*ساعت8:30 با دوستان عکاس و فیلمبردار وارد سالن 7 نوزدهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران می شویم و خود را آماده می‌کنم تا حاشیه‌ای خبری از بازدید آقا را به تصویر بکشم.
*به جوانی که از پس کتابهای چیده شده خود بیرون را نظاره می‌کند می‌گویم امروز چه خبر است؟ او هم با لبخندش بی اطلاعی خود را اعلام می‌کند و جواب می‌دهد : انشاء الله خیر است .
* سالن آماده پذیرائی از یار مهربانی است که همه منتظرش هستیم تا اینکه عقربه ها به ساعت 8:55 نزدیک می شوند.
*نوای خوش صلوات ارمغان حضور یار به همراه وزیر را می دهند.
*آقا در بازدید از هر غرفه پس از بررسی کتب منتشر شده ، دیگاههای خود را در این خصوص مطرح می فرمایند و غرفه داران نیز لحظات را مغتنم شمرده و درخواستهائی مطرح می کنند.
*جوانی را می بینم که چفیه در دست آنرا برای تبرک به صورت خود می کشد و به یاد می آورم او همانی است که گفت: انشاء الله خیر است.
* نکته ای که به چشم می خورد این است که آقا در برابر کتابهائی که تقدیم می شود مبلغ آن را سوال می کنند و غرفه دارانند که از بازگوئی آن امتناع می ورزند.
*در گوشه ای نظاره گر بازدید از غرفه های مختلف هستم . یکی از کارمندان وزارت ارشاد را می‌بینم که چه فاتحانه چفیه آقا را به دوستان نشان می دهد و همکارانش چه ملتمسانه چفیه را گرفته و بعنوان تبرک بر آن بوسه می زنند.
* ایشان دربازدید از برخی غرفه ها با نگاهی به قیمت پشت جلد از مسئول غرفه قیمت بالای برخی کتب را سوال می کنند .پس از توضیح مسئول غرفه بر لزوم انتشار کتب ارزان قیمت تاکید می کنند.
*لبخند نشان از شادابی ایشان از این بازدید دارد و پس از گذشت حدود یک ساعت و نیم ، همچنان بدون وقفه غرفه ها را پشت سر می گذارند؛ماشاءالله.
*ساعت 10:50 است که آیت الله جعفر سبحانی به آقا می رسند و اندکی توقف در غرفه شاهد و صرف یک استکان چایی باعث توقف گروه همراهان می شود.
*پس از این وقفه کوتاه آقا به غرفه ای می رسند که جوان متصدی غرفه خبر از انتشار قرآن و ارائه آن به قیمت تمام شده می دهد و این کار مورد تشویق ایشان قرار می گیرد .
*ساعت 11:35 است آقا به سمت در خروجی در حرکتند و این مردمند که به انتظار دیدار یار مهربان از پس ستونهای خارج سالن 7 انتظار را به ستوه آورده اند.