نرمش قهرمانانه, مذاکره با آمریکا
هیچ كس در چشم این دشمنان منفورتر از چهرهی درخشان و آفتاب فروزان امام بزرگوار ما نبود؛ برایش احترام قائل بودند، امّا از ته دل دشمنش بودند؛ بهخاطر اینكه ایستاده بود، بهخاطر اینكه امام با دو خصوصیّت بینظیر «بصیرت كامل» و «قاطعیّت تمام» - هم خوب میدید و درست میفهمید، هم قاطع میایستاد - سدّی بود در مقابل پیشرفت اینها و در مقابل ناخن زدن و نیش زدن و ضربه زدن اینها؛ لذا با او دشمن بودند. البتّه عرض كردیم برایش احترام هم قائل بودند، میفهمیدند عظمت او را، امّا هرچه عظیمتر، از چشم آنها مبغوضتر؛ امروز هم همینجور است؛ هر كسی كه در پایبندی به این ارزش اصولی و اصلی، یعنی ارزشی كه هویّت سیاسی انقلاب را معیّن میكند - لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون - پایبندتر باشد و بفهمد كه فهرست مشكلات تولیدشده و ایجادشدهی دشمنان علیه نظام اسلامی در این چهارچوب میگنجد - هركسی با یك چنین بینشی و با ایستادگی در این راه باشد - همانقدر برای آنها مبغوض است. البتّه عالَم دیپلماسی، عالَم لبخند زدن است؛ لبخند هم میزنند، مذاكره هم میكنند، درخواست مذاكره هم میكنند، خودشان هم میگویند. به یكی از این سیاستمداران غربی چند روز پیش از این گفته بودند شما كه میخواهید مذاكره بكنید با ایران، خب دشمن است ایران؛ گفته بود خب، آدم با دشمن مذاكره میكند دیگر! یعنی اقرار به دشمنی با ایران؛ صریح میگویند. علت دشمنی اشخاص نیستند، علت دشمنی این حقیقت و این هویّت است. همهی آنچه كه میگویند در این چهارچوب باید تفسیر و تحلیل بشود، در این چهارچوب باید فهمیده بشود.
ما مخالف با حركتهای صحیح و منطقی دیپلماسی هم نیستیم؛ چه در عالم دیپلماسی ، چه در عالم سیاستهای داخلی. بنده معتقد به همان چیزی هستم كه سالها پیش اسمگذاری شد «نرمش قهرمانانه»؛ نرمش در یك جاهایی بسیار لازم است، بسیار خوب است؛ عیبی ندارد، اما این كشتیگیری كه دارد با حریف خودش كشتی میگیرد و یك جاهایی به دلیل فنّی نرمشی نشان میدهد، فراموش نكند كه طرفش كیست؛ فراموش نكند كه مشغول چه كاری است؛ این شرط اصلی است؛ بفهمند كه دارند چهكار میكنند، بدانند كه با چه كسی مواجهند، با چه كسی طرفند، آماج حملهی طرف آنها كجای مسئله است؛ این را توجّه داشته باشند.1392/06/26
لینک ثابت
اینكه ما بیاییم چالش انقلاب را فرو بكاهیم به چالشهای سیاسی و خطّی و جناحی و مقابلهی زید و عمرو با یكدیگر، این سهلنگری است، مسامحه است، سهلانگاری است؛ چالش انقلاب اینها نیست. اینكه یك خطّ سیاسی، یك جریان سیاسی با یك جریان سیاسی دیگر دعوا دارند، یا زیدی با عمروای اختلاف دارد، اینها چالش انقلاب نیست؛ چالش اساسی انقلاب عبارت است از اینكه انقلاب یك نظم جدیدی را برای بشریّت ارائه كرده. نمیگوییم انقلاب از اول با مخاطب قرار دادن كلّ بشر آمد؛ نه، انقلاب اسلامیِ «ایران» بود، متوجّه مسائل ایران بود، متوجّه ایجاد تغییرات بنیادی در ایران بود؛ امّا زبان این انقلاب و پیام این انقلاب پیامی بود و زبانی بود كه نمیتواند و نمیتوانست - به طبع حال - در مرزهای ایران منحصر بماند؛ یك مفهوم جهانی، یك حقیقت جهانی، یك حقیقت بشری به وسیلهی انقلاب پیام داده شد كه هر كسی در دنیا آن را بشنود احساس میكند كه به این پیام دلبسته است. آن پیام چیست؟ اگر بخواهیم آن پیام را در شكل اجتماعی و انسانی آن در یك جمله بیان بكنیم: مقابلهی با نظام سلطه است؛ این پیام انقلاب است. نظام سلطه، نظام تقسیم دنیا به ظالم و به مظلوم است؛ منطق انقلاب كه منطق اسلام است، «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» است؛ نباید ظلم كنید و نباید بگذارید به شما ظلم بشود. كیست در همهی صفحهی بشری و عرصهی وجود انسان كه از این پیام خرسند نباشد، به این پیام دلبسته نشود؟ نه ظلم كن، نه ظلم بشو. این درست نقطهی مقابل نظم حاكم بر جهان است از بعد از پیدا شدن تمدّن جدید صنعتی و شیوع ابزارهای صنعتی و به تبع آن، شیوع فرهنگ سلطه در عالم. هر دستگاهی در دنیا كه وابستهی به نظام سلطه باشد، با این پیام مخالف است. آن كسانی كه خودشان سلطهگرند - یعنی دولتهای جبّار، شبكههای اقتصادی مكندهی ثروتهای ملّی، ثروتهای ملّتها - با این پیام مخالفند، چون ظلم میكنند. دولتهای زیردست و فرودستی كه بر ملّتهای فقیر یا ثروتمند حكومت میكنند و تابع آن نظام سلطهی جهانی هستند، خودشان اقتداری ندارند، سلطهای ندارند، امّا تابع آنها هستند، دنبال آنها راه میافتند، مخالف این پیامند. فلان دولتی كه سیاستهای نظام سلطه را، سیاستهای فرضاً آمریكا را یا یك روزی سیاستهای انگلیس را موبهمو در كشور خود اجرا میكند، این با پیام «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» به طور طبیعی مخالف است؛ كمپانیهای بینالمللی و چند ملّیّتی و تك ملّیّتی و جمع كنندگان ثروتهای عمومی [با این] مخالفند؛ آن سیاستهایی كه در دنیا سه عنصرِ جنگ و فقر و فساد را گسترش میدهند، با این مخالفند. جنگهای دنیا در این برههی اخیر، در این دو سه قرن اخیر، غالباً تحت تأثیر نفوذ نظام سلطه بوده؛ یا خودشان با كسی جنگ داشتند یا دو گروه را به جنگ هم انداختند برای اینكه سود ببرند. فقر هم كار آنها است، بسیاری از این كشورهای فقیری كه مردم آن در فقر زندگی میكنند و از منابع طبیعی خودشان نمیتوانند بهرهبرداری كنند، گناه فقر آنها به گردن اینها است. اینها خیلی از كشورها را بر اثر سلطهی سیاسی، از موجودی دانش خودشان هم تهی كردند. این كتاب جواهر لعل نهرو - نگاهی به تاریخ جهان - را بخوانید؛ در بخشی كه دخالت و نفوذ انگلیسها در هند را بیان میكند، تصویر میكند، تشریح میكند - او آدمی است هم امین، هم مطّلع - میگوید صنعتی كه در هند بود، علمی كه در هند بود، از اروپا و انگلیس و غرب كمتر نبود و بیشتر بود. انگلیسها وقتی وارد هند شدند، یكی از برنامههایشان این بود كه جلو گسترش صنعت بومی را بگیرند. خب، بعد كار هند به آنجا میرسد كه دهها میلیون آن وقتها، صدها میلیون در دورههای بعد، فقیر و گدا و خیابانْخواب و گرسنهی به معنای واقعی داشته باشد؛ آفریقا همینجور است؛ بسیاری از كشورهای آمریكای لاتین همینجورند. پس نظام سلطه علاوه بر اینكه جنگافروز است، فقرآفرین است. این ثروتهای عظیمی كه شما میبینید در قلّههای ثروت - این ثروتمندان درجه یك دنیا - جمع شده، همان «ما رَأیتُ نِعمَةً مَوفورَة، اِلّا وَ فی جانِبِها حَقٌّ مُضَیَّع» است. وقتی نفت یك كشور را غارت میكنند، محصول كشاورزی یك كشور را غارت میكنند، چای یك كشور را غارت میكنند، تجارت یك كشور را در دست خودشان میگیرند كه مردم خود آن كشور از آن محروم بمانند، تولید را، صنعت را و بقیّهی شئون پیشرفت ملّی را از یك ملّت سلب میكنند، خب ملّت فقیر میشود. پس، هم جنگ كار آنها است، هم فقر كار آنها است، هم فساد كار آنها است. گسترش فساد در دنیا و برافروختن آتش میل جنسی - كه یك امر طبیعی است و قابل برافروخته شدن و شعلهور شدن در همهی انسانها - كار آنها است؛ كه هر كدام از اینها داستان جداگانه و مفصّلی است.
خب، نظام سلطه جنگ را، فقر را، فساد را گسترش میدهد، با همان سازوكار مشخّص تقسیم دنیا به ظالم و مظلوم. اسلام - یعنی انقلاب اسلامی كه برگرفتهی از همان مفاهیم اسلامی است - میآید میگوید: لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون، یعنی همهی این عوامل را نفی میكند؛ چالش اصلی اینجا است؛ دعوای اصلی اینجا است؛ دعوای با انقلاب اینها است؛ بقیّهی حرفها بهانه است.1392/06/26
لینک ثابت
هویت ملی, تجربه ملت ایران
كارنامهی سپاه در این سی و چند سال، یك كارنامهی درخشان است؛ این كلمه را به عنوان یك كلمهی متعارف و معمول و جاریشوندهی بر زبان در خیلی جاها عرض نمیكنم، واقع قضیّه این است. كارنامهی سپاه در این مدّت در واقع نمایشگر تجربهی یك ملّت است؛ یعنی اعماق شخصیّت و هویّت ملّت ایران را میتوان در این كارنامه مشاهده كرد؛ چون سپاه با ایمان و عقیده وارد میدان شد. میدانِ چه؟ میدان «مجاهدت و مقاومت». باهوشترین و قویترین فرماندهان نظامی را تربیت كرد؛ این كسانی كه در سنین جوانی و كمتر از سی سال، طرّاحان و به تعبیر فرنگیها استراتژیستهای برجستهی میدان جنگ در سپاه شدند، هیچ دانشگاه نظامی ندیده بودند؛ این تربیت سپاه بود، تربیت این فضا بود كه فضای نورانی است، تربیت این سازمان بناگذاشته شدهی بر مبنای ایمان و عقیده بود؛ آن شخصیّتهای برجسته را - كه هرگز ملّت ما و تاریخ ما اسم آنها را فراموش نخواهد كرد - تربیت كرد؛ این هنر سپاه است. این در زمینهی جنگ؛ علاوهی بر این باتدبیرترین و قویترین و بهترین مدیران كشور را هم در زمینهی غیر نظامی، باز میبینیم سپاه تربیت كرده و تحویل داده؛ صادرات انسانیِ سپاه به مجموعهی دستگاههای حاكمیّتی نظام جمهوری اسلامی یك فهرست طولانی و افتخارآمیز است؛ كارنامهی سپاه این است.1392/06/26
لینک ثابت
یكی از بخشهای مهمّ كارنامهی سپاه، انقلابی زیستن و انقلابی ماندن سپاه است؛ یعنی حوادث، جریانات نتوانست این تشكیلات مستحكم و قویبنیه را از مسیر اصلی و درست، به بهانهی اینكه دنیا تغییر كرده، زندگی تغییر كرده، منحرف كند؛ بهانههایی كه میشنوید و میبینید كه میآورند، برای وادادگی بهانه میآورند، برای پشیمانی بهانه میآورند؛ بهانه هم این است كه دنیا تغییر كرده، همه چیز عوض شده. خب، یك چیزهایی عوض نمیشود؛ از اولِ تاریخ تا امروز حُسن عدالت و عدالتطلبی انسان تغییر نكرده، زشتیِ ظلم تغییر نكرده، حُسن استقلال ملّی و عزّت ملّی تغییر نكرده، اینها و بسیاری از اصول دیگر كه تغییرپذیر نیست. اینكه دنیا تغییر كرده، بهانه نمیشود برای اینكه ما رفتار خودمان، هدف خودمان، آرمان خودمان را عوض كنیم؛ وقتی آرمان عوض شد، راه عوض میشود؛ وقتی هدف نهایی عوض شد، دیگر معنی ندارد كه شما در راه قبلی حركت كنید، میروید به سمت هدف جدید كه راه جدیدی است، راه دیگری است.1392/06/26
لینک ثابت
تحلیل کلان انقلاب اسلامی, تغییر هندسه دنیا
اینكه ما بیاییم چالش انقلاب را فرو بكاهیم به چالشهای سیاسی و خطّی و جناحی و مقابلهی زید و عمرو با یكدیگر، این سهلنگری است، مسامحه است، سهلانگاری است؛ چالش انقلاب اینها نیست. اینكه یك خطّ سیاسی، یك جریان سیاسی با یك جریان سیاسی دیگر دعوا دارند، یا زیدی با عمروای اختلاف دارد، اینها چالش انقلاب نیست؛ چالش اساسی انقلاب عبارت است از اینكه انقلاب یك نظم جدیدی را برای بشریّت ارائه كرده. نمیگوییم انقلاب از اول با مخاطب قرار دادن كلّ بشر آمد؛ نه، انقلاب اسلامیِ «ایران» بود، متوجّه مسائل ایران بود، متوجّه ایجاد تغییرات بنیادی در ایران بود؛ امّا زبان این انقلاب و پیام این انقلاب پیامی بود و زبانی بود كه نمیتواند و نمیتوانست - به طبع حال - در مرزهای ایران منحصر بماند؛ یك مفهوم جهانی، یك حقیقت جهانی، یك حقیقت بشری به وسیلهی انقلاب پیام داده شد كه هر كسی در دنیا آن را بشنود احساس میكند كه به این پیام دلبسته است. آن پیام چیست؟ اگر بخواهیم آن پیام را در شكل اجتماعی و انسانی آن در یك جمله بیان بكنیم: مقابلهی با نظام سلطه است؛ این پیام انقلاب است. نظام سلطه، نظام تقسیم دنیا به ظالم و به مظلوم است؛ منطق انقلاب كه منطق اسلام است، «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» است؛ نباید ظلم كنید و نباید بگذارید به شما ظلم بشود.1392/06/26
لینک ثابت
نظام سلطه جنگ را، فقر را، فساد را گسترش میدهد، با همان سازوكار مشخّص تقسیم دنیا به ظالم و مظلوم. اسلام - یعنی انقلاب اسلامی كه برگرفتهی از همان مفاهیم اسلامی است - میآید میگوید: لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون، یعنی همهی این عوامل را نفی میكند؛ چالش اصلی اینجا است؛ دعوای اصلی اینجا است؛ دعوای با انقلاب اینها است؛ بقیّهی حرفها بهانه است. تحریم، جنگ داخلی، ایجاد كودتا، بقیّهی چیزهایی كه در این سالها [بوده]، مسئلهی انرژی هستهای، همه را در این چهارچوب باید نگاه كرد، باید دید: یك انقلابی میآید برخلاف تصور همهی دنیا پیروز میشود، دولت تشكیل میدهد و آن دولت ماندگار میشود و میماند - برخلاف تصور همهی دنیا كه خیال میكردند جمهوری اسلامی ظرف شش ماه، یك سال، دو سال، بعد یك خرده تخفیف دادند، ظرف سه چهار سال، باید از بین میرفت - روزبهروز قویتر شد، روزبهروز «اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء. تُؤتی اُكُلَها كُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها» شد، تبدیل شد به یك قدرت منطقهای، تبدیل شد به یك كشور اثرگذار در مسائل كلان جهانی؛ با این مخالفند، با این دشمنند.
بحث سلاح هستهای را مطرح میكنند. خب، ما سلاح هستهای را نه بهخاطر زید و عمرو، نه به خاطر آمریكا و غیر آمریكا، بهخاطر عقیدهمان قبول نداریم؛ هیچ كس نباید داشته باشد. وقتی ما میگوییم شما نداشته باش، معنایش این است كه خودمان هم قاطعاً میگوییم نباید داشته باشیم و نخواهیم داشت؛ امّا مسئلهی آنها مسئلهی دیگری است؛ آنها حرفی ندارند كه برخی از كشورها هم فرضاً بهوجود بیایند [كه] انحصار آنها را به هم بزنند، البتّه نمیخواهند انحصارشان به هم بخورد، امّا قیامتی هم بر پا نمیكنند؛ در مورد ایران اسلامی و جمهوری اسلامی قیامت بپا میكنند؛ چرا؟ چون داشتن یك چنین توانی، یك چنین قدرتی، پشتوانهی این نظامِ «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» است؛ چالش اصلی اینجا است؛ این را باید شناخت، این را باید دید، در این چهارچوب بایستی رویكردهای آمریكا و غرب و فلان كشور وابستهی به اینها و فلان جریان وابسته و دلبستهی به اینها را تفسیر و تحلیل كرد؛ انقلاب اسلامی این است.1392/06/26
لینک ثابت
هیچ كس در چشم این دشمنان منفورتر از چهرهی درخشان و آفتاب فروزان امام بزرگوار ما نبود؛ برایش احترام قائل بودند، امّا از ته دل دشمنش بودند؛ بهخاطر اینكه ایستاده بود، بهخاطر اینكه امام با دو خصوصیّت بینظیر «بصیرت كامل» و «قاطعیّت تمام» - هم خوب میدید و درست میفهمید، هم قاطع میایستاد - سدّی بود در مقابل پیشرفت اینها و در مقابل ناخن زدن و نیش زدن و ضربه زدن اینها؛ لذا با او دشمن بودند.1392/06/26
لینک ثابت
در این حوادثی كه اخیراً رخ داد در دنیای اسلام در این منطقهی ما، هر جایی میبینید خسارتهایی متحمّل شدند، بهخاطر این است كه نمیدانستند چه كار باید بكنند، یك خطّ درست راهنما حاكم نبود بر كارها؛ خب اینجوری شد؛ البتّه اینجور هم نخواهد ماند. اینجا هم آن اتّفاقی كه در منطقهی اسلامی و كشورهای اسلامی افتاده است - آن بیداری - یك چیز بیسابقهای است، كار خودش را خواهد كرد. این یك عنصر، یك استدلال، كه استدلال تجربه است.1392/06/26
لینک ثابت
ما داریم با منطق پیش میرویم، با محاسبهی علمی پیش میرویم؛ طرف مقابل ما دچار ضعفهای روزافزون و تناقضهای درونی است بهخاطر غلطِ فاحش بودنِ ساختِ درونی آن تمدّن؛ آنها دارند عقبنشینی میكنند - البتّه لازم نیست به این عقبنشینی اعتراف كرده باشند یا به طور محسوس و واضحی در حرفهای آنها دیده بشود - واقع قضیّه این است، حقیقت قضیّه این است.1392/06/26
لینک ثابت
وقتی یك ملّتی با محاسبهی درست، با پیداكردن نقطهی صحیح كار، كار را پیش میبرد، قطعاً به نتایج مطلوب خواهد رسید. ما گفتهایم «ساخت درونی نظام» باید استحكام پیدا كند؛ ما گفتهایم «علم» بایستی رشد پیدا كند؛ ما گفتهایم «تولید داخلی» بایستی اساس كار باشد؛ ما گفتهایم «نگاه خوشبینانه به استعداد بومی كشور» بایستی جدّی باشد، استعدادها پرورش پیدا كند؛ اینها پایههای اصلی كار است. وقتی كشوری با تكیهی به استعدادهای درونی، با تكیهی به ابتكار نیروی انسانی خود، با تكیهی به علم و دانش خود، با تكیهی به ایمان خود و با اتّحاد حركت میكند، قطعاً به نتایج مطلوب خواهد رسید.1392/06/26
لینک ثابت
به نظر بنده، آینده، آیندهی روشنی است برای انقلاب اسلامی؛ نه به معنای یك دلخوشكُنَك، بلكه به معنای ملاحظهی همهی آنچه كه جلو چشم ما است. دو استدلال را اینجا انسان نگاه كند: یك استدلال، استدلال تجربه است؛ خب، ما از چه وضعیّتی در اوائل انقلاب، از لحاظ فقر نیروی انسانی، فقر نیروی مادّی، فقر سلاح، فقر تجربهی مدیریّتی و فقرهای گوناگون دیگر، امروز به چه وضعیّتی رسیدیم؛ غنای نیروی انسانی، غنای مادّی، غنای علمی، غنای سیاسی، غنای آبرو و حیثیّت بینالمللی. خب در این سی و چند سال ما از كجا به كجا رسیدیم؟! همهی این حركتی هم كه ما در این سی و پنج سال كردیم، مواجه با فشار طرف مقابل بود، یعنی باد مخالف میوزید و ما توانستیم جلو برویم؛ جریان تند مخالف ما بر این بستری كه ما در آن حركت كردیم حضور داشت و ما توانستیم پیش برویم؛ این تجربه خوب نیست؟ كافی نیست؟ جریانهای مخالف و دشمنیها نمیتواند ملّتی را كه متّحد است و مصمّم است و با ایمان است و میداند و میفهمد میخواهد چه كار كند، گیج و گم نیست، متوقّف كنند. در این حوادثی كه اخیراً رخ داد در دنیای اسلام در این منطقهی ما، هر جایی میبینید خسارتهایی متحمّل شدند، بهخاطر این است كه نمیدانستند چه كار باید بكنند، یك خطّ درست راهنما حاكم نبود بر كارها؛ خب اینجوری شد؛ البتّه اینجور هم نخواهد ماند. اینجا هم آن اتّفاقی كه در منطقهی اسلامی و كشورهای اسلامی افتاده است - آن بیداری - یك چیز بیسابقهای است، كار خودش را خواهد كرد. این یك عنصر، یك استدلال، كه استدلال تجربه است.1392/06/26
لینک ثابت
نظام سلطه جنگ را، فقر را، فساد را گسترش میدهد، با همان سازوكار مشخّص تقسیم دنیا به ظالم و مظلوم. اسلام - یعنی انقلاب اسلامی كه برگرفتهی از همان مفاهیم اسلامی است - میآید میگوید: لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون، یعنی همهی این عوامل را نفی میكند؛ چالش اصلی اینجا است؛ دعوای اصلی اینجا است؛ دعوای با انقلاب اینها است؛ بقیّهی حرفها بهانه است. تحریم، جنگ داخلی، ایجاد كودتا، بقیّهی چیزهایی كه در این سالها [بوده]، مسئلهی انرژی هستهای، همه را در این چهارچوب باید نگاه كرد.1392/06/26
لینک ثابت
فعالیت امام رضا(علیهالسلام) در فضای اختناق هارونی
عمر مبارك امام رضا (سلاماللهعلیه) تقریباً پنجاه و پنج سال بوده است - یعنی از سال ۱۴۸ كه سال شهادت امام صادق (علیهالسّلام) است تا سال ۲۰۳ - تمام زندگی این بزرگوار با همهی این عظمتها و عمقها و ابعاد گوناگونی كه میشود برای آن ذكر كرد و تصویر كرد، در همین مدّت عمر نسبتاً كوتاه انجام گرفته است. از این مدّت پنجاه و پنج سال، نزدیك به بیست سال - تقریباً نوزده سال - مدّت امامت این بزرگوار است؛ امّا همین مدّت كوتاه را كه ملاحظه میكنید، تأثیری كه در واقعیّت دنیای اسلام گذاشت و به گسترش و عمقی كه به معنای حقیقیِ اسلام و پیوستن به اهلبیت (علیهمالسّلام) و آشنا شدن با مكتب این بزرگواران انجامید، یك داستان عجیبی است، یك دریای عمیقی است. آن وقتی كه حضرت به امامت رسیدند، دوستان و نزدیكان و علاقهمندان حضرت میگفتند كه: علیّبنموسی در این فضا چه كار میتواند انجام بدهد - این فضای شدّت اختناقِ هارونی كه در روایت دارد كه میگفتند: وَ سَیفُ هارونَ تَقطُرُ دَما؛(۱) خون میچكد از شمشیر هارون - این جوان در این شرایط، در ادامهی جهاد امامان شیعه و در مسئولیّت عظیمی كه برعهدهاش است، میخواهد چه بكند؟ این اولِ امامت علیّبنموسیالرّضا (علیهالسّلام) است. بعد از این نوزده سال یا بیست سال كه پایان دوران امامت و شهادت علیّبنموسیالرّضا است، وقتی شما نگاه میكنید، میبینید كه همان تفكّر ولایت اهلبیت و پیوستگی به خاندان پیغمبر آنچنان گسترشی در دنیای اسلام پیدا كرده كه دستگاه ظالم و دیكتاتور بنیعبّاس از مواجههی با آن عاجز است؛ این را علیّبنموسیالرّضا انجام داده.1392/06/26
1 )
الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج 8، ص 257؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 49، ص 115.
قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع فِی أَيَّامِ هَارُونَ إِنَّكَ قَدْ شَهَرْتَ نَفْسَكَ بِهَذَا الْأَمْرِ وَ جَلَسْتَ مَجْلِسَ أَبِيكَ وَ سَيْفُ هَارُونَ يُقَطِّرُ الدَّمَ فَقَالَ جَرَّأَنِی عَلَى هَذَا مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنْ أَخَذَ أَبُو جَهْلٍ مِنْ رَأْسِی شَعْرَةً فَاشْهَدُوا أَنِّی لَسْتُ بِنَبِيٍّ وَ أَنَا أَقُولُ لَكُمْ إِنْ أَخَذَ هَارُونُ مِنْ رَأْسِی شَعْرَةً فَاشْهَدُوا أَنِّی لَسْتُ بِإِمَامٍ.
ترجمه:
محمد بن سنان گويد به امام رضا (علیهالسلام) در دوران حكومت هارون گفتم راستى شما خود را به امامت شهره كردى و بجاى پدرت نشستى با اينكه از شمشير هارون خون ميچكد؟ (و اگر بداند كه شما پس از پدرت امام شيعيان هستى تو را خواهد كشت)؟ در پاسخ فرمود آنچه مرا بر اين كار دلير ساخته و جرأت داده است گفتار رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) در باره ابو جهل است كه فرمود:
اگر ابو جهل يك مو از سر من كم كرد همه بدانيد كه من پيغمبر نيستم و من هم براى شما مىگويم اگر هارون يك مو از سر من كم كرد همه گواه باشيد كه من امام نيستم.
لینک ثابت
مقابله با نظام سلطه؛ چالش اساسی انقلاب
اینكه ما بیاییم چالش انقلاب را فرو بكاهیم به چالشهای سیاسی و خطّی و جناحی و مقابلهی زید و عمرو با یكدیگر، این سهلنگری است، مسامحه است، سهلانگاری است؛ چالش انقلاب اینها نیست. اینكه یك خطّ سیاسی، یك جریان سیاسی با یك جریان سیاسی دیگر دعوا دارند، یا زیدی با عمروای اختلاف دارد، اینها چالش انقلاب نیست؛ چالش اساسی انقلاب عبارت است از اینكه انقلاب یك نظم جدیدی را برای بشریّت ارائه كرده. نمیگوییم انقلاب از اول با مخاطب قرار دادن كلّ بشر آمد؛ نه، انقلاب اسلامیِ «ایران» بود، متوجّه مسائل ایران بود، متوجّه ایجاد تغییرات بنیادی در ایران بود؛ امّا زبان این انقلاب و پیام این انقلاب پیامی بود و زبانی بود كه نمیتواند و نمیتوانست - به طبع حال - در مرزهای ایران منحصر بماند؛ یك مفهوم جهانی، یك حقیقت جهانی، یك حقیقت بشری به وسیلهی انقلاب پیام داده شد كه هر كسی در دنیا آن را بشنود احساس میكند كه به این پیام دلبسته است. آن پیام چیست؟ اگر بخواهیم آن پیام را در شكل اجتماعی و انسانی آن در یك جمله بیان بكنیم: مقابلهی با نظام سلطه است؛ این پیام انقلاب است. نظام سلطه، نظام تقسیم دنیا به ظالم و به مظلوم است؛ منطق انقلاب كه منطق اسلام است، «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون»(۱) است؛ نباید ظلم كنید و نباید بگذارید به شما ظلم بشود. كیست در همهی صفحهی بشری و عرصهی وجود انسان كه از این پیام خرسند نباشد، به این پیام دلبسته نشود؟ نه ظلم كن، نه ظلم بشو. این درست نقطهی مقابل نظم حاكم بر جهان است از بعد از پیدا شدن تمدّن جدید صنعتی و شیوع ابزارهای صنعتی و به تبع آن، شیوع فرهنگ سلطه در عالم. هر دستگاهی در دنیا كه وابستهی به نظام سلطه باشد، با این پیام مخالف است. آن كسانی كه خودشان سلطهگرند - یعنی دولتهای جبّار، شبكههای اقتصادی مكندهی ثروتهای ملّی، ثروتهای ملّتها - با این پیام مخالفند، چون ظلم میكنند. دولتهای زیردست و فرودستی كه بر ملّتهای فقیر یا ثروتمند حكومت میكنند و تابع آن نظام سلطهی جهانی هستند، خودشان اقتداری ندارند، سلطهای ندارند، امّا تابع آنها هستند، دنبال آنها راه میافتند، مخالف این پیامند. فلان دولتی كه سیاستهای نظام سلطه را، سیاستهای فرضاً آمریكا را یا یك روزی سیاستهای انگلیس را موبهمو در كشور خود اجرا میكند، این با پیام «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» به طور طبیعی مخالف است؛ كمپانیهای بینالمللی و چند ملّیّتی و تك ملّیّتی و جمع كنندگان ثروتهای عمومی [با این] مخالفند؛ آن سیاستهایی كه در دنیا سه عنصرِ جنگ و فقر و فساد را گسترش میدهند، با این مخالفند. جنگهای دنیا در این برههی اخیر، در این دو سه قرن اخیر، غالباً تحت تأثیر نفوذ نظام سلطه بوده؛ یا خودشان با كسی جنگ داشتند یا دو گروه را به جنگ هم انداختند برای اینكه سود ببرند. فقر هم كار آنها است، بسیاری از این كشورهای فقیری كه مردم آن در فقر زندگی میكنند و از منابع طبیعی خودشان نمیتوانند بهرهبرداری كنند، گناه فقر آنها به گردن اینها است. اینها خیلی از كشورها را بر اثر سلطهی سیاسی، از موجودی دانش خودشان هم تهی كردند. این كتاب جواهر لعل نهرو - نگاهی به تاریخ جهان - را بخوانید؛ در بخشی كه دخالت و نفوذ انگلیسها در هند را بیان میكند، تصویر میكند، تشریح میكند - او آدمی است هم امین، هم مطّلع - میگوید صنعتی كه در هند بود، علمی كه در هند بود، از اروپا و انگلیس و غرب كمتر نبود و بیشتر بود. انگلیسها وقتی وارد هند شدند، یكی از برنامههایشان این بود كه جلو گسترش صنعت بومی را بگیرند. خب، بعد كار هند به آنجا میرسد كه دهها میلیون آن وقتها، صدها میلیون در دورههای بعد، فقیر و گدا و خیابانْخواب و گرسنهی به معنای واقعی داشته باشد؛ آفریقا همینجور است؛ بسیاری از كشورهای آمریكای لاتین همینجورند. پس نظام سلطه علاوه بر اینكه جنگافروز است، فقرآفرین است. این ثروتهای عظیمی كه شما میبینید در قلّههای ثروت - این ثروتمندان درجه یك دنیا - جمع شده، همان «ما رَأیتُ نِعمَةً مَوفورَة، اِلّا وَ فی جانِبِها حَقٌّ مُضَیَّع» است. وقتی نفت یك كشور را غارت میكنند، محصول كشاورزی یك كشور را غارت میكنند، چای یك كشور را غارت میكنند، تجارت یك كشور را در دست خودشان میگیرند كه مردم خود آن كشور از آن محروم بمانند، تولید را، صنعت را و بقیّهی شئون پیشرفت ملّی را از یك ملّت سلب میكنند، خب ملّت فقیر میشود. پس، هم جنگ كار آنها است، هم فقر كار آنها است، هم فساد كار آنها است. گسترش فساد در دنیا و برافروختن آتش میل جنسی - كه یك امر طبیعی است و قابل برافروخته شدن و شعلهور شدن در همهی انسانها - كار آنها است؛ كه هر كدام از اینها داستان جداگانه و مفصّلی است.
خب، نظام سلطه جنگ را، فقر را، فساد را گسترش میدهد، با همان سازوكار مشخّص تقسیم دنیا به ظالم و مظلوم. اسلام - یعنی انقلاب اسلامی كه برگرفتهی از همان مفاهیم اسلامی است - میآید میگوید: لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون، یعنی همهی این عوامل را نفی میكند؛ چالش اصلی اینجا است؛ دعوای اصلی اینجا است؛ دعوای با انقلاب اینها است؛ بقیّهی حرفها بهانه است. تحریم، جنگ داخلی، ایجاد كودتا، بقیّهی چیزهایی كه در این سالها [بوده]، مسئلهی انرژی هستهای، همه را در این چهارچوب باید نگاه كرد، باید دید: یك انقلابی میآید برخلاف تصور همهی دنیا پیروز میشود، دولت تشكیل میدهد و آن دولت ماندگار میشود و میماند - برخلاف تصور همهی دنیا كه خیال میكردند جمهوری اسلامی ظرف شش ماه، یك سال، دو سال، بعد یك خرده تخفیف دادند، ظرف سه چهار سال، باید از بین میرفت - روزبهروز قویتر شد، روزبهروز «اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماء. تُؤتی اُكُلَها كُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها»(۲) شد، تبدیل شد به یك قدرت منطقهای، تبدیل شد به یك كشور اثرگذار در مسائل كلان جهانی؛ با این مخالفند، با این دشمنند.
بحث سلاح هستهای را مطرح میكنند. خب، ما سلاح هستهای را نه بهخاطر زید و عمرو، نه به خاطر آمریكا و غیر آمریكا، بهخاطر عقیدهمان قبول نداریم؛ هیچ كس نباید داشته باشد. وقتی ما میگوییم شما نداشته باش، معنایش این است كه خودمان هم قاطعاً میگوییم نباید داشته باشیم و نخواهیم داشت؛ امّا مسئلهی آنها مسئلهی دیگری است؛ آنها حرفی ندارند كه برخی از كشورها هم فرضاً بهوجود بیایند [كه] انحصار آنها را به هم بزنند، البتّه نمیخواهند انحصارشان به هم بخورد، امّا قیامتی هم بر پا نمیكنند؛ در مورد ایران اسلامی و جمهوری اسلامی قیامت بپا میكنند؛ چرا؟ چون داشتن یك چنین توانی، یك چنین قدرتی، پشتوانهی این نظامِ «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» است؛ چالش اصلی اینجا است؛ این را باید شناخت، این را باید دید، در این چهارچوب بایستی رویكردهای آمریكا و غرب و فلان كشور وابستهی به اینها و فلان جریان وابسته و دلبستهی به اینها را تفسیر و تحلیل كرد؛ انقلاب اسلامی این است.
هیچ كس در چشم این دشمنان منفورتر از چهرهی درخشان و آفتاب فروزان امام بزرگوار ما نبود؛ برایش احترام قائل بودند، امّا از ته دل دشمنش بودند؛ بهخاطر اینكه ایستاده بود، بهخاطر اینكه امام با دو خصوصیّت بینظیر «بصیرت كامل» و «قاطعیّت تمام» - هم خوب میدید و درست میفهمید، هم قاطع میایستاد - سدّی بود در مقابل پیشرفت اینها و در مقابل ناخن زدن و نیش زدن و ضربه زدن اینها؛ لذا با او دشمن بودند. البتّه عرض كردیم برایش احترام هم قائل بودند، میفهمیدند عظمت او را، امّا هرچه عظیمتر، از چشم آنها مبغوضتر؛ امروز هم همینجور است؛ هر كسی كه در پایبندی به این ارزش اصولی و اصلی، یعنی ارزشی كه هویّت سیاسی انقلاب را معیّن میكند - لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون - پایبندتر باشد و بفهمد كه فهرست مشكلات تولیدشده و ایجادشدهی دشمنان علیه نظام اسلامی در این چهارچوب میگنجد - هركسی با یك چنین بینشی و با ایستادگی در این راه باشد - همانقدر برای آنها مبغوض است. البتّه عالَم دیپلماسی، عالَم لبخند زدن است؛ لبخند هم میزنند، مذاكره هم میكنند، درخواست مذاكره هم میكنند، خودشان هم میگویند. به یكی از این سیاستمداران غربی چند روز پیش از این گفته بودند شما كه میخواهید مذاكره بكنید با ایران، خب دشمن است ایران؛ گفته بود خب، آدم با دشمن مذاكره میكند دیگر! یعنی اقرار به دشمنی با ایران؛ صریح میگویند. علت دشمنی اشخاص نیستند، علت دشمنی این حقیقت و این هویّت است. همهی آنچه كه میگویند در این چهارچوب باید تفسیر و تحلیل بشود، در این چهارچوب باید فهمیده بشود.1392/06/26
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 279
فَإِن لَم تَفعَلوا فَأذَنوا بِحَربٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسولِهِ ۖ وَإِن تُبتُم فَلَكُم رُءوسُ أَموالِكُم لا تَظلِمونَ وَلا تُظلَمونَ
ترجمه:
اگر (چنین) نمیکنید، بدانید خدا و رسولش، با شما پیکار خواهند کرد! و اگر توبه کنید، سرمایههای شما، از آنِ شماست [= اصل سرمایه، بدون سود]؛ نه ستم میکنید، و نه بر شما ستم وارد میشود.
2 )
سوره مبارکه ابراهيم آیه 24
أَلَم تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُها ثابِتٌ وَفَرعُها فِي السَّماءِ
ترجمه:
آیا ندیدی چگونه خداوند «کلمه طیبه» (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزهای تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟!
2 )
سوره مبارکه ابراهيم آیه 25
تُؤتي أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذنِ رَبِّها ۗ وَيَضرِبُ اللَّهُ الأَمثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم يَتَذَكَّرونَ
ترجمه:
هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش میدهد. و خداوند برای مردم مثلها میزند، شاید متذکّر شوند (و پند گیرند)!
لینک ثابت
رویشها و ریزشهای انقلاب اسلامی
ما تردیدی نداریم كه آیندهی روشنی داریم؛ البتّه اینكه این آینده زود باشد یا دیر باشد، دست من و شما است: اگر خوب حركت كنیم، آینده زودتر خواهد رسید؛ اگر چنانچه تنبلی و كوتاهی و خودخواهی و دنیاپرستی و دل دادن به این ظواهر، چشم ما را یك قدری پُر كند، ساقط كند ما را، در درون خودمان ریزش - چه ریزش شخصی در درون، چه ریزش اجتماعی - پیدا بكنیم، البتّه دیرتر به دست خواهد آمد؛ امّا بدون تردید به دست خواهد آمد و این به بركت مجاهدتها و فداكاریها است كه بحمدالله در میدان فداكاری هم شماها فعّال بودید، خوب بودید، حركت درخشانی كردید، در آینده هم انشاءالله همینجور خواهد بود.1392/06/26
لینک ثابت
پاسدار انقلاب اسلامی, سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
كارنامهی سپاه در این مدّت در واقع نمایشگر تجربهی یك ملّت است؛ یعنی اعماق شخصیّت و هویّت ملّت ایران را میتوان در این كارنامه مشاهده كرد؛ چون سپاه با ایمان و عقیده وارد میدان شد.1392/06/26
لینک ثابت