newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
نوآوری و شکوفایی

این را همه می‌فهمند: نه امام و نه دیگر بزرگواران نخواستند بگویند که دانشگاهها جمع شوند و قم بروند، یا شعبه‌ای از حوزه‌ی قم شوند. یا این‌که حوزه‌ی قم جمع شود و بیاید در دانشگاهها حل گردد، یا شعبه‌ای از آنها شود. هیچ‌کس این را نخواست و مطرح نکرد. مسأله این است که ما دو نهاد اصیل دانشجویی داریم. یکی متوجه به کسب علوم مربوط به فهم و تبلیغ دین و نوآوری در مباحث دینی و نوآوری در فهم مسائل روز و حادث شونده در زندگی است، که این حوزه است و کارش عبارت است از تحقیق در مسائل دینی و فراگرفتن احکام الهی در همه‌ی شؤون زندگی. آن هم نه فقط در آنچه که مربوط به کنج محراب یا کنج خانه است؛ بلکه در قلمرو وسیع زندگی بشر. این گروه، این را باید فراگیرند؛ احکام جدیدش را تحقیق کنند؛ ناخالصیها و ناسره‌ها را از آن بزدایند و آن را با زبان مناسب، در هر جامعه‌ای و هر زمانی و هر مخاطبی، به رساترین شکل ممکن به مخاطبین برساند. این، وظیفه‌ی آن نهاد حوزه‌ای است و اسمش «حوزه‌ی علمیه» است.1372/09/24
لینک ثابت
نوآوری و شکوفایی

عین همین مسائل، نسبت به حوزه است. من درباره‌ی مسائل حوزه، حرفها و سخنها دارم و گفته‌ام. اما این‌جا چون چهره‌ی عمومی، چهره‌ی دانشجویی است، بیشتر به دانشگاه پرداختم. لکن مسائل حوزه هم، همین‌طور است. حوزه هم به این‌که خود را به روز کند احتیاج دارد. حوزه‌ی علمیه قم، به عنوان قله حوزه‌های علمیه، و به دنبال آن حوزه‌های دیگر علمیه، باید کاری کنند که دین خدا در بین مردم، مورد رغبت و شوق قرار گیرد. دین را آن‌چنان که خدا خواسته است، باید به مردم ارائه دهند. این هم احتیاج به تحقیق، به نوآوری، به روشنفکری، به آگاهی از دنیا و به خالی بودن از هواها و هوسهای دنیایی دارد. اگر نه در همه؛ لااقل در بخش عظیمی و حداقل در کسانی که دست‌اندرکار و مسؤول هستند. لذا شما می‌بینید درباره‌ی مرجع تقلید، چه سختگیریهایی در اسلام هست: «صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا لهواه، مطیعا لامر مولاه.
1372/09/24

لینک ثابت
حکومت پهلوی‌ها عامل خسران ملت ما در دنیا و آخرت

حالا یک وقت است که جامعه‌ای در جنبه‌ی علومِ مربوط به ابزار زندگی پیشرفتی دارد. مثل جوامع غربی. امّا یک وقت در همان هم پیشرفت ندارد. مثل بسیاری از جوامع تابع غرب که معنویّت را حذف کردند، مادیّت را هم نتوانستند جلب کنند! مثل وضع زندگی خود ما در دوران حکومت پهلویها: معنویت را طرد کردیم، مادیّت را هم نتوانستیم به شکل مدرن و جدید و علمی و واقعی‌اش به داخل کشور بیاوریم. یعنی «خسر الدّنیا و الاخرة» (1)شدیم!1372/09/24

1 ) سوره مبارکه الحج آیه 11
وَمِنَ النّاسِ مَن يَعبُدُ اللَّهَ عَلىٰ حَرفٍ ۖ فَإِن أَصابَهُ خَيرٌ اطمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِن أَصابَتهُ فِتنَةٌ انقَلَبَ عَلىٰ وَجهِهِ خَسِرَ الدُّنيا وَالآخِرَةَ ۚ ذٰلِكَ هُوَ الخُسرانُ المُبينُ
ترجمه:
بعضی از مردم خدا را تنها با زبان می‌پرستند (و ایمان قلبیشان بسیار ضعیف است)؛ همین که (دنیا به آنها رو کند و نفع و) خیری به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا می‌کنند؛ اما اگر مصیبتی برای امتحان به آنها برسد، دگرگون می‌شوند (و به کفر رومی‌آورند)! (به این ترتیب) هم دنیا را از دست داده‌اند، و هم آخرت را؛ و این همان خسران و زیان آشکار است!
لینک ثابت
خالی بودن از هوسهای دنیایی، نیاز مبلغان

