دشمنشناسی اینکه ما بتوانیم طرح کلی دشمن را در مورد خودمان بدانیم، بخشی از توان دفاعی ماست؛ به این مسأله توجه داشته باشید. ندانستن اینکه دشمن چه در سر دارد و چه میخواهد بکند، غفلتی است که ممکن است ما را از امکان برخورد و دفاع محروم کند؛ ما باید این را کاملا بدانیم. از سالهای هفتادوسه و هفتادوچهار بتدریج و بهصورت روزافزون، مبارزهی اعتقادی - اخلاقی شروع شد. بنده همان وقتها شروع این مبارزه را احساس کردم. بحث تهاجم فرهنگیای که مطرح کردیم، ناشی از این بخش قضیه بود. در کنار حرکات عملی سیاسی و اقتصادی و غیره، حقیقتا یک تهاجم در زمینهی مسائل فرهنگی و با ابزارهای فرهنگی آغاز شد. 1382/02/22
مردمسالاری دینی اینکه در نقطهای از دنیا نظامی سرکار بیاید که معتقد به نفی ظلم و استبداد باشد؛ معتقد به نفی وابستگی اقتصادی و فرهنگی و سیاسی به قطبهای جهانی باشد؛ متکی و معتقد به مردمسالاری باشد - یعنی برانگیخته بودن از سوی مردم و ملت خود - و همهی این مفاهیم را هم از مبانی دینی و اعتقادی و ایمانی گرفته باشد، نه از قراردادهای اجتماعی - که فرق بین دمکراسی غربی و مردمسالاری ما در همین است و جای بحث و صحبت کردن و تفصیل دارد - خیلی مهم است. مردمسالاری دینی چون بر اساس یک اعتقاد دینی است، قابل نقض نیست؛ یعنی اگر کسی توانست در انتخابات تقلب کند یا به شیوهای نظر مردم را جلب کند که بناحق نگاهشان به وی متوجه باشد - مثلا ارزشی که در او نیست، وانمود کند که در او هست؛ بعد مردم به او اقبال کنند و رأی بدهند - در منطق مردمسالاری دینی او حقی ندارد. این شیوه در منطق لیبرالیسم که پایهی لیبرالیسم غربی است، کاملا پذیرفته شده است؛ اما در منطق مردمسالاری دینی نه. سختگیری در اینجا، بهخاطر اتکاء به مبانی دینی و ایمانی، بیشتر است. پس نفی ظلم، سلطه، استبداد، وابستگی و فساد، همه منبعث و برخاسته از اعتقاد دینی است. بدیهی است وقتی نظامی با این خصوصیات بهوجود آید، برای هر کس که در هر جای دنیا معتقد به ظلم بینالمللی، استبداد بینالمللی، نفی حقوق ملتها و کشورها و معتقد به بیاعتنایی به مرزهای کشورهای مستقل است، دشمن و طرف مقابل و رقیب غیرقابل تحملی محسوب خواهد شد. بهطور طبیعی اینطور است. بنابراین وقتی یک سلطهی بینالمللی و یک ابرقدرت مثل امریکا، سیاست و راهبردش را بر این قرار میدهد که منافع خودش را تأمین کند، اگر منابع کشورهای دیگر بهخطر بیفتد، برایش مهم نیست. وقتی نظامی با آن خصوصیات مثبت در دنیا وجود داشته باشد - بخصوص در منطقهای که کانون توجه امریکا از لحاظ منافع است - بدیهی است بین اینها تضاد و چالش، یک امر قهری و حتمی و اجتنابناپذیر است.1382/02/22
