آن چیزی که مهم است، ابتکار و نوآوری است. نوآوری، باب بسیار واسعی است. توصیهیی که من دارم، این است که باب این نوآوری بسته نشود و همینطور دایماً راههای تازه و درهای جدیدی انشاءاللَّه باز بشود.1370/10/16
لینک ثابت
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحهی قبلی اینجا کلیک کنید.
آن چیزی که مهم است، ابتکار و نوآوری است. نوآوری، باب بسیار واسعی است. توصیهیی که من دارم، این است که باب این نوآوری بسته نشود و همینطور دایماً راههای تازه و درهای جدیدی انشاءاللَّه باز بشود.1370/10/16 لینک ثابت این حادثه ی جنگ، واقعاً حادثه ی عجیبی بود. بنده هم می گویم عجیب بود، یقین دارم که ابعاد شگفتی این جنگ را به تمام درک نکرده ام.1370/10/16 لینک ثابت بر اساس سند تاریخى، کارهاى گزارشىِ فراوانى ممکن است انجام بگیرد. چقدر خوب است که آن کسانى که فیلم مىسازند، یا قصه مىنویسند، یا شعر مىگویند، یا نمایشنامه مىنویسند، از این نوشتهها و از این اسناد استفاده کنند. آن وقتى کارایى این نوشتهى شما به حد نهایت مىرسد، که در ادبیات و در هنرِ رایج مربوط به جنگ بیاید و به خورد آنها برود؛ همچنان که آن اسمها و لقبهایى که به آن اشاره کردید مثل حَسَن بىریا خودش موضوع یک داستان است؛ این باید بیاید و مثل نگینى که انسان در جاى مهمى آن را مىنشاند، در جاى مهمى قرار بگیرد. نگین پیاده شده، نگین است؛ وقتى هم بر روى انگشترى یا ظرف حساس و فلزى نشست، بر ارزش نگینىِ آن چیزى اضافه نمىشود؛ همان نگین است؛ فرقى نمىکند؛ اما درخشندگى و جلوهى آن چند برابر مىشود. مثلًا ملاحظه کنید، این فیروزههایى که جزو موقوفات امام رضا (علیه الصّلاة و السّلام) بود، مرحوم حافظیان آمد اینها را دانه دانه در ضریح آن حضرت روى قبهها نشاند و ضریح جلوه پیدا کرد. فیروزه، همان فیروزه است؛ ارزش گوهرى آن هیچ تفاوتى نکرده همان گوهر است لیکن جلوهى آن چند برابر شده است. این جلوه کمک مىکند تا افراد بیننده قدر آن را درست بشناسند؛ در آن درست خیره بشوند و دقت کنند و چیزهاى ریز آن را بفهمند و بشناسند؛ و الّا این خطنوشتهى خیلى زیبا را اگر ما نوشتیم و کنار گذاشتیم، کسى چندان توجهى به آن نمىکند؛ اما وقتى آن را تابلو کردیم، این تابلو فرصت مىدهد تا آنهایى که اهل این کار هستند، بیایند در ریزهکاریهاى این خطنوشته دقت کنند. شما این نسج زیبا و قیمتى را بافتید؛ اما این بافتن وقتى به همین شکل در اختیار افراد قرار مىگیرد، مبلغى از آن استفاده مىکنند؛ کمااینکه خود من از این نوشتههاى شما خیلى استفاده کردهام. من نوشتههاى شما را دوست مىدارم؛ بخصوص آن «فرهنگ جبهه» را، که انصافاً خیلى زیبا و شیرین بود؛ از آن قسمت لطیفهها، این بهتر بود. بااینکه لطیفهها هم یادگارى است، اما نمىدانم آن اصطلاحات چه حالتى داشت؛ انصافاً نکات پُرمغز و پُرمعنایى در آن دیده مىشد. من در جاهایى از این کتاب، نکاتى را هم یادداشت کردهام؛ بخصوص آنجایى که فهمیدهام این جمعکننده، به نکتهى خیلى ریزى از کیفیت نگارش و جمع کردن توجه کرده است. من در اینگونه موارد علامتى زدهام، و یا اگر خودم چیزى فهمیدهام، بعضى از آنها را یادداشت هم کردهام. علىاىّحال، اگر همینها در قالب داستان، شعر، فیلم و فیلمنامه بیاید، جلوهى جدیدى پیدا مىکند و بهتر مورد استفاده قرار مىگیرد. باید این توصیه را به همه کرد که از این مواد استفاده کنند؛ لیکن اساس کار این است که این روایات جمع بشود. شما باید همهى این روایات را جمع بکنید، تا بعد کسانى بیایند از این روایات به عنوان مصالح کار استفاده کنند و چیزهایى بسازند.1370/10/16 لینک ثابت این حادثهی جنگ، واقعاً حادثهی عجیبی بود. بنده هم که میگویم عجیب بود، یقین دارم که ابعاد شگفتی این جنگ را به تمام درک نکردهام. این مثل آن است که شما از فاصلهی خیلی زیادی، ساختمان خیلی عظیمی را بالای کوه میبینید و میفهمید که خیلی باعظمت است؛ اما درمییابید که هنوز هم ابعاد عظمت آن را نفهمیدهاید؛ وقتی که بروید لمس کنید و اطرافش را ببینید، آن وقت خواهید فهمید که چهقدر عظمت دارد؛ قضیهی ما حقیقتاً این است. اگرچه ما جنگ را از نزدیک دیدیم، اما -به قول شهریار- به تاریکی دیدیم و آن را درست نشناختیم. این هشت سال، تجربهی عجیبی بود.1370/10/16 لینک ثابت [مثل آثار ساختمانی جنگ - که امام فرمودند اینها را حفظ کنید] ما تا آنجا که میتوانیم، باید آثار جنگ را کشف و حفظ کنیم... تاریخ نمیتواند اینها را بیان کند. در تاریخ خواهند گفت هشت سال جنگ شد - دیگر بیشتر از اینکه نمیشود بگویند - عملیاتها را یکی یکی خواهند گفت؛ در فلان تاریخ، عملیات فتحالمبین شد؛ در فلان تاریخ، فلان عملیات شد؛ اینقدر نیرو شرکت داشت؛ پیروزی به دست آمد؛ اما اینها کجا، و حقیقتِ آنچه که در این میدانها گذشته، کجا؟ شما بحمداللَّه دارید به این قضیه رسیدگی میکنید؛ کار را مغتنم بشمارید.1370/10/16 لینک ثابت وقتی که جلد اول کتاب [فرهنگ جبهه] درآمد، طبعاً بهطور عادی مثل بقیهی منشوراتی که پیش من میآورند، نشستم آن را خواندم. این کتاب از بس من را جذب کرد، آن را تا آخر خواندم؛ بعد دیدم این کافی نیست؛ به خانه بردم و گفتم همه بنشینید این کتاب را بخوانید! در جمع خانواده، جاهایی از این کتاب را خود من باز کردم و خواندم؛ گفتم این کتاب اصلاً باید در فضای خانهها باشد و همه باید آن را همیشه داشته باشند... این اصطلاحات خیلی ارزش دارد. مجموعهی آن به صورت یک مادّهی خام تاریخی و به صورت یک سند تاریخی، الان در اختیار ماست. بر اساس سند تاریخی، کارهای گزارشىِ فراوانی ممکن است انجام بگیرد. چهقدر خوب است که آن کسانی که فیلم میسازند، یا قصه مینویسند، یا شعر میگویند، یا نمایشنامه مینویسند، از این نوشتهها و از این اسناد استفاده کنند... اگر همینها در قالب داستان، شعر، فیلم و فیلمنامه بیاید، جلوهی جدیدی پیدا میکند و بهتر مورد استفاده قرار میگیرد. باید این توصیه را به همه کرد که از این مواد استفاده کنند؛ لیکن اساس کار این است که این روایات جمع بشود.1370/10/16 لینک ثابت نوشتههایی که راجع به رزمندگان و جنگ منتشر میشود - که غالباً... حوزهی هنری چاپ و منتشر میکند و انصافاً چیزهای بسیار باارزش و خوبی هم است - هرچه به دستم میرسد، میخوانم. با اینکه ما این همه از نزدیک و از دور، به وسیلهی گزارشها و از طریق خبرهای شخصی و فردی، در جریان مسائل اینها بودیم و چهقدر از اینها را من خودم دیده بودم، درعینحال الان که میخوانم، میبینم نخیر، ما هرگز نمیتوانستیم آن ابعاد و آن هفت توی حوادث را از دور ببینیم؛ حالا که انسان میخواند، میفهمد که چه دنیای عجیبی بود. ما باید آن مجموعه را همچنان که هست، مثل آثار ساختمانی جنگ - که امام فرمودند اینها را حفظ کنید - حفظ کنیم؛ این اهمیتش از آنها خیلی بیشتر است. ما تا آنجا که میتوانیم، باید آثار جنگ را کشف و حفظ کنیم؛ که حالا شما دارید این کار بزرگ را انجام میدهید. تاریخ نمیتواند اینها را بیان کند. در تاریخ خواهند گفت هشت سال جنگ شد - دیگر بیشتر از اینکه نمیشود بگویند - عملیاتها را یکی یکی خواهند گفت؛ در فلان تاریخ، عملیات فتحالمبین شد؛ در فلان تاریخ، فلان عملیات شد؛ اینقدر نیرو شرکت داشت؛ پیروزی به دست آمد؛ اما اینها کجا، و حقیقتِ آنچه که در این میدانها گذشته، کجا؟ شما بحمداللَّه دارید به این قضیه رسیدگی میکنید؛ کار را مغتنم بشمارید.1370/10/16 لینک ثابت شاید اغلب و یا همهی شما در جبهه بودهاید و آن را درک کردهاید … قاعدتاً تا کسی در آنجا نباشد، آن شوق و آن معرفت برایش پیدا نمیشود که دنبال این چیزها [نوشتن از دفاع مقدس] برود و عمر خود را مصرف کند؛ یقیناً بودن و دیدن و لمس کردن و حس کردن، مؤثر است. بههرحال، این کار شما یک حسنهی باقیه و یک صدقهی جاریه است؛ و هرچه هم بگذرد، ارزش کار شما بیشتر فهمیده میشود. البته باید تلاش کنید که هرچه ممکن است، این نقشها را برجسته کنید. شما این اصطلاحات [فرهنگ جبهه] را جمع کردید؛ خوب، این اصطلاحات خیلی ارزش دارد. مجموعهی آن به صورت یک مادّهی خام تاریخی و به صورت یک سند تاریخی، الان در اختیار ماست. بر اساس سند تاریخی، کارهای گزارشىِ فراوانی ممکن است انجام بگیرد. چهقدر خوب است که آن کسانی که فیلم میسازند، یا قصه مینویسند، یا شعر میگویند، یا نمایشنامه مینویسند، از این نوشتهها و از این اسناد استفاده کنند. آن وقتی کارایی این نوشتهی شما به حد نهایت میرسد، که در ادبیات و در هنرِ رایج مربوط به جنگ بیاید و به خورد آنها برود؛ همچنان که آن اسمها و لقبها...- مثل حَسَن بیریا - خودش موضوع یک داستان است؛ این باید بیاید و مثل نگینی که انسان در جای مهمی آن را مینشاند، در جای مهمی قرار بگیرد. نگین پیاده شده، نگین است؛ وقتی هم بر روی انگشتری یا ظرف حساس و فلزی نشست، بر ارزش نگینىِ آن چیزی اضافه نمیشود؛ همان نگین است؛ فرقی نمیکند؛ اما درخشندگی و جلوهی آن چند برابر میشود. مثلاً ملاحظه کنید، این فیروزههایی که جزو موقوفات امام رضا (علیهالصّلاةوالسّلام) بود، مرحوم حافظیان آمد اینها را دانه دانه در ضریح آن حضرت روی قبهها نشاند و ضریح جلوه پیدا کرد. فیروزه، همان فیروزه است؛ ارزش گوهری آن هیچ تفاوتی نکرده - همان گوهر است - لیکن جلوهی آن چند برابر شده است. این جلوه کمک میکند تا افراد بیننده قدر آن را درست بشناسند؛ در آن درست خیره بشوند و دقت کنند و چیزهای ریز آن را بفهمند و بشناسند؛ والّا این خط نوشتهی خیلی زیبا را اگر ما نوشتیم و کنار گذاشتیم، کسی چندان توجهی به آن نمیکند؛ اما وقتی آن را تابلو کردیم، این تابلو فرصت میدهد تا آنهایی که اهل این کار هستند، بیایند در ریزهکاریهای این خط نوشته دقت کنند. شما این نسج زیبا و قیمتی را بافتید؛ اما این بافتن وقتی به همین شکل در اختیار افراد قرار میگیرد، مبلغی از آن استفاده میکنند؛ کمااینکه خود من از این نوشتههای شما خیلی استفاده کردهام. من نوشتههای شما را دوست میدارم؛ بخصوص آن «فرهنگ جبهه» را، که انصافاً خیلی زیبا و شیرین بود؛ از آن قسمت لطیفهها، این بهتر بود. با اینکه لطیفهها هم یادگاری است، اما نمیدانم آن اصطلاحات چه حالتی داشت؛ انصافاً نکات پُرمغز و پُرمعنایی در آن دیده میشد... اگر همینها در قالب داستان، شعر، فیلم و فیلمنامه بیاید، جلوهی جدیدی پیدا میکند و بهتر مورد استفاده قرار میگیرد. باید این توصیه را به همه کرد که از این مواد استفاده کنند؛ لیکن اساس کار این است که این روایات جمع بشود. شما باید همهی این روایات را جمع بکنید، تا بعد کسانی بیایند از این روایات به عنوان مصالح کار استفاده کنند و چیزهایی بسازند. بنابراین، کار شما ارزش بنیانی و اوّلی دارد.1370/10/16 لینک ثابت |