یدهی به توحید، یک پایه و استوانه یا زمینهی اساسیِ یک جهانبینی است که زندگی را میسازد1396/06/06
لینک ثابت
جهانبینی اسلامی / جهانبینی/جهانبینی مادی/ایدئولوژی اسلامی / بینش اسلامی/جهانبینی دینی
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحهی قبلی اینجا کلیک کنید.
یدهی به توحید، یک پایه و استوانه یا زمینهی اساسیِ یک جهانبینی است که زندگی را میسازد1396/06/06 لینک ثابت منظومهی فکری امام دارای خصوصیّات کامل یک مکتب فکری و اجتماعی و سیاسی متّکی و مبتنی بر یک جهانبینی است که این جهانبینی عبارت است از توحید1394/03/14
بیانات در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
لینک ثابت
جهانبینی اسلامی جملههای برگزیده علوم انسانى آنوقتى صحیح و مفید و تربیتکنندهى صحیح انسان خواهد بود و به فرد و جامعه نفع خواهد رساند که براساس تفکّر الهى و جهانبینى الهى باشد1393/04/11 لینک ثابت [در فلسفه] به طور کلی جهانبینی اسلام تبیین شود. مواد اصلی جهانبینی اسلام را مشخص کنید - مسئلهی انسان، مسئلهی خدا، مسئلهی ارتباط انسان و خدا، مسئلهی تکلیف - در فلسفهی اسلامی روی اینها کار شود.1391/11/23 لینک ثابت انسان در انتخاب جهانبینی و فهم اساسی مفاهیم توحیدی، با نگاه توحیدی به جهان طبیعت، یک بصیرتی پیدا میکند.1389/08/04 لینک ثابت با نگاه توحیدی، این جهان یک مجموعهی نظاممند و قانونمدار است1389/08/04 لینک ثابت زهی علمیه باید پایه های علوم انسانی مبتنی بر تفکر اسلامی و جهان بینی اسلام را مستحکم بریزد1389/08/02
بیانات در دیدار جمعی از اساتید و فضلا و طلاب نخبه حوزه علمیه قم
لینک ثابت
جهانبینی اسلامی جملههای برگزیده در بینش اسلامی، ولایت متعلق به خداست؛ یعنی هیچ احدی بر دیگری ولایت ندارد. این که زیدی که بنده باشم، به عمروی که شما باشید، بگوید آقا شما باید آنجور که من میگویم عمل کنید؛ نه، این را در اسلام نداریم. هیچکس بر کس دیگری ولایت ندارد. ولایت مال خداست. اگر خدای متعال برای این ولایت مجرایی مشخص کرد و روشن کرد، این مجرا میشود همان مجرای الهی و مورد قبول و قابل اتّباع، که این مجرا را خدای متعال مشخص کرده است؛ در اسلام مشخص شده است.قانون و اجرا بایستی با معیارهای خدایی و با مقررات الهی باشد؛ یعنی با احکام اسلامی یا با احکام مشخص یا با کلیات و آنچه که از اسلام دانسته شده و فهمیده شده است، منطبق باشد و معارض نباشد. افرادی هم که مجری هستند، مشخصات و خصوصیاتی دارند؛ باید عادل باشند، فاسق نباشند - خصوصیاتی که در قانون اساسىِ ما متجسد شده - و قانون اساسی هم همان شکل اجرایی و دالان عبور به سمت آن چیزی است که ولایت الهی برای ما ترسیم میکند....بنابراین ولایتی که امروز شما دارید - قانونگذاری، ولایت است - یک ولایت الهی است؛ ریشه در ولایت الهی دارد؛ برخاسته و پدید آمده از ولایت الهی است. این مردمسالاری دینی که ما میگوییم، معنایش این است؛ یعنی نمایندهی مجلس شورای اسلامی از این طریقی که در قانون اساسی برای مجاری اعمال ولایت الهی معین شده، یک ولایتی پیدا کرده است که این شد یک تکلیف. بنابراین آنچه که در مجلس شورای اسلامی تصویب میشود، برای منِ شخصی و نوعی واجبالاتّباع است و بایستی بر طبق او عمل کنم. این مبنا، مبنای اسلامی است....تفکر اسلامی بر مبنای یک پایهی محکم، برخاسته از ولایت الله، با شیوهی مشخص و تدوین شدهی در قانون اساسىِ جمهوری اسلامی که خدای متعال به انسانها حق داده که یک حقی را به کسی بسپرند... بنابراین پایهی مردمسالاری دینی این است؛ یعنی یک پایهی اصیل و عمیق که حقیقتاً مورد اعتقاد است1387/03/21 لینک ثابت نگاه اسلام به انسان، به علم، به زندگی بشر، به عالم طبیعت و به عالم وجود، نگاهی است که معرفت نوینی را در اختیار انسان می گذارد. این نگاه، زیربنا و قاعده و مبنای تحقیقات علمی در غرب نبوده. تحقیقات علمی در غرب، در ستیز با آنچه آن را دین می پنداشتند، آغاز شده. البته آنها حق داشتند؛ دینی که رنسانس علیه آن قیام کرد و خط فکری و علمی دنیا را در جهت مقابل و مخالف آن ترسیم کرد، دین نبود؛ توهمات و خرافاتی بود با عنوان دین. دینِ کلیسایی قرون وسطایی، دین و معرفت دینی نبود. بدیهی بود که عقده ها و گره ها در ذهن دانشمندان و نخبگان و زبدگان فکری باقی بماند و برایش راه علاجهای ضددینی و غیردینی پیدا کنند. لذا هنوز چگونگی کنار آمدن علم و دین برای آنها مسأله است؛ لیکن مسأله ی ما این نیست. در جهان بینی ما، علم از دل دین می جوشد و بهترین مشوق علم، دین است. دینی که ما می شناسیم، جهان بینی دینی یی که ما از قرآن می گیریم، تصویری که ما از آفرینش و از انسان و از ماوراءالطبیعه و از توحید و از مشیت الهی و از تقدیر و قضا و قدر داریم، با علم سازگار است؛ لذا تولیدکننده و تشویق کننده ی علم است. نمونه اش را شما در تاریخ نگاه کنید؛ ببینید حرکت علمی در قرون اولیه ی اسلام بر اثر تشویق اسلام آن چنان اوج گرفت که تا آن روز در دنیا بی سابقه بود - در همه ی زمینه ها - و علم و دین با هم آمیخته و ممزوج بود و دانش و تحقیق و فن در حد خود پیشرفت کرد1383/09/26 لینک ثابت در جهان بینی ما، علم از دل دین می جوشد و بهترین مشوق علم، دین است.1383/09/26 لینک ثابت جهان بینی دینی یی که ما از قرآن می گیریم، با علم سازگار است.1383/09/26 لینک ثابت جهان بینی دینی یی که ما از قرآن می گیریم، تولیدکننده و تشویق کننده ی علم است1383/09/26 لینک ثابت آن مجموعهی معارفی که خطوط اصلی عملکرد و وظایف ما از آنها به دست میآید - یعنی جهانبینی و بینش اسلامی - فصول متعدّدی دارد؛ همه هم در عمل و اقدام فرد و دولت دارای تأثیر است؛ که من پنج نقطهی مؤثّرتر و مهمتر را انتخاب کردهام و عرض میکنم.از این پنج نقطه، یکی توحید است توحید، یعنی اعتقاد به اینکه این ترکیب پیچیدهی بسیار عجیب و شگفتآور و قانونمند کائنات و عالم آفرینش، از کهکشانها و سحابیها و حفرههای عظیم آسمانی و کرات بیشمار و میلیونها منظومهی شمسی بگیرید، تا سلول کوچک جزء فلان پیکر، فلان جسم و ترکیب ریز شیمیایی - که آنقدر نظم در این ترکیب عظیمِ متنوّع و پیچیده وجود دارد که هزاران قانون از آن استنباط کردهاند؛ چون وقتی نظم غیرقابل تخلّف شد، از آن قوانین تکوینی و بیتخلّف استفاده میشود - ساخته و پرداختهی یک فکر و اندیشه و تدبیر و قدرت است و تصادفاً به وجود نیامده است. این اعتقاد امری است که هر ذهن سالم و هر انسان عاقل و صاحب تفکّر و دور از شتابزدگی در فکر یا بیحوصلگی در تصمیمگیری یا پیشداوری در قضایا این را قبول میکند. نقطهی بعدی اینکه این فکر و تدبیر و اندیشه و قدرت عظیم و بینهایت و توصیفناپذیری که این ترکیب عجیب و پیچیده را به وجود آورده، فلان بت ساختهی بشر، یا فلان انسانِ محدودِ مدّعیِ خدایی، یا فلان سمبل و نمادِ افسانهای و اسطورهای نیست؛ بلکه ذات واحد مقتدر لایزالی است که ادیان به او «خدا» میگویند و او را با آثارش میشناسند. بنابراین، هم اثبات این قدرت و اراده و مهندسیِ پشت سر این هندسهی عظیم و پیچیده است؛ هم اثبات اینکه آن مهندس بینظیر و غیرقابل توصیف، این چیزهای کوچکِ دمدستِ بیارزشی که بشر یا خودش میسازد، یا مثل خودش کسی آنها را میسازد، یا از قبیل خودش یک موجود زایل شدنی است، نیست؛ بلکه «هو اللَّه الّذی لا اله الّا هو الملک القدّوس السّلام المؤمن المهیمن العزیز الجبّار المتکبّر سبحان اللَّه عمّا یشرکون».(1) همهی ادیان در این بخش از جهانبینی مشترکند؛ ادیان قدیم، ادیان ابراهیمی، ادیان پیش از ادیان ابراهیمی؛ حتی همین ادیان شرکآلود هندی فعلی. اگر کسی وِداها را نگاه کند، عرفان توحیدی خالصی در کلمات وِداها موج میزند که نشاندهندهی این است که سرمنشأ، سرمنشأ شفّاف و زلالی بوده است. بنابراین، توحید رکن اصلی بینش و نگاه و تلقّیِ این اسلامی است که ما میخواهیم براساس آن این حکومت و این نظام و این حرکت را راه بیندازیم.1379/09/12 1 )
سوره مبارکه الحشر آیه 23
لینک ثابت
هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلٰهَ إِلّا هُوَ المَلِكُ القُدّوسُ السَّلامُ المُؤمِنُ المُهَيمِنُ العَزيزُ الجَبّارُ المُتَكَبِّرُ ۚ سُبحانَ اللَّهِ عَمّا يُشرِكونَ ترجمه: و خدایی است که معبودی جز او نیست، حاکم و مالک اصلی اوست، از هر عیب منزّه است، به کسی یتم نمیکند، امنیّت بخش است، مراقب همه چیز است، قدرتمندی شکستناپذیر که با اراده نافذ خود هر امری را اصلاح میکند، و شایسته عظمت است؛ خداوند منزّه است از آنچه شریک برای او قرارمیدهند! یک نقطهی اصلی و اساسی در جهانبینی اسلامی، مسالهی تداوم حیات بعد از مرگ است؛ یعنی زندگی با مردن تمام نمیشود.1379/09/12 لینک ثابت آن مجموعه معارفی که خطوط اصلی عملکرد و وظایف ما از آنها به دست میآید - یعنی جهانبینی و بینش اسلامی - فصول متعدّدی دارد؛ همه هم در عمل و اقدام فرد و دولت دارای تأثیر است؛ که من پنج نقطه مؤثّرتر و مهمتر را انتخاب کردهام و عرض میکنم. از این پنج نقطه، یکی توحید است. توحید، یعنی اعتقاد به اینکه این ترکیب پیچیده بسیار عجیب و شگفتآور و قانونمند کائنات و عالم آفرینش، از کهکشانها و سحابیها و حفرههای عظیم آسمانی و کرات بیشمار و میلیونها منظومه شمسی بگیرید، تا سلول کوچک جزء فلان پیکر، فلان جسم و ترکیب ریز شیمیایی - که آنقدر نظم در این ترکیب عظیمِ متنوّع و پیچیده وجود دارد که هزاران قانون از آن استنباط کردهاند؛ چون وقتی نظم غیرقابل تخلّف شد، از آن قوانین تکوینی و بیتخلّف استفاده میشود - ساخته و پرداخته یک فکر و اندیشه و تدبیر و قدرت است و تصادفاً به وجود نیامده است. این اعتقاد امری است که هر ذهن سالم و هر انسان عاقل و صاحب تفکّر و دور از شتابزدگی در فکر یا بیحوصلگی در تصمیمگیری یا پیشداوری در قضایا این را قبول میکند. نقطه بعدی اینکه این فکر و تدبیر و اندیشه و قدرت عظیم و بینهایت و توصیفناپذیری که این ترکیب عجیب و پیچیده را به وجود آورده، فلان بت ساخته بشر، یا فلان انسانِ محدودِ مدّعىِ خدایی، یا فلان سمبل و نمادِ افسانهای و اسطورهای نیست؛ بلکه ذات واحد مقتدر لایزالی است که ادیان به او «خدا» میگویند و او را با آثارش میشناسند. بنابراین، هم اثبات این قدرت و اراده و مهندسىِ پشت سر این هندسه عظیم و پیچیده است؛ هم اثبات اینکه آن مهندس بینظیر و غیرقابل توصیف، این چیزهای کوچکِ دمدستِ بیارزشی که بشر یا خودش میسازد، یا مثل خودش کسی آنها را میسازد، یا از قبیل خودش یک موجود زایل شدنی است، نیست؛ بلکه «هواللَّه الّذی لا اله الّا هو الملک القدّوس السّلام المؤمن المهیمن العزیز الجبّار المتکبّر سبحان اللَّه عمّا یشرکون.» همه ادیان در این بخش از جهانبینی مشترکند؛ ادیان قدیم، ادیان ابراهیمی، ادیان پیش از ادیان ابراهیمی؛ حتی همین ادیان شرکآلود هندی فعلی. اگر کسی وِداها را نگاه کند، عرفان توحیدی خالصی در کلمات وِداها موج میزند که نشاندهنده این است که سرمنشأ، سرمنشأ شفّاف و زلالی بوده است. بنابراین، توحید رکن اصلی بینش و نگاه و تلقّىِ این اسلامی است که ما میخواهیم براساس آن این حکومت و این نظام و این حرکت را راه بیندازیم. رکن دوم، تکریم انسان است؛ یا میتوانیم به آن بگوییم انسان محوری. البته انسان محوری در بینش اسلامی، بهکلّی با اومانیسم اروپای قرون هجده و نوزده متفاوت است. آن یک چیز دیگر است، این یک چیز دیگر است. آن هم اسمش انسان محوری است؛ اما اینها فقط در اسم شبیه همند. انسان محورىِ اسلام، اساساً اومانیسم اروپایی نیست؛ یک چیز دیگر است. «الم تروا انّ اللَّه سخّر لکم ما فی السّموات و ما فی الأرض». کسی که قرآن و نهجالبلاغه و آثار دینی را نگاه کند، این تلقّی را بهخوبی پیدا میکند که از نظر اسلام، تمام این چرخ و فلک آفرینش، بر محور وجود انسان میچرخد. این شد انسانمحوری. در آیات زیادی هست که خورشید مسخّر شماست، ماه مسخّر شماست، دریا مسخّر شماست؛ اما دو آیه هم در قرآن هست که همین تعبیری را که گفتم - «سخّر لکم ما فی السّموات و ما فی الارض»؛ همه اینها مسخر شمایند - بیان میکند. مسخّر شمایند، یعنی چه؟ یعنی الان بالفعل شما مسخّر همهشان هستید و نمیتوانید تأثیری روی آنها بگذارید؛ اما بالقوّه طوری ساخته شدهاید و عوالم وجود و کائنات به گونهای ساخته شدهاند که همه مسخّر شمایند. مسخّر یعنی چه؟ یعنی توی مشت شمایند و شما میتوانید از همه آنها به بهترین نحو استفاده کنید. این نشان دهنده آن است که این موجودی که خدا آسمان و زمین و ستاره و شمس و قمر را مسخّر او میکند، از نظر آفرینش الهی بسیار باید عزیز باشد. همین عزیز بودن هم تصریح شده است: «و لقد کرّمنا بنیآدم». این «کرّمنا بنیآدم» - بنیآدم را تکریم کردیم - تکریمی است که هم شامل مرحله تشریع و هم شامل مرحله تکوین است؛ تکریم تکوینی و تکریم تشریعی با آن چیزهایی که در حکومت اسلامی و در نظام اسلامی برای انسان معین شده؛ یعنی پایهها کاملاً پایههای انسانی است. سومین نقطه اصلی و اساسی در جهانبینی اسلامی، مسأله تداوم حیاتِ بعد از مرگ است؛ یعنی زندگی با مردن تمام نمیشود. در اسلام و البته در همه ادیان الهی - این معنا هم جزو اصول جهانبینی است و تأثیر دارد. همانطور که گفتم، تمام این اصول جهانبینی، در تنظیم روابط زندگی و در تنظیم پایههای حکومت اسلامی و اداره جامعه و اداره عالم مؤثّر است. بعد از مرگ، ما وارد مرحله جدیدی میشویم. اینطور نیست که انسان نابود شود؛ از جوی جَستن و رفتن به یک مرحله دیگر است؛ و بعد در آن مرحله، مسأله حساب و کتاب و قیامت و این چیزهاست. چهارمین نقطه اصلی این جهانبینی، عبارت است از استعداد بیپایان انسان در دارا بودن تمام چیزهایی که برای تعالی کامل انسان لازم است. انسان استعداد دارد که تا آخرین نقطه تعالی حیاتِ ممکنات بالا برود؛ اما بقیه موجودات این امکان را ندارند. در آیه شریفه «لقد خلقنا الأنسان فی احسن تقویم»، «احسنتقویم» معنایش این نیست که ما جسم انسان را طوری آفریدهایم که مثلاً سرش با دستش با چشمش با تنش تناسب دارد؛ اینکه مخصوص انسان نیست؛ هر حیوانی نیز همینطور است. در بهترین تقویم، یعنی در بهترین اندازهگیری انسان را آفریدهایم؛ یعنی آن اندازهگیریای است که رشد او دیگر نهایت و اندازهای ندارد؛ تا آنجایی میرود که در عالم وجود، سقفی بالاتر از آن نیست؛ یعنی میتواند از فرشتگان و از موجودات عالی و از همه اینها بالاتر برود. اگر بشر بخواهد این سیر را داشته باشد، جز با استفاده از امکانات عالم ماده ممکن نیست. این هم جزو مسلّمات است؛ لذا میگوید «خلق لکم ما فیالأرض جمیعا». بنابراین سیر تعالی و تکاملی انسان در خلأ نیست؛ با استفاده از استعدادهای ماده است؛ بنابراین با هم سیر میکنند؛ یعنی شکوفایی انسان، همراه با شکوفایی عالمِ ماده و عالمِ طبیعت است؛ این در شکوفایی او اثر میگذارد، او در شکوفایی این اثر میگذارد و پیشرفتهای شگفتآور را به وجود میآورد. آخرین نقطهای که در این زمینه از بینش اسلامی عرض میکنم، این است که از نظر اسلام و بینش اسلامی، جریان عالم به سمت حاکمیت حق و به سمت صلاح است؛ این بروبرگرد هم ندارد... همه انبیا و اولیا آمدهاند تا انسان را به آن بزرگراه اصلیای سوق دهند که وقتی وارد آن شد، بدون هیچگونه مانعی تمام استعدادهایش میتواند بُروز کند. انبیا و اولیا این مردم گمگشته را مرتّب از این کوه و کمر و دشتها و کویرها و جنگلها به سمت این راه اصلی سوق دادند و هدایت کردند. هنوز بشریّت به نقطه شروع آن صراط مستقیم نرسیده است؛ آن در زمان ولیعصر ارواحنافداه محقّق خواهد شد؛ لیکن همه این تلاشها اصلاً براساس این بینش است که نهایت این عالم، نهایت غلبه صلاح است؛ ممکن است زودتر بشود، ممکن است دیرتر بشود؛ اما بروبرگرد ندارد. قطعاً اینطوری است که در نهایت، صلاح بر فساد غلبه خواهد کرد؛ قوای خیر بر قوای شر غلبه میکنند. این هم یک نقطه از نقاط جهانبینی اسلامی است که در آن هیچگونه تردیدی نیست1379/09/12 لینک ثابت عدّهای از روی کجفهمی یا از روی غرض، اینطور وانمود میکنند که دین عبارت است از یک سلسله ممنوعیتها و محدودیتها - بکن، نکن؛ بخور، نخور - دین را اینگونه معرفی میکنند. دین این است!؟ این غیرمنصفانهترین و عامیانهترین نگاه نسبت به هر دینی، بخصوص دین اسلام است. معرفت روشن، شادابی ناشی از ایمان، حرکت برخاسته از معرفت، به کار انداختن روح خردمندی و آن وقت جهانبینی روشن و شفّاف نسبت به همه پدیدههای عالم؛ این پایه دین است. دین در درجه اوّل، یک معرفت و یک شناخت است؛ شناخت نسبت به این عالم، نسبت به انسان، نسبت به مسؤولیت، نسبت به مسیر و راه و هدف؛ مجموعه این معرفتها پایه دین است. دین، انسان را محور جهان میداند؛ جهان را مجموعه و مظهری از صنع قدرت و لطف و رحمت الهی میداند؛ در بنای جهان و مهندسی عظیم عالم وجود، دست قدرت و صنع خدا را دخیل و همه کاره میداند. هرچه علم پیشرفت کند، پایههای ایمان دینی متسحکمتر خواهد شد. آن روزی که شما به یک ذرّه خاک یا ذرّه سنگ بهصورت یک جسم بسیط نگاه میکنید و میگویید خدا این را خلق کرده، یک نوع ایمان دارید؛ اما آنوقتی که تمام ملکولها و تمام ذرّات و عناصر اتمی موجود در این جسم را مشاهده کردید - نظم آن را، حرکت آن را، مهندسی پیچیده آن را، تأثیرات آن را، خواص آن را - و گفتید خدا خالق این است، معرفت و ایمان شما نوع دیگری خواهد بود. هرچه علم بیشتر پیشرفت کند، هرچه کهکشانها بیشتر شناخته شود، هرچه دریاها و صحراها و ذرّات، بیشتر در زیر دقّت علم قرار گیرد، هرچه نیروهای فشرده در وجود انسان بیشتر شناخته شود، ایمان به خدایی که آفریننده و فراهم کننده این دستگاه عظیم و پیچیده است، پایگاه مستحکمتری پیدا خواهد کرد. ممکن است بعضی به یک کاغذ فشرده و مچاله شده بهصورت یک زائده کوچک نگاه کنند؛ اما یکی ممکن است این کاغذ را باز کند، چینهای این کاغذ را برطرف کند، بهصورت صفحه بزرگی در بیاید؛ بعد خطوطی را که در آن هست، دانهدانه بخواند و کلمات آن را بفهمد. امروز قوای عظیمی را که در وجود محدود انسان هست، علم کشف میکند؛ در سلسله اعصاب، در ذرّات وجود، در تمام ملکولهای سرتاپای اعضا و در مغز؛ که اعتراف میکنند هنوز مغز انسان را بهدرستی نشناختهاند؛ قوای انسان را نشناختهاند و قدرت تمرکز انسان را بهدرستی نشناختهاند و ندانستهاند. وقتی انسان اینها را نگاه میکند، ایمانش قویتر میشود. دین در آغاز، یک جهانبینی است. شناخت جهان به معنای اینکه این مهندسی عظیم، با دست صنع و قدرت لایزال الهی بهوجود آمده است و انسان به عنوان یکّهسواری است که میتواند در این محدوده عظیم، تلاش فکری کند؛ خرد را به کار اندازد؛ مناطق ناگشوده را فتح کند. به عنوان کسی است که میتواند تکامل حقیقی خودش و رسیدنش به مرتبه قرب را در این دنیا بهدست آورد؛ و نگاه کردن به اشیای عالم، به عنوان ابزارهایی است که در دست انسان است برای این تکامل. این پایه است1379/05/05 لینک ثابت |