بیداری اسلامی -
تعداد فیش :
247 ،
تعداد مقاله :
25
1402/03/14
1401/04/17
1400/04/28
1400/04/28
1399/05/07
1398/02/16
1397/11/22
1397/09/04
1397/02/22
1396/10/06
1395/09/27
1395/02/25
1395/02/16
1395/02/16
1394/10/08
1394/09/08
1394/02/26
1394/01/01
1393/09/04
1393/09/04
1393/07/08
1393/05/01
1393/04/08
1393/03/14
1393/03/06
1392/12/15
1392/10/29
1392/10/29
1392/10/29
1392/07/22
1392/07/22
1392/06/26
1392/06/18
1392/06/14
1392/06/06
1392/05/06
1392/05/06
1392/05/01
1392/02/09
1391/11/28
1391/11/19
1391/11/10
1391/09/21
1391/08/10
1391/07/22
1391/06/28
1391/06/27
1391/06/23
1391/06/09
1391/06/02
1391/05/29
1391/05/22
1391/05/14
1391/05/03
1391/04/31
1391/04/24
1391/04/21
1391/04/21
1391/04/07
1391/04/04
1391/03/14
1391/02/13
1391/02/03
1390/12/10
1390/11/23
1390/11/21
1390/11/19
1390/11/14
1390/11/14
1390/11/14
1390/11/10
1390/11/10
1390/10/19
1390/10/07
1390/10/07
1390/10/07
1390/08/14
1390/08/14
1390/07/25
1390/07/22
1390/07/09
1390/07/09
1390/06/31
1390/06/26
1390/06/09
1390/05/24
1390/05/19
1390/05/16
1390/05/16
1390/05/01
1390/05/01
1390/04/09
1390/03/14
1390/03/14
1390/03/08
1390/02/14
1390/02/03
1390/01/01
1390/01/01
1389/12/02
1389/11/19
1389/11/15
1389/08/24
1389/08/02
1389/06/25
1389/06/25
1389/06/25
1389/06/19
1389/04/19
1388/12/13
1388/09/15
1388/09/05
1388/03/14
1387/12/14
1387/12/14
1387/07/10
1387/07/10
1387/05/09
1387/05/09
1387/02/16
1385/07/21
1384/12/08
1384/10/19
1384/10/19
1384/10/19
1384/10/19
1384/06/11
1384/06/11
1384/06/11
1384/03/14
1384/02/06
1383/11/10
1383/10/29
1383/10/29
1383/08/06
1383/06/26
1383/06/23
1383/05/30
1383/05/25
1383/05/25
1383/05/25
1382/11/15
1382/11/08
1382/11/08
1382/11/08
1382/11/08
1382/07/03
1382/07/02
1382/07/02
1382/06/19
1382/05/15
1382/03/22
1382/03/14
1382/03/14
1382/02/29
1382/02/22
1382/02/10
1382/01/31
1382/01/24
1382/01/01
1381/11/18
1381/11/08
1381/09/15
1381/09/01
1381/08/13
1381/07/17
1381/03/07
1380/12/27
1380/11/30
1380/02/04
1380/02/04
1380/02/04
1379/12/24
1379/12/12
1379/10/29
1379/10/19
1378/07/09
1378/04/10
1377/12/28
1377/12/04
1377/12/03
1377/09/23
1377/09/23
1377/01/12
1376/06/26
1375/11/21
1375/07/18
1375/02/05
1375/02/04
1374/11/20
1374/05/24
1374/03/14
1374/03/14
1374/03/08
1374/02/28
1374/02/14
1374/02/14
1374/02/06
1372/12/22
1372/11/17
1372/03/14
1372/03/14
1372/02/28
1372/02/08
1372/01/28
1371/08/09
1371/05/07
1371/05/07
1371/03/14
1371/03/13
1371/03/13
1371/03/13
1371/02/20
1371/01/01
1370/11/30
1370/11/15
1370/11/14
1370/11/13
1370/11/13
1370/10/11
1370/07/25
1370/07/17
1370/05/23
1370/03/26
1370/03/26
1370/03/26
1369/12/22
1369/12/11
1369/08/05
1369/06/21
1369/04/07
1369/04/07
1369/03/10
1369/03/04
1369/02/07
1369/01/24
1369/01/10
1368/12/10
1368/12/02
1368/11/20
1368/07/12
1368/04/22
1368/04/22
1368/04/14
1368/03/26
1363/01/26
امام جریان بیداری اسلامی را به راه انداخت. دورهی انفعال و بیتحرّکی در دنیای اسلام، با حرکت امام، به سمت ضعف و نابودی حرکت کرد. امروز امّت اسلامی نسبت به دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و دوران قبل از امام، پُرتحرّکتر، فعّالتر، آمادهتر، سرزندهتر است، اگرچه همچنان نیاز به بیشتر کار کردن در این زمینه محسوس است. مسئلهی فلسطین پس از آنکه به خیال صهیونیستها و پشتیبانانشان یک مسئلهی تمامشده به حساب میآمد و دیگر بنا نبود فلسطینی مطرح بشود، با حرکت امام و تحوّل امام در سطح امّت اسلامی، به مسئلهی اوّل جهان اسلام تبدیل شد. امروز مسئلهی فلسطین، مسئلهی اوّل جهان اسلام محسوب میشود.
امروز نخبگان و بسیاری از تودههای مردم در کشورهای اسلامی به ثروت عظیم معرفتی و معنوی خود توجّه یافته و به اهمّیّت و ارزش آن پی بردهاند. امروز دیگر لیبرالیسم و کمونیسم به عنوان مهمترین ارمغان تمدّن غرب، جلوهگریِ صد سال پیش و پنجاه سال پیش را ندارد. آبروی دموکراسیِ پولمحورِ غربی با علامت سؤالهای جدّی روبهرو است و متفکّران غربی اعتراف میکنند که به سرگردانی معرفتی و عملی دچارند. در دنیای اسلام، جوانان، اندیشمندان، مردان علم و دین با مشاهدهی این وضعیّت، به دیدگاهی نو دربارهی ثروت معرفتی خود و نیز به خطوط سیاسی رایج در کشورهای خود دست مییابند .. و این همان بیداری اسلامی است که همواره از آن یاد میکنیم.
ثانیاً این خودآگاهی اسلامی، پدیدهای شگرف و معجزآسا در قلب دنیای اسلام آفریده است که قدرتهای استکباری در برابر آن بشدّت دچار مشکلند. نام این پدیده «مقاومت» و حقیقت آن، بُروز قدرت ایمان و جهاد و توکّل است. این پدیده همان است که دربارهی نمونهای از آن در صدر اسلام، این آیهی شریفه نازل شد: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایمانًا وَ قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ* فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوءٌ وَ اتَّبَعوا رِضوانَ اللهِ وَ اللهُ ذو فَضلٍ عَظیم. صحنهی فلسطین یکی از جلوهگاههای این پدیدهی شگفتانگیز است که توانسته رژیم طغیانگر صهیونیست را از حالت تهاجمی و عربدهکشی به وضعیّت دفاع و انفعال بکشاند و مشکلات سیاسی و امنیّتی و اقتصادی آشکار کنونی را بر آن تحمیل کند. نمونههای درخشان دیگر مقاومت را میتوان در لبنان و عراق و یمن و برخی نقاط دیگر بوضوح مشاهده کرد. از سویی ناگواریهای دنیای اسلام، عقبماندگیهای علمی و وابستگیهای سیاسی و نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی، ما را در برابر وظیفهای بزرگ و مجاهدتی خستگیناپذیر قرار میدهد؛ فلسطین مغصوب، ما را به یاری میطلبد؛ یَمن مظلوم و خونآلود دلها را به درد میآورد؛ مصائب افغانستان همه را نگران میسازد؛ حوادث تلخ در عراق و سوریه و لبنان و برخی دیگر از کشورهای مسلمان که دست شرارت و دخالت آمریکا و یارانش در آن مشهود است، غیرت و همّت جوانان را برمیانگیزد، و از سوی دیگر، سر برافراشتنِ عناصر مقاومت در همهی این خطّهی حسّاس، و بیداری ملّتها، و انگیزش نسل جوان و پُرنشاط، دلها را لبریز از امید میکند؛ فلسطین در همهی بخشهای خود «شمشیر قدس» را از نیام بیرون میکشد؛ قدس و غزّه و کرانه و سرزمینهای ۴۸ (۱) و اردوگاهها همه برمیخیزند و در طیّ دوازده روز بینی متجاوز را به خاک میمالند؛ یَمنِ محصور و تنها، هفت سال جنگ و جنایت و مظلومکشیِ دشمن شرور و قسیّالقلب را تاب میآورد و با وجود قحط غذا و دارو و امکانات زیستی، تسلیم زورگویان نمیشود و آنها را با اقتدار و ابتکار خود سراسیمه میکند؛ در عراق، عناصر مقاومت با زبان رسا و صریح، آمریکای اشغالگر و داعش دستنشاندهی آن را به عقب میرانند و عزم راسخ خود بر مقابله با هر نوع دخالت و شرارت از سوی آمریکا و همراهانش را بیلکنت ابراز میدارند.
از سویی ناگواریهای دنیای اسلام، عقبماندگیهای علمی و وابستگیهای سیاسی و نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی، ما را در برابر وظیفهای بزرگ و مجاهدتی خستگیناپذیر قرار میدهد؛ فلسطین مغصوب، ما را به یاری میطلبد؛ یَمن مظلوم و خونآلود دلها را به درد میآورد؛ مصائب افغانستان همه را نگران میسازد؛ حوادث تلخ در عراق و سوریه و لبنان و برخی دیگر از کشورهای مسلمان که دست شرارت و دخالت آمریکا و یارانش در آن مشهود است، غیرت و همّت جوانان را برمیانگیزد، و از سوی دیگر، سر برافراشتنِ عناصر مقاومت در همهی این خطّهی حسّاس، و بیداری ملّتها، و انگیزش نسل جوان و پُرنشاط، دلها را لبریز از امید میکند؛ فلسطین در همهی بخشهای خود «شمشیر قدس» را از نیام بیرون میکشد؛ قدس و غزّه و کرانه و سرزمینهای ۴۸ (۱) و اردوگاهها همه برمیخیزند و در طیّ دوازده روز بینی متجاوز را به خاک میمالند؛ یَمنِ محصور و تنها، هفت سال جنگ و جنایت و مظلومکشیِ دشمن شرور و قسیّالقلب را تاب میآورد و با وجود قحط غذا و دارو و امکانات زیستی، تسلیم زورگویان نمیشود و آنها را با اقتدار و ابتکار خود سراسیمه میکند؛ در عراق، عناصر مقاومت با زبان رسا و صریح، آمریکای اشغالگر و داعش دستنشاندهی آن را به عقب میرانند و عزم راسخ خود بر مقابله با هر نوع دخالت و شرارت از سوی آمریکا و همراهانش را بیلکنت ابراز میدارند.
امروز بیداری اسلامی به معنی توجّه نخبگان و جوانان مسلمان به داراییهای معرفتی و معنوی خود، یک حقیقت انکار نشدنی است. امروز لیبرالیسم و کمونیسم که در صد سال پیش و پنجاه سال پیش برجستهترین ارمغانهای تمدّن غرب شمرده میشد، بکلّی از جلوه افتاده و عیوب درمانناپذیر آنها آشکار شده است؛ نظام مبتنی بر آن یک، فروپاشید، و نظام مبتنی بر این دیگری هم درگیر بحرانهای عمیق و در شُرُف فروپاشی است.
اینهایی که میبینید عربده میکشند در موضع ریاست جمهوری فلان کشور یا پادشاهی فلان کشور علیه ملّتها، علیه مردم، علیه صلح، علیه آرامش، علیه ثبات حکومتها و کشورها، همانهایی هستند که قرآن بر سر آنها داد کشیده؛ این را باید مردم بفهمند. اینکه قرآن به ما [میگوید]: وَلا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا فَتَمَسَّکُمُ النّار؛(۱۲) اعتماد نکنید به ظالمین، این همین گرفتاری امروز مردم دنیا است. اعتماد میکنند، پدرشان درمیآید. دیدید در بعضی از این کشورهای عربی یک حرکت خوبی انجام گرفت، یک مبارزهی خوبی به وجود آمد، یک غوغایی به پا شد، یک بیداریای به وجود آمد، منتها مثل شعلهای که بیایند روی آن خاکستر بریزند و خاک بریزند، خاموش شد؛ چرا؟ چون «لا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا» را عمل نکردند. رکون(۱۳) کردند به آمریکا، به رژیم صهیونیستی؛ نفهمیدند چه کار باید بکنند، [لذا] این جوری میشود.
عزّت ملّی، روابط خارجی، مرزبندی با دشمن: این هر سه، شاخههایی از اصلِ «عزّت، حکمت، و مصلحت» در روابط بینالمللیاند. صحنهی جهانی، امروز شاهد پدیدههایی است که تحقّق یافته یا در آستانهی ظهورند: تحرّک جدید نهضت بیداری اسلامی بر اساس الگوی مقاومت در برابر سلطهی آمریکا و صهیونیسم؛ شکست سیاستهای آمریکا در منطقهی غرب آسیا و زمینگیر شدن همکاران خائن آنها در منطقه؛ گسترش حضور قدرتمندانهی سیاسی جمهوری اسلامی در غرب آسیا و بازتاب وسیع آن در سراسر جهان سلطه.
اینها بخشی از مظاهر عزّت جمهوری اسلامی است که جز با شجاعت و حکمت مدیران جهادی به دست نمیآمد. این را نباید فراموش کرد که به توفیق الهی و به فضل الهی، جریان مقاومت در مقابل ظلم و زور، امروز در دنیا وجود دارد، متّکی به نام خدا و به اسلام. منطقهی ما یک نمونهی از آن است. امروز در منطقهی ما روحیهی بیداری اسلامی بر بسیاری از ملّتها و کشورها حاکم است. اینکه شما ملاحظه میکنید قدرتمندان مستکبر دنیا، در رأس آنها آمریکای جنایتکار -شیطان بزرگ- نسبت به این منطقه حسّاس هستند، بهخاطر این است که در این منطقه روحیهی گرایش به اسلام و اقبال به اسلام و بیداری اسلامی بهطور واضح به چشم میخورد؛ اینها با بیداری ملّتهای مسلمان مخالفند، اینها از بیداری ملّتهای مسلمان میترسند. در هرجایی که اسلام توانسته است بر دل و جانِ مردم مسلّط بشود، استکبار سیلی خورده و ما جدّاً معتقدیم که استکبار، بار دیگر از بیداری اسلامی در این منطقه سیلی خواهد خورد.
عرض ما به برادران مسلمان، به ملّتهای مسلمان، به روشنفکران دنیای اسلام، به علمای محترم دینی در کشورهای اسلامی همین است؛ این حرکت اسلامی را هرچه میتوانید تقویت کنید؛ راه نجات این منطقه تقویت بیداری اسلامی است، تقویت حرکت مقاومت اسلامی است. این وظیفه متوجّه عموم آحاد ملّتهای مسلمان است؛ بخصوص علمای اسلام، بخصوص روشنفکران، نویسندگان، شعرا، دانشمندان، هنرمندان، نخبگان سیاسی؛ اینها موّظفند، اینها مخاطبند به خطاب دعوت پیامبر اسلام و هدایت اسلامی. امروز این زمینه در دنیای اسلام پدید آمده است؛ بخصوص در این منطقهی غرب آسیا زمینهی بیداری اسلامی فراهم است؛ همه باید کمک کنند، این بیداری را به ثمر برسانند. خوشبختانه امروز در دنیای اسلام بیداری به وجود آمده است، اگرچه غربیها سعی کردند این بیداری را انکار کنند. آنچه به وجود آمد، بیداری اسلامی بود در این منطقهی غرب آسیا و در منطقهی شمال آفریقا و در کشورهای عربی؛ این یک بیداری است، این بیداری در همهی دنیای اسلام وجود دارد. جوانها سؤال دارند، استفهام دارند و مایلند استفهام خودشان را در مواجههی با اسلام پاسخ بشنوند؛ از اسلام توقّع دارند و به اسلام گرایش دارند. علیرغم اینهمه تبلیغاتی که غربیها علیه اسلام و علیه زندگی اسلامی و زیست اسلامی کردند، گرایش به اسلام زیاد است؛ این گرایش، به ما نوید میدهد که انشاءالله فردای دنیای اسلام از امروز بسیار بهتر خواهد بود.
ملّت ایران از هفتخوانی عبور کرد که ملّتهای دیگر از یک خوانَش هم نمیتوانستند عبور کنند؛ مقایسه کنید. بیداری اسلامی یادتان هست؟ در کشورهایی حرکتهایی شروع شد، عظمتهایی [دیده شد]، ملّتهایی ایستادند، حرکت کردند، سرنوشتش چه شد؟ به کجا رسید؟ چهکار توانستند بکنند؟ حرکت بیداری اسلامی در کشورهای عربی -در شمال آفریقا و در منطقهی غرب آسیا- منتهی شد به جنگ داخلی، به فتنهی داخلی، به برادرکشی، به اختلافات مذهبی، به اختلافات قومی، و هنوز هم گرفتارند؛ این خوان اوّل بود. از خوان اوّل هم نتوانستند عبور کنند، [امّا] ملّت ایران با قدرت، با سربلندی از این مراحل عبور کرد.
از وقتی در این منطقه نشانههای بیداری اسلامی دیده شد، فعّالیّتهای ایجاد تفرقه بیشتر شد؛ اینها تفرقه را یک وسیلهای میدانستند برای اینکه بر ملّتها مسلّط بشوند. از زمانی که احساس شد در این منطقه حرفهای نو، افکار اسلامی نو، ایستادگی ملّتها، زنده شدن و سرپا شدن ملّتها دارد وجود پیدا میکند، حرکت تفرقهآمیز دشمنان بیشتر شد؛ وقتیکه نظام اسلامی در ایران سرپا آمد، که پرچم اسلام را برافراشته کرد، قرآن را سرِ دست گرفت و با افتخار گفت که ما به اسلام عمل میکنیم و قدرت و سیاست و امکانات و ارتش و نیروی مسلّح و همه چیز را با خود همراه داشت و از آنها استفاده کرد و روزبهروز آنها را تقویّت کرد، این حرکت تفرقهآمیز بیشتر شده است. این حرکت تفرقهآمیز را تشدید کردند برای مقابلهی با این قیام اسلامی و با این عزّت اسلامی. اسلام برای آنها مایهی خطر بود وقتی بیداری به ملّت مسلمان داد؛ امّا آن اسلامی که دولت ندارد، ارتش ندارد، دستگاه سیاسی ندارد، اموال ندارد، یک ملّت بزرگ و مجاهد ندارد، فرق میکند با آن اسلامی که همهی اینها را دارد. جمهوری اسلامی سرزمین وسیع، ملّت مجاهد، مردم جوان، پرانگیزه، مؤمن، معادن سرشار، استعداد برتر از متوسّط دنیا و حرکت به سمت علم و پیشرفت [دارد]. البتّه چنین ایرانی برای آنها مایهی خطر است؛ [چون] الگو درست میشود در مقابل ملّتهای مسلمان؛ با این دشمنند. اگر ادّعای نرمش هم یک وقتی بکنند، دروغ است؛ باطن کارشان خشونت است. باید اینها را فهمید، باید اینها را شناخت؛ برای مواجههی با این دشمن -دشمنی که نه اخلاق دارد، نه دین دارد، نه انصاف دارد؛ ظاهر را آراسته میکند، [امّا] در باطن، یک وحشیِ بهتماممعنا است- ملّتها باید آماده باشند.
در زلزلهی بیداری اسلامی هم، «دین»، مردم را به میدان کشاند اما چون دستگاههای دینی در آن کشورها متفرّق هستند، این کار استمرار نیافت و بیداری به نتیجهی لازم نرسید اما در جمهوری اسلامی، تداوم حضور علما و روحانیون و در نتیجه، حضور مردم در عرصهها، استمرار حرکت انقلاب را ممکن کرده است.
اینجا ما باید به توصیه و امرِ آیهی شریفهی قرآن، که تلاوت کردم، عمل کنیم: فَقُل حَسبِیَ الله؛ اگر دیدی با تو مخالفت میکنند، اگر دیدی روگردانی میکنند، اگر دیدی با ابزارهای گوناگون از همه طرف تو را احاطه میکنند، فَقُل حَسبِیَ اللهُ لآ اِلهَ اِلّا هُوَ عَلَیهِ تَوَکَّلتُ وَ هُوَ رَبُّ العَرشِ العَظیم. این توکّلِ امامِ بزرگوارِ ما بود که راه را به ما نشان داد و ما را تا اینجا رساند و ملّت ایران با همین توکّل انشاءالله راه را ادامه خواهد داد و امّت اسلامی با بیداری اسلامی این حقایق را روزبهروز تجسّم بیشتری خواهد بخشید.
دشمنیِ مؤمنان راستین، دشمنیِ جمهوری اسلامی با صهیونیسم، از این حقایق ناشی میشود؛ ما با کسی پدرکشتگی نداریم. وقتیکه رژیم صهیونیستی و شبکهی وسیع سرمایهداران صهیونیست، بر دولتها غلبه پیدا میکنند، بر دولتی مثل دولت ایالات متّحدهی آمریکا غلبه پیدا میکنند -که پیشرفت هر کسی، به قدرت رسیدن هر حزبی و هر شخصی وابستهی به حمایت آنها میشود- دنیا میشود اینکه امروز مشاهده میکنید. ریشههای حرکت عظیم ملّت اسلام و ملّت ایران و بیداری اسلامی در دنیا اینها است. آنوقت آنها علاج را در این میبینند که اسلام را بدنام کنند، ایران را بدنام کنند، شیعه را بدنام کنند.
با یک سیاستمدار آمریکایی مصاحبه کردند؛ مصاحبهگر از او میپرسد که دشمن آمریکا کیست؟ او در جواب میگوید دشمن آمریکا تروریسم نیست، دشمن آمریکا مسلمانها هم نیستند، دشمن آمریکا «اسلامگرایی» است؛ اسلامگرایی. یعنی مسلمان تا وقتی بیتفاوت راهش را بیاید و برود و انگیزهای نسبت به اسلام نداشته باشد، احساس دشمنی با او نمیکنند؛ امّا وقتی اسلامگرایی به میان آمد، پایبندی و تقیّد به اسلام و حاکمیّت اسلام به میان آمد، پایهریزیِ همان تمدّن اسلامی وقتی به میان آمد، دشمنیها شروع میشود؛ راست گفته، دشمن او اسلامگرایی است. لذا وقتی بیداری اسلامی در دنیای اسلام رخ میدهد، شما میبینید چقدر دستپاچه میشوند، تلاش میکنند، کار میکنند بلکه ضایعش کنند، بلکه نابودش کنند؛ یک جاهایی هم موفّق میشوند. البتّه من به شما عرض بکنم که بیداری اسلامی نابود شدنی نیست؛ بیداری اسلامی انشاءالله به فضل الهی، به حولوقوّهی الهی به اهداف خود خواهد رسید.
درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است، امّا لازم است بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه، و افغانستان طیّ سالهای متمادی تحمّل کردهاند دو تفاوت عمده دارد؛ نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی بمراتب وسیعتر، در حجمی انبوهتر و به مدّت بسیار طولانیتر قربانی وحشتافکنی و خشونت بوده است؛ و دوّم اینکه متأسّفانه این خشونتها همواره از طرف برخی از قدرتهای بزرگ به شیوههای گوناگون و به شکل مؤثّر حمایت شده است. امروز کمتر کسی از نقش ایالات متّحدهی آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنبالههای شوم آنان بیاطّلاع است. در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناختهشدهی تروریسم تکفیری، علیرغم داشتن عقبماندهترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفتهاند، و این در حالی است که پیشروترین و روشنترین اندیشههای برخاسته از مردمسالاریهای پویا در منطقه، بیرحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانهی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام، نمونهی گویایی از تضاد در سیاستهای غربی است.
خوشبختانه ملّتهای منطقه بیدار شدهاند؛ بله، بیداری اسلامی را موقّتاً سرکوب کردند لکن بیداری، سرکوبشدنی نیست؛ بصیرت، سرکوبشدنی نیست. ملّت ایران بیدار است، بسیاری از ملّتهای منطقه آگاه و بیدارند و امّت اسلامی هم بحمدالله در حال بیداری است؛ البتّه دشمنان تسلّط [پیدا] میکنند - لِلباطِلِ جَولَة -(۶) باطل جَوَلانی میدهد. وظیفهای که ما امروز در قبال یادبود بعثت پیغمبر داریم اینها است؛ باید توجّه داشته باشیم رسالت امّت اسلامی را فراموش نکنیم و نیروی امّت اسلامی را نادیده نگیریم. خوشبختانه نیروی امّت اسلامی نیروی بسیار زیادی است؛ دلیل واضحش هم این است که سالهای متمادی است دارند سعی میکنند با همهی قوا نیروی بیداری و مقاومت در منطقه را سرکوب کنند و نتوانستهاند؛ با جمهوری اسلامی که محور این بیداری بود، ۳۵ سال است مبارزه میکنند؛ بحمدالله شکست خوردهاند و بعد از این هم شکست خواهند خورد.
ما دربارهی مسائل منطقهای با آمریکا مذاکرهای نمیکنیم؛ هدفهای آمریکا در مسائل منطقهای، درست نقطهی مقابل هدفهای ما است. ما در منطقه امنیّت و آرامش میخواهیم، تسلّط ملّتها را میخواهیم؛ سیاست آمریکا در منطقه ایجاد ناامنی است. شما به مصر نگاه کنید، به لیبی نگاه کنید، به سوریه نگاه کنید! دستگاههای استکباری و در رأس آنها آمریکا، درمقابل بیداری اسلامیای که بهوسیلهی ملّتها بهوجود آمد، یک ضدّ حمله را شروع کردند که هنوز ادامه دارد و ملّتها را در منطقه دارد بتدریج بدبخت میکند؛ هدف آنها این است؛ این درست نقطهی مقابل هدفهای ما است. ما نه در مسائل منطقهای، نه در مسائل داخلی و نه در مسئلهی تسلیحات، با آمریکا مطلقا صحبت و مذاکرهای نداریم؛ مذاکره، صرفاً در قضیّهی هستهای است و اینکه ما در موضوع هستهای با روش دیپلماسی چگونه میتوانیم به نتیجه برسیم.
جریان تکفیر توانست حرکت بیدارى اسلامى را منحرف کند. حرکت بیدارى اسلامى یک حرکت ضدّآمریکا، ضدّاستبداد، ضدّدستنشاندگان آمریکا در منطقه بود؛ حرکتى بود از سوى عموم مردم در کشورهاى مختلف شمال آفریقا که علیه استکبار بود، علیه آمریکا بود. جریان تکفیر، این حرکت عظیم ضدّاستکبارى و ضدّآمریکایى و ضدّاستبدادى را تغییر جهت داد به جنگ بین مسلمانان و به برادرکشى. خطّ مقدّم مبارزات در این منطقه مرزهاى فلسطین اشغالى بود. جریان تکفیر آمد این خطّ مقدّم را تبدیل کرد به خیابانهاى بغداد و مسجد جامع سوریّه و دمشق و خیابانهاى پاکستان و شهرهاى مختلف سوریّه، و اینها شد خطّ مقدّم مبارزه!
شما نگاه کنید به وضعیّت امروز لیبى، به وضعیّت سوریّه، به وضعیّت عراق، به وضعیّت پاکستان، ببینید نیروها و شمشیرها در دست مسلمانان علیه چه کسانى دارد به کار میرود؟ اینها باید علیه رژیم صهیونیستى به کار میرفت. جریان تکفیر جهت این مبارزه را تغییر داد و آورد داخل خانه، داخل شهرهاى ما، داخل ممالک اسلامى. در داخل مسجد جامع دمشق انفجار بهوجود مىآورند، در اجتماعات مردم عادّى در بغداد انسانها را منفجر میکنند، در پاکستان صدها نفر صدها نفر را به رگبار میبندند، در لیبى این وضعیّتى را که ملاحظه میکنید و مشاهده میکنید بهوجود مىآورند؛ همهى اینها یکى از جنایات فراموشنشدنى تاریخىِ جریان تکفیر است که این وضع را بهوجود آورده است. تبدیل این حرکت، کارى است در خدمت آمریکا، در خدمت انگلیس، کارى است در خدمت سرویسهاى جاسوسى آمریکا و انگلیس و موساد و مانند اینها. جریان تکفیر، شور و حماسهى جوانان مسلمان را در سراسر دنیاى اسلام منحرف کرد. امروز در سرتاسر دنیاى اسلام، جوانان یک شور و حماسهاى دارند، بیدارى اسلامى در اینها اثر گذاشته است، آماده هستند درخدمت هدفهاى بزرگ اسلام حرکت کنند، [امّا] این جریان تکفیر، این شور و حماسه را منحرف کرد و کسانى از جوانان بىخبر و جاهل را کشاند به سمت سر بریدن مسلمان و قتلعام زن و بچّه و کودک یک روستا! این جزو سیّئات جریان تکفیر است.
دستهای پلید سیاستهای استعماری از دیرباز تفرقهافکنی را برای تأمین مقاصد شوم خود در دستور کار داشتهاند، ولی امروز که به برکت بیداری اسلامی، ملتهای مسلمان دشمنیِ جبههی استکبار و صهیونیسم را بدرستی شناخته و در برابر آن موضع گرفتهاند، سیاست تفرقهافکنی میان مسلمانان شدت بیشتری یافته است.
آنچه مهم است این است که ما تحلیل درستى از رفتار امروز غرب داشته باشیم. مواجههى آنها با جمهورى اسلامى ایران و با انقلاب اسلامى و با حرکت اسلامى و بیدارى اسلامى، یک بخشى از سیاستهاى کلان آنها است. سیاست کلان نظام سلطه، عبارت است از بردگى ملتها و تسلط بر سرنوشت ملتها بدون اینکه کمترین اعتنایى به مصالح ملتها و خواستهى آحاد ملتها داشته باشند؛ این سیاست کلان استکبار است؛ به این باید توجه داشت. شعارهاى ضد آمریکایى، شعارهاى ضد غربى، شعارهاى ضد استکبار در کشور ما، ناظر به این حقیقت است. یک عدهاى بمجرد اینکه شعار ضد غربى یا ضد آمریکایى مىشنوند، فوراً تصورشان این نباشد که یک کار تعصبآمیز یا بدون یک منطق فکرى دارد انجام میگیرد؛ نه، این نگاه ضد غربى و ضد آمریکایى در انقلاب اسلامى، متکى است به یک تجربهى درست، به یک نگاه عقلانى درست، به یک محاسبهى صحیح.
قرآن کتاب معرفت است، کتاب نور است. وَ مَا جَالَسَ هَذَا القُرآنَ اَحَدٌ اِلّا قَامَ عَنْهُ بِزِیادَة اَو نُقصَانٍ زِیَادَةٍ فى هُدًى اَو نقصانٍ فى عمًى؛ این کلام منسوب به امیرالمؤمنین است؛ فرمود: هرکسى که با قرآن نشست، از این نشست که برخاست، یا هدایتى در او افزون شده است یا بىمعرفتى و کورىاى از او کم شده است. یک افزایشى و یک نقصانى در او بهوجود مىآید، افزایش در هدایت و نقصان در کورى، نقصان در گمراهى، یعنى گمراهى انسان کم میشود. هدایت انسان، آگاهى انسان افزایش پیدا میکند؛ نشست و برخاست با قرآن اینجورى است؛ این البتّه با توجّه و تدبّر در قرآن حاصل میشود. قرآن را باید با توجّه خواند؛ توجّه داشته باشیم که صِرف تشکیل این اصوات مطلوب نیست؛ با توجّه به معانى، با توجّه به مرادات قرآنى باید قرآن را خواند؛ اگر این شد، آن وقت جامعهى اسلامى راه خودش را پیدا میکند. اَللهُ وَلىُّ الَّذینَ ءامَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النُّور؛ از ظلمات خرافات، از ظلمات گمراهىها، از ظلمت ترس، از ظلمت توهّمات، انسان خارج میشود «اِلَى النُّور»؛ نور هدایت، نور معرفت، نور تقرّب به پروردگار، نور انس با پروردگار. اینها خصوصیّاتى [است] که با نشستن با قرآن و انس با قرآن براى انسان بهوجود مىآید و ما به این احتیاج داریم؛ امّت اسلامى امروز به این احتیاج دارد. جامعهى اسلامى امروز با چالشهاى جدّى روبهرو است؛ مکرّر عرض کردیم توجّه به چالشها به معناى این نیست که ما احساس کنیم که دشمن قوى است و بر ما غلبه پیدا خواهد کرد؛ اینجور نیست. جامعهى اسلامى با چالشها مواجه است و مواجههى با چالشها یک فرصتى است براى اینکه اسلام بتواند از مراحل سیر تاریخىِ حرکت بهسوى اعتلاى مورد نظر، انشاءالله یک پلّهى دیگر، یک حرکت دیگر، یک مرحلهى دیگر پیش برود؛ امروز اینجورى است. ما در دورههاى قبل از پیروزى انقلاب اسلامى و قبل از بیدارى اسلامى، دنیاى اسلام را در حال غفلت میدیدیم؛ امروز دنیاى اسلام در حال آگاهى است. حوادثى هم که در دنیاى اسلام رخ میدهد، به کمک آگاهى امّت اسلامى مىآید؛ ما را آگاهتر میکند، روشنتر میکند، وظایف ما را براى ما مشخّصتر میکند. دشمنان اسلام از این بصیرت مؤمنین و امّت اسلامى بیمناکند؛ ما این بصیرت را باید روزبهروز تقویت بکنیم؛ اوّلین مرحله همین است که این چالشها را بشناسیم.
دشمنان ما به قصد دشمنى نام ما را بردند و دربارهى امام ما و نظام ما سخن گفتهاند، اما «اِنَّهُم یَکیدونَ کَیدًا. وَ اَکیدُ کَیدًا»؛ این را خداى متعال میفرماید؛ آنها با این نیت، این حرکت وسیع را آغاز کردند اما در نهایت براى ما یک فرصتى بهوجود آمد، چون حس کنجکاوى مستمعانِ این دستگاهها در سراسر جهان تحریک شد. در کشورهاى اسلامى و در منطقهى ما بیدارى اسلامى - که احساسات ضد استکبارى در آن بر هر پدیدهى دیگرى غلبه داشت - خود نشانهى همان کنجکاوى و پاسخگیرى و پاسخیابى است، و این همچنان ادامه دارد. ممکن است دستگاههاى اطلاعاتى غربى و آمریکایى اینجور به بزرگترهاى خودشان گزارش کنند که توانستهاند بیدارى اسلامى را در منطقهى ما سرکوب کنند. اگر اینجور خیال کنند، این هم یکى دیگر از خطاهاى راهبردى و غلطتحلیلکردنهاى دشمنان ما خواهد بود. بیدارى اسلامى ممکن است براى مدتى، در بخشى از دنیاى اسلام سرکوب بشود اما بلاشک ریشهکن نخواهد شد؛ گسترش خواهد یافت؛ و این فهم، این ادراک، این دریافت در کشورها و در نسل جوان مسلمان در این منطقه، چیزى نیست که به این آسانىها بتوانند آن را از بین ببرند؛ البته تلاش میکنند، تلاشهایشان ممکن است در بعضى از بخشها براى مدت کوتاهى موفقیتآمیز هم به نظر برسد، اما در نهایت ابتر است.
به نظر ما بیدارى اسلامى به وجود آمده است؛ سعى شد از سوى دشمنان اسلام که این بیدارى را سرکوب کنند - و یک جاهایى هم سرکوب کردند - اما بیدارى اسلامى سرکوب شدنى نیست. پرچم اعتزاز به اسلام بلند شده است، برافراشته شده است؛ احساس هویت اسلامى امروز در مسلمانان، در هر نقطهى عالم، نیرومند شده است و نیرومند خواهد شد. ملت ایران در این زمینه مسئولیتهاى بزرگى داشته است که انجام داده است، بعد از این هم انجام خواهد داد. ملت ایران با اعتقاد به قرآن، با اعتقاد به پیام بعثت، با اتحاد درونى در میان خود، با احساس دلیرى در مقابل دشمن و نترسیدن از دشمن، با احساس امید به وعدهى الهى نصرت، که وعدهى صریح الهى است و فرمود: اِن تَنصُروا اللَهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِت اَقدامَکُم؛ و با این ذخیرههاى ارزشمند، به پیش میرود.
بحمدالله ما یکى پس از دیگرى، سنگرهایى را که براى ادامهى مبارزهى با ظلم و جهل و بىعدالتى لازم است داشته باشیم، انشاءالله فتح میکنیم و پیش میرویم. بحمدالله ملت ایران از توفیق الهى و کمک الهى برخوردار بوده است؛ قدم به قدم پیش رفتیم، مشکلات را یکى پس از دیگرى پشت سر گذاشتیم و پشت سر خواهیم گذاشت؛ به فضل و حول و قوهى الهى. نكتهی بعدی در مورد واقعیتهای جهانی و اوضاع جهانی، بیداری ملتها است؛ حالا ما گفتیم بیداری اسلامی در منطقهی شمال آفریقا و منطقهی عربی، علیه این تعبیر جبههگیری شد كه نه، این بیداری اسلامی نیست، ربطی به اسلام ندارد؛ معلوم شد كه چرا، كاملاً ربط به اسلام دارد؛ خب، حالا بهحسب ظاهر [آن را] خاموش كردند اما خاموش شدنی نیست. وقتی احساس وظیفهی اسلامی در یك ملتی بهوجود آمد، احساس هویت اسلامی وقتی در یك ملتی بهوجود آمد، به این آسانیها نمیشود این را از بین برد؛ حالا گیرم یك دولتی سركوب بشود یا بركنار بشود - یا با كودتا، یا با هر عارضهی دیگری - لكن آن روحی كه در مردم بهوجود میآید، آن خودباوری و خودبازیابی هویت اسلامی، این به این آسانیها از بین نخواهد رفت و از بین هم نرفته است. امروز در همان مناطقی و در همان كشورهایی كه بیداری اسلامی بهوجود آمده بود، همچنان مثل دیگ جوشانی در حال غَلَیان است؛ اینجور نیست كه این بیداری از بین رفته باشد. این هم یكی از واقعیتهای دنیا است؛ استقامت اسلامی اوج گرفته.
اگر زبدگان و نخبگان ملّتها - چه نخبگان سیاسی، چه نخبگان علمی و دینی - وظائف خودشان را درست انجام بدهند، آیندهی دنیای اسلام آیندهی مطلوبی خواهد بود؛ به این آینده، امید وجود دارد. امروز دنیای اسلام احساس بیداری میكند. درست در همین نقطه است كه دشمنان اسلام - آن كسانی كه با بیداری اسلامی مخالفند، با استقلال ملّتها مخالفند، با حاكمیّت دین خدا در كشورها مخالفند - وارد میدان میشوند؛ انواع و اقسام ترفندها برای معطّل گذاشتن جوامع اسلامی بهوجود میآید و مهمترین آنها ایجاد اختلاف است.
این خواستهی استكبار است: جنگ گروهی مسلمان با گروهی دیگر. عامل این جنگ هم كسانی هستند كه از پول دستنشاندگان مستكبرین استفاده میكنند؛ به اینها پول میدهند، سلاح میدهند، [كه] در این كشور و در آن كشور، مردم را به جان هم بیندازند. و این حركت از سوی استكبار در این سه چهار سال اخیر كه موج بیداری اسلامی در تعدادی از كشورهای اسلامی و عربی بهوجود آمد، تشدید شده است؛ برای اینكه بیداری اسلامی را تحتالشّعاع قرار بدهند. هم مسلمانها را به جان هم میاندازند، هم با بزرگنماییِ دستگاههای تبلیغاتی دشمن، اسلام را در چشم افكار عمومی دنیا زشت جلوه میدهند؛ وقتی تلویزیونها یك آدمی را نشان میدهند كه به نام اسلام، جگر یك انسانی را دارد میجود و میخورد، دربارهی اسلام چه فكر میكنند؟ دشمنان اسلام برنامهریزی كردند؛ اینها چیزهایی نیست كه دفعتاً بهوجود بیاید، اینها چیزهای خلقالسّاعه نیست؛ اینها چیزهایی است كه دربارهی آن مدّتها برنامهریزی شده است، پشت سر اینها سیاست هست، پشت سر اینها پول هست، دستگاههای جاسوسی پشت سر اینجور كارها هستند.
یك روزی در این مناطق، همهجا قدرت استكباری حاكم بوده است؛ سیاستهای آمریكا و قبل از آن انگلیس یا بعضی از كشورهای دیگرِ اروپایی حاكم بوده است؛ ملّتها بتدریج توانستند خود را از زیر بار سلطهی مستقیم نجات بدهند؛ اینها میخواهند سلطهی غیر مستقیم را - سلطهی سیاسی را، سلطهی اقتصادی را، سلطهی فرهنگی را - بهجای سلطهی مستقیمِ دوران استعمار بگذارند؛ كه البته در برخی از نقاط دنیا حتّی مستقیم هم دارند وارد میشوند؛ در آفریقا شما ملاحظه میكنید، بعضی از كشورهای اروپایی میخواهند همان بساط قبل را باز مستقر كنند. راه، بیداری اسلامی است؛ راه، آگاهی از شأن ملّتهای اسلامی است؛ ملّتهای اسلامی امكانات زیادی دارند، موقعیّت جغرافیایی حسّاسی دارند، میراث تاریخی بسیار ارزشمندی دارند، منابع اقتصادی بینظیری دارند؛ اگر ملتها به خود بیایند، خود را بیابند، به خود تكیّه كنند، با یكدیگر دست دوستی بدهند، این منطقه، منطقهی برجسته و درخشانی خواهد شد و دنیای اسلام روی عزّت و كرامت و آقایی را خواهد دید.
بیشك دوران كنونی، دوران بیداری و هویّتیابی مسلمانان است؛ این حقیقت را از خلال چالشهایی كه كشورهای مسلمان با آن روبهرو شدهاند نیز بروشنی میتوان دریافت. درست در همین شرایط است كه عزم و ارادهی متّكی به ایمان و توكّل و بصیرت و تدبیر، میتواند ملّتهای مسلمان را در این چالشها به پیروزی و سرافرازی برساند و عزّت و كرامت را در سرنوشت آنان رقم زند. جبههی مقابل كه بیداری و عزّت مسلمانان را بر نمیتابد، با همهی توان به میدان آمده و از همهی ابزارهای امنیّتی، روانی، نظامی، اقتصادی و تبلیغاتی برای انفعال و سركوب مسلمانان و به خود مشغول ساختنِ آنان بهره میگیرد. نگاهی به وضعیّت كشورهای غرب آسیا از پاكستان و افغانستان تا سوریّه و عراق و فلسطین و كشورهای خلیج فارس، و نیز كشورهای شمال آفریقا از لیبی و مصر و تونس تا سودان و برخی كشورهای دیگر، حقایق بسیاری را روشن میسازد. جنگهای داخلی؛ عصبیّتهای كور دینی و مذهبی؛ بیثباتیهای سیاسی؛ رواج تروریسم قساوتآمیز؛ ظهور گروهها و جریانهای افراطگر كه به شیوهی اقوام وحشی تاریخ، سینهی انسانها را میشكافند و قلب آنان را با دندان میدرند؛ مسلّحینی كه كودكان و زنان را میكشند، مردان را سر میبرند و به نوامیس تجاوز میكنند، و حتّی در مواردی این جنایات شرمآور و مشمئزكننده را به نام و زیر پرچم دین مرتكب میشوند؛ همه و همه محصول نقشهی شیطانی و استكباری سرویسهای امنیّتی بیگانگان و عوامل حكومتی همدست آنان در منطقه است كه در زمینههای مستعدّ داخلی كشورها امكان وقوع مییابد و روز ملّتها را سیاه و كام آنان را تلخ میكند. یقیناً در چنین اوضاع و احوالی نمیتوان انتظار داشت كه كشورهای مسلمان، خلأهای مادّی و معنوی خود را ترمیم كنند و به امنیّت و رفاه و پیشرفت علمی و اقتدار بینالمللی كه بركات بیداری و هویّتیابی است، دست یابند. این اوضاع محنتبار، میتواند بیداری اسلامی را عقیم و آمادگیهای روحی پدید آمده در دنیای اسلام را ضایع سازد و بار دیگر، سالهای دراز، ملّتهای مسلمان را به ركود و انزوا و انحطاط بكشاند و مسائل اساسی و مهمّ آنان همچون نجات فلسطین و نجات ملّتهای مسلمان از دستاندازی آمریكا و صهیونیسم را به دست فراموشی بسپارد.
ما البتّه تردید نداریم كه ملّتهای بهپاخاستهی آن منطقه كه بیداری اسلامی را تجسّم بخشیدند، بإذنالله اجازه نخواهند داد كه عقربهی زمان به عقب برگردد و دوران زمامداران فاسد و وابسته و دیكتاتور، تكرار شود، لیكن غفلت از نقش قدرتهای استكباری در فتنهانگیزی و دخالتهای ویرانگر، كار آنان را دشوار خواهد كرد و دوران عزّت و امنیّت و رفاه را سالها به عقب خواهد افكند.
در این حوادثی كه اخیراً رخ داد در دنیای اسلام در این منطقهی ما، هر جایی میبینید خسارتهایی متحمّل شدند، بهخاطر این است كه نمیدانستند چه كار باید بكنند، یك خطّ درست راهنما حاكم نبود بر كارها؛ خب اینجوری شد؛ البتّه اینجور هم نخواهد ماند. اینجا هم آن اتّفاقی كه در منطقهی اسلامی و كشورهای اسلامی افتاده است - آن بیداری - یك چیز بیسابقهای است، كار خودش را خواهد كرد. این یك عنصر، یك استدلال، كه استدلال تجربه است.
اكنون شرایط منطقه و دنیای اسلام بگونه ای است كه غربیها تصور می كنند از هماوردی با تفكر انقلاب اسلامی عقب مانده اند و بر همین اساس تمام توان خود را به كار گرفته اند تا این عقب ماندگی را جبران كنند.
(...) در چنین شرایطی حركت بیداری اسلامی نیز در منطقه آغاز شد و غربیها كه خود را عقب مانده از حركت تفكر انقلاب اسلامی، می دیدند، با سراسیمگی برای مقابله با بیداری اسلامی و اسلام سیاسی وارد میدان شدند. امروز شما ملاحظه كنید در منطقهی ما حوادث گوناگونی در جریان است. از چندین سال پیش تا امروز، دستگاه استكبار، غربِ آسیا را منطقهی تاختوتاز خودش قرار داده؛ علیرغم حضور استكبار در منطقه و فعّالیّتی كه آنها كردند، بیداری اسلامی بهوجود آمد؛ و من عرض بكنم بیداری اسلامی تمامشده نیست؛ اینجور نیست كه ما خیال كنیم كه حالا با حوادثی كه در بعضی از كشورها اتّفاق افتاد، بیداری اسلامی از بین رفت. بیداری اسلامی یك حادثهی سیاسیِ محض نبود كه مثل یك كودتایی، مثل یك جابهجاییای یكی بیاید و یكی برود، بعد دیگری بیاید او را از بین ببرد. بیداری اسلامی به معنای این بود كه یك حالت تنبّه و آگاهی و خودباوری با تكیهی به اسلام در جوامع اسلامی پدید آمد؛ در شمال آفریقا بر طبق یك اقتضائاتی، در مصر مثلاً یا در تونس یا قبل از اینها در سودان، حوادثی را بهوجود آورد؛ در جاهای دیگر هم این زمینهی بالقوّه بهطور كامل وجود دارد. اینجور نیست كه ما فكر كنیم كه بیداری اسلامی از بین رفته است؛ نه، این یك واقعیّتی در زیر پوست ظاهری جوامع است. لذا شما میبینید در كشوری كه ادّعای گرایش به اسلام میكند، مردم به آن دولتی كه گرایش به اسلام دارد رأی میدهند؛ این نشانهی اقبال به اسلام و توجّه به اسلام است. بنابراین حادثهی بیداری اسلامی یك حادثهی بسیار بزرگی است كه وجود داشت؛ علیرغم استكبار این حادثه بهوجود آمد، برخلاف خواستهی استكبار بود. و طبیعی است كه از آن طرف هم واكنش وجود دارد؛ امروز ما واكنش جبههی دشمن را داریم مشاهده میكنیم، هم در شرق منطقهی ما، یعنی در منطقهی پاكستان و افغانستان، تا منتهاالیه غرب آسیا، یعنی منطقهی سوریّه و لبنان، حوادث وجود دارد. جبههی استكبار - كه خب فرد شاخص جبههی استكبار هم دولت ایالات متّحدهی آمریكا است - منافعی برای خودشان در منطقه تعریف كردند با نگاه استكباری - یعنی همان نگاه استعماری قرن نوزدهمی با شكل جدید - و به دنبال این هستند كه همهی مسائل منطقه را با توجّه به این منافعی كه برای خود تعریف كردند، حل بكنند؛ قضیّهی سوریّه هم از همین قبیل است، قضیّهی بحرین هم از همین قبیل است. حضور استكبار در این منطقه، حضور متجاوزانه و زورگویانه و زیادهخواهانهای است كه هر مقاومتی در مقابل خودش را میخواهد از بین ببرد؛ البتّه تا به حال بحمداللَّه نتوانستند و نخواهند توانست.
یكی از دغدغههای ما، از غصّههای ما این است كه خدای نكرده در مصر بین گروههای مردم به معنای واقعی كلمه، جنگ در بگیرد كه این یك فاجعهای خواهد بود برای دنیای اسلام و برای منطقه. و بایستی هدف هم بازگشت به دموكراسی و رأی مردم باشد. آنجا خب، بالاخره بعد از سالهای متمادی حاكمیّت استكبار و استبداد با هم بر مصر، مردم به بركت بیداری اسلامی توانستند انتخابات درستی داشته باشند، نمیشود كه این روند متوقّف بشود و به عقب برگردد.
دانشگاهِ دچار ركود، دانشگاه خوبی نیست. مراد از این شور و نشاط چیست؟ این شور و نشاط در بخشهای مختلفی خودش را نشان میدهد؛ هم در بخشهای علمی، هم در بخشهای اجتماعی و سیاسی، این شور و نشاط میتواند خودش را نشان دهد. محیط دانشگاه، محیط جستجو كردن از نقطهنظرات درست در زمینهی سیاسی و در زمینهی ادارهی كشور و همچنین در زمینهی مسائل كلان دیگر است. فرض كنید راجع به مسئلهی بیداری اسلامی - كه یك مسئلهی مهمی است - جای جستجو كردن از نقطهنظر صحیح در این باره، محیطهای دانشگاهی و دانشجوئی است. بر اساس فكر و بحث و تحرك ذهنی، تحرك عملی به وجود میآید؛ وظائف آشكار میشود؛ بر طبق آن وظائف باید كارهائی انجام بگیرد، كه انجام میگیرد. بنابراین بحث و تحلیل و فهم و تشخیص در دانشگاهها، یكی از عرصههای گوناگون شور و نشاط است.
به نظر من امروز موضوعاتی وجود دارد كه میتواند مورد بحث در محیطهای دانشجوئی واقع شود و همین زمینههای شور و نشاط گوناگون علمی و اجتماعی را بهوجود آورد؛ (...)
همین مسئلهی «بیداری اسلامی»، آفتهای بیداری اسلامی. اتفاقی كه در دنیای اسلام در این چند كشور رخ داد، اتفاق كوچكی نبود؛ اتفاق بزرگی بود. البته تحلیل یكی از برادران كاملاً درست است؛ بلا شك برخاستهی از بیداری اسلامی در جمهوری اسلامی در ایران اسلامی بود. نمیخواهیم این را بیخودی مطرح كنیم كه حساسیتها در میان كشورهای مختلف تحریك شود؛ اما واقعیت این است. خود این بیداری اسلامی یك پدیدهی بسیار مهمی است؛ اینجور هم نیست كه حالا با آنتیتزهائی كه به قول خودشان برایش درست كردند، بگوئیم این بیداری از بین رفته است؛ نه، اینجوری نیست؛ این بیداری به وجود آمده. همین حوادثی كه امروز شما در مصر و در بعضی جاهای دیگر مشاهده میكنید، اینها همهاش نشانهی این است كه عمق بیداری اسلامی در این كشورها وجود دارد؛ البته خوب مدیریت نشد، ناشیگری كردند. یكی از همین حرفها این است كه شما این ناشیگریها را پیدا كنید، ببینید كجا اشتباه كردند؛ چه كار كردند كه نباید میكردند، یا چه كارهائی نكردند كه باید میكردند؛ این یكی از موضوعات مهم بحثهای حلقههای دانشجوئی است. به نظر من مهم است كه بدانیم و مقایسه كنیم بین انقلاب اسلامی و تشكیل نظام اسلامی در ایران، و آنچه كه به عنوان انقلاب اسلامی مثلاً در كشور بزرگی مثل مصر اتفاق افتاد. آنجا این آفتها به وجود آمد. امروز صحنهی مصر، صحنهی بسیار دردناكی است؛ برای ماها كه نگاه میكنیم، واقعاً دردناك است. این به خاطر اشتباهاتی است كه صورت گرفت؛ یك كارهائی نباید میشد، شد؛ یك كارهائی باید میشد، نشد. آنوقت اینها مقایسه شود با نظائر خودش در نظام جمهوری اسلامی؛ اینجااز اول چگونه عمل شد، و آنجا چگونه؟ به نظر ما اینها خیلی مهم است. امروز استكبار یك صفآرائی عجیبی دارد، یك خاكریز طولانیای در مقابل این بیداری بهوجود آورده؛ حالا یك بخشهائیاش را شما در این كشورها و در این حوادث و همچنین در حوادث كشور خودمان دارید مشاهده میكنید. در مسائل مربوط به جامعه و زمانِ خودمان هم شاعر دارای مسئولیت است. امروز یك حركت عظیم تاریخی از درون جامعهی ما به وجود آمده و الهامبخش مجموعههای بزرگ بشری شده؛ این یك واقعیت است. مواجههی انقلاب اسلامی با نظام سلطهی بینالمللی، ایستادگی در مقابل زورگوئیها، از سوی یك ملتی كه دویست سال یا بیشتر زیر بار زورگوئیهای دیگران بوده، و برافراشتن پرچم آزادی و آزادگی در این كشور، چیز خیلی مهمی است؛ این باید در شعر شاعران ما ظهور پیدا كند. همچنین آنچه كه در پی این آزادی آمد. من بارها در همین جلسه و جلسات دیگر گفتهام كه مسئلهی جهاد نظامیِ هشتسالهی ما چیز كمی نبود، چیز مهمی بود؛ كه به نظر من در شعر ما خیلی باید مورد توجه قرار بگیرد. همچنین جهادِ بنای جامعهی اسلامی، جهاد استحكام بخشیدن به ساخت قدرت ملی كه ما مكرر رویش تكیه كردیم، جهاد اصلاح سبك زندگی - كه عرض كردیم متن تمدن اسلامی این است و آنچه كه در غیر از سبك زندگی بحث میكنیم، همه شكلها و شیوهها و اندازهگیریها است - اینها هر كدام یك جهاد است؛ حضور در این جهاد از طریق شعر، باید مورد توجه قرار بگیرد. همچنین مسائل مربوط به تاریخ، مربوط به زمانه. امروز بیداری اسلامی یك مسئلهی مهم است، مسئلهی فلسطین یك مسئلهی مهم است؛ اینها باید در شعر ما سهم داشته باشند، ما در شعرمان باید به اینها بپردازیم.
موضوع «بیداری اسلامی» که شما در این اجلاس به آن خواهید پرداخت، امروزه در صدر فهرست مسائل جهان اسلام و امت اسلامی است؛ پدیدهی شگرفی است که اگر باذن الله سالم بماند و ادامه یابد، قادر خواهد بود سربرآوردنِ تمدناسلامی را در چشماندازی نه چندان دوردست، برای امت اسلامی و آنگاه برای جهان بشریت رقم زند.
آنچه امروز در برابر چشم ما است و هیچ انسان مطّلع و هوشمندی نمیتواند آن را انکار کند، آن است که اکنون اسلام از حاشیهی معادلات اجتماعی و سیاسی جهان خارج شده و در مرکز عناصر تعیینکنندهی حوادث عالم، جایگاهی برجسته و نمایان یافته است و نگاه تازهای را در عرصهی زندگی و سیاست و حکومت و تحولات اجتماعی عرضه میکند؛ و این در دنیای کنونی که پس از شکست کمونیزم و لیبرالیزم، دچار خلأ عمیق فکری و نظری است، پدیدهای مهم و پرمعنی به شمار میرود. این نخستین اثری است که حوادث سیاسی و انقلابی در شمال آفریقا و منطقهی عربی، در مقیاس جهانی بر جای گذاشته است، و خود مبشّر حقایق بزرگتری است که در آینده اتفاق خواهد افتاد. بیداری اسلامی که سخنگویان جبههی استکبار و ارتجاع حتّی از به زبان آوردن نام آن نیز پرهیز میکنند و میترسند، حقیقتی است که اکنون تقریباً در سراسر دنیای اسلام میتوان نشانههای آن را دید. بارزترین نشانهی آن، اشتیاق افکار عمومی و بویژه در قشرهای جوان، به احیاء مجد و عظمت اسلام و آگاه شدن آنان از ماهیت نظام سلطهی بینالمللی و آشکار شدن چهرهی وقیح و ستمگر و مستکبر دولتها و کانونهائی است که بیش از دویست سال شرق اسلامی و غیراسلامی را در زیر پنجههای خونین خود فشرده و با نقاب تمدن و فرهنگ، هستی ملتها را دستخوش قدرتطلبیِ بیرحمانه و تجاوزگرانهی خود کردهاند. ابعاد این بیداری مبارک بسی گسترده و دارای امتدادی رمزگونه است؛ ولی آنچه از دستاوردهای نقد آن در چند کشور شمال آفریقا دیده شد، میتواند دلها را به نتائج بزرگ و شگرف آینده به اطمینان برساند. همواره تحقق معجزگون وعدههای الهی، نشانهی امیدبخشی است که تحقق وعدههای بزرگتر را نوید میدهد. حکایت قرآن از دو وعدهای که خداوند به مادر موسی داد، نمونهای از این تاکتیک ربوبی است. در آن هنگامهی دشوار که فرمان به آب افکندن صندوق حامل نوزاد داده شد، خطاب الهی وعده فرمود که: «انّا رادّوه الیک و جاعلوه من المرسلین». تحقق وعدهی اول که وعدهی کوچکتر و مایهی دلخوشی مادر بود، نشانهی تحقق وعدهی رسالت شد، که بسی بزرگتر و البته مستلزم رنج و مجاهدت و صبر بلندمدت بود: «فرددناه الی امّه کی تقرّ عینها و لا تحزن و لتعلم انّ وعد الله حقّ». این وعدهی حق، همان رسالت بزرگ است که پس از چند سال تحقق یافت و مسیر تاریخ را تغییر داد. نمونهی دیگر، یادآوری قدرت فائقهی الهی در سرکوب مهاجمان به بیت شریف است، که خداوند به وسیلهی پیامبر اعظم، برای تشویق مخاطبان، به امتثال امرِ: «فلیعبدوا ربّ هذا البیت» به کار میبَرد و میفرماید: «أ لم یجعل کیدهم فی تضلیل». یا برای تقویت روحی پیامبر محبوبش و باور وعدهی : «ما ودّعک ربّک و ما قلی»، از یادآوری نعمت معجزگون : «أ لم یجدک یتیما فأوی. و وجدک ضالّا فهدی» بهره میگیرد. و چنین نمونههائی در قرآن بسیار است. آن روز که اسلام در ایران پیروز شد و توانست دژ آمریکا و صهیونیزم را در یکی از حساسترین کشورهای این منطقهی بسیار حساس فتح کند، اهل عبرت و حکمت دانستند که اگر صبر و بصیرت را به کار گیرند، فتوحات دیگر پیدرپی فرا خواهد رسید؛ و فرا رسید. واقعیتهای درخشان در جمهوری اسلامی که دشمنان ما بدان اعتراف میکنند، همه در سایهی اعتماد به وعدهی الهی و صبر و مقاومت و استمداد از خداوند به دست آمده است. مردم ما همواره در برابر وسوسهی ضعفائی که در مقاطع اضطرابانگیز، ندای: «انّا لمدرکون» سر میدادند، نهیب زدهاند که : «کلاّ انّ معی ربّی سیهدین». امروز این تجربهای گرانبهاء در دسترس ملتهائی است که در برابر استکبار و استبداد قد علم کرده و توانستهاند حکومتهای فاسد و گوشبهفرمان و وابسته به آمریکا را سرنگون ساخته یا متزلزل کنند. ایستادگی و صبر و بصر و اعتماد به وعدهی: «و لینصرنّ الله من ینصره انّ الله لقویّ عزیز» خواهد توانست این مسیر افتخار را تا رسیدن به قلهی تمدن اسلامی، در برابر امت اسلامی هموار کند. اکنون در این جلسهی مهم که جمعی از علمای امت از کشورها و مذاهب گوناگون اسلامی در آن حضور یافتهاند، شایسته میدانم به بیان چند نکتهی لازم در مسائل بیداری اسلامی بپردازم: اولین مطلب آن است که نخستین امواج بیداری در کشورهای این منطقه که همزمان با آغاز ورود پیشقراولهای استعمار آغاز شد، غالباً به وسیلهی علمای دین و مصلحان دینی پدید آمد. نام رهبران و شخصیتهای برجسته چون سیدجمالالدین و محمد عبده و میرزای شیرازی و آخوند خراسانی و محمود الحسن و محمدعلی و شیخ فضلالله و حاج آقا نورالله و ابوالاعلی مودودی و دهها روحانی معروف بزرگ و مجاهد و متنفذ از کشورهای ایران و مصر و هند و عراق در صفحات تاریخ برای همیشه ثبت و ضبط است. در دوران معاصر هم نام درخشان «امام خمینی» عظیم چون ستارهی پرفروغی بر تارک انقلاب اسلامی ایران میدرخشد. در این میان، صدها عالم معروف و هزاران عالم غیرمعروف نیز، امروز و دیروز، نقشآفرین حوادث اصلاحیِ بزرگ و کوچک در کشورهای گوناگون بودهاند. فهرست مصلحان دینی از قشرهای غیرروحانی همچون حسنالبناء و اقبال لاهوری نیز بلند و اعجابانگیز است. روحانیان و رجال دینشناس کمابیش در همه جا مرجع فکری و سنگ صبور روحی مردم بودهاند و هرجا که در هنگامهی تحولات بزرگ، در نقش هدایتگر و پیشرو ظاهر شده و در پیشاپیش صفوف مردم در مواجهه با خطرات حرکت کردهاند، پیوند فکری میان آنان و مردم افزایش یافته و انگشت اشارهی آنان در نشان دادن راه به مردم، اثرگذارتر بوده است. این به همان اندازه که برای نهضت بیداری اسلامی دارای سود و برکت است، برای دشمنان امت و کینهورزان با اسلام و مخالفان حاکمیت ارزشهایاسلامی ، دغدغهآفرین و نامطلوب است و سعی میکنند این مرجعیت فکری را از پایگاههای دینی سلب کرده و قطبهای جدیدی برای آن بتراشند؛ که به تجربه دریافتهاند که با آنان میتوان بر سر اصول و ارزشهای ملی براحتی معامله کرد! چیزی که در مورد عالمان باتقوا و رجال دینیِ متعهد هرگز اتفاق نخواهد افتاد. این، وظیفهی عالمان دین را سنگینتر میکند. آنها باید با هوشیاری و دقت فراوان، و با شناخت شیوهها و ترفندهای فریبندهی دشمن، راه نفوذ را بکلی ببندند و فریب دشمن را ناکام کنند. نشستن بر سفرهی رنگین متاع دنیا، از بزرگترین آفتها است. آلوده شدن به صله و احسانِ صاحبان زر و زور و نمکگیر شدن در برابر طاغوتهای شهوت و قدرت، خطرناکترین عامل جدائی از مردم و از دست دادن اعتماد و صمیمیت آنها است. منیّت و قدرتطلبی که سستعنصران را به گرایش به سوی قطبهای قدرت فرا میخواند، بستر آلودگی به فساد و انحراف است. این آیهی قرآن را همواره باید در گوش داشته باشند که: «تلک الدّار الأخرة نجعلها للّذین لایریدون علوّا فی الأرض و لا فسادا و العاقبة للمتّقین». امروز در دوران حرکتهای امیدبخش بیداری اسلامی، گاه صحنههائی دیده میشود که نمایشگر تلاش عملهی آمریکا و صهیونیسم برای تراشیدن مرجعیتهای فکریِ نامطمئن از یک سو، و تلاش قارونهای شهوتران برای کشاندن اهل دین و تقوا بر سر بساط مسموم و آلودهی خود، از سوی دیگر است. علمای دین و رجال دیندار و دینمدار، باید بشدت مراقب و دقیق باشند. دومین نکته، لزوم ترسیم هدف بلندمدت برای بیداری اسلامی در کشورهای مسلمان است؛ نقطهی متعالی و والائی که بیداری ملتها را باید سمت و سو دهد و آنان را به آن نقطه برساند. با شناسائی این نقطه است که میتوان نقشهی راه را ترسیم کرد و هدفهای میانی و نزدیک را در آن مشخص نمود. این هدف نهائی نمیتواند چیزی کمتر از «ایجاد تمدن درخشان اسلامی» باشد. امت اسلامی با همهی ابعاض خود در قالب ملتها و کشورها، باید به جایگاه تمدّنیِ مطلوب قرآن دست یابد. شاخصهی اصلی و عمومی این تمدن، بهرهمندی انسانها از همهی ظرفیتهای مادی و معنویای است که خداوند برای تأمین سعادت و تعالی آنان، در عالم طبیعت و در وجود خود آنان تعبیه کرده است. آرایش ظاهری این تمدن را در حکومت مردمی، در قوانین برگرفته از قرآن، در اجتهاد و پاسخگوئی به نیازهای نوبهنوی بشر، در پرهیز از تحجر و ارتجاع و نیز بدعت و التقاط، در ایجاد رفاه و ثروت عمومی، در استقرار عدالت، در خلاص شدن از اقتصاد مبتنی بر ویژهخواری و ربا و تکاثر، در گسترش اخلاق انسانی، در دفاع از مظلومان عالم، و در تلاش و کار و ابتکار، میتوان و باید مشاهده کرد. نگاه اجتهادی و عالمانه به عرصههای گوناگون، از علوم انسانی تا نظام تعلیم و تربیت رسمی، و از اقتصاد و بانکداری تا تولید فنی و فناوری، و از رسانههای مدرن تا هنر و سینما، و تا روابط بینالملل و غیره و غیره، همه از لوازم این تمدنسازی است. تجربه نشان داده است که اینها همه، کارهای ممکن و در دسترس توانائیهای جوامع ما است. نباید با نگاه شتابزده یا بدبینانه به این چشمانداز نگریست. بدبینی به توانائیهایخود، کفران نعمت الهی است؛ و غفلت از امداد الهی و کمک سنتهای آفرینش، فرو لغزیدن به ورطهی: «الظّانّین بالله ظنّ السّوء» است. ما میتوانیم حلقهی انحصارات علمی و اقتصادی و سیاسیِ قدرتهای سلطهگر را بشکنیم و امت اسلامی را پیشروِ احقاق حق اکثریت ملتهای جهان که اینک مقهور اقلیت مستکبرند، باشیم. تمدن اسلامی میتواند با شاخصههای ایمان و علم و اخلاق و مجاهدت مداوم، اندیشهی پیشرفته و اخلاق والا را به امت اسلامی و به همهی بشریت هدیه دهد و نقطهی رهائی از جهانبینی مادی و ظالمانه و اخلاقِ به لجن کشیدهای که ارکان تمدن امروزیِ غربند، باشد. مطلب سوم آن است که در نهضتهای بیداری اسلامی باید تجربهی تلخ و دهشتناک تبعیت از غرب در سیاست و اخلاق و رفتار و سبک زندگی، مورد توجه دائم باشد. کشورهای مسلمان در بیش از یک قرن تبعیت از فرهنگ و سیاست دولتهای مستکبر، به آفات مهلکی همچون وابستگی و ذلت سیاسی، فلاکت و فقر اقتصادی، سقوط فضیلت و اخلاق، عقبماندگی خجلتآور علمی، دچار شدند؛ و این در حالی بود که امت اسلامی از سابقهای افتخارانگیز در همهی این عرصهها برخوردار بود. این سخن را نباید به معنی دشمنی با غرب دانست. ما با هیچ گروهی از انسانها به خاطر تمایز جغرافیائی، دشمنی نداریم. ما از علی (علیهالسّلام) آموختهایم که در بارهی انسانها فرمود : «امّا اخ لک فی الدّین او نظیر لک فی الخلق». ادعانامهی ما، علیه ظلم و استکبار، و تحکّم و تجاوز، و فساد و انحطاط اخلاقی و عملی است که از سوی قدرتهایاستعماری و استکباری بر ملتهای ما وارد شده است. هماکنون نیز تحکّمها و دخالتها و زورگوئیهای آمریکا و برخی دنبالهروانش در منطقه را در کشورهائی که نسیم بیداری در آنها به طوفان قیام و انقلاب بدل شده است، مشاهده میکنیم. وعدهها و وعیدهای آنان نباید در تصمیمها و اقدامهای نخبگان سیاسی و در حرکت عظیم مردمی اثر بگذارد. در اینجا نیز باید از تجربهها درس بیاموزیم. آنها که در طول سالیان به وعدههای آمریکا دل خوش کرده و رکون به ظالم را مبنای مشی و سیاست خود ساختند، نتوانستند گرهی از کار ملت خود بگشایند، یا ستمی را از خود یا دیگران برطرف کنند. آنها با تسلیم در برابر آمریکا نتوانستند از ویرانیِ حتّی یک خانهی فلسطینی در سرزمینی که متعلق به فلسطینیان است، جلوگیری کنند. سیاستمداران و نخبگانیکه فریفتهی تطمیع یا مرعوب تهدید جبههی استکبار شوند و فرصت بزرگ بیداری اسلامی را از دست دهند، باید از این تهدید الهی بیمناک باشند که فرمود: «أ لم تر الی الّذین بدّلوا نعمت الله کفرا و احلّوا قومهم دار البوار. جهنّم یصلونها و بئس القرار». نکتهی چهارم آن است که امروز یکی از خطرناکترین چیزهائی که نهضت بیداری اسلامی را تهدید میکند، اختلافافکنی و تبدیل این نهضتها به معارضههای خونین فرقهای و مذهبی و قومی و ملّی است. این توطئه هماکنون از سوی سرویسهای جاسوسی غرب و صهیونیزم، با کمک دلارهای نفتی و سیاستمداران خودفروخته، از شرق آسیا تا شمال آفریقا و بویژه در منطقهیعربی ، با جد و اهتمام دنبال میشود و پولی که میتوانست در خدمت بهروزی خلق خدا باشد، خرج تهدید و تکفیر و ترور و بمبگذاری و ریختن خون مسلمانان و برافروختن آتش کینههای درازمدت میگردد. آنها که قدرت یکپارچهی اسلامی را مانع هدفهای خبیث خود میدانند، دامنزدن به اختلافها در درون امت اسلامی را آسانترین راه برای مقصود شیطانی خود یافتهاند و تفاوتهای نظری در فقه و کلام و تاریخ و حدیث را - که طبیعی و اجتنابناپذیر است - دستاویز تکفیر و خونریزی و فتنه و فساد ساختهاند. نگاه هوشمندانه به صحنهی درگیریهای داخلی، دست دشمن را در پس این فاجعهها بروشنی نشان میدهد. این دست غدّار، بیشک از جهلها و عصبیتها و سطحینگریها در میان جوامع ما بهرهبرداری میکند و بر روی آتش، بنزین میریزد. وظیفهی مصلحان و نخبگان دینی و سیاسی در این ماجرا بسیار سنگین است. اکنون لیبی به گونهای، مصر و تونس به گونهای، سوریه به گونهای، پاکستان به گونهای، و عراق و لبنان به گونهای درگیر یا در معرض این شعلههای خطرناکند. باید بشدت مراقب و در پی علاج بود. سادهاندیشی است که این همه را به عوامل و انگیزههای عقیدتی و قومی نسبت دهیم. تبلیغات غرب و رسانههای منطقهایِ وابسته و مزدور، جنگ ویرانگر در سوریه را نزاع شیعه و سنّی وانمود میکنند و حاشیهی امنی برای صهیونیستها و دشمنان مقاومت در سوریه و لبنان پدید میآورد. این در حالی است که دو طرف نزاع در سوریه، نه سنّی و شیعه، بلکه طرفداران مقاومت ضدصهیونیستی و مخالفان آنند. نه دولت سوریه یک دولت شیعی، و نه معارضهی سکولار و ضد اسلامِ آن یک گروه سنّیاند. تنها هنر گردانندگان این سناریوی فاجعهآمیز آن است که توانستهاند از احساسات مذهبیِ سادهاندیشان در این آتشافروزی مهلک استفاده کنند. نگاه به صحنه و دستاندرکاران سطوح مختلف آن، میتواند مسئله را برای هر انسان منصفی روشن کند. این موج تبلیغات در مورد بحرین نیز به گونهای دیگر به دروغ و فریب سرگرم است. در بحرین، اکثریتی مظلوم که سالهای متمادی است از حق رأی و دیگر حقوق اساسییک ملت، محرومند، به مطالبهی حق خود برخاستهاند. آیا چون این اکثریتِ مظلوم شیعهاند و حکومت جبارِ سکولار، متظاهر به سنیگری است، باید این را نزاع شیعه و سنّی دانست؟ استعمارگران اروپائی و آمریکائی و همپیالههای آنان در منطقه البته میخواهند چنین وانمود کنند، ولی آیا این حقیقت است؟ اینها است که علمای دین و مصلحان منصف را به تأمل و دقت و احساس مسئولیت فرا میخواند و شناختن هدفهای دشمنان در عمده کردن اختلافات مذهبی و قومی و حزبی را بر همه فرض میسازد. نکتهی پنجم آن است که درستی مسیر نهضتهای بیداری اسلامی را از جمله باید در موضعگیری آنان در قبال مسئلهی فلسطین جستجو کرد. از 60 سال پیش تاکنون داغیبزرگتر از غصب کشور فلسطین بر دل امت اسلامی نهاده نشده است. فاجعهی فلسطین از روز اوّل تاکنون، ترکیبی از کشتار و ترور و ویرانگری و غصب و تعرض به مقدسات اسلامی بوده است. وجوب ایستادگی و مبارزه در برابر این دشمن حربی و غاصب، مورد اتفاق همهی مذاهب اسلامی و محلّ اجماع همهی جریانات صادق و سالمِ ملّی بوده است. هر جریانی در کشورهای اسلامی که این وظیفهی دینی و ملی را به ملاحظهی خواست تحکّمآمیز آمریکا یا به بهانهی توجیههای غیرمنطقی، به دست فراموشی بسپارد، نباید انتظار داشته باشد که به چشم وفاداری به اسلام یا صداقت در ادعای میهندوستی به او نگریسته شود. این یک محک است. هر کس شعار آزادی قدس شریف و نجات ملت فلسطین و سرزمین فلسطین را نپذیرد یا به حاشیه ببرد و به جبههی مقاومت پشت کند، متهم است. امت اسلامی باید در همه جا و همه وقت، این معیار و شاخصِ نمایان و اساسی را در مدنظر داشته باشد. میهمانان عزیز! برادران و خواهران! کید دشمن را هرگز از نظر دور مدارید. غفلت ما برای دشمنان ما فرصتآفرین است. درس علی(علیهالسّلام) به ما این است که: «من نام لم ینم عنه». تجربهی ما در جمهوری اسلامی در این زمینه نیز عبرتآموز است. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، دولتهای مستکبر غربی و آمریکا که مدتهای مدید پیش از آن، طاغوتهای ایرانی را در مشت خود گرفته و سرنوشت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشورمان را رقم میزدند و نیروی پرقدرت ایمان اسلامی در درون جامعه را دستکم گرفته و از توان بسیج و هدایت اسلام و قرآن بیخبر مانده بودند، ناگهان به غفلت خود پی بردند و دستگاههایحاکمیتی و سرویسهای اطلاعاتی و اتاقهای فرمان آنان به کار افتادند تا شکست فاحش خود را جبران کنند. انواع توطئهها و ترفندها را در این سیوچند سال از آنان دیدهایم. چیزی که مکر آنان را نقش بر آب کرده است، در اصل دو عامل اساسی است: ایستادگی بر سر اصول اسلامی، و حضور مردم در صحنه. این دو عامل در همه جا کلید فتح و فرج است. عامل اوّل به وسیلهی ایمان صادقانه به وعدهی الهی، و عامل دوم به برکت تلاش مخلصانه و تبیین صادقانه تضمین میشود. ملتی که صدق و صمیمیت پیشوایان را باور کند، صحنه را از حضور پر برکت خود رونق میبخشد؛ و هر جا که ملت با عزم راسخ در صحنه بماند، هیچ قدرتی توان شکست دادن آن را نخواهد داشت. این تجربهی موفقی برای همهی ملتهائی است که با حضور خود بیداری اسلامی را رقم زدند. بحث مذاکره را پیش کشیدند، که ایران بیاید بنشینیم مذاکره کنیم. همین رفتار غیرمنطقی، در این دعوت به مذاکره هم وجود دارد. غرض آنها حل مشکلات و مسائل نیست - که من بعد توضیح خواهم داد - غرضشان یک کار تبلیغاتی است برای اینکه به ملتهای مسلمان نشان دهند که ببینید این نظام جمهوری اسلامی بود با آن سرسختی، با آن ایستادگی، اما عاقبت مجبور شد بیاید باب مصالحه و گفتگو را با ما باز کند. وقتی ملت ایران اینجور است، شماها چه میگوئید دیگر؟ این را برای خاموش کردن و ناامید کردن ملتهای سربرافراشتهی مسلمان که امروز در بسیاری از کشورهای اسلامیِ اینها نسیم بیداری وزیده است و به خاطر اسلام احساس عزت میکنند، لازم دارند. از اول انقلاب، این یکی از هدفها بود. از سالهای اول انقلاب، یکی از هدفهای آنها همین بود که ایران را پای میز مصالحه و بدهبستان بکشانند؛ بگویند بالاخره دیدید ایران هم که ادعا میکرد مستقل است، ایستاده است، نترس است، شجاع است، مجبور شد بیاید بنشیند پای میز مذاکره؟ امروز هم همین هدف را دنبال میکنند. این، مطلب مهمی است.
مذاکرهی با آمریکا مشکلی را حل نمیکند؛ کجا اینها به وعدههای خودشان عمل کردند؟ شصت سال است که از 28 مرداد 32 تا امروز در هر موردی که با آمریکاییها مسئولین این کشور اعتماد کردند، ضربه خوردند. یک روزی مصدق به آمریکاییها اعتماد کرد، به آنها تکیه کرد، آنها را دوست خود فرض کرد، ماجرای 28 مرداد پیش آمد که محل کودتا در اختیار آمریکاییها قرار گرفت و عامل کودتا با چمدان پُر پول آمد تهران و پول قسمت کرد بین اراذل و اوباش که کودتا را راه بیندازد؛ آمریکایی بود. تدبیر کار را خودشان هم اعتراف کردند، اقرار کردند. بعد هم حکومت ظالمانهی پهلوی را سالهای متمادی بر این کشور مسلط کردند، ساواک تشکیل دادند، مبارزان را به زنجیر کشیدند، شکنجه کردند؛ این مال آن دوره است. بعد از انقلاب هم در برههای مسئولین کشور روی خوشبینیهای خود به اینها اعتماد کردند، از آن طرف، سیاست دولت آمریکا، ایران را در محور شرارت قرار داد. مظهر شرارت شمایید؛ شما هستید که در دنیا دارید شرارت میکنید، جنگ راه میاندازید، ملتها را میچاپید، از رژیم صهیونیستی حمایت میکنید، ملتهای بپاخاسته را در این ماجرای بیداری اسلامی تا هر جا که بتوانید دچار سرکوب میکنید و به استضعاف میکشید و بین آنها اختلاف میاندازید؛ شرارت متعلق به شماست؛ شأن شماست. ملت ایران را متهم کردند به شرارت؛ اهانت بزرگ. هر جا به اینها اعتماد شد، اینها این جوری حرکت کردند. باید حُسن نیت نشان بدهند. عنوان مذاکره، پیشنهاد مذاکره با فشار سازگار نیست؛ راه فشار با راه مذاکره دوتاست؛ امکان ندارد که ملت ایران قبول بکند که زیر چکمهی فشار، زیر تهدید بیاید با طرف تهدید کننده و فشار آورنده مذاکره کند. مذاکره کنیم که چی؟ که چه بشود؟
امروز ملت ایران بیدار است. چهرهی آمریکا نه فقط در ایران، در منطقه شناخته شده است؛ ملتها به آمریکا سوء ظن دارند و این سوء ظن قرائن متعددی برای آنها دارد؛ ملت ایران هم دست آمریکا را خوانده است، میفهمد که مقصود آنها چیست؛ ملت بیدار است. امروز اگر کسانی بخواهند سلطهی آمریکا را مجدداً در این کشور بر قرار کنند، بخواهند از منافع ملی، از پیشرفت علمی، از حرکت مستقل صرفنظر کنند برای خاطر رضایت آمریکا، ملت گریبان اینها را خواهد گرفت؛ بنده هم اگر بخواهم بر خلاف این حرکت عمومی و خواست عمومی حرکت کنم، ملت اعتراض خواهد کرد؛ معلوم است. همهی مسئولین موظفند منافع ملی را رعایت کنند؛ استقلال ملی را رعایت کنند؛ آبروی ملت ایران را حفظ کنند. بیداری اسلامی یک حقیقتی است که اتفاق افتاده است. بعد از دهها سال متمادی تسلط دشمنان اسلام و دشمنان مسلمین بر جوامع اسلامی، چه به شکل استعمار مستقیم، چه به شکل استعمار جدید و استعمار غیر مستقیم، چه به صورت سلطهی فرهنگی یا سلطهی اقتصادی یا سلطهی سیاسی؛ بعد از سالهای متمادی که ملتهای مسلمان فشرده شدند در زیر این فشارهای عظیم سلطهی غربی و دولتهای اروپائی و آمریکائی بر کشورهاشان، بتدریج هستهی بیداری، یقظهی اسلامی رشد کرده، ثبت شده است و دارد خود را نشان میدهد. مردم دنیای اسلام امروز احساس میکنند که وسیلهی عزتشان، وسیلهی سربلندیشان، وسیلهی استقلالشان، اسلام است. به برکت اسلام، همهی آرزوهای ملیِ یک ملت در دنیای اسلام میتواند برآورده شود. ملتهای اسلامی به برکت اسلام میتوانند در مقابل تسلط غرب، در مقابل تکبر دولتهای غربی، در مقابل سلطهی ظالمانهی دولتهای غربی، در مقابل استثمار و استکبار دولتهای غربی بایستند.
و غرب مجبور به عقبنشینی است؛ امروز شما این تجربه را در دنیای اسلام مشاهده میکنید. سی و چند سال قبل این مسئله در ایران اتفاق افتاد؛ امروز هم در دنیای اسلام، در شمال آفریقا، این را مشاهده میکنید. قدمها به سمت پیروزی است. البته مشکلات هست؛ لیکن اگر ما بیدار باشیم، مشکلات نمیتواند جلوی راه ما سد ایجاد کند. قرآن میفرماید: «لن یضرّوکم الّا اذی». بله، اذیت میکنند، آزار میکنند، مشکل درست میکنند؛ اما اگر ما عازم باشیم، به خدا توکل داشته باشیم، تصمیم بر حرکت داشته باشیم، نمیتوانند جلوی راه ما سد ایجاد کنند. امروز ملتهای اسلامی بیدار شدهاند؛ احساس میکنند میتوانند به برکت اسلام، در مقابل دشمنان دنیای اسلام، در مقابل شبکهی فاسد صهیونیستی که بر سیاستهای دول غربی مسلط است، حرف خود را به کرسی بنشانند. این پیروزیها خیلی ارزش دارد. «وعدکم اللّه مغانم کثیرة تأخذونها فعجّل لکم هذه» - این بخشی از وعدهی الهی است که تحقق پیدا کرد - «و کفّ ایدی النّاس عنکم و لتکون ءایة للمؤمنین و یهدیکم صراطا مستقیما». هر پیروزیای که یک ملت در مقابلهی با دشمنان و تبلیغات و روشها و شیوههای خباثتآلود آنها پیدا میکند، یک بشارت الهی است، یک آیت الهی است، یک نشانهی الهی است - «و لتکون آیة» - که اگر حرکت کردید، به نتیجه خواهید رسید. امروز دنیای اسلام با توطئههای دشمنان مواجه است. من به شما برادران و خواهران عزیز - چه ایرانی و چه غیر ایرانی - عرض بکنم: امروز مهمترین دستاویز دشمن برای مقابلهی با بیداری اسلامی، ایجاد اختلاف است. مسلمان را در مقابل مسلمان قرار دادن، مسلمان را به دست مسلمان از بین بردن، اینها را به هم مشغول کردن؛ چه چیزی بهتر از این برای دشمنان استقلال اسلامی که مسلمانان را به هم مشغول کنند؟ از روز اوّلی که انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد، سیاست ایجاد اختلاف در میان ملت ما و کشور ما دنبال شد؛ اما جمهوری اسلامی با قاطعیتِ کامل در مقابل این مسئله ایستاد. در سطح بینالملل اسلامی هم اختلافات مذهبی را مطرح کردند، اما جمهوری اسلامی پرچم اتحاد اسلامی را برافراشت. ما اعلام کردیم، امام بزرگوار ما بارها این را گفتند، و ملت ایران در زمان ایشان و بعد از ایشان تکرار و تأکید کردند که ما معتقد به برادری اسلامی هستیم. ما هر شکافی بین مسلمانان را رد میکنیم؛ این درست نقطهی مقابل عوامل دشمنان است که از هر پدیدهی کوچکی برای ایجاد اختلاف بین مسلمانان استفاده میکنند. اگر شما نگاه کنید، میبینید امروز سیاست دشمنان بیداری اسلامی در کشورهای شمال آفریقا هم، ایجاد اختلاف است. سیاست استکبار همین است؛ اینها را به جان هم بیندازند، اینها را در مقابل هم قرار دهند. علاج این بیماری، احساس اتحاد بین مسلمین است؛ ملتهای مسلمان باید با هم متحد شوند. در داخل هر کشور، گروههای مختلف، مذاهب مختلف، جناحهای مختلف، باید دست به دست هم بدهند؛ اختلافات فکری و عقیدتی و سیاسی و سلیقهای و جناحی را بر حرکتهای اساسیِ خودشان حاکم نکنند، تا بتوانند در مقابل دشمن بایستند؛ امروز راه، فقط این است. با انواع حیل دارند تلاش میکنند ایجاد اختلاف کنند؛ میبینید شما. وقتی مسلمانها سرشان به اختلاف با یکدیگر مشغول شد، مسئلهی فلسطین در حاشیه قرار میگیرد؛ ایستادگی در مقابل زیادهخواهی آمریکا و غرب، در حاشیه قرار میگیرد؛ آنها امکان پیدا میکنند که نقشههای خودشان را عمل کنند. تقریباً از یک سال و نیم پیش تا امروز دیدارها و اجلاسها و نشستهای متعددی دربارهی بیداری اسلامی در تهران تشکیل شده، لیکن به نظرم میرسد که اجلاس و نشست اساتید از یک اهمیت ویژهای برخوردار است؛ زیرا ایجاد یک فکر، یک گفتمان، یک جریان فکری در جامعه، به دست خواص جوامع است؛ به دست اندیشمندان جامعه است؛ آنها هستند که میتوانند فکر ملتها را به یک سمتی هدایت کنند که مایهی نجات ملتها شود؛ همچنان که خدای نخواسته میتوانند به سمتی ببرند که مایهی بدبختی و اسارت و تیرهروزی ملتها شود. این دومی متأسفانه در طول هفتاد هشتاد سال اخیر در برخی از کشورها، از جمله در کشور خود ما اتفاق افتاد.