نوآوری و شکوفایی جنبش تولید علم - که بنده دو سه سال است آن را در دانشگاهها تکرار میکنم - ناظر به این قضیه است. تولید علم یعنی رفتن از راههایی که به نظر، راههای نارفتهای است. البته این به آن معنا نیست که ما راههایی را که دیگران رفتهاند، نرویم و به تجربههای دیگران بیاعتنایی کنیم؛ بلکه به این معناست که به فکر باشیم. در این دنیای عظیم و در این طبیعت بزرگ، ناشناختههای فراوانی وجود دارد که دانش پیشرفتهی امروز هنوز به آنها دست نیافته است. ناشناختهها بسیار فراوان است و به گمان زیاد بهمراتب بیشتر از چیزهایی است که بشر تاکنون به آنها دست یافته است. باید دقّت کنیم، فکر کنیم و به دنبال کشف ناشناختهها باشیم. باید همان استعدادی را که گفته شد و بنده هم میدانم مغز و فکر ایرانی آن را دارد، بهکار بیندازیم. راههای میانبُر را پیدا کنیم و از بدعت و نوآوری در وادی علم، بیمناک نباشیم. این حرکت باید در دانشگاهها و مراکز علمی و تحقیقاتی ما به صورت انگیزهای عام، امری مقدّس و یک عبادت تلقّی شود. همهی رشتههای علوم باید به این صورت درآید. ما باید این جرأت را داشته باشیم که فکر کنیم میتوانیم نوآوری کنیم.1382/02/22
آرمانخواهی جوان، دنبال تحقیق، کار علمی و پیشرفت علم باشد. بدون پیشرفت علم نمیشود کشور را پیش برد. امروز حتی دشمنان بشریت از علم استفاده میکنند. ما برای آرمانهای والا، ارزشهای حقیقی، فضایل انسانی و گسترش آنها ناگزیریم از علم و شرافت ذاتی علم استفاده کنیم. وحدت و ارتباط باید حفظ شود. کارهای اساسیای که شروع کردهایم، باید پیش برود.1382/02/22
هویت ملی اعتقاد من این است که در زمینه تبلیغ دین، مؤثّرترین وسیلهای که میتواند دانشجو را دینی و علاقهمند به مبانی دینی بار بیاورد، همین نکتهها و اشارهها و کلمههایی است که یک استاد میتواند در کلاس با شاگردانِ خود درمیان بگذارد. اشارهای از یک استاد، گاهی اوقات تأثیرات عمیقی در دل میگذارد؛ اما گاهی عکس آن دیده میشود. البته بعضی از اساتید به این نکات توجّه دارند، لیکن باید به عنوان یک کار اساسی و اصلی در نظر گرفته شود. جوانی که شما میخواهید او را عالِم کنید و روح علم و تحقیق در او بدمید و او را یک برگزیده فرزانه نخبه علمی بار بیاورید - که هر استادی نسبت به شاگردانش چنین آرزوهایی دارد - باید روح دین و ایمان به او تزریق کنید؛ هم ایمان به خدا و دین و مقدّسات که برای دنیا و آخرتش مفید است، هم ایمان به هویت ملی و تاریخی خودش.
باید تعصّب ملی را در دانشجو برانگیزانید. بر خلاف آنچه در دهنها میافتد، تعصّب یک معنای همیشه منفی و بد نیست. برخی تعصّبها لازم است؛ یعنی بدون آن تعصّبها انسان ول است و مثل غبارهای سبک و بیوزن در هوا حرکت میکند. پایبندیهایی برای شخصیت و هویّت انسان لازم است؛ حال این انسان هر که میخواهد باشد - عالم باشد، صنعتگر باشد، هر فعّالیتی داشته باشد - بالاخره پایبندیای لازم دارد.
ایمان به خدا، ایمان به دین، ایمان به مقدّسات و ایمان به غیب، ارزشهای کمی نیست؛ اینها را نباید دست کم گرفت؛ اینها بسیار اهمیت دارد و تضمینکننده سعادت و صلاح و فلاح است. ممکن است یکی ایمان به غیب داشته باشد، اما ده اشکال هم داشته باشد؛ چنین کسی پیشرفت نمیکند. بحث بر سر تأثیر ایمان به غیب است. اگر ایمان به غیب نباشد، خیلی از مشکلات بهوجود میآید. همانطور که میدانید، بدون شک علم پایه تمدّن است؛ اما شرط کافی برای یک مدنیّتِ درست نیست. نتیجه علمِ منهای ایمان به غیب، همین میشود که امروز در دنیا میبینید. ببینید امروز علم با همه شرافت و ارزشش، در دست جهانخواران و دیوانههای زنجیریِ بینالمللی به چه تبدیل شده است! نه حقّی برای انسان، نه حقّی برای ملتها، نه حقّی برای حقیقت و نه ارزشی برای راستگویی و صدق قائل نیستند. ایمان در دل جوان میتواند دمیده شود؛ هم ایمان به دین و عالم غیب و معرفت و معنویت، و هم ایمان به هویت ملی خودش؛ شخصیت تاریخی و بستگیها و دلبستگیهای گذشته و حال خودش.1382/02/22
پیشرفت, عرصه علم, تکریم علم, حرکت علمی ایران, پیشرفت علمی و فناوری, علم و نیاز جامعه علم با ارزش است و از جمله عواملی که ارزش علم را بیشتر میکند، این است که علم با غایت و هدفهای مشخّصی که طبق نیازها تنظیم شده است، به طرف پیشرفت و توسعه سیر کند.1382/02/22
تمدن, تمدن اسلامی, تمدنسازی نوین اسلامی, پیشرفت علمی و فناوری, تولید علم, حرکت علمی ایران, علمآموزی, عرصه علم بدون شک علم پایهی تمدّن است؛ اما شرط کافی برای یک مدنیّتِ درست نیست.1382/02/22
تولید علم ما به دلایل مشخّصِ تاریخی از کاروان علم دنیا عقب افتادهایم- این را نمیتوانیم انکار کنیم؛ واقعیتها پیش روی ماست- و این در حالی است که توانایی عالم شدن، تولید علم کردن و مرزهای دانش را از آنچه هست، فراتر بردن، در میان ملت ما کاملًا وجود داشته است. این ظلم تاریخی به ما شده است. آنچه شما امروز از پیشرفت و گسترش علم، علاقهی به علم و بالاخره مطرح شدن علم به عنوان یک مسألهی اساسی در جامعه مشاهده میکنید، مربوط به بعد از انقلاب است. قبل از انقلاب، علم مهجور بود. دانشگاه بود، علما بودند؛ اما علم به معنای حقیقی کلمه، یکی از مسائل کشور محسوب نمیشد. در طول سالهای متمادی همینطور بود و ملت ما از کاروان علم عقب افتاد. ما اکنون میخواهیم این عقبماندگی و این تأخیر تاریخی را به نحوی جبران کنیم. باید چهکار کنیم؟ اگر با نگاه و محاسبات عادّی بنگریم، میبینیم فاصله زیاد است. اتّفاقاً وسیلهی تحرّک آنها هم سریعالسّیرتر از وسیلهی تحرّک شماست؛ پس باید روز به روز فاصله زیادتر شود؛ ما محکوم به این هستیم. آیا این درست است؟ همان راهی که آنها رفتهاند، ما هم ادامه میدهیم و فکر میکنیم باید ادامه داد. میگوییم بالاخره آنها از این راه رفتهاند، ما هم باید برویم. راه پیمودهشدهای است؛ اما فاصلهی آنها با ما زیاد است. من یکوقت در یکی از همین مجموعهها به دوستان دانشگاهی گفتم: ما میرفتیم؛ او به دوچرخه دست یافت و فاصلهاش را با من زیاد کرد. بعد چون فاصلهی زیادی باید میپیمود، به اتومبیل دسترسی پیدا کرد و از آن بهره برد؛ اما بنده تازه به دوچرخه رسیدهام! به این ترتیب باز فاصله بیشتر شده است. او اکنون به وسیلهی سریعالسّیرتری رسیده است؛ آیا بنده باید بنشینم غبار حرکتش را تماشا کنم و یا در حسرت این پیشرفت، غمگین شوم و بسوزم و بسازم؟ ما باید چهکار کنیم؟ جنبش تولید علم- که بنده دو سه سال است آن را در دانشگاهها تکرار میکنم- ناظر به این قضیه است. تولید علم یعنی رفتن از راههایی که به نظر، راههای نارفتهای است. البته این به آن معنا نیست که ما راههایی را که دیگران رفتهاند، نرویم و به تجربههای دیگران بیاعتنایی کنیم؛ بلکه به این معناست که به فکر باشیم. در این دنیای عظیم و در این طبیعت بزرگ، ناشناختههای فراوانی وجود دارد که دانش پیشرفتهی امروز هنوز به آنها دست نیافته است. ناشناختهها بسیار فراوان است و به گمان زیاد بهمراتب بیشتر از چیزهایی است که بشر تاکنون به آنها دست یافته است. باید دقّت کنیم، فکر کنیم و به دنبال کشف ناشناختهها باشیم. باید همان استعدادی را که گفته شد و بنده هم میدانم مغز و فکر ایرانی آن را دارد، به کار بیندازیم. راههای میانبُر را پیدا کنیم و از بدعت و نوآوری در وادی علم، بیمناک نباشیم. این حرکت باید در دانشگاهها و مراکز علمی و تحقیقاتی ما به صورت انگیزهای عام، امری مقدّس و یک عبادت تلقّی شود. همهی رشتههای علوم باید به این صورت درآید. ما باید این جرأت را داشته باشیم که فکر کنیم میتوانیم نوآوری کنیم.1382/02/22
پیشرفت علمی ایران علم باارزش است و از جمله عواملی که ارزش علم را بیشتر میکند، این است که علم با غایت و هدفهای مشخّصی که طبق نیازها تنظیم شده است، به طرف پیشرفت و توسعه سیر کند. همان دستگاه فکری- که آقای «رفیعپور» به آن اشاره کردند و کاملًا هم درست است- میتواند مجموعههای مولّد علم، استفادهی بهینه از شخص عالم، کلاس عالمساز و مرکزی را که عالم در آنجا میتواند به فعالیت بپردازد، تنظیم کند و از همهی اینها استفادهی بهینه نماید. اینها کارهای لازمی است و باید حتماً دنبال شود؛ من هم به فضل الهی کوشش ممکن را در این زمینه حتماً خواهم کرد. متقابلًا توقّعات و انتظاراتی هم از مجموعهی علمی در کشور وجود دارد. این مطلب، خطاب به یک شخص خاص یا یک دانشگاه خاص یا یک مرکز خاص نیست؛ خطاب به مجموعهی علمی کشور- اصحاب علم و تحقیق- است. ما به دلایل مشخّصِ تاریخی از کاروان علم دنیا عقب افتادهایم- این را نمیتوانیم انکار کنیم؛ واقعیتها پیش روی ماست- و این در حالی است که توانایی عالم شدن، تولید علم کردن و مرزهای دانش را از آنچه هست، فراتر بردن، در میان ملت ما کاملًا وجود داشته است. این ظلم تاریخی به ما شده است. آنچه شما امروز از پیشرفت و گسترش علم، علاقهی به علم و بالاخره مطرح شدن علم به عنوان یک مسألهی اساسی در جامعه مشاهده میکنید، مربوط به بعد از انقلاب است. قبل از انقلاب، علم مهجور بود. دانشگاه بود، علما بودند؛ اما علم به معنای حقیقی کلمه، یکی از مسائل کشور محسوب نمیشد. در طول سالهای متمادی همینطور بود و ملت ما از کاروان علم عقب افتاد. ما اکنون میخواهیم این عقبماندگی و این تأخیر تاریخی را به نحوی جبران کنیم. باید چهکار کنیم؟ اگر با نگاه و محاسبات عادّی بنگریم، میبینیم فاصله زیاد است. اتّفاقاً وسیلهی تحرّک آنها هم سریعالسّیرتر از وسیلهی تحرّک شماست؛ پس باید روز به روز فاصله زیادتر شود؛ ما محکوم به این هستیم. آیا این درست است؟ همان راهی که آنها رفتهاند، ما هم ادامه میدهیم و فکر میکنیم باید ادامه داد. میگوییم بالاخره آنها از این راه رفتهاند، ما هم باید برویم. راه پیمودهشدهای است؛ اما فاصلهی آنها با ما زیاد است. من یکوقت در یکی از همین مجموعهها به دوستان دانشگاهی گفتم: ما میرفتیم؛ او به دوچرخه دست یافت و فاصلهاش را با من زیاد کرد. بعد چون فاصلهی زیادی باید میپیمود، به اتومبیل دسترسی پیدا کرد و از آن بهره برد؛ اما بنده تازه به دوچرخه رسیدهام! به این ترتیب باز فاصله بیشتر شده است. او اکنون به وسیلهی سریعالسّیرتری رسیده است؛ آیا بنده باید بنشینم غبار حرکتش را تماشا کنم و یا در حسرت این پیشرفت، غمگین شوم و بسوزم و بسازم؟ ما باید چهکار کنیم؟ جنبش تولید علم- که بنده دو سه سال است آن را در دانشگاهها تکرار میکنم- ناظر به این قضیه است. تولید علم یعنی رفتن از راههایی که به نظر، راههای نارفتهای است. البته این به آن معنا نیست که ما راههایی را که دیگران رفتهاند، نرویم و به تجربههای دیگران بیاعتنایی کنیم؛ بلکه به این معناست که به فکر باشیم. در این دنیای عظیم و در این طبیعت بزرگ، ناشناختههای فراوانی وجود دارد که دانش پیشرفتهی امروز هنوز به آنها دست نیافته است. ناشناختهها بسیار فراوان است و به گمان زیاد بهمراتب بیشتر از چیزهایی است که بشر تاکنون به آنها دست یافته است. باید دقّت کنیم، فکر کنیم و به دنبال کشف ناشناختهها باشیم. باید همان استعدادی را که گفته شد و بنده هم میدانم مغز و فکر ایرانی آن را دارد، به کار بیندازیم. راههای میانبُر را پیدا کنیم و از بدعت و نوآوری در وادی علم، بیمناک نباشیم. این حرکت باید در دانشگاهها و مراکز علمی و تحقیقاتی ما به صورت انگیزهای عام، امری مقدّس و یک عبادت تلقّی شود. همهی رشتههای علوم باید به این صورت درآید. ما باید این جرأت را داشته باشیم که فکر کنیم میتوانیم نوآوری کنیم.1382/02/22
شکستن مرزهای دانش علم باارزش است و از جمله عواملی که ارزش علم را بیشتر میکند، این است که علم با غایت و هدفهای مشخّصی که طبق نیازها تنظیم شده است، به طرف پیشرفت و توسعه سیر کند. همان دستگاه فکری- که آقای «رفیعپور» به آن اشاره کردند و کاملًا هم درست است- میتواند مجموعههای مولّد علم، استفادهی بهینه از شخص عالم، کلاس عالمساز و مرکزی را که عالم در آنجا میتواند به فعالیت بپردازد، تنظیم کند و از همهی اینها استفادهی بهینه نماید. اینها کارهای لازمی است و باید حتماً دنبال شود؛ من هم به فضل الهی کوشش ممکن را در این زمینه حتماً خواهم کرد. متقابلًا توقّعات و انتظاراتی هم از مجموعهی علمی در کشور وجود دارد. این مطلب، خطاب به یک شخص خاص یا یک دانشگاه خاص یا یک مرکز خاص نیست؛ خطاب به مجموعهی علمی کشور- اصحاب علم و تحقیق- است. ما به دلایل مشخّصِ تاریخی از کاروان علم دنیا عقب افتادهایم- این را نمیتوانیم انکار کنیم؛ واقعیتها پیش روی ماست- و این در حالی است که توانایی عالم شدن، تولید علم کردن و مرزهای دانش را از آنچه هست، فراتر بردن، در میان ملت ما کاملًا وجود داشته است. این ظلم تاریخی به ما شده است. آنچه شما امروز از پیشرفت و گسترش علم، علاقهی به علم و بالاخره مطرح شدن علم به عنوان یک مسألهی اساسی در جامعه مشاهده میکنید، مربوط به بعد از انقلاب است. قبل از انقلاب، علم مهجور بود. دانشگاه بود، علما بودند؛ اما علم به معنای حقیقی کلمه، یکی از مسائل کشور محسوب نمیشد. در طول سالهای متمادی همینطور بود و ملت ما از کاروان علم عقب افتاد. ما اکنون میخواهیم این عقبماندگی و این تأخیر تاریخی را به نحوی جبران کنیم. باید چهکار کنیم؟ اگر با نگاه و محاسبات عادّی بنگریم، میبینیم فاصله زیاد است. اتّفاقاً وسیلهی تحرّک آنها هم سریعالسّیرتر از وسیلهی تحرّک شماست؛ پس باید روز به روز فاصله زیادتر شود؛ ما محکوم به این هستیم. آیا این درست است؟ همان راهی که آنها رفتهاند، ما هم ادامه میدهیم و فکر میکنیم باید ادامه داد. میگوییم بالاخره آنها از این راه رفتهاند، ما هم باید برویم. راه پیمودهشدهای است؛ اما فاصلهی آنها با ما زیاد است. من یکوقت در یکی از همین مجموعهها به دوستان دانشگاهی گفتم: ما میرفتیم؛ او به دوچرخه دست یافت و فاصلهاش را با من زیاد کرد. بعد چون فاصلهی زیادی باید میپیمود، به اتومبیل دسترسی پیدا کرد و از آن بهره برد؛ اما بنده تازه به دوچرخه رسیدهام! به این ترتیب باز فاصله بیشتر شده است. او اکنون به وسیلهی سریعالسّیرتری رسیده است؛ آیا بنده باید بنشینم غبار حرکتش را تماشا کنم و یا در حسرت این پیشرفت، غمگین شوم و بسوزم و بسازم؟ ما باید چهکار کنیم؟ جنبش تولید علم- که بنده دو سه سال است آن را در دانشگاهها تکرار میکنم- ناظر به این قضیه است. تولید علم یعنی رفتن از راههایی که به نظر، راههای نارفتهای است. البته این به آن معنا نیست که ما راههایی را که دیگران رفتهاند، نرویم و به تجربههای دیگران بیاعتنایی کنیم؛ بلکه به این معناست که به فکر باشیم. در این دنیای عظیم و در این طبیعت بزرگ، ناشناختههای فراوانی وجود دارد که دانش پیشرفتهی امروز هنوز به آنها دست نیافته است. ناشناختهها بسیار فراوان است و به گمان زیاد بهمراتب بیشتر از چیزهایی است که بشر تاکنون به آنها دست یافته است. باید دقّت کنیم، فکر کنیم و به دنبال کشف ناشناختهها باشیم. باید همان استعدادی را که گفته شد و بنده هم میدانم مغز و فکر ایرانی آن را دارد، به کار بیندازیم. راههای میانبُر را پیدا کنیم و از بدعت و نوآوری در وادی علم، بیمناک نباشیم. این حرکت باید در دانشگاهها و مراکز علمی و تحقیقاتی ما به صورت انگیزهای عام، امری مقدّس و یک عبادت تلقّی شود. همهی رشتههای علوم باید به این صورت درآید. ما باید این جرأت را داشته باشیم که فکر کنیم میتوانیم نوآوری کنیم.1382/02/22
دانشجو دانشجوی ما در محیط علمی ضمن این که علم میآموزد، میتواند خیلی از درسهای غیر آن علمِ مورد نظر را هم از استاد بیاموزد و فراگیرد. از جمله آنها، غرور ملی، علاقهمندی به میهن، دلبستگی به آینده کشور و افتخار به تاریخ و گذشته کشور است. اینها عواملی است که میتواند در یک جوان دانشجو تأثیرات بسیار عمیق و مثبتی بگذارد1382/02/22
دانشجو استاد در کلاس درس میتواند دانشجوی خود را متدیّن و معتقد به دین بار بیاورد؛ چنانکه میتواند ملحد و منکر همه مقدّسات هم بار بیاورد؛ ولو کلاس، کلاس علم و دین نباشد؛ کلاس فیزیک و طبیعی و تاریخ و هر درس دیگری باشد. استاد، هم میتواند دانشجو را یک انسان دلبسته و مباهات کننده به کشور بار بیاورد؛ هم میتواند یک انسان لاابالی، بیعلاقه، نادلبسته به میهن و به گذشته و آینده کشور بار بیاورد.1382/02/22
دانشجو اعتقاد من این است که در زمینه تبلیغ دین، مؤثّرترین وسیلهای که میتواند دانشجو را دینی و علاقهمند به مبانی دینی بار بیاورد، همین نکتهها و اشارهها و کلمههایی است که یک استاد میتواند در کلاس با شاگردانِ خود درمیان بگذارد1382/02/22
دانشجو من خلأیی را در ارتباط استاد و دانشجو مشاهده میکنم که این خلأ باید به وسیله شما پُر شود. دانشجوی ما در محیط علمی ضمن این که علم میآموزد، میتواند خیلی از درسهای غیر آن علمِ مورد نظر را هم از استاد بیاموزد و فراگیرد. از جمله آنها، غرور ملی، علاقهمندی به میهن، دلبستگی به آینده کشور و افتخار به تاریخ و گذشته کشور است. اینها عواملی است که میتواند در یک جوان دانشجو تأثیرات بسیار عمیق و مثبتی بگذارد.البته من در صدد انکار عوامل گوناگونی که ممکن است جوانی را دلسرد یا مأیوس و دلخسته کند، نیستم - اینها هم عواملی است در جای خود محفوظ - اما این بخش هم نادیده گرفته نشود که استاد در کلاس درس میتواند دانشجوی خود را متدیّن و معتقد به دین بار بیاورد؛ چنانکه میتواند ملحد و منکر همه مقدّسات هم بار بیاورد؛ ولو کلاس، کلاس علم و دین نباشد؛ کلاس فیزیک و طبیعی و تاریخ و هر درس دیگری باشد.استاد، هم میتواند دانشجو را یک انسان دلبسته و مباهات کننده به کشور بار بیاورد؛ هم میتواند یک انسان لاابالی، بیعلاقه، نادلبسته به میهن و به گذشته و آینده کشور بار بیاورد. اعتقاد من این است که در زمینه تبلیغ دین، مؤثّرترین وسیلهای که میتواند دانشجو را دینی و علاقهمند به مبانی دینی بار بیاورد، همین نکتهها و اشارهها و کلمههایی است که یک استاد میتواند در کلاس با شاگردانِ خود درمیان بگذارد. اشارهای از یک استاد، گاهی اوقات تأثیرات عمیقی در دل میگذارد؛ اما گاهی عکس آن دیده میشود. البته بعضی از اساتید به این نکات توجّه دارند، لیکن باید به عنوان یک کار اساسی و اصلی در نظر گرفته شود. جوانی که شما میخواهید او را عالِم کنید و روح علم و تحقیق در او بدمید و او را یک برگزیده فرزانه نخبه علمی بار بیاورید - که هر استادی نسبت به شاگردانش چنین آرزوهایی دارد - باید روح دین و ایمان به او تزریق کنید؛ هم ایمان به خدا و دین و مقدّسات که برای دنیا و آخرتش مفید است، هم ایمان به هویت ملی و تاریخی خودش. باید تعصّب ملی را در دانشجو برانگیزانید.1382/02/22