newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
مفاسد اقتصادی

امروز مهمترین بخش اصلاح در این کشور عبارت است از مبارزه‌ی با فقر و فساد و تبعیض، که چند ماه قبل از این صحبت کردم و مسؤولان نشستند درباره‌ی این سه موضوع مطالعه کردند. اخیرا لایحه‌ی پیشنهادی دولت درباره‌ی مبارزه‌ی با فقر را برای ما فرستاده‌اند تا براساس این لایحه کار پیش برود. نقاط مثبت و خوبی هم در این لایحه هست. من امیدوارم که دنباله‌ی این مبارزه‌ی با فقر را به‌طور همه‌جانبه - یک بعدی نمی‌شود - بگیرند، دنبال کنند و عوامل ایجاد فقر را در کشور شناسایی کنند؛ ببینند چه چیزهایی موجب می‌شود که ما نتوانیم احیانا در مواردی از ثروتهای طبیعی خودمان در این کشور به نفع پیشرفت کشور استفاده کنیم. این انتظار را ما از مدیران داریم و ان‌شاءالله مدیران ما نشان می‌دهند که در این راه جدی هستند.
1379/08/24

لینک ثابت
نظام سلطه

امروز هرکس به جغرافیای سیاسی و فرهنگی عالم نگاهی بیندازد، حقیقتی را مشاهده می‌کند. آن حقیقت این است که امروز جهان از قطبهای سلطه تشکیل شده است؛ مجموعه‌هایی که بر روی هم متأسفانه یک نظام سلطه‌ی جهانی را در این دوران به وجود آورده‌اند. نظام سلطه چیست؟ نظام سلطه این است که بعضی از کشورهای دنیا سلطه‌گر و بعضی از کشورهای دنیا سلطه‌پذیرند. رسم بر این است که امروز کشورهای جهان را به شمال و جنوب تقسیم می‌کنند. کشورهای شمال یعنی کشورهای ثروتمند و کشورهای جنوب یعنی کشورهای مثلا فقیر یا کشورهای توسعه یافته و کشورهای رو به توسعه. در دوره‌های قبل هم تقسیمات دیگری می‌کردند. من در آن زمان که شوروی سابق هنوز بود و دنیا را به بخشهای سه‌گانه تقسیم می‌کردند، در یک مجمع جهانی این حرف را زدم؛ امروز هم که شوروی‌ای وجود ندارد و قطبهای دوگانه‌ی متضاد قدرت در دنیا به آن صورت نیست، همان عقیده را دارم. هر چه زمان می‌گذرد، این حرف بیشتر تأیید می‌شود؛ و آن حرف این است که جهان دو بخش دارد: یک بخش سلطه‌گر، یک بخش سلطه‌پذیر. بخش سلطه‌گر لزوما کشورهایی نیستند که از ثروتهای طبیعی برخوردار باشند؛ بخش سلطه‌پذیر هم لزوما کشورهایی نیستند که همه فقیر باشند. کشورهای آفریقایی بر روی دریاهایی از منابع طبیعی بسیار لازم برای مردمانشان زندگی می‌کنند. در آن‌جا الماس هست، مواد معدنی بسیاری هست که بشر به آن احتیاج یا اشتیاق دارد. این ثروت طبیعی مال آنهاست؛ بنابراین فقیر نیستند؛ اما ابزار سلطه از این جادوگریها بسیار می‌کند؛ یک ملت فقیر را به صاحب ثروت کلان تبدیل می‌کند؛ اما ملتهایی را که از ثروتهای بزرگ طبیعی برخوردارند، به کشورهایی که به نان شبشان محتاجند، تبدیل می‌نماید! امروز در آفریقا، در بسیاری از مناطق آسیا، در بسیاری از مناطق امریکای لاتین، در خود اروپا، از این‌گونه ملتها هستند. این تقسیم دوگانه است؛ یک بخش، قدرتهای سلطه‌گرند که در کشورهایی حکومت می‌کنند؛ یک بخش، سلطه‌پذیرند. من نمی‌خواهم بگویم همه‌ی کسانی که سلطه‌گر نیستند، سلطه‌پذیرند؛ نه، کشورهایی هستند که سعیشان بر این است که سلطه‌پذیری نکنند و سلطه‌ی سلطه‌گران را نپذیرند؛ اما اگر بتوانند، بیشتر در جنبه‌ی اقتصادی از تسلط بیگانه فرار می‌کنند؛ یا اگر بتوانند، در جنبه‌ی سیاسی از تسلط بیگانگان می‌گریزند؛ اما در جنبه‌ی فرهنگی، سلطه‌ی سلطه‌گران را پذیرفته‌اند. این واقعیتی است که باید انسان آن را درست درک کند. با انکار واقعیتها هیچ‌کس نمی‌تواند به نتیجه برسد.

من به شما عرض کنم: تسلط فرهنگی از تسلط اقتصادی و از تسلط سیاسی هم خطرناکتر است. چرا؟ چون وقتی یک ملت بر ملت دیگر تسلط فرهنگی پیدا کرد، هویت ملتی که زیر سلطه است، از بین می‌رود. شما فرض کنید یک انسان اصیل نجیب خانواده‌داری که دارای نیاکان و خانواده‌ی بسیار باشرافتی است. اگر کسی بخواهد از او نوکری بگیرد، به آسانی نمی‌تواند؛ چون او به شرافت خانوادگی خود متکی است و حاضر نیست کارهای پست انجام دهد. راه این‌که بتوانند او را به کارهای پست وادار کنند و از او نوکری بی‌مزد و منت بگیرند، این است که شخصیت او را، خانواده‌ی او را، سابقه‌ی او را، هویت او را و تاریخ او را از یاد او ببرند تا فراموش کند کیست و چه شخصیتی دارد. آن‌گاه همه‌گونه می‌توانند در او تصرف کنند؛ همه‌گونه می‌توانند بر سر او دست دراز کنند. یک ملت نیز همین‌طور است. اگر یک ملت را از تاریخش، از گذشته‌اش، از فرهنگش، از شخصیتش، از مفاخر علمی و دینی و سیاسی و فرهنگی‌اش جدا کردند و از یادش بردند - زبانش را از او گرفتند، الفبایش را از او گرفتند، کتابش را از او گرفتند، سابقه‌ی فرهنگی‌اش را از او گرفتند - این ملت آماده خواهد شد که هر چه می‌خواهند بر سرش بیاورند. این ملت دیگر جان پیدا نمی‌کند؛ مگر این‌که شخصیتهای برجسته‌ای در آن ظهور کنند. این بلا را بر سر بسیاری از کشورها آورده‌اند. محور سلطه در دنیا، امروز دستگاههای بسیار خطرناک و بسیار بی‌رحمی هستند که مجموعه‌ی کارتلها و تراستها - یعنی شرکتها و کمپانیهای اقتصادی - را در سرتاسر دنیا تشکیل می‌دهند و بیشترین تسلط را هم اینها بر دولت امریکا دارند. این‌که ما امریکا را یک دولت مستکبر می‌دانیم؛ این‌که ما وقتی می‌گوییم استکبار جهانی، به ذهن همه دولت امریکا خطور می‌کند؛ این به خاطر آن است که تسلط دستگاههای استکباری سودجوی قدرت‌طلب زرسالار عالم بر آن حکومت از همه‌جا بیشتر است و همه‌ی ابزارهای علمی و تسلیحاتی و سیاسی آن دولت در راه استثمار ملتها به کار می‌رود.

نکته‌ی اصلی‌ای که مورد نظر من است، این است: برادران و خواهران عزیز من! بخصوص جوانان عزیز! توجه داشته باشید، امروز در دنیا دولتی که در کنار ملت خود با سلطه‌ی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی استکبار مقابله و در مقابل آن مقاومت می‌کند، دولت و ملت جمهوری اسلامی ایران است. امروز همه‌ی خصومت و منازعه‌ای که شما علیه ایران در مراکز قدرت جهانی مشاهده می‌کنید، به خاطر همین است. بقیه‌ی حرفها بهانه است؛ حقوق بشر بهانه است؛ حرفهایی که با تبلیغات خودشان در داخل منتشر می‌کنند، بهانه است؛ میل به دمکراسی و اشاعه‌ی مردم‌سالاری - که آنها ادعا می‌کنند - دروغ و بهانه است. اصل قضیه همین است؛ دستگاه سلطه در دنیا نمی‌تواند ببیند که دولتی در کنار ملت خود با سلطه‌ی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی استکبار مبارزه می‌کند.

البته ملتها در همه جای دنیا همین احساسات شما را کم و بیش دارند. ملتهایی که آگاهی داشته باشند، همین احساسات را دارند؛ مگر این‌که آگاه نباشند یا بسیار غرق در فساد باشند؛ والا این احساسات در بسیاری از ملتها هست. بعضی از دولتها هم می‌خواهند با ملتهای خودشان همراهی و همکاری کنند؛ اما نمی‌توانند و جرأت نمی‌کنند. حکومتهایی که از پشتوانه‌ی مردم برخوردار نیستند، به وسیله‌ی همین دستگاه سلطه‌ی جهانی تهدید می‌شوند. به آنها می‌گویند علیه‌تان تبلیغات می‌کنیم، شما را ساقط می‌کنیم. آنها هم برای حفظ قدرت خود - چون به ملتهایشان متکی نیستند - تسلیم خواسته‌های استکبار می‌شوند. امروز خصوصیت ایران اسلامی این است که ملت و دولت و مسؤولان و همه‌ی آحاد کشور با یکدیگر در یک جهت حرکت می‌کنند. نظام جمهوری اسلامی چون متکی به مردم است، لذا نه از امریکا و نه از هیچ قدرت استکباری دیگری هیچ واهمه‌ای ندارد.

سؤال اول این است که چرا در مقابل سلطه‌گران ایستادگی و مقاومت می‌کنیم؟ چرا تسلیم آنها نمی‌شویم؟ البته جواب این سؤال ساده است. جواب این است که اگر استکبار و دستگاه سلطه توانست بر کشوری تسلط یابد و در آن نفوذ پیدا کند، منافع آن ملت، دیگر نادیده گرفته خواهد شد. منافع مادی، منافع اقتصادی، خواسته‌های معنوی و رشد و اعتلای فرهنگی از بین خواهد رفت و مثل وضعیت دوران قبل از انقلاب خواهد شد که یک حکومت دست‌نشانده در این‌جا حاکم بود. بنابراین ملت ایران ناگزیر است برای آینده و برای سعادت خود، در مقابل دشمن سلطه‌گر، مقاومت و ایستادگی کند و راهی را که به سوی کمال و سعادت اوست، با قدرت بپیماید.1379/08/24

لینک ثابت
سلطه‌پذیری

امروز هرکس به جغرافیای سیاسی و فرهنگیِ عالم نگاهی بیندازد، حقیقتی را مشاهده می‏کند. آن حقیقت این است که امروز جهان از قطبهای سلطه تشکیل شده است؛ مجموعه‏هایی که بر روی هم متأسّفانه یک نظام سلطه‏ی جهانی را در این دوران به وجود آورده‏اند. نظام سلطه چیست؟ نظام سلطه این است که بعضی از کشورهای دنیا سلطه‏گر و بعضی از کشورهای دنیا سلطه‏پذیرند. رسم بر این است که امروز کشورهای جهان را به شمال و جنوب تقسیم می‏کنند. کشورهای شمال یعنی کشورهای ثروتمند و کشورهای جنوب یعنی کشورهای مثلًا فقیر یا کشورهای توسعه یافته و کشورهای رو به توسعه. در دوره‏های قبل هم تقسیماتِ دیگری می‏کردند. من در آن زمان که شوروی سابق هنوز بود و دنیا را به بخشهای سه‏گانه تقسیم می‏کردند، در یک مجمع جهانی این حرف را زدم؛ امروز هم که شوروی‏ای وجود ندارد و قطبهای دوگانه‏ی متضاد قدرت در دنیا به آن صورت نیست، همان عقیده را دارم. هرچه زمان می‏گذرد، این حرف بیشتر تأیید می‏شود؛ و آن حرف این است که جهان دو بخش دارد: یک بخشِ سلطه‏گر، یک بخشِ سلطه‏پذیر. بخش سلطه‏گر لزوماً کشورهایی نیستند که از ثروتهای طبیعی برخوردار باشند؛ بخش سلطه‏پذیر هم لزوماً کشورهایی نیستند که همه فقیر باشند. کشورهای آفریقایی بر روی دریاهایی از منابع طبیعیِ بسیار لازم برای مردمانشان زندگی می‏کنند. در آنجا الماس هست، مواد معدنی بسیاری هست که بشر به آن احتیاج یا اشتیاق دارد. این ثروت طبیعی مال آن‏هاست؛ بنابراین فقیر نیستند؛ اما ابزار سلطه از این جادوگری‏ها بسیار می‏کند؛ یک ملت فقیر را به صاحب ثروت کلان تبدیل می‏کند؛ اما ملتهایی را که از ثروتهای بزرگ طبیعی برخوردارند، به کشورهایی که به نان شبشان محتاجند، تبدیل می‏نماید! امروز در آفریقا، در بسیاری از مناطق آسیا، در بسیاری از مناطق امریکای لاتین، در خود اروپا، از این‏گونه ملتها هستند. این تقسیم دوگانه است؛ یک بخش، قدرتهای سلطه‏گرند که در کشورهایی حکومت می‏کنند؛ یک بخش، سلطه‏پذیرند. من نمی‏خواهم بگویم همه‏ی کسانی که سلطه‏گر نیستند، سلطه‏پذیرند؛ نه، کشورهایی هستند که سعیشان بر این است که سلطه‏پذیری نکنند و سلطه‏ی سلطه‏گران را نپذیرند؛ اما اگر بتوانند، بیشتر در جنبه‏ی اقتصادی از تسلّط بیگانه فرار می‏کنند؛ یا اگر بتوانند، در جنبه‏ی سیاسی از تسلط بیگانگان می‏گریزند؛ اما در جنبه‏ی فرهنگی، سلطه‏ی سلطه‏گران را پذیرفته‏اند. این واقعیتی است که باید انسان آن را درست درک کند. با انکار واقعیتها هیچ‏کس نمی‏تواند به نتیجه برسد.

من به شما عرض کنم: تسلّط فرهنگی از تسلّط اقتصادی و از تسلّط سیاسی هم خطرناک‏تر است. چرا؟ چون وقتی یک ملت بر ملت دیگر تسلّط فرهنگی پیدا کرد، هویّت ملتی که زیر سلطه است، از بین می‏رود. شما فرض کنید یک انسان اصیلِ نجیبِ خانواده‏داری که دارای نیاکان و خانواده‏ی بسیار باشرافتی است. اگر کسی بخواهد از او نوکری بگیرد، به آسانی نمی‏تواند؛ چون او به شرافت خانوادگی خود متّکی است و حاضر نیست کارهای پست انجام دهد. راه اینکه بتوانند او را به کارهای پست وادار کنند و از او نوکریِ بی‏مزد و منّت بگیرند، این است که شخصیت او را، خانواده‏ی او را، سابقه‏ی او را، هویّت او را و تاریخ او را از یاد او ببرند تا فراموش کند کیست و چه شخصیتی دارد. آن‏گاه همه‏گونه می‏توانند در او تصرّف کنند؛ همه‏گونه می‏توانند بر سر او دست دراز کنند. یک ملت نیز همین‏طور است. اگر یک ملت را از تاریخش، از گذشته‏اش، از فرهنگش، از شخصیتش، از مفاخر علمی و دینی و سیاسی و فرهنگی‏اش جدا کردند و از یادش بردند زبانش را از او گرفتند، الفبایش را از او گرفتند، کتابش را از او گرفتند، سابقه‏ی فرهنگی‏اش را از او گرفتند این ملت آماده خواهد شد که هرچه می‏خواهند بر سرش بیاورند. این ملت دیگر جان پیدا نمی‏کند؛ مگر اینکه شخصیتهای برجسته‏ای در آن ظهور کنند. این بلا را بر سر بسیاری از کشورها آورده‏اند.
محور سلطه در دنیا، امروز دستگاه‏های بسیار خطرناک و بسیار بی‏رحمی هستند که مجموعه‏ی کارتلها و تراستها یعنی شرکتها و کمپانیهای اقتصادی را در سرتاسر دنیا تشکیل می‏دهند و بیشترین تسلّط را هم این‏ها بر دولت امریکا دارند. اینکه ما امریکا را یک دولت مستکبر می‏دانیم؛ اینکه ما وقتی می‏گوییم استکبار جهانی، به ذهن همه دولت امریکا خطور می‏کند؛ این به خاطر آن است که تسلّط دستگاه‏های استکباریِ سودجویِ قدرت‏طلبِ زرسالارِ عالم بر آن حکومت از همه جا بیشتر است و همه‏ی ابزارهای علمی و تسلیحاتی و سیاسی آن دولت در راه استثمار ملتها به کار می‏رود.

