نظم جدید جهانی, تغییر هندسه دنیا من میگویم امروز یک تحوّل بزرگی در دنیا، یا دارد آغاز میشود یا آغاز شده است. امروز روزی است که ملّتهای منطقه نباید دچار غفلتی بشوند که در دوران استعمار یا بعد از جنگ اوّل جهانی شدند؛ باید ملّتهای منطقه بیدار باشند. من خواهش میکنم درست توجّه کنید به مطلبی که من عرض میکنم؛ بخصوص جوانهای عزیزمان. گفتیم دنیا در آستانهی یک تحوّل است یا در آغاز یک تحوّل است. این تحوّل چیست؟ چه اتّفاقی در دنیا دارد میافتد که ما از آن تعبیر میکنیم به «تحوّل»؟ خطوط اصلیاش چند چیز است: در درجهی اوّل، ضعیف شدن قدرتهای استکباری دنیا؛ این یکی از خطوط اصلی تحوّلی است که دارد اتّفاق میافتد. قدرت استکباری آمریکا ضعیف شده است و دارد ضعیفتر میشود ــ من حالا این را توضیح میدهم ــ همچنین بعضی کشورهای اروپایی؛ این یکی از خطوط اصلی این تحوّل است. یکی دیگر از خطوط اصلی این تحوّل، برآمدن قدرتهای جدید منطقهای و جهانی است؛ قدرتهای جدیدی دارند به وجود میآیند که یا قدرتهای منطقهایاند یا قدرتهای جهانیاند؛ خب [این] تحوّل است. گفتیم آمریکا در حال ضعیف شدن است، یا قدرتهای غربی، قدرتهای استکباری در حال ضعیف شدنند. این یک شعار نیست، این یک واقعیّت است و حرفی است که خود آنها میزنند؛ خود آنها میگویند شاخصهای اقتدار آمریکا در دنیا رو به تنزّل است. مثل چه شاخصهایی؟ مثل اقتصاد؛ یکی از مهمترین شاخصهای اقتدار آمریکا اقتصاد قوی آمریکا بود که میگویند رو به تنزّل است. یکی مسئلهی امکان دخالت در دولتها بود؛ آمریکا در دولتهای گوناگون دخالت میکرد، امروز این حالت رو به افول است؛ اروپاییها یک جور، دیگران یک جور. میشنوید دیگر؛ در مطبوعات و در خبرهای رادیوتلویزیون و خبرهای دنیا میشنوید؛ اعتراف میکنند. یکی از شاخصهای اقتدار در آمریکا توانایی تغییر دادن دولتها و کشورها بود. توجّه کنید! اینها مهم است. یک روز آمریکا یک مأموری را فرستاد ایران با یک ساک پول، دلار، اسم آن مأمور هم ثبت شده و همه میشناسند: کیم روزولت؛ اسمش کیم روزولت بود. اینها چیزهای پنهانی نیست؛ اینها یک چیزهایی است که آن روز پنهان بود، بعدها آشکار شده. یک مأمور را با یک کیف پول، با یک چمدان پول میفرستد ایران، یک کودتایی مثل کودتای بیستوهشتم مرداد را به وجود میآورد! با توطئهی آمریکا و انگلیس، مشترکاً، و به دست یک مأمور آمریکایی که پول آورد اینجا و بین اراذل و اوباش و افراد گوناگون تقسیم کرد، کودتای بیستوهشتم مرداد را درست کردند، یک دولتی مثل دولت مصدّق را سرنگون کردند. یک روز آمریکا اینجوری بود؛ آیا امروز هم آمریکا این کار را میتواند بکند؟ ابداً! نه در مورد ایران، که در مورد هیچ کشور دیگری [هم] نمیتواند بکند. امروز آمریکا مجبور است برای ضربه زدن به دولتهایی که میخواهد به آنها ضربه بزند، جنگ ترکیبی ایجاد کند؛ که جنگ ترکیبی برای او بسیار هزینهزا است، آخرش هم به نتیجه نمیرسد. [آیا] با وجود پیشرفت فوقالعادهی ابزارهای اطّلاعاتی و امنیّتی ــ که در اختیار آمریکا بیشتر از جاهای دیگر هم هست ــ شما در این ده سال اخیر سراغ دارید که آمریکا توانسته باشد با همین جنگهای ترکیبی، در یک کشوری یک دولتی را سرنگون کند، یک دولتی را به جایش بیاورد؟ ده سال در سوریه توطئه کردند، نتوانستند کاری بکنند؛ بیست سال در افغانستان جا خوش کردند، همهی ابزارهای نظامیشان را آوردند، [ولی] دیدید با چه ذلّتی از افغانستان خارج شدند. وقتی میگوییم آمریکا ضعیف شده، معنایش اینها است. در مورد اروپا هم وضع بهتر از این نیست. شما خب این روزها مسائل آفریقا را میشنوید؛ کشورهایی که تحت نفوذ فرانسه بودند، یکی پس از دیگری دارند علیه فرانسه قیام میکنند و حکومتهای دستنشاندهی فرانسه را ساقط میکنند؛ [آن هم] مردم! البتّه ارتشیهایشان مشغولند لکن مردم پشتیبان آنها هستند. یعنی قدرتهای غربی، که در رأسشان آمریکا است و بعد هم اروپا، امروز آن قدرت سابق را ندارند، رو به ضعفند؛ این ضعف روزبهروز بیشتر میشود. خب قدرتهای جدیدی هم دارند سر بلند میکنند، که من دیگر نمیخواهم اسم آن قدرتها را بیاورم، وارد آن نمیخواهم بشوم. این تحوّل بزرگ جهانی است.1402/06/20
تغییر هندسه دنیا رهبر انقلاب با اشاره به موضوع اجلاس سفرا مبنی بر تحول در نظم کنونی جهان و پُر تکرار شدن این موضوع در ادبیات جهانی، گفتند: تحول در نظم جهانی یک فرآیند پر فراز و نشیب و بلندمدت و متأثر از حوادث احتمالی پیشبینی نشده است و کشورهای مختلف نظرات و رویکردهای متعارض و گوناگونی به آن دارند. ایشان لازمه جانمایی مناسب ایران در نظم جدید را رصد و ارزیابی تحولات جهانی و شناخت دقیق سمت و سو و پشت پرده حوادث دانستند و گفتند: بر اساس این رصد و ارزیابی باید پیشنهادهای عملی استخراج شود که در این زمینه هم سفرا و رؤسای نمایندگیها بخصوص در کشورهای اثرگذار نقش مهمی دارند.1402/02/30
تغییر هندسه دنیا بنده مدّتی قبل گفتم که دنیا در معرض یک تحوّل سیاسی مهم است؛ یعنی وضع نظم جهانی در حال تغییر است که خب حالا این حرف دارد از جاهای مختلف شنیده میشود، تکرار میشود. من امروز میخواهم عرض بکنم که این تحوّل جهانی خوشبختانه در جهت تضعیف جبههی دشمنان جمهوری اسلامی است؛ این چیز مهمّی است. اوّلاً تحوّلات خیلی سریع دارد انجام میگیرد؛ خیلی باسرعت؛ ثانیاً با همین خصوصیّتی که گفتم، [یعنی] در جهت تضعیف آن جبهه است؛ این تحوّلات تا کنون اینجوری است. خب این چه چیزی را اقتضا میکند؟ اقتضا میکند که ما در مسئلهی سیاست خارجی، ابتکاراتمان را افزایش بدهیم؛ ابتکار و تحرّک و فعّالیّت و مانند اینها را باید افزایش بدهیم و از فرصت استفاده کنیم.1402/01/15
تغییر هندسه دنیا علائم زیادی وجود دارد که نظم کنونی جهان دارد تغییر پیدا میکند و نظم جدیدی بر جهان حاکم خواهد شد. نقش ما ایرانیها، جایگاه ما ایرانیها در این نظم جدید چیست؟ این یک سؤال مهم است. حالا این نظم جدیدی که بنده عرض میکنم که نظم کنونی به نظم جدید تغییر پیدا خواهد [کرد]، چیست؟ نمیشود دقیق گفت، نمیشود بدقّت گفت که نظمِ این چنینی است امّا میشود یک خطوطی را ترسیم کرد. یک خطوط اساسیای هست که مطمئنّاً این خطوط اساسی در این نظم جدید هست. خطّ اساسی اوّل عبارت است از انزوای آمریکا؛ آمریکا در نظم جدید جهانی منزوی خواهد بود. برخلاف آنچه ده بیست سال پیش بوش پدر گفت که امروز تنها قدرت مسلّط دنیا آمریکا است؛ بعد از قضیّهی حملهی عراق به کویت و ورود آمریکاییها و متلاشی کردن حملهی عراقیها، [بوش پدر] با غرور تمام ــ به این مضمون ــ گفت که امروز همهکارهی دنیا آمریکا است؛ در این نظم جدیدی که من میگویم نه، آمریکا دیگر جایگاه مهمّی ندارد و منزوی است... خب، پس یکی اینکه آمریکا مجبور میشود دست و پایش را از جهان جمع کند. الان آمریکاییها در بسیاری از مناطق دنیا پایگاه دارند؛ در منطقهی ما، در اروپا، در آسیا، پایگاههای نظامی با جمعیّتهای زیاد، پولش را هم از خود آن کشور بیچارهای که در آنجا پایگاه هست میگیرند؛ هزینههایش را او باید تأمین کند و آمریکاییها بخورند و آقایی کنند! این دیگر تمام میشود؛ دست و پای آمریکا از حضور در سراسر جهان جمع خواهد شد. این، آن خطّ اصلی اوّل، از خطوط اساسی نظم جدید آیندهی جهان. خطّ اساسی دوّم؛ انتقال قدرت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و حتّی علمی، از غرب به آسیا. امروز قدرتهای غربی هم اقتدار سیاسی دارند، هم اقتدار علمی دارند، هم اقتدار فرهنگی دارند، هم اقتدار اقتصادی دارند؛ یعنی خیلی چیزها دارند، البتّه تعبیر درستترش این است که بگوییم داشتند، و دارند آرامآرام از دست میدهند؛ ولی خب [اینها را] سالها داشتند دیگر؛ دو سه قرن غربیها این جوری عمل کردند. در این نظم جدید، این حالت از غرب به آسیا منتقل خواهد شد. آسیا خواهد شد مرکز دانش، مرکز اقتصاد، مرکز قدرت سیاسی، مرکز قدرت نظامی؛ ما در آسیاییم. خب این هم نقطهی بعدی.
نقطهی سوّم، [یعنی] آن خطّ اساسی سوّم: فکر مقاومت و جبههی مقاومت در مقابل زورگویی گسترش خواهد یافت، که مبتکرش جمهوری اسلامی است.1401/08/11
تغییر هندسه دنیا خب، حالا در این دنیای جدید ایران چه کاره است؟ ایران کجا قرار میگیرد؟ جایگاه کشور عزیز ما کجا است؟ این، آن چیزی است که باید شما روی آن فکر کنید؛ این، آن چیزی است که باید شما خودتان را برایش آماده کنید؛ این آن چیزی است که جوان ایرانی میتواند انجام بدهد. ما میتوانیم در این نظم جدید یک جایگاه برجستهای داشته باشیم؛ میتوانیم. چرا؟ برای خاطر اینکه کشور ما یک خصوصیّات برجستهای دارد که خیلی از کشورهای دیگر ندارند. اوّلاً نیروی انسانی؛ ما نیروی انسانی بسیار خوبی داریم؛ یعنی هوش و استعداد جوان ایرانی از متوسّط هوش و استعداد دنیا بالاتر است؛ این هست. ما امروز داریم برکات هوش و استعداد جوان متولّد دههی شصت و هفتاد را جلوی چشم خودمان میبینیم. الان جوانهایی و این کسانی که امروز در بخشهای علمی گوناگون، بخشهای فنّاوری گوناگون دارند نوآوری میکنند، دارند تازهسازی میکنند ــ در بخشهای مختلف، بخشهای مختلف علمی ــ در بعضی از بخشها کشور را جزو چهار پنج کشور اوّل دنیا قرار میدهند، همان متولّدین دههی ۶۰ و دههی ۷۰ و مانند اینها هستند؛ امروز به ثمر رسیدهاند؛ و انشاءالله ملّت ایران برکات متولّدین دههی ۸۰ را ــ که اغلب شماها باشید ــ و دههی ۹۰ را هم در آینده خواهد دید. خب حالا البتّه مزاحمتهایی هم وجود خواهد داشت، مشکلاتی هم وجود دارد که اینها میتواند مانع بشود. خب پس بنابراین اوّلین امتیاز ما، امتیاز نیروی انسانی است. امتیاز دوّم، نیروهای طبیعت، طبیعت کشور؛ ما در کشور منابعی داریم که تنوّع منابع طبیعی در کشور ما جزو کمنظیرترین تنوّعها در دنیا است. من یک وقتی اینجا در همین حسینیّه در یک سخنرانی ــ الان آمارش را یادم نیست، آن روز مطالعه کرده بودم یادم بود ــ گفتم که در این چند فلز اساسی لازم برای صنعت، ما خودمان یک درصد جمعیّت دنیا هستیم، یک درصدیم امّا این چند فلز در کشور ما چهار درصد، پنج درصد موجودی دنیا است؛ یعنی ما بیشتر از اندازهی ملّت خودمان منابع طبیعیمان سرشارند. حالا من فلزها را گفتم، گیاهان هم همین جورند، گیاهان دارویی هم همین جورند، معادن هم همین جورند؛ از این جهت ما خیلی ثروتمندیم. روی معادن بنده چقدر تکیه کردهام در دولتهای مختلف، متأسّفانه خب خیلی نپرداختند، و خیلی از دولتها گوش نکردند به حرف ما. امیدواریم انشاءالله این دولت [به این امور بپردازد]. شنیدم کارهای خوبی هم دارند میکنند در زمینهی معادن؛ خب پس این هم یک نقطهی اساسی دیگر. بنابراین کشور ما، هم از لحاظ نیروی انسانی امتیاز دارد، هم از لحاظ نیروهای طبیعی امتیاز دارد، هم از لحاظ موقعیّت جغرافیایی؛ ما چهارراه ارتباطات شرق و غرب و شمال و جنوبیم. شما روی نقشه نگاه کنید، نقشهی دنیا را بگذارید نگاه کنید؛ ما در یک نقطهی حسّاس هستیم. شرق و غرب از ما میتوانند عبور کنند؛ شمال و جنوب هم از ما میتوانند عبور کنند. ما یک معبرِ ترانزیتِ بسیار پیشرفته و خوبی میتوانیم در دنیا باشیم. البتّه احتیاج دارد به خطوط راهآهن، خطوط ریلی؛ با جادّه نمیشود که من راجع به این خطوط ریلی هم باز ــ این درددلها را با شما جوانها باید بکنیم ــ مکرّر در دولتهای مختلف راجع به خطوط ریلی من تأکید کردهام؛ متأسّفانه کوتاهی شده. البتّه در آن اوایلِ بعد از رحلت امام چرا، یک مقداری کارهای ریلی خوبی انجام شد، [ولی] بعدش دیگر کار درستی انجام نشده و حالا انشاءالله بنا دارند کارهای خوبی را انجام بدهند. ما بایستی انشاءالله در این زمینهی رفتوآمدها و حمل و نقل بتوانیم جایگاه خودمان را پیدا کنیم.
از همهی این چند امتیاز مهمتر، منطق حکومتی و تمدّنی ما است که همان جمهوری اسلامی است. ما جمع کردیم بین جمهوری و بین اسلامی؛ جمع کردیم بین حضور مردم و آراء مردم و معارف الهی؛ جمع بین این دو کارِ آسانی نیست، [ولی] ما این کار را به توفیق الهی انجام دادیم. البتّه نقصهایی داریم. من هیچ وقت ادّعا نمیکنم در این زمینهها نقص نداریم؛ نه، نقصهایی داریم امّا حرف، منطق، یک منطق جدیدی است در دنیا.1401/08/11
تغییر هندسه دنیا یک نقطهی اساسی اینجا وجود دارد که نباید از آن غفلت کرد و آن، این است که امروز، هر روز بیشتر روشن میشود که هندسهی سیاسیِ عالم و سطح دنیا در حال تغییر است؛ امروز روزبهروز بیشتر واضح میشود که نقشهی سیاسی دنیا در حال تغییر است. آن مسئلهی یکقطبی بودن و زورگویی کردن یک قدرت ــ یا دو قدرت؛ فرق نمیکند ــ بر کشورها و بر ملّتها و مانند اینها، مشروعیّت خودش را از دست داده؛ یعنی ملّتها بیدار شدهاند. نظام تکقطبی مطرود شده است و بتدریج دارد مطرودتر میشود. شما امروز در دنیا زیاد میشنوید این حرف را از زبان سیاستمدارهای درجهی یک دنیا که نظام تکقطبی را قبول نداریم. نظام تکقطبی یعنی چه؟ یعنی اینکه مثلاً فرض کنید آمریکا بنشیند برای عراق یا برای سوریه یا برای ایران یا برای لبنان یا برای فلان [کشور] طرّاحی کند که «باید این کار را بکنید، باید این بشود، باید این نشود»؛ گاهی بگوید، گاهی هم نگوید، امّا عمل کند. امروز این جوری است؛ طرّاحی میکنند برای کشورها و بسیج میکنند نیروهایشان را. خب نقشه دارند؛ استکبار نقشه دارد. [امّا] این دارد تغییر میکند؛ تدریجاً این حالت تسلّطی که استکبار جهانی بر کشورها و بر ملّتها و بر مناطق گوناگون داشته، دارد تغییر میکند؛ درست مثل تغییری که در دوران نهضتهای ضدّاستعماری در میانهی قرن ۲۰ اتّفاق افتاد که مکرّر پشت سر هم کشورها قیام کردند علیه استعمار مستقیم ــ در آسیا یک جور، در آفریقا یک جور، در آمریکای لاتین یک جور ــ که نقشهی سیاسی دنیا یک تغییر عمدهای در آن روز کرد، امروز هم یک تغییر عمدهای دارد میکند. این حرکت زیرپوستی و آرامِ سلطهگرانهی استکبار جهانی علیه ملّتها، دارد بتدریج مشروعیّت خودش را به طور واضح از دست میدهد از نظر ملّتها؛ از اوّل که مشروع نبوده، لکن ملّتها نظرشان دارد نسبت به این روشن میشود. خب وضع جدیدی پیش خواهد آمد، دنیای جدیدی به وجود خواهد آمد. ممکن است ما نتوانیم دقیقاً حدس بزنیم که این دنیای جدید چه شکلی است، لکن مطمئنّیم که بتدریج در طول سالها دنیای جدیدی دارد تشکیل میشود. خب جایگاه امّت اسلامی در این دنیای جدید کجا است؟ این سؤال مهمّی است.1401/07/22
تغییر هندسه دنیا, پیچ تاریخی, نیازهای کشور, مسئولیت جمهوری اسلامی, سرنوشت دنیای اسلام, حوادث دنیای اسلام در چنین شرایطی که دنیای اسلام از یک پیچ تاریخی دارد عبور میکند، ما وظایف و تکالیفی داریم؛ هرکداممان به یک نحوی، نمیتوانیم غفلت کنیم از نیازهای امروزِ دنیای اسلام؛ در رأس این نیازها هم، نیازهای جمهوری اسلامی است؛ چون جمهوری اسلامی میاندار این حادثهی عظیم است.1395/04/24
تغییر هندسه دنیا, پیچ تاریخی, بیداری ملتها, سرنوشت دنیای اسلام, حوادث دنیای اسلام بازیگران، کنندگان و کنشگران و فعّالان در دنیای اسلام زیادند، از همه نوعش؛ امّا میاندار، جمهوری اسلامی است.1395/04/24
تغییر هندسه دنیا در نگاه کلان به کل جهان - و از جمله به منطقه - انسان به این نکتهى اساسى برخورد میکند که نظم مستقر حاکم قبلى دنیا در حال تغییر و تبدیل است؛ این را انسان میفهمد و مشاهده میکند. بعد از جنگ اول جهانى، یک نظم جدیدى در عالم و بخصوص در منطقهى ما بهوجود آمد؛ قدرتهایى جان گرفتند، قدرتهاى برتر عالم شدند؛ و بعد از جنگ دوم جهانى - که تا کنون حدود هفتاد سال از پایان آن میگذرد - این نظم جهانى استقرار پیدا کرد و مدیریت عالم به شکل خاصى درآمد. غرب در واقع، چه به شکل نظام سوسیالیستى و چه به شکل نظام لیبرالیستى - که هردو غربى بودند - حاکم بر مدیریت جهان شد و مدیریت جهان در اختیار اینها قرار گرفت. آسیا و آفریقا و آمریکاى لاتین و مناطق گوناگون دنیا تحت نفوذ و هیمنه و ارادهى اینها در طول این هفتاد سال حرکت کردند. انسان بروشنى میبیند که این نظم در حال تغییر است.1393/06/13
تغییر هندسه دنیا وقتى که دنیا در حال تغییر است، نظم جهانى در حال تغییر است و نظم جدیدى در حال نطفهبندى است، ما طبعاً وظایف مهمترى خواهیم داشت. در نظم جدید عالم، جایگاه اسلام، جایگاه جمهورى اسلامى، جایگاه کشور مهم ما ایران کجا خواهد بود؟ این را میتوانیم فکر کنیم، پیشبینى کنیم، در راه آن حرکت کنیم. آن نظم قبلى - که عرض کردیم حدود هفتاد سال بهنحو مستقر در دنیا حاکم بود - دو پایهى اساسى داشت: یک پایهى فکرى و ارزشى، و یک پایهى عملى، یعنى نظامى و سیاسى. عرض من این است که هردو پایه امروز دچار چالش شده، دچار تزلزل شده. اما آن پایهى اخلاقى و فکرى عبارت بود از ادعاى برترىِ فکرى و ارزشى غرب - شامل اروپا و آمریکا - بر بقیهى مناطق جهان و بقیهى ملل عالم. شعارهایى را اینها مطرح کردند که این ربطى به پیشرفتهاى علمى و صنعتى ندارد؛ شعارهاى جذاب و فریبنده مثل شعار آزادى، شعار دموکراسى، شعار حقوق بشر، شعار دفاع از ملتها و از آحاد انسانها را سرِدست گرفتند و مطرح کردند و خواستند برترى نظام ارزشى خودشان را بر سایر مناطق عالم، بر ادیان عالم، بر نحلههاى گوناگون فکرى و بخصوص بر اسلام، از این طریق تثبیت کنند. موفق هم شدند؛ یعنى در دنیاى اسلامِ ما، افرادى، گروههایى، شخصیتهاى سیاسىاى و دولتهایى که حقیقتاً معتقد شدند به برترىِ نظام ارزشى غرب، کم نیستند. امروز هم در داخل جامعهى ما کسانى هستند که همین فکر و همین عقیده را دارند. در بخش دوم که بخش عملى است - که پایهى دوم قدرت غرب و تسلط غرب بر مدیریت جهان بود - مسئلهى توانایىهاى سیاسى و نظامى بود که اگر ملتها یا دولتها یا جریانهاى گوناگونى تحت تأثیر آن نظام ارزشى و آن جنبهى اول قرار نمیگرفتند و تسلیم نمیشدند و ایستادگى میکردند، اینها با فشار سیاسى و با فشار نظامى با آنها مواجه میشدند و کارهاى زیادى را انجام میدادند که کسانى که زیر بار آن عامل اول نمیرفتند، با فشار عامل دوم، یعنى فشار سیاسى و فشار نظامى و امنیتى، مجبور بشوند با آنها همراهى کنند و همکارى کنند. این را ما در دنیا مشاهده کردیم، در کشور خودمان مشاهده کردیم. دستگاههاى تبلیغاتى غرب هم که روزبهروز توسعه پیدا میکردند و مدرن میشدند و توانایىهایشان افزایش پیدا میکرد، این دو عامل - یعنى عامل برترى ارزشى و عامل سلطهى نظامى و سیاسى - را مرتباً به رخ ملتها کشیدند؛ صاحبان فکر را، روشنفکرها را و بتدریج عامهى مردم را نسبت به آن به قناعت رساندند. امروز هر دو عامل دچار چالش شده؛ هم آن عامل اول و هم عامل دوم. آن دو ابزار و دو سلاحى - که غرب با آن دو سلاح قادر بود دنیا را مدیریت کند و عملاً تسلط بر دنیا را بهدست گرفته بود و مدیریت دنیا را بهدست گرفته بود - هر دو عامل امروز در دنیا بتدریج ضعیف شده است. اما آن عامل اول که عامل ارزشى بود - یعنى رجحان ارزشهاى غربى بر ارزشهاى ملل دیگر، ادیان، اسلام و غیره - دچار تزلزل شده به دلایلى. عواملى موجب شده است که دچار تزلزل بشود. من چند عامل از این عوامل را اینجا یادداشت کردهام که عرض میکنم: یکى از این عواملى که نظام ارزشى غرب را و سلطهى معنوى این نظام را متزلزل کرده، بحران رو به افزایش اخلاقى و معنوى در غرب است؛ که نشانهى بارز آن رواج احساس پوچى، احساس بیهودگى، احساس ناامنى روحى در بین آحاد مردم - بخصوص در بین جوانها - در غرب است. تلاشىِ خانواده؛ بنیان خانواده در غرب دچار تزلزل شدید است و متلاشى شده که این آثار را میگذارد. مسئلهى زن که بر روى مسئلهى زن جهتگیرى غربى بهنحوى بوده است که امروز حرکت فمینیستى - که از دهها سال قبل شروع شده بود - زیر سؤال جدى از سوى متفکرین و روشنفکران و اهل فکر است؛ یعنى احساس میکنند که این یک دامى براى زن بود و زن را دچار محاذیر عجیبوغریبى کرده است که داستان مفصلى است. مسئلهى ارزش شدن منکرات؛ مثلاً همجنسبازى در غرب میشود ارزش؛ مخالفت با همجنسبازى میشود ضد ارزش! که اگر چنانچه - امروز در دنیاى غرب اینجورى است - با کسى، با یک مقام دولتىاى، رئیس جمهورى، شخصیت برجستهاى مصاحبه کنند و او بگوید من با همجنسبازى مخالفم، این بهعنوان یک نقطهى منفى در کارنامهى او در دنیا تلقى میشود؛ یعنى فضاى اخلاقى غرب، به این جهت، به این سمت رفته. البته در این زمینه متوقف هم نخواهد ماند و پیش خواهد رفت و به جاهاى بسیار بدتر و زشتترى خواهد انجامید. و این نکته را امروز - یعنى از چندى پیش، از چند سال قبل از این، شاید از ده پانزده سال قبل - متفکرین غربى و بعضى از خیرخواهان و دلسوزان غربى متوجه شدهاند و مدام تذکر میدهند؛ لکن فایدهاى ندارد؛ وقتى که یک نظام اخلاقى به این سراشیب افتاد، دیگر قابل جلوگیرى نیست و سرنوشتى جز متلاشى شدن ندارد. این یک عامل براى بهچالش گرفته شدن ارزشهاى غربى. عامل دوم میل به مذهب است؛ که این در واقع واکنش به همین عامل اول است. در بین جماعات گوناگون کشورهاى غربى، میل به مذهب، علاقهى به مذهب، بهطور خاص علاقهى به اسلام، گرایش به اسلام، گرایش به فهم قرآن روزبهروز بیشتر شده است؛ که این را کسانى که دستاندرکارند، بخوبى میدانند. این هم یکى از چیزهایى است که نظام اخلاقى و ارزشى غرب را بشدت دچار چالش کرده. عامل سوم بُروز تعارضهاى عملى با شعارهاى غربى است؛ یعنى اینها در دنیا دم از آزادى و دم از دموکراسى و دم از حقوق بشر و این حرفها میزدند؛ در عمل آنقدر دولتهاى غربى با این شعارها عملاً مخالفت کردند و نقض کردند این شعارها را که امروز طرح این شعارها در دنیا از سوى غربىها بهصورت یک امر مستهجن درآمده است؛ یعنى افراد صاحب فکر میفهمند. تعداد کودتاهایى که دولتهاى غربى و قدرتهاى غربى علیه دولتهاى مستقل - غالباً دولتهاى ملى - انجام دادند، یک تعداد عجیبى است. طبق بعضى از گزارشها، آمریکا پس از جنگ دوم [جهانى] تا امروز براى سرنگونى پنجاه دولت اقدام کرده! در مورد پنجاه دولت انواع و اقسام اقدامها را کرده؛ با دهها جریان مقاومتِ مردمى مخالفت کرده که اینها در کارنامهى آمریکا و دیگران مضبوط است. استفادهى از بمب اتم؛ تنها موردى که بمب اتم استفاده شده است [توسط] آمریکا است که بیش از همه دم از مردم و دم از حقوق مردم و مانند اینها میزند و بیش از دویست هزار نفر کشته شدند - در آن حوادث ژاپن - و تعداد خیلى بیشترى هم دچار عوارض آن شدند. زندان گوانتانامو، زندان ابوغریب، این حوادثى که پیش آمد، زندانهاى مخفىاى که در اروپا ثابت شد براى همه و روشن شد که اینها زندانهاى مخفى دارند و مردم را شکنجه میکنند و بىمحاکمه نگه میدارند، که هنوز هم هست؛ همه دارند مىبینند. این هم عامل سومى بود که نظام ارزشى مورد ادعاى غرب را به چالش کشید. عامل چهارم، پناه بردن به استفادهى از زور و خشونت و سرکوب بود؛ انواع خشونتها، از جمله تحریم. دیده شد و در مقابل چشم مردم دنیا قرار گرفت که وقتى که اینها با یک کشورى، با یک ملتى مسئله پیدا میکنند و نمیتوانند غلبهى فرهنگى خودشان را بر این کشور تحمیل بکنند و سلطهى خودشان را تأمین بکنند، دست به زور میبرند و لشکرکشى میکنند؛ گاهى با لشکرکشى، گاهى با ترور، گاهى با راه انداختن جریانهاى تروریستى؛ که اینها همه در همین زمان خود ما در همین اواخر دیده شده و این در مقابل چشم مردم دنیا است: حملهى به کشورها، حملهى به عراق، حملهى به افغانستان، حملات گوناگون به شکلهاى مختلف به پاکستان و جاهاى دیگر. این هم یکى از آن چیزهایى است که نظام ارزشى غرب را به چالش کشیده. و عامل پنجم هم جریانسازىهایى از قبیل همین جریان القاعده و داعش و مانند اینها. حالا اینها ادعا میکنند که اینها با ما مربوط نیست؛ اما همه میدانند. من یک چیزى را نقل کردم از قول یکى از مسئولان معروف آمریکایى، بعد خودشان منکر شدند. علىالظاهر هست، اینها اعتراف میکنند که این جریانها را اینها به راه انداختهاند؛ اگر هم اعتراف نکنند ما شواهد داریم، ما میدانیم. من فراموش نمیکنم، مرحوم شیخ سعید شعبان - حالا آوردن اسمش دیگر اشکالى ندارد - عالم معروف اهلسنت، در مشهد - آنوقتى بود که ما در دوران جنگ بودیم - به من گفت که من اطلاع دارم که دارند تلاش میکنند براى اینکه شما را از طرف شرق کشورتان، مشغول کنند و درگیر کنند؛ من گفتم خب شرق ما افغانستان است؛ گفت بله از طرف افغانستان. این قبل از آن بود که این جریان طالبان و القاعده و این حرفها در افغانستان راه بیفتد؛ ایشان خب ارتباط داشت با محافل گوناگون سیاسى و روحانىِ اهلسنت، در جاهاى حساسى حضور داشت، شخص بسیار محترمى بود، مطلع شده بود، گفت من وظیفهى خودم دانستم که این را به شما بگویم. بعد از اندکى هم همین حوادث اتفاق افتاد و دیدیم که همینجور بود که گفت. بنابراین شبههاى وجود ندارد که راه انداختن این جریانها و ساختن این جریانها، بهدست همین قدرتهاى غربى و عوامل منطقهاى آنها [است]. حالا ممکن است یک مواردى خودشان مستقیم وارد نشوند و دیگران [وارد شوند]. البته مستقیم هم وارد شدند؛ در همان قضیهى طالبان من فراموش نمیکنم در مجلات آمریکایى، جورى از طالبان حرف میزدند که بهنحوى ترویج آنها بود؛ [البته] صریحاً ترویج نمیکردند اما کیفیت کار تبلیغاتى، ترویج طالبان بود آن اوایلى که اینها سرِکار آمده بودند. بنابراین اینها عواملى است که آن نظام ارزشى مدعىِ برترى را - که غرب آن را مطرح میکرد - امروز در دنیا کاملاً به چالش کشیده؛ این حرف را دیگر از غربىها و از قدرتهاى غربى کسى نمیپذیرد که اینها بگویند ما طرفدار حقوق بشریم، ما طرفدار ارزشهاى انسانى هستیم، و مانند اینها. آن چیزهایى که در اعلامیهى استقلال آمریکا در دویست سال قبل ذکر شده بود، همه عملاً نقض شده است. اما عامل دوم که عامل اقتدار سیاسى و نظامى بود، هم به چالش کشیده شد؛ مهمترین چیزى که این عامل - عامل اقتدار نظامى و سیاسى - را به چالش کشید، برپایى نظام جمهورى اسلامى بود. در یکى از مناطقِ بشدت تحت نفوذ آمریکا، یک حرکت عظیم انقلابى با این ابعاد بهوجود مىآید، یک نظامى را مبتنى بر تفکراتى که آنها این همه براى حذف این تفکرات تلاش کرده بودند بهوجود مىآورد، و این نظامْ با حملات گوناگون و متنوع آنها - حملات سیاسى، اقتصادى، نظامى، امنیتى و غیره - از بین نمیرود بلکه روزبهروز هم قوىتر میشود؛ تا امروز که نظام جمهورى اسلامى نظامى است به معناى واقعى کلمه مقتدر. البته نظام اسلامى، هم مقتدر است، هم مظلوم است. این اقتدار نظام، منافاتى ندارد با مظلومیت؛ یکوقتى عرض کردیم، مثل امیرالمؤمنین: حاکم مقتدرِ نظام اسلامى در زمان خود، اما درعینحال مظلومترین مظلومان؛ نظام جمهورى اسلامى هم همینجور است. اقتدار آن منافاتى با مظلومیتش ندارد و این مظلومیتى که امروز این نظام دارد، نشانهى عدمِ اقتدار نیست؛ واقعاً اقتدارِ نظام جمهورى اسلامى، امروز امر واضحى است؛ این را دشمنان آن هم دارند اعتراف میکنند. بعد هم حوادثى که اتفاق افتاد، ایستادگىِ هشتسالهى جمهورى اسلامى و ملت ایران در دفاع مقدس؛ چیز کوچکى نبود، حادثهى بسیار مهمى بود. این نشان داد که توانایىهاى نظامى و امنیتىِ قدرتهاى مسلط بر عالم، قادر نیستند از ایستادگى یک ملت بکاهند یا به آن ضربه بزنند، و این خواهد توانست خودش را بر آنها تحمیل کند، کما اینکه تحمیل کرد. بعد هم دیگر حوادث منطقه، حوادث فلسطین، حوادث لبنان، جنگ ۳۳ روزه، جنگ ۲۲ روزه، جنگ ۸ روزهى غزه، و این جنگ اخیر ۵۰ روزهى غزه که واقعاً جزو نمونههاى معجزهآسا است. یک منطقهى کوچک، محدود، با توانایىهاى بسیار محدود، کارى بکند که رژیم صهیونیستى که نماد قدرت غرب در منطقه است، به زانو در بیاید؛ این اصرار کند بر آتشبس، آنها قبول نکنند آتشبس را؛ این مدام اصرار کند، آنها بگویند نخیر، شرط قبول آتشبس این چیزها است؛ و تا این چیزها حاصل نشد، آتشبس را قبول نکردند؛ این خیلى حادثهى مهم و قابل تحلیلى است. اینها نشان میدهد که اقتدار و برترى نظامى - سیاسى غرب، به معناى واقعى کلمه به چالش کشیده [شده]. امروز در دنیاى غرب این جمعبندى جمعبندى رایجى است که خیلى از افراد ذىنفوذ در غرب، معتقدند که «جنگ» دیگر یک گزینهى معتبر و باصرفه براى غرب نیست؛ امروز خیلى از سیاسیون در آمریکا - عمدتاً در آمریکا، و [نیز] در برخى از کشورهاى اروپایى - این را مطرح میکنند و میگویند که جنگ براى ما دیگر یک گزینهى باصرفه نیست، معناى این همین است که توانایىهاى نظامى و اقتدار نظامى - امنیتى غرب کاملاً به چالش کشیده شده. خب، قدرتهاى جدیدى هم که در آسیا و در شرق ظهور کردند - مثل قدرت چین، مثل قدرت هند، و امثال اینها - اینها هم ابعاد دیگر قضیه را روشن میکند.1393/06/13
تغییر هندسه دنیا, ظرفیت درونزا, عمق راهبردی جمهوری اسلامی, قدرت تحلیل سیاسی, تحریم اقتصادی این وضع منطقه و وضع جهان است و دلیلِ بر اینکه نظم قبلى جهانى دیگر قابل استمرار نیست که غربىها مدیریت جهان را به دست بگیرند. وضع جدیدى در حال شکلگیرى است که البته هنوز هم شکل نگرفته است. ما اینجا باید چهکار کنیم؟ بهنظر ما دو مطلب، مهم است: مطلب اول این است که این واقعیتهایى که امروز مشاهده میکنیم، واژگونه تحلیل نشود، غلط تحلیل نشود، غلط فهمیده نشود، همچنان که هست فهمیده بشود؛ نه فقط در کشور ما [بلکه] در منطقهى آسیا، هنوز کسانى، کشورهایى، دولتهایى، شخصیتهایى، رجال سیاسىاى، جریانهایى وجود دارند که درک نمیکنند این واقعیتى را که بیان شد؛ اینها معتقدند که ما در مقابل غرب یک راه بیشتر نداریم، باید تسلیم غرب شد؛ حالا این تسلیم یا با طوع و رغبت است - یعنى پذیرش ارزشهاى غربى و تسلیم شدن در مقابل نظمى که آنها ابراز میکنند و توقعاتى که براى ادارهى جهان دارند - یا اگر چنانچه یک کشورى به طوع و رغبتْ تسلیم نشد، طرف آنها نرفت، با آنها همکارى نکرد، نسبت به خواستههاى اساسى آنها طوع و اطاعت نشان نداد، طبعاً مواجه خواهد شد با فشار؛ حالا فشار اقتصادى، فشار تحریم، فشار سیاسى، فشار نظامى؛ ناچار بایستى تسلیم شد، یا تسلیمِ آرام، یا تسلیمِ با سروصدا و مشکل! این تحلیل وجود دارد. این غلط است؛ این تحلیل تحلیل خطرناکى است؛ در کشور ما هم گوشهوکنار این تحلیلها وجود دارد. نه، اینجور نیست؛ همینطور که گفتیم، قدرت غربى بر این دو پایه بود - پایههاى اخلاقى و معنوى و ارزشى، و پایهى نظامى و سیاسى و امنیتى و عملى - هر دوى اینها متزلزل شده است. ما این واقعیت را باید درک کنیم. کار دومى که مهم است، این است که خودمان را آماده کنیم براى ایفاى نقش در پدید آوردن نظم جدید؛ کشور را آماده کنیم براى اینکه نقشآفرینى کند. و این هم ممکن نخواهد شد مگر با قوى کردن کشور؛ کشور را باید قوى کنیم. تقویت کشور متوقف است بر استفادهى از همهى ظرفیتها و توانایىهایى که ما در داخل کشور و در بیرون کشور داریم. توجه بکنیم که ظرفیتهاى ما و توانایىهاى ما، فقط آن چیزهایى نیست که ما در داخل داریم؛ ما در بیرون کشور هم ظرفیتهاى مهمى داریم؛ طرفدارانى داریم، عمق راهبردى داریم؛ در منطقه، در کشور؛ بعضى بهخاطر اسلام، بعضى بهخاطر زبان، بعضى بهخاطر مذهب شیعه؛ اینها عمق راهبردى کشور هستند؛ اینها جزو توانایىهاى ما هستند؛ از همهى این توانایىها باید استفاده کنیم. فقط هم در منطقه نیست، ما در آمریکاى لاتین عمق راهبردى داریم، در قسمتهاى مهمى از آسیا عمق راهبردى داریم، امکاناتِ استفاده داریم؛ از اینها بایستى استفاده کنیم، اینها کشور را قوى خواهد کرد.1393/06/13
تغییر هندسه دنیا در نگاه کلان به کل جهان - و از جمله به منطقه [خاورمیانه] - انسان به این نکتهى اساسى برخورد میکند که نظم مستقر حاکم قبلى دنیا در حال تغییر و تبدیل است؛ این را انسان میفهمد و مشاهده میکند.1393/06/13
تغییر هندسه دنیا در کنار بازیگران سنتی، بازیگران جدیدی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین وارد عرصه شده اند و در تلاشند جایگاه خود را در نظم جدید پیش رو، تثبیت کنند. در این دوران، دیپلماسی قوی و کارآمد اهمیت مضاعفی مییابد و به همین علت، امروز کار وزارت خارجه از گذشته حساستر است. اگر در مقطع فعلی دستگاه دیپلماسی بتواند حضور فعال، هوشمندانه و مقتدرانه داشته باشد، جایگاه و استحکام جمهوری اسلامی در چندین ده سال آینده و در نظم جدید جهانی به عنوان جایگاهی برجسته تثبیت میشود وگرنه، در جهان پیش رو، از موقعیت لازم برخوردار نخواهیم بود.1393/05/22
تغییر هندسه دنیا امروز جهان درگیر تحولات اساسی است، این را نمیشود منكر شد؛ شما نگاه كنید به منطقهی شمال آفریقا و مناطق دیگری از آفریقا، در منطقهی آسیا و قدرتهایی كه در آسیا سر برآوردهاند و در دنیا عرض اندام میكنند در مقابل قدرتهای سنتی عالم، [یا] وضعیتی كه در اروپا ملاحظه میكنید وجود دارد؛ دنیا در حال یك تحول است. حالا تحولات جهانی و تاریخی طبعاً در زمان كوتاه تحقق پیدا نمیكند؛ اینجور نیست كه حالا ما فرض كنیم اگر تحولی دارد رخ میدهد باید در ظرف ششماه، یك سال، دو سال انجام بگیرد؛ نه، نشانههای تحول را باید دید ولو این تحول بمُرور در ظرف بیست سال انجام خواهد گرفت؛ لكن ما [باید] بفهمیم كه در دنیا چه دارد اتفاق میافتد. بنابراین نكتهی اول این است كه دنیا درگیر تحولات اساسی است؛ این را بفهمیم. نكتهی دوم این است كه آرامش ظاهری جبههی مسلط جهانی - یعنی همین قدرتهای سنتیای كه در دنیا حاكم بودند، چه قدرت آمریكا، چه قدرتهای اروپایی؛ كه یك آرامشی داشتند اینها از لحاظ اقتصادی، از لحاظ رسانهای، از لحاظ استقرار اجتماعی در داخل كشورهایشان و یك آرامشی بظاهر بر زندگی اینها حاكم بود - امروز بههم خورده، نشانههای این بههمخوردگی را انسان میبیند.1392/12/15
شجره طیبه انقلاب اسلامی, تغییر هندسه دنیا ملت ایران با گذشت ۳۵ سال از طلوع انقلاب، از انقلاب زده نشده است، دست نكشیده است، انقلاب را كنار نگذاشته است، روحیهی انقلابی را از خود دور نكرده؛ شما ملاحظه كردید این بیستودوم بهمن را. و این یك پدیده است، این را بارها عرض كردهایم، عادت كردیم ما به این حادثهی به این اهمیت. [البته مطلبی هم دربارهی] جوانهای ما، در ذیل واقعیتهایی كه باید به آنها توجه داشت، عرض خواهم كرد. بههرحال این هم یك مسئلهی اساسی است. بنابراین در یك چنین دنیایی هستیم: در آنجا - در اطراف ما و در مجموعهی جهان - آن حوادث كه نشاندهندهی تحولات اساسی است دارد اتفاق میافتد، در كشور ما هم این رشد تفكر اسلامی و استقامت اسلامی و بالندگی و تناور شدن درخت حكومت اسلامی و نظام اسلامی است كه وجود دارد. بنابراین با این توجه، باید عرض كرد كه نگاه ما به مسائل خودمان و مسائل جهان، باید نگاه جدیای باشد.1392/12/15
تحلیل کلان انقلاب اسلامی, تغییر هندسه دنیا اینكه ما بیاییم چالش انقلاب را فرو بكاهیم به چالشهای سیاسی و خطّی و جناحی و مقابلهی زید و عمرو با یكدیگر، این سهلنگری است، مسامحه است، سهلانگاری است؛ چالش انقلاب اینها نیست. اینكه یك خطّ سیاسی، یك جریان سیاسی با یك جریان سیاسی دیگر دعوا دارند، یا زیدی با عمروای اختلاف دارد، اینها چالش انقلاب نیست؛ چالش اساسی انقلاب عبارت است از اینكه انقلاب یك نظم جدیدی را برای بشریّت ارائه كرده. نمیگوییم انقلاب از اول با مخاطب قرار دادن كلّ بشر آمد؛ نه، انقلاب اسلامیِ «ایران» بود، متوجّه مسائل ایران بود، متوجّه ایجاد تغییرات بنیادی در ایران بود؛ امّا زبان این انقلاب و پیام این انقلاب پیامی بود و زبانی بود كه نمیتواند و نمیتوانست - به طبع حال - در مرزهای ایران منحصر بماند؛ یك مفهوم جهانی، یك حقیقت جهانی، یك حقیقت بشری به وسیلهی انقلاب پیام داده شد كه هر كسی در دنیا آن را بشنود احساس میكند كه به این پیام دلبسته است. آن پیام چیست؟ اگر بخواهیم آن پیام را در شكل اجتماعی و انسانی آن در یك جمله بیان بكنیم: مقابلهی با نظام سلطه است؛ این پیام انقلاب است. نظام سلطه، نظام تقسیم دنیا به ظالم و به مظلوم است؛ منطق انقلاب كه منطق اسلام است، «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» است؛ نباید ظلم كنید و نباید بگذارید به شما ظلم بشود.1392/06/26