روایتی است از رسول مکرم اسلام، حضرت محمدبنعبدالله، که میفرماید: «لا تصلح عوامّ هذه الأمّة الاّ بخواصّها قیل یا رسولالله و من خواصّها قال العلماء»؛ اول علما را ذکر کرد، بعد چند دستهی دیگر را. بنابراین اساتید دانشگاه، فرزانگان و نخبگان علمی در هر کشوری میتوانند سررشتهدار حرکت مردم شوند؛ البته به شرط اخلاص، به شرط شجاعت، به شرط نترسیدن از دشمنان. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر تنبلی آمد، کار خراب خواهد شد. اگر ترس نبود، شجاعت بود، اگر طمع نبود، اگر غفلت نبود، هوشیاری و بیداری بود، آن وقت کار درست خواهد شد. اوائل انقلاب، سی و یکی دو سال قبل از این، در یک قضیهی بسیار مهمی، من و دو نفر دیگر که آن روز عضو شورای انقلاب بودیم، از تهران رفتیم قم خدمت امام - امام آن وقت هنوز در قم بودند، تهران نیامده بودند - تا نظر ایشان را نسبت به آن قضیه و اقدام مهم بپرسیم. وقتی قضیه را برای ایشان شرح دادیم، امام رو کردند به ما، گفتند از آمریکا میترسید؟ گفتیم نه. گفتند پس بروید اقدام کنید. ما هم آمدیم اقدام کردیم و موفق شدیم. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر گرایشهای انحرافی پا در میان گذاشت، کارها مشکل خواهد شد. امروز دنیا با یک حادثهی عظیم مواجه است؛ این حادثهی عظیم عبارت است از بیداری اسلامی؛ این یک حقیقت است. ملتهای مسلمان و امت اسلامی بتدریج بیدار شدهاند. امروز دیگر تسلط بر ملتهای مسلمان، به آسانیِ بعد از جنگ اول جهانی و در دورانهای طولانیِ قرن نوزدهم و بیستم میلادی نیست. امروز اگر مستکبرین عالم بخواهند بر ملتهای مسلمان مسلط شوند، کار دشواری دارند. بیداری وارد امت اسلامی شده و رسوخ و نفوذ کرده است. در بعضی از کشورها هم این بیداری به انقلاب تبدیل شد و رژیمهای فاسد و وابسته را تغییر داد. لیکن این، بخشی از بیداری اسلامی است؛ همهی بیداریِ اسلامی نیست. بیداری اسلامی گسترده است، عمیق است. البته دشمنان از کلمهی «بیداری اسلامی» میترسند؛ سعی میکنند عنوان «بیداری اسلامی» برای این حرکت عظیم به کار نرود. چرا؟ چون وقتی اسلام در هیئت حقیقی خود، در قوارهی واقعی خود بروز و ظهور پیدا میکند، تن اینها میلرزد. اینها از اسلامِ بردهی دلار نمیترسند؛ از اسلامِ غرق در فساد و اشرافیگری نمیترسند؛ از اسم اسلامی که امتداد و انتهائی در عمل و در تودهی مردم نداشته باشد، نمیترسند؛ اما از اسلام عمل، اسلام اقدام، اسلام تودهی مردم، اسلام توکل به خدا، اسلام حسن ظن به وعد الهی که فرمود: «و لینصرنّ الله من ینصره»، میترسند. وقتی اسم این اسلام میآید، نشانی از این اسلام پیدا میشود، مستکبرین عالم به خودشان میلرزند - «کأنّهم حمر مستنفرة. فرّت من قسورة» - لذا نمیخواهند عنوانِ بیداری اسلامی باشد. ولی ما معتقدیم نخیر، این یک بیداری اسلامی است، بیداری حقیقی است، و رسوخ پیدا کرده است، امتداد پیدا کرده است، به این آسانیها هم دشمنان نمیتوانند آن را از راه خودش منحرف کنند. امروز دشمن به خاطر حوادث شمال آفریقا، به خاطر پیشرفت علمی ایران - البته آنها میگویند پیشرفت هستهای، لیکن دروغ میگویند؛ عمدهی مشکل آنها پیشرفت علمی شماهاست - به خاطر تأثیری که ملت ایران بر روی ملتهای دیگر گذاشته است، به خاطر این بیداری اسلامی که پیدا شده، ناراحت و عصبانی است. دشمن احساس شکست میکند، احساس ناکامی میکند؛ لذا ناراحت است. البته ژستی که دولتمردان و دولتزنان آمریکا میگیرند، ژست پیروز است؛ که بله، ما چنین و چنان کردیم؛ لیکن خودشان هم میدانند، دیگران هم میدانند، محافل سیاسی و محافل مطبوعاتی دنیا هم میدانند که قضیه چه خبر است؛ میفهمند که دولت آمریکا در این درگیری، در این مبارزهی کلان، در این حوادث، شکست خورده؛ خب، ناراحتند.
من یک نکتهی دیگر را هم اضافه کنم بر آنچه که عزیزان ما در اینجا بیان کردند. گفتند: «آن کسانی که در دوران جهاد مقدس و دفاع مقدس، در جبهههای جنوب و غرب رفتند وارد میدانها شدند و جان خود را کف دست گرفتند، به سه دسته تقسیم میشوند: بعضیها از گذشتهشان پشیمان میشوند، بعضیها بیتفاوت میمانند، بعضیها پایبند میمانند. آنهائی که پایبند میمانند، باید از غصه دق کنند». این جملهی اخیر را من قبول ندارم. آنهائی که پایبند میمانند، شاهد به ثمرنشستن این نهال و تناورشدن این درخت خواهند بود. اینجور نیست که با روی گرداندن کسانی، این حرکت عظیم، این بنای معْظم و شامخ تکان بخورد. با برگشتن یک عدهای از این قافلهی عظیم، هرگز این قافله از راه باز نمیماند؛ «من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه»؛ این را خدای متعال در قرآن فرموده است به مسلمانان صدر اسلام، به آن کسانی که در رکاب پیغمبر جهاد کردند و جنگیدند و جان خودشان را فدا کردند؛ قرآن در واقع همین حقیقت را برای آنها بیان میکند.
دلها را باید نگه داشت. بعضی از دلها میلرزند، میلغزند، نمیتوانند خودشان را بر آن لبهی مرتفع نگه دارند و حرکت را ادامه دهند؛ لذا سقوط میکنند. قرآن از اینها تعبیر کرده است به: «من یرتدّ منکم عن دینه». ارتداد، به طور مطلق همه جا به معنای برگشتن از دین نیست؛ پشت کردن به دین نیست؛ معنایش این است که از آن راهی که در گذشته میرفت، برمیگردد. بله، یک عدهای در انقلاب ما هم بودهاند، در صدر اسلام هم بودند؛ راهی را که در کنار پیغمبر حرکت میکردند، ادامه ندادند؛ اما آیا راه متوقف ماند؟ آیا راه متوقف میمانَد؟ آیا قافله در جای خود میایستد؟ قافله حرکت میکند: «فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه»؛ رویشهائی به وجود خواهد آمد. یکی از این رویشها، خود شما جوانها هستید. شما که دوران جنگ را ندیدید، شما که امام را ندیدید، شما که در عرصههای جنگ نبودید؛ اما امروز سرتاسر کشور اسلامی و انقلابی ما از روحیهی ایستادگی و ثبات و افتخار و احساس عزت، لبریز است. یک روزی گردانهای منطقهی شما - خراسان شمالی - در جبهه خطشکنی میکردند؛ امروز هم شماها خطشکنی میکنید. امروز هم ایستادگی شما در مقابلهی با زیادهخواهی و افزونطلبی و تجاوزطلبی قدرتهای سلطهگر عالم، خطشکنی است. امروز ملت ایران دارد خطشکنی میکند. انقلابهائی که در منطقه، در بیداری اسلامی پیروز شدند - که البته ما به همهی این انقلابها احترام میگذاریم و قدر آنها را میدانیم - اینها را مقایسه کنید با جمهوری اسلامی و نظام اسلامی و انقلاب اسلامی؛ ببینید این ایستادگی، این اقتدار، این اعتمادبهنفس در ملت ایران، دیگر کجا پیدا میشود؟ اینها خطشکنی است. کشور ما، ملت ما به برکت بیداری اسلامی که پیش از ملتهای دیگر به این بیداری دست یافت، در یک راه پرافتخاری، خوش عاقبتی در حال حرکت است. هر کس این را انکار کند، انکار واضحات را کرده است.
ما یک ملتی بودیم که با وجود استعداد خوب، با وجود پیشینهی تاریخیِ موجب سرافرازی، با وجود امکانات طبیعی فراوان، در دنیا جزو ملتهای عقبافتاده و بیتأثیر در همهی تحولات جهانی، و خود متأثر از ارادهی قدرتهای مداخلهگر بینالمللی بودیم. نیروهای مسلح ما، دانش ما، مسائل اجتماعی ما، سیاستمداران ما، هیأت حاکمهی ما در طول سالهای متمادی تحت تأثیر دخالتهای دشمنان این ملت و کینهورزان به آرمانهای این ملت، در وضع تأسفباری قرار داشتند. البته جرقههائی در طول تاریخ، بخصوص در دورانهای اخیر میزد، شعلههائی روشن میشد، لکن فضا آن قدر سنگین بود که این جرقهها نمیتوانست راه را برای مردم روشن کند. تا انقلاب اسلامی به وجود آمد، تا مبارزات اسلامی آغاز شد. دوران مبارزات، دوران دشواری بود؛ امید به اینکه این مبارزات به پیروزی برسد، پیش بعضیها صفر بود، پیش بعضی اندکی بالاتر از صفر؛ امید زیادی وجود نداشت. امام بزرگوار ما با شخصیت خدادادهی نسبت به زمان ما استثنائی، توانست این راه را ادامه بدهد. با نفس گرم خود، با حکمت او، با اخلاص و دینداری او، با خداباوری او، این راه ادامه پیدا کرد. صدها بار کسانی که تو آن راه بودند، دچار تردید میشدند، دچار تزلزل میشدند، اما وقتی نفس گرم آن مرد خدائی به آنها میرسید، دوباره همه چیز از نو شکوفا میشد. خدا به او کمک میکرد، زمینهی آمادهای در وجود او، شخصیت او بود، و خدای متعال هم به او پاداش میداد، به او الهام میکرد، او را هدایت میکرد، دست او را میگرفت و به او کمک میکرد، تا رسید به مقطع انقلاب اسلامی، و با ناباوری همهی عالم، این انقلاب پیروز شد. و من به شما عرض بکنم، امروز در تعدادی از کشورهای دنیای اسلام، بیداری اسلامی دارد خودش را نشان میدهد و خیلی هم چیز مبارکی است و ما هم از اول از آن استقبال کردیم؛ اما فرقها زیاد است. در انقلاب ما، در حرکت عمومی ملت ما، در سرتاسر این کشور بزرگ شاید روستائی نبود، شهر کوچکی نبود که در او شعبهای از این شعلهی مقدس چشمها را خیره نکند. همه جا، سرتاسر کشور یک شعار، یک مطالبه، یک همت بر همهی دلها و ذهنها حاکم بود. مردم به معنای واقعی کلمه این بار سنگین را با جسمهای خودشان، با روحهای خودشان، با دلهای خودشان بلند کردند. توی خیابانها مردم با جسم خودشان در مقابلهی با طاغوت حاضر شدند؛ در دنیا هم چنین چیزی سابقه نداشت. دشمنان اسلام و امّت اسلامی، امروز در رویارویی خود با این حرکت بزرگ و جوشان و خروشان، احساس میکنند دچار عقبماندگیاند؛ لذا به کارهای دیوانهوار دست میزنند. حادثهی اخیرِ اهانت به چهرهی منوّر خاتم پیامبران (صلّی الله علیه و اله و سلّم) از جملهی عبرتهای تاریخ ما است و عبرت باقی خواهد ماند. سردمداران نظامهای استکباری در حالی که این حرکت را محکوم نمیکنند و وظیفهی خود را در قبال این جرم بزرگ انجام نمیدهند، سعی میکنند خود را از این جریمهی سنگین برکنار بدارند؛ ادّعا میکنند که ما دخیل در این جنایت نیستیم. ما اصرار نداریم اثبات جرم برای کسانی یا مسئولانی و دستاندرکارانی بکنیم، امّا رفتار و شیوهی سردمداران استکبار، سیاستمداران امریکا و برخی کشورهای اروپایی، موجب شده است که انگشت اتّهام از سوی ملّتها به سمت آنها دراز بشود. باید خودشان را تبرئه کنند. باید ثابت کنند که در این جرم بزرگ شرکت ندارند. اثبات هم با این نمیشود که به زبان چیزی بگویند، باید عملاً این را اثبات کنند، باید جلوی این تجاوزها را بگیرند؛ البتّه نخواهند گرفت. دلیل آن هم روشن است؛ انگیزه وجود دارد در دستگاههای استکبار برای اهانت به اسلام و مقدّسات اسلام. آنچه آنها را وادار میکند دست به این عمل جنونآمیز و این گونه اعمال بزنند، حرکت عظیم بیداری اسلامی است. آن وقت آنها بهانه میآورند که ما بهخاطر احترام به آزادی نمیتوانیم جلوی این گناهان بزرگ را - که از افراد صادر میشود - بگیریم! چه کسی باور میکند در دنیا؟ چه کسی باور میکند در کشورهایی که خطوط قرمزِ مشخّصی در آنها وجود دارد برای اینکه اصول استکباری آنها بر هم نخورد - که با شدّت و حدّت تمام، این خطوط قرمز را مراعات میکنند و با زور و خشونت، جلوی تجاوز به آنها را میگیرند - در زمینهی اهانت به مقدّسات اسلام، ملتزم به آزادی بیان هستند؟
قال الله العزیز الحکیم: یُریدونَ لِیُطفِئوا نورَ اللهِ بِأفواهِهِم و اللهُ مُتِمُّ نورِه وَ لو کَرِهَ الکافِرون
ملت عزیز ایران؛ امت بزرگ اسلام دست پلید دشمنان اسلام بار دیگر با اهانت به پیامبر اعظم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم کینهی عمیق خود را آشکار ساخت و با اقدامی جنونآمیز و نفرتانگیز، خشم مجموعههای خبیث صهیونیستی را از تلألؤ روزافزون اسلام و قرآن در جهان کنونی نشان داد. در روسیاهی عاملان این جنایت و گناه بزرگ، همین بس که مقدسترین و نورانیترین چهره میان مقدسات عالم را آماج یاوههای مشمئزکنندهی خویش ساختهاند. پشت صحنهی این حرکت شرارتبار، سیاستهای خصمانهی صهیونیسم و امریکا و دیگر سران استکبار جهانی است که به خیال باطل خود میخواهند مقدسات اسلامی را در چشم نسلهای جوان در دنیای اسلام از جایگاه رفیع خود فروافکنده و احساسات دینی آنان را خاموش کنند. اگر از حلقههای قبلی این زنجیرهی پلید، یعنی سلمان رشدی و کاریکاتوریست دانمارکی و کشیشهای امریکایی آتشزنندهی قرآن حمایت نمیکردند و دهها فیلم ضد اسلام را در بنگاههای وابسته به سرمایهداران صهیونیست سفارش نمیدادند، امروز کار به این گناه عظیم و غیر قابل بخشش نمیرسید. متهم اول در این جنایت، صهیونیسم و دولت امریکا است. سیاستمداران امریکا اگر در ادعای دخالت نداشتن خود صادقند، باید عاملان این جنایت شنیع و پشتیبانان مالی آن را که دل ملتهای مسلمان را به درد آوردهاند، به مجازات متناسب با این جرم بزرگ برسانند. برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان نیز بدانند که این حرکات مذبوحانهی دشمنان در برابر بیداری اسلامی، نشانهی عظمت و اهمیت این خیزش و مبشّر رشد روزافزون آن است. و الله غالبٌ علی أمرِهِ. در میان ما، کشورهای بسیار ثروتمند و نیز کشورهای دارای نفوذ بینالمللی کم نیستند. علاج مشکلات با همکاریهای اقتصادی و رسانهای و انتقال تجربههای پیشبرنده و تعالیبخش، کاملاً امکانپذیر است. باید عزمهامان را راسخ کنیم؛ به هدفها وفادار بمانیم؛ از اخم قدرتهای زورگو نترسیم و به لبخند آنان دل خوش نکنیم؛ ارادهی الهی و قوانین آفرینش را پشتیبان خود بدانیم؛ به شکست تجربهی اردوگاه کمونیستی در دو دهه پیش، و شکست سیاستهای به اصطلاح لیبرال دموکراسی غربی در حال حاضر - که نشانههای آن را در خیابانهای کشورهای اروپائی و آمریکایی و گرههای ناگشودنی اقتصاد این کشورها همه میبینند - با چشم عبرت بنگریم. و بالاخره سقوط دیکتاتورهای وابسته به آمریکا و همدست رژیم صهیونیستی در شمال آفریقا و بیداری اسلامی در کشورهای منطقه را فرصتی بزرگ بشماریم. ما میتوانیم به ارتقاء «بهرهوری سیاسی جنبش عدم تعهد» در مدیریت جهانی بیندیشیم؛ میتوانیم برای تحول در این مدیریت، سندی تاریخی تهیه کنیم و ابزارهای اجرائی آن را فراهم نمائیم؛ میتوانیم حرکت به سمت همکاریهای مؤثر اقتصادی را طراحی و الگوهای ارتباط فرهنگی میان خود را تعریف کنیم. بیشک تشکیل دبیرخانهی فعال و پرانگیزهای برای این تشکیلات، خواهد توانست به حصول این مقاصد کمکی بزرگ و پر تأثیر تقدیم کند.
این بیداری اسلامی و آنچه که در منطقهی ما رخ داد، که حادثهی فوقالعاده مهمی است. به نظر من هنوز ابعاد عظیم این حادثهای که در شمال آفریقا و منطقهی اسلامی ما اتفاق افتاده، برای خیلیها درست شناختهشده نیست؛ خیلی چیز عظیمی اتفاق افتاده. پشت این مسئله، دست قدرت الهی است.
امروز احساس میشود، دیده میشود که این پردهی غفلت از روی ذهنهای کشورهای منطقه و ملتهای مسلمان دارد برچیده میشود؛ این را باید مغتنم شمرد. منطقهی حساس ما، شمال آفریقا و منطقهی غرب آسیا - که اروپائیها به میل خودشان اسم «خاورمیانه» را روی آن گذاشتند و مرکز حساسِ قلب دنیاست - امروز به برکت بیداری اسلامی، در حال تعیین سرنوشت آیندهی این منطقه است. این موقعیت را باید بشناسیم، آن را قدر بدانیم؛ نگذاریم این موقعیت مهم و حساس از دست برود. مسئلهی قدس شریف و فلسطین مظلوم در متن این قضایا قرار دارد و در قلب حوادث خاورمیانه است.
منطقهی حساس ما، بسیاری از مسائل و مشکلاتش به خاطر وجود این غدهی سرطانیِ صهیونیستی است، که دستهای آلوده به خون قدرتهای بزرگ، با همهی توان میخواهند آن را حفظ کنند. آمریکائیها صریح میگویند، دیگر قدرتهای مسلط دنیا هم به طور صریح ابراز میکنند که سرنوشت خودشان را وابسته کردهاند به سرنوشت رژیم صهیونیستی. این به ضرر آنهاست. امروز مسئلهی فلسطین به برکت بیداری اسلامی، بار دیگر به یک مسئلهی اصلی دنیای اسلام تبدیل شده است؛ نباید بگذارید این برجستگی و این امتیاز از بین برود و زیر توطئهها و ترفندهای دشمنان مسلمانها و دشمنان امت اسلامی پنهان بماند. مسئلهی فلسطین یک مسئلهی اصلی است. در طول زمان، ملتها دولتهای خودشان را با موضعگیری آنها در قضیهی فلسطین محک میزدند. البته فشار استبداد و استکبار و اختناق و زور نمیگذاشته است که خواستهی ملتها آشکار شود. امسال در قضایای روز قدس و راهپیمائی ملتهای منطقه، به کوری چشم صهیونیستها، ملتها توانستند حرف دل خودشان را در این قضیه بزنند و انشاءاللّه روزبهروز بیشتر و گرمتر خواهد شد. وضعیتی که امروز در دنیا هست، وضعیت تحول است. اوضاع جهان در حال تبدیل به یک شکل جدید و هندسهی جدید است. اگر بخواهیم در گذشتههای نزدیک - مثلاً در حدود یکی دو قرن - نظیری برای این پیدا کنیم، تقریباً شبیه اوضاعِ بعد از جنگ بینالملل اول، البته در جهت عکس آن است؛ آن روز هم هندسهی سیاسی و اقتصادی دنیا تغییر اساسی و بنیادی کرد. یا قبل از آن، در دورانی که اروپائیها استعمار را شروع کردند؛ یک وضعیت جدیدی در دنیا به وجود آمد، شکل عمومی دنیا عوض شد. تحولاتی که امروز مشاهده میشود، از این جنس است؛ جنس تغییر شکل عمومی دنیا؛ البته در جهت عکس آن دو مثالی که زدم؛ در جهت تبادل قدرت و توانائیهای عمومی بین شرق و غرب، یا بین بخشی از ملتهای دنیا با بخش دیگر. پیداست که به سوی تحولات تازهای داریم پیش میرویم. شواهد و نشانههائی که این تحول را نشان میدهد، چه چیزهائی است؟ من چند تا مثال را عرض میکنم.
یکی بیداری اسلامی است. ما در طول تاریخمان، چنین وضعیتی را در کشورهای اسلامی نداشتیم. اینکه احساس هویت، احساس بیداری، نه در یک ملت، بلکه در کشورهای متعددی از کشورهای اسلامی پدید بیاید و این احساس بیداری، این احساس هویت، متکی به اسلام باشد، این را ما در گذشته هرگز نداشتیم؛ این مال امروز است؛ این یک نشانه است، نشانهی تحول است. چون مسلمانها یک میلیارد و نیم از جمعیت دنیا را تشکیل میدهند، دهها کشور شامل اکثریتهای مسلمان هستند و کشورها هم جاهای حساسی قرار دارند، بنابراین این بیداری یک امر عادی نیست؛ نشاندهندهی یک تحول در ساخت و نقشه و هندسهی جدید دنیاست. یک نشانهی دیگر، خیزش ناخیزِ ناموفق غرب به رهبری آمریکا، برای تسلط هرچه بیشتر بر منطقهی ماست. یک خیزی برداشتند، این خیز ناموفق بود. قضیهی عراق یا قضیهی افغانستان، قضایای دفعی نبود؛ حوادثی نبود که بر اساس یک تصمیم آنی، فوری و دفعی به وجود آمده باشد؛ نه، اینها کاملاً برنامهریزی شده بود؛ هدف هم تسلط کامل غرب به پیشتازی و رهبری آمریکا بر کل این منطقه بود. البته من اصرار دارم این منطقه را «غرب آسیا» بگویم، نه خاورمیانه. تعبیر خاور دور، خاور نزدیک، خاور میانه درست نیست. دور از کجا؟ از اروپا. نزدیک به کجا؟ به اروپا. یعنی مرکز دنیا اروپاست؛ هر جائی که از اروپا دورتر است، اسمش خاور دور است؛ هر جا نزدیکتر است، خاور نزدیک است؛ هر جا وسط است، خاورمیانه است! این تعریفی است که خود اروپائیها کردند؛ نه، ما این را قبول نداریم. آسیا یک قارهای است؛ شرقی دارد، غربی دارد، وسطی دارد؛ ما در غرب آسیا قرار داریم. بنابراین منطقهی ما اسمش منطقهی غرب آسیاست، نه منطقهی خاورمیانه. بنابراین یک نشانهی دیگر، تسلط کامل بر این منطقهی حساس است. چرا این منطقه حساس است؟ چون اولاً در این منطقه، منابع بسیار غنی و عظیمی قرار دارد؛ منابعی که غرب به آنها نیاز دارد، و در درجهی اول منابع انرژی. ثانیاً در اینجا موج اسلامی همیشه قابل انتظار و قابل توقع بوده؛ بخصوص بعد از پیدایش انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، این موج را همیشه به نحو مبهم انتظار داشتند، برای اینکه بر این موج سیطره پیدا کنند. بنابراین سیطرهی همزمان، هم بر منابع غنی، هم بر موج اسلامی، آنها را وادار کرد که یک خیزی بردارند و این منطقه را تصرف کنند، اما وسط راه افتادند؛ مثل کسی که خیز برمیدارد تا از یک جوئی عبور کند، اما زورش نمیرسد، وسط جوب میافتد. یک چنین اتفاقی افتاد. این خودش یکی از نشانههای تحول است. یک نشانهی دیگر، حوادث امروز اروپاست. این آیندهی مبهمی که سایه افکنده بر کشورهای ثروتمند اروپا، کشورهای غرب اروپا، حوادث بسیار مهمی است. این قضایای اقتصادی ربطی هم به خطاهای تاکتیکی و راهبردی ندارد که بگوئیم فلان تاکتیکشان در فلان جا غلط بود، دچار این مخمصه شدند؛ یا فلان راهبردشان غلط بود، دچار این گرفتاری شدند؛ نخیر، قضیه این نیست؛ قضیه، قضیهی بنیانی است. خطاهای بنیانی وجود دارد. آنچه که امروز دارد اتفاق میافتد، ناشی از خطای در نگاه فلسفی و بنیانی و فکر غرب نسبت به جهان و انسان است؛ خطای در جهانبینی است. البته اینجور خطاها، مثل خطاهای تاکتیکی تأثیراتش سریع نیست؛ مثل خطاهای راهبردی، تأثیراتش میانمدت نیست؛ این خطاها تأثیراتش بلندمدت است. بعد از دو سه قرن، این خطاها دارد خودش را نشان میدهد؛ و بدانید که اینها را زمین خواهد زد. یکی دیگر از نشانههای این تحول اساسیای که در نقشهی دنیا انسان احساس میکند، افول وجههی آمریکاست. آمریکا به عنوان قدرت اولِ ثروت و علم و فناوری و نظامی دنیا، چندین دهه با وجهه زندگی کرد؛ که همین وجهه موجب شد نفوذ پیدا کند. در دهههای اولِ نیمهی دوم قرن بیستم، این وجهه در اوج بود. در ایران خود ما همین جور بود؛ دولت ملیای مثل دولت مصدق که از زیر بار انگلیس میگریخت، به دامن آمریکا پناه میبرد؛ این وجهه بود. در همهی دنیا یک چنین حالتی بود. امروز این وجهه به طور کامل از بین رفته است؛ یعنی آمریکا به عنوان یک متهم در دنیا مطرح است. دولت آمریکا در هیچ کشوری، میان هیچ ملتی، یک وجههی عمومی ندارد. «مرگ بر آمریکا» دیگر جزو شعارهای اختصاصی ملت ایران نیست؛ در بسیاری از کشورها گفته میشود. یک دولتِ طرفدار ظلم، طرفدار جنگ، طرفدار انباشت تسلیحات، طرفدار سلطهی بر ملتها، طرفدار زورگوئی، دخالت در همه جا، یک چنین عنوانی پیدا کرده؛ این هم یکی از نشانههاست. بنابراین تحول در سطح جهان، یک امر قطعی است. نشانه های دیگری هم دارد که حالا من اکتفاء میکنم به همین مقداری که گفته شد. این یک نکته. نکتهی دوم این است که منکر هم نمیتوان شد که کشور ما در این تحول، در این ماجرا، در این داستان طولانی، یک جایگاه ویژهای دارد. ما در این قضیه، یک تماشاچی نیستیم، یک عنصر برکنار نیستیم؛ کشور ما یک جایگاه ویژهای دارد. این جایگاه ویژه ناشی از چیست؟ اولاً چون بیداری اسلامی از اینجا آغاز شد. این را همه میگویند، همه میفهمند، همه میدانند. آنچه که امروز ما به آن بیداری اسلامی میگوئیم، سی و چند سال قبل از این در این کشور شروع شد، قربانیان خودش را گرفت، مجاهدتهای خودش را عرضه کرد، به مقاصد و اهداف عالیِ خودش هم رسید، که تشکیل نظام اسلامی است. مسائل مهمی در کشور ما وجود دارد که شعر میتواند از اینها بهرهمند شود و در خدمت این مفاهیم در بیاید. مفاهیم هم مفاهیم شخصی نیست؛ مفاهیم ملی است. فرض بفرمائید امروز یک ظلم بزرگ هستهای دارند به ما میکنند. درست است که مثل میانمار، ما را قتلعام نمیکنند؛ خب، دستشان نمیرسد؛ دستشان میرسید، همین کار را هم میکردند؛ نمیتوانند؛ اما همان کاری که میتوانند، در ظلم به این ملت و به این کشور دارند انجام میدهند. خب، این یک موضوع مهمی است. یا فرض بفرمائید دانشمندان ما را به شهادت میرسانند؛ این پدیدهی کوچکی نیست، پدیدهی مهمی است. میخواهند ترور کنند، تروریستند؛ خب، تو سرشان بخورد؛ وقتی که تروریست سراغ دانشمند میآید، مسئله از صرف یک ترور فراتر میرود؛ مسئلهی جبههبندی و دشمنی با دانش است، با پرورش دانش در کشور است، با پرورش دانشمند در کشور است؛ مسئله ابعاد وسیعی پیدا میکند. پس این یک مسئلهی ملی است، یک مسئلهی بزرگ است؛ اینها باید در شعر منعکس شود. همان طور که به نظرتان میرسد که باید مثلا برای میانمار یا مصر یا بیداری اسلامی یا فلسطین یا جنگ سی و سه روزه شعر بگوئید - که میگوئید و خوب هم هست و لازم هم هست - مسائل موجود کشورتان هم مسائلی هستند که شما نمیتوانید از اینها صرفنظر کنید؛ اینها باید در عالم شعر بیاید.
ما با زورآزمائی چند دولت و چند قدرت استکباری مواجهایم. اینها یک سیاهیلشکر هم پشت سرشان دارند، که آنها هم با ما مخالفند؛ اما آنها موجودیتی از خودشان ندارند، توانی ندارند. اگر دست حمایت قدرتی مثل آمریکا از روی سرشان برداشته شود، صفرند؛ در معادلات جهانی و بینالمللی به حساب نمیآیند؛ لیکن حالا به عنوان سیاهیلشکر، پشت سر آمریکا و پشت سر رژیم صهیونیستی و شبکهی صهیونیسم دنیا دارند حرکت میکنند. این یک واقعیتی است، این در مقابل ماست، این از اول انقلاب شکل گرفته؛ کم هم نشده و افزایش هم پیدا کرده. البته در بزرگنمائیِ این واقعیت هم همه همدستند؛ این جزو همان لغزشگاههاست. سعی میکنند این واقعیت را هرچه بزرگتر و شدیدتر و سختتر و تلختر نشان بدهند. ما این را قبول داریم که در مقابل ما فشار هست، تحریم هست، توانائیهای اقتصادی، توانائیهای سیاسی، امنیتی و امثال اینها و بخصوص رسانهای پشت سر این حرکت وجود دارد؛ این یک واقعیت است.
واقعیت دیگری که در کنار این واقعیت باید دیده شود، این است که وانمود میشود این زورآزمائی به خاطر مثلاً مسئلهی هستهای یا مسئلهی حقوق بشر است؛ و این دروغ است. دروغ بودن این ادعا، یکی از واقعیتهاست. نه اینکه ما بگوئیم این واقعیت است؛ امروز در دنیا کسی نیست که باور کند آمریکا دنبال حقوق بشر است، دنبال حقوق ملتهاست؛ یا رژیم صهیونیستیِ نسلکش و کودککش دنبال اجرای دموکراسی در کشورهای دنیاست. پروندهی آمریکا، پروندهی رژیم صهیونیستی، پروندهی همین چند قدرت که در مقابل جمهوری اسلامی قرار دارند، از لحاظ مسئلهی حقوق بشر و طرفداری از حقوق ملتها و حقوق انسانها، پروندهی بسیار سیاهی است. شصت سال نسلکشی در فلسطین، نقض حقوق بشر نیست؟ دادن سلاح اتمی به دولت غاصب صهیونیستی، نقض صلح جهانی نیست؟ اینهائی که این کارها را کردند، میتوانند مدعی دفاع از صلح جهانی باشند؟ دادن سلاح شیمیائی به کسی مثل صدام، نقض حقوق بشر نیست؟ کارهائی از قبیل آنچه که در ابوغریب و گوانتانامو و افغانستان و عراق و نقاط دیگری از دنیا به وسیلهی آمریکائیها، به وسیلهی غربیها، به وسیلهی انگلیس اتفاق افتاده است، جائی برای ادعای دفاع از حقوق بشر باقی میگذارد؟ بنابراین اینکه اینها میگویند مقابلهی ما با جمهوری اسلامی برای حقوق بشر است، دروغ است؛ این هم که میگویند مقابلهی با جمهوری اسلامی برای سلاح هستهای است، دروغ است؛ این را ما اول با حدس بیان میکردیم، بعد در مذاکرات و مبادلات بینالمللی برای ما روشن شد که آنها میدانند جمهوری اسلامی دنبال سلاح هستهای نیست؛ این را باور کردند و قبول دارند، و واقعیت هم همین است؛ در عین حال مسئلهی سلاح هستهای را مطرح میکنند. پس ادعای اینکه این فشارها، این تحریمها، این محاصرهها، این دشمنیها و خصومتها به خاطر مسئلهی سلاح هستهای و مسئلهی توان هستهای است، یک دروغ است؛ این دروغ بودن هم یک واقعیت است. واقعیت این است که مخالفت آنها به خاطر اصل انقلاب و اصل تشکیل نظام اسلامی است. اینها در این منطقه با خیال راحت داشتند حکومت میکردند. کشوری مثل ایران با این منابع سرشار، با این امکانات فراوان، توی مشت آنها بوده است؛ هر کار میخواستند، میکردند؛ هر تصمیمی میخواستند، میگرفتند؛ از امکانات این کشور در پیشبرد مقاصد خودشان همهی استفادهها را میکردند، ولی الان از آن محروم شدهاند. فقط این هم نیست؛ این حرکت موجب شده است که این داعیه و این انگیزه در دنیای اسلام بیدار شود، که امروز نشانههایش را در شمال آفریقا و در خاورمیانه و در همهی کشورها و ملتها داریم مشاهده میکنیم؛ اینها از این ناراحتند. نقطهی کانونی، جمهوری اسلامی است؛ میخواهند به جمهوری اسلامی ضربه وارد کنند و این را عبرتی قرار بدهند برای دیگران؛ انگیزهی واقعی این است. این هم یک واقعیت است. داعیهی ما ایجاد تمدنی است متکی به معنویت، متکی به خدا، متکی به وحی الهی، متکی به تعلیم الهی، متکی به هدایت الهی. امروز اگر یک چنین تمدنی را ملتهای اسلامی - که بحمداللَّه بسیاری از ملتهای اسلامی بیدار شدهاند و به پا خاستهاند - بتوانند پایهگذاری کنند، بشر سعادتمند خواهد شد. داعیهی جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی این است؛ ما دنبال یک چنین تمدنی هستیم. این را شما جوانهای عزیز به خاطر بسپارید، این را شاخص و معیار قرار بدهید.
جناب حجةالاسلاموالمسلمین آقای حاج شیخ محسن اراکی دامت توفیقاته
اکنون که جناب حجةالاسلاموالمسلمین آقای حاج شیخ محمدعلی تسخیری پس از یک دهه تلاش تحسینبرانگیز از سمت دبیرکلی مجمع تقریب مذاهب اسلامی استعفا کردهاند و با توجه به پیشنهاد شورای عالی مجمع، جنابعالی را که بحمدالله برخوردار از تجارب علمی و عملی فراوان هستید، به دبیرکلی مجمع تقریب مذاهب اسلامی منصوب میکنم. در شرایطی که بیداری اسلامی و تحولات خیرهکنندهی پس از آن، جهان اسلام را در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ قرار داده، وحدت امت اسلامی و تقریب مذاهب اسلامی محوری اساسی برای تحصیل و حفظ پیروزیهای این حرکت مبارک است. از سوی دیگر دشمنان اسلام و امپراطوران کفر و نفاق به رهبری امریکا و اسرائیل میخواهند معادلهی جهاد و مقاومت را تبدیل به طرح تکفیر و ترور فرزندان اسلام نموده و در یک کلام، جنگ شیعه - سنی را به مثابه دلمشغولی ملتهای مسلمان بر جهان اسلام تحمیل کنند و به خیال خود از این راه بر تمامی مقدرات مادی و معنوی جهان اسلام مسلط شوند. از مجمع تقریب مذاهب اسلامی در این برههی خطیر و حساس انتظار میرود با بهرهگیری از تجربیات ارزشمند گذشته و نیز خلاقیت و ابتکارات مورد نیاز شرایط کنونی، با همکاری و همدلی نخبگان جهان اسلام بهویژه اندیشمندان حوزه و دانشگاه «دیپلماسی وحدت اسلامی» را راهبرد خود قرار داده و پایهگذاری تشکیل امت واحد اسلامی را در مقابل اردوگاه استکبار به عنوان چشمانداز آینده ترسیم نماید. اولاً خوشامد عرض میکنم به همهی شما خواهران عزیز، دختران عزیزم، بانوان نخبهی سراسر کشورهای اسلامی؛ اینجا خانهی شماست، متعلق به شماست و امیدواریم خداوند متعال، این اجلاس را، این دیدار را، برای امت اسلام مبارک فرماید.
این اجتماع شما به نظر من بسیار حائز اهمیت است. اجتماع بانوان نخبه از شرق و غرب دنیای اسلام، اهمیتی دارد بیش از اهمیت یک اجلاس برای بیداری اسلامی. این اهمیت از این جهت است که فرصت شناسایی یکدیگر، پیدا کردن یکدیگر برای بانوان نخبهی دنیای اسلام، در این اجلاس فراهم شده است. و این بسیار مهم است. صد سال است که فرهنگ غربی به پشتوانهی پول و زور و سلاح و دیپلماسی، سعی میکند فرهنگ غربی را و اسلوب زندگی غربی را بر جوامع اسلامی در میان زنان تحمیل کند. صد سال تلاش شده است برای اینکه زن مسلمان را از هویت خود بیگانه کنند. تمام عوامل اثرگذاری و قدرت به کار رفته است: پول، تبلیغات، اسلحه، فریبندههای گوناگون مادی، استفادهی از غرائز طبیعی جنسی انسان؛ همهی اینها را استخدام کردهاند برای اینکه زن مسلمان را از هویت اسلامی خود دور کنند. امروز اگر شما بانوی نخبهی اسلامی تلاش کنید که این هویت را به زن مسلمان برگردانید، بزرگترین خدمت را به امت اسلامی و به بیداری اسلامی و به عزت و کرامت اسلامی کردید. این اجتماع میتواند گام بلند و مؤثری در این راه باشد. به نشستن دور یکدیگر و چند روز گفتگو کردن اکتفا نکنید و این دیدار را مقدمهی یک حرکت بزرگ و ماندگار قرار بدهید که بر دنیای اسلام اثر بگذارد و میتواند اثر بگذارد. بیداری زنان، احساس شخصیت و هویت در میان بانوان، آگاهی و بصیرت در میان جامعهی زن، تأثیرش بر روی بیداری اسلامی و عزت اسلامی یک تأثیر مضاعف است. مطلبی دیگر در مورد نقش زنان در تحولات اجتماعی است؛ در انقلابها، در همین حرکت بیداری عظیم اسلامی. من به شما عرض کنم، اگر زنان در حرکت اجتماعی یک ملتی حضور نداشته باشند، آن حرکت به جائی نخواهد رسید، موفق نخواهد شد. اگر زنان در یک حرکت حضور پیدا بکنند، یک حضور جدی و آگاهانه و از روی بصیرت، آن حرکت به طور مضاعف پیشرفت خواهد کرد. در این حرکت عظیمِ بیداری اسلامی، نقش زنان، یک نقش بی بدیل است و باید ادامه پیدا کند. زنان هستند که همسران خود را و فرزندان خود را برای حضور در خطرناکترین میدانها و جبههها آماده میکنند و تشجیع میکنند. ما در دوران مبارزه با طاغوت در ایران و همچنین بعد از پیروزی انقلاب تا امروز، برجستگی نقش زنان را به طور واضح و ملموس مشاهده کردیم و دیدیم. اگر در جنگی که هشت سال بر ما تحمیل شد، زنان ما، بانوان کشور ما در میدان جنگ، در عرصهی عظیم ملی حضور نمیداشتند، ما در این آزمایش دشوار و پر محنت پیروز نمیشدیم. زنها، ما را پیروز کردند، مادران شهدا، همسران شهدا، همسران جانبازان، همسران اسرا و آزادگان ما؛ مادران اینها با صبر خود یک فضایی را در یک منطقهی محدودی به وجود آوردند، که آن فضا جوانها را، مردان را، به حضور مصممانه تشویق میکرد؛ و این در سراسر کشور گسترده شد و گسترده بود. نتیجه این شد که فضای کشور ما یکسره فضای مجاهدت شد، فضای فداکاری و گذشت شد؛ گذشت از جان. و پیروز شدیم. امروز در دنیای اسلام هم همین است؛ در تونس، در مصر، در لیبی، در بحرین، در یمن، در هر نقطهی دیگر. اگر زنها در صفوف مقدم حضور خودشان را تقویت کنند و ادامه بدهند، پیروزیها یکی پس از دیگری نصیب آنها خواهد شد. در این هیچ تردیدی نیست.
یک نکتهی دیگر، کلمهی دیگر، در مورد اصل مسئلهی بیداری اسلامی است. این حادثهی بزرگی که در دنیای اسلام به وجود آمده است که از تونس شروع شد و در مصر عظمتی پیدا کرد و بعد به کشورهای دیگر منتقل شد، این یک حادثهی عجیبی است، نظیر ندارد؛ در تاریخ ما هرچه انسان نگاه میکند، این حادثه یک حادثهی عظیمی است، حادثهی معمولی نیست. این حادثه میتواند مسیر دنیا را عوض کند، میتواند تسلط ظالمانهی استکبار و صهیونیزم را بر دنیای اسلام، که سالهای متمادی است ادامه دارد، قطع کند، میتواند امت اسلامی را متشکل کند؛ به شرط اینکه تداوم پیدا کند. حرکتهای اسلامی دارای موفقیتهائی هستند و در خطرِ شکستهائی هستند؛ آسیبهائی متوجه اینها میشود، باید این آسیبها را شناخت و از آنها پیشگیری کرد. امروز خوشبختانه ملتهای مسلمان در شمال آفریقا خوش درخشیدند، خوب حرکت کردند. حرکت، حرکت عظیمی است و بحمداللَّه تا امروز حرکت موفق بوده است؛ لکن توجه کنید که غرب و در رأس آنها آمریکا و صهیونیسم با همهی وجود به میدان آمدهاند و بیشتر به میدان خواهند آمد تا بتوانند این حرکت را مهار کنند و بر این امواج سوار بشوند؛ ملتها باید بیدار باشند. آنها غافلگیر شدند، نمیتوانستد و نتوانستند پیشبینی کنند. این غافلگیری مکر الهی است؛ «و مکروا و مکر اللَّه واللَّه خیر الماکرین». در قضیهی لبنان هم با غلبهی جوانان مقاوم لبنانی بر ارتش مسلطِ مسلحِ صهیونیستی غافلگیر شدند. در انقلاب اسلامی ایران در سی و سه سال قبل از این هم غافلگیر شدند. این غافلگیریها ادامه داشته است. در این حوادث غافلگیر شدند و نتوانستند پیشبینی کنند و پیشگیری کنند، لکن در صدد تدارکند. یکی از کارهاشان این است که انگیزههای مردم را کم کنند. جوانان دنیای اسلام - چه زنان، چه مردان و نخبگان دنیای اسلام و بخصوص کشورهائی که انقلاب کردند - باید بدانند که اگر در صحنه بایستند و مقاومت کنند، پیروزی آنها بر همهی ساز و برگ استکبار قطعی است. همهی ابزارهای اقتدار قدرتهای استکباری در مقابل حضور مردم، در مقابل ایمان ملتها کند است، ناکارآمد است. پول دارند، سلاح دارند، بمب اتم دارند، ارتشهای مجهز دارند، وسائل دیپلماسی دارند، اما همهی اینها در مقابل ایمان ملتها ناکارآمد است. مراقب باشید که این ایمان از دست نرود؛ با ایجاد اختلاف، با سرگرم کردن و مشغول کردن، جوانها را یک جور، پیرها را یک جور، مذهبیها را یک جور، غیر مذهبیها را یک جور. اجتماع مردم بر اساس شعارهای دینی و اسلامی، تنها چیزی است که میتواند این ملتها را پیش ببرد. و ما تجربهی ممتد و طولانیای در این زمینه داریم. امروز قدرتهای زورگوی عالم به این نتیجه رسیدهاند که باید همهی توان خودشان را صرف کنند، شاید بتوانند ضربهای، خدشهای بر جمهوری اسلامی وارد کنند. یعنی شیطان همهی نیروهای خود را متمرکز میکند برای مقابلهی با این حرکت عظیمی که وجود جمهوری اسلامی و بقاء جمهوری اسلامی و پیشرفت جمهوری اسلامی در دنیا به وجود آورده است. این را اگرچه اقرار نمیکنند، اما تشخیص میدهند. این بیداریای که در دنیای اسلام به وجود آمده است، این شوق و میلی که در تودههای مردم نسبت به آرمانهای اسلامی و هدفهای اسلامی به وجود آمده، تشخیص میدهند که این به خاطر حضور جمهوری اسلامی در افکار عمومی دنیای اسلام است. هر کار علمیِ مهمی که شما انجام میدهید، هر موفقیت اجتماعی یا سیاسیای که شما به دست میآورید، هر حرکت عظیم اجتماعیای که در داخل کشور انجام میگیرد ـ از قبیل انتخاباتهای پرشور ـ هر ایستادگی و مقاومتی که جمهوری اسلامی در مقابل زورگوئیهای استکبار انجام میدهد که در دنیای اسلام منعکس میشود، هر کدام از این کارهای بزرگ یک مشوقی است برای ملتها که بر پایهی اسلام دنبال استقلال باشند. ملت ایران، اسلام را به عنوان پرچمی برای پیشرفت ملتها معرفی کرده؛ این را دشمنان میفهمند؛ لذا متمرکزند برای اینکه این کانون اصلی را از رونق بیندازند. همهی این جنجالهائی که در قضایای مختلف ملاحظه میکنید ـ در قضیهی حقوق بشر، در قضیهی انرژی هستهای و بقیهی قضایا ـ به خاطر این مقابله است. البته اسم خودشان را هم میگذارند «جامعهی جهانی»! جامعهی جهانی نیست؛ چند تا قدرت زورگوی دنیایند؛ آمریکاست و چند قدرت دنبالروِ آمریکا در این گوشه و آن گوشهی دنیا.
حرف این است که قرآن به ما آموخته است که اگر شما صبر کنید، ایستادگی کنید، جای خودتان را تغییر ندهید، جهت خودتان را تغییر ندهید، شما پیروزید؛ این درس قرآن است. قرآن به ما میگوید اگر به این راه و به این هدفها ایمان داشته باشید و در راه این ایمان حرکت کنید، بدون شک شما پیروز هستید؛ این درس قرآن است؛ این را باید ملتهای مسلمان یاد بگیرند، این را باید ملتهای مسلمان باور کنند؛ اگر باور کردند، بر پیچیدهترین تجهیزات نظامی و اطلاعاتیِ دشمن پیروز خواهند شد؛ اگر سستی کنند، اگر احساس ضعف کنند، اگر توکلشان به خدای متعال ضعیف شود، اگر به لبخند دشمن، به ترفند دشمن اعتماد کردند، یقینا شکست خواهند خورد.
امروز دنیای اسلام به این درسها نیاز دارد. برای گسترش این درسها، بهترین وسیله، بهترین کتاب، خود قرآن کریم است. لذا هرچه ما بتوانیم در میان ملتها، در میان ملت خودمان، در میان ملتهای مسلمان، انس با قرآن را که با تدبر همراه باشد، با قبول و باور وعدهی الهی همراه باشد، منتشر کنیم و گسترش بدهیم، به بیداری ملتها کمک کردهایم؛ این یک وظیفه است. این جنبشها و انقلابهای منطقه را که نگاه کنید، میبینید همه مرتبط با عزت ملت است. این انقلابها، از یمن و بحرین بگیرید تا مصر و لیبی و تونس و همچنین کشورهائی که هنوز آتش زیر خاکسترند و یک روزی شعلهور خواهند شد، همهی اینها انگیزهشان بازگشت به عزت ملی و عدالت اجتماعی و آزادی، و همه در سایهی اسلام است. اینکه میگوئیم بیداری اسلامی، این حرف پایهدار است، ریشهدار است. ملتهای مسلمان عدالت را میخواهند، آزادی را میخواهند، مردمسالاری را میخواهند، اعتنای به هویت انسانها را میخواهند؛ اینها را در اسلام میبینند، نه در مکاتب دیگر؛ چون مکاتب دیگر امتحانداده و شکستخوردهاند. بدون مبنای فکری هم که نمیشود به این اهداف بلند دست پیدا کرد. آن مبنای فکری بر حسب ایمان و اعتقاد ملتهای منطقه عبارت است از اسلام و بیداری اسلامی. ماهیت جنبشها این است.
دنیا دنیائی است که ملتها باید خود را نشان بدهند. ملتها از کنار کشیدن، از بیکار ماندن، از چشم به این و آن دوختن، به جائی نخواهند رسید. ملتها با هوشیاری، با در میدان بودن، با خود را و ظرفیتهای خود را به میدان آوردن، میتوانند موفقیت کسب کنند. امروز دنیا اینجوری است، همیشه همین جور بوده است؛ منتها امروز این بیداری در میان ملتها بیشتر پیدا شده است. یک ملت بزرگ با یک تاریخ کهن، گاهی اوقات با یک میراث علمیِ برجسته، وقتی از حال خود غافل میشود، وارد میدان نیست، تلاشی نمیکند، ناگهان میبینید میرود در ردیف یک ملت عقبافتادهی بیسابقهی بیمیراثِ بیریشه.
مشکل دستگاههای قدرتمندِ سلطهگر دنیا این است که امروز یک جریانی در عالم به وجود آمده که با این سازوکار مخالف است. در مرکز این جریان، ایران اسلامی است؛ شماهائید. ایران اسلامی صبرش هم زیاد بود. روز اوّلی که ما این حرکت را شروع کردیم، از هیچ جای دنیا تجاوبی نشد. ما خیال میکردیم که برخی از ملتها خیلی زود به این حرکت خواهند پیوست، اما اینجور نشد. بعد از گذشت سالها، بتدریج و آرام آرام، خوب این فکر به جسم ذهن ملتها فرو رفت؛ آرام آرام ساخته شدند، ساخته شدند، تا یک وقت یک امکانی به وجود آمد. همهی حرکتهای تاریخی اینجوری است. حرکتهای تاریخی اگرچه به نظر دفعی میآید، اما هیچکدام دفعی نیست، تدریجی است؛ منتها منتظر یک نقطهی نشتر خوردن است؛ یک حادثهای پیش بیاید، یک قضیهای اتفاق بیفتد، ناگهان آن استعداد، آن نیروی متراکم شدهی فنرِ جمع شده، خودش را نشان میدهد و آزاد میکند؛ میشود مثل مصر، مثل بقیهی جاها. سی سال طول کشیده تا ما به اینجا رسیدیم. بنابراین، این حرکت، یک حرکت مهمی است. استعمارگران و قدرتگران، به معنای واقعی کلمه، از این حرکت میترسند. این شاخ و شانه کشیدنها، شلتاق کردنها و تحریمها و دعواها و تهدیدها و اینها همهاش از روی ترس است.
امروز دنیای زر و زور و استکبار و همهی زورگوها، همهی خبیثها، همهی کسانی که دستشان تا مرفق در خون ملتهاست، همهی آنهائی که به ملتهاشان دروغ میگویند، همهی آنهائی که برای جیب خودشان حاضرند جیب ملتها را خالی کنند، همهی اینها در مقابل جمهوری اسلامی صف کشیدهاند و یک جبهه تشکیل دادهاند. برای اینکه چه کار کنند؟ برای اینکه این ملت را در هم بشکنند؛ برای اینکه ملت ایران را از این راه و از این حرکتی که آغاز کرده و به بیداری عمومی دنیای اسلام منتهی شده - و این تازه اول کار است و انشاءاللّه آیندههای روشنتری در پیش است - باز بدارند. اگر آمریکا و غرب و صهیونیسم و سرمایهداران و مفتخوران یهودیِ وابستهی به سازمان صهیونیسم بتوانند ملت ایران را قانع کنند، به زانو در بیاورند، به عقبنشینی وادار کنند، میتوانند به دنیا بگویند: ببینید، اینها را که ملت پیشرو بودند، ما سر جای خودشان نشاندیم. هدف این است. همهی تلاشها برای این است. یک روز این را نمیگفتند، کتمان میکردند؛ امروز صریحاً و علناً میگویند. میگویند ما میخواهیم تحریم کنیم - تحریم نفت، تحریم بانک مرکزی، تحریم چه، تحریم چه، تحریم چه - به وسیلهی شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه صادر کنیم، پشت سرش قطعنامهی دیگر، پشت سرش قطعنامهی دیگر. که چه اتفاقی بیفتد؟ برای اینکه ملت ایران خسته بشود. عجیب است؛ هرچه گذشته، ملت ایران شادابتر، زندهتر، بااستقامتتر و مصممتر شده است.
پیروزیهای سالهای اخیر در فلسطین و حتی بخشی از علل بیداری اسلامی در منطقه، نتیجه ایستادگی مردم و گروههای مقاومت فلسطینی بوده است و پیروزیهای آینده و تحقق وعده الهی نیز در گرو همین ایستادگی و مقاومت است.
امروز امت اسلامی احتیاج به اتحاد دارد، احتیاج به تراحم دارد، احتیاج به تعارف دارد. امروز با این قیامهائی که در دنیای اسلام و در جهان عرب به وجود آمده است، این بیداری ملتها، این حضور ملتها در صحنه، این عقبنشینیهای پیدرپی آمریکا و دستگاههای استکباری، این ضعف روزافزون رژیم صهیونیستی، اینها برای ما مسلمانها فرصت است؛ برای امت اسلامی فرصت است. به خودمان بیائیم، درس بگیریم و شکی نیست که انشاءاللَّه با همت امت اسلامی و بزرگان، روشنفکران، نخبگان علمی، سیاسی، دینی، این حرکت ادامه پیدا خواهد کرد و دنیای اسلام روزِ عزت خود را انشاءاللَّه بار دیگر خواهد دید.
خوشبختانه امروز حقانیت حرکت جمهوری اسلامی آشکار شده. شما میبینید شعارهائی که تا دیروز ملت ایران بر زبان جاری میکرد، امروز در کل این منطقه همهگیر شده است. کشورهائی که جزو دنبالهروان و پیادهنظامهای حقیر جبههی استکبار بودند، امروز به همت مردمشان جزو نیروهای ترقیخواه در کنار ملت ایران قرار دارند؛ همان هدفها را دنبال میکنند، همان شعارها را میدهند؛ این پیشرفت شماست؛ این معنایش این است که ملت ایران توانسته است در طول سه دهه برای خود یاورانی، همراهانی، همگامانی پیدا کند. ما نمیگوئیم این حرکتها را ما به وجود آوردیم؛ این حرف منطقی نیست؛ اما منطقی هم نیست که بگوئیم بیداری یک ملت با این هیاهوی عظیمی که این بیداری در طول این سه دهه ایجاد کرده، تأثیری در بیداری دیگران نداشته؛ این هم منطقی نیست، این هم کاملاً مسلّم است. امروز هم در دنیا تحلیلها و تفسیرها همهاش همین است؛ میگویند اینجا مادر بیداری و حرکت اسلامی بود. همین روزها در تحلیلهای تحلیلگران خارجی که در مطبوعات و رسانهها و سایتهای گوناگون خبری منعکس میشود، روی همین معنا تکیه میشود. این، حقانیت حرکت ما را نشان میدهد.
حرکت نظام اسلامی و جمهوری اسلامی و انقلابی که این حرکت را به وجود آورد، به سمت یک هویت حقیقیِ ماندگارِ مستحکمِ قابل دوام و دفاع در مقابل تهاجمهاست؛ هویت اسلامی، اتکاء به خدای متعال، احساس عزت از مسلمان بودن، تکیهی بر ظرفیتها و نیروهائی که خدای متعال به ما بخشیده است - چه نیروهای شخصی یکیک ما، چه نیروهای عظیم جمعیِ ملی، چه نیروهای انسانی و چه نیروهای طبیعی ما - و فراخوانی دنیا به سمت ارزشهای معنوی. میخواهم در ماه ربیع و در آستانهی میلاد رسول خاتم(ص)، نخستین سالگرد بهار بیداری اسلامی و برانگیختگی برادران و خواهران عرب را از مصر و تونس و لیبی تا بحرین و یمن و بعضی از سرزمینهای اسلامی دیگر، از سوی ملت ایران و همهی مسلمین جهان تبریک بگویم.
یک سال پُرماجرا گذشت. در تونس و مصر، رأی ملتها برای نخستینبار محترم شمرده شد و در هر دو کشور به جریانهای اسلامگرا تعلق گرفت. در لیبی نیز چنین خواهد شد و این اسلامگرائی با صفاتی چون ضد صهیونیستی بودن، ضد دیکتاتوری بودن، استقلالطلبی، آزادیخواهی و پیشرفتطلبی در سایهی قرآن، مسیر محتوم و ارادهی قاطع همهی ملتهای مسلمان خواهد بود. این موج که سه دهه پیش سرنوشت ایران اسلامی را نیز در چنین ایامی (مصادف با 22 بهمن) رقم زد و نخستین ضربهی سنگین را بر جبههی آمریکا، ناتو و صهیونیزم فرود آورد و بزرگترین دیکتاتوری سکولار و دستنشاندهی منطقه را فروپاشاند، در همین ایام و با همان سبک و همان مطالبات، کل خاورمیانهی اسلامی و عربی را در برگرفته است. ارادهی خداوند به بیداری ملتها تعلق گرفته است و قرن اسلام و عصر ملتها فرا رسیده و در آینده، سرنوشت کل بشریت را تحت تأثیر قرار خواهد داد. و مگر جوانان و روشنفکران در واشنگتن و لندن و مادرید و رُم و آتن، با الهام از میدان تحریر، به خیابانها نیامدند؟ حساسترین بخشهای جهان اسلام را نهضت بازگشت به اسلام و اعاده عزت و هویت و رهائی فراگرفته است و همه جا شعار «اللّه اکبر» به گوش میرسد. ملتهای عرب، دیکتاتورهایشان را نمیخواهند؛ سیطره دستنشاندگان و طواغیت را بر خود، دیگر تاب نمیآورند؛ از فقر و عقبماندگی و تحقیر و وابستگی به ستوه آمدهاند؛ سکولاریزم را در سایهی سوسیالیزم و لیبرالیزم و ناسیونالیزم قومی آزمودند و همگی را بنبست یافتند؛ و البته ملتهای عرب به دنبال افراطیگری، خشونت مذهبی، بازگشت به عقب، تعصبات فرقهای و قشریگری با برچسب اسلامگرائی نیز نیستند. غرب در دهههای بیداری اسلامی و بویژه سالهای اخیر پس از شکستهای پیاپی از ایران و افغانستان تا عراق و لبنان و فلسطین و اینک مصر و تونس و ... کوشیده است پس از شکست تاکتیک اسلامستیزی و خشونت علنی، به تاکتیک بدلسازی و تولید نمونههای تقلبی دست بزند، تا عملیات تروریزم ضد مردمی را به جای «شهادتطلبی»، «تعصب و تحجر و خشونت» را به جای «اسلامگرائی و جهاد»، «قومیتگرائی و قبیلهبازی» را به جای «اسلامخواهی و امتگرائی»، «غربزدگی و وابستگی اقتصادی و فرهنگی» را به جای «پیشرفت مستقل»، سکولاریزم» را به جای «علمگرائی»، «سازشکاری» را به جای «عقلانیت»، «فساد و هرج و مرج» اخلاقی را به جای «آزادی»، «دیکتاتوری» را به نام «نظم و امنیت»، «مصرفزدگی، دنیاگرائی و اشرافیگری» را به نام «توسعه و ترقی»، «فقر و عقبماندگی» را به نام «معنویتگرائی و زهد» قلمداد کند.
مخاطب سوم ما، احزاب و نخبگان سیاسی در مصر و سایر کشورهای به پا خاستهاند. متفکران و مبارزان اسلامی در شمال آفریقا، از مصر و تونس تا الجزائر و مغرب، و بویژه مصر، از پدران فکر بیداری اسلامی و داعیان به وحدت و عزت امت و سپس رهائی قدس بودهاند. امروز شما وارثان خون هزاران شهید و دهها هزار زندانکشیدگان و تبعیددیدگان و شکنجهشدگان و مجاهدان و مبارزانی هستید که ظرف دهههای متوالی برای چنین روزها و پیروزیهائی فداکاری کردند.
برادران و خواهرانم! مراقب این امانت بزرگ باشید. غرور و نیز سادهانگاری، دو آفت بزرگ پس از نخستین پیروزیهایند. شما مسئولترین افراد در عرصهی نظامسازی، حفظ دستاوردهای مردم و حل مشکلات جنبش هستید. قدرتهای ضربه خوردهی جهان و منطقه، بیشک در افکار شیطانی به سر میبرند؛ از فکر حذف و انتقام، تا طرح فریب دادن و متزلزل کردن و ترساندن و به طمع انداختن شما و سپس به نابود کردن انقلابها و پدید آوردن اوضاع - و العیاذ باللّه - بدتر از گذشته میاندیشند. تصمیمات، مواضع و اقدامات شما، ابعاد تاریخی خواهد یافت و این دوره، «شب قدر» تاریخ کشورهای شماست. وقتی جوان در یک کشوری بیدار شد، امید به بیداریهای عمومی در آن کشور افزایش پیدا میکند. امروز جوانهای ما در سرتاسر جهان اسلام بیدار شدهاند. این همه دام مقابل پای جوانها قرار داده شده، اما جوان مسلمان و غیور و بلندهمت، از این گرفتاریها خودش را نجات داده. شما میبینید در تونس، در مصر، در لیبی، در یمن، در بحرین چه اتفاق افتاد؛ در بقیهی کشورهای اسلامی چه حرکتی به وجود آمده. اینها همه بشارت است.
آنچه تا امروز پیش آمده است، بسیار بزرگ است. دویست سال غربیها با کمک پیشرفتهای علمیِ خودشان بر امت اسلامی حکمرانی کردند؛ کشورهای اسلامی را تصرف کردند؛ بعضی را مستقیماً، بعضی را غیرمستقیم به کمک دیکتاتورهای محلی. انگلیس، فرانسه و در منتهای کار، آمریکا - که شیطان بزرگ است - بر امت اسلامی تسلط پیدا کردند. هرچه توانستند، امت اسلامی را تحقیر کردند؛ غدهی سرطانی صهیونیسم را در قلب خاورمیانه - این منطقهی حساس - کاشتند و او را از همه جهت تقویت کردند و مطمئن بودند که مقاصد و سیاستهاشان در این منطقهی بسیار مهم عالم تأمین شده است. اما همت ایمانی، همت اسلامی، حضور مردمی، همهی این خوابهای باطل را از بین برد؛ همهی این اهداف را متوقف کرد.
امروز استکبار جهانی در مقابل بیداری اسلامی احساس ناتوانی میکند. شما غالبید، شما پیروزید، آینده مال شماست. کاری که انجام گرفته است، کار بسیار بزرگی است؛ اما این پایان کار نیست - مهم این است - این شروع است، این آغاز است. ملتهای مسلمان باید مجاهدت را ادامه بدهند تا بتوانند دشمن را از میدانهای گوناگون ازاله کنند. مبارزه، مبارزهی همتها و عزمها و ارادههاست. هر طرف ارادهی قویتری داشته باشد، او غالب است. آن کسی که دلش متکی به خدای متعال است، او غالب است. «ان ینصرکم اللَّه فلا غالب لکم»؛ اگر نصرت خدائی را به دست بیاورید، هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد؛ شما پیش خواهید رفت. ما میخواهیم ملتهای مسلمان که تشکیلدهندهی امت بزرگ اسلامیاند، آزاد باشند، مستقل باشند، عزیز باشند، تحقیر نشوند؛ با احکام مترقی و متعالی اسلام، زندگی خودشان را سامان بدهند؛ و اسلام میتواند. در طول سالیان دراز، ما را از لحاظ علمی عقب نگه داشتند؛ فرهنگ ما را پامال کردند، استقلال ما را از بین بردند. امروز ما بیدار شدهایم. ما میدانهای علم را هم یکی پس از دیگری تصرف خواهیم کرد. اگر حادثهی نوزده دی قم نمیبود، آن حوادث گوناگون شهرستانها و سلسلهی اربعینها که مردم را به میدان مبارزه کشاند، به وجود نمیآمد. اگر آن تحولات و آن حوادث نبود، 22 بهمن به وجود نمیآمد، انقلاب اسلامی به پیروزی نمیرسید. انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، چالش با استکبار شروع شد، هیبت استکبار شکست، هیبت آمریکا و صهیونیسم شکست. اگر این شکسته شدن هیبت پوشالی ابرقدرتها - که با هیبتِ خودشان بیش از واقعیت وجود خودشان در دنیای انسانها تصرف میکنند - مسلمانها را در کشورهای مختلف به فکر انداخت و بیدار کرد، ایستادگی مردم ایران، مظلومیت ملت ایران در حوادث مختلف، در جنگ تحمیلی، در دوران سختِ توأمان دفاع مقدس و تحریم - اینکه ملت ایران اینجور محکم ایستادند، با ثبات پیش رفتند - ملتها را تکان داد. اگر این ثبات نبود، اگر این ایستادگی نبود، اگر این به چالش کشیدن هیبت دروغین ابرقدرتها نبود، ملتها وارد میدان نمیشدند؛ بیداری اسلامی به وجود نمیآمد؛ این حوادثی که امروز منطقه را دارد دگرگون میکند و نقش جدیدی میزند، به وجود نمیآمد. حوادث از یک نقطه شروع میشود و زنجیرهوار پیش میرود. اگر استقامت بود، صبر بود، تداوم در راه بود، استمرار عمل بود، آن وقت همهی خیرات و همهی برکات بر آن مترتب میشود.
من در آن جلسهی بیداری اسلامی گفتم که اوائل انقلاب جزو چیزهائی که ما تصور میکردیم، این بود که بازتاب حرکت انقلابی ما در کشورهای گوناگون اسلامی و در درجهی اول در مصر تحقق پیدا کند. از مصر هیچ صدائی بلند نمیشد - حالا من آنجا یک شعر عربی خواندم؛ عربهائی که در جلسه بودند، فهمیدند که من چه دارم میگویم - اما امروز این مصر، مصرِ حسنی مبارک، مصرِ انورالسادات، مصر پناهدهندهی به محمدرضا شاهِ مطرودِ از همه جا حتّی از آمریکا، در اختیار مردمی است که شعار اللهاکبر میدهند، نماز جماعت میخوانند، شعار اسلامی میدهند، حکومت اسلامی را مطرح میکنند. پیشرفت یعنی این، استحکام یعنی این، قدرت یعنی این. هیچ کار نداریم به این که بگوئیم آنها از کی یاد گرفتند؛ خوب است این حساسیتها را اصلاً ایجاد نکنیم. چه لزومی دارد بگوئیم آنها از کی الهام گرفتند؟ نه، بحث الهام گرفتن نیست؛ بحث این است که حرفی که ما سی سال است داریم میزنیم، امروز در شمال آفریقا، در خاورمیانه، در خلیج فارس، این حرف سبز شده. امروز ایران اسلامی این است. همهی این تلاشی هم که شما مشاهده میکنید علیه جمهوری اسلامی میشود - تحریمهای همهجانبه، کارهای گوناگون، فشارهای سیاسی، تبلیغات مختلف - به خاطر این موفقیتی است که جمهوری اسلامی به دست آورده. اینها معنایش همان «و الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا» است، اینها معنایش همان «انّ الله یدافع عن الّذین ءامنوا» است، اینها تفسیر و ترجمهی «لینصرنّ الله من ینصره» است. ما دیگر در کتاب، اینها را نگاه نمیکنیم؛ ما توی واقعیت زندگیمان داریم تفسیر این آیات را مشاهده میکنیم. واقعیتهای زندگی دارد این را به ما نشان میدهد.
وضع آرایش سیاسی دنیا در حال یک تغییر اساسی است. یک کار بزرگی دارد در دنیا انجام میگیرد. من الان نمیتوانم این را درست تعریف کنم؛ شاید هیچ کس نتواند درست تعریف کند. یک حادثهای در دنیا دارد اتفاق میافتد. بخشی از این حادثه مربوط است به همین کشورهای اسلامی و عمدتاً عربی و این انقلابهائی که در این کشورها اتفاق افتاد. اینها واقعاً انقلاب است. با یک تفسیر و تحلیل درست، اینها همهاش به معنای حقیقی کلمه انقلاب است؛ البته در قد و اندازهها و قوارههای مختلف. این یک بخش از قضیه است، یک بخش از قضیه هم این حوادث عجیبی است که در دنیا دارد اتفاق میافتد و من برایش شبیهی سراغ ندارم. حالا شما به حافظهی تاریخیِ خودتان مراجعه کنید، ببینید شبیهی برای اینها میشناسید؟
البته در قضایای بیداری اسلامی، چرا؛ در مواردی شباهتها و نیز تفاوتهای اساسیای با انقلابهای گذشتهی این منطقه وجود دارد؛ هرچند نه به این عظمت و نه به این عمق. مثلاً فرض بفرمائید در اواخر دههی 50 و اوائل دههی 60 میلادی در همهی این کشورهائی که شما مشاهده میکنید، انقلاب رخ داد. در مصر انقلاب رخ داد، در تونس انقلاب رخ داد، در مغرب انقلاب رخ داد، در الجزائر انقلاب رخ داد؛ همهی اینها حرکت کردند، منتها با یک تفاوت اساسی. اولاً این انقلابها عمومی نبود - بیشتر مجموعهای و محدود بود - یک جاهائی فقط کودتا بود؛ مثل مصر که کودتا بود، یک گروه افسر جوان آمدند سر کار؛ یک جاهائی مثل الجزائر کودتا نبود، حرکت مردمی بود، منتها تحت اِشراف احزاب؛ احزاب بودند که مسلط بودند؛ کار در اختیار مردم به معنای خاص خودش نبود. بنابراین یک تفاوت اینجوری وجود دارد و الان بکل وضعیت جور دیگری است. واقعیتهای صحنه را باید نگاه کرد. حرکت عظیمی اتفاق افتاده. حرکت، حرکت مردمی است؛ نشان دهندهی بیداری است. این بیداری، صبغهی اسلامی دارد. نه اینکه همهی آنهائی که توی صحنه هستند، معتقد به حکومت اسلامی باشند؛ و نه اینکه آنهائی که معتقد به حکومت اسلامی هستند، مدل ما را قبول داشته باشند؛ اینها نیست، اینها تحلیلهای ضعیفی است، اینجوری نمیشود فرض کرد؛ اما این حرکت، حرکتی عمومی است؛ حرکتی است متکی به مردم. مردم هم، حتّی ملیگراهاشان، حتّی آن وطنیهاشان، احزاب غیراسلامیشان، بالاخره شخصاً مسلمانند. این تحلیل درستی بود که خود غربیها کردند؛ گفتند امروز در هر کشوری از کشورهای منطقهی خاورمیانه که انتخابات بشود، اسلامیها سر کار میآیند. الان هم همین جور است، بعد از این هم تا مدتها همین جور خواهد بود. باید با این چشم مسائل را نگاه کرد.
نخست: تداوم ایستادگی و پرهیز شدید از سست شدن عزم راسخ. فرمان الهی به پیامبر اعظم (صلّی اللَّه علیه و ءاله و سلّم) در قرآن چنین است: «فاستقم کما امرت و من تاب معک و لاتطغوا» و «فلذلک فادع و استقم کما امرت»، و نیز از زبان حضرت موسی (علیهالسّلام): «و قال موسی لقومه استعینوا باللَّه و اصبروا انّ الارض للَّه یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتقین».
مصداق بزرگ تقوا در این دوره برای ملتهای بهپاخاسته آن است که حرکت مبارک خود را متوقف نسازند و خود را سرگرم دستاوردهای این مقطع نکنند. این است بخش مهم از تقوائی که دارندگان آن، به وعدهی «عاقبتِ نیک» سرافراز گشتهاند. دوم: هشیاری در برابر حیلههای مستکبران بینالمللی و قدرتهائی که از این قیامها و انقلابها لطمه دیدهاند. آنها بیکار نمیمانند و با همهی توان سیاسی و امنیتی و مالی، برای برقراریِ دوبارهی نفوذ و قدرت خود در این کشورها، به میدان میآیند. ابزار آنان، تطمیع و تهدید و فریب است. تجربهها نشان داده است که درمیان خواص، هستند کسانی که این ابزارها در آنان کارگر میشود و ترس و طمع و غفلت، آنان را دانسته یا ندانسته به خدمت دشمن درمیآورد. چشم بیدار جوانان و روشنفکران و عالمان دینی باید بدقت مراقبت کند. ملتهای شجاع و بهپاخاسته در مصر و تونس و لیبی و دیگر ملتهای بیدار و مبارز بدانند، نجات آنان از ظلم و کید آمریکا و دیگر مستکبران غربی، تنها و تنها در آن است که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار شود. مسلمانان برای اینکه بتوانند مسائل خود را به صورت جدّی با جهانخواران حل کنند، باید خود را به مرز قدرت بزرگ جهانی برسانند؛ و این جز با همکاری و همدلی و اتحاد کشورهایاسلامی به دست نخواهد آمد. این، وصیت فراموشنشدنی امام خمینی عظیم است. آمریکا و ناتو به بهانهی قذافیِ خبیث و دیکتاتور، ماهها بر سر لیبی و مردم آن آتش ریختند. و قذافی همان کسی بود که پیش از قیام شجاعانهی ملت لیبی، درشمار دوستان نزدیک آنان به شمار میرفت؛ او را در آغوش میگرفتند، با دست او از ثروت لیبی میدزدیدند و برای خام کردن او، دستش را میفشردند یا میبوسیدند. ... پس از قیام مردم، همین او را بهانه کردند و تمام زیرساختهای لیبی را به ویرانی کشاندند. کدام دولت توانست از فاجعهی کشتار مردم و ویرانی کشور لیبی به دست ناتو جلوگیری کند؟ تا چنگ و دندان قدرتهای خونخوار و وحشی غربی شکسته نشود، همیشه چنین خطرهائی برای کشورهایاسلامی متصور است و نجات از آن، جز با تشکیل قطب قدرتمند جهان اسلام میسر نیست.
من تأکید میکنم؛ همین رویّهی آگاهیهای دینی و فرهنگی که بحمداللَّه در پاوه به طور بارزی وجود دارد، باید انشاءاللَّه گسترش و ادامه پیدا کند؛ آگاهی دینی، آگاهی تاریخی، آگاهی اسلامی، بصیرت نسبت به واقعیتهای جامعه. ملت ایران صبر کردند؛ شما صبر کردید، مقاومت کردید، مقاومت را از نسلی به نسل دیگر منتقل کردید؛ و اینها امروز اثر بخشیده است، امت اسلامی بیدار شده است. مستکبران خیال نکنند که میتوانند زنجیرهی این قیامها و بیداریهای اسلامی را در منطقه از بین ببرند و خاموش کنند؛ ابدا. بدون شک این حرکت بیداری ادامه پیدا خواهد کرد و آیندهی بهتری در انتظار این مردم است.
یکی از چیزهائی که در هر حرکت عمومی و در هر نهضت لازم است، این است که بر اساس تفکرات و مبانی پایهای این نهضت و این جریان، هم بایستی «واژهسازی» بشود، هم بایستی «نهادسازی» بشود. وقتی یک فکر جدید - مثل فکر حکومت اسلامی و نظام اسلامی و بیداری اسلامی - مطرح میشود، مفاهیم جدیدی را در جامعه القاء میکند؛ لذا این حرکت و این نهضت باید واژههای متناسب خودش را دارا باشد؛ اگر از واژههای بیگانه وام گرفت، فضا آشفته خواهد شد، مطلب ناگفته خواهد ماند.
امروزه بر این دلائل، یک نکتهی کلیدی و اساسی دیگر افزوده شده است و آن، نهضت بیداری اسلامی است که سراسر منطقه را فرا گرفته و فصل تازه و تعیین کنندهای در سرگذشت امت اسلامی گشوده است. این حرکت عظیم که بی گمان میتواند به ایجاد یک مجموعهی مقتدر و پیشرفته و منسجم اسلامی در این نقطهی حساس جهان منتهی شود و به حول و قوهی الهی و با عزم راسخ پیشروان این نهضت، نقطهی پایان بر دوران عقبماندگی و ضعف و حقارت ملتهای مسلمان بگذارد، بخش مهمی از نیرو و حماسهی خود را از قضیهی فلسطین گرفته است. ظلم و زورگوئی روزافزون رژیم صهیونیستی و همراهی برخی حکام مستبد و فاسد و مزدور آمریکا با آن از یک سو، و سر برآوردن مقاومت جانانهی فلسطینی و لبنانی و پیروزیهای معجزآسای جوانان مؤمن در جنگهای سی و سه روزهی لبنان و بیست و دو روزهی غزه از سوی دیگر، از جملهی عوامل مهمی بودند که اقیانوس بظاهر آرام ملتهای مصر و تونس و لیبی و دیگر کشورهای منطقه را به تلاطم در آوردند.
این یک واقعیت است که رژیم سراپا مسلح صهیونیست و مدعی شکستناپذیری، در لبنان در جنگی نابرابر، از مشت گرهشدهی مجاهدان مؤمن و دلاور، شکست سخت و ذلتباری خورد؛ و پس از آن، در برابر مقاومت مظلومانه و پولادین غزه، بار دیگر شمشیر کُند خود را آزمود و ناکام ماند. اینها باید در تحلیل اوضاع کنونی منطقه مورد ملاحظهی جدی قرار گیرد و درستیِ هر تصمیمی که گرفته میشود، با آن سنجیده شود. پادزهر همهی این بازیهای خیانتآمیز تاکنون، روحیهی مقاومت در گروههای اسلامی و ملت فلسطین بوده است. آنها به اذن خدا در برابر دشمن ایستادند و همان طور که خداوند وعده داده است که: «و لینصرنّ الله من ینصره انّ الله لقویّ عزیز»، از کمک و نصرت الهی برخوردار شدند. ایستادگی غزه با وجود محاصرهی کامل، نصرت الهی بود. سقوط رژیم خائن و فاسد حسنی مبارک، نصرت الهی بود. پدید آمدن موج پرقدرت بیداری اسلامی در منطقه، نصرت الهی است. برافتادن پردهی نفاق و تزویر از چهرهی آمریکا و انگلیس و فرانسه و تنفر روزافزون ملتهای منطقه از آنان، نصرت الهی است. گرفتاریهای پیدرپی و بیشمار رژیم صهیونیست، از مشکلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی داخلیاش گرفته تا انزوای جهانی و انزجار عمومی و حتّی دانشگاههای اروپائی از آن، همه و همه مظاهر نصرت الهی است. امروز رژیم صهیونیستی از همیشه منفورتر و ضعیفتر و منزویتر، و حامی اصلیاش آمریکا از همیشه گرفتارتر و سردرگمتر است.
امروز با پیشرفت و درخشش کشور و تأثیر عمیق آن در بیداری عالم اسلام، بار دیگر ارزش مجاهدت فداکارانهی شهیدان عزیز ما آشکار گشت. خدای حکیم و قدیر را سپاسگزاریم که خون شهیدان ما ضایع نگشت و این فداکاریها جان تازهئی به امت اسلام بخشید. همه باید خداوند متعال را بر الطاف آشکار و پنهانش شکر گوئیم و دوام و افزایش آن را از درگاهش مسألت کنیم و توفیق انجام وظیفه را از او بخواهیم.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
السّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته الحمدللَّه ربّ العالمین و الصّلوة والسّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّیّبین و صحبة المنتجبین. قال اللَّه العزیز الحکیم: بسماللَّهالرّحمنالرّحیم. «یا أیّها النّبیّ اتّق اللَّه و لا تطع الکافرین و المنافقین انّ اللَّه کان علیماً حکیماً. واتّبع ما یوحی الیک من ربّک انّ اللَّه کان بما تعملون خبیراً. و توکّل علیاللَّه و کفی باللَّه وکیلاً». به حضار گرامی و میهمانان عزیز خوشامد میگویم. آنچه ما را در اینجا گرد آورده، بیداری اسلامی است؛ یعنی حالت برانگیختگی و آگاهیای در امت اسلامی که اکنون به تحولی بزرگ در میان ملتهای این منطقه انجامیده و قیامها و انقلابهائی را پدید آورده که هرگز در محاسبهی شیاطین مسلط منطقهای و بینالمللی نمیگنجید؛ خیزشهای عظیمی که حصارهای استبداد و استکبار را ویران و قوای نگهبان آنها را مغلوب و مقهور ساخته است. شک نیست که تحولات بزرگ اجتماعی، همواره متکی به پشتوانههای تاریخی و تمدنی و محصول تراکم معرفتها و تجربهها است. در صدوپنجاه سال اخیر حضور شخصیتهای فکری و جهادی بزرگ جریانساز اسلامی در مصر و عراق و ایران و هند و کشورهای دیگری از آسیا و آفریقا، پیشزمینههای وضع کنونی دنیای اسلامند. همچنانکه تحولات دهههای پنجاه و شصت میلادی در تعدادی از این کشورها که به رژیمهای غالباً متمایل به تفکرات و ایدئولوژیهای مادی منتهی شد و به اقتضای طبیعت خود پس از چندی در دام قدرتهای استکباری و استعماری غرب گرفتار آمد، تجربههای درسآموزیاند که سهم وافری در شکل دادن به اندیشهی عمومی و عمیق کنونی دنیای اسلام دارند. ماجرای انقلاب کبیر اسلامی در ایران که در آن به تعبیر امام خمینی عظیم، خون بر شمشیر پیروز شد و تشکیل نظام ماندگار و مقتدر و شجاع و پیشروندهی جمهوری اسلامی و تأثیر آن در بیداری اسلامی امروز، نیز خود داستان مفصل و در خور بحث و تحقیقی است که یقیناً فصل مشبعی در تحلیل و تاریخنگاری وضعیت کنونی دنیای اسلام را به خود اختصاص خواهد داد. حاصل آنکه حقایق رو به افزایش کنونی در دنیای اسلام، حوادث بریده از ریشههای تاریخی و زمینههای اجتماعی و فکری نیستند تا دشمنان یا سطحینگران بتوانند آن را موجی گذرا و حادثهای در سطح بینگارند و با تحلیلهای انحرافی و غرضآلود، مشعل امید را در دل ملتها خاموش سازند. من در این گفتار برادرانه میخواهم بر روی سه نقطهی اساسی درنگ کنم: 1- نگاهی اجمالی به هویت این قیامها و انقلابها. 2- خطرات و آسیبهای بزرگی که بر سر راه آن قرار دارد. 3- پیشنهادهائی در علاججوئی و پیشگیری از آسیبها و خطرها. 1- در موضوع اول، به نظر من مهمترین عنصر در این انقلابها، حضور واقعی و عمومی مردم در میدان عمل و صحنهی مبارزه و جهاد است، نه فقط با دل و خواست و ایمانشان، بلکه علاوه بر آن، با جسم و تنشان. فاصلهی عمیقی است میان چنین حضوری با قیامی که به وسیلهی یک جمع نظامی یا حتی یک گروه مبارز مسلح در برابر چشمان بیتفاوت مردم یا حتی مورد رضایت آنان انجام میگیرد. در حوادث دههی پنجاه و شصت در تعدادی از کشورهای آفریقا و آسیا، بار سنگین انقلاب را نه قشرهای گوناگون مردم و جوانان از همه جای کشورها، که دستجات کودتاگر یا هستههای کوچک و محدود مسلح بر دوش داشتند. آنها تصمیم گرفتند و عمل کردند و آنگاه که خودشان یا نسل پس از آنها بر اثر انگیزهها و عوامل قابل شمارش، راه خود را عوض کردند، انقلابها به ضد خود تبدیل شد و دشمن بار دیگر بر آن کشورها تسلط یافت. این بکلی متفاوت است با تحولی که بر دوش تودهی مردم است و آنهایند که جسم و جان خود را به میدان میآورند و با مجاهدت و فداکاری، دشمن را از صحنه بیرون میرانند. در اینجا این مردماند که شعارها را میسازند، هدفها را معین میکنند، دشمن را شناسائی و معرفی و تعقیب میکنند، آیندهی مطلوب را، اگر چه به اجمال، ترسیم میکنند و در نتیجه اجازهی انحراف و سازش با دشمن و تغییر مسیر را به خواص سازشکار و آلوده و به طریق اولی به عوامل نفوذی دشمن نمیدهند. در حرکت مردمی ممکن است کار انقلاب با تأخیر انجام گیرد، ولی از سطحیگری و ناپایداری به دور است؛ کلمهی طیبهای است مصداق کلام خداوند که فرمود: «ألم تر کیف ضرب اللَّه مثلاً کلمة طیّبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فی السّماء». من وقتی پیکر دلاور ملت پر افتخار مصر را از تلویزیون در میدان تحریر دیدم، یقین کردم که این انقلاب پیروز خواهد شد. حقیقتی را بگویم: پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی در ایران که زلزلهی عظیمی را در حکومتهای دنیاطلبان شرق و غرب پدید آورد و ملتهای مسلمان را در جوش و خروشی بیسابقه انداخت، ما غالباً انتظار داشتیم که مصر پیش از همه جا به پا خیزد. سابقهی جهاد و روشنفکری و تربیت شخصیتهای بزرگ مجاهد و متفکر در مصر، این توقع را در دل ما برمیانگیخت. اما از مصر صدای واضحی شنیده نمیشد. من در دل، خطاب به ملت مصر این شعر ابوفراس را زمزمه میکردم: اَراکَ عَصِیَّ الدَّمعِ شیُمتُک الصبر/اَما لِلهوی نهیٌ علیک و لا امرٌ وقتی ملت مصر را در میدان تحریر و میادین دیگر شهرهای مصر دیدم، پاسخ خود را شنیدم. ملت مصر با همان زبان دل به من میگفت: بَلی اَنَا مُشتاقٌ و عِندِیَ لَوعةٌ/ولکنَّ مِثلی لایُذاعُ لهُ سِرٌّ. این سرّ مقدس؛ یعنی انگیزه و عزم قیام، بتدریج در ذهنیت ملت مصر قوام یافت و شکل گرفت و در لحظهی مناسب تاریخی، عریان در صحنهای پرشکوه به میدان آمد. تونس و یمن و لیبی و بحرین هم دقیقاً محکوم به همین حکمند؛ «و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً.» در چنین انقلابهائی، اصول و ارزشها و هدفها، نه در مانیفستهای پیشساختهی گروهها و حزبها، بلکه در ذهن و دل و خواست آحاد مردمِ حاضر در صحنه، نگاشته و در قالب شعارها و رفتارهای آنان اعلام و تثبیت میشود. با این محاسبه بروشنی میتوان تشخیص داد که اصول انقلابهای کنونی منطقه، مصر و دیگر کشورها، در درجهی اول اینها است: احیاء و تجدید عزت و کرامت ملی که در طول زمان با دیکتاتوری حاکمان فاسد و با سلطهی سیاسی آمریکا و غرب، در هم شکسته و پایمال شده است. برافراشتن پرچم اسلام که عقیدهی عمیق و دلبستگی دیرین مردم است و برخورداری از امنیت روانی و عدالت و پیشرفت و شکوفائیای که جز در سایهی شریعت اسلامی به دست نخواهد آمد. ایستادگی در برابر نفوذ و سلطهی آمریکا و اروپا که در طول دو قرن بیشترین لطمه و خسارت و تحقیر را بر مردم این کشورها وارد آوردهاند. مبارزه با رژیم غاصب و دولت جعلی صهیونیست که استعمار چون خنجری در پهلوی کشورهای منطقه فرو برده و وسیلهای برای ادامهی سلطهی اهریمنی خود ساخته و ملتی را از سرزمین تاریخی خود بیرون رانده است. بیشک این حقیقت که انقلابهای منطقه متکی به این اصول و خواستار تحقق آنها است، مورد پسند آمریکا و غرب و صهیونیسم نیست و آنها همهی تلاش خود را به کار میبرند تا آن را انکار کنند، ولی واقعیت با انکار آن دگرگون نمیشود. مردمی بودن این انقلابها مهمترین عنصر در تشکیل هویت آنها است. قدرتهای خارجی که با آخرین توانائیها و شگردهای خود سعی میکردند حکام مستبد و فاسد و وابسته را در این کشورها حفظ کنند و تنها هنگامی از حمایت آنها دست برداشتند که قیام و عزم مردم، هیچگونه امیدی برای آنها باقی نگذاشت، حق ندارند خود را در پیروزی این انقلابها سهیم بدانند. در جائی مانند لیبی هم، ورود و دخالت آمریکا و ناتو نمیتواند حقیقت را مشوب کند. در لیبی، ناتو ضایعههای بیجبران آفریده است. اگر دخالت نظامی ناتو و آمریکا نبود، ممکن بود مردم اندکی دیرتر پیروز شوند، ولی در عوض این همه زیرساخت نابود نمیشد؛ این همه نفوس بیگناه از زنان و کودکان کشته نمیشدند و آنگاه دشمنانی که خود سالها همراه و همدست قذافی بودهاند، مدعی حق دخالت در این کشور مظلوم و جنگزده، نمیشدند. مردم و نخبگان مردمی و کسانی که از مردم برآمدهاند، خود صاحبان این انقلابها و متعهد به حراست از آن و ترسیمکنندهی مسیر آینده و رو به تکامل آن میباشند و خواهند بود انشاءاللَّه. 2- در موضوع آسیبها و خطرها. نخست باید تأکید کنم که خطر هست، ولی راه مصونیت از آن نیز هست. توجه به خطر نباید ملتها را بترساند. بگذارید دشمنانتان از شما بترسند و بدانید که : «انّ کید الشّیطان کان ضعیفا». خداوند دربارهی گروهی از مجاهدان صدر اسلام میفرماید: «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل. فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لّم یمسسهم سوء و اتّبعوا رضوان اللَّه و اللَّه ذو فضل عظیم». خطرها را باید شناخت تا در مواجهه با آن حیرت و تردید پیش نیاید و چاره و علاج، شناخته شده باشد. ما با این خطرها پس از پیروزی انقلاب اسلامی روبهرو شدیم و آنها را شناختیم و تجربه کردیم و به خواست خدا و رهبری امام خمینی و بصیرت و فداکاری مردممان، از بیشتر آنها بسلامت گذشتیم. البته توطئهها از سوی دشمن و عزم راسخ از سوی ملت ما همچنان ادامه دارد. من این آسیبها را به دو قسم میکنم: آنها که در درون خود ما ریشه دارد و از ضعفهای ما بر میخیزد، و آنها که دشمن به طور مستقیم آن را برنامهریزی میکند. دستهی اول، چیزهائی از این قبیل است: احساس و گمان اینکه با سقوط حاکم وابسته و فاسد و دیکتاتور، کار تمام شد. راحتیِ خیالِ ناشی از احساس پیروزی و به دنبال آن کم شدن انگیزهها و سست شدن عزمها، نخستین خطر است. و آنگاه این خطر مهیبتر میشود که اشخاص در صدد تصاحب سهم ویژه در غنیمتِ به دست آمده باشند. ماجرای جنگ اُحد و غنیمتجوئی مدافعان تنگه که به شکست مسلمانان انجامید و مجاهدان از سوی خداوند متعال سرزنش شدند، یک نمونهی نمادین است که هرگز نباید از یادها برد. مرعوب شدن از هیمنه ظاهری مستکبران و احساس ترس از آمریکا و دیگر قدرتهای مداخلهگر، آسیب دیگری از این دسته است که باید از آن پرهیز کرد. نخبگان شجاع و جوانها باید این ترس را از دلها بیرون کنند. اعتماد به دشمن و در دام لبخندها و وعدهها و حمایتهای آنها افتادن نیز آسیب بزرگ دیگری است که به طور ویژه باید پیشروان و نخبگان از آن بر حذر باشند. دشمن را با علاماتش در هر لباس باید شناخت و از کید او که در مواردی در پسِ ظاهرِ دوستی و کمک پنهان میشود، باید ملت و انقلاب را مصون ساخت. روی دیگر این صفحه، مغرور شدن و دشمن را غافل دانستن است؛ شجاعت را باید با تدبیر و حزم در هم آمیخت. در مقابل شیطان جن و انس، باید همهی ذخائر الهی در وجود خود را به کار گرفت. ایجاد اختلاف و به جان هم انداختن انقلابیون و رخنه در پشت جبههی مبارزه، نیز آفتی بزرگ است که با همهی توان باید از آن گریخت. آسیبهای دستهی دوم را غالباً ملتهای این منطقه در حوادث گوناگون آزمودهاند. نخستین آسیب، بر روی کار آوردن عناصری است که خود را متعهد به آمریکا و غرب میدانند. غرب میکوشد پس از سقوط ناگزیر مهرههای وابسته، اصل سیستم و اهرمهای اصلی قدرت را حفظ کند و سر دیگری را بر روی این بدن بگذارد و بدین وسیله سلطهی خود را همچنان ادامه دهد. این به معنای هدر رفتن همهی تلاشها و مجاهدتها است. در این مرحله اگر با مقاومت و هشیاری مردم مواجه شوند، میکوشند تا بدیلهای انحرافی گوناگون در پیش پای نهضت و مردم بگذارند. این سناریو میتواند پیشنهاد مدلهای حکومتی و قانون اساسیهائی باشد که کشورهای اسلامی را بار دیگر در دام وابستگی فرهنگی و سیاسی و اقتصادی به غرب بیفکند، و میتواند نفوذ میان انقلابیون و تقویت مالی و رسانهای یک جریانِ نامطمئن و به حاشیه راندن جریانهای اصیل در انقلاب باشد. این نیز به معنی بازگرداندن سلطهی غرب و تثبیت مدلهای نوسازی شدهی غربی و بیگانه از اصول انقلاب و در نهایت، تسلط آنها بر اوضاع است. اگر این تاکتیک نیز به نتیجه نرسد، تجربهها به ما میگوید که آنگاه روشهائی چون هرج و مرج و تروریزم و جنگ داخلی میان پیروان ادیان یا قومیتها یا قبائل و احزاب و یا حتی میان ملتها و دولتهای همسایه، و همراه با آن، حصر اقتصادی و تحریم و بلوکه کردن سرمایههای ملی و نیز هجوم همه جانبهی تبلیغاتی و رسانهای را در پیش خواهند گرفت. مقصود آنان از این همه، خسته و نومید کردن مردم و مردد و پشیمان کردن مبارزان است، که میدانند در این صورت، شکست دادن انقلاب، ممکن و آسان خواهد شد. ترور نخبگان صالح و مؤثر یا بدنام کردن برخی از آنان و از سوئی خریدن کسانی از سستعنصران، نیز در شمار روشهای متداول قدرتهای غربی و مدعیان تمدن و اخلاق است. در ایران اسلامی، اسناد لانهی جاسوسی که به دست انقلاب افتاد، نشان داد که همهی این توطئهها، بدقت از سوی رژیم ایالات متحدهی آمریکا برای ملت ایران برنامهریزی شده بود. برای آنان بازگرداندن ارتجاع و استبداد و حاکمیت وابسته در کشورهای انقلابی، اصلی است که همهی این روشهای کثیف را تجویز میکند. 3- در آخرین بخشِ سخنانم، توصیههائی را بر اساس تجربهی عینی خودمان در ایران و آنچه از مطالعهی دقیق دیگر کشورها به دست آمده است، در معرض دید و تشخیص و انتخاب شما میگذارم. شک نیست که شرائط ملتها و کشورها در همه چیز یکسان نیست، ولی بیناتی وجود دارد که میتواند برای همه مفید باشد. اولین سخن آن است که با توکل به خداوند و اعتماد و حسن ظن به وعدههای مؤکد نصرت الهی در قرآن و به کارگیری خرد و عزم و شجاعت، میتوان بر همهی این موانع فائق آمد و پیروزمندانه از آنها عبور کرد. البته کاری که شما بدان همت گماشتهاید، بسی بزرگ و سرنوشتساز است. پس باید زحمات بزرگ را هم به خاطر آن تحمل کرد. امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) در خطبهای فرموده است: فانّ اللَّه لم یقصم جبّاری دهر قطّ الّا بعد تمهیل و رخاء و لم یجبر عظم أحد من الامم الّا بعد أزل و بلاء و فی دون ما استقبلتم من عتب و ما استدبرتم من خطب معتبر. توصیهی مهم آن است که خود را همواره در میدان بدانید: «فاذا فرغت فانصب». همیشه خداوند را حاضر و کمککار خود بدانید: «و الی ربّک فارغب». و پیروزیها ما را دچار غرور و غفلت نکند: «اذا جاء نصراللَّه و الفتح و رأیت النّاس یدخلون فی دین اللَّه افواجاً فسبّح بحمد ربّک واستغفره انه کان توابا». اینها پشتوانههای حقیقییک ملت مؤمن است. توصیهی دیگر، بازخوانی دائمی اصول انقلاب است. شعارها و اصول باید تنقیح و با مبانی و محکمات اسلام تطبیق داده شوند. استقلال، آزادی، عدالتخواهی، تسلیم نشدن در برابر استبداد و استعمار، نفی تبعیضهای قومی و نژادی و مذهبی، نفی صریح صهیونیزم؛ اینها ارکان نهضتهای امروز کشورهای اسلامی است و همه برگرفته از اسلام و قرآن است. اصولتان را روی کاغذ بنویسید؛ اصالتهای خود را با حساسیت بالا حفظ کنید؛ نگذارید اصول نظام آیندهی شما را دشمنان شما بنویسند؛ نگذارید اصول اسلامی در پای منافع زودگذر قربانی شود. انحراف در انقلابها، از انحراف در شعارها و هدفها آغاز میشود. هرگز به آمریکا و ناتو و به رژیمهای جنایتکاری چون انگلیس و فرانسه و ایتالیا که زمانی دراز سرزمین شما را میان خود تقسیم و غارت کردند، اعتماد نکنید؛ به آنها سوء ظن داشته باشید و لبخند آنها را باور نکنید؛ پشت این لبخندها و وعدهها، توطئه و خیانت نهفته است. راه حل خود را خود با بهرهگیری از سرچشمهی فیاض اسلام به دست آورید و نسخههای بیگانه را به خودشان پس دهید. توصیهی مهم دیگر پرهیز از اختلافات مذهبی، قومی، نژادی، قبیلهای و مرزی است. تفاوتها را به رسمیت بشناسید و آن را مدیریت کنید. تفاهم میان مذاهب اسلامی کلید نجات است. آنها که آتش تفرقهی مذهبی را با تکفیر این و آن دامن میزنند، اگر خودشان هم ندانند، مزدور و عملهی شیطانند. نظامسازی کار بزرگ و اصلی شما است. این کاری پیچیده و دشوار است. نگذارید الگوهای لائیک یا لیبرالیسم غربی، یا ناسیونالیسم افراطی، یا گرایشهای چپ مارکسیستی، خود را بر شما تحمیل کند. اردوگاه شرق چپ فرو ریخت و بلوک غرب فقط با خشونت و جنگ و خدعه بر سر پا مانده و عاقبت خیری برای آن متصور نیست. گذشت زمان به زیان آنها و به سود جریان اسلام است. هدف نهائی را باید امت واحدهی اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی جدید بر پایهی دین و عقلانیت و علم و اخلاق، قرار داد. آزادی فلسطین از چنگال درندهی صهیونیستها نیز هدفی بزرگ است. کشورهای بالکان و قفقاز و آسیای غربی پس از هشتاد سال از چنگال شوروی سابق نجات یافتند؛ چرا فلسطین مظلوم نتواند پس از هفتاد سال از اسارت صهیونیستهای ظالم نجات یابد؟ نسل امروزِ کشورهای اسلامی این ظرفیت را دارد که به چنین کارهای بزرگی بپردازد. نسل جوان امروز مایهی افتخار نسلهای پیشین خویش است. به قول شاعر عرب: قالوا: ابوالصَّخر مِن شَیبان قُلتُ لَهُم/کلاّ لَعمَری ولکن منهُ شیبانٌ وَ کَم اَبٍ قد عَلاَ بِابنٍ ذُری شَرَفٍ/کما عَلا برسول اللَّه عدنانٌ به نسل جوان خود اعتماد کنید، روح اعتماد به نفس را در آنان زنده کنید، و از تجربههای مجربان و پیران، آنها را بهرهمند سازید. دو نکتهی مهم در اینجا وجود دارد: اول آنکه ملتهای انقلاب کرده و آزاد شده، یکی از مهمترین خواستههایشان حضور و نقش قاطع مردم و آرائشان در مدیریت کشور است، و چون مؤمن به اسلامند، پس مطلوب آنان «نظام مردمسالاری اسلامی» است؛ یعنی حاکمان با رأی مردم برگزیده میشوند و ارزشها و اصول حاکم بر جامعه، اصول مبتنی بر معرفت و شریعت اسلامی است. این خود میتواند در کشورهای گوناگون به اقتضای شرائط، با شیوهها و شکلهای گوناگون تحقق یابد، ولی با حساسیت کامل باید مراقب بود که این با دموکراسی لیبرال غربی اشتباه نشود. دموکراسی لائیک و در مواردی ضد مذهب غربی با مردمسالاری اسلامی که متعهد به ارزشها و خطوط اصلی اسلامی در نظام کشور است، هیچ نسبتی ندارد. نکتهی دوم آن است که اسلامگرائی نباید با تحجر و قشریگری و تعصبهای جاهلانه و افراطی مشتبه گردد. مرز میان این دو نیز باید پر رنگ باشد. افراطهای مذهبی که غالباً با خشونت کور همراه است، عامل عقبماندگی و دور شدن از هدفهای والای انقلاب است، و این به نوبهی خود مایهی جدا شدن مردم و در نتیجه شکست انقلاب خواهد بود. خلاصه کنم: سخن از بیداری اسلامی، سخن از یک مفهوم نامشخص و مبهم و قابل تأویل و تفسیر نیست؛ سخن از یک واقعیت خارجیِ مشهود و محسوس است که فضا را انباشته و قیامها و انقلابهای بزرگی را پدید آورده و مهرههای خطرناکی از جبههی دشمن را ساقط کرده و از صحنه بیرون رانده است. با این حال، صحنه همچنان سیال و نیازمند شکل دادن و به سرانجام رساندن است. آیاتی که در طلیعهی سخن تلاوت شد، دستورالعمل کامل و کارسازی است؛ برای همیشه و بویژه در این برههی حساس و سرنوشتساز. خطاب به پیامبر اکرم (صلّی اللَّه علیه و آله و سلم) است، ولی در واقع ما همگی بدان مخاطب و مکلفیم. در این آیات، تقوا با همان معنی بلند و گستردهاش، اولین توصیه است، و سپس سرپیچیدن از فرمانبری کافران و منافقان، و پیروی از وحی الهی، و سرانجام توکل و اعتماد به خداوند. بار دیگر این آیات را مرور کنیم: بسماللَّهالرّحمنالرّحیم. «یا أیها النّبیّ اتّق اللَّه و لا تطع الکافرین و المنافقین انّ اللَّه کان علیماً حکیماً. واتّبع ما یوحی الیک من ربّک انّ اللَّه کان بما تعملون خبیراً. و توکّل علی اللَّه و کفی باللَّه وکیلاً». و السّلام علیکم و رحمةاللَّه. امروز امت اسلامی درگیر حوادث بزرگی است. آنجوری که ما میفهمیم و ما احساس میکنیم، این تجربهای که امروز در کشورهائی از دنیای اسلام تحقق پیدا کرده و بیداری اسلامی منجر به حضور مردم در عرصهی تعیین سرنوشت خود شده، یکی از آن تجربههای بسیار مهم و ارزشمند تاریخ اسلام است. آنچه که شما ملاحظه میکنید در مصر، در تونس، در لیبی، در یمن، در بحرین و در برخی از کشورهای دیگر اتفاق افتاده است، که مردم خودشان وارد صحنه شدهاند، ملتها خودشان همت گماشتهاند بر اینکه سرنوشت خودشان را در دست بگیرند، این از آن حوادث فوقالعاده بزرگ و تعیین کننده است؛ این میتواند برای مدتهای طولانی، مسیر تاریخ امت اسلام و مسیر این منطقه را تعیین کند.
اگر ملتهای مسلمان در این حرکتی که آغاز کردهاند، انشاءالله بتوانند مراقبت کنند، بتوانند ارادهی خودشان را بر ارادهی کسانی که سعیشان مداخلهی در کشورهای اسلامی است، غلبه بدهند، تا مدتهای طولانی کشورهای اسلامی یک حرکت پیشرونده را خواهند داشت؛ اما اگر خدای نکرده دشمنان اسلام و مسلمین - یعنی دنیای استکبار، سردمداران سلطه، صهیونیسم جهانی، رژیم مستکبر و ظالم آمریکا - بتوانند بر این امواج سوار شوند، اگر خدای نکرده بتوانند بر عزم ملتها فائق بیایند و کنترل کار را به دست بگیرند و حوادث را به سمت آنچه که خودشان میخواهند، هدایت کنند، مسلّماً دنیای اسلام باز تا دهها سال دچار مشکلات بزرگ خواهد بود. امت اسلامی نباید بگذارد. نخبگان سیاسی و فرهنگی نباید اجازه دهند که دشمنان کشورهای اسلامی بر عزم ملتهای مسلمان فائق بیایند. روز امتحان بزرگی است برای کشورهای اسلامی و ملتهای مسلمان. تاکنون خود ملتها هم تا این حد به توانائیهای خودشان واقف نبودند. امروز ملتها میدانند که چه قدرتی دارند و ارادهی آنها چقدر میتواند کارساز باشد. این شناخت ملتها از خود، نعمت بزرگی است. البته سلطهگران عالم و سردمداران امپراتوریهای سلطه و قدرت هم فهمیدهاند در دنیای اسلام چه خبر است؛ لذا بیکار نمیمانند، آنها هم نقشه میکشند. امروز روزی است که ملتهای مسلمان به هویت اصیل و اسلامیِ خودشان برگردند. آنچه در درون ما از نیرو و عظمت و شکوه وجود دارد، ناشی از ایمان به اسلام و اعتقاد به قدرت پشتیبان الهی و اتکال به خدای متعال است؛ این است آن قدرتی که هیچ قدرتی بر آن فائق نمیآید؛ این را بایستی هرچه بیشتر در دل خودمان، در عملِ خودمان تجلی ببخشیم. امروز شما چه بخواهید، چه نخواهید، چه خودتان بدانید، چه ندانید، چه تصدیق بکنید یا نکنید، برای بسیاری از ملتها الگو و اسوه شدهاید. این بیداری اسلامی که مشاهده میکنید، چه بگوئیم، چه نگوئیم، چه به رو بیاوریم، چه نیاوریم، چه دیگران به رو بیاورند، چه نیاورند، اثرگرفتهی از حرکت عظیم ملت ایران است. این انقلاب عظیم، این انقلاب بزرگ، این تحول بنیانبرافکنِ سنتهای طاغوتی و نظام طاغوتی و نظام سلطه، ملت ایران را به یک اسوه تبدیل کرد. شما اگر بخواهید به لوازم اسوه بودن و الگو بودن عمل کنید، بایستی معرفت دینی و معرفت اسلامی خودتان را عمق ببخشید.
آن مطلبی که من میخواهم عرض بکنم، در واقع شروع یک بحث است، که حالا این بحث را بعد خود شما جوانها انشاءاللَّه در محافلتان باید دنبال کنید. در این شش هفت ماه گذشته، من در چند سخنرانی به ثبات نظام و انقلاب اشاره کردم و گفتم که ثبات و استمرار و استقرار نظام جمهوری اسلامی از جملهی مهمترین عواملی بوده است که ملتهای منطقه و ملتهای مسلمان را امیدوار کرده و میتوان گفت نقش مؤثری در ایجاد این حرکت عظیم اسلامی منطقه و آزادی و بیداری ایفاء کرده.
اوضاع منطقه یک اوضاع کاملاً بیسابقهای است. بیداری اسلامی و حادثهی عظیمی که در منطقه به وجود آمده است، این یک چیزی است که از اول انقلاب تا امروز در حیات جمهوری اسلامی شبیه این یا چیزی نزدیک به این مطلقاً سابقه ندارد؛ کار بزرگی انجام گرفته، حادثهی بزرگی اتفاق افتاده. این که ملتی مثل ملت مصر، این حرکت عظیم را انجام بدهند، رژیم را ساقط کنند، بعد شعارهای اسلامی بدهند، موجودیت حکومت جعلیِ یهودی و صهیونیستی را اوضاع منطقه اینجور تهدید کند، اینها چیزهائی است که اصلاً در ارزیابیهای متعارف نمیگنجد؛ خیلی چیز عظیمی است. خب، ما در یک چنین شرائطی قرار گرفتیم که برای جمهوری اسلامی یک افق روشنِ عجیبی را ترسیم میکند.
در مورد منطقه هم حوادث - همین طور که گفتم - فوقالعاده است. واقعاً ابعاد آنچه که در مصر و در تونس و در یمن و در بعضی از مناطق دیگر دارد اتفاق میافتد، الان قابل محاسبه نیست؛ ابعاد این خیلی عظیم است. این آوردن نامبارک مصر توی قفس و وارد دادگاه کردن، اصلاً یک حادثهی پرمعنای عجیبی است. مسئله فقط مسئلهی اینکه یک رژیمی رفت یا یک قدرتی رفت و یکی دیگر جایش میآید، نیست؛ از این خیلی عمیقتر است. امروز رژیم اشغالگر قدس محاصره است در بین کشورهائی که برای مقابلهی با او انگیزه دارند. حوادث، حوادث عجیبی است. البته مرتب دارند تلاش میکنند برای اینکه بر امواج بحران در این منطقه سوار شوند و بیداری را به نحوی کنترل کنند؛ اما نتوانستند و انشاءالله به برکت بیداری ملتها نخواهند توانست؛ کمااینکه حالا همین شعارهای اسلامیای که در مصر داده شد، باز مجدداً خواب اینها را پریشان کرد.
البته من در مورد مسائل لیبی نگرانم. در لیبی، سیاست غرب، سیاست بسیار رذیلانه و موذیانهای است. اینها از قیام مردم سوءاستفاده کردند. برای آنها، ماندن و جا پا باز کردن در لیبی خیلی مهم است. اولاً مسئلهی نفت لیبی است که برایشان مهم است، ثانیاً فضای وسیع این کشور است که میتوانند در جاهای مختلفش پایگاه بزنند، ثالثاً اشراف بر کشور مصر و کشور تونس؛ دو تا کشور انقلابی. در شرق لیبی مصر است، در غرب لیبی تونس است؛ علاوه بر اینکه از آنجا میتوانند بر سودان و بر الجزائر و بر همهی کشورهای این منطقه مسلط باشند. میخواهند آنجا جاپا محکم کنند. میخواهند زیرساختهای این کشور را ویران کنند تا بعد اگر راههای دیگر ممکن نشد، از این طریق خودشان را در لیبی تثبیت کنند. الان دارند زیرساختها را ویران میکنند. به اسم حمایت از مردم، جادهها ویران میشود؛ پالایشگاهها ویران میشود؛ مختصر کارخانجاتی که دارند، ویران میشود. باید اینها ساخته بشود. مردم لیبی خودشان این توانائی را ندارند؛ اینها به بهانهی ساختن، آنجا میآیند. من از مسئلهی لیبی نگرانم. پروردگارا! مردم لیبی را نجات بده؛ مردم یمن را نجات بده؛ مردم بحرین را نجات بده؛ مردم منطقه و مسلمانان منطقه را روزبهروز بیدارتر و استوارتر بفرما. ما معتقدیم سعادت دنیا و آخرت ملت ایران، فقط با چهارچوبی اسلامی تأمین خواهد شد و تاکنون نیز حرکت رو به جلو نظام اسلامی موجب احیای مجدد اسلام و اراده ملتهای منطقه شده است.
آن دوران گذشت که کسانی بخواهند بیایند سرنوشت این منطقه را با حضور نظامی خودشان تأمین کنند. ممکن است هنوز در بین حکام و دولتمردان این منطقه کسانی باشند که باز هم مایل باشند طول موج خودشان را تطبیق کنند با فرستندههای بیگانگان؛ اما ملتها امروز بیدار شدهاند. امروز ملتها هشیارند. امروز ملتها میدانند که حضور نظامی و مسلح بیگانگان در هر منطقهای ـ نه فقط در منطقهی ما ـ مایهی ناامنی آن منطقه است. اینجا هم حضور بیگانگان مایهی ناامنی است. امنیت خلیج فارس و دریای عمان با حضور کشورهای منطقه و همکاری آنها تأمین میشود و بس. منافع دریا مال همه است؛ امکانات این دریای پربرکت متعلق به این ملتهاست.
ایمانمان را در دلهای خود و در عمل خود تقویت کنیم؛ از خرد انسانی، که هدیهی بزرگ الهی به بشر است، استفاده کنیم؛ جهاد فیسبیلالله را چه در میدانهای نبرد نظامی، آن وقتی که لازم باشد؛ چه در میدانهای دیگر، میدان سیاست، میدان اقتصاد و دیگر میدانها - دنبال کنیم و حس عزت و کرامت انسانی و اسلامی را برای خودمان مغتنم بشماریم. اینها وقتی در یک جامعهای زنده بشود، این جامعه همان حرکت اسلامی را، همان خط نبی معظم اسلام را یقیناً دنبال خواهد کرد. به برکت پیام اسلام، به برکت ندای امام بزرگوار، ما ملت ایران توانستیم بخشی از آن را در زندگی خودمان تحقق ببخشیم؛ آثار و ثمراتش را داریم مشاهده میکنیم. امروز دنیای اسلام متوجه شده است. این حرکاتی که امروز در برخی کشورهای شمال آفریقا و منطقهی خاورمیانه مشاهده میشود، همان استفاده و استضائهی از نور اسلام و استفادهی از جهتگیری دست مبارک پیغمبر اکرم است. لذاست که آیندهی این منطقه، آیندهی این کشورها، به توفیق الهی، به حول و قوهی الهی، آیندهی روشنی است.
غربیها بیخود لجاجت میکنند، بیخود بر مواضع غلط خودشان پافشاری میکنند. آنچه امروز در مصر و در تونس و در برخی کشورهای دیگر به جریان افتاده است و مشاهده میشود، معنایش این است که تاریخ این منطقه ورق خورده است و فصل جدیدی شروع شده است. آن موازنهی غلطِ ظالمانهای که از صد سال پیش، صد و پنجاه سال پیش، مستکبران غربی، مستعمران غربی در این منطقه به وجود آورده بودند و میخواستند این را حاکم بر سرنوشت این منطقهی عظیم و حساس بکنند، به هم خورده است؛ فصل جدیدی شروع شده است. البته امروز قدرتهای مستکبر غربی جانسختی به خرج میدهند؛ نمیخواهند در مقابل این واقعیت بزرگ و غیرقابل انکار تسلیم شوند که ملتهای منطقه بیدار شدند، ملتهای منطقه به اسلام برگشتهاند؛ لیکن حقیقت همین است. نفس اسلامی در کشورهای مسلمان دمیده شده است. وابستگان و حکام دستنشاندهی آمریکا و غرب با این ملتها کاری کردند که این ملتها احساس کردند که جز قیام، جز حرکت عظیم عمومی، جز انقلاب، راهی در مقابل آنها نیست؛ لذا قدم در این راه گذاشتند و دارند پیش میروند. این حرکتها یقیناً به نتیجه خواهد رسید. البته غربیها خیلی تلاش میکنند. امروز همهی دستگاههای تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی آمریکا و بعضی از مزدورانشان در این منطقه به کار افتاده است تا این انقلابهای مردمی را، این قیامهای بزرگ را از مسیر اصلی منحرف کنند؛ جنبهی اسلامی آن را مخفی کنند، مکتوم کنند، انکار کنند؛ کسانی را پیدا کنند که با فریب مردم بر سر کار بیایند و همهی معادلهها را باز دوباره به نفع غرب برگردانند. این تلاشها را دارند میکنند، لیکن فایدهای ندارد؛ ملتها بیدار شدهاند. وقتی ملتی بیدار شد، وقتی ملتی وارد عرصه شد، جان خود را کف دست گرفت و آمد، دیگر نمیشود او را برگرداند، نمیشود او را فریب داد. ما امیدواریم این مسیر دشوار ملتهای مسلمانِ قیام کرده و آنهائی که این زمینه در آنها هست، انشاءالله ادامه پیدا کند و این مسیر هرچه کوتاهتر شود. نتیجه قطعی است؛ راه ممکن است طولانی باشد، ممکن است کوتاه باشد. امروز آمریکائیها به کمک صهیونیستها، به کمک برخی از همپیمانان و مزدوران خودشان در منطقه تلاش میکنند این انقلابها را منحرف کنند، بر اینها مسلط شوند، بر روی امواج اینها سوار شوند؛ لیکن فایدهای ندارد. البته برای ملتها دردسر درست میکنند - این دردسرها طبیعی است - اختلاف ایجاد میکنند؛ ما همهی این چیزها را تجربه کردهایم. در انقلاب ما هم اختلاف ایجاد کردند، نفوذ پیدا کردند، اقوام را به جان هم انداختند، درگیریهای داخلی درست کردند، یک دشمن خارجی را تحریک کردند که به ما حملهی نظامی کند، لشکرکشی کند؛ اینها همه اتفاق افتاد، اما ملت ایستاد، راه را با قدرت ادامه داد، بر همهی اینها فائق آمد، بعد از این هم فائق خواهد آمد. بنابراین، این مشکلات هست. امروز مشاهده میکنید در مصر، در جاهای دیگر، اختلافات داخلی ایجاد میکنند، درگیری ایجاد میکنند، یقیناً سلسلهی ترورها و فتنهانگیزیها را به راه خواهند انداخت. علاج عبارت است از همین بیداری مردم، بیداری نخبگان؛ نخبگان علمی، نخبگان سیاسی، مسئولان دلسوز و علاقهمند به سرنوشت کشور. اینها باید بیدار باشند، مراقبت کنند و انشاءالله کار به بهترین وجهی ادامه پیدا خواهد کرد. این همان ادامهی بعثت پیغمبر و حرکت نبوی است که امروز به این شکل دارد خود را نشان میدهد. ملتهای مظلوم دنبال کرامت خودشان هستند؛ همان عزت و کرامتی که یکی از پایههای دعوت پیغمبر بود. در طول سالهای متمادی، دشمنان و مستکبران و اشغالگران و مداخلهگران، ملتهای ما را استثمار کردند؛ در عین حال آنها را تحقیر کردند، ذلیل کردند. ملتها وقتی که از اسلام بهرهمند باشند، عزتطلبند، کرامتطلبند. این همان حرکت اسلامی است. حرکت اسلامی معنایش این است. ما ملتهای مسلمان باید هشیار باشیم. نخبگان کشورهای اسلامی باید بیدار باشند؛ خودشان را سرگرم بگومگوهای بیمورد و کماهمیت نکنند؛ اختلافات مذهبی، اختلافات قومی، اختلافات سلیقهای و بحثهای حاشیهای را وارد نکنند. آنچه که در این منطقه دارد اتفاق میافتد، عظمتش بیش از این حرفهاست. ما ملت ایران هم خوشحال و خوشوقتیم از این که میبینیم ملتهای مسلمان دارند حرکت میکنند و آزادی و کرامت خودشان را به دست میآورند. از آغاز پیدایش و پیروزی این انقلاب در ایران، مواضع انقلاب نسبت به مسائل منطقه، حرکتهای منطقه، قیامهای منطقه، روشن بوده است. هر جائی که حرکت بر ضد استکبار است، بر ضد صهیونیسم است، بر ضد دولت غاصب صهیونیستی در کشور عزیز فلسطین است، این حرکت، حرکت مقبول و مورد حمایت و تأیید ماست. هر جا حرکت علیه آمریکاست، علیه این دیکتاتوریِ بینالمللی است - که امروز آمریکا یک دیکتاتوری بینالمللی به وجود آورده است - هر جا حرکت علیه دیکتاتوریهای داخلی است، برای احقاق حق ملتهاست، ما با آنها موافقیم. باید همه هوشیار باشند؛ هم ما هوشیار باشیم، هم ملتها هوشیار باشند؛ بدانند دسائس و حیلههای دشمنان متنوع است، پیچیده است. بصیرت را معیار کار خودمان قرار بدهیم. ملتها توجه داشته باشند؛ آمریکائیها و صهیونیستها و مزدورانشان و همراهانشان سعی میکنند انقلابها را منحرف کنند؛ کشورهائی را که در آنها بیداری به وجود آمده است، مورد توجه قرار میدهند؛ هرچه میتوانند، تلاش میکنند حرکت این ملتها را منحرف کنند. ملت مظلوم بحرین هم مثل ملت مصر است، مثل ملت تونس است، مثل ملت یمن است؛ آنجا هم قضیه همین است؛ تفکیک بین اینها معنا ندارد. ما میبینیم متأسفانه کسانی به جای اینکه به حرف دل ملتها توجه کنند، راهی را میروند، حرکتی را میکنند که دشمنان این ملتها این حرکت را دارند دنبال میکنند. امروز آمریکا برای شبیهسازی کاری که در مصر و در تونس و در یمن و در لیبی و امثال اینها انجام گرفته است، متوجه شده است که سوریه را - که در خط مقاومت است - دچار مشکل کند. ماهیت قضیه در سوریه با ماهیت قضیه در این کشورها متفاوت است. در این کشورها حرکت ضد آمریکا و ضد صهیونیسم بود، اما در سوریه دست آمریکا آشکار و مشهود است؛ صهیونیستها دنبال قضیه هستند. ما نباید اشتباه کنیم. ما نباید معیار را فراموش کنیم. آنجائی که حرکت ضد آمریکا و ضد صهیونیسم است، آن حرکت، حرکت اصیل و مردمی است؛ آنجائی که شعارها به نفع آمریکا و صهیونیسم است، آنجا حرکت انحرافی است. ما این منطق را، این بیان را، این روشنگری را حفظ خواهیم کرد. امسال سالگرد امام با یک حادثهی مهم دیگر نیز همراه و همزمان است و آن، بیداری اسلامی است؛ حادثه و حماسهای که امام بزرگوار ما انتظار آن را میکشیدند، آرزوی آن را داشتند و از آن خبر هم داده بودند. امام بزرگوار حرکت بیداری ملتهای مسلمان را پیشبینی میکرد و خداوند متعال تفضل فرمود، این پیشبینی به وقوع پیوست؛ همچنان که سقوط حکومت شوروی را پیشبینی کرد و خدای متعال آن را تحقق بخشید.
ولاً آنچه که در منطقهی شمال آفریقا و منطقهی ما اتفاق افتاده است، حوادث بسیار مهم و تاریخسازی است. آنچه در مصر اتفاق افتاد، آنچه در تونس اتفاق افتاد، این بیداری عظیمی که در کشورهای اسلامی اتفاق افتاده است، از آن حوادثی است که گاهی دو قرن، سه قرن میگذرد تا یک چنین حادثهای به وجود بیاید؛ از آن حوادث بسیار مهم و تأثیرگذار و تاریخساز است. البته ملت مصر موفق شد، ملت تونس موفق شد؛ بخصوص پیروزی انقلاب مصر، پیروزی بسیار درخشانی است؛ بسیار کار عظیمی است. در برخی کشورهای دیگر، مثل لیبی، مثل یمن، مثل مردم مظلوم بحرین، مبارزاتی دارد انجام میگیرد؛ هر کدام هم حکم خودش را دارد. آنجا هم حرکات مردم محکوم به پیروزی است؛ دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد. وقتی مردم بیدار شدند، وقتی یک ملت احساس قوت و قدرت و توانائی کرد، هیچ چیزی نمیتواند راه او را سد کند. البته دشمنان ملتهای مسلمان - یعنی نظام سلطه، آمریکای شیطان بزرگ، صهیونیستهای غدار و حیوانصفت - مشغول فعالیتند و دارند تلاش میکنند؛ میخواهند نگذارند این پیروزیها به کام مردم شیرین بیاید و به معنای واقعی کلمه به پیروزی نهائی برسد؛ اما اگر ما ملتهای مسلمان بیدار باشیم، به ندای قرآن - که ما را به صبر و استقامت و ثبات امر میکند، به ما امید میدهد - گوش کنیم، به خدای متعال سوء ظن نداشته باشیم، به وعدهی الهی امیدوار باشیم و برای آن تلاش و کار کنیم، بدون شک این ملتها به پیروزی میرسند. البته در لیبی سیاست دولتهای غربی این است که کشور لیبی را ضعیف کنند، کمخون کنند؛ سیاستشان این است که جنگ داخلی ادامه پیدا کند تا کشور از رمق بیفتد، بعد یا خودشان مستقیم یا غیرمستقیم بیایند امور آن کشور حساس را به دست بگیرند. کشور لیبی اولاً دارای منابع سرشار نفت است، ثانیاً یک قدمی اروپاست؛ بنابراین برای مستکبرین جهانی، برای آمریکا، برای کشورهای مستکبر در اروپای غربی بسیار مهم است؛ نمیخواهند آسان از او دست بردارند، میخواهند ضعیف کنند. اگر آن کشور را وا میگذاشتند، مردم میتوانستند غلبه کنند، حکومت مردمی و اسلامی بر سر کار میآمد، برای آنها خطری بود؛ لذا میخواهند نگذارند این اتفاق بیفتد.
در یمن هم چیزی شبیه این است. یمن هم از لحاظ سوقالجیشی مهم است؛ از لحاظ همسایگی با بعضی از کشورهای مرتبط با آمریکا و جغرافیای سیاسی، بسیار مهم است؛ آنجا هم نمیخواهند بگذارند مردم به پیروزی برسند. سیاست آمریکا و غرب در این دو کشور این است که مردم به پیروزی نرسند. مردم بحرین هم در مظلومیت مطلق به سر میبرند. در آنجا هم به عنوان اینکه اینها شیعه هستند، میخواهند حرکت را حرکت طائفی و مذهبی معرفی کنند؛ در حالی که قضیه این نیست. البته مردم بحرین شیعهاند، در طول تاریخ شیعه بودند، اکثریت شیعهاند؛ اما مسئله، مسئلهی شیعه و سنی نیست؛ مسئله این است که این ملت، مظلوم است؛ از حقوق اولیهی یک شهروند در کشور خود، در خاک خود، در سرزمین خود محروم است. حق خود را مطالبه میکند، حق رأی دادن خود را مطالبه میکند؛ میگوید بتوانم رأی بدهم، بتوانم در تشکیل دولت و حکومت نقش ایفاء کنم؛ این که جرم نیست؛ این یک حق مشروع است. آن وقت آمریکائیهای دروغگوی ریاکار و خدعهگر که ادعای حقوق بشر و ادعای دموکراسی میکنند، در قضیهی بحرین اینجور علیه مردم وارد میدان میشوند. البته انکار میکنند، میگویند ما نیستیم، سعودیها هستند؛ اما سعودیها بدون چراغ سبز آمریکا نمیتوانستند وارد بحرین شوند و اینجور حوادث تلخ و خونبار را در بحرین به وجود بیاورند. لذا آمریکائیها هم مسئولند. دو سه نکته را عرض بکنم؛ وقت تمام شده است و گذشته است. نکتهی اول این است که شاخص عمده در حرکت مردمیِ این کشورها سه چیز است: یکی اسلامی بودن، یکی ضد آمریکا و صهیونیست بودن، و یکی مردمی بودن. این شاخص در همهی این کشورها مشترک است. ملت مصر که یک ملت شاخص در دنیای عرب و دنیای اسلام است، ملتی است که این نهضت را به راه انداخته است، این انقلاب را در کشور خودش به وجود آورده است، هم اسلامی است، هم مردمی است، هم صریحاً ضد آمریکا و ضد صهیونیستی است. بقیهی کشورها هم همین جور. موضع ما در مقابل این حرکتهای مردمی روشن است: هر جا حرکت اسلامی است، مردمی است، ضد آمریکائی است، ما با این حرکت همراهیم؛ اما اگر در جائی ببینیم با تحریک آمریکائیها، با تحریک صهیونیستها، یک حرکتی به راه افتاده است، با آن حرکت همراهی نمیکنیم. ما با حرکتهای ضد آمریکائی و ضد صهیونیستی همراهیم. آنجائی که خود آمریکا و خود صهیونیستها وارد میدان میشوند تا یک رژیمی را ساقط کنند، تا یک کشوری را اشغال کنند، آنجا ما نقطهی مقابل حرکت آمریکائیها قرار میگیریم. آمریکا نمیتواند به نفع ملتهای این منطقه فکری بکند و کاری بکند؛ هر کاری میکنند و هر کاری تا امروز کردند، بر علیه ملتهای این منطقه بوده است. این موضع ماست. نکتهی دوم: این کشورهائی که بحمداللَّه به پیروزی رسیدند - مخصوصاً مصر که کشوری بزرگ و دارای میراث غنی اسلامی و معنوی و فرهنگی است - باید مراقب باشند؛ دشمن از در بیرون رفته است، از پنجره برنگردد. این کمکهائی که میگویند آمریکا ممکن است به مصر یا به هر کشور دیگری بکند، خودش مایهی گرفتاری است. آمریکائیها از راه همین کمکها و همین دلارهاست که تسلط خود را بر کشورها تحکیم میکنند، توقعات خودشان را تحمیل میکنند؛ ملتی که آزادی به دست آورده است، او را دوباره در زیر پنجهی اقتدار ظالمانهی خود قرار میدهند. همه باید بیدار باشند. البته ملت مصر بیدارند. این حرکت عظیمی که ملت مصر در اعتراض به موضع رژیم قبلی مصر در زمینهی فلسطین و غزه و گذرگاه رفح انجام دادند، حرکت بسیار باارزشی بود؛ باید ادامه پیدا کند. مصر کشور تأثیرگذاری در دنیای عرب است؛ به همین مناسبت هم بود که آن کسانی که میخواستند کشورهای عربی را در مقابل رژیم غاصب صهیونیست به زانو دربیاورند، رفتند سراغ مصر. پیمان ننگین کمپدیوید را در مصر تحمیل کردند. بعد از قبول پیمان کمپدیوید در مصر بود که بتدریج کشورهای دیگر عرب هم تسلیم شدند، در مقابل آمریکا خاشع شدند؛ مسئلهی فلسطین از صحنهی تصمیمگیری کشورهای عربی بکلی خارج شد. باید مراقب باشند. روی مصر حساسند. یک روز بعد از دوران جمال عبدالناصر که غربیها و استکبار رانده شده بودند، دوباره برگشتند؛ این تجربه نباید در مصر تکرار شود. ملت مصر بیدارند، هوشیارند و امیدواریم خداوند به آنها در این زمینه هم کمک کند. نکتهی دیگر این است که این سرکوبها فایدهای ندارد. ملتها بالاخره وقتی بیدار شدند، وقتی قدرت خودشان را شناختند، این راه را دنبال خواهند کرد و انشاءاللَّه حرکت ملتهای منطقه - چه در آن کشورهائی که امروز حرکت هست، چه آن کشورهائی که بالقوه در آنها این حرکات وجود دارد - به پیروزی خواهد رسید. مردم در این کشورها پیروز خواهند شد، منتها باید مراقب حرکات تفرقهافکنانهی دشمنان باشند. امروز، هم در مصر، هم در تونس، در شمال آفریقا و در سایر کشورهای اسلامی، دشمنان در پی ایجاد تفرقهاند. بخصوص چون ایران اسلامی کانون حرکت در مقابل استکبار است، میخواهند بین ایران اسلامی و کشورها فاصله بیندازند؛ فاصلههای قومی، فاصلههای مذهبی. حتّی در داخل خود این کشورها میخواهند تفرقه ایجاد کنند. امروز در مصر کسانی از این گروههای تکفیری و وهابی و اینها تلاش میکنند به بهانههای مختلف بین مردم مصر با یکدیگر هم اختلاف بیندازند؛ باید در مقابل این اختلافافکنیها هوشیار بود. دشمن یک سناریوی جامع و سر و ته داری را برای نظام اسلامی و برای حرکت اسلامی و بیداری اسلامی تدارک دیده است. خوشبختانه ما کفایت برخورد با این سناریو را داریم؛ در این تردیدی نیست. این را من با قاطعیت عرض میکنم: با مایههای اعتقادی و فلسفی و عقیدتیِ غنی و قویای که در بین ما بالفعل وجود دارد - حالا آن کارهای بالقوه به جای خود - با نیروی انسانیِ علاقهمند و کارآمد، این کفایت در نظام جمهوری اسلامی هست که در مقابل این هجمه مقابله کند؛ همچنان که در طول این سی و دو سال، جمهوری اسلامی این کفایت را نشان داده. در این سی و دو سال بیکار که نبودند. مرتباً تلاش شده، مرتباً فکر شده، به قول خودشان اتاقهای فکرشان مشغول کار بوده است. پول خرج کردهاند، مرتباً طرح بیرون دادهاند، آدم معین کردهاند، مأمور گذاشتهاند، رفت و آمد کردهاند؛ در زمینههای دیپلماسی هرچه توانستهاند، کردهاند؛ ولی خب، نتیجه این شده است که جمهوری اسلامی جلو آمده، آنها عقب رفتهاند.
درست است که یک ملت با همهی قدرت وارد میدان شد و کار بزرگی انجام داد و پیروز شد و نظام تشکیل داد، اما غریب هم بود. این ملت هنوز هم غریب است. این ملت با غربت این کار را انجام داد، غریبانه این راه دشوار را پیمود؛ خسته نشد، دلزده نشد، افسرده نشد، ناامید نشد، ترسیده نشد؛ پیش رفت. امروز آثار کارهای او، نشت این حرکت عظیم و انگیزهی بزرگ او در دنیا دارد تدریجاً محسوس و دیده میشود.
من به شما عرض بکنم؛ فقط این نیست که در کشورهای شمال آفریقا و منطقهی غرب آسیا که امروز ما در آنجا قرار داریم، حرکات بیداریای به وجود آمده باشد؛ این حرکت بیداری تا قلب اروپا خواهد رفت. آن روزی پیش خواهد آمد که همین ملتهای اروپائی علیه سیاستمداران و زمامداران و قدرتمندانی که آنها را یکسره تسلیم سیاستهای فرهنگی و اقتصادی آمریکا و صهیونیسم کردند، قیام خواهند کرد. این بیداری، حتمی است. حرکت ملت ایران، امتداد و عمقش اینهاست؛ حرکت عظیمی است. خب، اگر بخواهید این حرکت با همین شتاب و با همین رفتار تداوم پیدا کند و اثربخش باشد، بایستی خودمان را بسازیم. ما باید »کزبر الحدید« باشیم؛ مثل پارههای فولاد. ایمانمان را تقویت کنیم؛ بصیرتمان را زیاد کنیم؛ آگاهیمان را بیشتر کنیم؛ دانشمان را روزبهروز پیش ببریم؛ استعدادهائی را که خدای متعال در درون ما قرار داده، شکوفا کنیم؛ دست اتحاد و وحدتی که به هم دادیم، محکم نگه داریم، بفشریم؛ اینها لازم است. امروز به برکت اسلام، به برکت انقلاب اسلامی، به برکت بیداری عمومی اسلامی، یک حوادثی در منطقه دارد اتفاق میافتد. مطمئناً این بیداری مردم به نتیجه خواهد رسید؛ همچنان که تا امروز، تا این ساعت، در نقاطی به نتیجه رسیده است. عزم مردم، ایمان مردم، آمادگی مردم برای فداکاری، هرچه بیشتر ادامه پیدا کند، احتمال پیروزی آنها بیشتر خواهد شد. این، آن چیزی است که استکبار، آمریکا و صهیونیستها نمیخواهند اتفاق بیفتد؛ نمیخواهند مردم ایستادگی کنند. آمریکا در این قضایا غافلگیر شد، ضربه به او ناگهانی وارد شد؛ صهیونیستها همین جور، دولتهای مستعمرِ پرمدعای اروپائی همین جور - اینها غافلگیر شدند - اما میخواهند هر جور ممکن است، بر صحنه مسلط شوند. البته خوشبختانه تا حالا نتوانستهاند؛ در یکی دو کشور که اصلاً نتوانستند، در یکی دو کشور دیگر هم دارند تلاش میکنند. مطمئناً این بیداری چیزی نیست که تمام بشود؛ این حرکت مردم به سمت جلو چیزی نیست که به عقب برگردد. هر کاری بکنند، این حرکت نهایت خوبی دارد به نفع مردم و به زیان قدرتها. البته ملتها باید بهوش باشند، بدانند که دشمن کمینکرده است.
حوادثی که اخیراً در منطقه اتفاق افتاده است - حوادث مصر، تونس، لیبی، بحرین - حوادث بسیار مهمی است. یک تحول بنیانی دارد در این منطقهی اسلامی و عربی انجام میگیرد؛ این نشانهی بیداری امت اسلام است. همین چیزی که دهها سال است شعار آن در جمهوری اسلامی داده میشود، امروز در متن زندگی این کشورها دارد خود را نشان میدهد.
دو خصوصیت در این تحولات وجود دارد: یکی عبارت است از حضور مردم، و دیگری عبارت است از سمت و سوی دینی در این حرکتها. این، دو عنصر اساسی است. حضور مردم با جسم خودشان؛ همان اتفاقی که در انقلاب اسلامی افتاد. احزاب و پشت میز نشینها و برج عاج نشینها و تحلیلگرهای ذهنی هیچ کاری نتوانستند انجام دهند. هنر بزرگ امام بزرگوار ما این بود که توانست مردم را وارد صحنه کند. وقتی مردم به عرصه آمدند، جسم خودشان را، دل خودشان را، نیت و همت خودشان را وارد عرصه کردند، گرههای کور باز شد، راههای بنبست گشوده شد. امروز همین اتفاق دارد در کشورهای دیگر میافتد. در مصر یا در تونس مردم آمدند وارد صحنه شدند؛ والّا روشنفکران و برج عاج نشینها همیشه بودند، همیشه هم حرف میزدند؛ خیلی از اوقات هم مردم را دعوت میکردند، کسی به حرف آنها چندان توجهی نمیکرد. اینجا خود مردم وارد صحنه و عرصه شدند و گرایش و جهتگیری آنها هم جهتگیری دینی است؛ یعنی نماز جمعه است، نماز جماعت است، نام خداست، علمای دینند، افراد مبلّغ دین و بنیانگذاران تفکر نوین دینی در بعضی از کشورها هستند. اینها وارد میدان شدند، لذا مردم هم آمدند توی صحنه. این، خصوصیت این قضیه است. چرا آمدند؟ آن چیزی که آنها را کشاند، به صورت واضحی مسئلهی عزت و کرامت انسانی آنها بود. آنچه که من به طور قاطع عرض میکنم، این است که به توفیق پروردگار یک حرکت جدیدی در این منطقه آغاز شده است. این حرکت، حرکت ملتهاست؛ حرکت امت اسلامی است؛ حرکت با شعار اسلام است؛ حرکت به سمت اهداف اسلامی است؛ نشاندهندهی بیداری عمومی ملتهاست و طبق وعدهی الهی، این حرکت قطعاً و یقیناً به پیروزی خواهد رسید. ملت ایران سرافراز است، مفتخر است و خرسند است که آغازکنندهی این راه بوده است و ایستادگی و استقامت کرده است. نسل جوانِ امروز که روی کار آمدند، انقلاب را ندیدند؛ اما از انقلابیونِ آن روز اگر محکمتر نباشند، کمتر نیستند.
امروز دنیا در زیر بار سنگین تحمیلات ناشی از تمدن مادی به ستوه آمده است و دنبال راه نجاتی میگردد. آنچه که شما امروز از بیداری اسلامی در برخی از کشورهای اسلامی مثل مصر و تونس ملاحظه میکنید، یک نشانه و نمونهای از بهستوهآمدگی بشریت است. وقتی شیاطین بر زندگی مردم غالب میشوند - که شیاطین انس از شیاطین جن خطرناکترند - مستکبران عالم که در زندگی اجتماعی مردم، زندگی خصوصی مردم، در اقتصاد مردم، در فهم و بینش مردم دخالت میکنند و آنها را به راههای بیراهه میکشانند، زندگی فضای تاریک پیدا میکند و این فضای سنگین و تاریک با فطرت انسانها ناسازگار است و بالاخره فطرت انسان بیدار میشود؛ این آن چیزی است که امروز دارد در دنیا اتفاق میافتد. دنیای غرب هم که اسیر چرخ و پر تسلط قدرت مادی است، امروز به ستوه آمده است. ما مسلمانها اگر میتوانستیم اسلام را درست معرفی کنیم، اگر میتوانستیم رفتار خودمان را منطبق با اسلام کنیم، مطمئن باشید دنیا به اسلام یک گرایش همگانی و عمومی پیدا میکرد. ضعف در ماست، اشکال در ماست و ما اولین مخاطبان قرآن و پیام پیغمبر هستیم. بایستی خود را اصلاح کنیم، باید خود را درست کنیم.
امروز به برکت اسلام ملتها بیدار شدهاند؛ این بیداری را در سطح دنیای اسلام انسان میتواند مشاهده کند. اولین اثر این بیداری، ابراز بیزاری از حضور مستکبرین در این منطقه است. آمریکائیها، سیاستهای آمریکائی، با تبلیغات فراوان تلاش میکنند که خود را از تیررس حرکت عظیم مردم که امروز در بعضی از کشورهای اسلامی مشاهده میشود، دور نگه دارند؛ لیکن این ممکن نیست. این حرکتها در درجهی اول، علیه سلطهی استکبار بر این منطقه است. آن چیزی که ملتها را تحقیر کرده است، سلطهی استکبار است؛ آن چیزی که موجب شده است ملتهای مسلمان با یکدیگر دست برادری ندهند، یکدیگر را فهم نکنند، نیروهای خود را بر روی هم نگذارند و امت اسلامی به معنای واقعی شکل پیدا نکند، دسائس و دخالتهای استکبار در این منطقه است؛ این باید جمع شود. ملتها باید از دخالت و تسلط استکبار خلاص شوند و نجات پیدا کنند؛ این کلیدِ حل مشکلات این منطقه است. گرفتاریهای مردم و ملتها، گرفتاریهای دولتها - دولتهائی که با مردم خودشان، با ملتهای خودشان فاصله پیدا کردند - به خاطر حضور قدرتهای مستکبر و در رأس آنها آمریکاست. علاج مشکلات این منطقه به این است که ملتها به خود بیایند، دولتها به خود بیایند؛ شیطان بزرگ را از دخالت و تصرف در سرنوشت ملتهای خودشان کنار بگذارند و دور کنند. سیاستهای خاورمیانهای آمریکا در این منطقه، موجب مخالفت ملتها با دولتهای خودشان شده است؛ بین ملتها و دولتها شکاف افتاده است. اگر چنانچه ملتها با دولتها همراه باشند، هیچ قدرتی قادر نیست بر کشورها تسلط پیدا کند؛ هیچ قدرتی نمیتواند در مقابل ملتها مقاومت کند. آنچه امروز در بعضی از کشورهای اسلامی اتفاق افتاده است، حضور ملتها در منطقه است، در صحنهی مبارزه است، در میدان مبارزه است. وقتی ملتها در صحنه حاضر میشوند، تیغ قدرتها کُند میشود. قدرتها نمیتوانند به ملتها زور بگویند. افرادی را از نزدیکان خودشان، کسانی را از مزدوران خودشان بر مردم مسلط میکنند، آنها به مردم زور میگویند. ملتها وقتی آمدند توی صحنه، پشت دولتها محکم میشود؛ اگر با ملتهای خودشان همراه باشند. این، علاج مشکلات این منطقه است. امروز دولت جعلی صهیونیستی در این منطقه مثل یک غدهی سرطانی است که منطقه را دچار بیماری و آفت کرده است. همهی سعی استکبار این است که این غدهی سرطانی را در منطقه حفظ کند. وجود این غدهی سرطانی در این منطقه، مایهی جنگ و اختلاف و دودستگی و سیاستهای غلط در این منطقه شده است. برای اینکه این را نگه دارند و پایگاه خودشان را در منطقه حفظ کنند، همهی توان خودشان را به کار میبرند. این همان چیزی است که امروز آثار و نتائج آن را مشاهده میکنیم و آن، عکسالعمل ملتهاست. ملتها وقتی بیدار شدند، این وضعیت را تحمل نمیکنند. ما معتقدیم حرکتهائی که امروز در بعضی از کشورهای اسلامی مشاهده میشود، عکسالعمل و واکنش ملتهاست به تحقیر طولانیای که قدرتهای استکباری نسبت به اینها روا داشتهاند. امروز فرصتی پیدا کردهاند، آمدهاند توی میدان. وظیفهی عالمان دین، نخبگان سیاسی، نخبگان علمی و دانشگاهی خیلی سنگین است. امروز مردم در این کشورها احتیاج دارند به هدایت این نخبگان؛ چه نخبگان سیاسی، چه نخبگان علمی، چه دانشگاهی و چه دینی. وظیفهی سنگینی بر عهدهی اینهاست. اینها باید نگذارند دستگاه استکبار با وسائل گوناگونی که دارد، این حرکت عظیم ملتها را مصادره کند، قیام مردم را از آنها سرقت کند؛ باید مراقب باشند. اینها باید مردم را به سمت اهداف عالیهای که برای هر کشوری این اهداف، اهداف و آرمانهای والاست، هدایت کنند. اگر این شد، آیندهی این منطقه، آیندهی روشنی است؛ آیندهی امت اسلامی، آیندهی روشنی خواهد بود. ما در دنیا یک میلیارد و نیم جمعیتیم و در حساسترین نقاط از لحاظ موقعیت سوقالجیشی، از لحاظ امکانات طبیعی و منابع زیرزمینی قرار گرفتیم؛ اما دیگران بر ما حکومت میکنند، دیگران دارند سرنوشت ما را معین میکنند، نفت ما را دیگران تکلیفش را معین میکنند، دیگران برای حکومتهای ما تکلیف معین میکنند. این وضعیت باید دگرگون شود و بلاشک دگرگون خواهد شد؛ که امروز نشانههای آن دیده میشود. این همان بیداری اسلامی است به برکت اسلام. امروز خاورمیانه بیدار شده است، دنیای اسلام بیدار شده است. سالهای سلطهی قدرتمندانِ دور از این منطقه - که به خاطر وجود منابع عظیم این منطقه هجوم آوردند و دوران استعمار و استعمار نو و استعمار بالاتر از نو را تجربه کردند - دارد به پایان میرسد؛ این یک واقعیتی است. یک روزی در منطقهی ما این دو قدرت بزرگی که آن روز بودند - یعنی آمریکا و شوروی سابق - بر همهی امور سیاسی این منطقه مسلط بودند. یک بخشی مربوط به چپ بود، یک بخشی مربوط به راست بود؛ با هم اختلاف و دعوا، بعد هم یک وقتی با هم میساختند - در رأس، قدرتهای پشت سر اینها، آمریکا و شوروی با هم میساختند - یکهو میدیدیم مصر را فروختند! کمااینکه در یک دورهای فروختند. در واقع جنگ بین دو اردوگاه بود. بعد در بالا با هم نشستند پشت پرده مذاکره کردند، ملتها، زمامدارانشان، منافعشان، همه زیر پا له میشد.
امروز اینجوری نیست. امروز ملتهای منطقه افول تدریجی قدرتها را میبینند. و در این زمینه، پیشرو، ایران اسلامی است با پشتوانه و عقبهی عظیم فرهنگی و امکاناتی که در این کشور هست؛ آن هم ایران متکی به اسلام، که اسلام آمیخته است با جان و روح و فکر این ملت و این مجموعه. این را بایستی نگه داشت؛ این خیلی باارزش است. هر بخشی هم نقشی دارد. ارتش نقش مختص خود را دارد. در میان ارتش، نیروی هوائی نقش ویژهی خود را دارد. دههی فجر و بیستودوم بهمنِ امسال یک شور و حال دیگری دارد؛ زیرا مردم پس از سالها مجاهدتِ خود مشاهده میکنند که انعکاس صدای آنها، فریاد مظلومانه و قدرتمندانهی آنها امروز در مناطق دیگری از دنیای اسلام با قوّت و قدرت شنیده میشود.
حوادث امروز شمال آفریقا، کشور مصر، کشور تونس، برخی کشورهای دیگر، برای ما ملت ایران معنای دیگری دارد، معنای خاصی دارد؛ این همان چیزی است که همیشه به عنوان حدوث بیداری اسلامی، به مناسبت پیروزی انقلاب بزرگ اسلامی ملت ایران گفته میشد؛ امروز خودش را دارد نشان میدهد؛ لذا این دهه مهم است. گسترش موج بیداری اسلامی در دنیای امروز، حقیقتی است که فردای نیکی را به امت اسلامی نوید میدهد. از سه دهه پیش که با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی، این خیزش پرقدرت آغاز شد، امت بزرگ ما بیوقفه پیش رفته، موانعی را از سر راه برداشته و سنگرهایی را فتح کرده است. پیچیدهترشدن شیوههای دشمنی استکبار و تلاش پرهزینهای که در مقابله با اسلام میکند نیز به دلیل همین پیشرفتها است. تبلیغات وسیع دشمن در جهت اسلامهراسی، تلاش شتابزدهای که برای ایجاد اختلاف میان فرقههای اسلامی و برانگیختن تعصبهای فرقهای میکند، دشمنتراشیهای کاذب از شیعه برای سنی و از سنی برای شیعه، تفرقهافکنی میان دولتهای مسلمان و کوشش برای تشدید اختلافات و تبدیل آن به دشمنیها و معارضههای لاینحل، استفاده از سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی برای تزریق فساد و فحشاء میان جوانان، همه و همه واکنشهای سرآسیمهگون و آشفته در برابر حرکت متین و گامهای استوار امت اسلامی به سوی بیداری و عزت و آزادگی است.
امروز برخلاف سی سال پیش، رژیم صهیونیستی دیگر یک هیولای شکستناپذیری نیست؛ برخلاف دو دهه پیش، آمریکا و غرب تصمیمگیران بی چون و چرا در خاورمیانه نیستند؛ بر خلاف ده سال پیش فنآوری هستهای و دیگر فنآوریهای پیچیده برای ملتهای مسلمان منطقه، دور از دسترس و افسانهگون به شمار نمیرود. امروز ملت فلسطین، قهرمان مقاومت است، ملت لبنان به تنهایی شکنندهی هیبت پوشالی رژیم صهیونیستی و فاتح جنگ 33 روزه است و ملت ایران پرچمدار و خطشکن حرکت به سمت قلهها است. امروز آمریکای مستکبر، فرمانده خودخواندهی منطقهی اسلامی و پشتیبان اصلی رژیم صهیونیستی، در باتلاقی که خود در افغانستان پدید آورده گرفتار است؛ در عراق با همهی جنایتهایی که به مردم آن کشور وارد کرده، در حال منزوی شدن است؛ در پاکستان مصیبتزده از همیشه منفورتر است. امروز جبههی ضداسلام که دو قرن بر ملتها و دولتهای اسلامی تحکمی ظالمانه میکرد و منابع آنان را به یغما میبرد، شاهد زوال نفوذ خود و ایستادگی دلیرانهی ملتهای مسلمان در برابر خود است و در نقطه مقابل، حرکت بیداری اسلامی در حال پیشروی و عمقیابی روزافزون است. شک نکنید که فردای ملت ایران و امت اسلامی از امروز بمراتب بهتر است. همان مقداری که فاصلهی بین سی سال پیشِ ملت ایران و امروز است - یعنی اول انقلاب تا امروز - ببینید ملت ایران در همهی عرصههای سیاسی و علمی و اجتماعی و غیره چقدر پیشرفت کرده است؛ بدانید فاصلهی بین پیشرفتِ سالهای آینده با امروز، از این هم بیشتر خواهد بود. ملت روزبهروز پیشرفت خواهد کرد. حرکت ملت ایران در همهی عرصهها حرکت توقف ناپذیری است و انشاءاللَّه بر خط درست و صراط مستقیم هدایت الهی و اسلامی و قرآنی پیش خواهد رفت. آیندهی ملت ایران، آیندهی روشنی است؛ و این بر دنیای اسلام و بر امت اسلامی اثر خواهد گذاشت و انشاءاللَّه ملتهای مسلمان را روزبهروز بیدارتر خواهد کرد.
خوشبختانه حوادث بیدارکنندهای هم وجود داشته است و دارد. این حوادث گوناگون، هجمههای مختلف، همین حادثهی ننگین اهانت به قرآن شریف و عزیز در کشور آمریکا، حوادث بیدار کننده است؛ اینها آن زنگهائی است که میخورد تا انسان در خواب غفلت فرو نرود، خواب انسان سنگین نشود، از پیرامون خود غافل نشود؛ این نعمت بزرگی است. ما در طول تاریخ و در طول انقلاب از اینگونه حوادث داشتیم و افراد مؤمن و بصیر و هوشیار از این استفاده کردند؛ از دشمنی دشمنها استفاده کردند.
معروف بود، ما شنیده بودیم - حالا من یادم نیست جائی هم این را خواندهام یا نه، اما از قدیم در دهنها بود - که این کتاب «فجر الاسلام» را که احمدامین مصری نوشت که تهمتهای زیادی و اهانتهای زیادی در این کتاب به شیعه کرده است - که بعد هم «ضحی الاسلام» و «ظهر الاسلام» و «عصر الاسلام» را نوشت و همین طور در همهی اینها همین اهانتها تکرار شده - وقتی منتشر شد، موجب شد که تعدادی از بزرگان و روشنفکران حوزهی علمیهی نجف به فکر بیفتند و پاسخ عملی بدهند. لذا مرحوم آشیخ آقا بزرگ تهرانی کتاب «الذّریعة» را نوشت؛ مرحوم سید محسن جبل عاملی کتاب «رجال» معروف خودش را و «اعیان الشیعة» را نوشت؛ مرحوم صدر کتاب «تأسیس الشیعة لفنون الاسلام» را نوشت؛ اینها دفاع کردند، دفاع عملی. یعنی یک کتاب سیصد چهارصد یا دویست سیصد صفحهایِ فجر الاسلام موجب شد که چند دائرةالمعارف بزرگ در شیعه به وجود آمد. این، زنگ بیدارباش بود؛ خورد، این طرف بیدار شد و کاری که باید بکند، انجام داد. امروز، همهی وسائل ارتباطی را به کار گرفتند؛ وسائل سیاسی را به کار گرفتند؛ وسائل فرهنگی را به کار گرفتند؛ وسائل اقتصادی را به کار گرفتند، برای اینکه تحریمها در حق ایران کهنه نشود و وسط راه از کار نیفتد. دولت آمریکا یک مأمور عالیرتبهی اقتصادی و پولی خودش را مخصوصاً مأمور این کار کرده که این همین طور وظیفهاش این است که کمیتههائی را هدایت کند، به این طرف و آن طرف دنیا مسافرت کند، با سران و رهبران کشورها تماس بگیرد و دائم کشورهای دیگر را علیه ایران وادار کنند. این بیشفعالیِ نظام استکبار و جبههی مقابل نظام اسلامی، امروز به نظر من بارزترین حوادث است.
خب، انسان از این حادثه، چند نکته را استفاده میکند. نکتهی اول این است که این، ناشی از قدرت روزافزون بیداری اسلام است. اینی که انسان میبیند طرف - حریف - دستپاچه شده، تلاش میکند، سراسیمه شده، به این در میزند، به آن در میزند، این فعالیت را میکند، آن را میبیند، این را میبیند؛ این پیداست که این طرفِ قضیه، قدرتی پیدا کرده است که او را مرعوب کرده، به هراس انداخته و سراسیمه کرده. اگر ما ضعیف بودیم، اگر ما آسیبپذیر بودیم، اگر میتوانستند با یک ضربت، ما را به زانو در بیاورند، این همه تلاش لازم نبود. این تلاش، نشانهی اقتدار این طرف است؛ و واقع قضیه هم همین است. حوادثی از قبیل آنچه در این مدت برای ما اتفاق افتاده است - چه قطعنامهی 1929، چه این مسئلهی اهانت به قرآن کریم، چه اظهارات صریحاً خصمانهای که علیه جمهوری اسلامی میکنند، چه آنچه که در سال 88 گذشت، که این هم بلاشک و به طور واضح دست دشمنان مستکبر در این جریان عیان بود - اینها همهاش به خاطر این است که آن طرف احساس میکند که این طرف قوی شده است. این قدرت و قوّت و استحکامی که در این طرف به وجود آمده، آن طرف را میترساند. این در اظهارات خودشان هم هست و دارند میگویند: اگر این کار را نکنیم، ایران قدرت اول خاورمیانه میشود؛ اگر این کار را نکنیم، نفوذ ایران در خاورمیانه زیاد میشود؛ از این حرفها میزنند. این نکتهی اول.
نکتهی دوم این است که این حوادث باید ما را بیدار نگه دارد. باید چرت نزنیم، باید نخوابیم؛ خوابمان نبرد. اگر این حوادثی که من ترسیم میکنم، این قوّت و قدرت و استحکام روزافزونی که در جبههی اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی مشاهده میشود، ما را خاطرجمع کرد، بیدغدغه کرد، موجب خوابآلودگی ما شد، موجب غرور و غفلت ما شد، خواهد شد خطر؛ این خطر است. باید این زنگ بیدارباش همیشه در چشم ما باشد. ملت ما بیدار است؛ ملت ما متحد است؛ ملت ما مسائل جهانی را با علاقه و دلسوزی دنبال میکند؛ به مسائل دنیای اسلام میپردازد؛ دربارهی آنها موضع میگیرد، که یک نمونهی از آن، همین راهپیمائی عظیم روز قدس است که در سرتاسر کشور - در همهی شهرها، در بسیاری از روستاها حتی - مردم اجتماع کردند، راه افتادند، شعار دادند به نفع برادران مسلمانشان که هرگز آنها را نه دیدهاند و نه از نزدیک میشناسند؛ لکن مسئلهی آنها را مسئلهی خودشان به حساب میآورند. این به برکت ایمان است؛ به برکت بیداری اسلامی است. و این، آن راهی است که امام بزرگوار ما - که رحمت و رضوان خدا بر او باد - پیش پای ما گذاشت و ما این راه را طی میکنیم و تهدیدها و مخالفتها و خصومتها و غرضورزیها و نانجیبانه عملکردنهائی که انسان مشاهده میکند در بخشهای مختلف آن جبههی گسترده، نخواهد توانست این ملت را از این راه باز بدارد.
وضع دنیا عوض شده است؛ ملتها بیدار شدهاند؛ خوشبختانه این بیداری در ملتهای مسلمان بیشتر است؛ ملتهای مسلمان، حکومتهای مسلمان، اهمیت اسلام و عظمت اسلام و عظمت این تکیهگاه مورد اعتماد و قابل اطمینان را دارند درک میکنند. امروز بیداری اسلامی در دنیای اسلام موجب شده است که قدرتها دیگر آن توانائی گذشته را نداشته باشند. وضع آمریکا امروز با گذشته فرق کرده است. قدرتهای بعد از آمریکا هم وضعشان همین جور است؛ معلوم است. ملتهای مسلمان باید راه توحید را مغتنم بشمرند و وعدهی الهی را صادق بدانند. امروز سعادت مسلمانها در این است که بر محور اسلام با یکدیگر متحد شوند.
البته دشمنی هست و خواهد بود. هر جا بیداری بیشتر باشد، دشمنان بشریت احساس خطر بیشتری میکنند؛ لذا دشمنی بیشتری میکنند. ما معنای دشمنیهائی را که امروز با جمهوری اسلامی میشود، خوب میدانیم، خوب میشناسیم و علت این دشمنیها را میدانیم: چون جمهوری اسلامی پرچم بیداری ملتهای مسلمان را در دست گرفته است. چون جمهوری اسلامی ملتها و دولتها را به اتحاد و عزت دعوت میکند و میگوید ملتها و دولتها در سایهی اسلام عزت خودشان را قدر بدانند. دشمنی به خاطر این است؛ این را ما میدانیم. ما میدانیم که این دشمنیها ناکام خواهد شد؛ همچنان که تا امروز ناکام بوده است. سی و یک سال است که علیه جمهوری اسلامی تلاش میکنند، و سی و یک سال است که به فضل پروردگار جمهوری اسلامی روزبهروز ریشهدارتر و قویتر میشود. این روند همچنان ادامه خواهد داشت. دشمنی هرچه ادامه پیدا کند، مردم ما، مردم مسلمان، عقبههای مردمی در دنیای اسلام، بیشتر خود را باز خواهند یافت؛ بیشتر قدر خود را خواهند شناخت. امیدواریم که خداوند متعال به همهی دولتهای اسلامی و به همهی ملتهای اسلامی کمک کند که به خودشان اعتماد کنند، به خودشان تکیه کنند، از قدرتهای مستکبر نترسند؛ بدانند که این قدرتها نیرویشان رو به زوال است؛ نیروی جعلی و باطل است، و این باطل باقیماندنی نیست؛ آنچه که میماند، آن چیزی است که به سود بشریت است، به سود انسانهاست؛ «و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الأرض» این را باید به عنوان یک درسی، یک یادآوری و تذکر مهمی در ولادت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم) در ذهن خودمان نگه داریم، از آن درس بگیریم، از آن عبرت بگیریم، و نزدیک بشویم؛ همچنان که نزدیک هم شدهایم. امروز خوشبختانه فریاد رسای دفاع از اتحاد امت اسلامی و بیداری اسلامی در دنیای اسلام، در کشورهای مختلف، در میان ملتهای مختلف، انعکاسهای بسیار مطلوب و مثبتی داشته است. خدای متعال به حرف حق برکت میدهد؛ میرویاند نهالی را که در سرزمین حق نشانده شده است. این حرف، امروز در دنیا وقع دارد. امروز در دنیا پذیرش وجود دارد نسبت به این سخن حقی که جمهوری اسلامی با صدای رسا و با همهی وجود آن را بیان میکند. دولت، ملت، مسئولین، همه و همه در این مسائل اصولی، حرفشان یکی است، فریادشان یکی است. سخن جمهوری اسلامی در این زمینهها سخن واضحی است و بحمدالله انعکاس هم دارد.
ما هم باید بفهمیم؛ ما شیعیان هم باید بفهمیم؛ بدانیم سیاست استکبار امروز، جدا کردن شیعه از غیر شیعه است، جدا کردن گروههای مسلمان از یکدیگر و به جان هم انداختن گروههای مسلمان است. ما باید کمک نکنیم به این هدف؛ ما بایستی نگذاریم دشمن به این هدف برسد؛ هم ما موظفیم، هم غیر شیعه؛ آن کسانی که شیعه نیستند؛ جمعیتها و مذاهب غیر شیعه در اسلام. همه این را بدانند: امروز شیعه است که در ایران اسلامی، این پرچم اقتدار اسلامی و عزت اسلامی را بلند کرده است و بر روی دست گرفته و استکبار احساس عجز میکند؛ این یک واقعیت است؛ این یک واقعیت است. این توطئههائی که در این سی سال علیه نظام جمهوری اسلامی از سوی دشمنان گوناگون - البته در رأس آنها آمریکا و خبیثترین آنها انگلیس - انجام دادند، به خاطر این است که اینها مرعوبند؛ از حرکت اسلامی، از بیداری اسلامی، از به خود آمدن دنیای اسلام میترسند؛ میدانند که اگر دنیای اسلام به خود بیاید، توجه کند، احساس استقلال کند، احساس هویت کند، احساس عزت بکند، این منطقهی حساس دنیا که در اختیار مسلمانان است - که حساسترین مناطق دنیا، همین منطقهی مسلماننشین است - از تحت سیطرهی استکبار بیرون خواهد رفت؛ از این میترسند. چون میترسند، توطئه میکنند؛ ابزارهای گوناگون را به کار میگیرند. امروز سردمداران سیاستهای استکباری - آمریکا و صهیونیستها و بقیهی مستکبرین - همهی توان خودشان را به کار گرفتهاند، بلکه بتوانند ملت ایران را، نظام جمهوری اسلامی را منزوی کنند، بیاثر کنند؛ نتوانستهاند و به توفیق الهی، به فضل الهی، به حول و قوهی الهی باز هم نخواهند توانست.
مسلمانان سراسر جهان بیندیشند که فتنهها و جنگها، انفجارها و ترورها و کشتارهای کور که در سالهای اخیر در عراق و افغانستان و پاکستان به راه افتاده است، چگونه و کجا تدبیر و طراحی میشود؟ چرا تا پیش از ورود تحکمآمیز و مالکانهی ارتشهای غربی به سرکردگی آمریکا به این منطقه، ملتها شاهد این همه مصیبت و محنت نبودند؟ اشغالگران از سوئی نهضتهای مقاومت مردمی در فلسطین و لبنان و دیگر نقاط را تروریست مینامند و از سوئی تروریسم وحشی فرقهئی و قومی را میان ملتهای این منطقه سازماندهی و رهبری میکنند. منطقهی خاورمیانه و شمال آفریقا در دورانی طولانی و بیش از یک قرن، به دست دولتهای غربی انگلیس و فرانسه و دیگران و سپس به دست امریکا استثمار و اشغال و تحقیر شدند؛ منابع طبیعی آنان غارت و روحیهی آزادگی در آنان سرکوب شد و ملتهای آنان گروگان طمعورزی بیگانگان متجاوز شدند، و پس از آن که بیداری اسلامی و نهضتهای مقاومت ملتها، ادامهی آن وضع را برای ستمگران بینالمللی ناممکن ساخت و مسألهی شهادت و عروج الیالله و فیسبیلالله همچون عاملی بیبدیل در صحنهی جهاد اسلامی بار دیگر ظاهر شد، متجاوزان منفعل به شیوههای مزورانه روی آوردند و استعمار جدید را جایگزین روش گذشته کردند. ولی امروز دیو چند چهرهی استعمار، همهی توانائیهای خود را برای به زانو در آوردن اسلام به عرصه آورده است؛ از نیروی نظامی و مشت آهنین و اشغال صریح تا زنجیرهی اهریمنی تبلیغات و به کارگیری هزاران سامانهی دروغ پراکنی و شایعهسازی، و از سازماندهی دستجات ترور و آدمکشی بیرحمانه تا گسترش دادن ابزارهای فساد اخلاقی و تکثیر و ترویج مواد مخدر و تخریب عزم و روحیه و اخلاق جوانان، و از تهاجم همه جانبهی سیاسی به مراکز مقاومت تا برانگیختن نخوتهای قومی و تعصبهای فرقهئی و ایجاد دشمنی میان برادران.
پرچم اول که در حقیقت یک بعد از دعوت امام و نهضت امام است، مربوط به امت بزرگ اسلامی است. پرچم دوم هم اگرچه که مربوط به ملت ایران است، مربوط به ایران و ایرانی است، اما چون یک تجربهی عملی از تحرک حیاتبخش اسلام است، برای امت اسلامی امیدآفرین و حرکتساز است. چون این نهضت بزرگ در ایران تجربهی عملی بیداری اسلام و تحقق اسلام بود، بنابراین اگرچه که به طور مستقیم مربوط به ایران و ایرانی است، اما نتیجهی آن باز برای امت اسلام دارای ارزش و اهمیت است. من دربارهی هر دو بعد، مطالب کوتاهی را عرض میکنم.
در بعد اول که برافراشتن پرچم اسلام بود، این موجب شد که مسلمانان در همهی جای دنیا احساس هویت کردند؛ احساس شخصیت کردند. بعد از آنی که در طول سالهای متمادی کوشش شده بود که هویت اسلامی خرد شود، له شود، وقتی این انقلاب به وجود آمد، وقتی قامت برافراشتهی امام بزرگوار ما در منظر مردم مسلمان عالم پدیدار شد، همه احساس کردند که یک هویتی، یک شخصیتی، یک اصالتی پیدا کردهاند. همین موجب شد که در شرق و غرب دنیای اسلام نشانههای بیداری مسلمانان پدیدار بشود: ملت فلسطین بعد از دهها سال ناکامی جان گرفت؛ جوانان کشورهای عربی که بعد از شکست در سه جنگ که دولتهایشان با رژیم صهیونیستی داشتند و دلمرده و مأیوس بودند، دوباره روحیه گرفتند - اینها دیگر مربوط به دنیای اسلام است؛ مخصوص به مسائل کشور ما نیست - رژیم صهیونیستی که غدهی سرطانی در دل کشورهای اسلامی است و تا آن روز یک چهرهی شکستناپذیر از خود نشان داده بود و خیلیها در دنیای اسلام باور کرده بودند که رژیم صهیونیستی شکستناپذیر است، از دست جوانان مسلمان سیلی خورد؛ انتفاضههای فلسطینی شروع شد، ضربههای پیاپی بر رژیم غاصب وارد شد؛ چه در انتفاضهی اول، چه در انتفاضهی اقصی، چه در شکست و عقبنشینی نه سال قبل از لبنان، چه در جنگ سی و سه روزه و چه در سال گذشته در جنگ بیست و دو روزهی با مردم مظلوم غزه؛ همهی اینها ضرباتی بود که بر رژیم صهیونیستی وارد شد. این در حالی است که آن روزی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، رژیم صهیونیستی از نظر دولتهای مسلمان و ملتهای مسلمان، بخصوص ملتهای عرب، یک رژیم شکستناپذیر به حساب میآمد. این موجب شد که رژیم صهیونیستی عجالتا شعار از نیل تا فرات را کنار بگذارد و به دست فراموشی بسپرد. ملتهای مسلمان - از آفریقا تا شرق آسیا - به فکر ایجاد نظام اسلامی و حکومت اسلامی افتادند با فرمولهای گوناگون؛ نه لزوما با همان فرمول نظام جمهوری اسلامی ما؛ اما به فکر حاکمیت اسلام بر کشورشان افتادند. بعضی از کشورها موفق هم شدند؛ بعضی هم آیندهی نویدبخشی در انتظارشان هست از حرکتهای اسلامی. روشنفکران در دنیای اسلام با امید تازهای به میدان آمدند؛ همان شاعران و هنرمندان و نویسندگانی که با یأس حرف میزدند، احساس شکست میکردند، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بعد از حرکت عظیم امام بزرگوار و ایستادگیهای این ملت، روحیهیشان عوض شد، لحن کلامشان و شعرشان و قلمشان تغییر پیدا کرد؛ رنگ امید به خود گرفت. و این رشته سر دراز دارد. من همین جا به ملتهای مسلمان عرض میکنم اگر امروز شما میبینید که لحن دنیای غرب در برابر شما نرمتر شده است، این در نتیجهی همین بیداری عمومی و ایستادگی در دنیای اسلام است. وعدهی بیتخلف خداوند که پیروزی مؤمنان را وعده کرده است، تحقق پیدا نمیکند، مگر در صورتی که مؤمنان ایستادگی کنند، پافشاری کنند، جانفشانی کنند. همان مقداری که این ایستادگی دیده شد، ورق برگشت؛ دنیای اسلام در مقابل غرب از آن حالت تحقیرشدگی خارج شد. در گذشته، دنیای سلطه و قدرتمندان سلطهگر نسبت به کشورهای اسلامی به طور دلخواه تصمیمگیری میکردند؛ نه نظر ملتهای مسلمان و نه نظر دولتهای اسلامی را حتی سؤال هم نمیکردند. اگر نفت داشتند، برای نفتشان؛ اگر بازار داشتند، برای بازارشان برنامهریزی میکردند، تصمیم میگرفتند و آن تصمیم باید عمل میشد. با بیداری دنیای اسلام این وضعیت تا حد زیادی تغییر پیدا کرد. مسلمانها باید این تجربه را در همهی دنیای اسلام به عنوان یک تجربهی موفق و مغتنم قدر بدانند و راه خودشان را بر اساس او تنظیم بکنند. آنچه ملتها را عزیز میکند، سربلند میکند، ایستادگی آنهاست. امروز شما ملاحظه کنید حتی این دولت جدید آمریکا، سعی میکند چهرهی جدیدی را از دولت ایالات متحده برای مردم این منطقه ترسیم کند. البته حق هم دارند که این را بخواهند؛ چون دولت قبلی آمریکا یک چهرهی زشت و منفور و خشنی از دولت ایالات متحده در نزد ملتهای این منطقه به وجود آورده است. ملتهای منطقهی خاورمیانه، منطقهی اسلامی و شمال آفریقا از ته دل از آمریکا متنفرند؛ چون در طول سالهای متمادی از آمریکا در این منطقه خشونت دیدند، دخالت نظامی دیدند، حقکشی دیدند، تبعیض دیدند، مداخلههای زورمدارانه دیدند، از دست رفتن حقوق خودشان را به وسیلهی دولتهای زورگوی آمریکائی در طول سالهای گذشته مشاهده کردند، لذا متنفرند. خوب، حالا دولت جدید آمریکا درصدد است این چهره را متحول کند؛ یعنی چهرهی جدیدی از آمریکا در این منطقه ترسیم کند. این چه جوری میشود؟ من این را به طور قاطع میگویم: این با حرف و نطق و شعار به دست نخواهد آمد. آنها کارهائی کردهاند که عمیقا ملتهای این منطقه را آزرده است، رنجانده است، به آنها ضربه زده است؛ نمیشود با حرف و نطق و شعار این آزردگی را، این رنجش را، این نفرت عمیق را برطرف کرد؛ عمل لازم است. دولتهای آمریکا در طول این سالهای گذشته - بخصوص رئیس جمهور نابخرد قبلی آمریکا - به عنوان مبارزهی با تروریسم به اشغال دو کشور اسلامی دست زد: یعنی عراق و افغانستان. بعد شما در افغانستان نگاه میکنید میبینید هواپیماهای جنگی آمریکائی مردم را، صد نفر، صد و پنجاه نفر - نه یک بار، نه دو بار، نه ده بار - در طول این چند سال مرتب بمباران میکنند و به قتل میرسانند. خوب، مگر تروریستها چه کار میکنند؟ این همین کاری است که تروریستها میکنند؛ منتها تروریستها یک نفر، دو نفر، ده نفر را میکشند، شما صد نفر، صد و پنجاه نفر را یکجا میکشید. این چه جور مبارزهی با تروریسم است؟ در عراق عناصر تروریست بعثی را - طبق اطلاعات مسلم ما - پشتیبانی و همراهی کردند، در حالی که شعار مبارزهی با تروریسم میدادند! اینهاست که ملتهای منطقه را از آمریکا متنفر کرده است؛ چهرهی آمریکا را سیاه کرده است، مخدوش کرده است. اگر رئیس جمهور تازهی آمریکا میخواهد این چهره را عوض کند، این کارها باید عوض بشود؛ با نطق و با شعار و با این چیزها حاصل نمیشود. ملتهای مسلمان هم میدانند که صداقت دولتمردان آمریکا آن وقتی مشخص میشود که در عمل به تغییر دست بزنند؛ والا اگر در عمل به تغییر دست نزنند، صد تا نطق هم که بکنند، حرفهای شیرین و زیبا هم که به امت اسلامی تحویل بدهند، اثری نخواهد کرد؛ تغییری به وجود نخواهد آمد. این بیداری اسلامی، آن وجه اول از حرکت عظیم امام بزرگوار ما بود. اکنون رژیم غاصب که چند دهه با ارتش و تسلیحات خود و با پشتیبانی نظامی و سیاسی امریکا، چهرهئی مهیب و شکستناپذیر نشان میداد، دو بار از نیروهای مقاومت که با اتکاء به خدا و مردم، بیش از اتکاء به سلاح و تجهیزات میجنگیدند، شکستخورده و با وجود تمرینها و آمادهسازیهای نظامی و سازمانهای عریض و طویل اطلاعاتی و حمایت بیدریغ امریکا و بعضی دولتهای غربی و همدستی برخی منافقان جهان اسلام، انحلال، و شیب تند سقوط، و عدم کفایت خود در برابر موج نیرومند بیداری اسلامی را ظاهر ساخته است.
از سوئی دیگر جنایاتی که در حادثه تاریخی غزه از مجرمان صهیونیست سر زد؛ کشتار وسیع مردم غیرنظامی، ویران کردن خانههای بیدفاع، سوراخ کردن سینهی کودکان شیرخوار، بمباران دبستان و مسجد، بهکارگیری بمبهای فسفری و برخی سلاحهای ممنوع دیگر، بستن راه غذا و دارو و سوخت و دیگر نیازهای اولیهی مردم در مدتی نزدیک به دو سال، و بسی جنایات دیگر، ثابت کرد که غریزهی وحشیگری و جنایت در سران دولت جعلی صهیونیست، با دهههای آغازین فاجعهی فلسطین هیچ تفاوتی نیافته و همان سیاست و همان خویِ درندگی و بیرحمی که فاجعههای دیر یاسین و صبرا و شتیلا را پدید آورد، امروز هم بعینه بر ذهن و دل ظلمانی این طاغوتهای زمان حاکم است که البته امروز با بهرهگیری از پیشرفت فناوری، دائرهی جنایت بسی گستردهتر و فاجعهبارتر میباشد. چه آنان که با توهم شکستناپذیری رژیم صهیونیست، شعار «واقعبینی» سر داده دست سازش و تسلیم در برابر غاصبان دراز کردند، و چه کسانی که به خیال باطل خود، نسل دوم و سوّم سیاستمداران صهیونیست را مبرّا از جنایات نسل اوّل دانسته، امید همزیستی سالم در کنار آنان را در دل پروراندند، اکنون باید به خطای خود پی برده باشند. اولاً: با موج بیداری امت مسلمان و بالیدن نهال مقاومت اسلامی، آن هیبت دروغین فرو ریخته و نشانههای ناتوانی و درماندگی در رژیم غاصب آشکار گشته است، و ثانیاً خوی تجاوزگری و بیشرمی از جنایت در گردانندگان آن رژیم همان است که در دهههای اوّل بود و هرگاه بتوانند یا گمان ببرند که میتوانند، از هیچ جنایتی رویگردان نیستند. امت بزرگ ما امروز به برکت بیداری اسلامی، دارای قدرت عظیمی است. کلید حل مشکلات فراوان کشورهای اسلامی، در دست همت و یکپارچگی این مجموعهی شگرف است، و مسألهی فلسطین، فوریترین مسألهی جهان اسلام است.
امروز دنیای اسلام افق روشنی در مقابل خود مشاهده میکند. دشمنان بزرگ و مستکبران گردنکلفت عالم که همهی دنیا در اختیار آنها هست، امروز در مقابل خیزش امتهای مسلمان و بیداری ملتهای مسلمان احساس ناتوانی میکنند؛ راه بر روی آنها بسته است و این نشاندهندهی وعدهی الهی است که فرمود: «و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز». و فرمود: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین». اینها وعدهی الهی است. و فرمود: «و الله غالب علی أمره». این وعدههای الهی به برکت بیداری و حرکت مسلمانها بتدریج خود را نشان میدهد.
یک جهاد بزرگ در مقابل ملت مسلمان است. این جهاد لزوما جهاد نظامی نیست؛ جهاد سیاسی است، جهاد فکری است، جهاد علمی است، جهاد اجتماعی است، جهاد اخلاقی است. و امت بزرگ اسلام بتدریج با ابعاد گوناگون این جهاد آشنا شده است و آشنا میشود. امروز شما نگاه کنید به صحنهی منطقهی بسیار حساس خاورمیانه، همین پیشرفت امت اسلامی را میبینید. امروز دنیای اسلام نسبت به مسئلهی فلسطین بسیار حساستر و بسیار پرانگیزهتر است. علت این است که دنیای اسلام بیدار شده است. اگر این بیداری در سال 1948 میلادی - یعنی 1327 هجری شمسی - که فلسطین به طور رسمی غصب شد و در اختیار صهیونیستها قرار گرفت، وجود میداشت، قطعا واقعیتها جور دیگری میبود و این حادثهی تلخ دنیای اسلام و این جراحت عمیق بر پیکر امت اسلامی واقع نمیشد. امروز مسلمانها بیدارند، متوجهاند، روز به روز هم به توفیق پروردگار بیدارتر خواهند شد. و من لازم است عرض بکنم یکی از مهمترین عوامل این حمایت و گسترش جهانی، ایستادگی و مقاومت ملت شجاع فلسطین است. ما به ملت فلسطین درود میفرستیم. این ملت حقا و انصافا اثبات کرده است که لایق نام مسلمانی و لایق نام یک ملت زنده است. ما از همین جا در مقابل شما جمعیت مسلمان به مردم فلسطین و به دولت قانونی فلسطین و به برادر مجاهدمان آقای هنیه میگوئیم: بدانید که ملت ایران شما را تنها نگذاشته است و تنها نخواهد گذاشت.
مسئله فقط مسئلهی ایران هم نیست؛ امروز دنیای اسلام بیداری پیدا کرده است؛ آگاهی پیدا کرده است. یک روزی بود تصور میشد هر چه که قدرتمندان و قلدران و گردنکلفتهای عالم - حالا در یک وضع آمریکا، در یک وضع شوروی سابق - بخواهند، همان خواهد شد و سیاسیون چارهای ندارند جز اینکه بر طبق میل آنها رفتار کنند. امروز این باور در بین ملتها که اصلا وجود ندارد، در بین سیاستمداران و نخبگان سیاسی هم بسیار این باور ضربه خورده است. باید ایستاد، باید ایستادگی کرد.
امروز ملت ایران قابل مقایسهی با ملت ایرانِ بیست سال قبل نیست و علمش، فناوریاش، تجربهاش، مهارتهای گوناگونش، توسعهی عظیم همهجانبهی ملی و اجتماعی و اقتصادی و کشوریاش، نفوذ و اقتدارش در منطقه، قابل مقایسهی با بیست سال پیش و بیستوپنج سال پیش نیست. این، بر اثر همین استقامت است. این درس بعثت است؛ این را بایستی تک تک ما بدانیم و بفهمیم؛ با تاریخ پیغمبر آشنا شویم؛ بدانیم که آن روز بعثت نبی مکرم بود، امروز بعثت امت اسلامی است. امروز امت اسلامی باید احساس بعثت بکند؛ خود را مبعوث بداند؛ آگاهانه و با بصیرت حرکت و اقدام کند؛ بر علم خود اضافه کند، بر توانائیهای خود اضافه کند، بر انسجام ملی و انسجام بینالملل اسلامی خود اضافه کند. و بین ایشان توحید کلمه خیلی مهم است. این پیام ملت ایران، پیام انقلاب اسلامی، پیام نظام جمهوری اسلامی است. و افق هم برای ما روشن است. به توفیق الهی میدانیم چه کار داریم میکنیم ، میدانیم به کجا خواهیم رسید و میدانیم که راه رسیدن به آن نقطه، رفتن است؛ نه ایستادن و نه عقبگرد کردن.
دشمن نظام جمهوری اسلامی، یعنی شبکهی استکبار جهانی - نه فقط حکومت آمریکا یعنی آن مجموعهی سردمداران قدرت اقتصادی ظالمانهی امروز دنیا که دولتها را میآورند و میبرند؛ در همین کشورهائی که به نام دموکراسی معروف شدهاند، در خود آمریکا و در بعضی از کشورهای دیگر که با شبکهی صهیونیستی پیوند استوار دارند، اینها هستند. دولتهائی که با این شبکهی پرنفوذ و پرقدرت مستکبر جهانی در ارتباطند، منافع خودشان را در برابر نهضت اسلامی و بیداری اسلامی در خطر میبینند؛ این منافع نامشروع را در تهدید میبینند. دشمن، آنهایند. این دشمن از همهی وسائل ممکن برای مواجههی با این ملت استفاده کرده است و در مانده است.
مسئلهی لبنان، یک مسئلهی معمولی و عادی نبود. این جنگ سی و سه روزه، یک پدیدهی تاریخی بود. ما حادثهای شبیه آن در کل این منطقه به یاد نداریم و دشمنان ملتهای مسلمان و بیداری اسلامی هم هرگز انتظار و توقع چنین چیزی را نداشتند؛ اما اتفاق افتاد.
امریکاییها مصلحت خودشان را در عراق، در ایجاد اختلاف و در ناکارآمد نشان دادن دولت برآمدهی از مردم میبینند و لذا برای ایجاد اختلاف و جنگ طایفهای تلاش میکنند، که حالا همین حوادث فاجعهآمیز روزهای اخیر در سامرا، نمونهای از آنهاست. قبل از آن هم برای برانگیخته کردن احساسات مسلمانها و اهداف سیاسی گوناگونی که داشتند، مسئلهی اهانت به نبیمکرم اسلام (علیهوعلیآلهالصلاةوالسلام) را - با کشیدن کاریکاتورها - مطرح کردند که هر دو نوع کار، از یک جنس است؛ یعنی قدم گذاشتن در میدان اهانت به مقدسات مردم، برای اینکه در تهیجی که پیش میآید، با برنامهریزی، به اهداف خودشان برسند. نتیجه چه شد؟ نتوانستند. امروز قضیهی کاریکاتورها به حرکت عمومی دنیای اسلام و احساس نفرت دنیای اسلام از پنجهی استکبار منتهی شده و ماجرای سامرا به وحدت شیعه و سنی در بسیاری از نقاط عالم منتهی شده؛ که علمای شیعه و سنی بنشینند، با هم اعلامیه بدهند و با هم محکوم کنند. بنابراین، دشمن نمیتواند؛ نقشههای دشمن، نقشههای شناخته شده و تکراری است؛ سالها روی این نقشهها کار کردهاند؛ اما امروز دنیای اسلام بیدار است و با بیداری دنیای اسلام، نمیتوانند کاری بکنند. البته این بیداری را باید حفظ کرد؛ برادران شیعه و سنی را باید به هم نزدیک کرد؛ دلهای امت اسلامی را باید به هم نزدیک کرد. هدف دشمن را که ایجاد فتنهی طایفهای و فتنه و اختلافات مذهبی است - چه در عراق و چه در بقیهی نقاط عالم - باید برای افکار عمومی مسلمانها بیان و افشا کرد. این که امروز نمیخواهند بگذارند که دولت عراق - که مظهر شکست امریکاست - یک دمکراسی مردمی را از مردمی که علاقهمند به اسلام هستند، تشکیل بدهد، مظهر شکست امریکا در عراق است؛ چون امریکاییها برای این کار به عراق نیامده بودند، آنها آمده بودند که یک دولت طرفدار خودشان و ضامن منافع خودشان را در آنجا سر کار بیاورند؛ نه اینکه یک مجموعهی اسلامگرا بیایند که با نگاه مرجع تقلید و با اشارهی دست روحانیون مسئول، حرکت و توقف میکند. آنها نمیخواستند چنین دولتی سر کار بیاید؛ اما مردم عراق این را میخواستند و این شد. حالا عراق را که مظهر شکست سیاستهای امریکا در خاورمیانه است، میخواهند به شکلی به هم بریزند و اختلاف ایجاد کنند و نگذارند این دولت - که با افکار مردم و با آرای مردم سرکار آمده است - به وظایف خودش عمل کند. انشاءالله ناکام خواهند بود و هوشیاری مردم عراق، مثل هوشیاری مردم ایران، پاسخ آنها را خواهد داد.
تردید نباید کرد که دنیای استکبار، بیداری مسلمانان و اتحاد اسلامی و پیشرفت ملتهای ما در میدانهای دانش و سیاست و نوآوری را، بزرگترین مانع سلطه و سیطرهی جهانی خود میشمارد و با همهی توان با آن میستیزد. تجربهی دوران استعمار و نواستعماری پیش روی ما ملتهای مسلمان است. امروز که دوران استعمار فرانوین است باید از آن تجربهها درس بیاموزیم و بار دیگر برای مدتی طولانی، دشمن را بر سرنوشت خود مسلط نکنیم.
سرلوحهی این هدفها سرکوب موج اسلامخواهی و به انزوا کشیدن دوبارهی ارزشهای اسلامی است. همهی ابزارهای تبلیغاتی و سیاسی امریکا و دیگر سلطهطلبان، امروز به کار افتاده است تا نهضت بیداری اسلامی را به تأخیر اندازند و اگر بتوانند سرکوب کنند.
اکنون که به برکت فداکاری مبارزان و شجاعت و صداقت رهبران در برخی از نقاط دنیای اسلام، بیداری اسلامی امواج خود را گسترش داده و جوانان و نخبگان و آحاد مردم را در بسیاری از کشورهای اسلامی به میدان آورده و چهرهی غدار سلطهطلبان برای بسیاری از سیاستمداران و زمامداران مسلمان آشکار گشته است، بار دیگر سردمداران استکبار در پی ترفندهای تازه برای ادامه و تحکیم سیطرهی خود بر دنیای اسلام اند.
امروز جهان و بویژه جهان اسلام دوران حساسی را میگذراند. از سوئی امواج بیداری سراسر دنیای اسلام را فرا گرفته، و از سوئی چهرهی غدار امریکا و دیگر مستکبران از پردهی تزویر و ریا، بیرون افتاده است. از سوئی حرکت به سمت بازیابی هویت و اقتدار در بخشهائی از جهان اسلام آغاز شده و در کشوری به عظمت ایران اسلامی، نهالهای دانش و فناوری مستقل و بومی به بار نشسته و اعتماد به نفسی که محیط سیاسی و اجتماعی را متحول کرده بود به محیط علم و سازندگی کشیده شده است. و از سوئی رخنههای ضعف و انحطاط در آرایش سیاسی و نظامی دشمنان پدید آمده است. امروز عراق از سوئی و فلسطین و لبنان از سوئی، نمایشگاه ضعف و عجز قدرت پرمدعای امریکا و صهیونیزم است. سیاست خاورمیانهئی امریکا در نخستین گامهای خود با موانعی بزرگ مواجه شده و ناکامی دراین سیاست، به حربهئی بر ضد طراحان آن تبدیل شده است.
امروز روزی است که ملتها و دولتهای مسلمان میتوانند ابتکار عمل را به دست گیرند و کاری بزرگ را آغاز کنند. کمک به ملت مظلوم فلسطین، حمایت از ملت بیدار عراق، حراست از ثبات و استقلال لبنان و سوریه و دیگر کشورهای منطقه، وظیفهئی همگانی است، و وظیفهی نخبگان سیاسی و دینی و فرهنگی و رجال ملی و جوانان و دانشگاهیان، سنگینتر از دیگران است. وحدت و همدلی میان پیروان مذاهب اسلامی و پرهیز از اختلافات فرقهئی و قومی باید از برجستهترین شعارهای این نخبگان باشد. نشاط علمی، نشاط سیاسی، تلاش فرهنگی و بسیج کردن همهی نیروها در این صفوف اصلی، باید سرلوحهی دعوت آنان قرار گیرد. امروز چند واقعیت در دنیا وجود دارد که قابل انکار نیست. واقعیت اول، بیداری دنیای اسلام است؛ در این کسی نمیتواند تردید کند. امروز مسلمانان عالم در همهی نقاط جهان - چه در کشورهای مسلمان، و چه در نقاطی که در اقلیت قرار دارند - احساس گرایش به اسلام و احساس بازیابی هویت اسلامی خودشان را میکنند. امروز روشنفکران دنیای اسلام، دلزدهی از سوسیالیسم و مکاتب غربی، به سمت اسلام گرایش پیدا کردهاند و علاج دردهای بشریت را از اسلام میطلبند و استفتاء میکنند. امروز دلهای امت مسلمان نسبت به اسلام گرایش بیسابقهیی در طول قرنهای متمادی پیدا کرده است. بعد از تسلط سیاسی و فرهنگی غلیظ و گستردهی غرب و شرق در طول دهها سال بر کشورهای اسلامی، امروز افق دید جوانان دنیای اسلام و مد نگاه آنها به سوی اسلام است؛ این یک واقعیت است؛ خود غربیها و مستکبران عالم هم به این اعتراف میکنند. آنها بارها تکرار کردهاند که در هر کشوری از کشورهای اسلامی اگر انتخابات آزادی انجام بگیرد، منتخبان ملت، عناصر معتقد و پایبند به اسلام و مروج اسلام خواهند بود. برای همین است که ادعای دمکراسیخواهی غرب امروز دچار تناقض است. از یک طرف پرچم دمکراسی و مردمسالاری را در دست گرفتهاند؛ از سوی دیگر جرأت نمیکنند این پرچم را در دنیای اسلام به معنای واقعی کلمه برافرازند؛ چون میدانند در هر کشوری از کشورهای اسلامی اگر آراء و انتخاب مردم در آن نقش پیدا کند، بدون تردید اسلامخواهان زمام قدرت و حکومت را در دست خواهند گرفت و منتخبان ملت، مسلمانها خواهند بود.
امروز دنیای غرب و امریکا و سیاستسازان تفکر غربی - صهیونیستها و محافل سرمایهدار غربی - خوب میدانند که حرکت عظیم ملت فلسطین ناشی از گرایش آنها به اسلام است. چون محور را اسلام قرار دادهاند، شجاعت پیدا کردهاند و به معنای واقعی کلمه دل به مجاهدت دادهاند. هرجا ملتی این روحیه را پیدا کند، هیچ قدرتی - قدرت نظامی و غیر نظامی - قادر به برخورد با آنها و سرکوب آنها نخواهد بود؛ این را خوب میفهمند. قضایای دنیای اسلام، همه مؤید این واقعیت است. این یک واقعیت مسلم است که امروز بیداری اسلامی، بلکه نهضت اسلامی، در دنیای اسلام یک حقیقت روشن است؛ هیچ کس نمیتواند این را انکار کند. حقیقت دوم این است که دشمن شمارهی یک این بیداری و گرایش اسلامی و این آزادیخواهی، قدرتهای استکباریاند. علت هم معلوم است؛ چون اسلام با سلطه مخالف است؛ با وابستگی ملتها به قدرتهای بیگانه مخالف است؛ با عقبماندگی علمی و عملی - که بر کشورهای اسلامی سالیان متمادی تحمیل کردند - مخالف است؛ با تقلید محض ملتها و کورکورانه به دیگران نگاه کردن مخالف است. اینها همه درست نقطهی مقابل سیاستهای استعماری و استکباری است که در طول دویست سال یا بیشتر، از طرف مستکبران و غربیها بر دنیای اسلام اعمال شده؛ امروز هم برای این منطقه، پیش خودشان منافعی تعریف کردهاند. بیداری اسلام، درست نقطهی مقابل خواستههای آنهاست؛ لذا با همهی وجود با آن مخالفند و مخالفت سیاسی و تبلیغاتی میکنند. واقعیت سوم - که همه این واقعیت را میدانند؛ اگرچه بسیاری آن را انکار میکنند - این است که مظهر این بیداری اسلامی کسانی نیستند که امروز چهرهی تروریسم را در دنیای اسلام دارند نشان میدهند. کسانی که در عراق این جنایتها را میکنند؛ کسانی که در دنیای اسلام، به نام اسلام علیه مسلمانها فعالیت میکنند؛ کسانی که مهمترین وظیفهی خود را ایجاد اختلاف بین مسلمانها - تحت عنوان شیعه و سنی، تحت عنوان قومگرایی - قرار میدهند؛ اینها نمیتوانند بههیچوجه نمایشگر و نماد بیداری اسلامی باشند؛ این را خود مستکبران هم میدانند. همان کسانی که سعی میکنند اسلام را در چهرهی گروههای متحجر و دهشتافکن به دنیای غرب معرفی کنند، میدانند که واقعیت غیر از این است. اسلامی که امروز بیداری آن را دنیای اسلام دارد احساس میکند، اسلام فکر و اندیشه و تعمق و حرف نو است؛ اسلام ارائهی راهحلهای زندگی برای گشودن گرههای زندگی بشریت است؛ نه اسلام متحجر، نه اسلام چشمبسته و نه اسلام دور از هرگونه آزاد فکری؛ این را مستکبران میفهمند.
منطق امام بزرگوار ما، منطق عقل، منطق فکر، منطق عمل روشنبینانه، منطق انسانیت و هنجار انسانی و اخلاق انسانی و فضائل اخلاقی بود؛ دنیا دنبال این است. مظهر بیداری اسلامی کسانی نیستند که با چهرهی عبوس و گرفتهی خود با همهی دنیا - حتی با مؤمنین و مسلمین - مواجه میشوند؛ عدهیی را تکفیر میکنند؛ عدهیی را با قومگرایی، عدهیی را با طایفهگرایی، عدهیی را به بهانههای نادرست مورد تهاجم قرار میدهند. وجود اینها بشدت مشکوک است، که اصلا چنین کسانی هستند یا در واقع همان عوامل سرویسهای جاسوسی اسرائیل و امریکا و انگلیساند که دارند اینطور فعالیت میکنند؛ چهار نفر آدم غافل را هم دستخوش فعالیت خودشان کردهاند. این هم واقعیتی است که نمیشود آن را انکار کرد.
واقعیت دیگر این است که دنیای غرب با همهی توان خود نتوانسته است بر بیداری اسلامی فائق بیاید. در مناطق گوناگون اسلامی این همه علیه اسلام، علیه جمهوری اسلامی، علیه رهبران و مصلحان بزرگ اسلامی و علیه احکام اسلام تبلیغات کردند؛ این همه مزدور درست کردند برای دشنام دادن به اسلام و متهم کردن اسلام و احکام اسلامی؛ از حربهی نظامی استفاده کردند، از حربهی اقتصادی استفاده کردند، از حربهی تبلیغات وسیع رسانهیی به شکل عجیب و شگفتآوری استفاده کردند؛ اما تاکنون پیش نرفتهاند. بیشترین گرایش جوانهای مسلمان در کشورهای اسلامی به اسلام و تفکر اسلامی است. این شور و عشق، روزبهروز در دل ملتهای مسلمان بیشتر میشود. ادعا میکنند که امریکا در عراق (غرب ایران)، در افغانستان (شرق ایران)، در منطقهی خلیج فارس و در مناطقی از آسیای جنوب غربی حضور دارد و جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی را به محاصرهی خود درآورده است؛ بنابراین قدرت امریکا بیشتر شده. اما تفسیر دیگری وجود دارد، و آن این است که این حوادث نشاندهندهی حرکت انفعالی امریکا در مقابل بیداری دنیای اسلام است. بعد از برپا شدن جمهوری اسلامی، قدرت استکباری امریکا که با وجود رقیبی مثل شوروی سابق، تا آن روز با خیال راحت در این منطقه به منافع نامشروع خود دست پیدا میکرد، آرامش قدرتمندانهاش بر هم خورده و در منطقهی اسلامی تهدید شده است. یک روز بود که امریکا در منطقهی خاورمیانه احساس قدرت مطلقه میکرد و دغدغهیی نداشت. حتی حکومتهایی هم که بظاهر گرایش چپ داشتند، برای امریکا خطر محسوب نمیشدند. رژیم بعثی عراق یک رژیم بهاصطلاح چپ بود و با شوروی ارتباطات نزدیکی داشت؛ اما برای امریکا خطر محسوب نمیشد؛ چون امریکاییها میدانستند هر چه آنها بخواهند، میتوانند این حکومت بیپایهی غیرمتکی به مردم را به سمت آن سوق دهند؛ و آنچه ارادهی آنها بود، بهوسیلهی او تحقق پیدا میکرد. حکومتهای چپ دیگری هم که در منطقه بودند، برای امریکا تهدید محسوب نمیشدند؛ اما وقتی نظام جمهوری اسلامی بهوجود آمد، پدیدهی جدید و غیرقابل تفسیری برای امریکاییها بود. این، یک نظام چپ وابستهی به اردوگاه کمونیسم نبود که اگر با آن مشکلی پیدا کردند، بروند با سران شوروی مذاکره کنند و مشکل را حل نمایند؛ این نظامی بود اولا متکی به اراده و ایمان آحاد مردمش و غیرمتکی به هر مرکز قدرتی در خارج از محدودهی خود و کشور خود؛ ثانیا الهامبخش این نظام و رهبر عظیمالشأن آن، خدا و دین و خوف و رجاء الهی بود؛ لذا دنیا در ارادهی او تأثیری نداشت. همین صفا و صدقی که در این نظام بود، و همین شعار معنویت و اسلام - که هویت مسلمانها را به یادشان میآورد - موجب شد که حرکت بیداری اسلامی در سرتاسر دنیای اسلام بهوجود بیاید. آنچه امریکاییها در طول این سالها در خاورمیانه و در منطقهی اسلامی انجام دادهاند، یک حرکت انفعالی در مقابل حرکت قوی نظام اسلامی و جمهوری اسلامی بوده است. طرح خاورمیانهی بزرگ هم که امریکاییها با اصرار آن را دنبال کردهاند و تا امروز شکست خورده و بعد از این هم به حول و قوهی الهی شکست خواهد خورد، یک حرکت انفعالی در مقابل قیام اسلامی و نهضت بیداری اسلامی است.
امریکاییها میدانند که در دنیای اسلام آیندهیی ندارند. برای اینکه بیداری اسلامی به حرکتهای انقلابی منتهی نشود، پیشدستی میکنند؛ میخواهند چیزی را که برای ملتها سرنوشت محتوم است، با ابتکار و حرکتهای پیشدستانهی خودشان عقب بیندازند. اخیرا امریکاییها اعتراف کردهاند که اگر حملهی آنها به عراق نمیبود، رژیم صدام در مدت کوتاهی بهوسیلهی عناصر مؤمن و مسلمان خود عراق سرنگون میشد و ابتکار عمل از دست آنها خارج میگردید؛ آنها از این میترسند. فعالیت آنها انفعالی و از روی ترس از عواقب بیداری اسلامی در دنیای اسلام است. حرکتی که امروز امریکاییها در این منطقه میکنند، ناشی از قدرت نیست؛ ناشی از احساس قدرت در اردوگاه اسلامی و قیام اسلامی و بیداری اسلامی است. البته ملتهای اسلامی باید بیدار باشند و نباید دشمن و توطئه و حرکتهای او را کوچک بشمرند؛ باید بیداری و برحذر بودن و هشیاری خود را حفظ کنند. امروز، روز اتحاد و همدلی ملتها و دولتهای اسلامی است. من از همین جا میخواهم به ملت خودمان و ملت عراق و ملت پاکستان و دیگر ملتهای مسلمان هشدار بدهم؛ اختلافات مذهبی و اختلافات شیعه و سنی را مهار کنند. من امروز دستهایی را میبینم که با برنامه، به عنوان شیعه و سنی، میان مسلمانان جنگ ایجاد میکنند. کشتارهایی که اتفاق میافتد و انفجارهایی که در مساجد، حسینیهها، نمازهای جماعت و نمازهای جمعه بهوجود میآید، یقینا دست خبیث صهیونیسم و استکبار در آنها وجود دارد؛ این کار خود مسلمانها نیست. هم در عراق، هم در ایران، هم در افغانستان، هم در پاکستان و هم در همهی کشورهای دیگر، امروز مسلمانان وظیفه دارند به موارد اتحاد و وحدت خودشان بپردازند. توحید، یکی؛ خدا، یکی؛ نبوت، یکی؛ معاد، یکی؛ قرآن، یکی؛ بیشترین احکام شریعت اسلامی، یکی؛ همه مشترک، اما دشمن میآید روی نقاط افتراق انگشت میگذارد و دلها را پر از کینهی به یکدیگر میکند؛ برای اینکه بتواند به هدفهای خود برسد. امام بزرگوار ما که اینهمه روی وحدت مسلمین تأکید میکرد، بهخاطر این بود که این خطر را میدید و میشناخت. در کشور ما و سایر کشورهای اسلامی، انگلیسیها و دستگاه جاسوسی انگلیس میان شیعه و سنی اختلاف ایجاد کردند؛ آنها تجربهی زیادی در این کار دارند؛ همه باید مراقب باشند. امروز ایادی صهیونیسم هم در این کارها دخالت میکنند. اطلاعات ما خبر از این میدهد که دستهای خبیث صهیونیستها و عوامل دشمنان اسلام، در همهی حوادثی که انسان در گوشه و کنار دنیای اسلام میبیند، با واسطه یا بیواسطه دخالت دارند. امروز دنیای اسلام باید به خود ببالد که قدرت و بیداری او استکبار جهانی را دستپاچه و سراسیمه کرده است. امروز ملتهای مسلمان باید قدر بیداری اسلامی را بدانند. امروز ملت ایران باید قدر حرکت عظیم خود را بداند که امید را در دلهای مسلمانان بیدار کرده است و میتواند انشاءالله پیشرفت دنیای اسلام و نجات از عقبماندگی مزمن و تحقیر شدن بهوسیلهی دشمنان را به او نوید دهد. قرآن ما را به وحدت توصیه کرده است. قرآن ما را تهدید کرده است که اگر اتحاد و همبستگی خودتان را از دست بدهید، آبرو و هویت و قدرت شما نابود خواهد شد. امروز متأسفانه در دنیای اسلام این نابسامانیها مشاهده میشود. امروز توطئه علیه دنیای اسلام، توطئهی بسیار سنگینی است. اگر در این دوران علیه اسلام توطئههای سازمانیافته با شدت بیشتری کار میکند، بیداری امت اسلامی است که دشمنان را به هراس انداخته است. استکبار جهانی، طمعگاران در کشورهای اسلامی، و مداخلهجویان در میان دولتها و کشورهای اسلامی از وحدت امت اسلامی در هراسند.
نزدیک به یکونیم میلیارد نفر از جمعیت دنیا مسلمانند و مسکن آنها یکی از مهمترین و ارزندهترین قطعات این زمین است. این همه منابع طبیعی، این میراث عظیم فرهنگی، این نیروی انسانی کارآمد و بااستعداد، این بازار بزرگ برای محصولات غربی، این نفت و گاز ارزشمندی که در این کشورها هست؛ اینها وسوسهکنندهی قدرتهای استکباری است؛ میخواهند بر اینها تسلط کامل داشته باشند؛ اما بیداری امت اسلامی مانع این است. وحدت امت اسلامی بزرگترین سد در مقابل این دشمنان است؛ لذا در شکستن این سد، همهی تلاش خود را به کار میبرند. قیام دولت اسلامی در ایران و برافراشتن پرچم توحید در این کشور - این مرکز حساس و منطقهی مهم - امت اسلامی را به هیجان آورد و بیدار کرد؛ آنها را به سرنوشت و قدرت خودشان امیدوار کرد و به آنها اعتماد به نفس داد. این بیداری و اعتماد به نفس، دشمن را به توطئههای پیچیدهیی وادار کرده است؛ این توطئهها امروز پیش روی ماست. آنها با همهی دنیای اسلام مخالفند؛ با حضور اسلام مخالفند؛ با تعلیمات اسلامی مخالفند. رئیس جمهور امریکا صریحا سخن از جنگ صلیبی به میان آورد. دستگاههای استکباری - امریکا و صهیونیسم - دایم با تبلیغات خودشان فضا را زهرآگین میکنند، برای اینکه بین کشورهای اسلامی و دولتهای اسلامی اختلاف ایجاد کنند. امروز وقتی به دنیای اسلام نگاه میکنید، میبینید که بیداری مسلمانان در همهی نقاط مسلماننشین عالم و در کشورهای اسلامی به برکت بیداری ملت ایران است، و ملت ایران به برکت رهبری امام بزرگوار - که جان خود را به میدان آورد، سینهی خود را در مقابل تیرهای دشمن سپر کرد و صادقانه حرف زد و صادقانه عمل کرد - پا در این میدان عظیم گذاشت. دنیایی که میخواهد ملل مسلمان را ذلیل ببیند، ملت ایران به برکت رهبری شجاعانه و مخلصانهیی که امام بزرگوار نشان داد، عزت خودشان را بر اینها تحمیل کردند.
امروز جهان اسلام در محاصرهی علمی و اقتصادی و تبلیغاتی و اینک نظامی است. اشغال قدس و فلسطین به اشغال عراق و افغانستان انجامید، و اختاپوس صهیونیزم و استکبار وقیح و نفرتانگیز آمریکا، اکنون برای همهی خاورمیانه و شمال آفریقا و همهی دنیای اسلام، توطئه و نقشه در سر میپرورانند و نهضت بیداری را که امروز جان تازهئی در پیکر امت اسلامی دمیده است، هدف کینه و انتقام خویش ساختهاند.
اکنون آمریکا و غرب مستکبر به این جمعبندی رسیدهاند که کانون بیداری و ایستادگی در برابر نقشهی حاکمیت آنان بر همهی جهان، کشورها و ملتهای مسلمان و بویژه در منطقهی خاورمیانه است، و اگر با ابزار اقتصادی و سیاسی و تبلیغاتی و سرانجام، نظامی نتوانند در چند سال آینده، نهضت بیداری اسلامی را مهار و سرکوب کنند، همهی محاسبات آنان برای حاکمیت مطلق بر جهان و سیطره بر مهمترین منابع نفت و گاز که تنها وسیلهی محرکه ماشین صنعتی و برتری مادی آنان بر همهی بشریت است، به هم خواهد ریخت، و کلان سرمایه داران غربی و صهیونیست که بازیگر پشت صحنهی همه دولتهای مستکبرند، از اوج اقتدار تحمیلی خود ساقط خواهند شد. جهانخواران که سودای حاکمیت بر سراسر جهان را در سر میپرورانند، از بیداری و وحدت امت اسلامی بیمناکند و آن را سدی در برابر سیل ویرانگر نقشههای خود میشمرند و در تلاش برای پیشدستی و پیشگیری از آنند.
ایستادگی مردم عراق را میبینید. این عراقیها همان کسانی هستند که سالهای متمادی زیر فشار حکومت انگلیس و بعد هم عوامل چپ حرکت نمیکردند؛ این موج بیداری اسلامی است که عراقیها را اینطور بیدار کرده است. این طرح جدید کار خودش را کرده؛ یک فرهنگ جدید، یک فکر جدید و یک مسیر جدید برای بشریت مطرح کرده است. عصبانیتها و اشکالات مربوط به این است. مسألهی بمب اتم و دنبالههای آنچه در توهم فعالیت نظامی اتمی در دنیا میپراکنند، همه بهانه و حرف است؛ مسأله این نیست. حتی با اسلام هم به عنوان خود اسلام و شعار اسلام مخالفتی نیست. این را شما توجه داشته باشید که در تاریخ حکومت شعارهای دینی یا حکومتهای مدعی دین، حکومت روحانیان کم نیست؛ فراوان است. در دورهی جوانی ما، در مناطقی از دنیا حکومت روحانیون مسیحی بود. در چند قرن گذشته هم که کلیسا بر خیلی از کشورهای غربی و بعضی مناطق دیگر حکومت میکرد. در تاریخ اسلام هم که حکومت مدعیان دین و تولیت دین را میبینیم. این چیزها در تاریخ کم نیست؛ الان هم در دنیا حکومتهایی هستند که شعار دین سر دستشان قرار دارد. آنچه در دنیا کمیاب است - که این همه دشمنی را به خودش جذب کرده - حکومت ارزشهای دینی است؛ پیدا شدن دین است؛ یعنی اصرار بر تحقق عدالت اجتماعی. اینکه ما میگوییم، شعار نیست؛ حقیقت و هویت ماست.
برای استکبار، مسألهی اصلی، دنیای اسلام است. آنها میخواهند دنیای اسلام را که بیش از یک میلیارد جمعیت دارد؛ بخش عظیمی از منابع مالی و منابع طبیعی مورد نیاز امروز را در اختیار دارد؛ روح جدید و حرکت و بیداری اسلامی، امروز آن را سرپا نگهداشته است، از بین ببرند. هدف آنها، دنیای اسلام است.
در دوران معاصر از دهها سال پیش به این طرف، به برکت همان تعالیم و بازگشت به آنها بیداری اسلامی آغاز شد و پرچم توحید بار دیگر به اهتزاز درآمد که اوج این حرکت، تشکیل نظام جمهوری اسلامی در این نقطهی حساس از دنیای اسلام بود که باز آحاد مسلمانها احساس هویت و عزت کردند. امروز هم ما در مقابل همان تجربهیی قرار داریم که امت اسلامی در قرون شروع انحطاط و زوال، در مقابل آن قرار داشت.امروز هم علیه امت اسلام جنگی را آغاز کردهاند، تا این حرکت را در نطفه خفه کنند. امروز هم قدرتهای جهانخوار و مستکبر، با طمع بستن به منابع عظیم و ذخایر بیپایان طبیعی و انسانی دنیای اسلام - آنطور که خودشان صریحا هم میگویند - جنگی را شروع کردهاند که پرچمهای این جنگ از سوی استکبار، پرچمهای مزورانه است؛ پرچم دمکراسی و پرچم آزادی است؛ اما باطن قضیه چیز دیگری است؛ باطن قضیه نابود کردن عنصر عزت امت اسلامی - یعنی اسلام - است؛ باطن قضیه از بین بردن کانون مقاومت است، تا هیچ مانعی در مقابل جهانخواران در این منطقه وجود نداشته باشد.
حضرت هادی (علیهالسّلام) چهل و دو سال عمر کردند که بیست سالش را در سامرا بودند؛ آنجا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگی میکردند. سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان ترکِ نزدیک به خود را - با ترکهای خودمان؛ ترکهای آذربایجان و سایر نقاط اشتباه نشود - که از ترکستان و سمرقند و از همین منطقهی مغولستان و آسیای شرقی آورده بود، در سامرا نگه دارد. این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمیشناختند و از اسلام سر در نمیآوردند. به همین دلیل، مزاحم مردم میشدند و با عربها - مردم بغداد - اختلاف پیدا کردند. در همین شهر سامرا عدهی قابل توجهی از بزرگان شیعه در زمان امام هادی (علیهالسّلام) جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیلهی آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیای اسلام - با نامهنگاری و... - برساند. این شبکههای شیعه در قم، خراسان، ری، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همهی اقطار دنیا را همین عده توانستند رواج بدهند و روزبهروز تعداد افرادی را که مؤمن به این مکتب هستند، زیادتر کنند. امام هادی همهی این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خونریز همان شش خلیفه و علیرغم آنها انجام داده است. حدیث معروفی دربارهی وفات حضرت هادی (علیهالسّلام) هست که از عبارت آن معلوم میشود که عدهی قابل توجهی از شیعیان در سامرا جمع شده بودند؛ بهگونهای که دستگاه خلافت هم آنها را نمیشناخت؛ چون اگر میشناخت، همهشان را تارومار میکرد؛ اما این عده چون شبکهی قویای بهوجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمیتوانست به آنها دسترسی پیدا کند.
