newspart/index2
طراحی این صفحه تغییر کرده است، برای ارجاع به صفحه‌ی قبلی اینجا کلیک کنید.
گزینش حاکم برای جامعه اسلامی، امری واجب برای مردم

در نظر اسلام حق رأی مردم و انتخاب مردم چقدر مهم است و اگر كسی در باب اسلام غیر از این نظر بدهد، یقیناً نسبت به اسلام جفا شده. یك روایت، روایت امیرالمؤمنین است كه در كتاب معروف سلیم بن قیس هلالی نقل شده؛ در آنجا از قول امیرالمؤمنین اینجور نقل شده كه: «و الواجب فی حكم اللّه و حكم الاسلام علی المسلمین بعد ما یموت امامهم او یقتل»؛ وقتی كه رئیس یك جامعه و حاكم یك كشور و یك امت اسلامی از دنیا برود یا كشته بشود، واجب است بر مردم به حكم اسلام و به حكم خدا كه: «ان لا یعملوا عملا و لا یحدثوا حدثا و لا یقدّموا یدا و لا رجلا و لا یبدئوا بشی‌ء قبل ان یختاروا لانفسهم اماما»؛ هیچ كاری نباید بكنند، هیچ اقدامی را شروع نباید بكنند، به هیچ عمل بزرگ و كوچكی دست نباید بزنند، در هیچ كاری سرمایه‌گذاری نباید بكنند، تا اینكه یك امامی را معین بكنند و اختیار بكنند. اینجا مسئله‌ی «اختیار» دارد. یعنی گزینش حاكم برای جامعه‌ی اسلامی و رئیس امت اسلامی و كشور اسلامی به عنوان یك واجب برای مردم معرفی شده، آن هم واجبی با این اهمیت كه باید از همه‌ی كارها مردم او را جلوتر بیندازند و مقدم بدانند و به او اقدام بكنند. آنوقت شرایط آن رئیس كشور و نظام اسلامی را ذكر كرده: «اماما عفیفا عالما ورعا عارفا بالقضاء و السّنة»،(1) تا آخر حدیث كه اینجا تعبیر، تعبیر اختیار است؛ یعنی انتخاب و گزینش. یك روایت دیگر باز از قول امیرالمؤمنین نقل شده كه در روزی كه با آن حضرت مردم بیعت كردند كه روز جمعه هم بود، حضرت آمدند مسجد، جمعیت بسیار زیادی در مسجد مدینه جمع شده بودند و امیرالمؤمنین با صدای بلند به مردم اینجور فرمودند: «ایّها النّاس انّ هذا امركم لیس لاحد فیه حقّ الّا من امّرتم»؛(2) یعنی ای مردم این مسئله‌ی شماست، قضیه قضیه‌ی شماست، كاری است متعلق به شما مردم و هیچ كس حقی در این كار، یعنی در خلافت و حكومت ندارد، «الّا من امّرتم»؛ مگر كسی كه شما او را امارت بدهید و حاكمیت بدهید. اینجا هم باز ملاحظه میكنید كه امیرالمؤمنین نه در مقام احتجاج با دشمن، نه در مقام مباحثه و مجادله و اخذ به حجت خصم، بلكه با مردم خودش، با همان كسانی كه او را قبول دارند، با او بیعت كردند، از او تقاضا كردند كه همه چیز را میتواند با آنها صریحاً در میان بگذارد، به آنها میگوید كه هیچ كس حق ندارد، مگر آن كسی كه شما او را امارت دادید. البته روشن است همان طور كه گفتیم این در آنجائی است كه به نصب الهی اخذ نشده. یعنی امیرالمؤمنین كه منصوب خدا و به دست پیغمبر هست، به این نصب عمل نشده، حالا كه عمل نشده، جز امیر كردن مردم و انتخاب مردم هیچ راه دیگری برای انتخاب كسی وجود ندارد.
در یك روایت دیگری كه باز از قول امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) نقل شده، حضرت در نامه‌ای به دوستان خودشان میفرمایند كه پیغمبر اكرم یك دستوری داد، یك پیمانی از من گرفت؛ «عهد الیّ عهدا»، كه در آن دستور اینجور آمده كه: «فان ولّوك فی عافیة و اجمعوا علیك بالرّضا فقم بامرهم»؛(3) یعنی در آنجا پیغمبر گفته علی جان اگر امت بر تو اتفاق نظر پیدا كردند و دور تو را گرفتند و از تو خواستند و مشكلی به وجود نیامد - توجه كنید به اینكه چطور مصالح مهمی وجود دارد كه حتی این مسئله را تحت‌الشعاع قرار میدهد، مثل وحدت عالم اسلام و وحدت امت اسلامی، در آنجائی كه نبودن وحدت كیان اسلام را تهدید میكند، كه در زمان امیرالمؤمنین اینجور بوده - اگر با فرض عافیت، بدون اینكه مشكلی باشد، تشنجی باشد، اختلاف كلمه‌ای به وجود بیاید، جنگ داخلی‌ای درست بشود، مردم دور تو را گرفتند و از تو خواستند، آنوقت: «فقم بامرهم»؛ آنجا قیام به كار مردم بكن و زمام امور آنها را در دست بگیر. كه از این روایات و روایات فراوان دیگری كه وجود دارد، حالا ولو بعضی از اینها از لحاظ سند هم مورد تردید باشد، از مجموع اینها كاملاً فهمیده میشود كه مذاق اسلام این است كه آنجائی كه نصب الهی نیست یا نصب الهی معمولٌ‌به نیست و عمل به آن نشده، آنجا یك راه بیشتر وجود ندارد و آن انتخاب مردم است.1366/04/12


