newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
شهید آیت‌الله مفتح

شهید مفتح یكی از چهره‌های فاضل و برجسته بود و یكی از روحانیون متجدد بود. یعنی جزو كسانی بود كه معتقد بود، حوزه‌ی علمیه باید این حصاری را كه به دور خودش كشیده، باز كند.1364/09/26
لینک ثابت
وحدت حوزه و دانشگاه

وحدت حوزه و دانشگاه عبارت از این است كه ما این دو كانون علمی، این دو مركز تعلیم و تعلّم را از لحاظ اخلاق حاكم بر آنها، از لحاظ سیستم و سازماندهی حاكم بر آنها، و از لحاظ برخی از محتواها به هم نزدیك كنیم.1364/09/26
لینک ثابت
آقانجفی قوچانی

ما متأسفانه یك تحلیل درست و حسابی از زندگی طلبگی نداریم. تا این نكات و ظرائف توی آن منعكس شده باشد. معمولاً شرح حالهایی كه هست متوجه به این خصوصیات و این نكات نیست. این كتاب زندگی مرحوم آقانجفی قوچانی كه به اسم سیاحت شرق منتشر شده خیلی چیز جالبی است. من به برادران و خواهران توصیه می‌كنم كتاب را بخوانند. خود مرحوم آقا نجفی یك شخصیت بسیار ممتازی بوده، یك انسان معنوی بوده. مرحوم شهید مطهری ایشان را دیده بود در قم. و به من می‌گفت ایشان اهل مكاشفه و اهل معنا بودند. كتاب دیگری ایشان دارد به نام سیاحت غرب كه در احوال عالم برزخ و پس از مرگ نوشته شده به شكل داستانی. مرحوم مطهری می‌گفتند من احتمال قوی می‌دهم كه اینها مكاشفات این مرحوم هست، كه به این شكل در كتاب سیاحت غرب آن را ثبت كرده. یك چنین شخصیتی. آن‌جا منعكس است، كه طلبه چه‌جوری درس می‌خواند و چه‌جوری تلاش می‌كند و چه‌جور پای درس استاد می‌رود، و استاد را انتخاب می‌كند و چه‌جور عبادت می‌كند و چه‌جور گرسنگی می‌كشد، البته زمان آقانجفی با حالا یك مقداری فرق می‌كند، و ما نمی‌گوئیم صد در صد آنجور است. نه، خیلی چیزها هست كه زمان مرحوم آقا نجفی نبود و خوب هست، امروز، هست. بهتر از آن هم هست.1364/09/26
لینک ثابت
وحدت حوزه و دانشگاه

یك چیز دیگری كه به نظر من توی حوزه‌های علمیه وجود دارد و به آن توجه می‌شود و اهتمام می‌شود و خوب است كه در دانشگاهها بیاید، احساس وظیفه كردن در این درس خواندن است.1364/09/26
لینک ثابت
دانشگاه اسلامی

اگر قرار باشد كه دانشگاه ما در عین این‌كه دانشگاه اسلامی است -یعنی علوم اسلامی در آن‌جا تدریس می‌شود، مسائل ضد اسلامی در آن جاها نمی‌آید، قیافه و شكل ظاهری دانشگاه هم اسلامی است- اما همان اخلاق دانشگاه غربی و سوغات فرنگی را باز هم داشته باشد و حفظ كند این چیز مطلوبی نیست، چیز خوبی نیست. چون غیر از محتوای درسی و علمی محتوای اخلاقی كه بخش عمده‌ای از فرهنگ انسان را و یك مجموعه را تشكیل می‌دهد این چیز قابل توجهی است، باید به آن توجه بكنید.1364/09/26
لینک ثابت
تبلیغ, مبلغان

ما برای انتقال معارف اسلامی به اعماق جامعه و به دبیرستانها، به دانشجویان دانشگاهها، به دانش‌آموزان دبیرستانها و به خیلی از نقاط این جامعه احتیاج داریم به انسانهایی كه از اسلام و از مبانی اسلامی و از تفكر الهی اسلام آگاه باشند.1364/09/26
لینک ثابت
دانشگاه اسلامی, جامعه اسلامی

ما هم حوزه لازم داریم هم دانشگاه، وحدت از آن طرف به این معنا هم نیست كه اینها یك وحدت جهت‌گیری كلی داشته باشند، چون این حاصل است، انقلاب این را بوجود آورده است. انقلاب فرهنگی به خصوص در دانشگاه یك چنین چیزی را بوجود آورده و باید بیاورد. ما اگر شعار وحدت حوزه و دانشگاه را هم سر نمی‌دادیم جهت دانشگاهایمان هم باید عوض می‌كردیم باید اسلامی می‌كردیم. باید به سمت هدفها و آرمانهای انقلاب دانشگاه را هدایت می‌كردیم و بر اساس آنها باید برنامه‌ریزی می‌كردیم، این یك چیز طبیعی است. بنابراین وحدت حوزه و دانشگاه كه می‌گوئیم یك چیزی بیش از اینها و زائد بر اینها بایستی باشد. والّا اینها بطور طبیعی وجود دارد. ما اگر بعد از آنی كه یك انقلاب بر مبنای اسلام كردیم و مردم ما در راه این انقلاب این همه فداكاری كردند، تلاش كردند، شهید دادند، سرمایه‌گذاریهای بسیار گران قیمت كردند، با استكبار جهانی به خاطر تكیه‌ی به اسلام و محور قرار دادن اسلام ما درافتادیم، دشمنیهای قطبهای عظیم قدرت را در دنیا به سمت خودمان متوجه كردیم، به خاطر این‌كه دم از اسلام زدیم. اگر بعد از همه‌ی این ماجراها یكهو این ملت ببیند كه دانشگاهش، محل پرورش انسانهای اداره‌كننده‌ی كشور در آینده‌اش، جهت این انقلاب و این آرمانها و این اسلامها را ندارد، این‌كه نقض غرض است. این‌كه قابل قبول نیست، قابل تَوَفُّه نیست، طبیعی است كه دانشگاه انقلاب و دانشگاه جامعه‌ی اسلامی باید همان جهت‌گیریها را و همان هدفها را داشته باشد. این هم بنابراین مقصود از وحدت حوزه و دانشگاه این نمی‌تواند باشد.1364/09/26
لینک ثابت
جامعه اسلامی

امروز هنوز هم در جامعه‌ی انقلابی و اسلامی ما آن كسانی كه در دانشگاههای گذشته درس خواندند، جامعه‌ی تحصیل‌كرده‌ها و درس‌خوانده‌ها -یك مجموعه‌ای را فرض كنیم تحصیل‌كرده‌ها و درس‌خوانده‌ها- كسانی كه متخصص شدند و مدرك گرفتند، این مجموعه، كه البته این مجموعه توی آن همه جور آدم هست. از بهترین آدمها ممكن است توی اینها باشد، آدمهای متوسط هم باشند، آدمهای منفی هم باشند، اما این مجموعه بطور كلی -مثل بقیه‌ی مجموعه‌هایی كه در خدمت انقلاب قرار گرفتند- نمی‌تواند بگوید در خدمت انقلاب قرار گرفته.1364/09/26
لینک ثابت
جهاد سیاسی

شهید مفتح معتقد به مبارزه بود. آن روزها هنوز مبارزه‌ی سیاسی قوی و عمیقی در حوزه نبود. و انقلاب و نهضت روحانیت هنوز شروع نشده بود، اما مبارزه‌ی برای گسترش فكر اسلامی و مبارزه برای پیدا كردن مفاهیم جدید در اسلام وجود داشت. مبارزه بود، این هم یك مبارزه بود.1364/09/26
لینک ثابت
منش طلبگی

درس در حوزه‌های علمیه یك عبادت محسوب می‌شود. تربیت طلبگی از اوّل این است، درس یك عمل عبادی است. لازمه‌اش این است كه این كار مقدس به حساب بیاید. اساتیدی كه قبل از درس وضو می‌گیرند تا با وضو بروند سر درس و طلابی كه پیش از رفتن به جلسه‌ی درس وضو می‌گیرند تا با وضو در درس حاضر بشوند، در حوزه‌ها كم نیستند. این یكی از چیزهای معمولی و رائج است كه وضو بگیرند بروند درس. درس را آن روزی كه در حوزه‌ها هیچ امتحانی وجود نداشت و هیچكس از كسی نمی‌پرسید كه شما چقدر درس خواندید و بیا ببینم چی خواندید. درس را در همان روزها هم طلبه‌ی حوزه با شوق و رغبت و به صورت خستگی‌ناپذیر و با فراموش كردن بسیاری از جلوه‌های زندگی دنبال می‌كرد هیچ انگیزه‌ای جز انگیزه‌ی معنوی و اخروی و الهی نمی‌تواند یك طالب علم را آن وقتی كه از او نمی‌پرسند آقا شما چی خواندید و پیش كی خواندی؟ اینجور وادار به درس خواندن نمی‌كند. ما متأسفانه یك تحلیل درست و حسابی از زندگی طلبگی نداریم.1364/09/26
لینک ثابت
منش طلبگی

عبادت دانستن درس و به عنوان یك كار عبادی یك وظیفه‌ی شرعی و الهی درس خواندن این یك چیز فوق‌العاده مهمی در حوزه‌های علمیه هنوز هم هست. هنوز هم شما ببینید آن جوانی كه پا می‌شود می‌رود طلبه می‌شود، از دانشگاه می‌رود، از دبیرستان می‌رود، از روستا می‌رود، از شهر می‌رود. می‌روند طلبه می‌شوند. وقتی كه شما بروید از او بپرسید چرا طلبه شدی؟ می‌خواهی چكار بكنی؟ می‌بینید كه این، یك هدف معنوی این را كشانده آورده، البته استثنا دارد. مواردی ممكن است كسانی استثنا باشند، انگیزه‌های دیگر داشته باشند اما روال این است، رنگ عمومی این است. به دنبال یك هدف معنوی آمده. می‌گوید آمدم اسلام را بفهمم، اسلام را تحقیق كنم. آمدم راهنمائی كنم مردم را یاد بگیرم راهنمائی كنم مردم را. اصلاً از اوّل انگیزه این است. در حالی كه در دانشگاه قبلی ما و فرهنگ دانشگاهی ما این نبود. اگر از یك دانشجو می‌پرسیدند آقا شما چرا آمدی دانشجو بشوید؟ می‌گفت، آمدم تا یك شغل خوب پیدا كنم، آمدم بشوم مثلاً پزشك، بشوم مهندس، بشوم نمی‌دانم چه، و هیچ ابائی نبود از این‌كه بگوید كه آدم تا یك مثلاً درآمد خوبی در آینده داشته باشم، زندگی‌ام را می‌خواهم خوب تأمین بكنم. در عرف حوزه‌ی علمیه این عیب است، اگر از یك طلبه‌ای بپرسند آقا شما برای چی آمدی؟ اگر در دلش هم تأمین زندگی آینده باشد، جرأت نمی‌كند به زبان بیاورد، این یك عیب محسوب می‌شود كه اِ یك نفر بیاید طلبه بشود برای این‌كه زندگی‌اش را تأمین بكند! این یك ارزش منفی است، یك نقطه‌ی منفی و سیاه است. ببینید همین خُلق، همین روحیه، اگر بیاید توی دانشگاه، اگر ما بتوانیم همین یك قدم را برداریم؛ كانال بزنیم بین حوزه و دانشگاه روحیه‌ی درس را، عبادت دانستن و به عنوان وظیفه‌ی الهی انجام دادن، این را ما منتقلش كنیم به دانشگاه كه البته این انتقال كار آسانی هم نیست. اما ببینید چه قیامت عظیمی برپا خواهد شد.1364/09/26
لینک ثابت
تحول در حوزه

به نظر ما در حوزه‌های علمیه بایستی اهداف جداگانه‌ای را مورد توجه قرار داد. یك هدف، ساختن مجتهد فقیه متخصص فنی، باید فقهائی باشند و مجتهدینی باشند؛ این یك هدف، افرادی با استعدادهایی در حدّ خاص، و با شوق و علاقه بایستی بروند طرف اینجور درس خواندن و به سمت آن رفت. در كنار اینها كسانی باشند كه قدرت استنباط پیدا كنند و بتوانند از منابع اسلامی معارف الهی را به دست بیاورند، اما نه به قصد اِفتاء. نه به قصد این‌كه در فقه یك انسان متبحر متخصص در فقه بشوند، نه! به قصد این‌كه بتوانند معارف اسلامی را كه بحثهای فراوان و كتابهای فراوان و مباحث لازم برای به خصوص جامعه‌ی امروز ما در آنها هست اینها را استخراج بكنند و دراختیار مردم بگذارند، در اختیار نظام بگذارند. و ما امروز چقدر احتیاج داریم به اینجور استنباطها. در حقیقت مجتهدین درجه‌ی دو كه اینها اگر چه از لحاظ عمق فقهی و درسی درجه‌ی دو هستند اما ممكن است از لحاظ سعه‌ی نظر و مُتِحَنِّن بودن از آن دسته‌ی اوّل حتی قویتر و بالاتر و همه‌جانبه‌تر باشند.
یك هدف دیگر برای مبلغین آن كسانی كه می‌توانند اسلام را تبلیغ كنند، تبیین كنند برای مردم، درس بخوانند برای این‌كه بشوند یك مبلّغ، ممكن است مجتهد هم اصلاً نشوند. لازم هم نیست، قدرت اجتهاد و استنباط پیدا كند. تا حالا هم همینجور بوده، یعنی آنهایی كه متخرجین حوزه‌ی علمیه بودند بعضی مجتهدین عالی‌مقام سطح بالا شدند همه آنجور نشدند. بعضی مجتهدین درجه‌ی دو شدند كه به كار همان رفع نیازهای آنچنانی می‌آمدند. بعضی‌ها هم مبلغین شدند اما بی‌برنامه اینكار انجام گرفته، لذا ریخت و پاش زیاد داشته است. هدر دادن امكانات و نیروها زیاد توی آن وجود داشته. از اوّل این را مشخص كنند، پایه‌ای را معلوم كنند همه، تا آن پایه برسند، بعد راهها منشعب بشود و عوض بشود. تخصص‌گرائی یك اخلاق دانشگاهی است كه می‌تواند وارد حوزه‌ها بشود و با هدفهای مختلف، رشته‌های درسی گوناگون و روشهای گوناگون بوجود بیاید.1364/09/26

لینک ثابت
سابقه مبارزاتی شهید مفتح

هنگامی که نهضت روحانیت و نهضت اسلامی شروع شد و مبارزات حادّ روحانیت در سالهای چهل‌ویک، چهل‌ودو و بعد از آن یکی از روحانیون با نام و نشان که عملاً در صحنه‌های مبارزه بود و با سخنرانی و بیان حقایق تلاش خودش را به صورت خیلی قوی ابراز می‌کرد، مرحوم مفتح بود. ایشان منبر گرم و گیرائی هم داشتند ظاهراً من ندیده بودم، آن وقتها مسافرت می‌کردم، آبادان می‌رفتم که جای حساسی بود و دستگاه هم روی آن جاها خیلی حساس بود و جاهای دیگر مسافرت می‌کردم، تهران هم که بودند یا می‌آمدند سخنرانی می‌کردند. یکی از آن گویندگان پرشور فاضل روشنفکر و آگاه به مسائل اسلام و انقلاب، یک چنین عنصری بود از ابعاد کار انقلابی و کار مبارزی.
در دانشکده‌ی الهیات حضور این شهید عزیز در دوران اختناق یک حضور بسیار بابرکتی بود. هم از نظر رشد و اشاعه‌ی تفکرات اسلامی عمیق و جدید، هم از لحاظ مقابله‌ی با امواج خنثی‌سازی حرکت دانشکده‌ی الهیات، در خود این دانشکده یک امواج ضد اسلامی وجود داشت. شاید به عمد مراکز فکری ضد اسلامی در این‌جا کاشته شده بود، بوجود آورده شده بود. برای این‌که از داخل خود دانشکده‌ی الهیات که دانشکده‌ای برای ساختن عالم ضد الهی یا لااقل کم‌اعتقاد به الهیات بیرون بیاید، اینکار شده بود و وجود داشت. بنده همان وقت هم باور نمی‌کردم که حضور بعضی از اساتیدی که جزو پایگاههای الحاد، از لحاظ فکری شمرده می‌شدند در دانشکده‌ی الهیات یک چیز تصادفی باشد. به نظر من یک چیز تعمدی می‌آمد. و این یک واقعیتی بود که آن روز وجود داشت.

مرحوم شهید مفتح و همچنین شهید مطهری جزو کسانی بودند که ملجأ و ملاز جوانهای دانشجوی مسلمان بودند. آن کسانی که می‌خواستند واقعاً اسلامی باشند، اسلامی بیاندیشند، اسلام را یاد بگیرند، الهیات را بفهمند، و آن چیزی که فرض می‌شد که دانشکده‌ی الهیات برای آن بوجود آمده، آن بشوند، این دو شهید عزیز سالیان متمادی این‌جا ملجأ بودند، و تحرک داشتند، و مخصوصاً مرحوم شهید مفتح خیلی هم بی‌پروا که مرحوم مطهری برای من نقل می‌کردند از برخورد شدید ستیزه‌آمیز بعضی از اساتید با ایشان و ایشان با بعضی از اساتید این‌جا به مناسبت همین مسائل بنیانی فکری و اعتقادی و این‌که این‌جا اهانت می‌شد به بعضی از مقدسات حتی بوسیله‌ی همان کسانی که به گمان من تعمّد بود در گذاشتن اینها، و این شهید عزیز بی‌مهابا و بدون رعایت بعضی از ملاحظات و با کنار گذاشتن آن متانت ظاهری‌ای که یک استاد برای خودش قائل است. برخورد کرده بود و در مقابل آن مسائل ایستاده بود. یک چنین شخصیت انصافاً همه‌جانبه‌ای بود، این عزیز بزرگوارمان. بعد از انقلاب هم حقاً شخصیت نافع و مفیدی بود. اگر چه از ایشان کم بهره گرفته شد و عمر بابرکت ایشان کفاف نداد که بمانند و انقلاب را بهره‌مند کنند.1364/09/26

لینک ثابت
انعکاس زندگی طلبگی در کتاب سیاحت غرب مرحوم آقانجفی قوچانی

درس در حوزه‌های علمیه یک عبادت محسوب می‌شود. تربیت طلبگی از اوّل این است، درس یک عمل عبادی است. لازمه‌اش این است که این کار مقدس به حساب بیاید. اساتیدی که قبل از درس وضو می‌گیرند تا با وضو بروند سر درس و طلابی که پیش از رفتن به جلسه‌ی درس وضو می‌گیرند تا با وضو در درس حاضر بشوند، در حوزه‌ها کم نیستند. این یکی از چیزهای معمولی و رائج است که وضو بگیرند بروند درس. درس را آن روزی که در حوزه‌ها هیچ امتحانی وجود نداشت و هیچکس از کسی نمی‌پرسید که شما چقدر درس خواندید و بیا ببینم چی خواندید. درس را در همان روزها هم طلبه‌ی حوزه با شوق و رغبت و به صورت خستگی‌ناپذیر و با فراموش کردن بسیاری از جلوه‌های زندگی دنبال می‌کرد هیچ انگیزه‌ای جز انگیزه‌ی معنوی و اخروی و الهی نمی‌تواند یک طالب علم را آن وقتی که از او نمی‌پرسند آقا شما چی خواندید و پیش کی خواندی؟ اینجور وادار به درس خواندن نمی‌کند. ما متأسفانه یک تحلیل درست و حسابی از زندگی طلبگی نداریم. تا این نکات و ظرائف توی آن منعکس شده باشد. معمولاً شرح حالهایی که هست متوجه به این خصوصیات و این نکات نیست. این کتاب زندگی مرحوم آقانجفی قوچانی که به اسم سیاحت شرق منتشر شده خیلی چیز جالبی است. من به برادران و خواهران توصیه می‌کنم کتاب را بخوانند. خود مرحوم آقا نجفی یک شخصیت بسیار ممتازی بوده، یک انسان معنوی بوده. مرحوم شهید مطهری ایشان را دیده بود در قم. و به من می‌گفت ایشان اهل مکاشفه و اهل معنا بودند. کتاب دیگری ایشان دارد به نام سیاحت غرب که در احوال عالم برزخ و پس از مرگ نوشته شده به شکل داستانی. مرحوم مطهری می‌گفتند من احتمال قوی می‌دهم که اینها مکاشفات این مرحوم هست، که به این شکل در کتاب سیاحت غرب آن را ثبت کرده. یک چنین شخصیتی. آن‌جا منعکس است، که طلبه چه‌جوری درس می‌خواند و چه‌جوری تلاش می‌کند و چه‌جور پای درس استاد می‌رود، و استاد را انتخاب می‌کند و چه‌جور عبادت می‌کند و چه‌جور گرسنگی می‌کشد، البته زمان آقانجفی با حالا یک مقداری فرق می‌کند، و ما نمی‌گوئیم صد در صد آنجور است، نه، خیلی چیزها هست که زمان مرحوم آقا نجفی نبود و خوب هست، امروز، هست. بهتر از آن هم هست. آن روز طلبه‌ها جهاد در راه خدا و مبارزه‌ی در راه خدا را مثل امروز بلد نبودند و حضور در میدانهای خطر را. و همتهای این چنین بلند که ناظر به اداره‌ی دنیای اسلام است و حاکمیت اسلام در کل دنیای بشریت. از آن طرف هم البته تجرد و غنای نفس طلبه‌های آن روز شاید بیشتر بود. توجهاتشان یک مقداری بیشتر بود. طبعاً جلوه‌های زندگی صنعتی یک تأثیراتی می‌گذارد روی روحها و فکرها. اما عبادت دانستن درس و به عنوان یک کار عبادی یک وظیفه‌ی شرعی و الهی درس خواندن، این یک چیز فوق‌العاده مهمی در حوزه‌های علمیه هنوز هم هست.1364/09/26
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی