فقه سنتی و پویا در حوزهها، اساس، فقاهت است. فقه باید پیشرفت بکند. فقاهت به معنای خاص خود مورد نظر ماست. فقه به معنای عام - که آگاهی از دین است - در اینجا فعلا مورد بحث ما نیست؛ فقه به معنای خاص، یعنی آگاهی از علم دین و فروع دینی و استنباط وظایف فردی و اجتماعی انسان از مجموعهی متون دینی، که خیلی هم مهم است. انسان از قبل از ولادت تا بعد از ممات احوالی دارد، و این احوال شامل احوال فردی و زندگی شخصی اوست، و نیز شامل احوال اجتماعی و زندگی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و بقیهی شؤون اوست. تکلیف و سرنوشت همهی اینها در فقه معلوم میشود. فقه به این معنا مورد نظر ماست، که اسمش همان احکام فرعی است؛ استنباط احکام فرعی از اصول. این، اساس حوزههاست.
البته وقتی میگوییم فقه، مراد ما همین چیزی است که گفتیم. وقتی میگوییم فقاهت، مراد ما آن متد کاری و شیوهی کاری در حوزههاست. این شیوهی استنباط را به عنوان «فقاهت» اصطلاح میکنیم، که در کلمات فقها هم کم و بیش به همین معنا به کار میرود. روش فقاهت، یعنی همین روش رد فروع به اصول، و استنباط از اصول و مبانی استنباط - کتاب و سنت و عقل و اجماع - و کیفیت این استنباط و تقابل میان ادله و ترتیب و نوبتبندی ادلهی مختلف، که اول به چه مراجعه کنیم؛ فرضاً اول به ادلهی اجتهادی مراجعه میکنیم، به ظواهر مراجعه میکنیم؛ اگر ظواهر تعارض داشتند، چهکار بکنیم؟ اگر ظواهری نداشتیم، چهکار بکنیم؟ نوبت اصول عملیه کی میرسد؟ کدام اصل بر کدام اصل دیگر مقدم است؟ و از این قبیل. این شیوهیی که ما در علم اصول آن را میخوانیم، اسمش را «فقاهت» میگذاریم. پس، مبنا در حوزههای علمیه فقه است، به معنای آن علمی که گفته شد؛ و شیوهی فقاهت است، به این معنایی که بیان شد.
فقه و فقاهت باید در حوزهها پیشرفت بکند. این پیشرفت، هم از لحاظ عمق است، و هم از لحاظ سعه و فراگیری مسائل زندگی. فقه باید عمیق بشود؛ عمیقتر از آنچه که هست. همچنان که شما نگاه میکنید، فقه زمان علامهی حلی (رضواناللهعلیه)، از فقه زمان شیخ انصاری عمیقتر است؛ یعنی با آراء و نظرات گوناگون برخورد کرده و در طول زمان، عمق و پیچیدگی خاصی پیدا کرده است. فقه زمان مثلا محقق ثانی - علیبنعبدالعالی کرکی - نسبت به فقه زمان علامه، عمق بیشتری دارد. یا منبابمثال، فقه شیخ در مکاسب، از تعمق بیشتری برخوردار است. ما باید این عمق را روزافزون کنیم. عمق به معنای این نیست که به گوشهها و حواشی و تدقیقات زاید بپردازیم؛ نه، مسأله را حلاجی کردن، آن را به روشهای نوی تحقیق زدن، و به وسیلهی آنها آن را عمیقتر کردن است. کسی که اهل تحقیق باشد، در میدان عمل میتواند این شیوهی تحقیق را بشناسد. ما باید به فقه عمق ببخشیم. از سطحینگری در فقه بایستی پرهیز بشود. امروز فقه ما باید از فقه زمان شیخ و شاگردان شیخ و شاگردان شاگردان شیخ - که بزرگان دورهی ماقبل ما هستند - عمیقتر باشد. در مسائل، ما بههیچوجه نباید سطحی فکر کنیم. باید به فقه پیچیدگی و عمق ببخشیم. این، یک بعد از ابعاد پیشرفت فقاهت است.
بعد دیگر، سعه و فراگیری مسائل زندگی است؛ یعنی ما باید به بعضی از ابواب - آن هم ابواب دارای اهمیت فردی، نه اهمیت اجتماعی - اکتفا نکنیم؛ مثلا ابواب طهارت. شما الان نگاه کنید ببینید، تعداد کتبی که در باب طهارت نوشته شده، چهقدر است؛ تعداد کتبی که در باب جهاد، یا در باب قضا، یا در باب حدود و دیات، یا در باب مسائل اقتصادی اسلام نوشته شده، چهقدر است. خواهید دید آن اولی بیش از این دومی است؛ از بعضیها که خیلی بیشتر است. بعضی از کتب دورهیی ما، حتی کتاب جهاد را ندارد. مثلا صاحب «حدائق» و بسیاری از فقهای دیگر، لازم ندانستند جهاد را که یکی از اصول اسلام و شریعت است، بحث کنند. البته «حدائق» دوره نیست - نقص دارد - اما از محلی که جهاد را باید بررسی کنند، خیلی گذشته و بحث نکردهاند. جهاد در آخر عبادات و قبل از ورود در معاملات و عقود است. خیلیهای دیگر هم - مثل مرحوم نراقی - بحث نکردند؛ عدهیی هم که بحث کردند، خیلی مختصر بحث کردند و مثلا میبینید که آن پیچیدگیهای علمی را در بعضی از کتب به کار نبردند. ما باید به فقه وسعت بدهیم؛ یعنی فقه ما باید از لحاظ سعهی سطح فقاهت پیشرفت کند و همهی مسائل زندگی را شامل بشود. امروز خیلی از مسائل هست که از لحاظ فقهی برای ما روشن نیست؛ حتّی میخواهم این را بگویم که در بعضی از ابواب فقه، برخی از فروع هست که قدمای ما به آنها رسیدگی کردند و احکام آن را بیان نمودند؛ اما متأخرین حتّی آنها را هم بحث نکردند. یعنی شما امروز اگر به «مبسوط» شیخ (رضواناللَّهعلیه) یا مثلاً به «تحریر» علامه مراجعه بفرمایید، فروع بیشتری خواهید یافت، تا به خیلی از کتب فقهایی که بعد از اینها آمدند؛ و بخصوص فقهایی که نزدیک به زمان ما هستند و به فروع اهمیت کمتری میدهند؛ در حالی که این فروع هر کدام نقشی در زندگی جامعه دارند. پس، فقه بایستی گسترش پیدا کند.
امروز فقه ما باید احکام معاملات را خوب برسد؛ احکام اجاره را به شکل جهانی خوب نگاه کند؛ احکام انواع و اقسام قراردادها را از شرع مقدس استنباط و بیان کند. خیلی از اینها هست که امروز برای ما روشن نیست. شما ببینید یک مضاربهی ما - که برای آن خیلی هم تره خرد نمیکردیم - میتواند علیالفرض بانکداری را اداره بکند. خیلی خوب، چرا ما در کتب فقهیه و ابواب مختلف فقهیه تفحص لازم نکنیم، تا راههایی را برای ادارهی زندگی پیدا نماییم؟ پس، هم از لحاظ سطح بایستی پیشرفت بکند و گسترش بیشتری پیدا نماید، و هم از لحاظ روش. همین روش فقاهتی که عرض شد، احتیاج به تهذیب، نوآوری و پیشرفت دارد. باید فکرهای نو روی آن کار بکنند، تا اینکه بشود کارایی بیشتری به آن داد.1370/06/31
نوآوری و شکوفایی امروز فقه ما باید احکام معاملات را خوب برسد؛ احکام اجاره را به شکل جهانی خوب نگاه کند؛ احکام انواع و اقسام قراردادها را از شرع مقدس استنباط و بیان کند. خیلی از اینها هست که امروز برای ما روشن نیست. شما ببینید یک مضاربهی ما - که برای آن خیلی هم تره خرد نمیکردیم - میتواند علیالفرض بانکداری را اداره بکند. خیلی خوب، چرا ما در کتب فقهیه و ابواب مختلف فقهیه تفحص لازم نکنیم، تا راههایی را برای ادارهی زندگی پیدا نماییم؟ پس، هم از لحاظ سطح بایستی پیشرفت بکند و گسترش بیشتری پیدا نماید، و هم از لحاظ روش. همین روش فقاهتی که عرض شد، احتیاج به تهذیب، نوآوری و پیشرفت دارد. باید فکرهای نو روی آن کار بکنند، تا اینکه بشود کارایی بیشتری به آن داد. 1370/06/31
نوآوری و شکوفایی مسألهی پانزدهم این است که در امتحانات طلاب - که بسیار هم مهم است - ممتحنان باید با روش خود، طلاب را از غور بیحاصل در بعضی از کارهای کوچک و ریز و عبارتها و ریزهکاریها و پرداختن به حواشی و امثال اینها برحذر بدارند و بیرون بکشند. اینطور نباشد که طلبه خیال کند اگر بخواهد امتحان بدهد، بایستی مثلا اینگونه در جزییات دقت بکند و این ریزهکاریها را بداند، و نتیجتا از آن مسائل اصلی باز بماند. البته در درسها هم باید این نکته رعایت شود، اما عمده در امتحان است. نه تنها طلاب را بایستی از غور بیحاصل در بعضی از کارهای کوچک برحذر بدارند، بلکه بیشتر باید آنها را به تحقیق، به تفحص، به آزاداندیشی، به سعهی مسائل مورد نظر و نوآوری سوق بدهند.
آخرین مسأله، مسألهی کتابهای درسی است. این کتابهای درسی ما ابدی نیست که باید تا آخر گفت: «ثلاثة لیس لها نهایة؛ رسائلٌ، مکاسبٌ، کفایة». نه، یک روز رسائل نبود، یک روز مکاسب نبود، ملایی مثل شیخ درست شد. یک روز کفایه نبود، ملایی مثل آخوند درست شد. اینچنین نیست که ما خیال کنیم تحصیل حتماً از طریق این کتابهاست؛ نه، نگاه کنیم، عیب این کتابها را پیدا کنیم و یک کتاب بیعیب در اختیار بگذاریم؛ ببینیم آیا این ترتب علمی درست است، یا درست نیست؛ اگر دیدیم درست نیست، شکل درستش را پیدا کنیم. هیأتهایی برای نوشتن کتاب، نوشتن مطالب جدید، فقه مقارن را در حوزه باب کردن، و خلاصه روشهای نو را در کتابهای درسی هم به کار گرفتن، باید اختصاص پیدا کند. 1370/06/31
لبّ فقاهت ، فهم حقیقت دین و بیان آن به مردم عن امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) انّه قال: الفقیه کلّ الفقیه من لم یقنّط النّاسمن رحمةاللَّه و لم یؤیسهم من روحاللَّه و لمیؤمنهم من مکراللَّه(1) احادیث متعددی با این مضمون هست. خلاصهی حرف این احادیث این است که حقیقت را آنچنان که هست، برای مردم بیان بکند؛ نه با سختگیریها و تنگنظریها و دخالت دادن برخی کجفهمیها مردم را مأیوس بکند، نه با هویپرستی و تبعیت از رأی غیرمتکی به مبانی، مردم را از مکر الهی ایمن بکند و به گناهان تشویق نماید. لبّ فقاهت این است: فهم حقیقت دین و حقیقت شریعت و بیان آن به مردم.1370/06/31
1 )
قصار 90 : وَ قَالَ ( عليه السلام ) : الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ . ترجمه: و آن حضرت فرمود: فهميده كامل كسى است كه مردم را از رحمت خدا نا اميد نكند، و از لطف الهى مأيوس نسازد، و از مجازات حق ايمن ننمايد
جدایی دین از سیاست فکر وحدت دین و سیاست را، هم در تفقه و هم در عمل دنبال بکنید. آقایان بدانند که فکر جدایی دین و سیاست، به عنوان یک آفت، بکلی ریشهکن نشده است. متأسفانه هنوز در حوزهها کسانی هستند که خیال میکنند حوزه باید به کار خودش مشغول بشود، اهل سیاست و اهل ادارهی کشور هم مشغول کار خودشان باشند؛ حداکثر اینکه با هم مخالفتی نداشته باشند! اما اینکه دین در خدمت ادارهی زندگی مردم باشد و سیاست از دین تغذیه بکند، هنوز در بعضی از اذهان درست جا نیفتاده است. ما بایستی این فکر را در حوزه ریشهدار کنیم؛ به این شکل که هم فقاهت را اینطور قرار بدهیم، و هم در عمل اینگونه باشیم. یعنی چه؟ یعنی استنباط فقهی، بر اساس فقه ادارهی نظام باشد؛ نه فقه ادارهی فرد.1370/06/31
انس با قرآن در عین حالی که فقاهت اساس امر است، نباید از دیگر علوم اسلامی در حوزهها غفلت بشود. مثلا میبایست علم قرآن، شناسایی قرآن، فهم قرآن و انس با قرآن به عنوان یک علم و یک رشته در حوزهها وجود داشته باشد. طلاب ما باید قرآن و یا لااقل بخشی از قرآن را حفظ کنند، یا حداقل با آن مأنوس باشند. چهقدر مفاهیم اسلامی در قرآن هست که اگر ما بخواهیم در فقه بحث کنیم، به فکر آنها نمیافتیم. این انزوای قرآن در حوزههای علمیه و عدم انس ما با قرآن، برای ما خیلی مشکلات درست کرده است و بعد از این هم خواهد کرد و به ما تنگنظری خواهد داد.1370/06/31
تجملگرایی مطلب چهاردهم - که شاید یکی از مهمترین، بلکه باید گفت مهمترینِ این مسائل است - مسألهی تهذیب اخلاق در حوزههای علمیه است؛ که ما چون راجع به این مسأله زیاد صحبت کردهایم و مکرر عرض کردهایم، نخواستیم که دربارهی آن تفصیل زیادی بدهیم. مسألهی تهذیب اخلاق، مسألهی سادهزیستی، مسألهی اعراض از زخارف دنیا را بایستی در حوزههای علمیه جدی گرفت. اینطور نباشد که طلبه به خاطر خانهاش - که دو خیابان تا محل درس فاصله دارد - به فکر ماشین شخصی بیفتد. ماشین چیست؟ از اول، بنای کار طلبگی بر عسرت و بیاعتنایی به زخارف دنیوی بود؛ اما حالا فورا به فکر بیفتیم که یک ماشین شخصی و یک خانهی کذایی داشته باشیم! البته باید حداقل معیشتی وجود داشته باشد؛ طوری که انسان ذهنش مشغول آن چیزها نباشد و بتواند درسش را راحت بخواند و کار لازم و مورد توقع را انجام بدهد؛ اما اینطور نباشد که طلبگی هم به چیزی مثل بقیهی کارهای دیگری که بعضی میکنند - دنبال تجملات و دنبال زخارف و امثال اینها رفتن - تبدیل شود. این عیب خیلی بزرگی است که باید بشدت از آن جلوگیری شود.1370/06/31
حکمت, حوزههای علمیه, رواج فلسفه در حوزهها فلسفه هم اگرچه در حوزهها رایج است، اما درحقیقت باید گفت که مهجور است. فلسفه باید در حوزهها رواج پیدا کند.1370/06/31
حوزههای علمیه, تبلیغ, هجرت روحانیون, تبلیغ, هجرت روحانیون, مبلغان در حوزه باید به تبلیغ به صورت جدی توجه بشود؛ یعنی برای تبلیغ برنامهریزی شود. این ذخیرهی عظیم در حوزه - اینهمه روحانی جوانِ آمادهی حرف زدن و تبلیغ کردن - در اختیار ماست.1370/06/31
علامه مجلسی امروز خیلی از مسائل هست که از لحاظ فقهی برای ما روشن نیست؛ حتّی میخواهم این را بگویم که در بعضی از ابواب فقه، برخی از فروع هست که قدمای ما به آنها رسیدگی کردند و احکام آن را بیان نمودند؛ اما متأخرین حتّی آنها را هم بحث نکردند. یعنی شما امروز اگر به «مبسوط» شیخ (رضوان اللّه علیه) یا مثلًا به «تحریر» علامه مراجعه بفرمایید، فروع بیشتری خواهید یافت، تا به خیلی از کتب فقهایی که بعد از اینها آمدند؛ و بخصوص فقهایی که نزدیک به زمان ما هستند و به فروع اهمیت کمتری میدهند؛ در حالی که این فروع هرکدام نقشی در زندگی جامعه دارند. پس، فقه بایستی گسترش پیدا کند.1370/06/31
ملا احمد نراقی شما الآن نگاه کنید ببینید، تعداد کتبی که در باب طهارت نوشته شده، چقدر است؛ تعداد کتبی که در باب جهاد، یا در باب قضا، یا در باب حدود و دیات، یا در باب مسائل اقتصادی اسلام نوشته شده، چقدر است. خواهید دید آن اولی بیش از این دومی است؛ از بعضیها که خیلی بیشتر است. بعضی از کتب دورهیی ما، حتّی کتاب جهاد را ندارد. مثلًا صاحب «حدائق» (159) و بسیاری از فقهای دیگر، لازم ندانستند جهاد را که یکی از اصول اسلام و شریعت است، بحث کنند. البته «حدائق» دوره نیست نقص دارد اما از محلی که جهاد را باید بررسی کنند، خیلی گذشته و بحث نکردهاند. جهاد در آخر عبادات و قبل از ورود در معاملات و عقود است. خیلیهای دیگر هم مثل مرحوم نراقی (160) بحث نکردند؛ عدهیی هم که بحث کردند، خیلی مختصر بحث کردند و مثلًا میبینید که آن پیچیدگیهای علمی را در بعضی از کتب به کار نبردند. ما باید به فقه وسعت بدهیم؛ یعنی فقه ما باید از لحاظ سعهی سطح فقاهت پیشرفت کند و همهی مسائل زندگی را شامل بشود.1370/06/31
نقش تاریخی حوزههای علمیه در بقای دین و تقویت روحیه دینی مردم در جامعهی ما چه در گذشته، چه حال و چه در آینده در بارهی این نقش[حوزه های علمیه]باید خیلی مطالعه و تدبر بشود. از مجموعهی روحانیت، بخصوص حوزهی علمیه را انتخاب کردیم؛ چون اینجا مزرع علمای دین و پرورشگاه نهالهای بالندهی فقاهت در آینده است. این حوزهها در طول زمان توانستهاند اولًا دین را حفظ و تبیین کنند که اگر زحمات حوزههای علمیه از آغاز تا امروز نمیبود، یقیناً از دین و حقایق دینی چیزی باقی نمیماند؛ بقای دین مدیون تلاش علمی حوزههاست ثانیاً توانستهاند روحیهی دینی مردم را تقویت کنند. از این حوزهها بوده است که علما و مبلّغانی برخاستند و در میان مردم تبلیغ دین کردند و روحیهی دینی را در مردم تقویت نمودند و همچنین توانستند فکر جامعه را هدایت کنند. از هزار سال پیش تا امروز یعنی بعد از دوران حدیث و متنگرایی، و از اول دوران استدلال این حوزههای علمیه بودند که توانستند فکر دینی مردم را هدایت کنند و به آنها روحیهی دینی بدهند و دین را حفظ نمایند. در طول زمان، در مسائل سیاسی هم این حوزهها تأثیر گذاشتند، و ما این را در تاریخ گذشتهی خودمان هم دیدهایم؛ مثل دوران علامهی حلی (رضوان اللّه علیه) که مدرسهی سیار داشت و طلاب را حتّی با خود در شهرها و بلاد گوناگون حرکت میداد؛ و قبل از آن، در زمان شیخ طوسی و شاگردان آن بزرگوار، که در آفاق دنیای اسلام پخش میشدند چه در طرف شرق، چه در طرف غرب؛ مثل شهرهای شام و طرابلس و مصر و دیگر مناطق و یا در زمان سیّد مرتضی و چه در زمانهای نزدیک به زمان ما، مثل دوران قبل از شیخ انصاری زمان مرحوم کاشف الغطاء که حوزههای علمیه آن وقت در وضع تحولات جاری زندگی مؤثر بودند؛ و بعد شاگردان شیخ انصاری مثل مرحوم میرزای شیرازی و بعد آخوند خراسانی و دیگرانی که نقش آنها را در قضایای قبل از مشروطیت و در خود قضیهی مشروطیت و بعد از آن تا زمان ما، همه میدانند (یعنی باید گفت همه هم نمیدانند. متأسفانه این جزو مباحث کم تحقیق شده و کمکار ماست؛ باید همه بدانند. اینها چیزهای دانسته شده و شناختهشده و ثبت و ضبطشدهیی است)؛ و چه در زمان ما، که تحرک ملت و تحقق انقلاب اسلامی و حدوث جامعهای با پایههای اسلامی، به وسیلهی حوزههای علمیه انجام گرفت. استاد حوزهی علمیه بود که پیشاهنگ بود. طلاب و فضلای حوزهی علمیه بودند که در سرتاسر کشور، سربازان آن فرمانده و آن رهبر بودند. کاری انجام گرفت که در طول تاریخ اسلام، از بعد از صدر اول تا امروز انجام نگرفته بود، و آن تحقق این نظام اسلامی بود. در دوران بعد از انقلاب تا امروز هم که حضور طلاب و حوزههای علمیه در مراحل مختلف انقلاب واضح است. پس، حوزهی علمیه از جهات مختلف برای جامعه یک نقش حیاتی دارد و همانطور که عرض کردیم این باید مورد تدبر قرار بگیرد؛ یعنی کسانی روی این فکر کنند، تحقیق کنند، مواد لازم را جمعآوری کنند و در این زمینه فکر نو ارائه نمایند.1370/06/31