1 )
كتاب سليم بن قيس الهلالی، ج ‏2، ص 752؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏33، ص 144.

وَ الْوَاجِبُ‏ فِي‏ حُكْمِ‏ اللَّهِ‏ وَ حُكْمِ الْإِسْلَامِ عَلَى الْمُسْلِمِينَ بَعْدَ مَا يَمُوتُ إِمَامُهُمْ أَوْ يُقْتَلُ ضَالًّا كَانَ أَوْ مُهْتَدِياً مَظْلُوماً كَانَ أَوْ ظَالِماً حَلَالَ الدَّمِ أَوْ حَرَامَ الدَّمِ أَنْ لَا يَعْمَلُوا عَمَلًا وَ لَا يُحْدِثُوا حَدَثاً وَ لَا يُقَدِّمُوا يَداً وَ لَا رِجْلًا وَ لَا يَبْدَءُوا بِشَيْ‏ءٍ قَبْلَ أَنْ يَخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ إِمَاماً عَفِيفاً عَالِماً وَرِعاً عَارِفاً بِالْقَضَاءِ وَ السُّنَّةِ يَجْمَعُ أَمْرَهُمْ وَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ.
ترجمه:
حضرت علی(علیه‌السلام) فرمودند: بر اساس حكم خدا و حكم اسلام بر مسلمانان واجب است كه پس از آن كه پيشوايشان مى‌ميرد يا كشته مى‌شود ـ گم راه باشد يا ره يافته، ستم ديده باشد يا ستمگر، خونش هدر باشد يا ريختن آن، حرام ـ كارى نكنند و دست به كارى نزنند و دست و گامى پيش ننهند و كارى را آغاز ننمايند تا آن گاه كه براى خويشتن ، پيشوايى پاك دامن و دانا و پارسا و آشنا به قضاوت و سنّت ، برگزينند تا امور آنان را سامان دهد و ميانشان حكومت كند.
2 )
بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏32، ص 8.

قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ عَنْ مَلَإٍ وَ إِذْنٍ إِنَّ هَذَا أَمْرُكُمْ‏ لَيْسَ لِأَحَدٍ فِيهِ حَقٌّ إِلَّا مَنْ أَمَّرْتُمْ.
ترجمه:
حضرت علی(علیه‌السلام): ای مردم حاضر و غایب، مسئله حكومت، امر و حق شماست كه كسی در آن حقی ندارد، مگر فردی كه شما او را حاكم كردید.
3 )
كشف المحجة لثمرة المهجة، سید ابن طاووس، ص 248.

وَ قَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَهِدَ إِلَيَّ عَهْداً فَقَالَ: «يَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ لَكَ وَلَاءُ أُمَّتِی فَإِنْ وَلَّوْكَ فِی عَافِيَةٍ وَ أَجْمَعُوا عَلَيْكَ بِالرِّضَا فَقُمْ بِأَمْرِهِمْ، وَ إِنْ‏ اخْتَلَفُوا عَلَيْكَ فَدَعْهُمْ وَ مَا هُمْ فِيهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَيَجْعَلُ لَكَ مَخْرَجاً».
ترجمه:
رسول اكرم (ص) با من عهد كرد و فرمود اى پسر ابو طالب ولايت امت من با توست. پس اگر با عافيت و سلامت ولايت را به تو واگذاشتند و با رضا و رغبت بر تو اجتماع كردند به امر پیشوایی آنان قيام كن اما اگر بر تو اختلاف كردند آنان را رها كن همانا خدا برای تو راه بیرون شدنی قرار خواهد داد.
لینک ثابت
پرداخت دیرهنگام مدعیان آزادی به حق انتخاب زنان

دنیائی که امروز مدعی آزادی و دموکراسی است و برای افراد جامعه حق انتخاب در تعیین نظام و رهبران نظام قائل است، خیلی دیر به این فکر افتاده و آنوقتی هم که به آحاد مردم این حق را اعطا کرده است، به صورت ناقص اعطا کرده و عرض کردیم که تا اوایل این قرن نصف جمعیت این جوامع - یعنی زنان - دارای حق انتخاب نبودند و داخل صحنه‌ی سیاست به حساب نمی‌آمدند و بتدریج از اواخر جنگ بین‌الملل اول برای زنها حق انتخاب داده شد، آن هم در بعضی از کشورها، آن هم برای سنین بالاتر از سی سال یا سی و پنج سال و بتدریج تا این چند سال قبل دنیا به این نتیجه رسید - دنیای دموکراسی و غرب - که برای زنان هم در سنین جوانی، هجده سالگی، بیست سالگی حق رأی و حق انتخاب باشد. و تازه در همین دنیای غرب اگر بخواهیم مسئله‌ی حق انتخاب مردم را بشکافیم و تحلیل کنیم، خواهیم دید که به معنای حقیقی همان انتخاب کنندگان و رأی دهندگان هم مقهور یک سلسله عوامل خارج از اختیار خودشان هستند و اگر بدقت نظر کنیم، خواهیم دید که در واقع حق رأی و حق انتخاب برای عامه‌ی مردم و اکثر مردم - چه زن و چه مرد - همین حالا در قشر عظیمی از عالم وجود ندارد. دنیای دموکراسی اینجور بود؛ دنیاهای استبدادی، آن نظامهائی که به شکلهای قرون وسطائی و ارتجاعی اداره میشوند، آن کشورهائی که در آنها انتخابات فقط شکل صوری و ظاهری دارد و بخش بسیار ناچیزی از ملتها در انتخابات شرکت میکنند، آن هم با انواع و اقسام جاذبه‌های مادی و امثال آنها یا دنیای کمونیستی، در اینها حتی همین اندازه‌ای که امروز در غرب دموکراسی و آزادی برای رأی دادن وجود دارد، در آن دنیاها وجود ندارد. در حالی که به اسلام که برمی‌گردیم، می‌بینیم اسلام برای آحاد مردم حق رأی، حق انتخاب، حق تصمیم‌گیری، حق اظهارنظر در مسائل سیاسی و مسائل زندگی را قرار داده. البته نوع آزادی در اسلام، نوع انتخاب افراد در اسلام با آنچه در غرب امروز وجود دارد متفاوت است؛ اما حقیقتاً آزادی است و اگر با معیار دقیق بسنجیم، آزادی در اینجاست و در آنجا نیست.1366/04/12
لینک ثابت
جامعه اسلامی

همه‌ی برادران و خواهران نمازگزار را توصیه میكنم و دعوت میكنم به تقوای الهی و رعایت امر و نهی خدا و سعی در تزكیه‌ی نفس و تزكیه‌ی باطن و اینكه خدای متعال را در همه‌ی حركات و سكنات و گفتنها و سكوتها در نظر داشته باشیم و آنی خودمان را به دست غفلت نسپاریم. البته كمك الهی هم باید ما را دریابد و ما را خدای متعال به خودمان وانگذارد.
بحثی كه در خطبه‌های اول چندین هفته تعقیب كردیم، بحث در آزادی‌های اسلامی است و رسیدیم به آزادی سیاسی درجامعه‌ی اسلامی. آزادی سیاسی در یك جامعه شامل حق انتخاب برای افراد جامعه است كه چه زمامدار و رهبر جامعه را و سرپرست نظام اسلامی را و چه كارگزاران عمده را در این نظام، خود مردم بدون وساطت جمع خاصی انتخاب كنند و همچنین شامل اختیار مردم در هدایت جامعه و تعیین سیاستهای اصولی نظام اسلامی و همین طور برخی از فعالیتهای عمده‌ی دیگر است. همه‌ی اینها مشمول آزادی‌های سیاسی است. وقتی گفته میشود كه در جامعه اسلامی مردم آزادی‌های سیاسی دارند، این بدین معناست كه هم حق انتخاب را در اموری كه اشاره شد، دارا هستند و هم حق فعالیت سیاسی، انتشار مطبوعات و روزنامه‌ها، ایجاد تشكلها و سازمانها و احزاب، ایجاد اجتماعات سیاسی، بیان افكار و نظرات سیاسی و خلاصه انتخاب راه سیاسی خود را در جامعه دارا هستند كه هر كدام از این مباحث با زبانی كه متناسب با اجتماع نماز جمعه است، میتواند قدری مورد تشریح و بحث قرار بگیرد.1366/04/12

لینک ثابت
جامعه اسلامی

من یك دو، سه تا از روایاتی را كه در این باب هست میخوانم؛ البته بیشتر یادداشت كردم، لكن چون وقت نمیخواهم زیاد گرفته بشود، به دو سه روایت اكتفا میكنم تا معلوم بشود كه در نظر اسلام حق رأی مردم و انتخاب مردم چقدر مهم است و اگر كسی در باب اسلام غیر از این نظر بدهد، یقیناً نسبت به اسلام جفا شده. یك روایت، روایت امیرالمؤمنین است كه در كتاب معروف سلیم بن قیس هلالی نقل شده؛ در آنجا از قول امیرالمؤمنین اینجور نقل شده كه: «و الواجب فی حكم اللّه و حكم الاسلام علی المسلمین بعد ما یموت امامهم او یقتل»؛ وقتی كه رئیس یك جامعه و حاكم یك كشور و یك امت اسلامی از دنیا برود یا كشته بشود، واجب است بر مردم به حكم اسلام و به حكم خدا كه: «ان لا یعملوا عملا و لا یحدثوا حدثا و لا یقدّموا یدا و لا رجلا و لا یبدئوا بشی‌ء قبل ان یختاروا لانفسهم اماما»؛ هیچ كاری نباید بكنند، هیچ اقدامی را شروع نباید بكنند، به هیچ عمل بزرگ و كوچكی دست نباید بزنند، در هیچ كاری سرمایه‌گذاری نباید بكنند، تا اینكه یك امامی را معین بكنند و اختیار بكنند. اینجا مسئله‌ی «اختیار» دارد. یعنی گزینش حاكم برای جامعه‌ی اسلامی و رئیس امت اسلامی و كشور اسلامی به عنوان یك واجب برای مردم معرفی شده، آن هم واجبی با این اهمیت كه باید از همه‌ی كارها مردم او را جلوتر بیندازند و مقدم بدانند و به او اقدام بكنند. آنوقت شرایط آن رئیس كشور و نظام اسلامی را ذكر كرده: «اماما عفیفا عالما ورعا عارفا بالقضاء و السّنة»، تا آخر حدیث كه اینجا تعبیر، تعبیر اختیار است؛ یعنی انتخاب و گزینش. یك روایت دیگر باز از قول امیرالمؤمنین نقل شده كه در روزی كه با آن حضرت مردم بیعت كردند كه روز جمعه هم بود، حضرت آمدند مسجد، جمعیت بسیار زیادی در مسجد مدینه جمع شده بودند و امیرالمؤمنین با صدای بلند به مردم اینجور فرمودند: «ایّها النّاس انّ هذا امركم لیس لاحد فیه حقّ الّا من امّرتم»؛یعنی ای مردم این مسئله‌ی شماست، قضیه قضیه‌ی شماست، كاری است متعلق به شما مردم و هیچ كس حقی در این كار، یعنی در خلافت و حكومت ندارد، «الّا من امّرتم»؛ مگر كسی كه شما او را امارت بدهید و حاكمیت بدهید. اینجا هم باز ملاحظه میكنید كه امیرالمؤمنین نه در مقام احتجاج با دشمن، نه در مقام مباحثه و مجادله و اخذ به حجت خصم، بلكه با مردم خودش، با همان كسانی كه او را قبول دارند، با او بیعت كردند، از او تقاضا كردند كه همه چیز را میتواند با آنها صریحاً در میان بگذارد، به آنها میگوید كه هیچ كس حق ندارد، مگر آن كسی كه شما او را امارت دادید. البته روشن است همان طور كه گفتیم این در آنجائی است كه به نصب الهی اخذ نشده. یعنی امیرالمؤمنین كه منصوب خدا و به دست پیغمبر هست، به این نصب عمل نشده، حالا كه عمل نشده، جز امیر كردن مردم و انتخاب مردم هیچ راه دیگری برای انتخاب كسی وجود ندارد.1366/04/12
لینک ثابت
زن در غرب

درباره‌ی آزادی حق انتخاب و آزادی انتخاب برای مردم، آن هم انتخاب رئیس نظام اسلامی که تعبیر میشود از آن به امام و رهبر و زمامدار، در نوبت قبل در یک خطبه مقداری بحث شد و به طور خلاصه وضعی را که در گذشته و امروز بر جوامع غیر اسلامی حاکم بود، به اجمال گفته شد و دیدیم که دنیائی که امروز مدعی آزادی و دموکراسی است و برای افراد جامعه حق انتخاب در تعیین نظام و رهبران نظام قائل است، خیلی دیر به این فکر افتاده و آنوقتی هم که به آحاد مردم این حق را اعطا کرده است، به صورت ناقص اعطا کرده و عرض کردیم که تا اوایل این قرن نصف جمعیت این جوامع - یعنی زنان - دارای حق انتخاب نبودند و داخل صحنه‌ی سیاست به حساب نمیآمدند و بتدریج از اواخر جنگ بین‌الملل اول برای زنها حق انتخاب داده شد، آن هم در بعضی از کشورها، آن هم برای سنین بالاتر از سی سال یا سی و پنج سال و بتدریج تا این چند سال قبل دنیا به این نتیجه رسید - دنیای دموکراسی و غرب - که برای زنان هم در سنین جوانی، هجده سالگی، بیست سالگی حق رأی و حق انتخاب باشد.1366/04/12
لینک ثابت
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

قانون اساسی در حقیقت تبلور و تجسم انقلاب است و اهمیت بسیار زیادی دارد. قانون اساسی ما، جزو مترقی‌ترین قوانین اساسی دنیاست. ما البته منطبق بودن بر معیارهای جهانی را دلیل صدق و اتقان نمی‌دانیم. بسیاری از معیارهای جهانی، حقیقتاً ساخته و پرداخته‌ی ذهنها و نیتهای استعماری است. بنابراین، انطباق با معیارهای جهانی، ملاک نیست. لکن امروز، بر طبق معیارهای رایج جهانی هم، قانون اساسی ما یک قانون اساسی بسیار قوی و تأمین کننده‌ی حقوق اساسی انسانها در جامعه است و هر امری که تخلف از قانون اساسی محسوب شود، تخلف از روال صحیح حرکت انقلابی جامعه‌ی ماست.
نباید تصور کرد که انقلاب، یک چیز است و قانون اساسی یک چیز دیگر است. قانون اساسی، همان تجسد و تجسم انقلاب است. البته ما در احکام شرع هم مواردی داریم که به خاطر ضرورت، از حکم شرعی و اولای شرعی تخلف می‌کنیم. نمی‌خواهیم بحث موارد ضرورت را این‌جا مطرح کنیم. لکن روال عادی کشور، باید روال عمل به قانون اساسی باشد. باید دستگاهها خودشان را موظف بدانند که به قانون اساسی عمل کنند و اصول آن را رعایت نمایند. در زمانی که بنده مسؤولیت ریاست جمهوری را بر دوش داشتم، یکی از کارهایی که می‌کردیم این بود که از مراکزی که خبر می‌رسید در آن مراکز برطبق قانون اساسی عمل نمی‌کنند، گزارش می‌گرفتیم و من به آنها اخطار قانون اساسی می‌دادم. نامه‌هایی به عنوان «اخطار قانون اساسی» می‌نوشتیم و آنها هم، البته ملاحظاتی داشتند. حالا یادم نیست که آیا این، ضامن اجرایی هم داشت یا نه؟ یعنی اگر اخطار، جدی گرفته نمی‌شد، مجازاتی، چیزی دنبالش بود یا نه؟ الان یادم نیست که چگونه عمل می‌شد. لکن می‌خواهم عرض کنم که شورای نگهبان گلوگاه مهمی برای حفظ قانون اساسی در قوانین کشور و مقررات کشوری است. فکری باید بشود که ما همه‌ی مقررات جاری کشور را - نه فقط مصوبات را، بلکه کل مقررات جمهوری اسلامی را - با شرع و قانون اساسی منطبق کنیم. الان مقرراتی هست که از گذشته باقی مانده و اصول قانون اساسی که از جمله‌ی آنها رعایت شرع مقدس است، در آنها ملاحظه نشده است. باید برای آنها فکری کرد و کاری بشود که ان‌شاءالله همه‌ی مقررات جاری کشور که به وسیله‌ی دستگاههای گوناگون وضع شده، با قانون اساسی و شرع، منطبق گردد. دوم این‌که، فکری برای اجرا بشود؛ یعنی دستگاههای مختلف کشور، نتوانند برخلاف قانون اساسی عمل کنند.1366/04/12

لینک ثابت
سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام)

یک روایت، روایت امیرالمؤمنین است که در کتاب معروف سلیم بن قیس هلالی نقل شده؛ در آنجا از قول امیرالمؤمنین اینجور نقل شده که: «و الواجب فی حکم الله و حکم الاسلام علی المسلمین بعد ما یموت امامهم او یقتل»؛ وقتی که رئیس یک جامعه و حاکم یک کشور و یک امت اسلامی از دنیا برود یا کشته بشود، واجب است بر مردم به حکم اسلام و به حکم خدا که: «ان لا یعملوا عملا و لا یحدثوا حدثا و لا یقدّموا یدا و لا رجلا و لا یبدئوا بشیء قبل ان یختاروا لانفسهم اماما»؛ هیچ کاری نباید بکنند، هیچ اقدامی را شروع نباید بکنند، به هیچ عمل بزرگ و کوچکی دست نباید بزنند، در هیچ کاری سرمایه‌گذاری نباید بکنند، تا اینکه یک امامی را معین بکنند و اختیار بکنند. اینجا مسئله‌ی «اختیار» دارد. یعنی گزینش حاکم برای جامعه‌ی اسلامی و رئیس امت اسلامی و کشور اسلامی به عنوان یک واجب برای مردم معرفی شده، آن هم واجبی با این اهمیت که باید از همه‌ی کارها مردم او را جلوتر بیندازند و مقدم بدانند و به او اقدام بکنند. آنوقت شرایط آن رئیس کشور و نظام اسلامی را ذکر کرده: «اماما عفیفا عالما ورعا عارفا بالقضاء و السّنة»، تا آخر حدیث که اینجا تعبیر، تعبیر اختیار است؛ یعنی انتخاب و گزینش.1366/04/12
لینک ثابت
سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام)

از قول امیرالمؤمنین نقل شده که در روزی که با آن حضرت مردم بیعت کردند که روز جمعه هم بود، حضرت آمدند مسجد، جمعیت بسیار زیادی در مسجد مدینه جمع شده بودند و امیرالمؤمنین با صدای بلند به مردم اینجور فرمودند: «ایّها النّاس انّ هذا امرکم لیس لاحد فیه حقّ الّا من امّرتم»؛ یعنی ای مردم این مسئله‌ی شماست، قضیه قضیه‌ی شماست، کاری است متعلق به شما مردم و هیچ کس حقی در این کار، یعنی در خلافت و حکومت ندارد، «الّا من امّرتم»؛ مگر کسی که شما او را امارت بدهید و حاکمیت بدهید. اینجا هم باز ملاحظه میکنید که امیرالمؤمنین نه در مقام احتجاج با دشمن، نه در مقام مباحثه و مجادله و اخذ به حجت خصم، بلکه با مردم خودش، با همان کسانی که او را قبول دارند، با او بیعت کردند، از او تقاضا کردند که همه چیز را میتواند با آنها صریحاً در میان بگذارد، به آنها میگوید که هیچ کس حق ندارد، مگر آن کسی که شما او را امارت دادید. البته روشن است همان طور که گفتیم این در آنجائی است که به نصب الهی اخذ نشده. یعنی امیرالمؤمنین که منصوب خدا و به دست پیغمبر هست، به این نصب عمل نشده، حالا که عمل نشده، جز امیر کردن مردم و انتخاب مردم هیچ راه دیگری برای انتخاب کسی وجود ندارد.1366/04/12
لینک ثابت
سیره سیاسی امیرالمؤمنین(علیه السلام)

یک روایت، روایت امیرالمؤمنین است که در کتاب معروف سلیم بن قیس هلالی نقل شده؛ در آنجا از قول امیرالمؤمنین اینجور نقل شده که: «و الواجب فی حکم الله و حکم الاسلام علی المسلمین بعد ما یموت امامهم او یقتل»؛ وقتی که رئیس یک جامعه و حاکم یک کشور و یک امت اسلامی از دنیا برود یا کشته بشود، واجب است بر مردم به حکم اسلام و به حکم خدا که: «ان لا یعملوا عملا و لا یحدثوا حدثا و لا یقدّموا یدا و لا رجلا و لا یبدئوا بشیء قبل ان یختاروا لانفسهم اماما»؛ هیچ کاری نباید بکنند، هیچ اقدامی را شروع نباید بکنند، به هیچ عمل بزرگ و کوچکی دست نباید بزنند، در هیچ کاری سرمایه‌گذاری نباید بکنند، تا اینکه یک امامی را معین بکنند و اختیار بکنند. اینجا مسئله‌ی «اختیار» دارد. یعنی گزینش حاکم برای جامعه‌ی اسلامی و رئیس امت اسلامی و کشور اسلامی به عنوان یک واجب برای مردم معرفی شده، آن هم واجبی با این اهمیت که باید از همه‌ی کارها مردم او را جلوتر بیندازند و مقدم بدانند و به او اقدام بکنند. آنوقت شرایط آن رئیس کشور و نظام اسلامی را ذکر کرده: «اماما عفیفا عالما ورعا عارفا بالقضاء و السّنة»، تا آخر حدیث که اینجا تعبیر، تعبیر اختیار است؛ یعنی انتخاب و گزینش.1366/04/12
لینک ثابت
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی