زن فرعون و حضرت نوح(علیه السلام) نمونههایی برای مؤمنان و کافران
[راجع به مسئله خانواده و نگرش به دو جنس مرد و زن:] نارساییها زیاد و مشکلات فراوان است؛ علاج چیست؟ علاج این است که ما سراغ راهحل الهی برویم و آن را پیدا کنیم؛ چون دربارهی مسألهی زن و مرد، پیام وحی حاوی مسائل مهمی است؛ برویم ببینیم وحی دراینباره چه میگوید. وحی هم فقط به موعظه کردن بسنده نکرده، بلکه نمونهسازی کرده است. شما ببینید وقتی که خدای متعال میخواهد برای انسانهای مؤمن در طول تاریخ نبوتها در قرآن مثالی بزند، میفرماید: «و ضرب اللَّه مثلا للّذین امنوا امرأت فرعون».(1) در زمان موسی، این همه مؤمن بودند، این همه کسانی در راه ایمان تلاش و فداکاری کردند؛ اما آن نمونه را اسم میآورد. این ناشی از چیست؟ آیا خدای متعال خواسته از زنان جانبداری کند؛ یا نه، مسأله چیز دیگری است؟ مسأله این است که این زن در اوج حرکت معنوی به جایی رسیده که فقط او را میشود مثال زد و لاغیر. حالا این قبل از فاطمهی زهرا(سلاماللَّهعلیها) است؛ این قبل از مریم کبری (سلاماللَّهعلیها) است؛ این متعلق به آن زمان است. زن فرعون، نه پیامبر است، نه پیامبرزاده است، نه همسر پیامبر است، نه در خانوادهی هیچ پیامبری بوده است. تربیت معنوی و رشد و بالندگی یک زن، او را به اینجا میرساند.البته نقطهی مقابلش هم هست؛ یعنی در فساد هم اتفاقاً همین است. باز برای اینکه خدای متعال بدترین انسانها را مثال بزند، میفرماید: «ضرب اللَّه مثلا للّذین کفروا امرأت نوح و امرأت لوط».(2) باز هم دو زن را مثال میزند که بدترین انسانها بودند. زمان نوح و زمان لوط، این همه کفار بودند، بدها بودند، اما قرآن آنها را مثال نمیزند؛ زن نوح و زن لوط را مثال میزند.
این عنایت به جنس زن و توجه به اوجهای گوناگون و حضیضهای گوناگون زن، ناشی از چیست؟ شاید از این جهت باشد که قرآن میخواهد به نگرش غلط مردمِ آن روز دنیا - که متأسفانه امروز هم همان نگرش غلط باقی است؛ چه مردم جزیرةالعرب که دخترانشان را زیر خاک میکردند، و چه مردم امپراتوریهای بزرگ دنیا، مثل روم و ایران - اشاره کند.1370/10/04
1 )
سوره مبارکه التحريم آیه 11
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذينَ آمَنُوا امرَأَتَ فِرعَونَ إِذ قالَت رَبِّ ابنِ لي عِندَكَ بَيتًا فِي الجَنَّةِ وَنَجِّني مِن فِرعَونَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّني مِنَ القَومِ الظّالِمينَ
ترجمه:
و خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانهای برای من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش!»
2 )
سوره مبارکه التحريم آیه 10
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذينَ كَفَرُوا امرَأَتَ نوحٍ وَامرَأَتَ لوطٍ ۖ كانَتا تَحتَ عَبدَينِ مِن عِبادِنا صالِحَينِ فَخانَتاهُما فَلَم يُغنِيا عَنهُما مِنَ اللَّهِ شَيئًا وَقيلَ ادخُلَا النّارَ مَعَ الدّاخِلينَ
ترجمه:
خداوند برای کسانی که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودی به حالشان (در برابر عذاب الهی) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شوید همراه کسانی که وارد میشوند!»
لینک ثابت
تأثیرنپذیرفتن از غرب در مسائل پوشش زن
بحثهایی که درباب پوشش زن میشود، بحثهای خوبی است که انجام میگیرد؛ منتها باید توجه کنید که هیچ بحثی در این زمینههای مربوط به پوشش زن، از هجوم تبلیغاتی غرب متأثر نباشد؛ اگر متأثر از آن شد، خراب خواهد شد. مثلاً بیاییم با خودمان فکر کنیم که حجاب داشته باشیم، اما چادر نباشد؛ این فکر غلطی است. نه اینکه من بخواهم بگویم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من میگویم چادر بهترین نوع حجاب است؛ یک نشانهی ملی ماست؛ هیچ اشکالی هم ندارد؛ هیچ منافاتی با هیچ نوع تحرکی هم در زن ندارد. اگر واقعاً بنای تحرک و کار اجتماعی و کار سیاسی و کار فکری باشد، لباس رسمی زن میتواند چادر باشد و - همانطور که عرض کردم - چادر بهترین نوع حجاب است.
البته میتوان محجبه بود و چادر هم نداشت؛ منتها همینجا هم بایستی آن مرز را پیدا کرد. بعضیها از چادر فرار میکنند، به خاطر اینکه هجوم تبلیغاتی غرب دامنگیرشان نشود؛ منتها از چادر که فرار میکنند، به آن حجاب واقعی بدون چادر هم رو نمیآورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار میدهد!
شما خیال کردهاید که اگر ما چادر را کنار گذاشتیم، فرضاً آن مقنعهی کذایی و آن لباسهای «و لیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ»(1) و همانهایی را که در قرآن هست، درست کردیم، دست از سر ما بر میدارند؟ نه، آنها به این چیزها قانع نیستند؛ آنها میخواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عیناً اینجا عمل بشود؛ مثل زمان شاه که عمل میشد. در آن زمان، زن اصلاً پوشش و حجابی نداشت؛ حتّی در اینجاها وقتی نوبت به این کارها میرسد، بیبندوباری خیلی بیشتر هم میشود؛ کمااینکه در زمان شاه، بیبندوبارییی که در همین شهر تهران و بعضی دیگر از شهرهای کشور ما بود، از معمول شهرهای اروپا بیشتر بود! زن معمولی در اروپا، لباس و پوشش خودش را داشت؛ اما در اینجا آنطوری نبود. آنطور که دیده بودیم و شنیده بودیم و میدانستیم و مناظری که از آن وقت الان جلوی نظر من هست، انسان واقعاً حیرت میکند که چرا بایستی اینگونه بشود؛ کمااینکه در خیلی از کشورهای متأسفانه عقبماندهی مسلمان و غیرمسلمان هم همینطور است. بنابراین، باید بدقت و با نهایت کنجکاوی و بدون اغماض، مسائل ارزشی را رعایت کرد.1370/10/04
1 )
سوره مبارکه النور آیه 31
وَقُل لِلمُؤمِناتِ يَغضُضنَ مِن أَبصارِهِنَّ وَيَحفَظنَ فُروجَهُنَّ وَلا يُبدينَ زينَتَهُنَّ إِلّا ما ظَهَرَ مِنها ۖ وَليَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلىٰ جُيوبِهِنَّ ۖ وَلا يُبدينَ زينَتَهُنَّ إِلّا لِبُعولَتِهِنَّ أَو آبائِهِنَّ أَو آباءِ بُعولَتِهِنَّ أَو أَبنائِهِنَّ أَو أَبناءِ بُعولَتِهِنَّ أَو إِخوانِهِنَّ أَو بَني إِخوانِهِنَّ أَو بَني أَخَواتِهِنَّ أَو نِسائِهِنَّ أَو ما مَلَكَت أَيمانُهُنَّ أَوِ التّابِعينَ غَيرِ أُولِي الإِربَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفلِ الَّذينَ لَم يَظهَروا عَلىٰ عَوراتِ النِّساءِ ۖ وَلا يَضرِبنَ بِأَرجُلِهِنَّ لِيُعلَمَ ما يُخفينَ مِن زينَتِهِنَّ ۚ وَتوبوا إِلَى اللَّهِ جَميعًا أَيُّهَ المُؤمِنونَ لَعَلَّكُم تُفلِحونَ
ترجمه:
و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوسآلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را -جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسریهای خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان همکیششان، یا بردگانشان [=کنیزانشان]، یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند، یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند؛ و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود (و صدای خلخال که برپا دارند به گوش رسد). و همگی بسوی خدا بازگردید ای مؤمنان، تا رستگار شوید!
لینک ثابت
این گرایش به تجملگرایی که مدتها بود در جامعهی ما یواش یواش کم شده بود، یا در اوایل انقلاب مثلاً خانمها به تجملات و زر و زیورها اعتنایی نمیکردند، متأسفانه باز این چیزها - آنطور که شنیده میشود - در جامعهی ما دارد رشد میکند. زنان اندیشمند و بافکر و بامعرفت جامعهی ما باید این را خطر بدانند. نباید زنان به سمت تجملگرایی سوق پیدا کنند. البته این خطر برای مردان هم هست؛ منتها در زنان بیشتر و امکانش زیادتر است. وانگهی در این قضیه، در موارد بسیاری، مردان تحت تأثیر زنانشان قرار میگیرند. شماها واقعاً باید با این قضیه مبارزه کنید؛ خودتان هم مراقبت نمایید.
من با تظاهر به تجمل و تجملگرایی در حد معتدل کم ناگزیرش مخالفتی نمیکنم؛ لیکن اگر بنا شد که روند افراطی پیدا کند، چیز بسیار مزخرفی است. در لباس، در آرایش، در زر و زیورها و طلا و جواهرات، خانمها بایستی خیلی اهمیت بدهند که امساک بشود و بیاعتنایی به این چیزها انجام بگیرد، تا شاید انشاءالله به درخشندگیها و زیباییهای واقعیتر بیشتر توجه بشود، تا به این زیباییهای ظاهری.1370/10/04
لینک ثابت
از جملهی کارهای بسیار اساسی، با سواد کردن و کتابخوان کردن زنان است.1370/10/04
لینک ثابت
ما از دنیای غرب که آمدند زن بشری را در طول دورههای گذشته تا امروز اینقدر مورد تحقیر قرار دادند، طلبکاریم. شما ببینید در اروپا و در کشورهای غربی، تا اندکی پیش زنان حقوق مالی مستقلی نداشتند. من یکوقت بدقت آمارش را استخراج کردم و در صحبتی ظاهراً در نماز جمعهی چهار، پنج سال پیش از این بود آن را مطرح کردم. مثلًا تا اوایل قرن بیستم، با همهی آن ادعاهایی که شده است، با آن کشف حجاب عجیب و غریبی که در غرب روز به روز هم بیشتر شده، با آن اختلاط جنسی بینهایت و بیمهار که خیال میکنند این احترام کردن و ارزش دادن به زن است درعینحال زن غربی حق نداشته از ثروتی که متعلق به خودش بوده، آزادانه استفاده کند! در مقابل شوهر، مالک دارایی خودش نبوده است. یعنی زنی که ازدواج میکرد، ثروت و دارایی و ملکش متعلق به شوهرش بود؛ خودش حق نداشت نسبت به آن تصرفی بکند؛ تا اینکه بتدریج حق مالکیت و حق کار، تا اوایل قرن بیستم به زنان داده شد. یعنی این مسألهیی که جزو اولیترین حقوق بشری است، از زن دریغ داشتند؛ اما فشار و تکیهی بیشتر را روی آن مسألهیی گذاشتند که درست نقطهی مقابل مسائل ارزشی واقعی است که در اسلام به آن اهتمام شده است. اینکه ما حالا در باب حجاب این همه تأکید داریم، علتش این است.1370/10/04
لینک ثابت
حق مالکیت و کار نداشتن زنان غربی تا اوایل قرن بیستم
باید مسائل ارزشی اسلام در جامعهی ما احیاء بشود. مثلاً مسألهی حجاب، یک مسألهی ارزشی است. مسألهی حجاب، مسألهیی است که اگرچه مقدمهیی است برای چیزهای بالاتر، اما خود یک مسألهی ارزشی است. ما که روی حجاب اینقدر مقیدیم، به خاطر این است که حفظ حجاب به زن کمک میکند تا بتواند به آن رتبهی معنوی عالی خود برسد و دچار آن لغزشگاههای بسیار لغزندهیی که سر راهش قرار دادهاند، نشود.
نقطهی مقابل این، درست همان فرهنگ رومی حاکم بر امروز اروپاست. آنها با همه چیز کنار میآیند، جز با دو، سه چیز؛ یکی از آنها و شاید مهمترینش حفظ این حالت حفاظ منضبط میان دو جنس زن و مرد است؛ یعنی خویشتنداری در مقابل چیزی که به آن آزادی جنسی گفته میشود. در مقابل این، بهشدت سرسختند؛ هر کار دیگری بکنند، مهم نیست. از نظر آنها کسی مرتجع است که روی این مسئله تکیه بکند. اگر در کشوری، زنان با یک حدودی از مردان مجزا شدند، این میشود خلاف تمدن! راست هم میگویند؛ تمدن آنها که بر ویرانههای همان تمدن رومی بنا شده، چیزی جز این نیست؛ اما این از لحاظ ارزشی غلط است؛ عکسش درست است. ما از دنیای غرب که آمدند زن بشری را در طول دورههای گذشته تا امروز اینقدر مورد تحقیر قرار دادند، طلبکاریم. شما ببینید در اروپا و در کشورهای غربی، تا اندکی پیش زنان حقوق مالی مستقلی نداشتند. من یکوقت بدقت آمارش را استخراج کردم و در صحبتی ظاهراً در نماز جمعهی چهار، پنج سال پیش از این بود آن را مطرح کردم. مثلًا تا اوایل قرن بیستم، با همهی آن ادعاهایی که شده است، با آن کشف حجاب عجیب و غریبی که در غرب روز به روز هم بیشتر شده، با آن اختلاط جنسی بینهایت و بیمهار که خیال میکنند این احترام کردن و ارزش دادن به زن است درعینحال زن غربی حق نداشته از ثروتی که متعلق به خودش بوده، آزادانه استفاده کند! در مقابل شوهر، مالک دارایی خودش نبوده است. یعنی زنی که ازدواج میکرد، ثروت و دارایی و ملکش متعلق به شوهرش بود؛ خودش حق نداشت نسبت به آن تصرفی بکند؛ تا اینکه بتدریج حق مالکیت و حق کار، تا اوایل قرن بیستم به زنان داده شد. یعنی این مسألهیی که جزو اولیترین حقوق بشری است، از زن دریغ داشتند؛ اما فشار و تکیهی بیشتر را روی آن مسألهیی گذاشتند که درست نقطهی مقابل مسائل ارزشی واقعی است که در اسلام به آن اهتمام شده است. اینکه ما حالا در باب حجاب این همه تأکید داریم، علتش این است.1370/10/04
لینک ثابت
حجاب، مسالهیی است كه اگرچه مقدمهیی است برای چیزهای بالاتر، اما خود یك مسالهی ارزشی است.1370/10/04
لینک ثابت
دربارهی مسألهی زن - که امروز همچنان در دنیا یک مسأله است - حرفهای فراوانی گفته شده و گفته میشود. وقتی ما به نقشهی انسانی عالم و جوامع بشری نگاه میکنیم - هم جوامع اسلامی مثل کشور خودمان و سایر کشورهای اسلامی، هم جوامع غیر اسلامی و از جمله جوامع به اصطلاح متمدن و پیشرفته - میبینیم که در همهی این جوامع، متأسفانه مسألهیی به نام مسألهی زن همچنان وجود دارد؛ این نشاندهندهی نوعی کجبینی و کجروی و حاکی از نوعی کوتهنظری نسبت به مسائل انسانی است. معلوم میشود که بشر با همهی ادعاهایش، با همهی تلاشهایی که مخلصان و دلسوزان کردهاند، با همهی کارهای فرهنگىِ وسیعی که بخصوص در مورد مسألهی زن انجام گرفته است، هنوز نتوانسته دربارهی مسألهی دو جنس و مسألهی زن - که به تبع او، مسألهی مرد هم به شکل دیگری مطرح میشود - به یک صراط مستقیم و راه درستی دست پیدا کند.
شاید در بین شما خانمها کسانی باشند که آثار ادبی و هنری زنان هنرمند دنیا را - که بعضی هم به فارسی ترجمه شده، و بعضی هم با زبانهای اصلیش وجود دارد - دیده یا خوانده باشند. همهی اینها حاکی از همین مسألهیی است که عرض شد؛ یعنی هنوز بشر نتوانسته مسألهی زن را، و به تبع این مسأله، مسألهی دو جنس - یعنی زن و مرد - را، و قهراً مسألهی انسانیت را، حل کند. به عبارت دیگر، زیادهرویها و کجرویها و بدفهمیها، و به تبع اینها، تعدیها، ظلمها، نارساییهای روانی، مشکلات مربوط به خانواده و مشکلات مربوط به نحوهی اختلاط و امتزاج و ارتباطات دو جنس، هنوز جزو مسائل حل نشدهی بشریت است. یعنی بشری که در زمینههای مادّی، در زمینههای اجرام آسمانی، در اعماق دریاها، این همه کشفیات انجام داده و این همه دم از ریزهکاریهای روانشناسی و روانکاوی و مسائل اجتماعی و مسائل اقتصادی و سایر چیزها میزند و واقعاً هم در خیلی از این رشتهها پیشرفت کرده، در این مسأله درمانده است! اگر من بخواهم این نارساییها را حتّی فهرستوار بیان کنم، زمان زیادی میطلبد و شما خودتان هم واقفید.1370/10/04
لینک ثابت
بحمداللَّه انقلاب کمک عظیمی به جامعهی زنان کشور ما کرد. من خانوادهها و زنانی را دیدم و میبینم که واقعاً گذشت و فداکاری و دریادلی آنها در مقابل حوادث، از مردان بیشتر است. من با خانوادهی شهدا نشستوبرخاست نسبتاً زیادی دارم. مکرر این نکته را گفتهام که در میان خانوادههای شهدا، غالباً مادر شهید، برای تحمل این حادثهی مهم، روحیهی بهتر و برداشت بهتر و ظرفیت بیشتری نسبت به پدر شهید دارد. البته موارد عکس هم هست؛ اما اینگونه موارد تقریباً بیشتر است و من آن را بیشتر دیدهام. بر اثر این حادثهی عظیم انقلاب، خانمها خیلی خیلی پیش آمدند و رشد کردند. نقش زنان در انقلاب، یک نقش تعیینکننده بود؛ در جنگ، یک نقش تعیینکننده بود؛ در دوران آینده هم نقششان انشاءاللَّه تعیینکننده خواهد بود؛ به شرطی که ما این جهات ارزشی را در زن رعایت کنیم. اینهاست که تأمینکننده و تضمینکنندهی این آینده است. امیدواریم که خداوند شماها را تأیید کند.1370/10/04
لینک ثابت
باید مسائل ارزشی اسلام در جامعهی ما احیاء بشود. مثلاً مسألهی حجاب، یک مسألهی ارزشی است. مسألهی حجاب، مسألهیی است که اگرچه مقدمهیی است برای چیزهای بالاتر، اما خود یک مسألهی ارزشی است. ما که روی حجاب اینقدر مقیدیم، به خاطر این است که حفظ حجاب به زن کمک میکند تا بتواند به آن رتبهی معنوی عالی خود برسد و دچار آن لغزشگاههای بسیار لغزندهیی که سر راهش قرار دادهاند، نشود.
...
ما از دنیای غرب که آمدند زن بشری را در طول دورههای گذشته تا امروز اینقدر مورد تحقیر قرار دادند، طلبگاریم. شما ببینید در اروپا و در کشورهای غربی، تا اندکی پیش زنان حقوق مالی مستقلی نداشتند. من یک وقت بدقت آمارش را استخراج کردم و در صحبتی - ظاهراً در نماز جمعهی چهار، پنج سال پیش از این بود - آن را مطرح کردم. مثلاً تا اوایل قرن بیستم، با همهی آن ادعاهایی که شده است، با آن کشف حجاب عجیب و غریبی که در غرب روزبهروز هم بیشتر شده، با آن اختلاط جنسی بینهایت و بیمهار - که خیال میکنند این احترام کردن و ارزش دادن به زن است - درعینحال زن غربی حق نداشته از ثروتی که متعلق به خودش بوده، آزادانه استفاده کند! در مقابل شوهر، مالک دارایی خودش نبوده است. یعنی زنی که ازدواج میکرد، ثروت و دارایی و ملکش متعلق به شوهرش بود؛ خودش حق نداشت نسبت به آن تصرفی بکند؛ تا اینکه بتدریج حق مالکیت و حق کار، تا اوایل قرن بیستم به زنان داده شد. یعنی این مسألهیی که جزو اولیترین حقوق بشری است، از زن دریغ داشتند؛ اما فشار و تکیهی بیشتر را روی آن مسألهیی گذاشتند که درست نقطهی مقابل مسائل ارزشی واقعی است که در اسلام به آن اهتمام شده است. اینکه ما حالا در باب حجاب این همه تأکید داریم، علتش این است.
به نظر ما، بحثهایی که درباب پوشش زن میشود، بحثهای خوبی است که انجام میگیرد؛ منتها باید توجه کنید که هیچ بحثی در این زمینههای مربوط به پوشش زن، از هجوم تبلیغاتی غرب متأثر نباشد؛ اگر متأثر از آن شد، خراب خواهد شد. مثلاً بیاییم با خودمان فکر کنیم که حجاب داشته باشیم، اما چادر نباشد؛ این فکر غلطی است. نه اینکه من بخواهم بگویم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من میگویم چادر بهترین نوع حجاب است؛ یک نشانهی ملی ماست؛ هیچ اشکالی هم ندارد؛ هیچ منافاتی با هیچ نوع تحرکی هم در زن ندارد. اگر واقعاً بنای تحرک و کار اجتماعی و کار سیاسی و کار فکری باشد، لباس رسمی زن میتواند چادر باشد و - همانطور که عرض کردم - چادر بهترین نوع حجاب است.
البته میتوان محجبه بود و چادر هم نداشت؛ منتها همینجا هم بایستی آن مرز را پیدا کرد. بعضیها از چادر فرار میکنند، به خاطر اینکه هجوم تبلیغاتی غرب دامنگیرشان نشود؛ منتها از چادر که فرار میکنند، به آن حجاب واقعی بدون چادر هم رو نمیآورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار میدهد!
شما خیال کردهاید که اگر ما چادر را کنار گذاشتیم، فرضاً آن مقنعهی کذایی و آن لباسهای «و لیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ» و همانهایی را که در قرآن هست، درست کردیم، دست از سر ما بر میدارند؟ نه، آنها به این چیزها قانع نیستند؛ آنها میخواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عیناً اینجا عمل بشود؛ مثل زمان شاه که عمل میشد. در آن زمان، زن اصلاً پوشش و حجابی نداشت؛ حتّی در اینجاها وقتی نوبت به این کارها میرسد، بیبندوباری خیلی بیشتر هم میشود؛ کمااینکه در زمان شاه، بیبندوبارییی که در همین شهر تهران و بعضی دیگر از شهرهای کشور ما بود، از معمول شهرهای اروپا بیشتر بود! زن معمولی در اروپا، لباس و پوشش خودش را داشت؛ اما در اینجا آنطوری نبود. آنطور که دیده بودیم و شنیده بودیم و میدانستیم و مناظری که از آن وقت الان جلوی نظر من هست، انسان واقعاً حیرت میکند که چرا بایستی اینگونه بشود؛ کمااینکه در خیلی از کشورهای متأسفانه عقبماندهی مسلمان و غیرمسلمان هم همینطور است. بنابراین، باید بدقت و با نهایت کنجکاوی و بدون اغماض، مسائل ارزشی را رعایت کرد.1370/10/04
لینک ثابت
البته مسألهی خانواده خیلی مهم است. خانم(7) به طرحهای شورای فرهنگی، اجتماعی زنان اشاره کردند. همت مهمتان در این طرحها باید این باشد - و قاعدتاً هم هست - که واقعاً از کار زن گرهگشایی کنید؛ ببینید گرههای عمده کجاست. یکی از مهمترین گرهها در «خانواده» است؛ بروید ببینید در خانوادهها چه خبر است؛ خود شماها میدانید و میبینید. ببینید چه چیزی این نابسامانیها را به وجود میآورد؛ ریشههای آن را پیدا کنید و طرحهای بلندمدت بریزید، برای اینکه آن نابسامانیها برطرف بشود.
مسألهی مادری، مسألهی همسری، مسألهی خانه و خانواده، مسائل بسیار اساسی و حیاتی است. در همهی طرحهایی که ما داریم، بایستی «خانواده» مبنا باشد. یعنی شما اگر بزرگترین متخصص پزشکی یا هر رشتهی دیگری بشوید، چنانچه زن خانه نباشید، این برای شما یک نقص است. کدبانوی خانه شما باید باشید؛ اصلاً محور این است. اگر بخواهیم تشبیه ناقصی بکنیم، باید به ملکهی زنبور عسل تشبیه کنیم.
کانون خانواده، جایی است که عواطف و احساسات باید در آنجا رشد و بالندگی پیدا کند؛ بچهها محبت و نوازش ببینند؛ شوهر که مرد است و طبیعت مرد، طبیعت خامتری نسبت به زن است و در میدان خاصی، شکنندهتر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است - حتّی نه نوازش مادر - باید نوازش ببیند. برای یک مرد بزرگ، این همسر کاری را میکند که مادر برای یک بچهی کوچک آن کار را میکند؛ و زنان دقیق و ظریف، به این نکته آشنا هستند. اگر این احساسات و این عواطفِ محتاج وجود یک محور اصلی در خانه - که آن، خانم و کدبانوی خانه است - نباشد، خانواده یک شکل بدون معنا خواهد بود.
شما کار هم دارید، بیرون هم هستید، جراحیتان را هم میکنید، مریضتان را هم میبینید، فلان کار علمی را هم میکنید، فلان طرح را هم مینویسید، فلان درس را هم در دانشگاه میدهید - همهی اینها به جای خود محفوظ - اما بایستی سهم «خانه» را هم در نظر داشته باشید. البته سهم خانه، مثل همهی چیزهای دیگر، میتواند کمیتش فدای کیفیتش بشود؛ یعنی از کمیت کاستن. حضور بیستوچهارساعتهی زن در خانه، یک معنا دارد؛ ولی وقتی از آن بیستوچهار ساعت کم کردید، اما کیفیتش را بالا بردید، آن وقت یک معنای دیگری خواهد داشت. اگر دیدید آن کارتان به این قضیه ضربه میزند، باید برایش فکری بکنید. این، مهم و اساسی است؛ مگر در موارد اضطراری. در همهی چیزها ضرورتی وجود دارد که خارج از حد قاعده است. من قاعده را دارم میگویم؛ به استثناها کاری ندارم.1370/10/04
لینک ثابت
البته مسألهی خانواده خیلی مهم است. خانم(7) به طرحهای شورای فرهنگی، اجتماعی زنان اشاره کردند. همت مهمتان در این طرحها باید این باشد - و قاعدتاً هم هست - که واقعاً از کار زن گرهگشایی کنید؛ ببینید گرههای عمده کجاست. یکی از مهمترین گرهها در «خانواده» است؛ بروید ببینید در خانوادهها چه خبر است؛ خود شماها میدانید و میبینید. ببینید چه چیزی این نابسامانیها را به وجود میآورد؛ ریشههای آن را پیدا کنید و طرحهای بلندمدت بریزید، برای اینکه آن نابسامانیها برطرف بشود.
مسألهی مادری، مسألهی همسری، مسألهی خانه و خانواده، مسائل بسیار اساسی و حیاتی است. در همهی طرحهایی که ما داریم، بایستی «خانواده» مبنا باشد. یعنی شما اگر بزرگترین متخصص پزشکی یا هر رشتهی دیگری بشوید، چنانچه زن خانه نباشید، این برای شما یک نقص است. کدبانوی خانه شما باید باشید؛ اصلاً محور این است. اگر بخواهیم تشبیه ناقصی بکنیم، باید به ملکهی زنبور عسل تشبیه کنیم.
کانون خانواده، جایی است که عواطف و احساسات باید در آنجا رشد و بالندگی پیدا کند؛ بچهها محبت و نوازش ببینند؛ شوهر که مرد است و طبیعت مرد، طبیعت خامتری نسبت به زن است و در میدان خاصی، شکنندهتر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است - حتّی نه نوازش مادر - باید نوازش ببیند. برای یک مرد بزرگ، این همسر کاری را میکند که مادر برای یک بچهی کوچک آن کار را میکند؛ و زنان دقیق و ظریف، به این نکته آشنا هستند. اگر این احساسات و این عواطفِ محتاج وجود یک محور اصلی در خانه - که آن، خانم و کدبانوی خانه است - نباشد، خانواده یک شکل بدون معنا خواهد بود.
شما کار هم دارید، بیرون هم هستید، جراحیتان را هم میکنید، مریضتان را هم میبینید، فلان کار علمی را هم میکنید، فلان طرح را هم مینویسید، فلان درس را هم در دانشگاه میدهید - همهی اینها به جای خود محفوظ - اما بایستی سهم «خانه» را هم در نظر داشته باشید. البته سهم خانه، مثل همهی چیزهای دیگر، میتواند کمیتش فدای کیفیتش بشود؛ یعنی از کمیت کاستن. حضور بیستوچهارساعتهی زن در خانه، یک معنا دارد؛ ولی وقتی از آن بیستوچهار ساعت کم کردید، اما کیفیتش را بالا بردید، آن وقت یک معنای دیگری خواهد داشت. اگر دیدید آن کارتان به این قضیه ضربه میزند، باید برایش فکری بکنید. این، مهم و اساسی است؛ مگر در موارد اضطراری. در همهی چیزها ضرورتی وجود دارد که خارج از حد قاعده است. من قاعده را دارم میگویم؛ به استثناها کاری ندارم.1370/10/04
لینک ثابت
از اینکه دیدم بحمداللَّه جهت فکری زنان زبده و برگزیدهی کشور ما در سَمتی است که آیندهی آن انشاءاللَّه نویدبخش و خوشحال کننده است، خرسند شدم. من هم متقابلاً ولادت زهرای اطهر(سلاماللَّهعلیها) را، که الگوی زنان در طول تاریخ و برای همهی نسلهاست و نمونهی انسان کامل و طرف ملکوتی وجود انسان در ایشان متجلی است، به شما خواهران عزیز و به همهی زنان کشورمان و به همهی زنان مسلمان و به همهی مسلمین جهان تبریک عرض میکنم.1370/10/04
لینک ثابت
من در سال ۶۳ یا ۶۴ بود، به الجزایر رفتم. آنجا زنانی را دیدم که حجاب ایرانی داشتند؛ یعنی کاملاً پیدا بود که این حجاب، سوغات ایران بود. هیچ بروبرگرد نداشت! زنان جوانی در خیابانها راه میرفتند که حجاب ایرانی داشتند؛ اما در کنار این حجاب، فجیعترین شکل هیپیگری غربی هم در آنجا دیده میشد. مثلاً یک پسر جوان، از کمر به پایینش یک شلوار جین بود، از کمر به بالا هم لخت! نصف سبیلش را هم تراشیده و نصفش باقی مانده بود. جایی از صورتش را رنگ کرده و گل انداخته بود. یعنی همین چیزهای چرندی که نشاندهندهی ابتذال زندگی غربی است.1370/10/04
لینک ثابت
به نظر ما، بحثهایی که درباب پوشش زن میشود، بحثهای خوبی است که انجام میگیرد؛ منتها باید توجه کنید که هیچ بحثی در این زمینههای مربوط به پوشش زن، از هجوم تبلیغاتی غرب متأثر نباشد؛ اگر متأثر از آن شد، خراب خواهد شد. مثلاً بیاییم با خودمان فکر کنیم که حجاب داشته باشیم، اما چادر نباشد؛ این فکر غلطی است. نه اینکه من بخواهم بگویم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من میگویم چادر بهترین نوع حجاب است؛ یک نشانهی ملی ماست؛ هیچ اشکالی هم ندارد؛ هیچ منافاتی با هیچ نوع تحرکی هم در زن ندارد. اگر واقعاً بنای تحرک و کار اجتماعی و کار سیاسی و کار فکری باشد، لباس رسمی زن میتواند چادر باشد و - همانطور که عرض کردم - چادر بهترین نوع حجاب است.
البته میتوان محجبه بود و چادر هم نداشت؛ منتها همینجا هم بایستی آن مرز را پیدا کرد. بعضیها از چادر فرار میکنند، به خاطر اینکه هجوم تبلیغاتی غرب دامنگیرشان نشود؛ منتها از چادر که فرار میکنند، به آن حجاب واقعی بدون چادر هم رو نمیآورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار میدهد!
شما خیال کردهاید که اگر ما چادر را کنار گذاشتیم، فرضاً آن مقنعهی کذایی و آن لباسهای «و لیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ»(6) و همانهایی را که در قرآن هست، درست کردیم، دست از سر ما بر میدارند؟ نه، آنها به این چیزها قانع نیستند؛ آنها میخواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عیناً اینجا عمل بشود؛ مثل زمان شاه که عمل میشد. در آن زمان، زن اصلاً پوشش و حجابی نداشت؛ حتّی در اینجاها وقتی نوبت به این کارها میرسد، بیبندوباری خیلی بیشتر هم میشود؛ کمااینکه در زمان شاه، بیبندوبارییی که در همین شهر تهران و بعضی دیگر از شهرهای کشور ما بود، از معمول شهرهای اروپا بیشتر بود! زن معمولی در اروپا، لباس و پوشش خودش را داشت؛ اما در اینجا آنطوری نبود. آنطور که دیده بودیم و شنیده بودیم و میدانستیم و مناظری که از آن وقت الان جلوی نظر من هست، انسان واقعاً حیرت میکند که چرا بایستی اینگونه بشود؛ کمااینکه در خیلی از کشورهای متأسفانه عقبماندهی مسلمان و غیرمسلمان هم همینطور است. بنابراین، باید بدقت و با نهایت کنجکاوی و بدون اغماض، مسائل ارزشی را رعایت کرد.1370/10/04
لینک ثابت
باید مسائل ارزشی اسلام در جامعهی ما احیاء بشود. مثلاً مسألهی حجاب، یک مسألهی ارزشی است. مسألهی حجاب، مسألهیی است که اگرچه مقدمهیی است برای چیزهای بالاتر، اما خود یک مسألهی ارزشی است. ما که روی حجاب اینقدر مقیدیم، به خاطر این است که حفظ حجاب به زن کمک میکند تا بتواند به آن رتبهی معنوی عالی خود برسد و دچار آن لغزشگاههای بسیار لغزندهیی که سر راهش قرار دادهاند، نشود.
نقطهی مقابل این، درست همان فرهنگ رومی حاکم بر امروز اروپاست. آنها با همه چیز کنار میآیند، جز با دو، سه چیز؛ یکی از آنها - و شاید مهمترینش - حفظ این حالت حفاظ منضبط میان دو جنس زن و مرد است؛ یعنی خویشتنداری در مقابل چیزی که به آن آزادی جنسی گفته میشود. در مقابل این، بشدت سرسختند؛ هر کار دیگری بکنند، مهم نیست. از نظر آنها کسی مرتجع است که روی این مسأله تکیه بکند. اگر در کشوری، زنان با یک حدودی از مردان مجزا شدند، این میشود خلاف تمدن! راست هم میگویند؛ تمدن آنها که بر ویرانههای همان تمدن رومی بنا شده، چیزی جز این نیست؛ اما این از لحاظ ارزشی غلط است؛ عکسش درست است.1370/10/04
لینک ثابت