دانشجو, انقلاب اسلامی, جنبش دانشجویی, خدمات جنبش دانشجویی به انقلاب اسلامی, نقش دانشجویان در انقلاب اسلامی این حرکت دانشجویی، به این انقلاب خیلی خدمت کرده است.1378/09/01
انقلاب اسلامی, دانشجو, خدمات جنبش دانشجویی به انقلاب اسلامی, نقش دانشجویان در انقلاب اسلامی قبل از انقلاب، در خیل مبارزات عظیم مردم، دانشجویان چشمگیر بودند؛ حضور داشتند و فعّال بودند.1378/09/01
دانشجو, جنبش دانشجویی, سیاسی شدن دانشگاه, سیاست در دانشگاه اگر مجموعههای سیاسیِ قدرت طلبِ بدنیّتِ بددلِ بدسابقه، به طرف حرکت دانشجویی آمدند و خودشان را به آن چسباندند و بر آن دست گذاشتند، این آفت میشود .1378/09/01
مردم ایران, قوه مجریه, وحدت, اقتدار ملی, اقتدار درونزا, وحدت ملت و دولت, همکاری دولت و ملت اقتدار این کشور به همین است که دولت و ملت به هم وصل هستند.1378/09/01
جامعه اسلامی اصول، با سلیقههای گوناگون در زمینههای مختلف، باهم اشتباه نمیشود. اصول، پایههای فكری یك نظام و یك اساس حكومتی است. اسلام، از اصول است؛ استقلال، از اصول است؛ نظام دینی، از اصول است؛ رعایت قوانین اسلامی، از اصول است؛ جهتگیریِ عمومی ملت و كشور به سمت متدیّن شدن و جامعه را به سمت جامعهی اسلامیِ كامل كشاندن، از اصول است. اصول از این قبیل است. سلیقهها این است كه یك نفر با زید خوب است، با عمرو بد است؛ یكی از آن خوشش میآید، آن دیگری از آن خوشش نمیآید. در زمینههای اقتصادی، از سلیقه هم بالاتر هست؛ اما اصول نیست. فرض بفرمایید كه یك نفر معتقد به سیاست «تعدیل اقتصادی» است، یكی هم مخالف این سیاست است؛ مثلًا معتقد به سیاست نوع دیگر است. اینها از سلیقه هم بالاتر است؛ اما با اصول نباید اشتباه شود. آن كسی كه دارای این سلیقهی سیاسی و این روش سیاسی است، وقتیكه مسئولیتی داشته باشد، برطبق همان عمل میكند؛ آن دیگری میآید و برطبق چیز دیگر عمل میكند؛ اما اصول همیشه محفوظ است. الآن شما ملاحظه بفرمایید؛ از زمان ریاست جمهوری بنده، كه آنوقت رئیس دولت كسی بود، بعد رئیس دولت كس دیگری شد؛ و زمان بعد از ریاست جمهوری بنده، كه رئیس دولت كس دیگری شد؛ بااینكه سلایق سیاسی و اقتصادی تفاوتهای گوناگونی كرده، اما درعینحال همواره در این مدّت، آن پایههای فكری یعنی اعتقاد به اسلام، اعتقاد به امام، اعتقاد به نظام اسلامی، اعتقاد به مردمی بودن جامعه همه سر جای خود محفوظ است. این اعتقادها چیزهایی نیست كه حتّی با آمدن و رفتن دولتها عوض شود. بنابراین قابل اشتباه نیست.1378/09/01
نقد منصفانه, انتقاد به مسئولین, انتقاد در چهارچوب اصول, نقد و انتقاد انتقاد صحیح و دلسوزانه ضرری ندارد؛ اما این انتقاد بایستی به تخریب نینجامد.1378/09/01
عدالت اجتماعی سؤالی راجع به بحث «عدالت اجتماعی» دارم. علیرغم بیانات شما در چند سال گذشته، این بحث درگیر بازیهای سیاسی گردید و به آن غایتی که جنابعالی فرموده بودید، چندان نزدیک نشد. آیا زمان آن نرسیده است که به طریق اصولی به این بحث بنگریم و داراییهای افراد را مورد بررسی قرار دهیم و این امر را از دولتمردان آغاز کنیم و به مرور در جامعه تسرّی دهیم؟ این حرفِ بسیار خوبی است که گفتنش آسان است، اما عمل کردنش بسیار بسیار مشکل مینماید. به مجرّد اینکه به سمت بعضی از مسؤولان دست دراز شود، طبعاً اوّلِ گله و شِکوه و فریاد آنهاست. یک وقت میبینید که در اصل کار هم مانعتراشی میشود و انجام نمیگیرد! من یک عقیده جدّی دارم که بحث «عدالت اجتماعی» باید تعقیب شود - شکّی در این نیست و بارها هم این را گفتهام - منتها آن کسی که باید تعقیب کند، بنده نیستم؛ دستگاههای قضایی و دستگاههای دولتی هستند که بایستی دنبال کنند. یک مقدار از این قضیه باید به برکت قوانینِ خوب حل شود؛ یک مقدار باید به برکت اجرا حل شود؛ یک مقدار هم باید به برکت بازرسی دستگاههای برتر و بالاتر حل شود؛ یعنی دستگاههای دولتی، نسبت به بخشهای زیرمجموعه خودشان. بههرحال، من نسبت به این قضیه، با نویسنده این نامه همعقیدهام و امیدوارم که پیش برود. البته کارهایی هم میشود؛ نه اینکه هیچ کاری نشود. بنده چندی پیش در همین زمینه از قوّه قضایّیه سؤالی کردم. گزارشهایی دادند و کارهایی هم انجام میگیرد؛ لیکن روند کار طوری نیست که بنده را هم راضی کند؛ چه برسد شما را که جوان و آرمانخواه هستید.1378/09/01
اشرافیگری مسئولان البته اینکه اموال مسؤولان کشور را به طور دقیق رسیدگی کنند، چنین چیزی در قانون اساسی نیست. فقط در مورد تعدادی از مقامات -مثل رهبری، ریاست جمهوری و بعضیهای دیگر- هست که اینها اولِ مسؤولیتشان باید گزارش موجودی مال خودشان را بدهند؛ از مسؤولیت هم که کنار رفتند، باز بایستی صورت موجودیشان را بدهند، تا معلوم شود که در این مدت چهچیزی گیرشان آمده و چه چیزی اضافه کردهاند. البته این اصل هم اجرا میشود. بنده خودم به مناسبت شروع مسؤولیت ریاست جمهوری و پایانش و نیز مسؤولیت بعدی، بارها این ورقه را پُر کردم و برای قوه قضاییه فرستادم. دیگران هم این کار را میکنند؛ منتها این سؤال راجع به اشرافیت، سؤال بسیار درستی است. اگر واقعا من احساس کنم که این سؤال و این مطالبه و این گرایش، در مجموعه جوانان دانشجو هست، حقیقتا خدا را شکر میکنم. شما بدانید که گرایش اشرافیگری، آن چیزی نیست که بشود با قانون و با دادگاه و با بازجویی و با امثال اینها علاجش کرد؛ خیلی سختتر از این حرفهاست. این از جمله مقولاتی است که بایستی فضای عمومی کشور -احساسات مردم، خواست مردم و به تعبیر رساتر، فرهنگ عمومی مردم- آن را دفع کند تا این علاج شود. آن کسانی که به اشرافیگری گرایش دارند و دلشان برای زندگی اشرافی لک میزند -یعنی خوردن و پوشیدن و زندگی کردن و مشی کردن به سبک اشراف و دور از زندگی متوسط مردم- یکی از کارهایی که میکنند، این است که این دید و ذهنیت را در مردم بهوجود آورند که این چیز خوبی است و ارزش است؛ کمااینکه قبل از انقلاب اینگونه بود. قبل از انقلاب، مسؤولان حکومت، هرچه بیشتر با تشریفات و جاه و جلال و تکبر و تفرعن و لباسهای فاخر ظاهر میشدند، یک عده از عوام مردم بیشتر خوششان میآمد! فرهنگ عمومی را اینگونه شکل داده بودند. بعد از انقلاب بعکس شد. لذا کسانی هم که اهل کارهای اشرافیگری بودند، از ترس گرایش مردم، اجتناب میکردند؛ اما امروز بتدریج میخواهند کار را بعکس کنند. به نظر من، اشرافیگری برای یک کشور آفت است؛ اشرافیگرىِ مسؤولان، آفت مضاعف است؛ بهخاطر اینکه اگر اشراف عالَم از مال خودشان -حالا حلال و حرامش به عهده خودشان- خرج میکنند، از مال خودشان اشرافیگری میکنند؛ اما اگر مسؤولان اشرافیگری کنند، از مال مردم خرج میکنند؛ مال خودشان که نیست. این اشرافیگری، با احساس عمومی مردم، با نوشتن، با گفتن و با ترویج این فکر، درست خواهد شد. این باید به یک فرهنگ تبدیل شود؛ کاری نیست که بشود بهصورت دادگاه ویژه و محاکمه و امثال اینها درستش کرد.1378/09/01
نقد و انتقاد من ... هیچوقت جلوِ انتقاد را نگرفتهام و کسی را منع نکردهام. انتقاد صحیح و دلسوزانه ضرری ندارد؛ اما این انتقاد بایستی به تخریب نینجامد. بعضیها طوری انتقاد میکنند که تخریب است؛ این مصلحت نیست. کسی که مسؤولیت سنگینی در کشور بر دوشش هست و از او توقع داریم که فلان کار را بکند -اقتصاد را درست کند و...- اگر ما او را تقویت نکنیم؛ اگر یک وقت ضعفی هم پیدا شد، آن را نپوشانیم؛ آیا میتوانیم چنین توقعی داشته باشیم؟ باز هم میتوانیم امیدوار باشیم که آنچه که ما میخواهیم، انجام خواهد گرفت و آنچه که وظیفه اوست، انجام میگیرد؟ به نظر من، وظیفه همه است که به مسؤولان کشور کمک کنند و آنها را یاری نمایند؛ البته تا وقتی که در خط مستقیم اسلام و امام حرکت میکنند. اگر کسی از خط مستقیم اسلام و امام منحرف شود -هر کسی باشد- او درخور حمایت نیست. این فرق هم نمیکند؛ از بالا تا پایین همه یکسان هستند؛ خود من هم همینطور هستم. اگر خدای نکرده من هم از آن خط صحیحِ اسلام تخطی کنم، بر مردم واجب نیست که از من حمایت یا تبعیت کنند. البته احیانا یک وقت اشتباه و اختلاف سلیقهای وجود دارد. این اختلاف سلیقه نباید موجب شود که ما مسؤولان کشور و مسؤولان بخشهای گوناگون را از حمایت خودمان محروم کنیم؛ نه، باید آنها را حمایت کنیم.1378/09/01
شورای نگهبان آیا محروم شدن شهروندان از حق طبیعی انتخاب شدن بهوسیله نظارت استصوابی، باعث بیاعتماد شدن مردم به پایههای نظام نمیشود؟ جواب من این است که نه، نمیشود؛ چون نظارت استصوابی یک قانون است و نبایستی کسی از عمل به قانون گلهای داشته باشد. این نظارت شورای نگهبان، طبق قانون و متکی به قانون اساسی است. پایهها و ریشههایش در قانون اساسی است و در قانون عادی هم همان تأیید شده است و وجود دارد. این نظارت هم برای شهروندان عادی و معمولی نیست؛ این برای آن است که یک آدم ناباب، یک آدم مضر و یک آدم بد، به این مرکزِ حساس وارد نشود. این نظارت استصوابی مخصوص مجلس که نیست؛ در مورد ریاست جمهوری هم هست. حالا شما ببینید یک آدم حرافِ پشتهماندازی که از خارج هم حمایت شود و پول فراوانی هم داشته باشد و خودش را به شکلهای گوناگونی بیاراید و اینجا بیاید و کاندیدا شود و اکثریتی را هم ببرد و رئیس جمهور شود، تکلیف مملکت چه میشود؟! نظارت استصوابی برای همین است که جلوِ آدمهایی که بر طبق قوانین کشور، صلاحیت آمدن به این منصبِ حساس را ندارند -چه مجلس، چه ریاست جمهوری و چه در بقیه جاهایی که این نظارت وجود دارد؛ مثل مجلس خبرگان و دیگر جاها- گرفته شود و اینها نتوانند وارد این مراکز حساس شوند. نظارت استصوابی چیز خوبی است؛ چیز بدی نیست. آنهایی که انتقاد میکنند و ایراد میگیرند، ادعایشان این است که شورای نگهبان رد و قبولش بر اساس گرایشهای سیاسی است. البته این واقعیت ندارد. خودِ آقایان شورای نگهبان هم همیشه انکار کردهاند؛ بنده هم تا آنجا که از نزدیک شاهد کار آنها بودهام، چنین احساسی نکردهام. حالا ممکن است کسی یک وقت یک جایی را درست نفهمد و غلط بفهمد که آن بحث دیگری است؛ اما مبنا، مبنای قانونی است.1378/09/01
قوه مجریه امروز این کشور اقتدارش به همین است که دولت و ملت به هم وصلند. هیچ جای دنیا هم اینگونه نیست. این را که عرض میکنم، با علم و اطلاع میگویم؛ یعنی حتی در کشورهای دمکراتیک، این حالتی را که شما در اینجا مشاهده میکنید -و خوشبختانه نظایر آن در این کشور زیاد است که یک مسؤول بنشیند و با مردم، صمیمی و خودمانی حرف بزند؛ نه آنها از او احساس وحشت کنند، نه او از آنها احساس وحشت و بیگانگی کند- وجود ندارد. این هم به برکت دین و به برکت اسلام است، والا آن حکومتهای به خیال و به ادعای خودشان مردمی -که بیدین و ملحد بودند- حجابهایشان از مردمشان، خیلی خیلی قطورتر از دیگران هم بود! بنابراین، این اتصال دولت و ملت، به برکت دین و اسلام است. این را نباید از دست داد؛ این چیز خیلی مغتنمی است. این ارتباط بین مسؤولان دولتی و مردم، حمایت اینها از آنها، علاقه و دلسوزی آنها به اینها، چیز بسیار با ارزشی است.1378/09/01
رئیس جمهوری اسلامی ایران اینکه اموال مسؤولان کشور را به طور دقیق رسیدگی کنند، چنین چیزی در قانون اساسی نیست. فقط در مورد تعدادی از مقامات -مثل رهبری، ریاست جمهوری و بعضیهای دیگر- هست که اینها اولِ مسؤولیتشان باید گزارش موجودی مال خودشان را بدهند؛ از مسؤولیت هم که کنار رفتند، باز بایستی صورت موجودیشان را بدهند، تا معلوم شود که در این مدت چهچیزی گیرشان آمده و چه چیزی اضافه کردهاند.1378/09/01
اشرافیگری شما بدانید که گرایش اشرافیگری، آن چیزی نیست که بشود با قانون و با دادگاه و با بازجویی و با امثال اینها علاجش کرد؛ خیلی سختتر از این حرفهاست. این از جمله مقولاتی است که بایستی فضای عمومی کشور -احساسات مردم، خواست مردم و به تعبیر رساتر، فرهنگ عمومی مردم- آن را دفع کند تا این علاج شود. آن کسانی که به اشرافیگری گرایش دارند و دلشان برای زندگی اشرافی لک میزند -یعنی خوردن و پوشیدن و زندگی کردن و مشی کردن به سبک اشراف و دور از زندگی متوسط مردم- یکی از کارهایی که میکنند، این است که این دید و ذهنیت را در مردم بهوجود آورند که این چیز خوبی است و ارزش است؛ کمااینکه قبل از انقلاب اینگونه بود. قبل از انقلاب، مسؤولان حکومت، هرچه بیشتر با تشریفات و جاه و جلال و تکبر و تفرعن و لباسهای فاخر ظاهر میشدند، یک عده از عوام مردم بیشتر خوششان میآمد! فرهنگ عمومی را اینگونه شکل داده بودند. بعد از انقلاب بعکس شد. لذا کسانی هم که اهل کارهای اشرافیگری بودند، از ترس گرایش مردم، اجتناب میکردند؛ اما امروز بتدریج میخواهند کار را بعکس کنند. به نظر من، اشرافیگری برای یک کشور آفت است؛ اشرافیگرىِ مسؤولان، آفت مضاعف است؛ بهخاطر اینکه اگر اشراف عالَم از مال خودشان -حالا حلال و حرامش به عهده خودشان- خرج میکنند، از مال خودشان اشرافیگری میکنند؛ اما اگر مسؤولان اشرافیگری کنند، از مال مردم خرج میکنند؛ مال خودشان که نیست. این اشرافیگری، با احساس عمومی مردم، با نوشتن، با گفتن و با ترویج این فکر، درست خواهد شد. این باید به یک فرهنگ تبدیل شود؛ کاری نیست که بشود بهصورت دادگاه ویژه و محاکمه و امثال اینها درستش کرد.1378/09/01