نکته‏ی اصلی‏ای که مورد نظر من است، این است: برادران و خواهران عزیز من! بخصوص جوانان عزیز! توجّه داشته باشید، امروز در دنیا دولتی که در کنار ملت خود با سلطه‏ی اقتصادی و سیاسی و فرهنگیِ استکبار مقابله و در مقابل آن مقاومت می‏کند، دولت و ملت جمهوری اسلامی ایران است. امروز همه‏ی خصومت و منازعه‏ای که شما علیه ایران در مراکز قدرت جهانی مشاهده می‏کنید، به خاطر همین است. بقیه‏ی حرفها بهانه است؛ حقوق بشر بهانه است؛ حرفهایی که با تبلیغاتِ خودشان در داخل منتشر می‏کنند، بهانه است؛ میل به دمکراسی و اشاعه‏ی مردم‏سالاری که آن‏ها ادّعا می‏کنند دروغ و بهانه است. اصل قضیه همین است؛ دستگاه سلطه در دنیا نمی‏تواند ببیند که دولتی در کنار ملت خود با سلطه‏ی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی استکبار مبارزه می‏کند.

البته ملتها در همه جای دنیا همین احساسات شما را کم‏وبیش دارند. ملتهایی که آگاهی داشته باشند، همین احساسات را دارند؛ مگر اینکه آگاه نباشند یا بسیار غرق در فساد باشند؛ و الّا این احساسات در بسیاری از ملتها هست. بعضی از دولتها هم می‏خواهند با ملتهای خودشان همراهی و همکاری کنند؛ اما نمی‏توانند و جرأت نمی‏کنند. حکومتهایی که از پشتوانه‏ی مردم برخوردار نیستند، به وسیله‏ی همین دستگاه سلطه‏ی جهانی تهدید می‏شوند. به آن‏ها می‏گویند علیه‏تان تبلیغات می‏کنیم، شما را ساقط می‏کنیم. آن‏ها هم برای حفظ قدرت خود چون به ملتهایشان متّکی نیستند تسلیم خواسته‏های استکبار می‏شوند. امروز خصوصیت ایران اسلامی این است که ملت و دولت و مسئولان و همه‏ی آحاد کشور با یکدیگر در یک جهت حرکت می‏کنند. نظام جمهوری اسلامی چون متّکی به مردم است، لذا نه از امریکا و نه از هیچ قدرت استکباری دیگری هیچ واهمه‏ای ندارد.

سؤال اوّل این است که چرا در مقابل سلطه‏گران ایستادگی و مقاومت می‏کنیم؟ چرا تسلیم آن‏ها نمی‏شویم؟ البته جواب این سؤال ساده است. جواب این است که اگر استکبار و دستگاه سلطه توانست بر کشوری تسلّط یابد و در آن نفوذ پیدا کند، منافع آن ملت، دیگر نادیده گرفته خواهد شد. منافع مادّی، منافع اقتصادی، خواسته‏های معنوی و رشد و اعتلای فرهنگی از بین خواهد رفت و مثل وضعیت دوران قبل از انقلاب خواهد شد که یک حکومت دست‏نشانده در اینجا حاکم بود. بنابراین ملت ایران ناگزیر است برای آینده و برای سعادت خود، در مقابل دشمن سلطه‏گر، مقاومت و ایستادگی کند و راهی را که به سوی کمال و سعادت اوست، با قدرت بپیماید.

سؤال بعدی این است که آیا ملت ایران این قدرت را دارد یا نه؟ آیا ملت ایران می‏تواند بی‏اعتنا به فشارهای مراکز سلطه‏ی جهانی، با تکیه بر هویّت و بر تواناییهای خود ایستادگی کند و راه کمال و تعالی مادّی و معنوی خود را بپیماید؟ این سؤال مهمی است. جواب این سؤال از نظر ما بسیار مسلّم و قطعی است و در آن تردید نداریم. جواب این است که بله، می‏تواند. علی‏رغم تبلیغاتی که دشمن به وسیله‏ی دهها رسانه‏ی مکتوب و مسموع و تصویری در سرتاسر دنیا می‏کند و می‏خواهد اصرار بورزد بر اینکه ملت ایران و هیچ ملتی نمی‏توانند در مقابل ما بایستند؛ ملت ایران می‏تواند. به چه دلیل؟ به دو دلیل: اوّل اینکه تواناییهای ذاتی و استعدادهای درونی این ملت بسیار زیاد است که من به بعضی از آن‏ها مختصراً اشاره خواهم کرد. دلیل دوم این است که دشمن با همه‏ی تظاهر به قدرت‏نمایی، ضعیف است؛ دلیل این را هم خواهم گفت و به نمونه‏های ضعف دشمن اشاره خواهم کرد.1379/08/24

لینک ثابت
مبارزه با مفاسد اقتصادی, اصلاح کشور, فقر, مبارزه با فقر, تبعیض, فقر و فساد و تبعیض, فساد, مبارزه با فساد

امروز مهمترین بخش اصلاح در این کشور عبارت است از مبارزه‌ی با فقر و فساد و تبعیض.1379/08/24
لینک ثابت
محاصره اقتصادی

الآن چند سال است که رژیم امریکا علیه نظام جمهوری اسلامی ایران همه‏ی تلاش خود را برای محاصره‏ی اقتصادی و برای تحریم تجاری شرکتهای ممالک دیگر به کار می‏برد؛ اما کسی به حرف او گوش نمی‏کند! اوایل مدتی توفیقی پیدا کردند برای اینکه بتوانند اروپا یا بعضی کشورهای آسیایی را با خودشان همراه کنند؛ اما اکنون چند سال است که دیگر این حنای امریکایی رنگی ندارد!1379/08/24
لینک ثابت
تحریم اقتصادی

الان چند سال است که رژیم امریکا علیه نظام جمهوری اسلامی ایران همه تلاش خود را برای محاصره اقتصادی و برای تحریم تجاری شرکتهای ممالک دیگر به کار می‏برد؛ اما کسی به حرف او گوش نمی‏کند! اوایل مدتی توفیقی پیدا کردند برای این‏که بتوانند اروپا یا بعضی کشورهای آسیایی را با خودشان همراه کنند؛ اما اکنون چند سال است که دیگر این حنای امریکایی رنگی ندارد!1379/08/24
لینک ثابت
دموکراسی غربی

این رژیمی که امروز مرکز سلطه‏ی جهانی است و در همه‏ی نقاط عالم سعی می‏کند حضور قدرت‏مندانه و مداخله‏جویانه‏ی خود را نشان دهد، علی رغم این تظاهرات، در درون و باطن خود دچار ضعفهای اساسی است. انسان این ضعفهای اساسی را، هم در زمینه‏های اخلاقی و هم در زمینه‏های اجتماعی و سیاسی می‏بیند. امروز شما یکی از علامتهای این ضعف ساختاری آن رژیم را در همین دعواهایی که بر سر انتخابات ریاست جمهوری در کشور امریکا در جریان است، مشاهده می‏کنید. این‏ها می‏خواهند الگوی دنیا باشند! این‏ها می‏خواهند دمکراسی را به خیال خودشان به مردم دنیا یاد بدهند؛ دمکراسیِ مبتنی بر تبلیغات دروغین و تزویر تبلیغاتی! این اخیراً معلوم شد؛ البته برای بسیاری از پیش معلوم بود.

آنچه که امروز به طور مسلّم می‏شود فهمید، این است که این دمکراسی‏ای که سردمداران رژیم امریکا از آن دم می‏زنند، افسانه‏ای بیش نیست؛ این یک چیز حقیقی نیست؛ نشانه‏اش این است که این دمکراسی در سر راه خود با این‏گونه موانع مواجه می‏شود؛ یعنی با تقلّب‏های‏ بزرگ و تعیین‏کننده‏ای که راه حل و علاجی هم برای آن وجود ندارد. البته سر و ته قضیه را به‏گونه‏ای به هم خواهند آورد و نخواهند گذاشت حقایق قضایا معلوم شود؛ اما حقیقت قضیه، یک فساد درونی و همه‏گیر در سطوح مختلف است. ملت امریکا در انتخابات شرکت ضعیف می‏کند؛ بعد هم که شرکت می‏کند، نتیجه‏ی انتخابات این‏گونه می‏شود! این‏ها ضعف ساختاری است.1379/08/24

لینک ثابت
احساس مسئولیت

ملت ما ملت مؤمنی است. عدّه‌ای دوست می‌دارند جوانان این کشور را به لاابالیگری متّهم کنند. من موافق نیستم؛ من این را قبول نمی‌کنم. ممکن است در یک گوشه‌ای یک جوان، دو جوان، صد جوان حرکاتی هم داشته باشند که نشان‌دهنده‌ی احیاناً نوعی خطاکاری باشد؛ اما خطاکاری از جوانان ما را نباید در این حدود و آن‌چنان بزرگ شمرد که نسل جوان با ایمانِ با احساس مسئولیتِ این کشور را کسی به بی‌دینی متّهم کند. عدّه‌ای جوانان ما را به ضعف ایمان دینی متّهم می‌کنند و از این بابت متأسّفند. عدّه‌ای هم آن‌ها را به ضعف ایمان دینی متّهم می‌کنند و از این بابت خوشحالند! هر دو گروه اشتباه می‌کنند. شما اگر نگاه کنید در آنجایی که جای نشان دادن ایمان مذهبی و جای ابراز عشق به معنویت است؛ می‌بینید بیشترین جمعیت و پُرشمارترین و پُراحساس‌ترین انسانها را نسل جوان پرشور تشکیل می‌دهند.1379/08/24
لینک ثابت
احساس مسئولیت

ملتهای مسلمان در سرتاسر دنیا دل‌بسته‌ی این حادثه‌ی بسیار مهمی هستند که امروز در سرزمین اشغال‌شده و مغصوب و مظلوم فلسطین در جریان است. اگرچه در قطعنامه‌ی کنفرانس اسلامی حرفهای نسبتاً خوبی زده شده است که البته بخش مهمی از آن به خاطر این است که کشور جمهوری اسلامی ایران در این قضایا کاملًا صریح و قاطع اظهار نظر می‌کند و بعضی از کشورهای اسلامی هم به دنبال شعارهای جمهوری اسلامی حرکت می‌کنند اما به دنبال این حرفها حتماً باید عمل باشد. باید دولتهای مسلمان نسبت به مبارزان فلسطینی، نسبت به مردم فلسطین و نسبت به کسانی که در خیابانهای فلسطین مورد فشار صهیونیستهایند، احساس مسئولیت کنند؛ هرگونه کمکی که می‌توانند، باید به آن‌ها برسانند. جمهوری اسلامی ایران در این زمینه سخن خود را گفته است، اما از سوی کشورهای مختلف اسلامی و کشورهای عربی، «عمل» باید هماهنگ گردد تا بشود به آن مردم مظلوم کمکی کرد. ماجرای امروز فلسطین یکی از نشانه‌های ضعف استکبار یعنی ضعف دشمن ملت ایران است.1379/08/24
لینک ثابت
حقوق بشر

امروز در دنیا دولتی که در کنار ملت خود با سلطه‌ی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی استکبار مقابله و در مقابل آن مقاومت می‌کند، دولت و ملت جمهوری اسلامی ایران است. امروز همه‌ی خصومت و منازعه‌ای که شما علیه ایران در مراکز قدرت جهانی مشاهده می‌کنید، به خاطر همین است. بقیه‌ی حرفها بهانه است؛ حقوق بشر بهانه است؛ حرفهایی که با تبلیغات خودشان در داخل منتشر می‌کنند، بهانه است؛ میل به دمکراسی و اشاعه‌ی مردم‌سالاری - که آنها ادعا می‌کنند - دروغ و بهانه است. اصل قضیه همین است؛ دستگاه سلطه در دنیا نمی‌تواند ببیند که دولتی در کنار ملت خود با سلطه‌ی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی استکبار مبارزه می‌کند.1379/08/24
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی