بحث بر سر این بود که این عزّت ملی که به وسیلهی حرکت عظیم انقلابی مردم ایران به وجود آمده است، باید از بین برود. رخنهای که به وسیلهی انقلاب در اقتدار فرهنگ غربی و سلطهی غربی و نظام سلطهی جهانی به وجود آمده است، باید پُر شود. هدف آنها این بود؛ بههرحال به این سیاست رسیده بودند. اینها کجای آثار هنری ما، در کدام فیلم یا نمایشنامه یا بقیهی آثار هنری منعکس شده است؟ آیا قابل انعکاس نیست؟ آیا برای نسلهای آیندهی ایران تجربهآموز نیست؟1379/07/06
لینک ثابت
امروز بیش از صدوپنجاه سال و نزدیک به دویست سال از قرارداد ننگین ترکمانچای میگذرد. هر ایرانی که آن تاریخ را بخواند، بعد از گذشت نزدیک به دو قرن، در روح خود احساس شرمساری، حقارت و شکست میکند و از خود میپرسد: چطور در حادثهای به آن عظمت، سردمداران کشور قادر نشدند عزم ملی و سرمایههای مادی و معنوی کشور را به کمک هویت ملی این کشور به میدان بیاورند؟! لشکر مهاجم دشمن تا قلب کشور آمد؛ بعد با التماس و درخواست و پیشکش دادن و وساطت دشمنان دوستنما و خسارتهای فراوان ملی و آن اهانتهایی که به ملت ایران شد، قبول کرد که قدری عقب بنشیند، در حالیکه هفده شهر قفقاز را از ایران گرفته و کشور را از بخشی از پارهی تن خودش محروم کرده بود! امروز هم که شما این حادثه را در ذهن خودتان یا در کتاب تاریخ مرور کنید و ببینید بر ملت ایران در آن حادثهی تلخ چه گذشت، احساس خجلت و احساس سرافکندگی و ذلت میکنید. همینطور شبیه این، در حوادث جنگ بینالملل دوم، همین شهر تهران محل خودنمایی و پز دادن افسران کشورهای مختلف شد که در خیابانها راه بروند، به ایرانی با چشم تحقیر نگاه کنند، از او کار بکشند، به او اهانت و به نوامیس او تجاوز کنند. این یک نوع بود، آن نوع دیگری بود. اینها نشانهی یک خسارت بزرگ برای یک ملت در یک جنگ است.
امروز ما میبینیم وقتی که راجع به دفاع مقدس و جنگ هشت ساله و این عظمت مطلقی که ملت ایران آفرید، صحبت میشود - که مهمترین موضوع هنری است و یک هنرمند دربارهی اینگونه شکوههای ملی، خوب میتواند قلمفرسایی یا میدانداری کند - بعضی از آثار در گوشهوکنار پیدا میشود که نه فقط عظمت را نمیبینند؛ میگردند یک نقطه ضعفی، یا واقعی، یا حتی پنداری، پیدا میکنند و آن را مورد مداقه قرار میدهند! هدف از این کارها چیست؟ چرا باید ما این فرآوردهی عظیم ملت ایران را ندیده بگیریم؟! این خدمت به ملت ایران است که در تهاجمی که به مرزهای او، به شخصیت او، به عزت او، به تاریخ او، به هویت ملی او شده است - اینگونه مردانه ایستاده و اینطور شجاعانه دفاع کرده - ما بیاییم آن را زیر سؤال ببریم؛ آن هم با زبان هنر؟! این کارها را میکنند. اینها به نظر من تصادفی هم نیست؛ یعنی نمیشود گفت حالا یک هنرمند به این فکر افتاده که میشود این گونه عمل کرد؛ نه. به نظر من غیرعادی میآید. البته تقصیر از مسؤولان و سردمداران مسائل هنری و فرهنگی کشور است؛ آنها هم باید سازماندهی کنند؛ باید کار کنند.1379/07/06
لینک ثابت
کسانی که دلشان آن طرف است، الآن هم هستند. اینها به چیزی به نام استقلال ملی، هویت ملی، شخصیت و عزّت ملی باور ندارند. تربیتهایشان طوری است که به آنها اجازه نمیدهد درست بفهمند که حضور یک قدرت استکباری در یک کشور، چقدر برای یک ملت، زیانبار و سنگین است. دستورات اسلام هم برای بعضی از آنها چندان اهمیت و ارزشی ندارد. اینها همیشه یک اقلیت کوچک بودند؛ امروز هم هستند. البته فعّالیت میکنند، تبلیغات میکنند، تبلیغات دشمنان اسلام را ادامه میدهند؛ اما دلِ متن مردم، بخصوص جوانان دانشجویان، دانشآموزان و سایر قشرهای مختلف جوان هرجا هستند، درک میکنند که برای یک ملت، بزرگترین اهانت این است که تسلیم قدرت استکباری بیگانه باشد. هرکس که اهل تحلیل باشد، این معنا برایش روشن است که امروز امریکا برای ایران هیچ نقشهای جز نقشهی استکباری ندارد؛ یعنی بازگشت به وضعیت قبل از انقلاب! معلوم است که ملت ایران در مقابل این نقشه میایستد. این، آن جهتگیریِ ضدّ استبدادی ملت ایران است.1379/07/06
لینک ثابت
همین اروپای به اصطلاح طرفدار حقوق بشر و در مقام صحبت، با نزاکت و ادب و اتوکشیده چه قسمت شرقیشان؛ همین یوگسلاوی فعلی و بقیهی کشورهای بلوک شرق آن روز، و چه قسمت غربیشان؛ یعنی همین آلمان و بقیه آنچه توانستند، به عراق کمک کردند، ولی حاضر نبودند سادهترین چیزها را به ایران بفروشند. اگر یکوقت هم از طرقی دولت جمهوری اسلامی میتوانست چیزهایی را از اینها بگیرد، با چند برابر قیمت و با زحمت میتوانست بهدست آورد! البته هدفشان معلوم بود من اوّل عرض کردم بحث بر سر این بود که این عزّت ملی که به وسیلهی حرکت عظیم انقلابی مردم ایران به وجود آمده است، باید از بین برود. رخنهای که به وسیلهی انقلاب در اقتدار فرهنگ غربی و سلطهی غربی و نظام سلطهی جهانی به وجود آمده است، باید پُر شود. هدف آنها این بود؛ بههرحال به این سیاست رسیده بودند. اینها کجای آثار هنری ما، در کدام فیلم یا نمایشنامه یا بقیهی آثار هنری منعکس شده است؟ آیا قابل انعکاس نیست؟ آیا برای نسلهای آیندهی ایران تجربهآموز نیست؟
امروز ما میبینیم وقتیکه راجع به دفاع مقدّس و جنگ هشتساله و این عظمت مطلقی که ملت ایران آفرید، صحبت میشود که مهمترین موضوع هنری است و یک هنرمند در بارهی اینگونه شکوههای ملی، خوب میتواند قلمفرسایی یا میدانداری کند بعضی از آثار در گوشه و کنار پیدا میشود که نه فقط عظمت را نمیبینند؛ میگردند یک نقطه ضعفی، یا واقعی، یا حتی پنداری، پیدا میکنند و آن را مورد مداقّه قرار میدهند! هدف از این کارها چیست؟ چرا باید ما این فرآوردهی عظیم ملت ایران را ندیده بگیریم؟! این خدمت به ملت ایران است که در تهاجمی که به مرزهای او، به شخصیت او، به عزّت او، به تاریخ او، به هویّت ملی او شده است اینگونه مردانه ایستاده و اینطور شجاعانه دفاع کرده ما بیاییم آن را زیر سؤال ببریم؛ آن هم با زبان هنر؟! این کارها را میکنند. اینها به نظر من تصادفی هم نیست؛ یعنی نمیشود گفت حالا یک هنرمند به این فکر افتاده که میشود اینگونه عمل کرد؛ نه. به نظر من غیر عادی میآید. البته تقصیر از مسئولان و سردمداران مسائل هنری و فرهنگی کشور است؛ آنها هم باید سازماندهی کنند؛ باید کار کنند.1379/07/06
لینک ثابت
تابع بودن اراده خداوند به اراده ملتها
اینکه شما دیدید پشت سرِ عراق، غرب یکپارچه قرار گرفت؛ شوروی و تمام اروپای شرقی یکپارچه قرار گرفتند؛ عربهای خلیج فارس و حکومتهای خلیج فارس که تابع اشارهی امریکا بودند، یکپارچه قرار گرفتند و همه به عراق کمک کردند؛ هدفشان این نبود که چند شهر را از ایران بگیرند و به عراق بدهند یا یک دولت مستقل درست کنند. هدف، نابود کردن ملت ایران بود. هدف، صاف کردن آن حفرههایی بود که ملت ایران در دستگاه اقتدار امپراتوری استکبار به وجود آورده بود. اما خدا نخواست. «خدا نخواست»، یعنی چه؟ یعنی اگر آحاد ملت ایران غفلت میکردند و میخوابیدند؛ رزمندگان به جبهه نمیرفتند؛ امام نمیغُرّید و سینه سپر نمیکرد و نمیایستاد و این همه استعداد و نیرو در این راه بسیج نمیشد؛ باز هم خدا همینطور میخواست؟ نه، ارادهی خدای متعال به نفع یک ملت، تابع ارادهی آن ملت است. هیچ حقیقت و واقعیتی در متن زندگی یک ملت به ارادهی الهی تغییر پیدا نمیکند؛ مگر وقتی که خودِ آن ملت بر آن همت بگمارد. این صریحِ آیات قرآنی (1)و جزو معارف قطعی دینی است.1379/07/06
1 )
سوره مبارکه الرعد آیه 11
لَهُ مُعَقِّباتٌ مِن بَينِ يَدَيهِ وَمِن خَلفِهِ يَحفَظونَهُ مِن أَمرِ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم ۗ وَإِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَومٍ سوءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَما لَهُم مِن دونِهِ مِن والٍ
ترجمه:
برای انسان، مأمورانی است که پی در پی، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا [= حوادث غیر حتمی] حفظ میکنند؛ (امّا) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامی که خدا اراده سوئی به قومی (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستی نخواهند داشت!
لینک ثابت
جنگ، یکی از محیطترین حوادث برای یک ملت است. ما همگی این را با وجود خودمان، با گوشت و پوست و احساس و ادراک خودمان مشاهده کردیم. این نیست که فقط در تاریخ چیزی خوانده، یا به آمارها مراجعه کرده باشیم. لیکن نکتهی مهم این است که ملتها میتوانند این حادثهی پُرخسارت را به یک فرصت و به یک سرمایه تبدیل کنند. میدانید؛ خسارت جنگ هم فقط این نیست که عزیزان ملت به کام مرگ کشانده میشوند یا ویرانیهایی به بار میآید و سرمایههایی بر باد میرود. اگر در جنگی عزم ملی و خردمندی سردمداران کشور به کمک کشور نیاید، آن سرافکندگی و ذلّت و هزیمت معنویای که بر دوش آن ملت سنگینی خواهد کرد، شاید از همهی این خسارتها بالاتر است.
امروز بیش از صد و پنجاه سال و نزدیک به دویست سال از قرارداد ننگین ترکمانچای میگذرد. هر ایرانی که آن تاریخ را بخواند، بعد از گذشت نزدیک به دو قرن، در روح خود احساس شرمساری، حقارت و شکست میکند و از خود میپرسد: چطور در حادثهای به آن عظمت، سردمداران کشور قادر نشدند عزم ملی و سرمایههای مادّی و معنوی کشور را به کمک هویّت ملی این کشور به میدان بیاورند؟! لشکر مهاجم دشمن تا قلب کشور آمد؛ بعد با التماس و درخواست و پیشکش دادن و وساطت دشمنانِ دوستنما و خسارتهای فراوان ملی و آن اهانتهایی که به ملت ایران شد، قبول کرد که قدری عقب بنشیند، درحالیکه هفده شهر قفقاز را از ایران گرفته و کشور را از بخشی از پارهی تن خودش محروم کرده بود! امروز هم که شما این حادثه را در ذهن خودتان یا در کتاب تاریخ مرور کنید و ببینید بر ملت ایران در آن حادثهی تلخ چه گذشت، احساس خجلت و احساس سرافکندگی و ذلّت میکنید. همینطور شبیه این، در حوادث جنگ بینالملل دوم، همین شهر تهران محل خودنمایی و پُز دادن افسران کشورهای مختلف شد که در خیابانها راه بروند، به ایرانی با چشم تحقیر نگاه کنند، از او کار بکشند، به او اهانت و به نوامیس او تجاوز کنند. این یک نوع بود، آن نوع دیگری بود. اینها نشانهی یک خسارت بزرگ برای یک ملت در یک جنگ است.1379/07/06
لینک ثابت
این خسارتی که بنا بود به وجود آید و اگر عزم ملی و تدبیر و خردمندی سردمداران و مسئولان کشور و اخلاص و جدّیت کسانی که در این راه قدم گذاشتند، نمیبود، قطعاً این پیش میآمد با این عزم ملی و با این ایمان، تبدیل به یک فرصت شد. آری؛ ما در جنگ، بسیار جانهای عزیز را از دست دادیم و خسارتهای مادّی و معنوی زیادی هم تحمل کردیم؛ اما چیزی در دل این ملت جوشید که برکات و ارزشش برای امروز و فردای این ملت، از همه چیز بالاتر است و آن، احساس اتّکاء به نفس، احساس عزّت، احساس استقلال، احساس خودباوریِ ملیِ عظیم و احساس اعتقاد به این بود که اگر یک ملت حول محور ایمان به خدا و عمل صالح جمع شوند، معجزاتِ نشدنی یکی پس از دیگری قابل شدن خواهد شد. این در زندگی ما اتّفاق افتاد.1379/07/06
لینک ثابت
آثار بزرگ هنری دنیا را نگاه کنید؛ بسیاری از آنها برروی قهرمانیهای ملتها متمرکزند؛ حتی آنجایی که شکست خوردند. در لشکرکشی ناپلئون به روسیه، دو نفر روایتگر بزرگ هنری، این ماجرا را روایت کردند: یکی فرانسوی است که ویکتور هوگوست؛ یکی روسی است - طرفِ شکست خورده، که اول کار شکست خورد - که تولستوی است. آن طرفِ پیروز طبعاً گزارشهایی را ممکن است بدهد؛ اما شما ببینید، در این کتابِ آن طرفِ شکست خورده، شکست را آنچنان تصویر میکند که مایه غرور و سربلندی ملت است. یعنی در حرکت ملت، آن نقاط ارزشمندی را که یک هنرمند میتواند ببیند، اینها را بیرون میکشد، برجسته میکند، رنگ و روغن میزند و جلوِ چشمها میگیرد.1379/07/06
لینک ثابت
ما در جنگ، بسیار جانهای عزیز را از دست دادیم و خسارتهای مادّی و معنوی زیادی هم تحمل کردیم؛ اما چیزی در دل این ملت جوشید که برکات و ارزشش برای امروز و فردای این ملت، از همه چیز بالاتر است و آن، احساس اتّکاء به نفس، احساس عزّت، احساس استقلال، احساس خودباوریِ ملیِ عظیم و احساس اعتقاد به این بود که اگر یک ملت حول محور ایمان به خدا و عمل صالح جمع شوند، معجزاتِ نشدنی یکی پس از دیگری قابل شدن خواهد شد. این در زندگی ما اتّفاق افتاد.
عزیزان من! آنچه که این قضیه را تمام میکند، این است که روایت این حادثه بهدرستی صورت گیرد. نقش شما اینجا معلوم میشود. شما هر کدامتان - شاید اکثرتان یا همهتان - به این میدانهای جنگ رفتید و در آنجا حضور پیدا کردید. آنهایی هم که سنشان آن وقت اقتضاء نمیکرده است، از مسائل آن آگاه شدهاند. اگر این حادثه بزرگ، درست روایت شود، این اثرات ماندگار خواهد شد. اگر غلط روایت شود، یا روایت نشود، این تأثیرات بسیار کم خواهد شد. نه این که به کلّی از بین برود؛ لیکن بسیار کم خواهد شد. اگر خدای نکرده مغرضانه روایت شود، قضیه بعکس خواهد شد.
این هشت سال دوره دفاع مقدس، شامل هزاران هزار حادثه است. من میخواهم این را از جامعه فرهنگی و هنری کشور مطالبه کنم که از این هزاران هزار حادثه، لااقل یک فهرست تهیه کنند. بنشینند فکر کنند و در حوادث جنگ، دقّتِ نظر هنرمندانه به خرج دهند؛ یک فهرست از این حوادث به وجود آورند؛ بعد این را بگذارند در قبال کارهای هنریای که تا امروز دربارهی جنگ شده است - که البته بسیار هم ارزشمند است - ببینند که چقدر از این فهرست را ما پُر کردهایم. من اعتقادم این است که اگر این کار صورت گیرد، خواهیم فهمید که ما یک هزارم آنچه را که درباره این جنگ میباید تبیین کرد و میتوان تبیین و موشکافی کرد، هنوز بیان نکردهایم!
من غالب آثار هنری جنگ را یا دیدم یا شنیدم؛ البته در این سالهای اخیر کمتر. در دوره جنگ و سالهای اوایل بعد از جنگ، غالب این نوشتهها و روایتهای تصویری و روایتهای سینمایی و غیره را غالباً یا دیدم یا گزارشی از آنها به دست آوردم. قطعاً آثار باارزشی در بین اینها وجود دارد؛ لیکن همه اینها در مقابل آن گنجینه عظیمی که در این دفاع هشت ساله به وسیله ملت ایران به وجود آمد، چیز کمی است.
همه جنگ، داخل جبههها نیست. بسیاری از مسائل جنگ، داخل خانههاست؛ در راههاست؛ داخل دلهاست؛ در مجموعههای تصمیمگیری است؛ در مجامع بینالمللی است. ببینید؛ ما در دوره جنگ، از طرف مجامعی که ادّعا میکردند در مسائل جهانی بیطرفند، در مقابل یک اعمال غرض واضحی قرار گرفتیم. ادعاهای بسیار بزرگی هم میکردند. کسانی که امروز شما میبینید درباره سلاحهای کشتار جمعی و سلاحهای شیمیایی و میکروبی و از این حرفها داد سخن میدهند و جزو مسائل واضح میشمرند، اینها به رژیم عراق و ارتش عراق سلاح شیمیایی دادند؛ برایش ساختند و یا امکان ساخت آن را برایش فراهم کردند. دو قطب بزرگ دنیای آن روز - یعنی قطب امریکا و قطب شوروی سابق - مشترکاً با همه ساز و برگشان به کمک عراق آمدند. اینها کجا و در کدامیک از این آثار هنری ما درست تبیین و تشریح شده است؟1379/07/06
لینک ثابت
من بارها گفتهام، ما یکوقت میخواستیم برای جبههها سیمخاردار که در داخل کشور نداشتیم و تولید نمیشد از جایی وارد کنیم. همین شوروی سابق اجازه نداد ما سیمخاردار را از داخل کشورش عبور دهیم و به ایران بیاوریم. گفت این وسیلهی جنگی است! یعنی ادّعا این بود که آنها به دو طرف جنگ کمک نمیکنند! این در حالی بود که هواپیمای روسی، موشک روسی، کارشناس روسی، افسر روسی، مواد منفجرهی روسی و تمام امکانات روسی، آن طرف جبهه در اختیار دشمن و طرف مقابل ما در این جنگ بود!
همین اروپای به اصطلاح طرفدار حقوق بشر و در مقام صحبت، با نزاکت و ادب و اتوکشیده چه قسمت شرقیشان؛ همین یوگسلاوی فعلی و بقیهی کشورهای بلوک شرق آن روز، و چه قسمت غربیشان؛ یعنی همین آلمان و بقیه آنچه توانستند، به عراق کمک کردند، ولی حاضر نبودند سادهترین چیزها را به ایران بفروشند. اگر یکوقت هم از طرقی دولت جمهوری اسلامی میتوانست چیزهایی را از اینها بگیرد، با چند برابر قیمت و با زحمت میتوانست بهدست آورد! البته هدفشان معلوم بود من اوّل عرض کردم بحث بر سر این بود که این عزّت ملی که به وسیلهی حرکت عظیم انقلابی مردم ایران به وجود آمده است، باید از بین برود. رخنهای که به وسیلهی انقلاب در اقتدار فرهنگ غربی و سلطهی غربی و نظام سلطهی جهانی به وجود آمده است، باید پُر شود. هدف آنها این بود؛ بههرحال به این سیاست رسیده بودند. اینها کجای آثار هنری ما، در کدام فیلم یا نمایشنامه یا بقیهی آثار هنری منعکس شده است؟ آیا قابل انعکاس نیست؟ آیا برای نسلهای آیندهی ایران تجربهآموز نیست؟
امروز ما میبینیم وقتیکه راجع به دفاع مقدّس و جنگ هشتساله و این عظمت مطلقی که ملت ایران آفرید، صحبت میشود که مهمترین موضوع هنری است و یک هنرمند در بارهی اینگونه شکوههای ملی، خوب میتواند قلمفرسایی یا میدانداری کند بعضی از آثار در گوشه و کنار پیدا میشود که نه فقط عظمت را نمیبینند؛ میگردند یک نقطه ضعفی، یا واقعی، یا حتی پنداری، پیدا میکنند و آن را مورد مداقّه قرار میدهند! هدف از این کارها چیست؟ چرا باید ما این فرآوردهی عظیم ملت ایران را ندیده بگیریم؟! این خدمت به ملت ایران است که در تهاجمی که به مرزهای او، به شخصیت او، به عزّت او، به تاریخ او، به هویّت ملی او شده است اینگونه مردانه ایستاده و اینطور شجاعانه دفاع کرده ما بیاییم آن را زیر سؤال ببریم؛ آن هم با زبان هنر؟! این کارها را میکنند. اینها به نظر من تصادفی هم نیست؛ یعنی نمیشود گفت حالا یک هنرمند به این فکر افتاده که میشود اینگونه عمل کرد؛ نه. به نظر من غیر عادی میآید. البته تقصیر از مسئولان و سردمداران مسائل هنری و فرهنگی کشور است؛ آنها هم باید سازماندهی کنند؛ باید کار کنند.
این ملت آنچه که داشت، در طبق اخلاص گذاشت و آمد. مرد روستایی و زن روستایی، مرد و زن مستضعف شهری، خانوادههای گوناگون، جوانهای فراوان، قشرهای مختلف، سازمانهای رزمندهی کشور ارتش، سپاه، حتی نیروی انتظامی و بسیج عظیم مردم همهی اینها آمدند وارد میدان شدند. حقیقتاً ملت ایران در آن هشت سال، کار بزرگی را انجام داد. در تاریخ این چندین قرنی که میتواند به مسائل امروز ما متّصل شود، بنده سراغ ندارم که ملت ایران اینگونه با طوع و رغبت وارد یک ماجرای عظیم نظامی شده باشد و از دل و جان مایه گذاشته باشد؛ با ایمان خود، با عاطفهی خود، با دست خود. در دورانهای مختلف، حتی در دوران صفویّه که جنگهای بزرگ و کارهای بزرگی هم شد، این چیزهایی که امروز ما مشاهده میکنیم، اصلًا وجود نداشته است. دلایل روشنی هم دارد؛ نه اینکه نشود اینها را تحلیل کرد؛ معلوم است چرا. بههرحال این پدیده در تاریخ ایران ما یک پدیدهی حقیقتاً بینظیر؛ یا اگر احتیاط کنیم، بگوییم کمنظیر بود. این پدیدهی به این بزرگی، آن هم با این همه شکوه و با این همه زیبایی. چه موضوعی برای یک هنرمند از این جذابتر؟1379/07/06
لینک ثابت
آثار بزرگ هنری دنیا را نگاه کنید؛ بسیاری از آنها برروی قهرمانیهای ملتها متمرکزند؛ حتی آنجایی که شکست خوردند. در لشکرکشی ناپلئون به روسیه، دو نفر روایتگر بزرگ هنری، این ماجرا را روایت کردند: یکی فرانسوی است که ویکتور هوگوست؛ یکی روسی است - طرفِ شکست خورده، که اول کار شکست خورد - که تولستوی است. آن طرفِ پیروز طبعاً گزارشهایی را ممکن است بدهد؛ اما شما ببینید، در این کتابِ آن طرفِ شکست خورده، شکست را آنچنان تصویر میکند که مایه غرور و سربلندی ملت است. یعنی در حرکت ملت، آن نقاط ارزشمندی را که یک هنرمند میتواند ببیند، اینها را بیرون میکشد، برجسته میکند، رنگ و روغن میزند و جلوِ چشمها میگیرد.
ما در این ماجرای هشت ساله، یک پیروزی مطلق به دست آوردیم. ما که جنگ را شروع نکرده بودیم که بگوییم فلان جا را میخواستیم بگیریم، نتوانستیم، پس ناکام شدیم؛ قضیه این نبود. قضیه این بود که دشمنی به ما حمله کرده بود و میخواست بخشی از خاک ما را بگیرد؛ همه دنیا هم به او کمک کردند؛ ما هم مردانه ایستادیم؛ ناکام شد و بینیاش به خاک مالیده شد و برگشت. پیروزی از این بالاتر؟ این پیروزی را با همین ابعاد، با همه خصوصیاتی که در آن وجود دارد، با همه آن هزاران هزار ماجرایی که آن را به وجود آورده است، ما باید روایت کنیم. این کارِ هنرمندان عزیز ماست؛ کار نویسندگان است؛ کار سینماگران است؛ کار شاعران است؛ کار نقّاشان است؛ کار اصحاب فرهنگ و هنر است.
امروز کار عدّهای که به میدان جنگ رفتند و در این هشت سال، آن حماسه را آفریدند - چه شهدایشان، چه ایثارگرانشان، چه رزمندگانشان - دیگر تمام شد. آنها کار خودشان را کردند. پس از پایان کار آنها، کار یک خیل عظیم دیگری آغاز میشود؛ علاوه بر گزارشهایی که در دوران جنگ دادند. همین دوره جنگ، چقدر برای ما هنرمند درست کرد؛ چقدر شخصیتهای برجسته درست شدند! غیر از آن، بعد از پایان جنگ، نوبت این خیل عظیمی است که این دیگر مسألهاش هشت سال نیست؛ هشتاد سال هم اگر طول بکشد، جا دارد.1379/07/06
لینک ثابت
ایجاد ذلت و سرافکندگی برای ملت ایران در قرارداد تركمانچای
جنگ، یكی از محیطترین حوادث برای یك ملت است. ما همگی این را با وجود خودمان، با گوشت و پوست و احساس و ادراك خودمان مشاهده كردیم. این نیست كه فقط در تاریخ چیزی خوانده، یا به آمارها مراجعه كرده باشیم. لیكن نكتهی مهم این است كه ملتها میتوانند این حادثهی پُرخسارت را به یك فرصت و به یك سرمایه تبدیل كنند. میدانید؛ خسارت جنگ هم فقط این نیست كه عزیزان ملت به كام مرگ كشانده میشوند یا ویرانیهایی به بار میآید و سرمایههایی بر باد میرود. اگر در جنگی عزم ملی و خردمندی سردمداران كشور به كمك كشور نیاید، آن سرافكندگی و ذلّت و هزیمت معنویای كه بر دوش آن ملت سنگینی خواهد كرد، شاید از همهی این خسارتها بالاتر است
امروز بیش از صد و پنجاه سال و نزدیك به دویست سال از قرارداد ننگین تركمانچای میگذرد. هر ایرانی كه آن تاریخ را بخواند، بعد از گذشت نزدیك به دو قرن، در روح خود احساس شرمساری، حقارت و شكست میكند و از خود میپرسد: چطور در حادثهای به آن عظمت، سردمداران كشور قادر نشدند عزم ملی و سرمایههای مادّی و معنوی كشور را به كمك هویّت ملی این كشور به میدان بیاورند؟! لشكر مهاجم دشمن تا قلب كشور آمد؛ بعد با التماس و درخواست و پیشكش دادن و وساطت دشمنانِ دوستنما و خسارتهای فراوان ملی و آن اهانتهایی كه به ملت ایران شد، قبول كرد كه قدری عقب بنشیند، درحالیكه هفده شهر قفقاز را از ایران گرفته و كشور را از بخشی از پارهی تن خودش محروم كرده بود! امروز هم كه شما این حادثه را در ذهن خودتان یا در كتاب تاریخ مرور كنید و ببینید بر ملت ایران در آن حادثهی تلخ چه گذشت، احساس خجلت و احساس سرافكندگی و ذلّت میكنید. همینطور شبیه این، در حوادث جنگ بینالملل دوم، همین شهر تهران محل خودنمایی و پُز دادن افسران كشورهای مختلف شد كه در خیابانها راه بروند، به ایرانی با چشم تحقیر نگاه كنند، از او كار بكشند، به او اهانت و به نوامیس او تجاوز كنند. این یك نوع بود، آن نوع دیگری بود. اینها نشانهی یك خسارت بزرگ برای یك ملت در یك جنگ است.
در جنگی كه در سال 1359 در این كشور رخ داد، همهی این حوادث ممكن بود. آنهایی كه میخواستند قطعهای از خاك ایران را از ایران جدا كنند، هدفشان فقط این نبود كه ایران را از آنچه كه هست، قدری كوچكتر كنند. هدف این بود كه این ملت را برای قرنها - حداقل یك قرن، دو قرن - با احساس حقارت سرِ جای خود بنشانند. و در مردمی كه جرأت كرده بودند مقابل امپراتوری عظیم استكبار جهانی قیام كنند؛ برخلاف همهی عرفهای بینالمللی، یك حكومت صددرصد مردمی را كه به هیچ قدرتی در دنیا باج نمیدهد، سر كار بیاورند، روحیهی شجاعت و خودباوری را بمیرانند. آنچه كه برای آنها غایت مطلوب بود، این بود.1379/07/06
لینک ثابت
اراده الهی, همت, اراده ملی, ارادهی ملتها
هیچ حقیقت و واقعیتی در متن زندگی یك ملت به ارادهی الهی تغییر پیدا نمیكند؛ مگر وقتی كه خود آن ملت بر آن همت بگمارد.1379/07/06
لینک ثابت
اراده الهی, اراده ملی, ارادهی ملتها
ارادهى خداى متعال به نفع يك ملت، تابع ارادهى آن ملت است.1379/07/06
لینک ثابت
شوروی اجازه نداد از داخل کشورش سیم خاردار عبور دهیم!
ما در دوره جنگ، از طرف مجامعی که ادّعا میکردند در مسائل جهانی بیطرفند، در مقابل یک اعمال غرض واضحی قرار گرفتیم. ادعاهای بسیار بزرگی هم میکردند. کسانی که امروز شما میبینید درباره سلاحهای کشتار جمعی و سلاحهای شیمیایی و میکروبی و از این حرفها داد سخن میدهند و جزو مسائل واضح میشمرند، اینها به رژیم عراق و ارتش عراق سلاح شیمیایی دادند؛ برایش ساختند و یا امکان ساخت آن را برایش فراهم کردند. دو قطب بزرگ دنیای آن روز - یعنی قطب امریکا و قطب شوروی سابق - مشترکاً با همه ساز و برگشان به کمک عراق آمدند. اینها کجا و در کدامیک از این آثار هنری ما درست تبیین و تشریح شده است؟
من بارها گفتهام، ما یک وقت میخواستیم برای جبههها سیم خاردار - که در داخل کشور نداشتیم و تولید نمیشد - از جایی وارد کنیم. همین شوروی سابق اجازه نداد ما سیم خاردار را از داخل کشورش عبور دهیم و به ایران بیاوریم. گفت این وسیله جنگی است! یعنی ادّعا این بود که آنها به دو طرف جنگ کمک نمیکنند! این در حالی بود که هواپیمای روسی، موشک روسی، کارشناس روسی، افسر روسی، مواد منفجره روسی و تمام امکانات روسی، آن طرف جبهه در اختیار دشمن و طرف مقابل ما در این جنگ بود!
همین اروپای به اصطلاح طرفدار حقوق بشر و در مقام صحبت، با نزاکت و ادب و اتو کشیده - چه قسمت شرقیشان؛ همین یوگسلاوی فعلی و بقیه کشورهای بلوک شرق آن روز، و چه قسمت غربیشان؛ یعنی همین آلمان و بقیه - آنچه توانستند، به عراق کمک کردند، ولی حاضر نبودند سادهترین چیزها را به ایران بفروشند. اگر یک وقت هم از طرقی دولت جمهوری اسلامی میتوانست چیزهایی را از اینها بگیرد، با چند برابر قیمت و با زحمت میتوانست بهدست آورد!1379/07/06
لینک ثابت
کم بودن آثار سینمایی و نوشتاری جنگ هشت ساله نسبت به گنجینه عظیم دفاع مقدس
این هشت سال دوره دفاع مقدس، شامل هزاران هزار حادثه است. من مىخواهم این را از جامعه فرهنگى و هنرى کشور مطالبه کنم که از این هزاران هزار حادثه، لااقل یک فهرست تهیه کنند. بنشینند فکر کنند و در حوادث جنگ، دقّتِ نظر هنرمندانه به خرج دهند؛ یک فهرست از این حوادث به وجود آورند؛ بعد این را بگذارند در قبال کارهاى هنرىاى که تا امروز دربارهى جنگ شده است - که البته بسیار هم ارزشمند است - ببینند که چقدر از این فهرست را ما پُر کردهایم. من اعتقادم این است که اگر این کار صورت گیرد، خواهیم فهمید که ما یک هزارم آنچه را که درباره این جنگ مىباید تبیین کرد و مىتوان تبیین و موشکافى کرد، هنوز بیان نکردهایم!
من غالب آثار هنرى جنگ را یا دیدم یا شنیدم؛ البته در این سالهاى اخیر کمتر. در دوره جنگ و سالهاى اوایل بعد از جنگ، غالب این نوشتهها و روایتهاى تصویرى و روایتهاى سینمایى و غیره را غالباً یا دیدم یا گزارشى از آنها به دست آوردم. قطعاً آثار باارزشى در بین اینها وجود دارد؛ لیکن همه اینها در مقابل آن گنجینه عظیمى که در این دفاع هشت ساله به وسیله ملت ایران به وجود آمد، چیز کمى است.
همه جنگ، داخل جبههها نیست. بسیارى از مسائل جنگ، داخل خانههاست؛ در راههاست؛ داخل دلهاست؛ در مجموعههاى تصمیمگیرى است؛ در مجامع بینالمللى است. ببینید؛ ما در دوره جنگ، از طرف مجامعى که ادّعا مىکردند در مسائل جهانى بیطرفند، در مقابل یک اعمال غرض واضحى قرار گرفتیم. ادعاهاى بسیار بزرگى هم مىکردند. کسانى که امروز شما مىبینید درباره سلاحهاى کشتار جمعى و سلاحهاى شیمیایى و میکروبى و از این حرفها داد سخن مىدهند و جزو مسائل واضح مىشمرند، اینها به رژیم عراق و ارتش عراق سلاح شیمیایى دادند؛ برایش ساختند و یا امکان ساخت آن را برایش فراهم کردند. دو قطب بزرگ دنیاى آن روز - یعنى قطب امریکا و قطب شوروى سابق - مشترکاً با همه ساز و برگشان به کمک عراق آمدند. اینها کجا و در کدامیک از این آثار هنرى ما درست تبیین و تشریح شده است؟1379/07/06
لینک ثابت