newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
وحدت کلمه

علاج صحیح در مقابل تجاوز امریکا، مستحکم کردن ساخت داخلی نظام است. نظامی که حقیقتا متکی به مردم است و مردم از آن دفاع می‌کنند، در درون خودش مستحکم است. رخنه‌های گوناگونی که به یک نظام صدمه می‌زند، بسته شده است و هیچ قدرتی نمی‌تواند این نظام را از بین ببرد. ما می‌توانیم ساخت داخلی را مستحکم کنیم؛ همان‌طور که امروز هم بحمدالله مستحکم است. امریکاییها این را می‌دانند؛ به‌طور کامل انسان می‌تواند این را در حرفهایشان بفهمد. آنها می‌دانند که وحدت این ملت، ارتباطش با اسلام، استحکام پیوند بین نظام و مردم با توجه به مبانی دینی و نقش ارزشهای دینی در این رابطه، به چه کیفیتی است؛ می‌خواهند اینها را از بین ببرند. ما بنشینیم و تماشا کنیم که اینها بیایند یکی یکی این پیوندهای مستحکم را ببرند؟ یعنی در واقع سنگرهای ملت ایران و سنگرهای نظام اسلامی را یکی یکی از سر راه بردارند و بعد راحت حمله کنند. یکایک ملت ایران وظیفه دارند تا آن‌جایی که می‌توانند، استحکام درونی نظام را که به همبستگی ملت، همبستگی دلها، همبستگی ملت با مسؤولان نظام و وحدت کلمه در مجموعه‌ی ارکان نظام وابسته است، حفظ کنند.1382/02/22
لینک ثابت
آراستگی به فضائل اخلاقی

عاملی که می‌تواند کشور شما را در مقابل هر افزون‌طلبی، هر انحصارطلبی، هر تجاوز، هر ماجراجویی و هر بحران‌سازی حفظ کند، استحکام ساخت داخلی نظام است. همین‌طور است ارتباط بین آحاد و قشرهای مردم با مسؤولان نظام، امید جوانان به آینده و گرفته شدن رخنه‌هایی که بتدریج موجب تضعیف نظام می‌شود. همان‌طور که عرض کردم، این کارها با تلاشِ زیاد انجام می‌گیرد و شما باید در محیط دانشگاه، مسأله‌ی علم و تحقیق را جدّی بگیرید. این‌که دانشجوی عزیزی در صحبت خود به بودجه‌ی تحقیقات اشاره کردند و گفتند کم است و آن را به عنوان مطالبه و درخواستِ دانشجویان مطرح نمودند، مرا خوشحال می‌کند. در جلسه‌ی اساتید هم که بودیم، اتّفاقاً همین را مطرح می‌کردند. این خیلی خوب است که جوان، دنبال تحقیق، کار علمی و پیشرفت علم باشد. بدون پیشرفت علم نمی‌شود کشور را پیش برد. امروز حتّی دشمنان بشریت از علم استفاده می‌کنند. ما برای آرمانهای والا، ارزشهای حقیقی، فضایل انسانی و گسترش آنها ناگزیریم از علم و شرافت ذاتی علم استفاده کنیم. وحدت و ارتباط باید حفظ شود. کارهای اساسی‌ای که شروع کرده‌ایم، باید پیش برود.1382/02/22
لینک ثابت
نظام سلطه

شما بدانید محاسبه‌ای که امروز از ملت ایران در اختیار قدرتهای سلطه‌گر جهانی است، به آنها دیکته نمی‌کند که می‌توانند در ایران بحران‌سازی و ماجراجویی کنند. آنها خوب می‌دانند که کار با موشک و بمب به سامان نمی‌رسد و موشک و بمب، یک گوشه‌ی کار است. وقتی ملتی ایستاده است، وقتی اکثریت جامعه‌ای در سنین کمتر از سی‌وپنج سالند - یعنی قشر جوان وسیعی دارد - وقتی ملت به ارزشهای دینی پایبند است، آنها در محاسبات خود می‌دانند که نمی‌شود با چنین ملتی مقابله کرد و جنگید. بله؛ می‌شود های‌وهوی کرد و اگر این ملت ترسید، از ترس او استفاده کرد. می‌شود او را تهدید کرد، می‌شود کسانی را در میانش وادار به خیانت کرد. اگر ترسید، اگر تهدید و خیانت را پذیرفت، اگر حاضر شد تسلیم شود، آن‌گاه دشمن پیروز می‌شود و امید پیدا می‌کند؛ اما وقتی یک ملت ایستاده است، جوانش ایستاده است، مسؤولانش ایستاده‌اند و در مقابل تهدیدها و ارعابها دچار ترس و دستپاچگی نمی‌شوند، مسائل را غلط نمی‌فهمند، نشان می‌دهند که به عزت خود پایبندند و برای عزت کشور و ملتشان اهمیت قائلند و آماده‌اند کشور خودشان را نگه دارند و از آن دفاع کنند - که در حضورهای عمومی مردم، این حالت فهمیده می‌شود - دشمن حساب کار خودش را می‌کند و می‌داند که پیروزی بر این کشور به آسانی ممکن نیست.1382/02/22
لینک ثابت
جنبش نرم افزاری

به مسأله‌ی دوم می‌پردازم که بیشتر به شما جوانان ارتباط پیدا می‌کند؛ یعنی همین شعارهای اساسی که در این چند سال داده شده و آنچه بیش از همه به دانشگاهها ارتباط پیدا می‌کند، جنبش تولید علم و جنبش نرم‌افزاری است، یا جنبش عدالتخواهی که اصلاً خطاب به دانشجویان بود، یا حرکت مبارزه با فساد. چند شعارِ این‌گونه در این چند سال داده شد و مایلم مقداری راجع به اینها صحبت کنم.

این‌جا بحث بعدی را مطرح می‌کنم که چون بحث قبلی طول کشید، مجبورم کوتاه عرض کنم. چند شعاری که ما در این دو سه سال داده‌ایم، همه در جهت مبارزه با فساد بوده است؛ چون فساد در جامعه رخنه ایجاد می‌کند. شعارهای دیگر، جنبش عدالتخواهی - در بلند مدّت - جنبش نرم‌افزاری و جنبش تولید علم بوده است. البته جنبش تولید علم، بدون پیشرفت علم ممکن نیست. بدون پیشرفت علم، در این دنیای متنوّع نمی‌شود رقابت کرد و پیش رفت؛ حتماً پیشرفت علم لازم است. این، وظیفه‌ی دانشگاهها و دانشجویان و اساتید را بسیار سنگین می‌کند. جنبش آزاده‌اندیشی که چند ماه قبل مطرح شد، اصرار بر مسأله‌ی اشتغال - که در دو سه سال اخیر در این زمینه خیلی تلاش شده است - و اصرار بر تقویت پول ملی، از شعارهایی است که ما در این چندسال روی آنها تکیه کردیم و برای هر کدام حساب خاصی باز شد و به فضل الهی حرکت خاصی در دستگاههای مربوط به آنها آغاز گردید. وقتی انسان می‌بیند دشمن چه می‌خواهد بکند، می‌فهمد که باید در داخل چه‌کار کند. البته در دو سه سال قبل از این، در قالب نفی فقر و فساد و تبعیض، بسیاری از این حرفها مطرح بود. در سیاستهای کلان نظام هم که رهبری باید به دولت اعلام کند و مجلس بر اساس آن سیاستها مقرّرات و قوانین را بگذراند - هم در سیاستهای برنامه‌ی سوم و هم در سیاستهای برنامه‌ی دوم که مربوط به هفت هشت سال قبل از این بود - همه‌ی این مطالبِ کلّی لحاظ شد؛ لیکن بسیج کردن و متوجّه کردن افکار عمومی، بخصوص جوانان به اهمیت بعضی از این سرفصلها، ایجاب می‌کند که هر کدام از اینها به تنهایی مورد توجّه قرار گیرد و دنبال شود. البته خیلی از این شعارها وقتی مطرح شد، از سوی بعضی از بخشهای جامعه مورد بی‌توجّهی قرار گرفت؛ لیکن وجدانهای پاک، بخصوص جوانان در محیطهای جوانی، احساس کردند که این شعارها مورد علاقه‌ی آنهاست. در محیط دانشجویی، شوق به علم، عدالت و آزادی وجود دارد؛ اینها شوقهای اصلی در محیطهای علمی است. من مایل بودم راجع به هر کدام از اینها توضیح مختصری عرض کنم، اما مجال نیست.

بعد از گذشت دو سال که در دانشگاه امیرکبیر مسأله‌ی تولیدِ علم را مطرح کردید، هنوز این بحث برای ما شفّاف نیست. تصورّم این است که جنبش نرم‌افزاری، یک تکان و حرکت است؛ عدّه‌ای باید امکانات و ارتباطات و فضا و شور را برای این جنبش فراهم کنند و عدّه‌ای نیز به تولیدِ علم بپردازند. آیا این مسأله درست است؟

بله، درست است. عدّه‌ای باید فضا سازی کنند و این را به عنوان یک مطالبه‌ی عمومی دربیاورند؛ دستگاههای تولیدِ علم هم - مانند محیطهای پژوهشگاهی، تحقیقات، کلاسهای دانشگاهی، دانشجویان و اساتید - باید آن را دنبال کنند.1382/02/22

لینک ثابت
مذاکره با آمریکا

یک مسأله، مسأله‌ی کنونی امریکا و جمهوری اسلامی است؛ مسأله‌ای که ذهنها و دلها و تحلیلها را در حجم زیادی به خودش متوجه کرده است.

صحبت درباره‌ی امریکا و موضع جمهوری اسلامی در قبال امریکا به صورت یک راهبرد بلندمدت، احتیاج به بحثی مفصل دارد. امیدوارم این فرصت را پیدا کنم و بتوانم باز در یک جمع جوان و ترجیحا دانشجویی، این بحث را مطرح کنم. برای آن وقت، حرفهای گفتنی زیادی دارم. اما آنچه در این جلسه می‌خواهم به شما عرض کنم، مسأله‌ی وضع فعلی امریکا و چالشی است که در صحنه‌ی بین‌المللی - بخصوص بعد از قضیه‌ی عراق - پیدا کرده است؛ همچنین تهدیدهایی که احیانا مستقیم و غیرمستقیم به برخی از ملتها و گاهی هم به ما از آنها سر می‌زند و در بین مجموعه‌های گوناگون مردم ما هم انعکاس می‌یابد.

حدود ده، دوازده سال است که امریکا به‌عنوان ابرقدرت منحصر دنیا شناخته شده است. امریکاییها بعد از سقوط شوروی اصرار داشتند این را تثبیت کنند که تنها ابرقدرت دنیا آنها هستند و دنیا تک‌قطبی است. آنها رویکردی را بر اساس این منطق دنبال کردند. آن رویکرد این است که از مزایای ابرقدرتی انحصاری استفاده کنند. البته این فکر، فکر سابقه‌داری است و تازه و جدید نیست. آن‌طور که از مجموعه‌ی گفتارها و مدارک سیاسی‌ای که در دسترس قرار می‌گیرد و حتی از بعضی مقالات صادرشده از مراکز سیاسی امریکا استنباط می‌شود، انسان می‌بیند این فکر، فکر ریشه‌دار و سابقه‌داری است؛ منتها برای این‌گونه ماجراجوییها در هر جای دنیا، ناگزیر آدمهای مناسبی مورد نیازند. بالاخره وقتی بخواهند بولدوزری بگذارند تا ساختمانی را خراب کند، راننده‌ی بی‌کله‌ی جسوری هم لازم است تا پشت این بولدوزر بنشیند. اگرچه ساختمان را او خراب نمی‌کند و بولدوزر خراب می‌کند، اما وجودش لازم است؛ یا اگر در یک فیلم باشد، بدلکار جسور هیجان‌طلبی لازم است. بعد از انتخاب رئیس جمهور کنونی امریکا، این شرط هم تحقق پیدا کرد. او آدمی است به‌طور طبیعی دارای خلقیاتی متناسب با این روحیه‌ی تجاوزگرانه و ماجراجویانه. آنها می‌خواهند این روحیه را در دنیا به همه - چه دشمنان و چه حتی دوستانشان - تفهیم کنند که مایلند رفتار آنها در سطح بین‌المللی، رفتار ابرقدرت منحصری باشد که برای خودش حقوق و مطالباتی دارد و می‌خواهد این مطالبات را به هر کیفیتی که ممکن باشد، بگیرد.

بخشی از این رویکرد، طبعا مربوط به ایران می‌شود. ما جزو کشورهایی هستیم که نگاه این حوزه‌ی زیاده‌طلبی، در بخشی متوجه ما هم هست؛ چون نگاه عمده‌ی امریکا در این رویکرد و حرکت سیاسی، بیشتر به خاورمیانه است. همان‌طور که می‌دانید، خاورمیانه مرکز ثروت و مرکز مهم جغرافیایی است و اهمیت دارد؛ طبعا ما هم با خصوصیات برجسته‌ای که کشورمان دارد، در این منطقه هستیم. چرا ایران در این چالش، طرف توجه قدرت متجاوز و کانون متجاوز، یعنی امریکاست؟ همان‌گونه که گفتیم، اولا به این دلیل که ایران کشوری بزرگ، ثروتمند و برخوردار از منابع بسیار مهم زیرزمینی است. دومین ذخیره‌ی گاز در سطح دنیا، متعلق به کشور ماست. ذخیره‌ی بسیار ارزشمند نفت و خیلی از منابع زیرزمینی دیگر متعلق به ایران است. کشوری است با جمعیت زیاد، موقعیت جغرافیایی حساس، مرز طولانی در خلیج فارس و دریای عمان؛ اینها همه امتیازات یک کشور است. راه تقریبا منحصر غرب به آسیای میانه و آن منطقه از دنیا هم از این‌جا می‌گذرد. قهرا با این دلیل طبیعی، کشور ما ایران مورد توجه و طرف چالش امریکا قرار می‌گیرد. یک دلیل دیگر، هویت جمهوری اسلامی است. این‌که در نقطه‌ای از دنیا نظامی سرکار بیاید که معتقد به نفی ظلم و استبداد باشد؛ معتقد به نفی وابستگی اقتصادی و فرهنگی و سیاسی به قطبهای جهانی باشد؛ متکی و معتقد به مردم‌سالاری باشد - یعنی برانگیخته بودن از سوی مردم و ملت خود - و همه‌ی این مفاهیم را هم از مبانی دینی و اعتقادی و ایمانی گرفته باشد، نه از قراردادهای اجتماعی - که فرق بین دمکراسی غربی و مردم‌سالاری ما در همین است و جای بحث و صحبت کردن و تفصیل دارد - خیلی مهم است. مردم‌سالاری دینی چون بر اساس یک اعتقاد دینی است، قابل نقض نیست؛ یعنی اگر کسی توانست در انتخابات تقلب کند یا به شیوه‌ای نظر مردم را جلب کند که بناحق نگاهشان به وی متوجه باشد - مثلا ارزشی که در او نیست، وانمود کند که در او هست؛ بعد مردم به او اقبال کنند و رأی بدهند - در منطق مردم‌سالاری دینی او حقی ندارد. این شیوه در منطق لیبرالیسم که پایه‌ی لیبرالیسم غربی است، کاملا پذیرفته شده است؛ اما در منطق مردم‌سالاری دینی نه. سختگیری در این‌جا، به‌خاطر اتکاء به مبانی دینی و ایمانی، بیشتر است. پس نفی ظلم، سلطه، استبداد، وابستگی و فساد، همه منبعث و برخاسته از اعتقاد دینی است. بدیهی است وقتی نظامی با این خصوصیات به‌وجود آید، برای هر کس که در هر جای دنیا معتقد به ظلم بین‌المللی، استبداد بین‌المللی، نفی حقوق ملتها و کشورها و معتقد به بی‌اعتنایی به مرزهای کشورهای مستقل است، دشمن و طرف مقابل و رقیب غیرقابل تحملی محسوب خواهد شد. به‌طور طبیعی این‌طور است. بنابراین وقتی یک سلطه‌ی بین‌المللی و یک ابرقدرت مثل امریکا، سیاست و راهبردش را بر این قرار می‌دهد که منافع خودش را تأمین کند، اگر منابع کشورهای دیگر به‌خطر بیفتد، برایش مهم نیست. وقتی نظامی با آن خصوصیات مثبت در دنیا وجود داشته باشد - بخصوص در منطقه‌ای که کانون توجه امریکا از لحاظ منافع است - بدیهی است بین اینها تضاد و چالش، یک امر قهری و حتمی و اجتناب‌ناپذیر است.

چند ماه قبل از این، یک استراتژیست امریکایی در توصیه‌های خود به دولت امریکا گفته بود: در کشورهای اسلامی به هیچ وجه نباید برای ایجاد دمکراسی عجله کرد؛ زیرا اگر امروز انتخابات آزاد در هر یک از کشورهای اسلامی برگزار شود، حکومتهای اسلامی و جریانات اسلامی سر کار می‌آیند و مردم اینها را می‌خواهند. این اعتراف بسیار عجیب و حرف بسیار مهمی است. می‌گوید دمکراسی در کشورهای اسلامی، زودرس است. این حرف و ادعا نشان‌دهنده‌ی آن است که تفکر بیداری اسلامی و بازگشت به اسلام - که کانون آن در جمهوری اسلامی و میان شما مردم بوده - منتشر شده و به همه‌ی دنیا رسیده است. این اعتبار و ارزش کمی نیست. این بذر اکنون پاشیده شده است. اگر مراکز قدرت و کانونهای استکبار جهانی بخواهند این بذر نروید، راهش چیست؟ طبیعی‌ترین راه این است که با سرچشمه‌های جوشان آبیاری کننده‌ی این بذر مقابله کنند. این هم یکی از علل دشمنی استکبار با جمهوری اسلامی و کشور ماست که شرحش بماند؛ چون فعلا بحث ما بر سر امریکاست.

کسی گمان نکند که تقابل امریکا با ایران، امر جدید و تازه‌یی است؛ نه، از شروع انقلاب، این تقابل شروع شد. شاید سه یا چهار ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که مجلس سنای امریکا قطعنامه‌ی بسیار شدیداللحنی علیه انقلاب صادر کرد. البته این‌جا مردم اجتماع و تظاهرات کردند و گفتند چرا دخالت می‌کنید. غرض؛ از اول انقلاب این تقابل وجود داشت؛ منتها در یک دوره‌ی نسبتا طولانی، تقابل امریکا با جمهوری اسلامی، بیشتر تقابل عملی بود. تقابل عملی در مقابل تقابل نظری است.

تقابل عملی، یعنی اقدام برای ضربه‌زدن به جمهوری اسلامی از راههای مختلف. تقابل عملی از همین قطعنامه‌ی سنای امریکا شروع شد. در این‌جا کودتای نظامی راه انداختند. کودتای پایگاه شهید نوژه معروف است، که حتما شنیده‌اید و شاید اطلاعاتی هم داشته باشید. البته ما در جریان ریز قضایا بودیم. کودتای نظامی بسیار خطرناکی بود که مقدماتش را هم چیده بودند، اما نتوانستند آن را به جایی برسانند. مسدود کردن حسابهای بانکی کشور ما در هر جایی که اینها می‌توانستند دخالت کنند، تقابل عملی دیگری بود. در بانکهای امریکا پولهای زیادی متعلق به ملت ایران وجود داشت - از جمله، پولهای دولت ایران در معاملاتی که انجام می‌داد - اما آنها همه‌ی حسابها را مسدود کردند. ضدانقلاب را به انواع مختلف تحریک کردند؛ نه فقط ضدانقلاب راست - یعنی سلطنت‌طلبها - بلکه غیرمستقیم ضدانقلابها و گروههایی را هم که وابسته به جریان چپ آن روز بودند، تحریک می‌کردند، که مدارک و نشانه‌هایی در اختیار هست. حمله‌ی نظامی به طبس، تحریم اقتصادی، قطع رابطه، قطع خرید نفت و تشویق عراق به جنگ، از دیگر اقدامات عملی امریکا بود. ما یک وقت به‌عنوان تحلیل می‌گفتیم امریکاییها حتما به عراقیها چراغ سبز نشان داده‌اند؛ بعد هم خودشان کمک کرده‌اند و گفته‌اند حمله کنید. پس از گذشت چند سال، اسناد و مدارکی به دست آمد و معلوم شد تحلیلهای ما کاملا درست و منطبق با واقعیات بوده و مدارکش روشن است! اقدام عملی دیگر امریکا، سرنگونی هواپیمای مسافربری ما در خلیج فارس بود که نزدیک به سیصد نفر از هموطنان ما در آن حادثه کشته شدند. همچنین کشتی «ایران اجر» ما را قلدرانه در دریا توقیف کردند. اینها برخوردهای عملی امریکا، آن هم در آن موقعیت حساس بود. زمان ریاست جمهوری، بنده به سازمان ملل رفتم و در مجمع عمومی سخنرانی بسیار پرشوری کردم؛ چند کانال تلویزیونی اروپایی هم مستقیم این سخنرانی را پخش کردند. چون ممکن بود این سخنرانی تأثیرات زیادی بگذارد، در همان روز یا فردای روز سخنرانی، کشتی «ایران اجر» را در خلیج فارس توقیف کردند! در نیویورک بودیم و هر کانال تلویزیونی را می‌گرفتیم، ماجرای کشتی «ایران اجر» و اقدام به مین‌گذاری‌اش در خلیج فارس، تمام فضای تبلیغاتی امریکا و بلکه دنیا را پر کرده بود. این کار برای این بود که آن سخنرانی را تحت‌الشعاع قرار دهند. حمله به سکوهای نفتی و امثال این اقدامات، نوع دیگر تقابل عملی امریکا بود. در طول این سالها، بیشتر تکیه روی تقابل عملی بود؛ اقدام سیاسی و اقتصادی یا نیمه‌نظامی و حتی نظامی.

امریکا بعد از این‌که سالهایی را در مقابل جمهوری اسلامی و ملت ایران با این روش عمل کرد، به این نتیجه رسید که تقابل عملی کافی نیست و باید در کنار آن، تقابل و تخاصم و مبارزه‌ی نظری را هم شروع کند. معنای تقابل نظری چیست؟ یعنی مبارزه با جمهوری اسلامی در صحنه‌ی اعتقاد و در زمینه‌ی فرهنگ و مسائل اخلاقی. البته قبلا هم مبارزه‌ی آنها جدی بود؛ منتها احساس کردند باید نقطه‌ی ثقل این باشد. فکر کردند با مبارزه‌ی اعتقادی می‌توانند بخش عظیمی را فلج کنند و یک مانع را بردارند. فکر کردند با مبارزه در زمینه‌های اخلاقی، یک بخش دیگر از امکان و سلاحی را که در اختیار جمهوری اسلامی هست، بگیرند

از دشمن نمی‌شود توقع داشت راهی را که برای مقابله با جبهه‌ی مقابل خود در پیش گرفته است، رها کند؛ مگر آن وقت که مأیوس شود، تیرش به سنگ بخورد و بفهمد فایده‌ای ندارد. در همه‌ی مسائل - چه مسائل سیاسی، چه مسائل اعتقادی، چه مسأله‌ی فلسطین، چه مسأله‌ی حزب‌الله و چه مسائل علمی - دشمن شبهه‌افکنی می‌کند. نقشه‌ی اساسی دشمن چیست؟ مقابله با جمهوری اسلامی برای دستیابی و سلطه بر ایران، با همان خصوصیاتی که می‌دانیم و عرض کردیم ایران برای اردوگاه استکبار و امریکا چه اهمیتی دارد.

از طرف دیگر در داخل، به‌وسیله‌ی گسستن پیوند نظام با مردم، زمینه‌سازی می‌کنند. اساس سیاست آنها این است که بتوانند بین نظام جمهوری اسلامی و مردم، گسیختگی به‌وجود آورند؛ بعد هم آماده‌سازی افکار عمومی در سطح بین‌المللی. چرا به این زمینه‌سازی احتیاج دارند؟ برای این‌که بدون این زمینه‌سازی، امریکا می‌داند که پیروزی‌اش بر جمهوری اسلامی - با وجود برتریهای نظامی - ممکن نیست؛ این یک واقعیت است. برتری نظامی همه‌جا تعیین کننده نیست، که ان‌شاءالله بیشتر توضیح خواهم داد. امریکا احتیاج به این زمینه‌سازی داخلی دارد تا بتواند سلطه‌ی نظامی داشته باشد.

رویکردی که امریکا می‌خواهد ابرقدرتی خود را تثبیت کند و امتیاز انحصاری ابرقدرتی را برای خودش به‌دست بیاورد، یک راهبرد است. بلاشک این راهبرد اقتضاء می‌کند که آنها ماجراجویی هم بکنند - کمااین‌که می‌بینید در دنیا این کار را می‌کنند - منتها ماجراجویی و بحران‌آفرینی از نظر این ماجراجویان و بحران‌آفرینان یک شرط اساسی دارد که اگر حاصل نشود، دست به بحران‌آفرینی نمی‌زنند. آن شرط این است که بتوانند از بحران، موفق بیرون آیند. آن‌جایی که مطمئن نباشند می‌توانند از ماجراجویی با توفیق بیرون آیند، اقدام نمی‌کنند؛ چون به ضرر خودشان تمام خواهد شد.1382/02/22

لینک ثابت
تهاجم فرهنگی

این‌که ما بتوانیم طرح کلی دشمن را در مورد خودمان بدانیم، بخشی از توان دفاعی ماست؛ به این مسأله توجه داشته باشید. ندانستن این‌که دشمن چه در سر دارد و چه می‌خواهد بکند، غفلتی است که ممکن است ما را از امکان برخورد و دفاع محروم کند؛ ما باید این را کاملا بدانیم. از سالهای هفتادوسه و هفتادوچهار بتدریج و به‌صورت روزافزون، مبارزه‌ی اعتقادی - اخلاقی شروع شد. بنده همان وقتها شروع این مبارزه را احساس کردم. بحث تهاجم فرهنگی‌ای که مطرح کردیم، ناشی از این بخش قضیه بود. در کنار حرکات عملی سیاسی و اقتصادی و غیره، حقیقتا یک تهاجم در زمینه‌ی مسائل فرهنگی و با ابزارهای فرهنگی آغاز شد.1382/02/22
لینک ثابت
بیداری اسلامی

انقلاب اسلامی فقط این نبود که دگرگونی‌ای در داخل کشور ایجاد کند؛ علاوه بر این، یک فرهنگ خلق کرد؛ فرهنگی که در همه‌ی کشورهای اسلامی به‌طور متفاوت - در بعضی کشورها خیلی شدید، در بعضی کشورها با شدت کمتر - اثر خودش را در ذهنها، بخصوص ذهن جوانان و روشنفکران و دانشگاهیان گذاشت. بلاشک شما از گرایشهای قشر جوان در کشورهای اسلامی نسبت به انقلاب، امام و ارزشهای ملت ایران و ایستادگی‌اش مطالبی شنیده‌اید؛ اما یقینا آنچه شنیده‌اید، به‌مراتب کمتر از چیزی است که در واقع وجود دارد. در طول این بیست و یکی دو سال، به‌مرور تفکر اسلامی، فکر بیداری اسلامی و بازگشت و تمسک به اسلام، در ذهنها به صورت اندیشه‌ای ماندگار درآمده است.

چند ماه قبل از این، یک استراتژیست امریکایی در توصیه‌های خود به دولت امریکا گفته بود: در کشورهای اسلامی به هیچ وجه نباید برای ایجاد دمکراسی عجله کرد؛ زیرا اگر امروز انتخابات آزاد در هر یک از کشورهای اسلامی برگزار شود، حکومتهای اسلامی و جریانات اسلامی سر کار می‌آیند و مردم اینها را می‌خواهند. این اعتراف بسیار عجیب و حرف بسیار مهمی است. می‌گوید دمکراسی در کشورهای اسلامی، زودرس است. این حرف و ادعا نشان‌دهنده‌ی آن است که تفکر بیداری اسلامی و بازگشت به اسلام - که کانون آن در جمهوری اسلامی و میان شما مردم بوده - منتشر شده و به همه‌ی دنیا رسیده است. این اعتبار و ارزش کمی نیست. این بذر اکنون پاشیده شده است. اگر مراکز قدرت و کانونهای استکبار جهانی بخواهند این بذر نروید، راهش چیست؟ طبیعی‌ترین راه این است که با سرچشمه‌های جوشان آبیاری کننده‌ی این بذر مقابله کنند. این هم یکی از علل دشمنی استکبار با جمهوری اسلامی و کشور ماست که شرحش بماند؛ چون فعلا بحث ما بر سر امریکاست.1382/02/22

لینک ثابت
جنبش عدالتخواهی

همین شعارهای اساسی که در این چند سال داده شده و آنچه بیش از همه به دانشگاهها ارتباط پیدا می‌کند، جنبش تولید علم و جنبش نرم‌افزاری است، یا جنبش عدالتخواهی که اصلاً خطاب به دانشجویان بود، یا حرکت مبارزه با فساد. چند شعارِ این‌گونه در این چند سال داده شد


چند شعاری که ما در این دو سه سال داده‌ایم، همه در جهت مبارزه با فساد بوده است؛ چون فساد در جامعه رخنه ایجاد می‌کند. شعارهای دیگر، جنبش عدالتخواهی - در بلند مدّت - جنبش نرم‌افزاری و جنبش تولید علم بوده است. البته جنبش تولید علم، بدون پیشرفت علم ممکن نیست. بدون پیشرفت علم، در این دنیای متنوّع نمی‌شود رقابت کرد و پیش رفت؛ حتماً پیشرفت علم لازم است. این، وظیفه‌ی دانشگاهها و دانشجویان و اساتید را بسیار سنگین می‌کند. جنبش آزاده‌اندیشی که چند ماه قبل مطرح شد، اصرار بر مسأله‌ی اشتغال - که در دو سه سال اخیر در این زمینه خیلی تلاش شده است - و اصرار بر تقویت پول ملی، از شعارهایی است که ما در این چندسال روی آنها تکیه کردیم و برای هر کدام حساب خاصی باز شد و به فضل الهی حرکت خاصی در دستگاههای مربوط به آنها آغاز گردید. وقتی انسان می‌بیند دشمن چه می‌خواهد بکند، می‌فهمد که باید در داخل چه‌کار کند. البته در دو سه سال قبل از این، در قالب نفی فقر و فساد و تبعیض، بسیاری از این حرفها مطرح بود. در سیاستهای کلان نظام هم که رهبری باید به دولت اعلام کند و مجلس بر اساس آن سیاستها مقرّرات و قوانین را بگذراند - هم در سیاستهای برنامه‌ی سوم و هم در سیاستهای برنامه‌ی دوم که مربوط به هفت هشت سال قبل از این بود - همه‌ی این مطالبِ کلّی لحاظ شد؛ لیکن بسیج کردن و متوجّه کردن افکار عمومی، بخصوص جوانان به اهمیت بعضی از این سرفصلها، ایجاب می‌کند که هر کدام از اینها به تنهایی مورد توجّه قرار گیرد و دنبال شود. البته خیلی از این شعارها وقتی مطرح شد، از سوی بعضی از بخشهای جامعه مورد بی‌توجّهی قرار گرفت؛ لیکن وجدانهای پاک، بخصوص جوانان در محیطهای جوانی، احساس کردند که این شعارها مورد علاقه‌ی آنهاست. در محیط دانشجویی، شوق به علم، عدالت و آزادی وجود دارد؛ اینها شوقهای اصلی در محیطهای علمی است. من مایل بودم راجع به هر کدام از اینها توضیح مختصری عرض کنم، اما مجال نیست.

این را هم در پرانتز بگویم که از دو نقطه‌ی متقابل، گاهی بعضی حرفها گفته می‌شود که به نظر ما درست نیست. مثلاً وقتی بحث مبارزه با فساد مطرح می‌شود، از یک نقطه کسانی می‌گویند چرا اصلاً شما فساد را به‌عنوان یک مسأله در جامعه مطرح می‌کنید؟ به‌نظر ما این حرف نادرستی است؛ چون فساد وجود دارد. البته در این‌جا فساد، مثل مافیاهایی که در برخی دولتها و نظامها وجود دارد، گسترده و سازمان‌یافته نیست. به فضل پروردگار در نظام جمهوری اسلامی - لااقل در تشکیلات مسؤول دولتی - فسادِ سازمان یافته وجود ندارد؛ اما فساد به میزانی وجود دارد و در همه جا و در همه‌ی زمانها هم امکان بُروزش هست و باید با آن مبارزه کرد. در دنیا بعضی از دستگاهها هستند که اصلاً مبارزه با فساد و تبعیض و بی‌عدالتی را قبول ندارند؛ حتّی اسمش را هم نمی‌آورند. بعضی کشورها ممکن است به‌صورت نمایشی چنین کارهایی بکنند؛ بعضی جاها نمایشی هم نیست؛ از روی ناچاری است و به‌عنوان سوپاپ امن این کارها را می‌کنند؛ اما در کشور ما این حرکت و این فکر، برخاسته از اعتقاد ماست؛ فلسفه‌ی وجودی ماست. هرچه نکنیم، ناشی از نتوانستن است؛ این راه و حرکت ماست. بنابراین اگر کسی اعتراض کند چرا بحث مبارزه با فساد را پیش می‌آورید، اعتراض بجایی نیست. فساد را نباید انکار کرد؛ مبارزه با فساد را باید قبول کرد؛ اما مبالغه در مسأله‌ی فساد هم نباید باشد.

یک عدّه هم از آن طرف مقابله می‌کنند و همه را فاسد و کجدست و ناپاکدامن تلقّی می‌کنند و اگر کسی هم چنین تلقّی‌ای داشته باشد، خوششان می‌آید. دشمن، نیازمند به اغتشاش افکار عمومی و ابهام‌آفرینی است. دشمن از هر دو موجِ مخالف استفاده می‌کند. از یک طرف آن حرفها را دلیل می‌گیرد بر وجود فساد و مبالغه در فساد می‌کند؛ از یک طرف خواهد گفت این کار نمایشی است. بنابراین از همه طرف ما را محاصره‌ی تبلیغاتی می‌کند. ما باید صراط مستقیم را بشناسیم و راه درست را دنبال کنیم. همین‌طور است مسأله‌ی نهضت عدالتخواهی که من خطاب به دانشجویان آن را گفتم. البته من می‌دانم علاقه به این حرکتها و نهضتهای اجتماعی در بین دانشجویان و کلاًّ جوانان زیاد است و سؤالهایی هم در این زمینه دارند.

دانشجویی دو سه هفته قبل از من سؤال کرد: در مسأله‌ی عدالت، چرا خودتان وارد میدان نمی‌شوید؟ این توقعِ درستی نیست. مدیریّت انقلاب، غیر از مدیریّت اجرایی کشور است. برای رهبری، وارد شدن در میدان اوّلاً به صورت طرح مسأله و بسیج افکار عمومی است؛ ثانیاً به صورت خواستن از دستگاههای اجرایی است. برخی از دستگاههای اجرایی، مخصوص این کارند. در زمینه‌ی مبارزه با فساد، هم قوّه‌ی مجریّه و هم قوّه‌ی قضاییّه درگیرند. بنده از هر دو قوّه به‌طور جد خواسته‌ام و آنها درگیرند؛ ورود رهبری این‌جاست. بله؛ اگر روزی معلوم شود دستگاههای قوّه‌ی مجریّه و قوّه‌ی قضاییّه آماده نیستند کار کنند، رهبری چاره‌ای پیدا نخواهد کرد جز این‌که خودش وارد میدان شود؛ کسی را بگمارد و مأمور مشخصی را برای این کار معین کند؛ اما بحمداللَّه این‌طور نیست. دستگاههای قوّه‌ی مجریّه آماده‌اند؛ چون بخشی که مربوط به قوّه‌ی مجریه است، گرفتن گلوگاههای فساد است. در بخشهای مالی، پولی، بازرگانی و گمرکی گلوگاههای فساد مالی وجود دارد. بی‌توجّهی به این مراکز موجب می‌شود فساد به‌وجود آید. وقتی دستگاهها نظارت و مراقبت خود را دقیق کنند، جلوِ فساد گرفته خواهد شد؛ این می‌شود پیشگیری. در بخش قضایی، برخورد با مواردی است که از این پیشگیری عبور کرده‌اند و جرم اتّفاق افتاده است. البته تا امروز بیشتر از صد مورد از موارد مهم و کلان را دنبال کرده‌اند، منتها نباید جنجال کنند. من در همان نامه‌ی هشت مادّه‌ای هم همین سفارش را کرده بودم؛ گفتم کار را بی‌جنجال پیش ببرید. ما می‌خواهیم حقیقتاً با فساد مبارزه شود؛ جنجال لازم نیست. بله، خبررسانی به مردم خوب است. وقتی کار تمام شده باشد، آن مقداری که لازم باشد، خبر رسانی شود. کار هم صورت می‌گیرد.1382/02/22

لینک ثابت
روشنفکری

نظام جمهوری اسلامی متّکی به مردم است و مردم هم با ایمان و روحیه و اعتقادِ خود به این نظام علاقه‏مند و دل‏بسته‏اند و از آن دفاع می‏کنند؛ این حقیقت در طول این سالها فهمیده شد. اگر این ابزار از دست نظام اسلامی گرفته شود، بدیهی است برای کسی که فکری برای این کشور و این نظام در سر دارد، چقدر حائز اهمیت است. لذا دیدیم از همان سالهای هفتاد و سه و هفتاد و چهار روز به روز این تقابل شدیدتر شد و رخنه‏افکنی در مبانی اعتقادی و ارزشی نظام در سطوح مختلف شروع گردید. حتّی در خود انقلاب و حتّی در ریشه‏های عمیق‏تر انقلاب- مانند اسلام، عاشورا، تشیّع و جدا نبودن دین از سیاست- که جزو مبانی مسلّم فکری در نظر متصدّیان انقلاب و روشن‏فکران کشور و پیشروان این حرکت عظیم بود، شبهه‏افکنی و تردیدافکنی به شکل همه‏جانبه و عمیق شروع شد. سمینارها و کنگره‏ها تشکیل دادند، نشریات تخصّصی در خارج از کشور منتشر کردند و هرچه هم توانستند، در داخل کشور از پایگاههایی که در اختیارشان بود، استفاده کردند. البته عدّه‏ای نمی‏فهمیدند چه‏کار می‏کنند، اما عدّه‏ای هم می‏فهمیدند. بعضی از عناصر داخلی می‏فهمیدند چه کمک بزرگی به دشمن می‏کنند؛ کمکی که متأسفانه تا امروز هم ادامه دارد و به‏عنوان شیوه‏ای که دشمن آن را انتخاب کرده است، ادامه خواهد داشت.1382/02/22
لینک ثابت
توبه یعنی برگشت از راه خطا و توجّه دادن دل به پروردگار/صحیفه سجادیه دعای 32

[توبه وظیفه همیشگی انسان است. پاکترین انسانها هم باید توبه کنند.] توبه یعنی برگشت به خدا، برگشت از راه خطا، توجّه دادن دل به پروردگار و رو را به طور کامل به خدا کردن. از امام سجّاد علیه‌السّلام چه کسی پاکتر؟ شما به صحیفه‌ی سجّادیه از اوّل تا آخر نگاه کنید؛ ببینید چه حالی، چه سوز و گدازی و چه توبه‌ای در آن نهفته است: «هذا مقام من استحیی لنفسه منک و سخط علیها و رضی عنک(1)». امام سجّاد علیه‌السّلام به خدای متعال عرض می‌کند: پروردگارا! من بر نفس خودم که گاهی از فرمان تو سرپیچی کرده، خشمگینم. از تو راضی‌ام و به‌خاطر سرپیچی نفس از تو شرمنده‌ام. این راز و نیاز و سوز و گداز امام سجاد علیه‌السّلام است.1382/02/22

1 )
الصحيفة  السجادیة ،  دعای 32 ؛ 
مصباح‏المتهجد،طوسی،ص188 ؛ الإقبال،ابن طاووس،ص394 ؛ مصباح‏الكفعمی،كفعمی،ص55  ؛ بحارالأنوار،مجلسی،ج95،ص264

...وَ هَذَا مَقَامُ مَنِ اسْتَحْيَا لِنَفْسِهِ مِنْكَ، وَ سَخِطَ عَلَيْهَا، وَ رَضِيَ عَنْكَ، فَتَلَقَّاكَ بِنَفْسٍ خَاشِعَةٍ، وَ رَقَبَةٍ خَاضِعَةٍ، وَ ظَهْرٍ مُثْقَلٍ مِنَ الْخَطَايَا وَاقِفاً بَيْنَ الرَّغْبَةِ إِلَيْكَ وَ الرَّهْبَةِ مِنْكَ....
ترجمه:
... و این جایگاه كسی است كه درباره خویش از تو شرمسار است و بر خویش خشمگین است و از تو خشنود است. پس با جانی خاشع و گردنی فروافكنده و پشتی گران بار از گناهان بین بیم و امید به تو با تو روبرو شده است...
لینک ثابت
اهل ذکر بودن لازمه مفید بودن انذار پیامبر(ص)

گاهی که گفته می‌شود جوانی را قدر بدانید، ذهن به راههای دیگر می‌رود. مهمترین مظهر قدردانی از جوانی همین است که از این صفا و نورانیّت و از این ناآلودگی و پیراستگیِ طبیعیِ انسان جوان استفاده کنید و خود را در زمینه‌های تزکیه و اخلاق پیش ببرید. این ان‌شاءاللَّه ذخیره‌ی همه‌ی زندگی شما خواهد شد. راهش هم رعایت دو نکته است: ذکر و توبه. ذکر یعنی یاد. یاد در مقابل غفلت است؛ غفلت از خدا، غفلت از وظیفه و مسؤولیت، غفلت از هنگام حسّاسِ مواجهه با مأموران الهی در عالم ملکوت - عالم بعد از عبور از جسمانیّت - و محاسبه‌ی بزرگ انسان در مقابل خدا در قیامت. این یادها تعیین‌کننده است. این‌طور نبوده که فقط به ما بگویند به قیامت معتقد باشید، برای این‌که اعتقادی مثل اعتقاد علمی داشته باشید؛ نه. برای این‌که این اعتقاد در زندگی و حرکت و تصمیم‌گیری ما تأثیر بگذارد، این یاد را در خودتان حفظ کنید. «انّما تنذر من اتّبع الذّکر(1)»؛ انذار پیغمبر و انذار الهی هم مفید به حال کسانی است که به دنبال یاد هستند و خود را از غفلت دور نگه می‌دارند.1382/02/22

1 ) سوره مبارکه يس آیه 11
إِنَّما تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكرَ وَخَشِيَ الرَّحمٰنَ بِالغَيبِ ۖ فَبَشِّرهُ بِمَغفِرَةٍ وَأَجرٍ كَريمٍ
ترجمه:
تو فقط کسی را انذار می‌کنی که از این یادآوری (الهی) پیروی کند و از خداوند رحمان در نهان بترسد؛ چنین کسی را به آمرزش و پاداشی پرارزش بشارت ده!
لینک ثابت
استقلال اقتصادی

همان‏طور که می‏دانید، خاورمیانه مرکز ثروت و مرکز مهمّ جغرافیایی است و اهمیت دارد؛ طبعاً ما هم با خصوصیات برجسته‏ای که کشورمان دارد، در این منطقه هستیم. چرا ایران در این چالش، طرف توجّه قدرت متجاوز و کانون متجاوز، یعنی امریکاست؟ همان‏گونه که گفتیم، اوّلًا به این دلیل که ایران کشوری بزرگ، ثروتمند و برخوردار از منابع بسیار مهمّ زیرزمینی است. دومین ذخیره‏ی گاز در سطح دنیا، متعلّق به کشور ماست. ذخیره‏ی بسیار ارزشمند نفت و خیلی از منابع زیرزمینی دیگر متعلّق به ایران است. کشوری است با جمعیت زیاد، موقعیت جغرافیایی حسّاس، مرز طولانی در خلیج فارس و دریای عمّان؛ این‏ها همه امتیازات یک کشور است. راه تقریباً منحصر غرب به آسیای میانه و آن منطقه از دنیا هم از اینجا می‏گذرد. قهراً با این دلیل طبیعی، کشور ما ایران مورد توجّه و طرف چالش امریکا قرار می‏گیرد. یک دلیل دیگر، هویّت جمهوری اسلامی است. اینکه در نقطه‏ای از دنیا نظامی سرِ کار بیاید که معتقد به نفی ظلم و استبداد باشد؛ معتقد به نفی وابستگی اقتصادی و فرهنگی و سیاسی به قطبهای جهانی باشد؛ متّکی و معتقد به مردم‏سالاری باشد- یعنی برانگیخته بودن از سوی مردم و ملت خود- و همه‏ی این مفاهیم را هم از مبانی دینی و اعتقادی و ایمانی گرفته باشد، نه از قراردادهای اجتماعی- که فرق بین دمکراسی غربی و مردم‏سالاری ما در همین است و جای بحث و صحبت کردن و تفصیل دارد- خیلی مهمّ است. مردم‏سالاری دینی چون بر اساس یک اعتقاد دینی است، قابل نقض نیست؛ یعنی اگر کسی توانست در انتخابات تقلّب کند یا به شیوه‏ای نظر مردم را جلب کند که به‏ناحق نگاهشان به وی متوجّه باشد- مثلًا ارزشی که در او نیست، وانمود کند که در او هست؛ بعد مردم به او اقبال کنند و رأی بدهند- در منطق مردم‏سالاری دینی او حقّی ندارد. این شیوه در منطق لیبرالیسم که پایه‏ی لیبرالیسم غربی است، کاملًا پذیرفته شده است؛ اما در منطق مردم‏سالاری دینی نه. سخت‏گیری در اینجا، به‏خاطر اتّکاء به مبانی دینی و ایمانی، بیشتر است. پس نفی ظلم، سلطه، استبداد، وابستگی و فساد، همه منبعث و برخاسته از اعتقاد دینی است. بدیهی است وقتی نظامی با این خصوصیات به وجود آید، برای هرکس که در هرجای دنیا معتقد به ظلم بین‏المللی، استبداد بین‏المللی، نفی حقوق ملتها و کشورها و معتقد به بی‏اعتنایی به مرزهای کشورهای مستقل است، دشمن و طرف مقابل و رقیبِ غیر قابل تحمّلی محسوب خواهد شد. به‏طور طبیعی این‏طور است. بنابراین‏ وقتی یک سلطه‏ی بین‏المللی و یک ابرقدرت مثل امریکا، سیاست و راهبردش را بر این قرار می‏دهد که منافع خودش را تأمین کند، اگر منابع کشورهای دیگر به خطر بیفتد، برایش مهم نیست. وقتی نظامی با آن خصوصیات مثبت در دنیا وجود داشته باشد- بخصوص در منطقه‏ای که کانون توجّه امریکا از لحاظ منافع است- بدیهی است بین این‏ها تضاد و چالش، یک امر قهری و حتمی و اجتناب‏ناپذیر است.1382/02/22
لینک ثابت
نظام جمهوری اسلامی ایران, مردمسالاری دینی, اتکای نظام اسلامی به مردم

جمهوری اسلامی به معنای حقیقی کلمه، نظام مردم‌سالار و متّکی به مردم است1382/02/22
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی