من تحلیلم این است که در وضع کنونى، اقتدار امریکا دیرى نخواهد پایید. یعنى شرایط جهان، شرایط اقتصادى عالم، وضع کشورها، وضع اروپا و از جمله بیدارى اسلامى به ما اجازه نمىدهد که تصور کنیم امریکا تا ده سال دیگر، با همین اقتدار خواهد ماند. احتمال قوى است که دگرگون شود. ممکن است سال دیگر بشود. ممکن است در همین انتخابات - انتخاباتى که در پیش دارند - جناحى روى کار بیاید و آن جناح، در کشمکش رقابتهاى درونملى خودشان مجبور شود دست به عملیاتى بزند که از لحاظ اشتباه بودن، دست اشتباهات بوش را از پشت ببندد و به انزواى امریکا منتهى گردد. ممکن است! هیچ وضعى ابدى و دائمى نیست. نگاه به گذشته نیز همین را تأیید مىکند. منهاى موضوع بلوک کمونیزم که تقریباً از اوایل قرن جارى میلادى به وجود آمدنش را شروع کرد - از دههى سوم، تقریباً شکل بلوکبندى کمونیستى به راه افتاد - بقیهى جهات را که نگاه کنید همین است. اروپا را نگاه کنید! طى این پنجاه، شصت سال اخیر، چند امپراتورى در همین یک وجب جاى اروپا زایل شدند و از بین رفتند!؟ امپراتورى مجارستان کو؟ امپراتورى اتریش کو؟ امپراتورى آلمان کو؟ اینها هر کدام، امپراتورى بودند! امروز از اینها به جز آلمان، کشورهاى کوچکى باقى هستند.
این، یک نکته است که باید به آن توجه شود و در محاسبات بیاید. هرگز تصور نشود آنچه که امروز بر اثر دهها عامل که به هم پیوستهاند پیش آمده، رنگ ابدیت دارد؛ نه. یکى از این عوامل اگر ساقط شد، زایل مىشود و همه چیز عوض خواهد شد. الان هم، وضع دنیا وضع بىثباتى است. هیچ معلوم نیست که وضع این کشورهاى متحد، چگونه خواهد شد؟ وضع روسیه چگونه خواهد شد؟ وضع اروپا چگونه خواهد شد؟ وضع جنگهاى نژادى، چگونه خواهد شد؟ اروپا، مرکز تعصبات نژادى است. در این چند قرن گذشته که نگاه مىکنیم، هیچ وقت اروپا از جنگ خالى نبوده است. جنگها هم عموماً جنگهاى نژادى و ناسیونالیستى و نژادى است. مىبینید که چه نژادهاى به کلى از هم جدا و مختلفى در این قاره هستند. در نژادهاى واحد هم، گاهى اوقات دعواهاى شدیدى هست. مثل همین جنگ سارایوو که طرفهاى درگیر آن از نژاد اسلاوند. البته صربها جدایند؛ اما بههرحال، این دعواها وجود دارد. ناپایدار دیدن حوادث و اوضاع جهانى یک مسأله است که به آن باید توجه شود.1371/05/19
لینک ثابت
اصول را با سربلندى حفظ کنید: «آقا! شما طرفدار اصولگرایى اسلامى هستید؟» جواب: «بله! اصولگرایى را شما چه معنا مىکنید؟ پایبندى به اصول، مگر بد است!؟ خوب؛ اصول انسانیت، اصول حقوق بشر؛ اینها همهاش اصول است دیگر. اصولاسلام هم یک نوع اصول است.» از اصولگرایى فرار نکنید. اینها آمدند اسمى درست کردند: بنیادگرایى؛ اصولگرایى! این را اول بمباردمانش کردند. حالا به پیشانى هر کس مىزنند، او باید فرار کند که «نه آقا، من اصولگرا نیستم.» مثل این ساده لوحهاى الجزایر. پرسیدند: «شما اصولگرا هستید؟» گفتند: «نه، نه، نه!» آخرش هم، اینطورى شد. اصولگرا نبودن، همین است دیگر! باید گفت: «بله؛ من مسلمانم. من اسلامى هستم.» تا او بترسد. او مىداند، کسى که اسلامى بود، جهادش هم اسلامى است؛ شهادتطلبىاش هم اسلامى است. و آن وقت مىترسد. امروز واللَّه، امریکا از ما مىترسد. من قسمجلاله خوردم که باور کنید. باید هم بترسد! آنچه که در دنیا امروز تهدید کننده است، بمب اتم و موشک اتمى نیست. آن، حامل یک سخن درست بودن است. آن، ما هستیم که حامل یک سخن درستیم. اگر ما درست عمل کنیم؛ مؤمنانه برخورد کنیم؛ شجاعت اسلامى لازم را براى خودمان حفظ کنیم؛ از اسلام مایه نگذاریم و از کیسهى خلیفه خرج نکنیم، مطمئناً دشمن در مقابل چنین موضعى، آسیب پذیرى دارد. وقتى امریکا و امثال امریکا از ما راضى مىشوند که ما از این اسلام صرفنظر کنیم. کسى حاضر است از اسلام صرفنظر کند؟ اگر مىخواهیم از اسلام صرفنظر کنیم، خوب؛ چرا ما باشیم!؟ چرا من باشم!؟ یک دستگاه دیگر بیاید حکومت کند. چه لزومى دارد!؟ مردم ما را مىخواهند چه کنند!؟ براى خاطر اسلام است. مردم، من و شما را براى خاطر اسلام مىخواهند؛ چون نوکر اسلامیم؛ چون اعلام کردیم که ما حرکتمان براى اسلام است. اگر از اسلام صرفنظر نکنیم، «و لن ترضى عنک الیهود و لاالنصارى.» من گفتم این، یکى از معجزات قرآن است. الانش هم همینطور است. سابق، یک وقتهایى خیال مىکردیم که این، مال آن زمان بوده است. گفتیم: این، در زمانى اینگونه بوده. بله، «لن». اما امروز چه اهمیت مىدهند که یکى مسلمان باشد. حالا با مسلمانى مخالفند؛ با همهى مراحلش مخالفند؛ با بعضى مراحلش به شدت مخالفند (مثل مرحلهاى که ما در آن هستیم). با مرحلهى مسلمانى سارایوو مخالفند؛ همان مرحلهى ضعیفى که شما دیدید و دیگران هم دیدند و من هم دیدم. یک مسلمانىرقیقى دارند؛ اما این را هم حاضر نیستند تحمل کنند. پس فردا هم نوبت آلبانى است. اگر بتوانند، پدر مسلمانان اروپا را مىخواهند درآورند! البته انشاءاللَّه نمىتوانند. حفظ اسلام، ترجیح اصولانقلاب و اسلام بر همه چیز دیگر است.
خبرنگار مىپرسد، رهگذر مىپرسد، کارمند جزء وزارت خارجه مىپرسد: «آیا شما در بعضى از اصول زمان امام تجدید نظر کردید؟» باید قرص و محکم جواب بدهید: «ابداً!» اینگونه جواب بدهید. نگویید: «اینکه حالا خبر را به بالاها نمىبرد!» چرا؛ خبر را به بالاها مىبرند. به علاوه، شما چنین چیزى را نباید بگویید؛ چون خلاف واقع است. مىبینید در دنیا چه جنجالى بود! هنوز هم هست. البته بحمداللَّه به آن شدت اول نیست. مىگفتند: «دوران جدیدى آغاز شده و اینها از اصول دوران امام صرفنظر کردهاند.» این، براى چیست؟ این حرفها چه فایدهاى براى آنها دارد؟ این، براى آن است که امیدهایى را که اول اشاره کردم، خاموش کنند و در دلها از بین ببرند. این هم توصیهى من در یک جمله ...1371/05/19
لینک ثابت
همین دعاى کمیل. البته دعاى کمیل، فقط این زمزمه کردن و صدا به صدا انداختن نیست که انسان تباکى کند و اگر کسى با صداى خوش خواند، انسان دلش تکانى هم بخورد و گریهاش هم بیاید. اینکه دعاى کمیل نیست. نه اینکه بخواهم بگویم این هیچ فایدهاى ندارد؛ چرا، بالاخره این هم توجهى است. مرحلهاى است از توجه است. منتها، قضیه این نیست. قضیه این است که انسان والایى، در حد اعلاى رقت و نورانیت، در مقام مناجات با پروردگار، کلماتى را بر زبان آورده. این آقا - کمیل - هم که این کلمات را بر زبان آورده، جزو هنرمندترین انسانها در پیدا کردن کلمات زیباست. در حرف زدن معمولىاش نیز همینطور است. حالا شما ببینید گاهى ما مىخواهیم با خدا حرف بزنیم؛ آن جملهاش - حتى فارسىاش - هم درست به زبانمان نمىآید. حالا مفاهیمش که به ذهنمان نمىرسد، بماند! این بزرگوار، در آن حد اعلاى نورانیت و رقت و توجه و حضور، از بهترین و زیباترین کلمات، براى رساندن عالیترین مفاهیم دعا و تضرع، استفاده کرده است. خوب؛ اگر بخواهیم از این دعا استفاده کنیم، باید حداقل معناى این کلمات را بفهمیم.1371/05/19
لینک ثابت
بعضى از دانشجویان سؤال مىکنند: «آقا! در دانشگاه جلساتى درست مىکنند که در وضع دانشگاهىمان بىاثر نیست. البته مشروب هم هست. اجازه مىدهید برویم؟» من مىگویم: «نه آقا؛ نروید.» اثر کدام است!؟ اینها توهمات است! اگر به این توهمات راه دادید، تا بىنهایت، شما را مىبرد. براى خود بنده هم - البته در دوران ریاست جمهورى - تجاربى از این قبیل پیش آمده بود.
پس، در عمل شخصىتان، رعایت موازین اسلامى، به صورت دقیق باید انجام گیرد. حجاب اسلامى؛ محرم و نامحرم اسلامى؛ طهارت و نجاست اسلامى؛ نماز اسلامى؛ روزهى اسلامى؛ شرکت در نماز جمعه، و اگر بشود ارتباطات اسلامى؛ ارتباطات با مسلمانان. یادتان باشد، خود و خانواده. یعنى زنتان هم مثل خودتان؛ بچههایتان هم مثل خودتان. اگر همراهى دارید - برادرى، برادر زنى - او هم مثل خودتان است. نمىشود گفت که «من خودم رعایت مىکنم؛ اما این جوان آمده اینجا تحصیل مىکند؛ برادر من است؛ او رعایت نمىکند.» نه دیگر؛ نشد! او هم باید رعایت کند. بالاخره برادر سفیر است دیگر. برادر سفیر هم، این محدودیت را دارد. مىخواست برادر سفیر نشود! ...1371/05/19
لینک ثابت
براى امریکا، سیاست کور کردن نقطهى امید جمهورى اسلامى، یک سیاست بسیار جدى است1371/05/19
لینک ثابت
هدف استکبار، نابودی جمهوری اسلامی است
براى امریکا، سیاست کور کردن نقطهى امید جمهورى اسلامى، یک سیاست بسیار جدى است. براى اروپا، براى صهیونیسم، براى شبکههاى ناشناختهى اختاپوسى استکبار جهانى، براى همان پیرمردهاى جاافتادهى گروه سیاست خارجى امریکا که مىنشینند مباحث سیاست خارجى را تحلیل مىکنند و به دست کارشناسان مىدهند تا به تصویب و به مرحلهى اجرا برسد؛ یا همینطور براى انگلیس، این سیاست، یک سیاست اصلى است. کدام سیاست؟ نقش اسلامى را از پیشانى جمهورى اسلامى زدودن! ما در مقابل این، بایستى با تمام قوا مبارزه کنیم. اسلام و نظام اسلامى و حاکمیت اسلامى، آن هم به صورت قرآنىاش؛ یعنى به همان صورت «و لن یجعل اللَّه للکافرین على المؤمنین سبیلا(۱).» اینگونه؛ متعرضانه؛ یعنى به صورت «الاسلام یعلوا و لایعلى علیه(۲)». اسلام این است. آن اسلامى که تا چشمش به قدرتى بیفتد رنگش بپرد و دست به سینه ببرد و متواضع شود و «بنده قابل نیستم» بگوید و خودش را کنار بکشد، اسلام نیست. اسلام قرآنى! همان اسلامى که وقتى آمد، انقلاب شد و جمهورى اسلامى به پاشد. ما باید این را نگه داریم. جمهورى اسلامى، حالت تعرض خودش را باید نگه دارد. نمىگویم لشکر کشى کنیم؛ اما باید متعرض بمانیم. هر متعرضى که لشکر کشى نمىکند! مىگویند: «شما که متعرضید، چرا اعلام جهاد نمىکنید؟» مىگویم: «چون مصلحت نمىدانیم.» «با امریکا دشمنید؟» «بله»! «پس چرا جنگ نمىکنید؟ چرا منافع امریکا را در دنیا نمىزنید؟» مىگوییم: «براى اینکه دنبال حکمت و مصلحت خودمان هستم. معترض هم هستیم؛ جنگ هم نمىکنیم؛ لشکرکشى هم نمىکنیم. هر وقت هم لازم بدانیم، لشکرکشى مىکنیم؛ یک وقت در همهى جبهه، یک وقت در بخشى از جبهه.» عمده این است که آن حالت تعرض، تعارف زبانى نباشد. اینطور نیست که هر که با کسى دشمن است، لازمهى دشمنى این باشد که همین روز اول، اعلان جنگ بدهد؛ نه. نگاه مىکند به نیروى خودش، به خزانهى خودش، به امکانات خودش، به همسایههاى خودش و به وضع دشمن. اگر مقتضى بود اعلان جنگ مىدهد؛ والّا نمىدهد. اگر ما اعلان جنگ نمىدهیم و کشتیهاى فلان دولت را در دریا غرق نمىکنیم، معنایش این نیست که با آن دشمنى نداریم.1371/05/19
1 )
من لا يحضره الفقيه، ج4، ص: 334؛
وسائل الشيعة، ج26، ص: 14
قَوْلِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَى عَلَيْهِ
ترجمه:
اسلام همچنان به برترى ميرود، و هيچ دينى بر آن برتر نميشود.
1 )
سوره مبارکه النساء آیه 141
الَّذينَ يَتَرَبَّصونَ بِكُم فَإِن كانَ لَكُم فَتحٌ مِنَ اللَّهِ قالوا أَلَم نَكُن مَعَكُم وَإِن كانَ لِلكافِرينَ نَصيبٌ قالوا أَلَم نَستَحوِذ عَلَيكُم وَنَمنَعكُم مِنَ المُؤمِنينَ ۚ فَاللَّهُ يَحكُمُ بَينَكُم يَومَ القِيامَةِ ۗ وَلَن يَجعَلَ اللَّهُ لِلكافِرينَ عَلَى المُؤمِنينَ سَبيلًا
ترجمه:
منافقان همانها هستند که پیوسته انتظار میکشند و مراقب شما هستند؛ اگر فتح و پیروزی نصیب شما گردد، میگویند: مگر ما با شما نبودیم؟ (پس ما نیز در افتخارات و غنایم شریکیم!) «و اگر بهرهای نصیب کافران گردد، به آنان میگویند: مگر ما شما را به مبارزه و عدم تسلیم در برابر مؤمنان، تشویق نمیکردیم؟ (پس با شما شریک خواهیم بود!)» خداوند در روز رستاخیز، میان شما داوری میکند؛ و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است.
لینک ثابت
در همهى برخوردها، باید احساس عزت کنیم
من یک وقت عرض کردم: «عزت، حکمت، مصلحت.»عزت یعنى اقتدار الهى؛ احساس اقتدار کردن و اعتزاز به خود. کسى حق ندارد احساس ذلت کند. اگر کسى احساس ذلت کند، از ما نیست. «و للَّه العزة و لرسوله و للمؤمنین(1).» در همهى برخوردها، باید احساس عزت کنیم. احساس عزت، البته غیر از احساس تکبر و نخوت است. باید عزیزانه برخورد کنیم. خوشبختانه دیپلماسى ما در طول چند سالى که بنده با آن سروکار و ارتباط دارم، همینطور بوده و غیر از این نبوده است. ما هرگز در دیپلماسى خودمان با هیچکس - نه در سطح وزارت خارجه، نه در سطوح رؤساى کشور و رؤساى نظام - هرگز برخورد ذلیلانه و غیر عزیزانه در دنیا نداشتیم. با دوستانمان هم دوست و خندهرو و مهربان بودیم. اما عزیز بودیم.1371/05/19
1 )
سوره مبارکه المنافقون آیه 8
يَقولونَ لَئِن رَجَعنا إِلَى المَدينَةِ لَيُخرِجَنَّ الأَعَزُّ مِنهَا الأَذَلَّ ۚ وَلِلَّهِ العِزَّةُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنينَ وَلٰكِنَّ المُنافِقينَ لا يَعلَمونَ
ترجمه:
آنها میگویند: «اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان ذلیلان را بیرون میکنند!» در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمیدانند!
لینک ثابت
تذکر پنجگانه روزانه برای توجه به وجود صراط مستقیم
شما مثل کسى هستید که از جو زمین خارج شده و به فضا رفتهاید. آنجا هوا نیست و شما هم محتاج تنفسید. باید یک ذخیرهى هوایى با خودتان ببرید، تا بتوانید تنفس کنید. همین هم که حس کردید ذخیرهى هوا در حال ته کشیدن است، بلافاصله برگردید، خودتان را از لحاظ هوا تجهیز کنید و باز بروید. نه اینکه به شما بخواهم بگویم که من آنگونه نیستم. نخیر؛ بنده هم در این جهت، یا مثل شما هستم، یا مقدارى از شما هنوز عقبتر و پایینتر. ما هیچ کدام نباید به دیندارى و استقامت خودمان در این راه مغرور شویم و اطمینان پیدا کنیم و بگوییم: «من دیگر در این شرایط نمىلغزم.» خیر؛ اگر شما چنین بودید، نمىگفتند روزى پنج نوبت بگویید: «اهدنا الصراط المستقیم.» (1) یک بار دعا مىکردید و تمام مىشد و مىرفت. اینکه به شما مىگویند هر روز ده مرتبه - پنج نوبت و هر نوبت دوبار - حداقل، باید بگویید «اهدنا الصراط المستقیم»، به خاطر این است که همهى ما احتیاج داریم دائم متذکر باشیم که راه راستى وجود دارد - که البته همان راه عبودیت الهى، راه بندگى خدا و جدا شدن از بندگى نفس و بندگى هر که غیر خداست - و ممکن است ما از آن راه منحرف شویم و از خدا متضرعانه مىخواهیم که «خدایا! ما را در این راه نگهدار. ما را به این راه هدایت کن. این راه را به ما نشان بده.» دائم بر سر دوراهى هستیم؛ دائم. حرف مىزنیم، جلومان دوراهى است. سکوت مىکنیم، جلومان دو راهى است. مرخصى مىآییم، دوراهیها همینطور پىدرپى، جلو ما هستند. در محیط کار هستیم، همینطور. سختى پیش مىآید، همینطور. روابط سرد مىشود، همینطور. روابط خیلى گرم و پرجوش مىشود، همینطور. دائم بر سر دو راهى هستیم. در این دوراهیها، باید از طرف خداى متعال هدایت شویم؛ زیرا ممکن است بلغزیم. این امکان لغزش را، هرگز فراموش نکنید و براى آنکه این امکان را هر چه ضعیفتر کنید، خودتان را تجهیز نمایید. از لغزشگاهها اجتناب کنید. جاهایى هست که انسان پایش مىلغزد: «چوگل بسیار شد، پیلان بلغزند»؛ آدمها که جاى خود دارند. جاهایى لغزشگاه است. به آنجاها نزدیک نشوید. لغزشگاهها انواعى دارد. هر کس نقطه ضعفى دارد. یکى نقطه ضعفش پول است؛ یکى نقطه ضعفش رودربایستى و رفاقت است؛ یکى نقطه ضعفش احترام کردن است؛ یکى نقطهى ضعفش زن است؛ یکى نقطه ضعفش سورچرانى و شکمچرانى است. هر کس نقطه ضعفى دارد. آدم خودش نقطه ضعف خودش را خوب مىفهمد. به آن نزدیک نشوید. اگر نزدیک شدید، براى خودتان خطر درست کردهاید. علاوهبر نزدیک نشدن به نقطه ضعفها، باید در تقویت معنوى خودتان کوشا باشید. اول قدمش این است که همین نمازى را که در شبانه روز پنج نوبت مىخوانید، با توجه بخوانید. اگر ترجمهى نماز را بلدید، سعى کنید در حال نماز تمرکز پیدا کنید. این تمرکز، امر بسیار مهمى است؛ تا آنچه را برزبان جارى مىکنید «حتى تعلموا ماتقولون»؛ بفهمید چه مىگویید. آیهى قرآن است دیگر. مىگوید که مست مشغول نماز نشوید - «لاتقربوا الصّلاة وانتم سکارى حتى تعلموا ما تقولون» (2) تا بفهمید چه مىگویید. مشغول حرف زدن با خدایید؛ این، تمرکز مىخواهد. حواس ما پرت مىشود. غالباً در حال نماز، ذهنمان به جاهاى دیگر مىرود. باید در حال نماز، تمرکزى در خودمان ایجاد کنیم. اگر این تمرکز پیدا شد، قدم بعدش حضور قلب است. من عرض کنم به شما؛ پاداشى که خدا براى حفظ تمرکز و توجه به شما مىدهد، حضور قلب است. اگر شما توانستید کلمات و عبارات نماز را با توجه به معانىاش بیان کنید، خدا پاداشى چنین نقد در دستتان مىگذارد و آن پاداش این است که بعد از لحظاتى، در شما حضور قلب پیدا خواهد شد. به خدا توجه پیدا مىکنید و دلتان رقیق مىشود. گاهى اشکتان جارى مىشود. حالت نیاز در شما پیدا مىشود، و این، پاداش آن مجاهدتى است که مىکنید، و مهار ذهن را محکم مىچسبید که این طرف و آن طرف نرود.1371/05/19
2 )
سوره مبارکه النساء آیه 43
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تَقرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنتُم سُكارىٰ حَتّىٰ تَعلَموا ما تَقولونَ وَلا جُنُبًا إِلّا عابِري سَبيلٍ حَتّىٰ تَغتَسِلوا ۚ وَإِن كُنتُم مَرضىٰ أَو عَلىٰ سَفَرٍ أَو جاءَ أَحَدٌ مِنكُم مِنَ الغائِطِ أَو لامَستُمُ النِّساءَ فَلَم تَجِدوا ماءً فَتَيَمَّموا صَعيدًا طَيِّبًا فَامسَحوا بِوُجوهِكُم وَأَيديكُم ۗ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَفُوًّا غَفورًا
ترجمه:
ای کسانی که ایمان آوردهاید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه میگویید! و همچنین هنگامی که جنب هستید -مگر اینکه مسافر باشید- تا غسل کنید. و اگر بیمارید، یا مسافر، و یا «قضای حاجت» کردهاید، و یا با زنان آمیزش جنسی داشتهاید، و در این حال، آب (برای وضو یا غسل) نیافتید، با خاک پاکی تیمّم کنید! (به این طریق که) صورتها و دستهایتان را با آن مسح نمایید. خداوند، بخشنده و آمرزنده است.
لینک ثابت
مخالفت دائمی دشمن با اصل اسلام
وقتى امریکا و امثال امریکا از ما راضى مىشوند که ما از این اسلام صرفنظر کنیم. کسى حاضر است از اسلام صرفنظر کند؟ اگر مىخواهیم از اسلام صرفنظر کنیم، خوب؛ چرا ما باشیم!؟ چرا من باشم!؟ یک دستگاه دیگر بیاید حکومت کند. چه لزومى دارد!؟ مردم ما را مىخواهند چه کنند!؟ براى خاطر اسلام است. مردم، من و شما را براى خاطر اسلام مىخواهند؛ چون نوکر اسلامیم؛ چون اعلام کردیم که ما حرکتمان براى اسلام است. اگر از اسلام صرفنظر نکنیم، «و لن ترضى عنک الیهود و لاالنصارى(1).» من گفتم این، یکى از معجزات قرآن است. الانش هم همینطور است. سابق، یک وقتهایى خیال مىکردیم که این، مال آن زمان بوده است. گفتیم: این، در زمانى اینگونه بوده. بله، «لن». اما امروز چه اهمیت مىدهند که یکى مسلمان باشد. حالا با مسلمانى مخالفند؛ با همهى مراحلش مخالفند؛ با بعضى مراحلش به شدت مخالفند (مثل مرحلهاى که ما در آن هستیم). با مرحلهى مسلمانى سارایوو مخالفند؛ همان مرحلهى ضعیفى که شما دیدید و دیگران هم دیدند و من هم دیدم. یک مسلمانىرقیقى دارند؛ اما این را هم حاضر نیستند تحمل کنند. پس فردا هم نوبت آلبانى است. اگر بتوانند، پدر مسلمانان اروپا را مىخواهند درآورند! البته انشاءاللَّه نمىتوانند. حفظ اسلام، ترجیح اصولانقلاب و اسلام بر همه چیز دیگر است.1371/05/19
1 )
سوره مبارکه البقرة آیه 120
وَلَن تَرضىٰ عَنكَ اليَهودُ وَلَا النَّصارىٰ حَتّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم ۗ قُل إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الهُدىٰ ۗ وَلَئِنِ اتَّبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ الَّذي جاءَكَ مِنَ العِلمِ ۙ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلا نَصيرٍ
ترجمه:
هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواستههای آنها شوی، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروی کنی. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهی است!» و اگر از هوی و هوسهای آنان پیروی کنی، بعد از آنکه آگاه شدهای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود.
لینک ثابت
امروز گرایش اسلامى در دنیا رو به رشد است و هر جا که نگاه کنید - هر جا که رد پایى از مسلمانان هست - مىبینید حرکتى وجود دارد. حال یک وقت این حرکت در سطح فرهنگى است؛ یک وقت در سطوح کار سیاسى و ملایم است؛ یک وقت هم در سطوح تند و به طور خودجوش. از شرق، گرایش مسلمانان را به سمت اسلام ملاحظه کنید: در اندونزى و در مالزى و بعد در شبهقاره و کشمیر و بعد در همین کشور ترکیهاى که در آن این همه با مذهب مبارزه شده، یا موضوع اسلام در افریقا و شمال افریقا را ببینید و گرایشها و احساسات اسلامى را در آنجاها که مسلمانان در اقلیت هستند؛ مثل اروپا. در همهى اینها یک حرکت اسلامى وجود دارد. 1371/05/19
لینک ثابت
اینطور نیست که بشود با تبلیغات و ارعاب و با پول خرج کردن و خریدن چهار نفر در فلان کشور و کودتا در الجزایر و سازماندهى کردن ضد اسلامیها در مصر و روى کار آوردن آن بابا در ترکیه و این حرفها، بشود موج اسلامخواهى و نوگرایى اسلامى را سرکوب کرد. 1371/05/19
لینک ثابت