حوزه هم به این‌که خود را به روز کند احتیاج دارد. حوزه‌ی علمیه قم، به عنوان قلّه حوزه‌های علمیه، و به دنبال آن حوزه‌های دیگر علمیه، باید کاری کنند که دین خدا در بین مردم، مورد رغبت و شوق قرار گیرد. دین را آن‌چنان که خدا خواسته است، باید به مردم ارائه دهند. این هم احتیاج به تحقیق، به نوآوری، به روشنفکری، به آگاهی از دنیا و به خالی بودن از هواها و هوسهای دنیایی دارد. اگر نه در همه؛ لااقل در بخش عظیمی و حداقل در کسانی که دست‌اندرکار و مسؤول هستند. لذا شما می‌بینید درباره‌ی مرجع تقلید، چه سختگیریهایی در اسلام هست: «صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً لهواه، مطیعاً لامر مولاه.»(1)1372/09/24

1 )
احتجاج ، احمد بن على طبرسى‏ ج2 ص 456 ؛
بحارالانوار،علامه مجلسی : ج 2 ص 88 ؛ 
جامع الاحادیث الشیعه، سید بروجردی : ج 1ص 314 ؛ 
میزان الحكمه ،محمدی ری شهری : ج 3 ص 2622 ؛

... صائناً لنفسه، حافظاً لدينه، مخالفاً لهواه، مطيعاً لامر مولاه......
ترجمه:
نگاه دارنده خویشتن خود و حفظ كننده دين و آئين خويش و مخالف با هوا و خواهش نفس و مطيع و فرمانبر امر مولاى خود.
لینک ثابت
تبیین معنای زهد در نهج البلاغه

در کلمات امیرالمؤمنین علیه‌السّلام در نهج‌البلاغه، این را مشاهده می‌کنید. نهج‌البلاغه‌ای که کتاب زهداست، بر سرِ آن کسی که زندگی دنیا را رها کرده است، به خیال این‌که آخرت خودش را درست کند، فریاد می‌زند(1). اسلام این‌گونه نیست.1372/09/24

1 ) خطبه 209 :از سخنان آن حضرت است زمانى كه در بصره جهت عيادت علاء بن زياد حارثى كه يكى از يارانش بود وارد شد، چون خانه او را وسيع ديد فرمود
مَا كُنْتَ تَصْنَعُ بِسِعَةِ هَذِهِ الدَّارِ فِي الدُّنْيَا وَ أَنْتَ إِلَيْهَا فِي الْآخِرَةِ كُنْتَ أَحْوَجَ وَ بَلَى إِنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَةَ تَقْرِي فِيهَا الضَّيْفَ وَ تَصِلُ فِيهَا الرَّحِمَ وَ تُطْلِعُ مِنْهَا الْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا فَإِذاً أَنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَةَ فَقَالَ لَهُ الْعَلَاءُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَشْكُو إِلَيْكَ أَخِي عَاصِمَ بْنَ زِيَادٍ قَالَ وَ مَا لَهُ قَالَ لَبِسَ الْعَبَاءَةَ وَ تَخَلَّى عَنِ الدُّنْيَا قَالَ عَلَيَّ بِهِ فَلَمَّا جَاءَ قَالَ يَا عُدَيَّ نَفْسِهِ لَقَدِ اسْتَهَامَ بِكَ الْخَبِيثُ أَ مَا رَحِمْتَ أَهْلَكَ وَ وَلَدَكَ أَ تَرَى اللَّهَ أَحَلَّ لَكَ الطَّيِّبَاتِ وَ هُوَ يَكْرَهُ أَنْ تَأْخُذَهَا أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا أَنْتَ فِي خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وَ جُشُوبَةِ مَأْكَلِكَ قَالَ وَيْحَكَ إِنِّي لَسْتُ كَأَنْتَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ .
ترجمه:
با اين خانه وسيع در دنيا چه مى‏كنى و حال آنكه در آخرت به خانه گسترده محتاج‏ترى آرى اگر بخواهى به وسيله اين خانه به منزل وسيع آخرت برسى در اين خانه ميهمانى كن، صله رحم به جاى آور، و حقوقى را كه خداوند بر عهده‏ات گذاشته در جاى خود پرداخت كن، در اين صورت به سبب اين خانه به آخرت دست يافته‏اى. علاء عرضه داشت: يا امير المؤمنين، از برادرم عاصم بن زياد به تو شكايت دارم. فرمود: چه شكايتى عرضه داشت: لباسى كهنه پوشيده و دل از دنيا بريده. حضرت فرمود: او را نزد من حاضر كنيد. وقتى آمد، فرمود: اى دشمنك جان خويش، شيطان پليد تو را به بيراهه كشيده، آيا به زن و فرزند خود رحم نكردى گمان مى‏كنى خداوند چيزهاى پاكيزه را بر تو حلال كرده آن گاه از اينكه از آنها بهره‏مند شوى ناراضى است تو نزد خداوند بى‏مقدارتر از آنى كه با تو اين گونه رفتار نمايد. عاصم گفت: يا امير المؤمنين، تو خود با لباس خشن و غذاى ناگوار زندگى مى‏كنى حضرت فرمود: واى بر تو، من همانند تو نيستم، زيرا خداوند بر پيشوايان عادل واجب فرموده كه خود را با مردم تهيدست برابر قرار دهند تا تهيدستى بر فقير سنگينى نكند و او را از پاى در نياورد
لینک ثابت
روشنفکری

من در باره‏ی مسائل حوزه، حرفها و سخنها دارم و گفته‏ام. اما اینجا چون چهره‏ی عمومی، چهره‏ی دانشجویی است، بیشتر به دانشگاه پرداختم. لکن مسائل حوزه هم، همین‏طور است. حوزه هم به اینکه خود را به روز کند احتیاج دارد. حوزه‏ی علمیه قم، به عنوان قلّه حوزه‏های علمیه، و به دنبال آن حوزه‏های دیگر علمیه، باید کاری کنند که دین خدا در بین مردم، مورد رغبت و شوق قرار گیرد. دین را آن‏چنان که خدا خواسته است، باید به مردم ارائه دهند. این هم احتیاج به تحقیق، به نوآوری، به روشن‏فکری، به آگاهی از دنیا و به خالی بودن از هواها و هوسهای دنیایی دارد. اگرنه در همه؛ لااقل در بخش عظیمی و حد اقل در کسانی که دست‏اندرکار و مسئول هستند. لذا شما می‏بینید در باره‏ی مرجع تقلید، چه سخت‏گیریهایی در اسلام هست: «صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً لهواه، مطیعاً لامر مولاه.»1372/09/24
لینک ثابت
استعمار, نظام سلطه, دین‌زدایی از دانشگاه

استعمارگران و کسانی که می‌خواستند بر این کشور سلطه‌ی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و غیره پیدا کنند، دین را از محیط دانشگاه حذف کردند.1372/09/24
لینک ثابت
پیشرفت علمی ایران

امروز، در نظامهای ساخته و پرداخته‏ی فرهنگ غرب چه در خود منطقه‏ی جغرافیایی غرب، چه در جاهای دیگر دنیا در بخش ابزار و وسایل زندگی تا آنجا پیشرفت کرده‏اند که به کرات آسمانی رسیده‏اند. این از لحاظ علمی، انصافاً فوق‏العاده است. این را که دیگر نمی‏شود منکر شد. فرض بفرمایید به آسمانها بروند و دوربینهای تلسکوپ را در آنجا تعمیر کنند. این، پیشرفت عظیمی برای بشر است. اما اگر از نظر جهت‏گیری زندگی، بینشی که انسان به آن احتیاج دارد، نباشد، اصلًا این ابزار برای بشر هم لازم نیست؛ بلکه مضرّ است. انسانِ امروز، از این نظر عقب مانده است. دستش خالی است. معنویّت در دنیا نیست. جهت‏گیری درست، نیست. برای همین است که دنیا پر از ظلم و جور است. افسوس که بعضی، مطلبی به این وضوح را نمی‏فهمند! مگر این دنیا مال بشر نیست؟! مگر این علم و پیشرفت برای این نیست که انسان از آن‏ها استفاده کند؟! وقتی ما می‏بینیم در دنیا وضعی است که اکثر انسانها، روز به روز بدبخت‏تر می‏شوند و عدّه‏ای با همان ابزار پیشرفتهای علمی که مال انسان است، بر انسانیّت این‏گونه فشار می‏آورند، این کافی نیست که کسی بفهمد یک بال انسانیّت شکسته و افتاده است؟!
این، بال معنویّت است. اگر ما هم در جامعه‏ی خودمان، جنبه‏ی معنوی را ندیده بگیریم؛ آن را حذف نماییم، یا کوشش کنیم از صحنه خارجش کنیم، همین خواهد شد. از وقتی‏که ترشّحات و نشانه‏ها و طلیعه‏های فرهنگ غرب، به صورت قصّه و نقشه نه به صورت طبیعی و آنچه که لازمه‏ی زندگی عمومی بشر باشد به کشور ما سرازیر شد از اواخر سلطنت ناصر الدّین شاه مبارزه با دین و تلاش برای منزوی کردن دین هم شروع شد. البته عدّه‏ای، این‏ها را از زمان رضا خان می‏دانند و مربوط به سلاطین قاجار نمی‏دانند. اما این، یک واقعیّت است. منزوی کردن علمای دین؛ منزوی کردن دین؛ سعی در استخدام نیروهایی برای مقاصد خبیث که شروع شود، جامعه، جامعه‏ای خواهد شد که از لحاظ وسایل و ابزار زندگی که ما به آن می‏گوییم: دنیا؛ یعنی همان‏که در علوم امروز، علوم دانشگاهی نامیده می‏شود پیشرفت می‏کند. اما آن جامعه، یک جهتش ناقص است و آن، جنبه‏ی معنوی است.
حالا یک‏وقت است که جامعه‏ای در جنبه‏ی علومِ مربوط به ابزار زندگی پیشرفتی دارد. مثل جوامع غربی. امّا یک‏وقت در همان هم پیشرفت ندارد. مثل بسیاری از جوامع تابع غرب که معنویّت را حذف کردند، مادیّت را هم نتوانستند جلب کنند! مثل وضع زندگی خود ما در دوران حکومت پهلوی‏ها: معنویت را طرد کردیم، مادیّت را هم نتوانستیم به شکل مدرن و جدید و علمی و واقعی‏اش به داخل کشور بیاوریم. یعنی «خسر الدّنیا و الآخرة» شدیم!
آن طرف قضیه هم، همین‏طور است. یعنی اگر جامعه‏ای، فقط به جنبه‏های معنوی بپردازد و از علوم غافل بماند؛ از پیشرفت‏ علمی، از کشفیّات علمی، از نوآوریهای علمی، از تحصیل علم‏ میان فرزندان میهن، از ساختن انسان‏هایی که بتوانند زندگی را به شکل متناسب با نیازهای بشر درآورند با سهولت و سرعتی که امروز دنیا طلب می‏کند و نیازمند آن است غافل بماند، باز یک بال دیگرش شکسته است. خیال نکنید که اسلام طرف‏دار این است که همه چیز منحصر بشود در مسائل روحی و معنوی و نظر به مادیّات نباشد! نه! این انحراف، همان اندازه بزرگ است که آن انحرافِ اوّل. اسلام، انزوا از دنیا و زندگی را، به صورتی بسیار روشن رد کرده است.1372/09/24

لینک ثابت
شهید آیت‌الله مفتح

اوّلاً از خداوند متعال برای ارواح طیّبه آن انسانهای شایسته‌ای که موضوع نزدیکی و اتّحاد دانشگاه و حوزه روحانیت را مطرح کردند و بعضی در این راه شربت شهادت هم نوشیدند - مخصوصاً مرحوم شهید مفتّح و شهید مطهّری و از این قبیل بزرگمردان - از خداوند علوّ درجات مسألت می‌کنم.1372/09/24
لینک ثابت
شهید مطهری‏

اوّلاً از خداوند متعال برای ارواح طیّبه آن انسانهای شایسته‌ای که موضوع نزدیکی و اتّحاد دانشگاه و حوزه روحانیت را مطرح کردند و بعضی در این راه شربت شهادت هم نوشیدند - مخصوصاً مرحوم شهید مفتّح و شهید مطهّری و از این قبیل بزرگمردان - از خداوند علوّ درجات مسألت می‌کنم.1372/09/24
لینک ثابت
شروع مبارزه با دین، از اواخر سلطنت ناصرالدّین شاه

امروز، در نظامهای ساخته و پرداخته‌ی فرهنگ غرب چه در خود منطقه‌ی جغرافیایی غرب، چه در جاهای دیگر دنیا در بخش ابزار و وسایل زندگی تا آن‌جا پیشرفت کرده‌اند که به کرات آسمانی رسیده‌اند. این از لحاظ علمی، انصافاً فوق‌العاده است. این را که دیگر نمی‌شود منکر شد. فرض بفرمایید به آسمانها بروند و دوربینهای تلسکوپ را در آن‌جا تعمیر کنند. این، پیشرفت عظیمی برای بشر است. اما اگر از نظر جهتگیری زندگی، بینشی که انسان به آن احتیاج دارد، نباشد، اصلاً این ابزار برای بشر هم لازم نیست؛ بلکه مضرّ است. انسانِ امروز، از این نظر عقب مانده است. دستش خالی است. معنویّت در دنیا نیست. جهتگیری درست، نیست. برای همین است که دنیا پر از ظلم و جور است. افسوس که بعضی، مطلبی به این وضوح را نمی‌فهمند! مگر این دنیا مال بشر نیست؟! مگر این علم و پیشرفت برای این نیست که انسان از آنها استفاده کند؟! وقتی ما می‌بینیم در دنیا وضعی است که اکثر انسانها، روزبه‌روز بدبخت‌تر می‌شوند و عدّه‌ای با همان ابزار پیشرفتهای علمی که مال انسان است، بر انسانیّت این‌گونه فشار می‌آورند، این کافی نیست که کسی بفهمد یک بال انسانیّت شکسته و افتاده است؟!
این، بال معنویّت است. اگر ما هم در جامعه‌ی خودمان، جنبه‌ی معنوی را ندیده بگیریم؛ آن را حذف نماییم، یا کوشش کنیم از صحنه خارجش کنیم، همین خواهد شد. از وقتی که ترشّحات و نشانه‌ها و طلیعه‌های فرهنگ غرب، به صورت قصّه و نقشه نه به صورت طبیعی و آنچه که لازمه‌ی زندگی عمومی بشر باشد به کشور ما سرازیر شد از اواخر سلطنت ناصرالدّین شاه مبارزه با دین و تلاش برای منزوی کردن دین هم شروع شد. البته عدّه‌ای، اینها را از زمان رضاخان می‌دانند و مربوط به سلاطین قاجار نمی‌دانند. اما این، یک واقعیّت است. اما این، یک واقعیّت است. منزوی کردن علمای دین؛ منزوی کردن دین؛ سعی در استخدام نیروهایی برای مقاصد خبیث که شروع شود، جامعه، جامعه‌ای خواهد شد که از لحاظ وسایل و ابزار زندگی که ما به آن می‌گوییم: دنیا؛ یعنی همان که در علوم امروز، علوم دانشگاهی نامیده می‌شود پیشرفت می‌کند. اما آن جامعه، یک جهتش ناقص است و آن، جنبه‌ی معنوی است.1372/09/24

لینک ثابت
حذف دین از دانشگاه توسط استعمارگران با هدف سلطه بر ایران

استعمارگران و كسانی كه می‌خواستند بر این كشور سلطه‌ی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و غیره پیدا كنند، دین را از محیط دانشگاه حذف كردند. راه پیدا كردن این سلطه این بود كه دین را حذف كنند. اهل دین و علمای دین را حذف كنند. یا اگر به كل از بین نمی‌برند، آن را به صورتهای بی‌جانی تبدیل كنند. این، كاری بود كه از همان اوانی كه اشاره كردم‌ تقریباً از همان صدوپنجاه سال پیش؛ در اواخر حكومت ناصرالدّین شاه دنبال شده است. حالا علما هم باشند برای وقتهایی كه شاید وجودشان لازم باشد و از آنها استفاده كنیم؛ اما بدون روح و معنای عالم دین. این را می‌خواستند.
رضاخان آمد قلدری و بی‌عقلی كرد و همان ظاهرش را هم خواست در سطح جامعه و بخصوص در محیطهای علمی حذف كند. نیّت این بود. لذا در محیطهای دانشگاهی ما، دین یك چیز بیگانه شد. دانشگاه ما را این‌طور ساختند. یك چیز بیگانه؛ چرا؟ هدف بسیار روشن بود. برنامه‌ی بسیار زیركانه‌ای بود. برای این‌كه اگر دین در دانشگاه نباشد، آن كسانی كه در این فضا پرورش پیدا می‌كنند، در آینده همان سردمداران و سررشته‌داران زندگی هستند، كه بی‌دین شده‌اند و به سهولت جامعه را به سمت بی‌دینی خواهند كشاند! این، هدفی بود كه دنبال شد و انصافاً هم، تا مدّتی و در برهه‌ی طولانی‌ای از زمان، موفّق شدند. محیط دانشگاه را محیط بیگانه از دین كردند. البته نمی‌توانستند دانشگاه را از انسانهای متدیّن، به كلّی خالی كنند. این روشن است.1372/09/24

لینک ثابت
حوزه علمیه قم, حوزه‌‏های علمیه, حوزه و نیازهای روز

حوزه‌ی علمیه قم، به عنوان قله حوزه‌های علمیه، و به دنبال آن حوزه‌های دیگر علمیه، باید كاری كنند كه دین خدا در بین مردم، مورد رغبت و شوق قرار گیرد.1372/09/24
لینک ثابت
شهید مطهری‏

اوّلاً از خداوند متعال برای ارواح طیّبه آن انسانهای شایسته‌ای كه موضوع نزدیكی و اتّحاد دانشگاه و حوزه روحانیت را مطرح كردند و بعضی در این راه شربت شهادت هم نوشیدند - مخصوصاً مرحوم شهید مفتّح و شهید مطهّری و از این قبیل بزرگمردان - از خداوند علوّ درجات مسألت می‌كنم.1372/09/24
لینک ثابت
شهید مطهری‏

اوّلاً از خداوند متعال برای ارواح طیّبه آن انسانهای شایسته‌ای كه موضوع نزدیكی و اتّحاد دانشگاه و حوزه روحانیت را مطرح كردند و بعضی در این راه شربت شهادت هم نوشیدند - مخصوصاً مرحوم شهید مفتّح و شهید مطهّری و از این قبیل بزرگمردان - از خداوند علوّ درجات مسألت می‌كنم1372/09/24
لینک ثابت
حجاب

استعمارگران و کسانی که میخواستند بر این کشور سلطه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و غیره پیدا کنند، دین را از محیط دانشگاه حذف کردند. راه پیدا کردن این سلطه این بود که دین را حذف کنند. اهل دین و علمای دین را حذف کنند. یا اگر به کل از بین نمیبرند، آن را به صورتهای بیجانی تبدیل کنند. این، کاری بود که از همان اوانی که اشاره کردم - تقریباً از همان صدوپنجاه سال پیش؛ در اواخر حکومت ناصرالدّین شاه - دنبال شده است. حالا علما هم باشند برای وقتهایی که شاید وجودشان لازم باشد و از آنها استفاده کنیم؛ اما بدون روح و معنای عالم دین. این را میخواستند.
البته رضاخان آمد قلدری و بیعقلی کرد و همان ظاهرش را هم خواست در سطح جامعه و بخصوص در محیطهای علمی حذف کند. نیّت این بود. لذا در محیطهای دانشگاهی ما، دین یک چیز بیگانه شد. دانشگاه ما را این‌طور ساختند. یک چیز بیگانه؛ چرا؟ هدف بسیار روشن بود. برنامه بسیار زیرکانه‌ای بود. برای این‌که اگر دین در دانشگاه نباشد، آن کسانی که در این فضا پرورش پیدا میکنند، در آینده همان سردمداران و سررشته‌داران زندگی هستند، که بیدین شده‌اند و به سهولت جامعه را به سمت بیدینی خواهند کشاند! این، هدفی بود که دنبال شد و انصافاً هم، تا مدّتی و در برهه طولانیای از زمان، موفّق شدند. محیط دانشگاه را محیط بیگانه از دین کردند.
البته نمیتوانستند دانشگاه را از انسانهای متدیّن، به کلّی خالی کنند. این روشن است. بالأخره جوانان این مملکت، بچه‌های خانواده‌های متدیّن بودند و به دانشگاه میآمدند. عدّه‌ای، البته، از دین خارج، یا به آن بیاعتنا یا سرد میشدند. اما عدّه‌ای هم متدین میماندند. همان زمان هم داشتیم. پس، معنایش این نیست که در دانشگاه، آدم متدیّن نبود. بلکه معنایش این است که در دانشگاه، آن آدم متدیّن، غریب بود. همان دختر متدیّنی که میخواست دین و حجاب خود را نگه‌دارد، در دانشگاه کشور اسلامی و مسلمان - کشور ایران - در آن زمان، غریب بود. پسر دانشجوی متدیّن هم غریب بود. استاد متدیّن هم غریب بود. روال عمومی دانشگاه، هیچ‌گونه کمکی به او نمیکرد. بلکه در موارد بسیاری، معارضه و اصطکاک هم با او درست میکرد. اما اگر دانشجو یا استاد، بیدین و لاابالی بود، روال عمومی دانشگاه با او هیچ‌گونه اصطکاکی نداشت. به او میدان داده میشد.1372/09/24

لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی