مواظب باشید رشد برنامههایتان توقف نکند. توقف، تنزل است؛ ما توقف نداریم. هرجا توقف بکنید، آن تنزل است؛ یعنی لحظهی بعد از لحظهی اول توقف، تنزل است؛ چون باید بالا میرفتید، ولی ماندهاید؛ پس تنزل کردهاید. من میبینم که بعضی از برنامهها خوب است، اما یکنواخت است؛ یکنواخت به این معنا که بهتر شدن ندارد! باید هر برنامهی شما، امروز از دیروز بهتر باشد؛ فردا از امروز بهتر باشد. البته منظورم روز ترتیب زمانی با این سرعت نیست؛ چون امکان ندارد در ظرف یک روز چنین تفاوتی ایجاد شود؛ شما باید شکلی را معین کنید؛ مثلا یک سال را در نظر بگیرید. مسلما برنامهی شما در سال 70، باید از سال 69 بهتر میبود. هر کدام در هرجا هستید، خودتان را آماده کنید که برنامهی سال 71 شما از سال 70 قطعا بهتر باشد؛ بهتر شدنش هم به این میشود که اولا نوآوری داشته باشید و در برنامه ابتکار بهکار ببرید؛ ثانیا در محتواها حتما یک عمق بیشتر بهوجود بیاورید؛ ثالثا روشهایی بهوجود بیاورید که این برنامه بلیغتر بشود. بلیغ یعنی چه؟ یعنی رسا. بلاغت، یعنی رسایی. مقصود شما این است که پیامتان به گوش ما که مستمعتان هستیم، برسد؛ پس این بلاغت را باید روزبهروز بیشتر کنید. این بلاغت، به محتوا ارتباط دارد؛ به لفظ ارتباط دارد؛ به زبان نوشته ارتباط دارد؛ به صدای مجری ارتباط دارد؛ به کیفیت حرف زدن مجری ارتباط دارد؛ همهی اینها در بلاغت مؤثر است.
1370/11/29
لینک ثابت
سراغ موضوعهایی بروید که واقعاً از متن زندگی مردم برمیخیزد.ما نباید دچار عوامزدگی بشویم. ببینید، عشق به عوام - یعنی این تودهی مردم - چیزی است؛ و تأثر غلط از عوام، چیز دیگری است. مبادا چون امروز مثلاً مد شده که از چیزی انتقاد بکنند، ما هم برای اینکه برنامهمان مورد علاقهی مردم قرار بگیرد، دنبالهرو آن چیزی بشویم که حالا مدش کردهاند، یا وانمود کردهاند که مد شده است؛ این نباید باشد. شما باید آن فکری را که ولو غلط است، هدایت کنید و مردم را به این سمت بکشانید.
همانطور که عرض کردم، در همهی برنامهها، افکار اصولی و سیاستهای نظام باید رعایت بشود. البته گاهی برای جا انداختن سیاستهای نظام، لازم است تدابیری اندیشیده بشود که آن تدابیر لزوماً تأیید مستقیم نیست؛ در این بحثی نداریم؛ اما در جهت مخالف سیاستهای نظام، نباید هیچ حرکتی در برنامهها بهوجود بیاید. فرض بفرمایید یک روز جنگ خلیج فارس بین عراق و کویت است - که حالا اگر بخواهیم تعبیر درستش را بگوییم، طور دیگری باید حرف بزنیم - در این خصوص، نظام ما سیاستی اتخاذ کرده است که باید همین سیاست گفته بشود و ترویج گردد؛ حالا اگر یک نفر هم خوشش میآید که چیزی بگوید، نمیتواند جهت سیاستهای کلی نظام را عوض کند.
مجریان برنامهها به یک نکته توجه کنند. شما که در رادیو دارید حرف میزنید - چه در برنامهی طنزتان، چه در برنامهی تفریحتان، چه در برنامهی جدیتان، چه در برنامهی اجتماعیتان؛ هرچه که هست - بدانید که همهی مخاطبان شما عوامالناس نیستند؛ یک عده خواص هم هستند و شما هم میخواهید باشند؛ مگر غیر از این است؟ اینها آدمهای خردمند و عالمی هستند که یا در حال فراغت به برنامهی شما گوش میدهند؛ یا دنبال چیزی در برنامهی شما میگردند؛ یا مرید برنامهی شما هستند؛ بههرحال پیچ رادیو را باز کردهاند و دارند به برنامهی شما گوش میدهند؛ شما باید طوری حرف بزنید که آنها را اشباع کنید؛ آنها باید احساس پوچی و سبکی در برنامهی شما نکنند. مهمترین چیزی که این سبکی را القاء میکند، نامنظم حرف زدن و ضد گزیدهگویی است؛ حالا اسمش گزافهگویی میشود، رودهدرازی میشود؛ هرچه هست؛ «کم گوی و گزیده گوی چون دُر». بهترین چیزی که یک نفر را که پای منبر شما نشسته، خشنود میکند، این است که شما سخنتان، سخن منظمی باشد و هرکدام از کلمات معنای خودش را داشته باشد؛ نخواهید زیادهروی کنید و مرتب کشش بدهید.1370/11/29
لینک ثابت
آن چیزی که اشکال ایجاد میکند تا ما از همان چیزی که داریم، نتوانیم درست استفاده کنیم و نفت را به مردم بدهیم، مشکلات بوروکراسی و اشکالات اداری و ضعف دستگاه اجرا کننده است.1370/11/29
لینک ثابت
در تهیه گزارش توسط گزارشگر باید تأدب را رعایت کرد.1370/11/29
لینک ثابت
یکی از معجزات الهی این است که بشر در همهی ابعاد بینهایت است .1370/11/29
لینک ثابت
بارهای شما هم بر دوش من است؛ یعنی این برنامهی «سلام صبح بخیر» را که گاهی گوش میکنم، هر کلمهیی که آن آقا میگوید، احساس میکنم که من دارم میگویم؛ یعنی با نگرانی گوش میکنم؛ این را شما بدانید. همهی برنامههای شما را که من گوش میکنم، دغدغهای در عمق ذهن من وجود دارد؛ یعنی احساس میکنم که شما دارید حرفی را میزنید که مسئولیت آن حرف با من است؛ حقیقت قضیه هم این است؛ یعنی مسئول کار شما من هستم؛ البته نه اینکه شما مسئول نیستید؛ اما من احساس مسئولیت میکنم؛ نسبت به همهی این نظام هم همینطور است. یک مأمور نیروی انتظامی هم که در خیابان دارد راه میرود، من با نگرانی نگاه میکنم؛ چون میدانم که مسئول کار او هم من هستم. توجه به ارزشهای اسلام و انقلاب از آن چیزهایی است که در مورد آن نه من با شما رودربایستی دارم، نه شما باید با من رودربایستی داشته باشید؛ اگر بنده هم یکوقت برخلاف این جهتی که دارم میگویم، و برخلاف این اصول حرکت کردم، شما هم باید به من بگویید؛ این چیزی نیست که ما بتوانیم از یکدیگر اغماض کنیم و بگویم چون این آقا بالاخره آدم شریف، عزیز و مرد خوبی است، یا این خانم مثلًا آدم کارآمدی است، پس او را اغماض کنیم؛ نه، این دیگر آن عنصر اصلی قضیه است. ما همه داریم تلاش میکنیم تا مثلًا آشی پخته بشود؛ یکی آتش میآورد، یکی هیزم میگذارد، یکی نخود و لوبیا پاک میکند، یکی به هم میزند؛ در اینجا ما میتوانیم از کوتاهیهای یکدیگر هم اغماض کنیم یکبار بنده کوتاهی کردم، شما گذشت کردید؛ یکبار شما کوتاهی میکنید، من بالاخره گذشت میکنم اما دیگر این کوتاهیها نباید به این حد برسد که آش را برداریم و به بیرون خالی کنیم؛ اینکه دیگر نقض غرض خواهد شد؛ دیگر نمیشود تا این حد کوتاهی را نادیده گرفت!1370/11/29
لینک ثابت
إنشاءاللّه که خداوند به شماها توفیق بدهد. من مجدداً عرض میکنم که کارتان بسیار سخت و پُرمسئولیت است؛ حق دارید دلهره داشته باشید و احساس مسئولیت بکنید؛ اما وقتی انسان در راه درست دارد حرکت میکند و نیت و انگیزهاش خوب است و زحمت خودش را هم میکشد، دیگر باید دغدغه نداشته باشد؛ بالاخره اینطوری است که تلاش و زحمت، خودش توجیهکنندهی خیلی چیزهاست.1370/11/29
لینک ثابت
شما باید نگاه کنید ببینید ارزشهای اسلام و انقلاب چیست؛ این ارزشها را بهدست بیاورید؛ شوخی و خندهمان هم باید در این جهت باشد؛ سرگرمی و تفریحمان هم بایستی در این جهت باشد؛ کار روی افکار عمومی مردم مثل این برنامههای همگانی و برنامههای صبحتان، یا برنامههای خانواده که از برنامههای خیلی خوب این مجموعه است، یا بعضی از برنامههای دیگری که دارید همه باید در این جهت باشد. باید مراقب باشیم که اشتباه نکنیم. مثلًا فرض بفرمایید ما سوار ماشینی شدهایم و داریم راهی را میرویم و به سمتی حرکت میکنیم؛ خیلی خوب، قهوهخانه است؛ آدم پیاده میشود و چای میخورد، یا تفریحی میکند؛ یکوقت هم مثلًا پا را روی گاز میگذارد و با سرعت صد و چهل کیلومتر میرود؛ یک جا انسان کند میکند؛ یک جا سنگین است، بارها را یکخرده پایین میآورد؛ یک جا یک نفر پیاده دارد میرود، انسان سوار میکند؛ شکلها و نحوههای گوناگونی هست؛ اما آنچه که هرگز گم نمیشود، این است که ما داریم به کجا میرویم. ممکن است در جایی به طور طبیعی جاده پیچ بخورد؛ مثلًا طرف شرق داریم میرویم، اما این جاده به طرف شمال میرود؛ حتّی طرف غرب میرود یعنی علیالظّاهر در خلاف جهت داریم حرکت میکنیم اما آن چیزی که در متن و بطن کار مضمَر است، این است که ما داریم به طرف شرق میرویم؛ به همان طرفی که مورد نظرمان است؛ این باید گم نشود؛ این در همهی برنامههاست؛ فرق هم نمیکند؛ این از آن چیزهایی است که نسبت به آن باهم رودربایستی نداریم؛ نه من با شما رودربایستی دارم، نه شما باید با من رودربایستی داشته باشید. معروف است که خلیفهی مسلمین در صدر اسلام گفت اگر من کج رفتم، با من چه میکنید؟ یکی گفت اگر کج رفتی، با شمشیر راستت میکنیم! اگر من هم که مسئول اول این نظام هستم و بارهای شما هم بر دوش من است، برخلاف این جهت حرکت کردم، شما هم باید به من بگویید.
بارهای شما هم بر دوش من است؛ یعنی این برنامهی «سلام صبح بخیر» را که گاهی گوش میکنم، هر کلمهیی که آن آقا میگوید، احساس میکنم که من دارم میگویم؛ یعنی با نگرانی گوش میکنم؛ این را شما بدانید. همهی برنامههای شما را که من گوش میکنم، دغدغهای در عمق ذهن من وجود دارد؛ یعنی احساس میکنم که شما دارید حرفی را میزنید که مسئولیت آن حرف با من است؛ حقیقت قضیه هم این است؛ یعنی مسئول کار شما من هستم؛ البته نه اینکه شما مسئول نیستید؛ اما من احساس مسئولیت میکنم؛ نسبت به همهی این نظام هم همینطور است. یک مأمور نیروی انتظامی هم که در خیابان دارد راه میرود، من با نگرانی نگاه میکنم؛ چون میدانم که مسئول کار او هم من هستم. توجه به ارزشهای اسلام و انقلاب از آن چیزهایی است که در مورد آن نه من با شما رودربایستی دارم، نه شما باید با من رودربایستی داشته باشید؛ اگر بنده هم یکوقت برخلاف این جهتی که دارم میگویم، و برخلاف این اصول حرکت کردم، شما هم باید به من بگویید؛ این چیزی نیست که ما بتوانیم از یکدیگر اغماض کنیم و بگویم چون این آقا بالاخره آدم شریف، عزیز و مرد خوبی است، یا این خانم مثلًا آدم کارآمدی است، پس او را اغماض کنیم؛ نه، این دیگر آن عنصر اصلی قضیه است. ما همه داریم تلاش میکنیم تا مثلًا آشی پخته بشود؛ یکی آتش میآورد، یکی هیزم میگذارد، یکی نخود و لوبیا پاک میکند، یکی به هم میزند؛ در اینجا ما میتوانیم از کوتاهیهای یکدیگر هم اغماض کنیم یکبار بنده کوتاهی کردم، شما گذشت کردید؛ یکبار شما کوتاهی میکنید، من بالاخره گذشت میکنم اما دیگر این کوتاهیها نباید به این حد برسد که آش را برداریم و به بیرون خالی کنیم؛ اینکه دیگر نقض غرض خواهد شد؛ دیگر نمیشود تا این حد کوتاهی را نادیده گرفت!1370/11/29
لینک ثابت
یکی از موضوعات زندهیی که الان در میان مردم مطرح است، تشریفات ازدواج است. البته این موضوع، کار گروه خانواده است؛ اما شما میتوانید کمک کنید. اینگونه موضوعها، موضوعهای زندهیی است که طرح آن حقیقتاً در وضع زندگی مردم تأثیر میگذارد. تشریفات ازدواج، پدر مردم را درآورده است؛ هرچه هم گفته میشود، اثر نمیکند؛ این را شما به میان مردم بیاورید و آن کسانی که دنبال مهریهی زیادی و جهیزیهی آنچنانی هستند، یک هفته خوب عرقشان را در بیاورید! یقیناً کسانی پیدا خواهند شد که برای این کارها بهانههای معمولی را به شما خواهند گفت - آقا اگر مهریهمان را بالا نبریم، دخترمان را طلاق میدهند - اما شما باید قبلاً مطلب را برای خودتان پخته کنید و جوابش را در دست داشته باشید؛ و تا کسی اینطور گفت و گزارشگر شما منتقل کرد، شما به زبان مناسب و با شکل هنرمندانهیی به او پاسخ بدهید.1370/11/29
لینک ثابت
یکی از موضوعات زندهیی که الان در میان مردم مطرح است، تشریفات ازدواج است. البته این موضوع، کار گروه خانواده است؛ اما شما میتوانید کمک کنید. اینگونه موضوعها، موضوعهای زندهیی است که طرح آن حقیقتاً در وضع زندگی مردم تأثیر میگذارد. تشریفات ازدواج، پدر مردم را درآورده است؛ هرچه هم گفته میشود، اثر نمیکند؛ این را شما به میان مردم بیاورید و آن کسانی که دنبال مهریهی زیادی و جهیزیهی آنچنانی هستند، یک هفته خوب عرقشان را در بیاورید! یقیناً کسانی پیدا خواهند شد که برای این کارها بهانههای معمولی را به شما خواهند گفت - آقا اگر مهریهمان را بالا نبریم، دخترمان را طلاق میدهند - اما شما باید قبلاً مطلب را برای خودتان پخته کنید و جوابش را در دست داشته باشید؛ و تا کسی اینطور گفت و گزارشگر شما منتقل کرد، شما به زبان مناسب و با شکل هنرمندانهیی به او پاسخ بدهید.1370/11/29
لینک ثابت
همهی معنای جهاد، جهاد با شمشیر و تفنگ نیست؛ هر تلاش شما یك جهاد است.1370/11/29
لینک ثابت
فرض بفرمایید یکی از موضوعات زندهیی که الان در میان مردم مطرح است، تشریفات ازدواج است. البته این موضوع، کار گروه خانواده است؛ اما شما میتوانید کمک کنید. اینگونه موضوعها، موضوعهای زندهیی است که طرح آن حقیقتاً در وضع زندگی مردم تأثیر میگذارد. تشریفات ازدواج، پدر مردم را درآورده است؛ هرچه هم گفته میشود، اثر نمیکند؛ این را شما به میان مردم بیاورید و آن کسانی که دنبال مهریهی زیادی و جهیزیهی آنچنانی هستند، یک هفته خوب عرقشان را در بیاورید! یقیناً کسانی پیدا خواهند شد که برای این کارها بهانههای معمولی را به شما خواهند گفت - آقا اگر مهریهمان را بالا نبریم، دخترمان را طلاق میدهند - اما شما باید قبلاً مطلب را برای خودتان پخته کنید و جوابش را در دست داشته باشید؛ و تا کسی اینطور گفت و گزارشگر شما منتقل کرد، شما به زبان مناسب و با شکل هنرمندانهیی به او پاسخ بدهید.1370/11/29
لینک ثابت
شوخی کردن، یک حرف است؛ متانت، یک چیز دیگر است؛ متانت را باید نگه دارید. خندههای بیجا، متانت را خراب میکند. حرف زدن زن و مرد با هم به شکل نامناسب، این حالت همگون و همتراز را به هم میزند. یک زن و یک مرد که دارند حرف میزنند، همترازىِ خیلی خوبی ایجاد میشود. زنی است، دارد با کمال متانت و با صدای بسیار خوب حرف میزند؛ یک مرد هم با صدای بسیار خوب و گرم و با همهی متانت دارد حرف میزند؛ اما اگر ناگهان از این حالتِ حرف زدنِ یک زن و یک مرد در رادیو، مثلاً تبدیل به حرف زدن یک فروشندهی مرد بوتیک با مشتری زنش بشود؛ ببینید چهطور تعادل بههم میخورد! ممکن است یک زن و مرد در بوتیک، آنطوری حرف بزنند؛ معلوم نیست که ما آن مشتری زن و آن بوتیکدار مرد را بیاوریم و تعزیرشان بکنیم که چرا اینطوری حرف زدید؛ اما آنطور صحبت کردن نباید در رادیو بیاید؛ زیرا متانت را - آن سنگینی و وقار و وزانتی که باید برنامه داشته باشد - از برنامه میگیرد. بنابراین، در حرف زدن زن و مرد با هم، در بهکار بردن جملات، در ایجاد حالت خیلی خودمانی حتّی نسبت به مردان، حالت متانت را حفظ کنید.1370/11/29
لینک ثابت
مسئولیت جمهوری اسلامی نسبت به زنان
یکی از موضوعاتی که در یکی از همین برنامهها مطرح شده بود، ارتباطات دختر و پسر بود. این مسأله، مسألهی خیلی حساس و خطرناکی است؛ بهقول معروف، بحرٌ عمیق! شما چهطوری میخواهید از این دریا بیرون بیایید که مشکلی درست نکند؟ بله، این موضوع، یکی از موضوعات ماست؛ اما شما میدانید که امروز در دنیا مسألهی ارتباط دو جنس - بخصوص در سنین جوانی - یکی از مسائل پُرحجم دنیاست؟ بیشترین سوءاستفادههایی هم که استعمارگران و صهیونیستها و نقشه کشندگانِ برای افناء اخلاقی نوع بشر میکنند، از همین مسأله است. شما از این برنامه چگونه میخواهید بیرون بیایید؟ شما از پسری میپرسید که نظر شما دربارهی ارتباط دختر و پسر چیست؛ او هم نظرش را میگوید. معلوم است که نظر پسری که حالا نمیدانیم هم کیست و در چه حالی است، چیست؛ خیلی خوب، نظرش را داشته باشد؛ ما نمیخواهیم او را تعزیر کنیم که تو چرا این نظر را داری؛ اما چرا ما باید نظر او را بیاوریم و در این تریبون میلیونی پخش بکنیم!؟ بهنظر آدم، خیلی خلاف اصول میآید؛ یعنی یک نوع بیتوجهی است.1370/11/29
لینک ثابت
ملت ما مطالعه کردن را اصلاً جزو کارهای بشری نمیدانند! مثل خوراک و ورزش و دیگر چیزهایی که جزو کارهای معمول انسان است، مطالعه اصلاً جزو این چیزها نیست! آدم باید عنوان دیگری داشته باشد - یا باید شب امتحانش باشد؛ یا باید معلم در مدرسه از آدم بخواهد؛ یا باید یک دانشمند باشد؛ یا باید بخواهد در جایی سخنرانی کند - تا موجب شود که مطالعه کند! این چهقدر خسارت است!؟ واقعاً خدا میداند من وقتی یادم میآید - و این چیزی است که تقریباً هیچ وقت از یادم نمیرود - که مردم ما مطالعه کردن را بلد نیستند، به قلب من فشار میآید! از این بابت، ما چهقدر داریم هر ساعت خسارت میبینیم!؟ واقعاً این به عهدهی چه کسی است؟ در حال حاضر اینطور است که بنده یا یک نفر مثل بنده، سالی یکبار به نمایشگاه کتاب برود و یک کلمه راجع به مطالعه بگوید؛ آن هم به شرطی که دست یک گزارشگر خاص نیفتد! اینکه نمیشود1370/11/29
لینک ثابت
اگر ما جمهوری اسلامی را به این معنا میدانیم که نظامی بر پایهی ارزشهای نوین و دارای جهتگیری ویژهیی به سمت اهداف متعالی است... و باید ارزشهای جدیدی داشته باشد، بر اساس این ارزشها، هدفهایی ترسیم میشود؛ و در جهت این هدفها، مسیرهایی مشخص میگردد. زندگی، یعنی تلاش در این مسیرها؛ و «انّما الحیاة عقیدة و جهاد»، یعنی همین.همهی معنای جهاد، جهاد با شمشیر و تفنگ که نیست؛ هر تلاش شما یک جهاد است. جهاد، یعنی مجاهدت کردن و تلاش کردن.1370/11/29
لینک ثابت