قرن چهارم هجری، قرن اوج شکوفایی تمدن اسلامی است. اگر کتاب «تمدن اسلامی در قرن چهارم» را مطالعه کنید، خواهید دید که در قرن چهارم هجری - یعنی همان قرن یازدهم میلادی؛ یعنی اوج ظلمت جهل در اروپا که هیچ چیز نبوده - اوج شکوفایی اسلامی مربوط به ایران است. دانشمندانی هم که هستند - جز تعداد خیلی معدودی - تقریبا همه ایرانیاند؛ در حالی که دین و دینداری در همان اوقات در ایران از اروپا کمتر که نبود، خیلی بیشتر هم بود. پس، این دین نیست که مانع علم است؛ یک چیز دیگر و یک هویت دیگری است که مانع از پیشرفت علمی میشود.1378/07/19
لینک ثابت
دین، طرفدار و مشوق علم است. آن کسانی که علمای بزرگ هستند - به جز موارد بسیار معدودی - همه جزو علمای باللهاند. مثلا ابنسینای پزشکی که کتاب «قانون»اش تا اندکی پیش - یعنی بعد از هزار سال - در اروپا به عنوان یک منبع در دانشگاهها مورد مراجعه بوده، یک عالم دینی است؛ آدمی است که در عرفان مینویسد، در فلسفه هم مینویسد. فارابی و دیگران هم همینطور بودند. البته، موارد بسیار معدودی هم وجود دارد که از این قبیل نبودند؛ یعنی عالم علوم طبیعی، عالم دین به حساب نمیآمده است. از این قبیل هم داریم؛ اما کم. بنابراین، علم و دین با هم پیش رفتند و دین به علم کمک کرده است. این یک حقیقت بسیار مهم است که امروز خوشبختانه در کشور ما وجود دارد. بچههای ما مذهبی و دینیاند. الان در بین شما کسانی هستند که با قرآن مأنوس و آشنایند و بحمدالله کم هم نیستید. این را در خودتان تقویت کنید. این استعداد باید در خدمت آن نیازی که اول ذکر کردم - یعنی نیاز به علم - قرار گیرد و این ایمان باید به کمک آن بیاید. باید سعی هم بشود که از این استعداد - که یک ذخیره و ودیعهی الهی در وجود شماست - مثل همهی ودایع الهی نگهداری شود. شکر آن هم به این است که انسان آن را در راه خودش بهدرستی مصرف کند. سعی کنید این را حقیقتا برای خیر کشورتان، خیر مردمتان و پیشرفت علمی در کشور، به راه بیندازید.1378/07/19
لینک ثابت
استعداد متوسّط کشور ما، از سطح استعداد متوسّط دنیا بالاتر است.1378/07/19
لینک ثابت
کشور ما از لحاظ برخورداری از استعدادهای استثنایی هم یکی از کشورهای پیشرفته است1378/07/19
لینک ثابت
علم و دین, تحصیل علم و دانش
دین، طرفدار و مشوّق علم است.1378/07/19
لینک ثابت
عرصه علم, تحصیل علم و دانش
علم از جمله مقولاتی است که با تبادل و داد و ستد رشد پیدا میکند .1378/07/19
لینک ثابت
قرن چهارم هجری، قرن اوج شکوفایی تمدّن اسلامی است. اگر کتاب «تمدّن اسلامی در قرن چهارم» را مطالعه کنید، خواهید دید که در قرن چهارم هجری یعنی همان قرن یازدهم میلادی؛ یعنی اوج ظلمت جهل در اروپا که هیچچیز نبوده اوج شکوفایی اسلامی مربوط به ایران است. دانشمندانی هم که هستند جز تعداد خیلی معدودی تقریباً همه ایرانیاند؛ در حالی که دین و دینداری در همان اوقات در ایران از اروپا کمتر که نبود، خیلی بیشتر هم بود. پس، این دین نیست که مانع علم است؛ یک چیز دیگر و یک هویّت دیگری است که مانع از پیشرفت علمی میشود. آن چیست؟ آن، جهالتهای گوناگون مردم است؛ خرافات مسیحیتِ آن روز است. هرگز در دورهی اسلامی دیده نشد که یک عالِم به جرم علم، مورد اهانت قرار گیرد؛ در حالی که در اروپا به جرم علم یکی را کشتند، یکی را سنگسار کردند، یکی را به دار زدند، تعداد زیادی را آتش زدند! یعنی آنها آنچه را که در آنجا اتّفاق افتاده و ناشی از دینِ خرافیِ آمیختهی به شدّت جهالتزدهی مسیحیتِ تحریف شده بود، به همهی دنیا تعمیم دادند. گناه اسلام چیست؟ گناه مسلمانان چیست؟ گناه ملتهای اسلامی چیست؟1378/07/19
لینک ثابت
اروپاییها هرچه از لحاظ علمی خوب و جلو هستند، از لحاظ اخلاقی چه اخلاق فردی، چه اخلاق اجتماعی و تاریخی آدمهای ناباب در بینشان خیلی زیاد است. نمیخواهم مطلق بگویم که بدند؛ اما خیلی چیزهای بد در بین آنها هست؛ از جمله همین تحریفهای تاریخی و این دروغهای ملی بزرگ. اینطور منعکس کردند البته از همان افکار قرن نوزدهمی است که تا وقتی علم و دین هر دو میخواستند در جامعه حضور داشته باشند، دین جا را برای علم تنگ میکرد و اجازه نمیداد؛ لذا علم متوقّف میماند! دلیلش چیست؟ دلیلش قرون وسطی! در قرون وسطی، در بین مردم دین بود و زیاد هم بود، تعصّبآمیز هم بود؛ با این همه علم پیشرفتی نکرد؛ اما بتدریج از لابلای این صخرههای دشوارِ تعصّب و اعتقاد دینی، رگههای علمی بیرون آمد و جا را برای دین تنگ کرد خودش بیرون آمد و صحنهگردان شد و دین را به انزوا راند این تحلیلی است که آنها میکنند. این تحلیل، تحلیل غلطی است؛ یعنی ناشی از حقایق و واقعیّات نیست. اوّلًا قرون وسطایی که آنها میگویند، قرون وسطای دوران جهالت و بدبختی اروپاست، نه دوران عقبماندگی علمی همه جای دنیا؛ اینها اروپا را تعمیم میدهند. حالا فرض بفرمایید اوج قرون وسطی و تاریکی قرون وسطی چه زمانی است؟ قرنهای دهم و یازدهم و دوازدهم میلادی است؛ یعنی قرنهای چهارم و پنجم و ششم هجری؛ یعنی اوج شکوفایی علمیِ کشورهای اسلامی و در رأس همه ایران؛ یعنی قرن ولادت و زندگی ابن سینا و رازی و فارابی و دیگران. همهی این شخصیتهای بزرگ، آفتابهایی هستند که از این طرف دنیا تابیدند.1378/07/19
لینک ثابت
فرض بفرمایید اوج قرون وسطی و تاریکی قرون وسطی چه زمانی است؟ قرنهای دهم و یازدهم و دوازدهم میلادی است؛ یعنی قرنهای چهارم و پنجم و ششم هجری؛ یعنی اوج شکوفایی علمیِ کشورهای اسلامی و در رأس همه ایران؛ یعنی قرن ولادت و زندگی ابنسینا و رازی و فارابی و دیگران. همه این شخصیتهای بزرگ، آفتابهایی هستند که از این طرف دنیا تابیدند.... ابنسینای پزشکی که کتاب «قانون»اش تا اندکی پیش - یعنی بعد از هزار سال - در اروپا به عنوان یک منبع در دانشگاهها مورد مراجعه بوده، یک عالم دینی است؛ آدمی است که در عرفان مینویسد، در فلسفه هم مینویسد. فارابی و دیگران هم همینطور بودند.1378/07/19
لینک ثابت
تفاوت رابطه علم و دین در تمدن اسلامی و اروپای قرون وسطی
اگر ما برای یك كشور، عزّت و آبرو و رفاه و اقتدار جهانی و پیشرفتهای علمی بخواهیم، باید از طریق علم وارد شویم. من نمیگویم برای سعادت یك جامعه، علم كافی است. میبینیم كه در دنیا كشورهایی هستند كه علم هم دارند، اما واقعاً سعادتمند نیستند و در مشكلات فراوانی دست و پا میزنند. قطعاً علم نه فقط یك شرط لازم، بلكه یك شرط لازمِ بسیار مهمّ است و باید در كشور پیش برود. بنابراین، اهمیت علم معلوم است. اگر امروز كشوری از لحاظ علمی پیشرفت نكرد، نه اقتصادش پیشرفت خواهد كرد، نه اقتدار جهانیش پیشرفت خواهد كرد و نه زندگی مردم پیش خواهد رفت. بالاخره علم باید در كشور پیش برود؛ بخصوص كه ما عقب ماندگی داریم و باید تلاش شود. دوم اینكه در كشور ما از لحاظ تواناییهای بشری، امكان پیشرفت علمی هست. ما از لحاظ استعداد، از سطح متوسّط دنیا بالاتریم؛ این را من با اتّكا به اطلاع كسانی كه در این زمینه مطالعه و تحقیق و بررسی و كار كردهاند و نمونههایی را دیدهاند، میگویم؛ نه به اتكای برداشت ذهنی. این است كه استعداد متوسّط كشور ما، از سطح استعداد متوسّط دنیا بالاتر است. از این یك قدم بالاتر، این است كه استعدادهای برجسته و درخشان در كشور ما، از لحاظ كمیّت، در سطح كمیّت استعدادهای برجسته و درخشانِ خوب در دنیاست. مثلاً اگر فرض كنیم در كشورهایی كه خیلی استعداد درخشان دارند، از هر دههزار نفر، یك نفر درخشان است، و همین عدد در كشورهای عقبتر، در سطح هر پنجاه هزار نفر است، كشور ما جزو آن كشورهای جلوست؛ یعنی كمیت انسانهایی كه دارای استعداد درخشان هستند، در سطح بالایی است. من میخواهم بگویم یك نقطهی دیگری وجود دارد و آن این است كه كشور ما از استعدادهای استثنایی هم برخوردار است. گاهی استعدادهای استثنایی در دنیا به وجود میآید. این دانشمندان معروفی كه در دنیا بودند و هستند و در طول قرون، اسم و اثرشان باقی است، اینها استعدادهای استثنایی هستند. كشور ما از لحاظ برخورداری از استعدادهای استثنایی هم یكی از كشورهای پیشرفته است. دلیلش شخصیتهای بزرگ - چه از لحاظ فلسفه، چه از لحاظ علم - مثل ابنسیناها، فارابیها، رازیها و كسانی كه از این قبیل هستند و شما آنها را میشناسید و اسمهایشان را شنیدهاید. بنابراین، از این جهت بشری، ما كم نداریم.
یك نقطهی دیگر در كشور ما وجود دارد كه میتواند یك وسیلهی مثبت به حساب آید و آن «دینداری» است. در دهههای اخیر - بخصوص از قرن نوزدهم میلادی به این طرف - سعی كردند چنین وانمود كنند كه دینداری، عایق و مانع علم و پیشرفت علمی است؛ اما درست بعكس است. پیشرفت علمی، احتیاج به نوعی ایمان دارد. آدم لاابالی و بیبندوبار و هرزه و كسی كه دنبال بازده نقد و بازده شخصی است، معمولاً دنبال تحقیقات دشوار علمی نمیرود. اگر ایمان بتواند بر دل انسان حكومت كند، این كمك خواهد كرد كه انسان دنبال كار دشوار تحقیق علمی برود؛ چون كار تحقیق علمی ضمن اینكه شیرین است، دشوار است و محرومیت و مشكلات دارد. میبینید كه یك سوداگر بازاری دلاّل چقدر درآمد پیدا میكند؛ اما یك عالِم اینطور نیست. ممكن است عالِم اوقاتش تلخ باشد كه مثلاً امكانات زندگی ندارد؛ اما در دل حاضر نیست به هیچ قیمتی این وضع خودش را با آن وضع سوداگر عوض كند. اصلاً امكان ندارد كه بگویند شما علمت را بده، پول او را بگیر. حاضر نیست این كار را بكند؛ یعنی قدر علم را عالِم میداند. پس، دنبال علم رفتن زحمت دارد؛ گاهی محرومیت دارد؛ گاهی مشكلات دارد. اگر ایمانی در دل انسان حاكم باشد، كمك خواهد كرد كه انسان بتواند این راه دشوار را طی كند.
اروپاییها هرچه از لحاظ علمی خوب و جلو هستند، از لحاظ اخلاقی - چه اخلاق فردی، چه اخلاق اجتماعی و تاریخی - آدمهای ناباب در بینشان خیلی زیاد است. نمیخواهم مطلق بگویم كه بدند؛ اما خیلی چیزهای بد در بین آنها هست؛ از جمله همین تحریفهای تاریخی و این دروغهای ملی بزرگ. اینطور منعكس كردند - البته از همان افكار قرن نوزدهمی است - كه تا وقتی علم و دین هر دو میخواستند در جامعه حضور داشته باشند، دین جا را برای علم تنگ میكرد و اجازه نمیداد؛ لذا علم متوقّف میماند! دلیلش چیست؟ دلیلش قرون وسطی! در قرون وسطی، در بین مردم دین بود و زیاد هم بود، تعصّبآمیز هم بود؛ با این همه علم پیشرفتی نكرد؛ اما بتدریج از لابلای این صخرههای دشوارِ تعصّب و اعتقاد دینی، رگههای علمی بیرون آمد و جا را برای دین تنگ كرد - خودش بیرون آمد و صحنهگردان شد و دین را به انزوا راند - این تحلیلی است كه آنها میكنند. این تحلیل، تحلیل غلطی است؛ یعنی ناشی از حقایق و واقعیّات نیست. اوّلاً قرون وسطایی كه آنها میگویند، قرون وسطای دوران جهالت و بدبختی اروپاست، نه دوران عقب ماندگی علمی همه جای دنیا؛ اینها اروپا را تعمیم میدهند. حالا فرض بفرمایید اوج قرون وسطی و تاریكی قرون وسطی چه زمانی است؟ قرنهای دهم و یازدهم و دوازدهم میلادی است؛ یعنی قرنهای چهارم و پنجم و ششم هجری؛ یعنی اوج شكوفایی علمیِ كشورهای اسلامی و در رأس همه ایران؛ یعنی قرن ولادت و زندگی ابنسینا و رازی و فارابی و دیگران. همهی این شخصیتهای بزرگ، آفتابهایی هستند كه از این طرف دنیا تابیدند.
قرن چهارم هجری، قرن اوج شكوفایی تمدّن اسلامی است. اگر كتاب «تمدّن اسلامی در قرن چهارم» را مطالعه كنید، خواهید دید كه در قرن چهارم هجری - یعنی همان قرن یازدهم میلادی؛ یعنی اوج ظلمت جهل در اروپا كه هیچ چیز نبوده - اوج شكوفایی اسلامی مربوط به ایران است. دانشمندانی هم كه هستند - جز تعداد خیلی معدودی - تقریباً همه ایرانیاند؛ در حالی كه دین و دینداری در همان اوقات در ایران از اروپا كمتر كه نبود، خیلی بیشتر هم بود. پس، این دین نیست كه مانع علم است؛ یك چیز دیگر و یك هویّت دیگری است كه مانع از پیشرفت علمی میشود. آن چیست؟ آن، جهالتهای گوناگون مردم است؛ خرافات مسیحیتِ آن روز است. هرگز در دورهی اسلامی دیده نشد كه یك عالِم به جرم علم، مورد اهانت قرار گیرد؛ در حالی كه در اروپا به جرم علم یكی را كشتند، یكی را سنگسار كردند، یكی را به دار زدند، تعداد زیادی را آتش زدند! یعنی آنها آنچه را كه در آنجا اتّفاق افتاده و ناشی از دینِ خرافیِ آمیختهی بهشدّت جهالت زدهی مسیحیتِ تحریف شده بود، به همهی دنیا تعمیم دادند. گناه اسلام چیست؟ گناه مسلمانان چیست؟ گناه ملتهای اسلامی چیست؟
دین، طرفدار و مشوّق علم است. آن كسانی كه علمای بزرگ هستند - به جز موارد بسیار معدودی - همه جزو علمای باللَّهاند. مثلاً ابنسینای پزشكی كه كتاب «قانون»اش تا اندكی پیش - یعنی بعد از هزار سال - در اروپا به عنوان یك منبع در دانشگاهها مورد مراجعه بوده، یك عالم دینی است؛ آدمی است كه در عرفان مینویسد، در فلسفه هم مینویسد. فارابی و دیگران هم همینطور بودند. البته، موارد بسیار معدودی هم وجود دارد كه از این قبیل نبودند؛ یعنی عالم علوم طبیعی، عالم دین به حساب نمیآمده است. از این قبیل هم داریم؛ اما كم. بنابراین، علم و دین با هم پیش رفتند و دین به علم كمك كرده است. این یك حقیقت بسیار مهمّ است كه امروز خوشبختانه در كشور ما وجود دارد.1378/07/19
لینک ثابت
بیاعتنایی به استعدادهای علمی در دوران قاجاریه؛ عامل عقبماندگی علمی کشور
در این دو، سه قرن اخیر، متأسفانه ما از لحاظ علمی خیلی عقب بودهایم. در این دو، سه قرن اخیر، بزرگترین گناه و تقصیر را حكّام كردند كه استعدادها را از بین بردند. ما نمونههایش را سراغ داریم. البته تا اواخر صفویه خوب بود؛ شاید مقداری بعد از صفویه هم نمونههایی پیدا میشد كه از لحاظ پیشرفت علمی و پرورش افكار بزرگ، دانشمندان بزرگی پیدا شدند؛ اما بعد دیگر بتدریج همینطور از بین رفت. اوّلاً مشوّق وجود نداشت؛ نه به آن صورت مشوّقِ تحصیل علم وجود داشت؛ نه مشوّق به معنای استفاده كننده وجود داشت.
در این زمینهها، نمونههای زیادی هست كه میتوان تكتك و مورد به مورد در بخشهای مختلف مطرح كرد. مثلاً در زمینهی ساخت سلاح، در همان دوران اوّلِ قاجاریه، یك صنعتگر، سلاحِ پیشرفته درست كرد - سلاحی كه آن روز در دنیا پیشرفتهتر از آن هم دیگر نبود؛ مثل همان سلاحهای آنروز دنیا بود - اما با تدابیری او را نابود كردند؛ سلاحش را هم از بین بردند! در یك مورد دیگر، یك جغرافیادان و آگاه به مسائل جغرافیایی در زمان قاجاریه بود كه به منطقهی خوزستان رفت و متناسب با آن زمان، نقشهبرداریِ بسیار دقیقی كرد و همهی امكانات و كارهایی را كه شده بود و كارهایی را كه نشده بود و كارهایی را كه باید میشد، در یك گزارش فراهم نمود - این گزارش هم امروز موجود است - اما اصلاً مورد اعتنا قرار نگرفت! من به مناسبت جنگ و بعد از جنگ، با مسائل خوزستان مقداری آشنا هستم. این نوشته را كه دیدم با خودم فكر كردم اگر این نوشته همان وقت عملی میشد، خوزستان ما، خوزستان بسیار پیشرفتهای بود. او درست روی نیازها تكیه كرده بود؛ آب خوزستان و زمینهای خوزستان را مورد بررسی قرار داده بود. اصلاً این چیزها مورد اعتنا قرار نگرفته بود. در بخشهای مختلف، افراد با استعدادی وجود داشتند. در زمینهی صنعت - البته در زمینهی علم جداست - افراد پیشرفتهایی داشتند؛ اما مورد اعتنا قرار نمیگرفتند؛ مورد بیاحترامی و قدرناشناسی و احیاناً دخالت بعضی از این سوداگران خارجی قرار میگرفتند كه با خود میاندیشیدند اگر چنین متاعی در اینجا ساخته شود، باب تجارتشان بسته خواهد شد! همهی این عوامل كمك كرده و این كشور در ظرف این دو، سه قرن، از لحاظ علمی و از لحاظ صنعتی، به این وضعی رسیده كه مشاهده میكنید.1378/07/19
لینک ثابت
اروپاییها هرچه از لحاظ علمی خوب و جلو هستند، از لحاظ اخلاقی - چه اخلاق فردی، چه اخلاق اجتماعی و تاریخی - آدمهای ناباب در بینشان خیلی زیاد است. نمیخواهم مطلق بگویم كه بدند؛ اما خیلی چیزهای بد در بین آنها هست؛ از جمله همین تحریفهای تاریخی و این دروغهای ملی بزرگ. اینطور منعكس كردند - البته از همان افكار قرن نوزدهمی است - كه تا وقتی علم و دین هر دو میخواستند در جامعه حضور داشته باشند، دین جا را برای علم تنگ میكرد و اجازه نمیداد؛ لذا علم متوقّف میماند! دلیلش چیست؟ دلیلش قرون وسطی! در قرون وسطی، در بین مردم دین بود و زیاد هم بود، تعصّبآمیز هم بود؛ با این همه علم پیشرفتی نكرد؛ اما بتدریج از لابلای این صخرههای دشوارِ تعصّب و اعتقاد دینی، رگههای علمی بیرون آمد و جا را برای دین تنگ كرد - خودش بیرون آمد و صحنهگردان شد و دین را به انزوا راند - این تحلیلی است كه آنها میكنند. این تحلیل، تحلیل غلطی است؛ یعنی ناشی از حقایق و واقعیّات نیست. اوّلاً قرون وسطایی كه آنها میگویند، قرون وسطای دوران جهالت و بدبختی اروپاست، نه دوران عقب ماندگی علمی همه جای دنیا؛ اینها اروپا را تعمیم میدهند. حالا فرض بفرمایید اوج قرون وسطی و تاریكی قرون وسطی چه زمانی است؟ قرنهای دهم و یازدهم و دوازدهم میلادی است؛ یعنی قرنهای چهارم و پنجم و ششم هجری؛ یعنی اوج شكوفایی علمیِ كشورهای اسلامی و در رأس همه ایران؛ یعنی قرن ولادت و زندگی ابنسینا و رازی و فارابی و دیگران. همه این شخصیتهای بزرگ، آفتابهایی هستند كه از این طرف دنیا تابیدند.1378/07/19
لینک ثابت
اخلاق اجتماعی, اروپا, ضعف اروپا
اروپاییها هرچه از لحاظ علمی خوب و جلو هستند، از لحاظ اخلاقی چه اخلاق فردی، چه اخلاق اجتماعی و تاریخی آدمهای ناباب در بینشان خیلی زیاد است.1378/07/19
لینک ثابت
قرن چهارم هجری، قرن اوج شكوفایی تمدن اسلامی است.1378/07/19
لینک ثابت
باید مسؤولانِ کارِ علمی در کشور، زمینهها را فراهم نمایند و همه کمک کنند. راهها را برای جوانان ممتاز و برتر باز کنند؛ هم در علوم ریاضی، هم در علوم طبیعی، هم در علوم انسانی، هم بخصوص در زمینه ادبیّات فارسی، هم در مسائل علوم دینی، هم در فلسفه و در مسائل فکری. در همه این رشتهها ما احتیاج داریم که کسانی با این استعدادهای درخشان انشاءاللَّه میدان جلوشان باز باشد و بتوانند پیشرفت کنند که این تکلیف مسؤولان را سنگین میکند. امیدواریم که انشاءاللَّه خداوند باز هم به شما توفیق دهد و در مسابقات جهانی و در میدانهای علمىِ کارىِ خودتان روزبهروز توفیقاتتان زیاد شود؛ هم شما خوشحال شوید و هم ما را خوشحال کنید.1378/07/19
لینک ثابت
نخبگان علمی(مخاطب), نخبگان جوان
از دوستان عزیزی که به شما کمک کردند تا بتوانید از لحاظ علمی تلاش کنید - چه در دانشگاهها، چه در دبیرستانها و چه در مراکز علمی دیگر - و شما را پشتیبانی کردند، برایتان تمرین گذاشتند، معلم و کتاب فراهم نمودند و فرصت مطالعات و تحقیقات به شما دادند تا این استعدادها شکفته شد، عمیقاً و صمیمانه تشکّر میکنم. روزگار زیادی بر ما گذشت تا استعدادهایی مثل استعدادهای شما - شاید هم برتر از اینها - شکفته شد. در این کشور استعداد وجود داشت؛ اما آن بخشِ دیگر قضیه نبود؛ یعنی کسانی که این استعدادها را شناسایی کنند، اینها را قدر بدانند و به مسیر تلاش و کار بیندازند، وجود نداشتند. لذا آن استعدادها پوسید و کُند شد، زنگ زد و از بین رفت؛ مثل همه چیزهای خوب که وقتی به آن نرسند، هرچه هم ثروتمند و حائز ارزش باشد بتدریج از بین خواهد رفت؛ مگر اینکه در شرایطی استثنایی همّتهای فوقالعادهای پشت سرش باشد که به جایی برسد. بنابراین، بخش دوم قضیه، اهمیتش کمتر از بخش اوّل نیست. اگر مشوّقان و قدردانها و زمینهسازان و فراهمکنندگان وسایل برای اصحاب استعداد نباشند، این استعدادها هدر خواهد رفت و احیاناً به دام دیگرانی که زرنگترند، خواهد افتاد که این هم یک خسارت است.1378/07/19
لینک ثابت