دین. دینِ کلیساییِ قرون وسطایی، دین و معرفت دینی نبود. بدیهی بود که عقدهها و گرهها در ذهن دانشمندان و نخبگان و زبدگان فکری باقی بماند و برایش راه علاجهای ضددینی و غیردینی پیدا کنند. لذا هنوز چگونگی کنار آمدن علم و دین برای آنها مسأله است؛ لیکن مسألهی ما این نیست. در جهانبینی ما، علم از دل دین میجوشد و بهترین مشوق علم، دین است. دینی که ما میشناسیم، جهانبینی دینییی که ما از قرآن میگیریم، تصویری که ما از آفرینش و از انسان و از ماوراءالطبیعه و از توحید و از مشیت الهی و از تقدیر و قضا و قدر داریم، با علم سازگار است؛ لذا تولیدکننده و تشویقکنندهی علم است. نمونهاش را شما در تاریخ نگاه کنید؛ ببینید حرکت علمی در قرون اولیهی اسلام بر اثر تشویق اسلام آنچنان اوج گرفت که تا آنروز در دنیا بیسابقه بود - در همهی زمینهها - و علم و دین با هم آمیخته و ممزوج بود و دانش و تحقیق و فن در حد خود پیشرفت کرد. پایه و مبنای علوم انسانییی که امروز در غرب مطرح است، از اقتصاد و جامعهشناسی و مدیریت و انواع و اقسام رشتههای علوم انسانی، بر مبنای یک معرفت ضددینی و غیردینی و نامعتبر از نظر کسانی است که به معرفت والا و توحیدیِ اسلامی رسیده باشند. ما در این زمینهها باید کار کنیم. در زمینهی علوم تجربی باید کار و تلاش کنیم. قدرت پیشرفت علمی و باز کردن راههای نو و گشودن افقهای جدید را باید در خودمان بهوجود بیاوریم؛ همت ما باید این باشد؛ توقع، این است. خوشبختانه ما پیشرفت کردهایم؛ بوضوح میشود این را دید. اگر قرار بود در محیط غیردینی و ضددینی، علم پیشرفت کند، از لحاظ علمی لااقل پیشرفت میکردیم. ما از لحاظ علمی، عقبمانده و عقب نگهداشته شده بودیم. بیش از پنجاه سال، تحرک و جوشش علمی در این کشور کُند بود؛ در بعضی از بخشها تعطیل بود. موانعی که بهوجود آوردند، برای این ملت مثل سم کشندهیی بود. باور را از ملت ما گرفتند. ملت و نخبگان و مغزهای ما را به هر آنچه از بیرون این مرزهاست، آنچنان دلبسته کردند که اصلاً کسی این مجال و این جرأت و این شجاعت را پیدا نکند که فکر کند میتوان برخلاف آن حرفها یا غیر از آن حرفها و آن نظریهها، نظریهیی ارائه کرد. ما هنوز هم تا حدودی گرفتار آن حرفها هستیم. البته اسلام به ما خودباوری داد و انقلاب به ما جرأت بخشید. آنچه امروز مشاهده میکنیم، نتیجهی همین جرأت است؛ باید این جرأت را تقویت کرد و پیش رفت. استعدادهای ما خوب است.1383/09/26
لینک ثابت
رویشها و ریزشهای انقلاب اسلامی
نباید تصور کرد که مجموعهی انسانی یک ملت، یک حرکت بسیط میتواند داشته باشد. حرکتها، جمعبندی شدهی مجموعهی احساسات، انگیزهها و تحرکها در کل جامعه است. ما بحمدالله در بخشهای بسیار زیادی داریم پیشرفت میکنیم. اینطور تصور نشود که ما از واقعیات جامعه بیخبر میمانیم؛ نه، من بحمدالله با بدنهی مردم مرتبطم. شما آقایان و خانمهایی که اینجا تشریف دارید، بخشی از مجموعهی نخبگان کشور هستید. بنده با غیرنخبهها، با مردم عادی، با روحانیون، با ائمهی جماعات و با خانوادههای گوناگون ارتباط دارم؛ گاهی هم به خانههای مردم میروم و روی فرش و زیر سقفشان مینشینم؛ بنابراین واقعیتها را میبینم؛ اینطور نیست که ندانم و نبینم. این تصور و توقع هم منطقی نیست که ما فکر کنیم باید یکسره بدون ریزش و بدون وجود نمودها و نمونههایی که نمیپسندیم، جلو برویم؛ نه، بالاخره ریزشها و رویشهایی هست؛ سقوطها و عروجهایی هست؛ مجموعهی انسانی جمعبندی شده را باید محاسبه کرد. مشکلاتی هم که دوستان بیان کردند، من آنها را محتمل میدانم و قبول میکنم. خیلی از این مشکلات و این گرهها وجود دارد، اما در کنارش امور مثبت و موجبات - چیزهایی که مایهی امید و سرور میشود - وجود دارد. تلاشی که باید بکنیم، این است که مشکلات را برطرف کنیم. در مجموع، آنچه بهنظرم میرسد، این است که ما در زمینهی تربیت نخبگان - که یک بخش عمدهی آن در عرصهی آموزش دانشگاهی است - هم در بخش آموزش و هم در بخش پژوهش، نیاز به تمرکز بیشتری از سوی مسؤولان داریم. مسؤولان کشور در این زمینه باید با یک نگاه واقعبین و با یک محاسبهی صحیح و - برای کوتاهمدت - غیرمادی به مسأله نگاه کنند. اگرچه در بلندمدت یقینا ثروت و پیشرفت و رشد مادی کشور هم در گرو همینهاست، منتها در مسائل دانشگاه، در کوتاهمدت باید محاسبات را بر مبنای مسائل مالی و اقتصادی و مادی قرار نداد. نه اینکه الان این نگاه وجود ندارد؛ من میبینم هم در سازمان مدیریت و برنامهریزی و هم در مجموعهی دولت این نگاه وجود دارد و مسؤولانی که در رأس این کارها هستند، خودشان غالبا دانشگاهی و اهل تحصیلات عالیه هستند؛ کسانی هستند که قدر تحصیلات و تحقیق را میشناسند؛ ولی باید برنامهریزی شود؛ مدیریت لازم است. همین مسألهی هجرت نخبگان یا فرار مغزها - که آقایان به بیانهای خوبی اشاره کردند - هرچند بخشی از آن بلاشک به امکانات و امثال آن مرتبط است، بخشی هم به مسائل معنوی ربط دارد؛ اما بخشی هم مربوط به مدیریتهاست. ما، هم در وزارت علوم و بخشهای مختلف تحقیقاتی، و هم در مدیریت دانشگاهها نیاز به این داریم که انسانهایی که این مسؤولیتها را بر عهده دارند، با نگاه مدیریتی کارآمد و پخته و سنجیده با این مسأله برخورد کنند. یقینا پیشرفت کاروان علم و تحقیق در کشور احتیاج دارد به مدیریت؛ به تعبیر برخی از دوستان، به نظارت، اشراف، برنامهریزی، جهتدهی و هدف معین کردن نیاز دارد؛ بدانیم برای کار تحقیقاتی راهبرد ما چیست؛ چه کنیم که این تحقیقات و این آموزش برای کشور مفید باشد و بهکار کشور بیاید، که دوستان هم در این زمینه مطالب خوبی بیان کردند.1383/09/26
لینک ثابت
افق کار در کشور، بسیار خوب است؛ استعدادها خوب است؛ امکانات موجود کشور، قابل قبول است؛ این امکانات را میشود افزایش داد. دستگاههای مسؤول دولتی و اجرایی علاقهمندند به علم اهمیت بدهند و این را قبول کردهاند که علم، محور توسعهی حقیقی برای کشور است. ما بدون علم نمیتوانیم بهجایی برسیم؛ هم در سند چشمانداز بیستساله این آمده، هم در مذاکراتی که حولوحوش این مسأله وجود دارد، این معنا بوضوح برای همه تبیین شده است. همت لازم است؛ هم در دستگاههای مدیریتی، هم در شما اساتید محترم و کسانیکه بالمباشره مسؤولید.1383/09/26
لینک ثابت
میخواهم دو سر فصل را هم مطرح کنم که در صحبتهای خود اگر به اینها توجه کنید و دربارهی اینها هم سخنی بگویید، خوب است:
یکی عبارت است از راهحل عملگراتر شدن و کارآمدتر شدن پژوهش و تحقیق در کشور؛ چه از سوی استادان و برگزیدگان، و چه از سوی دانشجویانی که در دانشگاهها پایاننامههایی را مینویسند. در حین تحصیل یا در پایان تحصیل، از سوی دانشجو و استاد، ساعتهای بسیار ذیقیمتی صرف تهیهی یک پایاننامه یا یک پژوهش در دانشگاه میشود. آیا گزینش این عناوین، حساب شده و در جهت نیازهای کشور است؟ آیا محصول پژوهش و تحقیقی که استاد و دانشجو، مشترکاً و یا بهطور دستجمعی انجام دادهاند، به مرحلهی اجرا و عمل میرسد؟ آیا به این وسیله، دانشگاه ما، دانش ما و رتبهی تحقیقاتی ما رشد میکند یا نه؟ بعضی از دانشجویان پایاننامههای خود را جلد کرده و قشنگ برای بنده میفرستند. من در کتابخانهی خودم قفسهیی را برای همین پایاننامهها گذاشتهام. متأسفانه من مجال نمیکنم از اینها استفاده کنم - حالا در آن رشتههایی که برای من قابل استفاده است - ولی عناوینی که روی اینها میبینم، بعضی خیلی جالب و شیواست و آدم دوست میدارد این موضوع را تحت این عنوان دنبال کند. بعضی هم عناوینی است که خیلی حاشیهیی و دور از مسیر حرکت علمی و عملی و اجرایی کشور است. برای اینکه این پژوهش، این پایاننامه و این کار مهم - که ساعتهای گرانبهایی صرف آن شده - بهکار بیاید، چه راهحلی وجود دارد؟ این را در مطالبی که بیان میکنید، اگر مطرح کنید، مفید است.1383/09/26
لینک ثابت
تحقیقات علمی در غرب، در ستیز با آنچه آن را دین میپنداشتند، آغاز شده. البته آنها حق داشتند؛ دینی که رنسانس علیه آن قیام کرد و خط فکری و علمی دنیا را در جهت مقابل و مخالف آن ترسیم کرد، دین نبود؛ توهمات و خرافاتی بود با عنوان دین. دینِ کلیساییِ قرون وسطایی، دین و معرفت دینی نبود. بدیهی بود که عقدهها و گرهها در ذهن دانشمندان و نخبگان و زبدگان فکری باقی بماند و برایش راه علاجهای ضددینی و غیردینی پیدا کنند. لذا هنوز چگونگی کنار آمدن علم و دین برای آنها مسأله است؛ لیکن مسألهی ما این نیست. در جهانبینی ما، علم از دل دین میجوشد و بهترین مشوق علم، دین است. دینی که ما میشناسیم، جهانبینی دینییی که ما از قرآن میگیریم، تصویری که ما از آفرینش و از انسان و از ماوراءالطبیعه و از توحید و از مشیت الهی و از تقدیر و قضا و قدر داریم، با علم سازگار است؛ لذا تولیدکننده و تشویقکنندهی علم است. نمونهاش را شما در تاریخ نگاه کنید؛ ببینید حرکت علمی در قرون اولیهی اسلام بر اثر تشویق اسلام آنچنان اوج گرفت که تا آنروز در دنیا بیسابقه بود - در همهی زمینهها - و علم و دین با هم آمیخته و ممزوج بود و دانش و تحقیق و فن در حد خود پیشرفت کرد. پایه و مبنای علوم انسانییی که امروز در غرب مطرح است، از اقتصاد و جامعهشناسی و مدیریت و انواع و اقسام رشتههای علوم انسانی، بر مبنای یک معرفت ضددینی و غیردینی و نامعتبر از نظر کسانی است که به معرفت والا و توحیدیِ اسلامی رسیده باشند. ما در این زمینهها باید کار کنیم. در زمینهی علوم تجربی باید کار و تلاش کنیم. قدرت پیشرفت علمی و باز کردن راههای نو و گشودن افقهای جدید را باید در خودمان بهوجود بیاوریم؛ همت ما باید این باشد؛ توقع، این است.1383/09/26
لینک ثابت
در جهانبینی ما، علم از دل دین میجوشد و بهترین مشوق علم، دین است. دینی که ما میشناسیم، جهانبینی دینییی که ما از قرآن میگیریم، تصویری که ما از آفرینش و از انسان و از ماوراءالطبیعه و از توحید و از مشیت الهی و از تقدیر و قضا و قدر داریم، با علم سازگار است؛ لذا تولیدکننده و تشویقکنندهی علم است. نمونهاش را شما در تاریخ نگاه کنید؛ ببینید حرکت علمی در قرون اولیهی اسلام بر اثر تشویق اسلام آنچنان اوج گرفت که تا آنروز در دنیا بیسابقه بود - در همهی زمینهها - و علم و دین با هم آمیخته و ممزوج بود و دانش و تحقیق و فن در حد خود پیشرفت کرد. پایه و مبنای علوم انسانییی که امروز در غرب مطرح است، از اقتصاد و جامعهشناسی و مدیریت و انواع و اقسام رشتههای علوم انسانی، بر مبنای یک معرفت ضددینی و غیردینی و نامعتبر از نظر کسانی است که به معرفت والا و توحیدیِ اسلامی رسیده باشند. ما در این زمینهها باید کار کنیم. در زمینهی علوم تجربی باید کار و تلاش کنیم. قدرت پیشرفت علمی و باز کردن راههای نو و گشودن افقهای جدید را باید در خودمان بهوجود بیاوریم؛ همت ما باید این باشد؛ توقع، این است. خوشبختانه ما پیشرفت کردهایم؛ بوضوح میشود این را دید. اگر قرار بود در محیط غیردینی و ضددینی، علم پیشرفت کند، از لحاظ علمی لااقل پیشرفت میکردیم. ما از لحاظ علمی، عقبمانده و عقب نگهداشته شده بودیم. بیش از پنجاه سال، تحرک و جوشش علمی در این کشور کُند بود؛ در بعضی از بخشها تعطیل بود. موانعی که بهوجود آوردند، برای این ملت مثل سم کشندهیی بود. باور را از ملت ما گرفتند. ملت و نخبگان و مغزهای ما را به هر آنچه از بیرون این مرزهاست، آنچنان دلبسته کردند که اصلاً کسی این مجال و این جرأت و این شجاعت را پیدا نکند که فکر کند میتوان برخلاف آن حرفها یا غیر از آن حرفها و آن نظریهها، نظریهیی ارائه کرد. ما هنوز هم تا حدودی گرفتار آن حرفها هستیم. البته اسلام به ما خودباوری داد و انقلاب به ما جرأت بخشید. آنچه امروز مشاهده میکنیم، نتیجهی همین جرأت است؛ باید این جرأت را تقویت کرد و پیش رفت.1383/09/26
لینک ثابت
نگاه اسلام به انسان، به علم، به زندگی بشر، به عالم طبیعت و به عالم وجود، نگاهی است که معرفت نوینی را در اختیار انسان میگذارد. این نگاه، زیربنا و قاعده و مبنای تحقیقات علمی در غرب نبوده. تحقیقات علمی در غرب، در ستیز با آنچه آن را دین میپنداشتند، آغاز شده. البته آنها حق داشتند؛ دینی که رنسانس علیه آن قیام کرد و خط فکری و علمی دنیا را در جهت مقابل و مخالف آن ترسیم کرد، دین نبود؛ توهمات و خرافاتی بود با عنوان دین. دینِ کلیساییِ قرون وسطایی، دین و معرفت دینی نبود. بدیهی بود که عقدهها و گرهها در ذهن دانشمندان و نخبگان و زبدگان فکری باقی بماند و برایش راه علاجهای ضد دینی و غیر دینی پیدا کنند. لذا هنوز چگونگی کنار آمدن علم و دین برای آنها مسئله است؛ لیکن مسألهی ما این نیست. در جهانبینی ما، علم از دل دین میجوشد و بهترین مشوق علم، دین است. دینی که ما میشناسیم، جهانبینی دینیای که ما از قرآن میگیریم، تصویری که ما از آفرینش و از انسان و از ماوراء الطبیعه و از توحید و از مشیت الهی و از تقدیر و قضا و قدر داریم، با علم سازگار است؛ لذا تولیدکننده و تشویقکنندهی علم است. نمونهاش را شما در تاریخ نگاه کنید؛ ببینید حرکت علمی در قرون اولیهی اسلام بر اثر تشویق اسلام آنچنان اوج گرفت که تا آنروز در دنیا بیسابقه بود- در همهی زمینهها- و علم و دین باهم آمیخته و ممزوج بود و دانش و تحقیق و فن در حد خود پیشرفت کرد. پایه و مبنای علوم انسانیای که امروز در غرب مطرح است، از اقتصاد و جامعهشناسی و مدیریت و انواع و اقسام رشتههای علوم انسانی، بر مبنای یک معرفت ضد دینی و غیر دینی و نامعتبر از نظر کسانی است که به معرفت والا و توحیدیِ اسلامی رسیده باشند. ما در این زمینهها باید کار کنیم. در زمینهی علوم تجربی باید کار و تلاش کنیم. قدرت پیشرفت علمی و باز کردن راههای نو و گشودن افقهای جدید را باید در خودمان به وجود بیاوریم؛ همت ما باید این باشد؛ توقع، این است. خوشبختانه ما پیشرفت کردهایم؛ بوضوح میشود این را دید. اگر قرار بود در محیط غیر دینی و ضد دینی، علم پیشرفت کند، از لحاظ علمی لااقل پیشرفت میکردیم. ما از لحاظ علمی، عقبمانده و عقب نگه داشته شده بودیم. بیش از پنجاه سال، تحرک و جوشش علمی در این کشور کُند بود؛ در بعضی از بخشها تعطیل بود. موانعی که به وجود آوردند، برای این ملت مثل سم کشندهیی بود. باور را از ملت ما گرفتند. ملت و نخبگان و مغزهای ما را به هرآنچه از بیرون این مرزهاست، آنچنان دلبسته کردند که اصلًا کسی این مجال و این جرأت و این شجاعت را پیدا نکند که فکر کند میتوان برخلاف آن حرفها یا غیر از آن حرفها و آن نظریهها، نظریهیی ارائه کرد. ما هنوز هم تا حدودی گرفتار آن حرفها هستیم. البته اسلام به ما خودباوری داد و انقلاب به ما جرأت بخشید. آنچه امروز مشاهده میکنیم، نتیجهی همین جرأت است؛ باید این جرأت را تقویت کرد و پیش رفت. استعدادهای ما خوب است. جوانهای ما خوبند. اگر همین کارهایی که آقایان اشاره کردند- شناسایی و جذب استعدادها در زمان خود، هدایت صحیح اینها، به کار گرفتن اینها، سازماندهی معنویِ صحیح در زمینهی نخبگان- صورت بگیرد، که هم انجام شدنی است و هم إن شاء اللّه ارادهاش وجود دارد؛ و اگر همین بنیاد نخبگانی که ما پیشنهاد کردیم، در نهاد ریاست جمهوری تشکیل شود- که شنیدم مقدماتش را دارند فراهم میکنند و اساسنامهای هم نوشتهاند- إن شاء اللّه به این سمت پیش خواهیم رفت.1383/09/26
لینک ثابت
نگاه اسلام به انسان، به علم، به زندگی بشر، به عالم طبیعت و به عالم وجود، نگاهی است که معرفت نوینی را در اختیار انسان میگذارد.1383/09/26
لینک ثابت
بحمد اللّه ما امروز در مجموعهی اساتید و دانشجویانمان روح تعهد در مسائل اجتماعی را خیلی بارز مشاهده میکنیم. من دانشگاهِ قبل از انقلاب را هم کاملًا یادم هست. امروز احساس تعهد دانشجو و استاد نسبت به مسائل کشور و مسائل اجتماعی خوب است- که نمونههایش را هم داریم میبینیم- لیکن چه کنیم که این احساس مسئولیت و این روح تعهد در مقابل سرنوشت کشور، تقویت شود؟ کاری کنیم که در محیط دانشگاه- این محیط پُرنشاط و پُرتپش؛ محیطی که از علم و روحیهی تحقیق و همراه با نشاط و جوانی، سرشار و لباب است- این احساس تعهد و مسئولیت بیش از پیش وجود داشته باشد و همه یا اکثریت قاطع اساتید و دانشجویان نسبت به سرنوشت و آیندهی کشور و آیندهی نسلها احساس مسئولیت کنند و روح فردگرایی و به فکر سرنوشت شخص خود بودن، قدری تضعیف شود؛ یعنی نه دانشجو و نه استاد، همهی همّ و غمشان این نباشد که آیندهای برای شخصِ خودشان بسازند. معمولًا اینطوری است که برای مردم عادی مسائل شخصی در خیلی از موارد ترجیح پیدا میکند. اگرچه از دید اسلام همه باید مصالح و سرنوشت عمومی را بر مصالح و منافع شخصی ترجیح دهند، لیکن از نخبگان، زبدگان و برجستگان- که مظهر آنها مجموعهی استاد و دانشجو هستند- توقع این است که روحیهی به فکر سرنوشت خود بودن، بر روحیهی به فکر سرنوشت کشور بودن ترجیح پیدا نکند.1383/09/26
لینک ثابت
آنچه مهم است، تولید علم است. دوستان آمارهایی دادند، من هم این آمارها را قبول دارم، به ما هم در زمینهی پیشرفتهای تحقیقی و مقالات منتشرهی در مجلات علمی و معتبر دنیا هم گزارشهایی داده شده؛ منتها توجه کنید که تولید علم- یعنی شکستن مرزهای علم و پیشرفت کردن- با تحصیل علم و تبحر در علم تفاوت دارد؛ ما اوّلی را نیاز داریم. نه اینکه به دومی نیاز نیست، اما دومی کافی نیست. اینکه نوشته و تحقیق و فرآوردهی ذهن دانشمندان در زمینهی علوم مختلف- چه علوم انسانی، چه علوم تجربی- بیاید و خوب دانسته شود و همینها محور تشخیص و معرفتنهایی انسان شود، چیز مطلوبی نیست. ما میبینیم که در زمینههای مختلف، تحقیق و پژوهش و رسیدن به نظریه در دنیای مادی و دنیای غرب، مبنای قابل قبول و مورد اعتمادی نبوده؛ بخصوص در زمینهی علوم انسانی، که در علوم تجربی و در فناوری هم اثر خودش را نشان میدهد.
نگاه اسلام به انسان، به علم، به زندگی بشر، به عالم طبیعت و به عالم وجود، نگاهی است که معرفت نوینی را در اختیار انسان میگذارد. این نگاه، زیربنا و قاعده و مبنای تحقیقات علمی در غرب نبوده. تحقیقات علمی در غرب، در ستیز با آنچه آن را دین میپنداشتند، آغاز شده. البته آنها حق داشتند؛ دینی که رنسانس علیه آن قیام کرد و خط فکری و علمی دنیا را در جهت مقابل و مخالف آن ترسیم کرد، دین نبود؛ توهمات و خرافاتی بود با عنوان دین. دینِ کلیساییِ قرون وسطایی، دین و معرفت دینی نبود. بدیهی بود که عقدهها و گرهها در ذهن دانشمندان و نخبگان و زبدگان فکری باقی بماند و برایش راه علاجهای ضد دینی و غیر دینی پیدا کنند. لذا هنوز چگونگی کنار آمدن علم و دین برای آنها مسئله است؛ لیکن مسألهی ما این نیست. در جهانبینی ما، علم از دل دین میجوشد و بهترین مشوق علم، دین است. دینی که ما میشناسیم، جهانبینی دینیای که ما از قرآن میگیریم، تصویری که ما از آفرینش و از انسان و از ماوراء الطبیعه و از توحید و از مشیت الهی و از تقدیر و قضا و قدر داریم، با علم سازگار است؛ لذا تولیدکننده و تشویقکنندهی علم است. نمونهاش را شما در تاریخ نگاه کنید؛ ببینید حرکت علمی در قرون اولیهی اسلام بر اثر تشویق اسلام آنچنان اوج گرفت که تا آنروز در دنیا بیسابقه بود- در همهی زمینهها- و علم و دین باهم آمیخته و ممزوج بود و دانش و تحقیق و فن در حد خود پیشرفت کرد. پایه و مبنای علوم انسانیای که امروز در غرب مطرح است، از اقتصاد و جامعهشناسی و مدیریت و انواع و اقسام رشتههای علوم انسانی، بر مبنای یک معرفت ضد دینی و غیر دینی و نامعتبر از نظر کسانی است که به معرفت والا و توحیدیِ اسلامی رسیده باشند. ما در این زمینهها باید کار کنیم. در زمینهی علوم تجربی باید کار و تلاش کنیم. قدرت پیشرفت علمی و باز کردن راههای نو و گشودن افقهای جدید را باید در خودمان به وجود بیاوریم؛ همت ما باید این باشد؛ توقع، این است. خوشبختانه ما پیشرفت کردهایم؛ بوضوح میشود این را دید. اگر قرار بود در محیط غیر دینی و ضد دینی، علم پیشرفت کند، از لحاظ علمی لااقل پیشرفت میکردیم. ما از لحاظ علمی، عقبمانده و عقب نگه داشته شده بودیم. بیش از پنجاه سال، تحرک و جوشش علمی در این کشور کُند بود؛ در بعضی از بخشها تعطیل بود. موانعی که به وجود آوردند، برای این ملت مثل سم کشندهیی بود. باور را از ملت ما گرفتند. ملت و نخبگان و مغزهای ما را به هرآنچه از بیرون این مرزهاست، آنچنان دلبسته کردند که اصلًا کسی این مجال و این جرأت و این شجاعت را پیدا نکند که فکر کند میتوان برخلاف آن حرفها یا غیر از آن حرفها و آن نظریهها، نظریهیی ارائه کرد. ما هنوز هم تا حدودی گرفتار آن حرفها هستیم. البته اسلام به ما خودباوری داد و انقلاب به ما جرأت بخشید. آنچه امروز مشاهده میکنیم، نتیجهی همین جرأت است؛ باید این جرأت را تقویت کرد و پیش رفت. استعدادهای ما خوب است. جوانهای ما خوبند. اگر همین کارهایی که آقایان اشاره کردند- شناسایی و جذب استعدادها در زمان خود، هدایت صحیح اینها، به کار گرفتن اینها، سازماندهی معنویِ صحیح در زمینهی نخبگان- صورت بگیرد، که هم انجام شدنی است و هم إن شاء اللّه ارادهاش وجود دارد؛ و اگر همین بنیاد نخبگانی که ما پیشنهاد کردیم، در نهاد ریاست جمهوری تشکیل شود- که شنیدم مقدماتش را دارند فراهم میکنند و اساسنامهای هم نوشتهاند- إن شاء اللّه به این سمت پیش خواهیم رفت.1383/09/26
لینک ثابت
حرکت علمی در قرون اولیهی اسلام بر اثر تشویق اسلام آنچنان اوج گرفت که تا آنروز در دنیا بیسابقه بود- در همهی زمینهها- و علم و دین باهم آمیخته و ممزوج بود و دانش و تحقیق و فن در حد خود پیشرفت کرد. پایه و مبنای علوم انسانیای که امروز در غرب مطرح است، از اقتصاد و جامعهشناسی و مدیریت و انواع و اقسام رشتههای علوم انسانی، بر مبنای یک معرفت ضد دینی و غیر دینی و نامعتبر از نظر کسانی است که به معرفت والا و توحیدیِ اسلامی رسیده باشند. ما در این زمینهها باید کار کنیم. در زمینهی علوم تجربی باید کار و تلاش کنیم. قدرت پیشرفت علمی و باز کردن راههای نو و گشودن افقهای جدید را باید در خودمان به وجود بیاوریم؛ همت ما باید این باشد؛ توقع، این است. خوشبختانه ما پیشرفت کردهایم؛ بوضوح میشود این را دید. اگر قرار بود در محیط غیر دینی و ضد دینی، علم پیشرفت کند، از لحاظ علمی لااقل پیشرفت میکردیم. ما از لحاظ علمی، عقبمانده و عقب نگه داشته شده بودیم. بیش از پنجاه سال، تحرک و جوشش علمی در این کشور کُند بود؛ در بعضی از بخشها تعطیل بود. موانعی که به وجود آوردند، برای این ملت مثل سم کشندهیی بود. باور را از ملت ما گرفتند. ملت و نخبگان و مغزهای ما را به هرآنچه از بیرون این مرزهاست، آنچنان دلبسته کردند که اصلًا کسی این مجال و این جرأت و این شجاعت را پیدا نکند که فکر کند میتوان برخلاف آن حرفها یا غیر از آن حرفها و آن نظریهها، نظریهیی ارائه کرد. ما هنوز هم تا حدودی گرفتار آن حرفها هستیم. البته اسلام به ما خودباوری داد و انقلاب به ما جرأت بخشید. آنچه امروز مشاهده میکنیم، نتیجهی همین جرأت است؛ باید این جرأت را تقویت کرد و پیش رفت.1383/09/26
لینک ثابت
آنچه مهم است، تولید علم است. دوستان آمارهایی دادند، من هم این آمارها را قبول دارم، به ما هم در زمینهی پیشرفتهای تحقیقی و مقالات منتشرهی در مجلات علمی و معتبر دنیا هم گزارشهایی داده شده؛ منتها توجه کنید که تولید علم- یعنی شکستن مرزهای علم و پیشرفت کردن- با تحصیل علم و تبحر در علم تفاوت دارد؛ ما اوّلی را نیاز داریم. نه اینکه به دومی نیاز نیست، اما دومی کافی نیست. اینکه نوشته و تحقیق و فرآوردهی ذهن دانشمندان در زمینهی علوم مختلف- چه علوم انسانی، چه علوم تجربی- بیاید و خوب دانسته شود و همینها محور تشخیص و معرفتنهایی انسان شود، چیز مطلوبی نیست. ما میبینیم که در زمینههای مختلف، تحقیق و پژوهش و رسیدن به نظریه در دنیای مادی و دنیای غرب، مبنای قابل قبول و مورد اعتمادی نبوده؛ بخصوص در زمینهی علوم انسانی، که در علوم تجربی و در فناوری هم اثر خودش را نشان میدهد.
نگاه اسلام به انسان، به علم، به زندگی بشر، به عالم طبیعت و به عالم وجود، نگاهی است که معرفت نوینی را در اختیار انسان میگذارد. این نگاه، زیربنا و قاعده و مبنای تحقیقات علمی در غرب نبوده. تحقیقات علمی در غرب، در ستیز با آنچه آن را دین میپنداشتند، آغاز شده. البته آنها حق داشتند؛ دینی که رنسانس علیه آن قیام کرد و خط فکری و علمی دنیا را در جهت مقابل و مخالف آن ترسیم کرد، دین نبود؛ توهمات و خرافاتی بود با عنوان دین. دینِ کلیساییِ قرون وسطایی، دین و معرفت دینی نبود. بدیهی بود که عقدهها و گرهها در ذهن دانشمندان و نخبگان و زبدگان فکری باقی بماند و برایش راه علاجهای ضد دینی و غیر دینی پیدا کنند. لذا هنوز چگونگی کنار آمدن علم و دین برای آنها مسئله است؛ لیکن مسألهی ما این نیست. در جهانبینی ما، علم از دل دین میجوشد و بهترین مشوق علم، دین است. دینی که ما میشناسیم، جهانبینی دینیای که ما از قرآن میگیریم، تصویری که ما از آفرینش و از انسان و از ماوراء الطبیعه و از توحید و از مشیت الهی و از تقدیر و قضا و قدر داریم، با علم سازگار است؛ لذا تولیدکننده و تشویقکنندهی علم است. نمونهاش را شما در تاریخ نگاه کنید؛ ببینید حرکت علمی در قرون اولیهی اسلام بر اثر تشویق اسلام آنچنان اوج گرفت که تا آنروز در دنیا بیسابقه بود- در همهی زمینهها- و علم و دین باهم آمیخته و ممزوج بود و دانش و تحقیق و فن در حد خود پیشرفت کرد. پایه و مبنای علوم انسانیای که امروز در غرب مطرح است، از اقتصاد و جامعهشناسی و مدیریت و انواع و اقسام رشتههای علوم انسانی، بر مبنای یک معرفت ضد دینی و غیر دینی و نامعتبر از نظر کسانی است که به معرفت والا و توحیدیِ اسلامی رسیده باشند. ما در این زمینهها باید کار کنیم. در زمینهی علوم تجربی باید کار و تلاش کنیم. قدرت پیشرفت علمی و باز کردن راههای نو و گشودن افقهای جدید را باید در خودمان به وجود بیاوریم؛ همت ما باید این باشد؛ توقع، این است. خوشبختانه ما پیشرفت کردهایم؛ بوضوح میشود این را دید. اگر قرار بود در محیط غیر دینی و ضد دینی، علم پیشرفت کند، از لحاظ علمی لااقل پیشرفت میکردیم. ما از لحاظ علمی، عقبمانده و عقب نگه داشته شده بودیم. بیش از پنجاه سال، تحرک و جوشش علمی در این کشور کُند بود؛ در بعضی از بخشها تعطیل بود. موانعی که به وجود آوردند، برای این ملت مثل سم کشندهیی بود. باور را از ملت ما گرفتند. ملت و نخبگان و مغزهای ما را به هرآنچه از بیرون این مرزهاست، آنچنان دلبسته کردند که اصلًا کسی این مجال و این جرأت و این شجاعت را پیدا نکند که فکر کند میتوان برخلاف آن حرفها یا غیر از آن حرفها و آن نظریهها، نظریهیی ارائه کرد. ما هنوز هم تا حدودی گرفتار آن حرفها هستیم. البته اسلام به ما خودباوری داد و انقلاب به ما جرأت بخشید. آنچه امروز مشاهده میکنیم، نتیجهی همین جرأت است؛ باید این جرأت را تقویت کرد و پیش رفت. استعدادهای ما خوب است. جوانهای ما خوبند. اگر همین کارهایی که آقایان اشاره کردند- شناسایی و جذب استعدادها در زمان خود، هدایت صحیح اینها، به کار گرفتن اینها، سازماندهی معنویِ صحیح در زمینهی نخبگان- صورت بگیرد، که هم انجام شدنی است و هم إن شاء اللّه ارادهاش وجود دارد؛ و اگر همین بنیاد نخبگانی که ما پیشنهاد کردیم، در نهاد ریاست جمهوری تشکیل شود- که شنیدم مقدماتش را دارند فراهم میکنند و اساسنامهای هم نوشتهاند- إن شاء اللّه به این سمت پیش خواهیم رفت.1383/09/26
لینک ثابت
حرکت علمی ایران, پیشرفت علمی و فناوری, پیشرفت علمی ایران
قدرت پیشرفت علمی و باز كردن راههای نو و گشودن افقهای جدید را باید در خودمان بهوجود بیاوریم؛ همت ما باید این باشد؛ توقع، این است.1383/09/26
لینک ثابت
نباید تصور کرد که مجموعه ی انسانی یک ملت، یک حرکت بسیط می تواند داشته باشد. حرکتها، جمع بندی شده ی مجموعه ی احساسات، انگیزه ها و تحرکها در کل جامعه است. ما بحمدالله در بخشهای بسیار زیادی داریم پیشرفت می کنیم. این طور تصور نشود که ما از واقعیات جامعه بی خبر می مانیم؛ نه، من بحمدالله با بدنه ی مردم مرتبطم. شما آقایان و خانمهایی که این جا تشریف دارید، بخشی از مجموعه ی نخبگان کشور هستید. بنده با غیرنخبه ها، با مردم عادی، با روحانیون، با ائمه ی جماعات و با خانواده های گوناگون ارتباط دارم؛ گاهی هم به خانه های مردم می روم و روی فرش و زیر سقفشان می نشینم؛ بنابراین واقعیتها را می بینم؛ این طور نیست که ندانم و نبینم. این تصور و توقع هم منطقی نیست که ما فکر کنیم باید یکسره بدون ریزش و بدون وجود نمودها و نمونه هایی که نمی پسندیم، جلو برویم؛ نه، بالاخره ریزشها و رویشهایی هست؛ سقوطها و عروجهایی هست؛ مجموعه ی انسانی جمع بندی شده را باید محاسبه کرد. مشکلاتی هم که دوستان بیان کردند، من آنها را محتمل می دانم و قبول می کنم. خیلی از این مشکلات و این گره ها وجود دارد، اما در کنارش امور مثبت و موجبات - چیزهایی که مایه ی امید و سرور می شود - وجود دارد. تلاشی که باید بکنیم، این است که مشکلات را برطرف کنیم. در مجموع، آنچه به نظرم می رسد، این است که ما در زمینه ی تربیت نخبگان - که یک بخش عمده ی آن در عرصه ی آموزش دانشگاهی است - هم در بخش آموزش و هم در بخش پژوهش، نیاز به تمرکز بیشتری از سوی مسؤولان داریم. مسؤولان کشور در این زمینه باید با یک نگاه واقع بین و با یک محاسبه ی صحیح و - برای کوتاه مدت - غیرمادی به مسأله نگاه کنند. اگرچه در بلندمدت یقیناً ثروت و پیشرفت و رشد مادی کشور هم در گرو همین هاست، منتها در مسائل دانشگاه، در کوتاه مدت باید محاسبات را بر مبنای مسائل مالی و اقتصادی و مادی قرار نداد.1383/09/26
لینک ثابت
نگاه اسلام به انسان، به علم، به زندگی بشر، به عالم طبیعت و به عالم وجود، نگاهی است که معرفت نوینی را در اختیار انسان می گذارد. این نگاه، زیربنا و قاعده و مبنای تحقیقات علمی در غرب نبوده. تحقیقات علمی در غرب، در ستیز با آنچه آن را دین می پنداشتند، آغاز شده. البته آنها حق داشتند؛ دینی که رنسانس علیه آن قیام کرد و خط فکری و علمی دنیا را در جهت مقابل و مخالف آن ترسیم کرد، دین نبود؛ توهمات و خرافاتی بود با عنوان دین. دینِ کلیسایی قرون وسطایی، دین و معرفت دینی نبود. بدیهی بود که عقده ها و گره ها در ذهن دانشمندان و نخبگان و زبدگان فکری باقی بماند و برایش راه علاجهای ضددینی و غیردینی پیدا کنند. لذا هنوز چگونگی کنار آمدن علم و دین برای آنها مسأله است؛ لیکن مسأله ی ما این نیست. در جهان بینی ما، علم از دل دین می جوشد و بهترین مشوق علم، دین است. دینی که ما می شناسیم، جهان بینی دینی یی که ما از قرآن می گیریم، تصویری که ما از آفرینش و از انسان و از ماوراءالطبیعه و از توحید و از مشیت الهی و از تقدیر و قضا و قدر داریم، با علم سازگار است؛ لذا تولیدکننده و تشویق کننده ی علم است. نمونه اش را شما در تاریخ نگاه کنید؛ ببینید حرکت علمی در قرون اولیه ی اسلام بر اثر تشویق اسلام آن چنان اوج گرفت که تا آن روز در دنیا بی سابقه بود - در همه ی زمینه ها - و علم و دین با هم آمیخته و ممزوج بود و دانش و تحقیق و فن در حد خود پیشرفت کرد1383/09/26
لینک ثابت
در جهان بینی ما، علم از دل دین می جوشد و بهترین مشوق علم، دین است.1383/09/26
لینک ثابت