یک روزِ مجاهدت این بزرگوارها - ائمه (علیهمالسّلام) - به قدر سالها اثر میگذاشت؛ یک روز از زندگی مبارک اینها مثل جماعتی که سالها کار کنند، در جامعه اثر میگذاشت. این بزرگواران دین را همینطور حفظ کردند، والّا دینی که در رأسش متوکل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمایش اشخاصی باشند مثل یحییبناکثم که با آنکه عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یکِ علنی بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید همان روزها بکل کلکِ آن کنده میشد؛ تمام میشد. این مجاهدت و تلاش ائمه (علیهمالسّلام) نه فقط تشیع بلکه قرآن، اسلام و معارف دینی را حفظ کرد؛ این است خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیای خدا. اگر اسلام انسانهای کمربسته نداشت، نمیتوانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال تازه زنده شود و بیداری اسلامی بهوجود بیاید؛ باید یواش یواش از بین میرفت. اگر اسلام کسانی را نداشت که بعد از پیغمبر این معارف عظیم را در ذهن تاریخ بشری و در تاریخ اسلامی نهادینه کنند، باید از بین میرفت؛ تمام میشد و اصلاً هیچ چیزش نمیماند؛ اگر هم میماند، از معارف چیزی باقی نمیماند؛ مثل مسیحیت و یهودیتی که حالا از معارف اصلیشان تقریباً هیچچیز باقی نمانده است. اینکه قرآن سالم بماند، حدیث نبوی بماند، این همه احکام و معارف بماند و معارف اسلامی بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشری خودش را نشان دهد، کار طبیعی نبود؛ کار غیرطبیعی بود که با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه این کار بزرگ، کتکخوردن، زندانرفتن و کشتهشدن هم هست، که اینها برای این بزرگوارها چیزی نبود. ما طرفدار اسلام و طرفدار مسلمانها و طرفدار بیداری اسلامی هستیم و با تغذیهی قدرتهای استثمارگر از منابع غنی ملتهای مظلوم مخالفیم؛ با استعمار و با استثمار مخالفیم و این مخالفت در زبان و حرف هم نیست؛ اعتقاد ما این است و قالب سیاست خارجی ما هم همین است و این - همینطور که گفتم - بر اساس تفکر جمهوری اسلامی است.
به برکت حرکت انقلاب اسلامی پدیدهیی به نام بیداری اسلامی بهوجود آمد، که این دیگر قابل انکار نیست.
امروز بیداری اسلامی در همهی کشورهای اسلامی هست؛ هرچند که کم و زیاد دارد. بیداری اسلامی به معنی این نیست که همهی ملتها و همهی آحادی که در این بیداری سهیمند، به صورت منطقی و استدلالی مبانی فکری یک نظام اسلامی را شناختهاند، بلکه به این معناست که احساس هویت اسلامی در میان تودههای مسلمان، در همهجا، بهوجود آمده است. شما ببینید امریکاییها در قضایای مختلف، حرف معروفی را مکرر گفتهاند و آن، این است که ما اگر امروز در این کشورهای اسلامی و بخصوص کشورهای عربی انتخاباتی راه بیندازیم، حتما اسلامگراها برندهاند؛ راست هم است؛ این، درست است. امروز در عراق، مصر، عربستان سعودی و الجزایر و در مغرب و جاهای دیگر اینطوری است که اگر در هرجا یک انتخابات آزادی الان راه بیفتد و به متفکران و نخبگان اسلامی میدان داده شود که به صحنه بیایند،آنها برندهاند. ما این پدیده را بیست سال پیش نداشتیم. این پدیده، به برکت انقلاب اسلامی بهوجود آمده و به برکت ایستادگی ما؛ ما سر پا ایستادهایم. ما به زانو نیفتادیم؛ خم نشدیم. حالا این شده است یک علم، یک شاخص. خیلی از دشمنیها هم بهخاطر همین موضوع است. البته هر موفقیتی در هر جایی هزینههایی دارد. ترس ملتها از امریکا و از ابرقدرتها ریخته است. شما هرگز تصور میکردید در عراق له شدهی در زیر بار استبداد صدام و حزب بعث، چنین احساسات و ایستادگیهایی وجود داشته باشد؟! قبل از این، شما حدس میزدید ملت فلسطین در مقابل دولت شارون که آمد سر کار تا نود روزه غائلهی انتفاضهی مسجدالاقصی را ختم کند - الان سه سال و اندی است که سرکار است - اینجور بایستند و مقاومت کنند که همین شارونی که برای نابود کردن و از صحنه محو کردن این نهضت آمده، حالا مجبور شود برای عقبنشینی یکجانبه از غزه با رقبای خودش - که آن حزب مقابلش است - کنار بیاید و از همپیمانهای سنتی و قدیمی خود، حزب «لیکود»، از روی اضطرار و ناچاری جدا شود؟! این قدرت مردم فلسطین و این قدرت بیداری اسلامی است. اسلام ما این است: اسلام معنویت، عقلانیت و عدالت. به اسم اسلام قانع نیستیم که اسلام لیبرال داشته باشیم تا ارزشهای غربی و ارزشهای امریکایی را ترویج کند و از روشهای آنها استفاده کند و با آنها در بخشهای مختلف همرنگ و همصدا شود و احیانا دعای ندبهیی هم بخواند. ما اسلام متحجر طالبانی را هم قبول نداریم. نه اینکه حالا قبول نداریم، از اول جریان نهضت آن را قبول نداشتیم. از بین شماها، کسانی که سابقهی بیشتری دارند، از پیش از انقلاب یادشان است و جریانهای اسلامی پیش از انقلاب را میشناسند و میفهمند من چه میگویم. از اول، حرکت نهضت، حرکت روشنفکری و عقلانی بود و با تحجر هم مخالف. امروز هم روزبهروز همین رویکرد در تفکر اسلامی ما تقویت شده و تضعیف نشده است. ما بین این دو، صراط مستقیم خودمان را انتخاب کردهایم و پیش میرویم. بنابراین، اساس کار ما این است و دیپلماسی ما بر روی این پایهها استوار است و ما به دنبال چنین اسلامی هستیم. ما دنبال استحکام جمهوری اسلامی و دنبال بیداری اسلامی هستیم و میخواهیم اهداف خودمان را تحقق بخشیم و به هیچوجه مایل نیستیم و اجازه نمیدهیم که بخواهند ما را در معادلات رایج جهانی حل کنند و هویت و تشخص ما را از بین ببرند.
شعار بیداری اسلامی، این ملت را به حرکت درآورد. رهبری امام بزرگوار راه را به این ملت نشان داد. این ملت - همچنان که قرآن فرموده است - سرنوشت خود را با اراده و ایستادگی و مجاهدت خود عوض کرد؛ نظام دیکتاتوری را از بین برد؛ امریکا را از این کشور بیرون راند؛ سلطهی قدرتها را از این کشور قطع کرد و حق انتخاب کردن و حکومت بر سرنوشت خود را دوباره بهدست آورد. در نتیجه ملت ایران زنده شد.
دههی فجر، یادبود حیات دوبارهی ملت ایران و کشور عزیز ماست. مردم این ایام را جشن میگیرند و حق دارند جشن بگیرند. شما عزیزان من! بدانید؛ در دنیا هم هرجا مسلمانان آگاه و بیداری وجود دارند، نسل جوان، زبدگان و نخبگان فرهنگی و سیاسی آنها هم این جشن را جشن خودشان محسوب میکنند و این بیداری را به نفع خود میدانند. دنیای اسلام که زیر سلطه و سیطرهی قدرتهای استکباری در خواب بود، بیدار شد. بعضی جاها توانستند خود را نجات دهند؛ در بعضی جاها هم خود بیداری، مقدمهی نجات است. حج، از این جهت، استثنایی و بیهمتاست که در آن، هم دلها و جانها صیقل مییابد و یکایک حاجیان به قدر همت و ظرفیت خود از این باران رحمت، برخوردار میشوند و هم شخصیت کلان امت اسلامی که از ملتها و نژادها و اقلیمها و فرهنگها تشکیل شده است، میتواند در آن به انسجام و شجاعت و بیداری و خودآگاهی بیشتر نایل آید و این، نیاز بزرگ امروز دنیای اسلام است.
دنیای اسلام پس از رخوت و خواب آلودگی درازمدت و خسارت بار خود که سرانجام به سیطره سیاسی و فرهنگی بیگانگان انجامید و منابع مادی و بشریاش در خدمت رشد و اقتدار و سلطه دشمنانش قرار گرفت، اکنون خود را بازیافته و به مرور، در برابر غارتگران و حرامیان، جبهه گرفته است. نسیم بیداری اسلامی در همه جای جهان اسلام وزیده و پا نهادن اسلام به عرصه عمل، به مطالبه ای جدی بدل شده است. در مناطقی از دنیای اسلام که نقطه اوج آن کشور مظلوم فلسطین است، مردان و زنان بیشماری با بذل جان در زیر پرچم اسلام و با شعار استقلال و عزت و آزادی، حماسه ای دایمی و همه روزه پدید آورده و قدرتهای مادی مستکبر را در برابر دلیری خود، زبون ساخته اند.
آری، بیداری اسلامی، محاسبات استکباری را به هم ریخته و معادلات جهانی مطلوب مستکبران را تغییر داده است. صهیونیستها در فلسطین، خون پیر و جوان و زن و مرد و کودک را میریزند و خانهها را ویران میسازند. آمریکا و انگلیس در عراق به تظاهرکنندگان بیسلاح حمله میکنند و حریم خانهها و حرمت نوامیس مردم را میشکنند. هنوز آتش برافروخته آنان فرو ننشسته، دنیای اسلام را به آتش افروزیهای دیگر نوید میدهند.
این رفتارهای عصبی و شرارت آمیز، بیش از آنکه برخاسته از قدرت و اعتماد به نفس باشد، ناشی از سراسیمگی و وحشت است. آنان بیداری اسلامی را حس میکنند و از فراگیری اندیشه «اسلام سیاسی» و حاکمیت اسلام بشدت احساس خطر میکنند. آنان از فکر روزی که امت اسلامی یکپارچه و امیدوار، بپاخیزد به خود میلرزند. دنیای اسلام پس از رخوت و خواب آلودگی درازمدت و خسارت بار خود که سرانجام به سیطره سیاسی و فرهنگی بیگانگان انجامید و منابع مادی و بشریاش در خدمت رشد و اقتدار و سلطه دشمنانش قرار گرفت، اکنون خود را بازیافته و به مرور، در برابر غارتگران و حرامیان، جبهه گرفته است.
نسیم بیداری اسلامی در همه جای جهان اسلام وزیده و پا نهادن اسلام به عرصه عمل، به مطالبه ای جدی بدل شده است. نظریه «اسلام سیاسی» جایگاهی والا در ذهن نخبگان یافته و در مد نگاه آنان، افقی روشن و امیدبخش گشوده است. با افول اندیشههای وارداتی و پرجنجال، همچون سوسیالیسم و مارکسیسم و به خصوص با دریده شدن پرده ریا و فریب از روی دمکراسی لیبرال غرب، سیمای عدالتخواه و آزادیبخش اسلام، از همیشه آشکارتر گشته و بیرقیب، در صدر آرزوهای عدالتخواهان و آزادیطلبان و نخبگان و اندیشمندان نشسته است. جوانان و جوانمردان بسیاری در کشورهای مسلمان به نام اسلام و در آرزوی حکومت عدل اسلامی به جهاد سیاسی و فرهنگی و اجتماعی روی آوردهاند و عزم ایستادگی در برابر تحمیل و سلطه بیگانگان مستکبر را در جوامع خود گسترش میدهند. در مناطقی از دنیای اسلام که نقطه اوج آن کشور مظلوم فلسطین است، مردان و زنان بیشماری با بذل جان در زیر پرچم اسلام و با شعار استقلال و عزت و آزادی، حماسهای دایمی و همه روزه پدید آورده و قدرتهای مادی مستکبر را در برابر دلیری خود، زبون ساختهاند. آری، بیداری اسلامی، محاسبات استکباری را به هم ریخته و معادلات جهانی مطلوب مستکبران را تغییر داده است. از سوی دیگر، پیدایش و رشد اندیشههای نوین اسلامی در چارچوب مبانی و اصول اسلام و نوآوری در عرصه سیاست و علم، بالندگی و پویایی مکتب اسلام را در عمل به اثبات رسانده و میدانی وسیع در برابر متفکران و روشنبینان جهان اسلام گشوده است. استعمارگران دیروز و مستکبران امروز که با سیاستهای مکارانه خود میخواستند جوامع اسلامی را در تعارض دایمی میان جمود و تحجر از سویی و خودباختگی و التقاطیگری از سوی دیگر سرگردان کنند، اکنون خود را در برابر این پویایی دلیرانه فکر اسلامی میبینند. در دنیای اسلام، اندیشه و حرکت، ایمان و عمل صالح، در حال رشد و جوانه زدن و باروری است و این پدیده مبارک، مراکز قدرت استکباری را به وحشت افکنده است. اکنون امت اسلامی باید خود را آماده مقابله با مجموعه ای از واکنشهای عصبی و شرارتآمیزی کند که مراکز قدرت استکباری در برابر این پدیده عظیم، نشان خواهند داد. شک نیست که در مصاف حق و باطل، پیروزی از آن حق و شکست و زوال، سرنوشت باطل است، مشروط بر آنکه جبهه حق از نیروی مادی و معنوی خویش به گونهای درست بهره بگیرد و با خردمندی و تلاش شایسته و با استقامت و امید و با توکل به خدا و اعتماد به نفس، راه درست را بجوید و بپیماید. با دلی سرشار از تکریم و ستایش، به روح شهیدان عزیز درود میفرستم و نام و یاد بلندآوازهی آنان را گرامی میدارم. این مردان خدا با دلهائی که به ایمان و اخلاص و شجاعت، مزین بود، کشور و ملت خود را در یکی از بزرگترین حوادث تاریخی، از مهلکه نجات دادند و تهدیدی را که میتوانست به ذلت و اسارت ایران و شکست اسلام بینجامد، دفع کردند. آنان با فداکاری دلاورانهی خود بیداری اسلامی را در جهان تداوم بخشیدند و پرچم پیروزی اسلامی را که با انقلاب بزرگ ملت ایران به اهتزار درآمده بود برافراشته نگاه داشتند. دشمن بعثی که بسود هدفهای استعماری غرب، به کشور ما هجوم آورده بود، از دلیران مؤمن و غیور ما شکست خورد و پس از هشت سال، سرافکنده در پشت مرزهای خود متوقف گشت. ملت ایران در این آزمون مرگ و زندگی، بهای سنگینی پرداخت ولی استقلال و عزت ملی و هویت اسلامی خود را که برای ملتها از همه چیز گرانبهاتر است حفظ کرد و پرچم بیداری اسلامی را که دنیای اسلام به آن چشم دوخته است، سربلند نگاه داشت..
معلوم است که جامعهسازی و مدنیتسازی - که یکی از بزرگترین هدفهای اسلام است - بدون دشمنی ممکن نیست. در صدر اسلام هم با تشکیل نظام و جامعهی اسلامی دشمنی شد؛ امروز هم همینطور است. امروز در دنیای اسلام، ملتهای مسلمان روح اعتزاز به اسلام را در خود مییابند و بهخاطر اسلام احساس عزت میکنند. بیداری اسلامی حقیقتی است که بهوجود آمده است؛ چه دشمنان امت اسلامی بخواهند، چه نخواهند. پیمودن این راه، به عزم راسخ از طرف مسؤولان کشورها احتیاج دارد.
امروز دشمن اهداف خود را صریح بیان میکند. صریحا میگویند با بیداری اسلامی مخالفند و میخواهند آن را در هم بکوبند. صریحا میگویند که میخواهند نقشهی خاورمیانه را عوض کنند. تغییر نقشهی خاورمیانه به چه معناست؟ معنایش این است که صهیونیستهای ظالم عامل دست استکبار جهانی را همهکارهی منطقه کنند و در این منطقه هیچ کشور و دولت و قدرت و ملتی نباشد که در پنجهی استثمار صهیونیستها نباشد. امت اسلامی در مقابل این هدفها باید بایستد.
با جمهوری اسلامی هم بهشدت مخالف و دشمنند؛ چون در جمهوری اسلامی بیداری و مقاومت و وحدت کلمهی ملت وجود دارد و پرچم اسلام در این کشور برافراشته شده است. البته من و شما باید مراقب خودمان باشیم و نلغزیم؛ مواظب باشیم جاذبههای دنیا ما را فریب ندهد و حیله و جنگ روانی دشمن در ما اثر نگذارد. ما باید وحدت خود را روزبهروز مستحکمتر کنیم و از پرداختن به امور فرعی خودداری نماییم. امروز مسألهی اصلی، حفظ هویت جمهوری اسلامی و هویت اسلامی این کشور است. چشمهای دنیای اسلام و امت اسلام نگران این است. شما توانستهاید یک الگو در دنیا نشان دهید؛ دشمن میخواهد این الگو را در هم بشکند. مقصود، شکست ایران نیست؛ بلکه شکست دنیای اسلام است. آنچه به اقتضای مسائل و حوادث کنونی دنیا بهنظر میرسد عرض کنیم، این است که نظام اسلامی از آغاز پیدایش، با چالش عظیم جهانی مواجه شد. علت هم این بود که در دنیا صاحبان زر و زور که به فکر منافع خودشان بودند و هستند، قدرت جدیدی را در دنیا برنمیتابیدند که علیه منافع نامشروع آنها بهوجود آید و توسعه پیدا کند. این قدرت، با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی در ایران بهوجود آمد. نه فقط نفس این حکومت و نظام اسلامی، بلکه شاید برای استکبار مهمتر و خطرناکتر، گسترش بیداری اسلامی در دنیای اسلام بود؛ خطری که امروز هم استکبار را تهدید میکند و دشمنیهای او را به سمت دنیای اسلام و بخصوص به سمت کانون محوری دنیای اسلام - یعنی نظام اسلامی - متوجه میکند. این اجتنابناپذیر بود. از روز اول هم این دشمنی با اشکال مختلف وجود داشته است. اینکه در بعضی از تعبیرات انسان بشنود که امروز دشمنیها از سوی استکبار و جبهههای مسلط و مسلح دنیا - دنیای کفر و استکبار - علیه ایران چنین و چنان است، که گویی امروز خصوصیتی دارد، درست نیست. از اول انقلاب تهدیدها به اشکال مختلف علیه نظام اسلامی و کشور اسلامی ایران وجود داشته است؛ حتی گاهی بروز نمونهها و تأثیرات این دشمنیها در کشور ما، از امروز سختتر و محسوستر هم بوده است. دوران جنگ تحمیلی و تهدیدهای استکبار و تنها ماندن نظام جمهوری اسلامی در مقابل دنیای استکبار و تحمیل چنان جنگی بر ما، و قبل از آن و بعد از آن تا امروز را فراموش نکنیم؛ امروز هم ادامهی همان تهدیدهاست. البته این تفاوت به سود ما وجود دارد که امروز ما تجربه و آگاهیهای بیشتر و نیروهای فراوانتر و ذهنهای آمادهتری در سرتاسر کشور داریم و خدای متعال با مجاهدت مردم و نیت صلاح و خیری که در ملت و امت ما وجود دارد، تاکنون با ما رفتار کرده است و انشاءالله بعد از این هم همانطور خواهد بود.
میدان دوم، نشر فرهنگ اسلام ناب و تفکر دینی و ترویج تفکری است که به بیداری دنیای اسلام انجامید. نام اسلام و حقیقت اسلام، به شکل فردی در سراسر دنیای اسلام بود - در بین بعضی غلیظ، در بین بعضی رقیقتر - اما نگاه اسلام به دنیا، به ملت و به امت اسلامی بهعنوان یک موجود عظیم و دارای استعداد فراوان و قادر به حرکت و بیدار شدن، نگاهی است که در ایران اسلامی ریشه گرفت و ظاهر شد و به همهی دنیا اشعاع کرد. نگاه به اسلام از این دید و ترویج این تفکر در دنیای اسلام - تفکری که حکومتی بهوجود آورده است که توانسته آزادی، مردمسالاری و حکومت متکی به آراء مردم را از درون مفاهیم و تعالیم اسلام بیرون آورد - چیزی است که در هیچ نقطهای از دنیای اسلام در زمان ما و لااقل قرنهای پیش از زمان ما سابقه نداشته است. آنچه از حکومت اسلامی دوران خلفای عثمانی و خلفای قبل از آن - عباسی و اموی - در ذهن مردم وجود داشت، مفهوم دیگری بود که با مفهومی که امروز دنیای اسلام از حکومت با دید ایران اسلامی درک میکند، بهکلی متفاوت است. این فرهنگ دینی برخاسته از نظام اسلامی که خود منشاء نظام اسلامی هم بوده است و حرکت به سمت وحدت اسلامی - که در همین تفکر، یکی از چیزهایی که وجود دارد، وحدت امت اسلامی است؛ یعنی نگاه اسلام به امت بهعنوان یک مجموعهی واحد - و همچنین پرهیز از اختلافات قومی و طایفهای در دنیای اسلام و در جوامع اسلامی، چیزی است که پیامآور آن، انقلاب اسلامی بود. از اینها نباید غفلت نمود و اینها را نباید فراموش کرد. امروز بیداری اسلامی، از شرق دنیای اسلام - حداقل از پاکستان - تا شمال آفریقا را فرا گرفته است. مردم اسلامخواهی دارند و آن را علنی کردهاند؛ این خطر بزرگی برای امریکاست. آنها تصریح هم میکنند و میگویند منافع ما تهدید میشود. البته راست هم میگویند، منافعشان تهدید میشود؛ منتها این منافع نامشروع است. بله؛ منافع نامشروع و ظالمانهشان با حرکت بیداری اسلامی تهدید میشود. اینها با نظام اسلامی بهجد مخالفند؛ صهیونیستها هم که معلوم است. صهیونیستها احساس کردند که با پیدایش نظام اسلامی، نفس و جان جدیدی به مقاومت ملت مظلوم فلسطین دمیده شد. جمهوری اسلامی را متهم میکنند که به مردم فلسطین کمک تسلیحاتی میکند. همهی اینها دروغ است؛ خود ملت فلسطین است که بهپا خاسته است. البته بله؛ بلاشک آنها از حرکت اسلامی متأثرند. بنابراین صهیونیستها با این نقطهی کانونی بهشدت مسأله دارند و با آن مخالفند.
امروز هم تمام بلندگوهای تبلیغاتی دنیا به کار افتاده است، برای اینکه هم به ملت ایران و هم به دیگر ملتهای مسلمان به زور بقبولاند که فایدهای ندارد؛ بیداری اسلامی به جایی نخواهد رسید و همین نظام اسلامی هم که در ایران هست، وسط کار خواهد ماند! به شما بگویم؛ هر کاری از دستشان برمیآید، تا بهحال کردهاند و خواهند کرد؛ اما به فضل پروردگار بالاخره بینیشان به خاک خواهد رسید و موفق نخواهند شد.
امام عملا نشان داد که اسلام سیاسی، همان اسلام معنوی است. در طول دوران استعمار، دشمنان اسلام و دشمنان بیداری ملتهای اسلامی، تبلیغ میکردند که اسلام معنوی و اسلام اخلاقی از اسلام سیاسی جداست. امروز هم همین را تبلیغ میکنند. امروز هم دستگاههای تبلیغاتی دشمن و جبههی دشمن نظام اسلامی با انواع و اقسام وسایل تبلیغاتی سعی میکند اسلام سیاسی و اسلام عدالتخواه و اسلام اجتماعی را به عنوان چهرهای خشن در دنیا معرفی کند و مردم را به اسلام منزوی، اسلام تسلیمطلبانه و اسلامی که در مقابل متجاوز و ظالم و زورگو هیچ عکسالعملی از خود نشان نمیدهد، سوق دهد.
امروز همهی تلاش جبههی دشمنان اسلام بر این متمرکز است که نهضت بیداری اسلامی را در دنیا از بین ببرند. از همهجا هم بیشتر روی ملت و کشور ایران تکیه میکنند و متمرکزند؛ چون ملت ایران به دنیا الگو داد و با افکار خود و مفاهیم جدیدی که در دنیا برای مسلمانان مطرح نمود و با جهاد جانانهای که کرد و با شجاعتی که مرد و زن و جوان و پیر ایرانی در دوران بیست و چهار سالهی عمر انقلاب از خود نشان دادند، توانست ملتهای مسلمان را به خود متوجه کند و موج بیداری اسلامی را در کشورهای اسلامی بهوجود آورد. از اینروست که لذا با این کانون مرکزی بیداری اسلام از همهجا و از همیشه دشمنترند. این دشمنی را با غرضورزیها، با اعمال خباثت، با تبلیغات دروغین و با تندخوییهای خشمگینانه نشان میدهند؛ هدف هم این است که ملت ایران و مسؤولان را مرعوب کنند و همه را بترسانند؛ از تجربههای ناموفق خودشان که موجب غرور آنها شده است، استفاده کنند برای اینکه یک ملت به این عظمت و یک انقلاب و نظام به این استحکام را در مقابل خودشان وادار به عقبنشینی کنند.
امروز اوضاع در دنیای اسلام تفاوت کرده است؛ بیداری اسلامی در سرتاسر دنیای اسلام محسوس است؛ حرکت و نهضت عظیمی در مراحل مختلف در همهی دنیای اسلام مشاهده میشود؛ میل برگشت به اصول و مبانی اسلامی، که مایهی عزت و پیشرفت و ترقی است. روشنفکران، علما و سیاسیون دنیای اسلام این حرکت را باید تقویت کنند. خطاست اگر کسانی در دنیای اسلام تصور کنند که حرکت بیداری اسلامی در بین جوانان، به ضرر دولتهای اسلامی است؛ نه، دولتهای اسلامی به برکت بیداری اسلامی میتوانند عزتی را که قدرتهای استکباری از آنها گرفتهاند، به خودشان برگردانند. یک نمونه، کشور و انقلاب و امام ماست. ما بعد از آنکه قرنهای متمادی دچار استبداد و دو قرن تمام دچار سلطهی بیگانگان بودیم به خود آمدیم و امام بزرگوار توانست عزت را به مردم ما برگرداند. انگلیسیها، روسها و امریکاییها به ترتیب در این کشور سیادت و حکمفرمایی حقیقی کردند. ولو به صورت ظاهر در رأس حکومت نبودند؛ اما کارها در دست آنها و همه چیز کشور در اختیارشان بود. مردم ما از حقوق، منابع، عزت و طعم حقیقی دین خود محروم بودند.
انقلاب اسلامی فقط این نبود که دگرگونیای در داخل کشور ایجاد کند؛ علاوه بر این، یک فرهنگ خلق کرد؛ فرهنگی که در همهی کشورهای اسلامی بهطور متفاوت - در بعضی کشورها خیلی شدید، در بعضی کشورها با شدت کمتر - اثر خودش را در ذهنها، بخصوص ذهن جوانان و روشنفکران و دانشگاهیان گذاشت. بلاشک شما از گرایشهای قشر جوان در کشورهای اسلامی نسبت به انقلاب، امام و ارزشهای ملت ایران و ایستادگیاش مطالبی شنیدهاید؛ اما یقینا آنچه شنیدهاید، بهمراتب کمتر از چیزی است که در واقع وجود دارد. در طول این بیست و یکی دو سال، بهمرور تفکر اسلامی، فکر بیداری اسلامی و بازگشت و تمسک به اسلام، در ذهنها به صورت اندیشهای ماندگار درآمده است.
چند ماه قبل از این، یک استراتژیست امریکایی در توصیههای خود به دولت امریکا گفته بود: در کشورهای اسلامی به هیچ وجه نباید برای ایجاد دمکراسی عجله کرد؛ زیرا اگر امروز انتخابات آزاد در هر یک از کشورهای اسلامی برگزار شود، حکومتهای اسلامی و جریانات اسلامی سر کار میآیند و مردم اینها را میخواهند. این اعتراف بسیار عجیب و حرف بسیار مهمی است. میگوید دمکراسی در کشورهای اسلامی، زودرس است. این حرف و ادعا نشاندهندهی آن است که تفکر بیداری اسلامی و بازگشت به اسلام - که کانون آن در جمهوری اسلامی و میان شما مردم بوده - منتشر شده و به همهی دنیا رسیده است. این اعتبار و ارزش کمی نیست. این بذر اکنون پاشیده شده است. اگر مراکز قدرت و کانونهای استکبار جهانی بخواهند این بذر نروید، راهش چیست؟ طبیعیترین راه این است که با سرچشمههای جوشان آبیاری کنندهی این بذر مقابله کنند. این هم یکی از علل دشمنی استکبار با جمهوری اسلامی و کشور ماست که شرحش بماند؛ چون فعلا بحث ما بر سر امریکاست. سرجنبانان رژیم امریکا و انگلیس هی نیایند پشت بلندگوها بگویند ایران تحریک میکند. نه، ایران هیچ کس را تحریک نمیکند. آن جوان عراقی که در خیابان و خانهی خود، تانک و چکمهی چکمه پوشان بیگانه را میبیند، احتیاج به تحریک ندارد. کجای دنیا جوانان و مردان غیور و زنان شجاع یک جامعه حضور اشغالگران را تحمل کردند که اینها تحمل کنند؟ هیچ جا تحمل نکردند، اینها هم تحمل نخواهند کرد؛ بنابراین محرک نمیخواهد. عامل اصلی، بیداری اسلامی است؛ این را هم خودشان خوب فهمیدهاند. این، مخصوص عراق هم نیست؛ امروز در هر جای دنیای اسلام، امریکاییها و انگلیسیها و امثال اینها حضور یابند و خود را با مردم مواجه کنند، موج عظیم نهضت و بیداری اسلامی را لمس خواهند کرد. امت اسلامی نسیم بیداری را حس کرده و عطر بازگشت به معارف اسلام را بوییده است. همهی اینها از آن نهضت عظیمی که شما مردم به راه انداختید و از آن مرد بزرگ و آسمانی که توانست این اقیانوس را متلاطم و این دلها را آگاه کند - امام راحل عظیمالشأن - سرچشمه میگیرد؛ آنها هم فهمیدهاند. دشمنی آنها با شما و امام و انقلاب اسلامی و نظام اسلامی به خاطر این است که میدانند چشمهای از اینجا جوشش کرده و به همهی دنیای اسلام سرریز شده است. گفتند انقلاب را صادر نکنید؛ ما گفتیم انقلاب مگر کالاست که انسان آن را صادر کند؟! انقلاب مثل بوی خوش گلهاست؛ خودش صادر میشود. انقلاب مثل باد بهاری است؛ خودش فضاهای گرفته و متعفن را عوض و جابهجا میکند. انقلاب را کسی نباید صادر کند؛ انقلاب خودش صادر میشود.
ادعای آزادی دادن آمریکا و انگلیس به مردم عراق، مسخرهآمیزترین ادعای آنها است. آنها به دنبال سیطره بر عراق، بر نفت، خاورمیانه و سرکوب انتفاضهی فلسطین و نهضت بیداری اسلامیاند. تعیین حاکم بیگانه و نظامی بر عراق بزرگترین اهانت به آزادی و مردمسالاری در عراق است. نقشهی آنان محو هویت اسلامی و ملی عراق و تبدیل آن به مرکز سلطهی آمریکائی بر همهی خاور میانه و منابع و ذخائر قیمتی آن است. از نظر آنان مطلوبترین عناصر عراق کسانیاند که به متجاوزین بیگانه بیشتر خدمت کنند و به ملت و کشور خود بیشتر پشت کنند. در قضاوت وجدان عمومی ملت عراق و همهی آزادگان و قضاوت تاریخ، خدمت و کمک به آمریکا برای دستیابیاش به هدفهای پلید استعماری، خیانت به عراق و ملت و تاریخ آن است.
در شرایط کنونی وظیفهی اسلامی همهی مردم اعم از شیعه و سنی است که با هوشیاری و بیداری خود، بهانه را از دشمنان و متجاوزان بگیرند، با رعایت نظم عمومی و ابراز مهربانی و برادری، به حمایت از محرومان و مستمندان بشتابند و با تشکیل کمیتههای مردمی به یاری مجروحان و خسارت دیدگان همت گمارند.
مانع اساسی و عمدهای که بر سر راه اهداف امریکا وجود دارد عبارت است از نهضت بیداری دنیای اسلام. دنیای اسلام در حال بیدار شدن است. شما به تبلیغات دروغین رادیوهایی که به دست خود استکبار و صهیونیستها امواج رادیویی پخش میکنند و دروغ به گوش مردم دنیا میرسانند، توجه نکنید. واقعیتها این نیست. ادبیات و فرهنگ انقلاب اسلامی در فضای عمومی زندگی ملتهای مسلمان و عرب بهطور کامل رسوخ و نفوذ کرده و به خورد ذهنها و فکرها رفته است.
استکبار جهانی یعنی شبکهی در هم تنیدهی کارتلهای نفتی و اسلحهسازی و صهیونیسم جهانی و دولتهای وابسته به آنان، با خطری که از سوی بیداری امت اسلامی، احساس میکنند با تلاشی سراسیمه در حال تهاجماند. مظهر این تهاجم که دارای ابعاد سیاسی و تبلیغی و نظامی و تروریستی است، امروز در رفتار و گفتار خشونتبار و صریح نظامیان حاکم بر ایالات متحده و رژیم صهیونیستی بهضوح دیده میشود.
الان قضیهی فلسطین، قضیهی جمهوری اسلامی ایران، قضیهی بیداری اسلامی در دنیای اسلام، قضیهی عراق و نیمه قضیهی افغانستان - حالا این را نیمه قضیه به حساب آوریم! - مشکلات زیادی برای امریکا بهوجود آورده است. بهقول مرحوم «حاج شیخ حسین لنکرانی» امریکا مثل کسی است که روی گنبدی با یک دستمال گردو در دستش نشسته و گوشهی این دستمال باز شده، گردوها از گنبد میریزد و او در بالای گنبد میخواهد گردوها را بگیرد! یکی از این طرف و یکی از آنطرف به پایین میافتد؛ اگر او بخواهد دست و پا بزند، خودش هم میافتد! الان وضع امریکا حقیقتا اینطور است.
یک روز سردمداران استکبار جهانی خیال میکردند از اسلام چیزی باقی نمانده است. با سیلاب و گنداب شهوترانیای که در دنیا راه انداخته بودند، خیال میکردند از تعالیم اسلامی و روحیهی اسلامی و غیرت اسلامی و پارسایی اسلامی و انگیزهی اسلامی چیزی در میان مسلمانان باقی نمانده است؛ اما بعد دیدند اشتباه کردهاند. اولا برافراشته شدن پرچم اقتدار اسلامی در ایران بزرگ و میان این ملت باشرف و پرافتخار؛ ثانیا بیداری اسلامی در همهی دنیای اسلام، آنها را از غفلت بیرون آورد و فهمیدند اسلام یک حقیقت بسیار درخشان و پرصلابت است. لذا با آن مبارزه میکنند. امروز دنیای اسلام و ملتهای اسلامی این حقیقت را درک کردهاند. لذا شما میبینید اطلاعاتی که خود آنها دارند، به آنها میگوید در کشورهای اسلامی، امریکا و صهیونیسم و استکبار و سردمداران آن منفورند.
دشمنی آنها با ایران اسلامی به خاطر این است که در اینجا بزرگترین ضربه را از اسلام خوردهاند. این ضربه ممکن بود در کشورهای دیگر هم تکرار شود؛ کمااینکه بیداری در دنیای اسلام، به برکت بیداری مسلمانان در کشور ما به وجود آمد. امروز همین مسألهی بسیار مهم بیداری ملت فلسطین که در حقیقت امریکا و اسرائیل را در بن بست کامل قرار داده است، بر اثر بیداری ملت ایران به وجود آمده است، والا قبل از آن کسی تصور نمیکرد که به وسیلهی ملت فلسطین بشود کاری کرد که اسرائیل و صهیونیستهای غاصب و امریکا به چالش کشیده شوند. تا این دوره، چنین چیزی اتفاق نیفتاده است که امروز در فلسطین اشغالی میگذرد. بیداری ملتهای مسلمان در کشورهای دیگر هم همینطور است.
امروز روح نفرت از امریکا و مداخلات امریکا و از دست نشاندگان امریکا در کشورها، در دنیای اسلام روزبهروز بیشتر توسعه پیدا میکند. میل به عزتی که از ناحیهی اسلام عاید ملتها میشود، امروز در ملتها روزبهروز زنده میشود و رشد پیدا میکند. چیزی که از آن میترسیدند، این بود که انقلاب اسلامی ایران عینا در کشورهای دیگر هم تکرار شود. با روشهای مختلف جلو این را گرفتند؛ اما نتوانستند جلو گسترش فکر اسلامی و بیداری اسلامی را بگیرند. بیداری اسلامی در همهی دنیای اسلام گسترش پیدا کرده است؛ ما باید به این نکته توجه داشته باشیم. اولین مضمون سیزده آبان عبارت است از رویارویی رژیم امریکا با نهضت اسلامی و بیداری اسلامی. علت هم این بود که آنها حدس میزدند اگر اسلام در دل مسلمانان احیاء شود و در عمل آنان تجلی پیدا کند، این قضیه منحصر به ایران نخواهد ماند و دنیای اسلام را فراخواهد گرفت؛ همچنان که بعد از پیروزی انقلاب، در فلسطین، لبنان و بسیاری از کشورهای اسلامی و عربی، همین معنا تجربه شد. با گذشت چند سال، نهضت اسلامی در ایران اوج گرفت. در سیزده آبان سال پنجاهوهفت - قبل از پیروزی انقلاب - کشتار دانشآموزی پیش آمد؛ یعنی باز چهرهی خشن رژیم که پشت سرش دستگاههای اطلاعاتی امریکاییها بود، نمایان شد. این هم باز مقابله با نهضت اسلامی بود؛ البته با خشونت حیوانی. همان روزها رئیس جمهور امریکا و دستاندرکاران رسانهای امریکایی، از ایران به عنوان یک نقطهی ایدهآل و جزیرهی ثبات و امنیت اسم میآوردند و به آن تفاخر میکردند و از حرفهای حقوق بشر و چیزهایی که الان میشنوید امریکاییها دائم تکرار میکنند، هیچ خبری نبود!
امروز بیداری دنیای اسلام و رسوایی دشمنان اسلام اتفاق افتاده است؛ باید این راه را ادامه داد. این راه، راهی است که میتواند این ملت را به آرمانهای حقیقی خود برساند؛ یعنی به همان مجموعهی آرمانی عزت، معنویت، قدرت، رفاه و عظمت علمی؛ همان چیزهایی که برای یک ملت، مطلوب و محبوب است. راه صحیحی که فرزندان این انقلاب و فرزندان امام پیمودهاند، ما را به آنجا خواهد رساند؛ منتها شرطش استقامت است. استقامت، یعنی راه را گم نکردن؛ فریب جلوههای مادی را نخوردن؛ اسیر هوی و هوس نشدن؛ دستورها و فرایض اخلاقی و معنوی و ادب اسلام را رها نکردن و به لذتطلبی و عشرتطلبی رو نیاوردن. اینها اساس کار است. البته در درجهی اول باید مسؤولان طراز اول و طراز دوم کشور و مدیران ارشد و فرماندهان، مراقب این چیزها باشند؛ بعد هم عناصر مؤمنی که میخواهند افتخار پیشرفت نظام اسلامی و آرمان اسلامی را در نزد خدا و خلق و تاریخ برای خود حفظ کنند.
اینکه امروز مسألهی فلسطین با این حجم و عظمت، به خاطر توجه مردم به اسلام، حالت تازهای پیدا کرده و اصلا مسائل خاور میانه یک تحول اساسی یافته است، ناشی از همین اثرگذاری بسیار عمیق و دنبالهدار و مستمر است. علت دشمنی آنها با جمهوری اسلامی همین است. میخواهند سرچشمه را خشک کنند؛ چون میدانند سرچشمهی این بیداری در دنیای اسلام، به پا شدن جمهوری اسلامی است. نفس اقامهی جمهوری اسلامی، برای آنها مهم بود. این پایه را باید مستحکم و حفظ کرد و حقیقت آن را درست تبیین نمود.
عنصر پنجم، گسترش موج بیداری اسلامی در دنیاست. اینکه متظاهرانه بگویند ما اسلام را قبول داریم، بنیادگرایی را قبول نداریم، این ناشی از همان سطحینگری و تحلیلهای ناشیانهای است که اینها غالبا از دنیای اسلام داشتند و چوبش را هم خوردهاند. امروز موج بیداری اسلامی یک واقعیت جدی و یک حقیقت غیرقابل انکار است. امروز مسلمانها احساس میکنند که میتوانند در دنیا، در وضعیت بشر، در سرنوشت خود، اثرگذار باشند. وقتی این احساس در ملتها به یک نقطهی معینی برسد، تبلور و تجسم خواهد یافت و تبدیل به واقعیتها خواهد شد. این را میدانند و از این نگرانند. یک نمونهاش همین حادثهی بسیار بیسابقهی انتفاضهی فلسطین است. شوخی است؟! مردمی بدون سلاح، بدون امکانات، در مقابل یکی از مجهزترین قدرتهای این منطقه، بدون هیچ قید و شرطی مورد کشتار و قتلعام و فشارهای گوناگون جسمی و روحی و اقتصادی قرار میگیرند؛ درعینحال ایستادهاند و هفده ماه است که این انتفاضه را ادامه میدهند. با کدام تحلیل عادی و معمولی و سیاسی میشود این را تحلیل کرد؟ چرا ایستادهاند؟ چرا تسلیم نمیشوند؟ چرا دشمن با همهی فشارش نمیتواند این ملت بهجانآمدهی فلسطین را به زانو درآورد؟ این ملت کوچک و محدود و محاصره شده را، که از هیچ جا به اینها کمکی نمیرسد. آن انگیزه و چشمهی جوشانی که در دلهای اینها وجود دارد که نمیگذارد اینها خسته شوند، کدام است؟ از کجا سرچشمه گرفته؟ آن عاملی که مادر فلسطینی را وادار میکند که فرزند خودش را ببوسد و برای کشته شدن بفرستد و بعد بگوید اگر صد تا بچه هم داشتم آنها را میفرستادم، این عامل چیست؟ این عامل، عامل بسیار مهمی است. این چه عاملی است که در محاسبات سیاسی، در گفتگوها، در مذاکرات دیپلماتیک و در معادلات کمپانیها نمیگنجد؟ اینها میبینند این را و از آن بهشدت واهمه دارند. دنبال خشک کردن آن سرچشمهاند؛ دنبال نابود کردن آن عامل برانگیزاننده و به وجود آورندهاند.
نخستین مخاطب این الهام خدائی ملتهای مسلمانند. بیداری اسلامی، شرق و غرب جهان اسلام را به جنب و جوش آورده و احساس هویت و شخصیت را در آنان باز آفریده است. پرچم عزت و اقتدار اسلامی در ایران به اهتزاز در آمده؛ ملت مظلوم فلسطین با تمسک به شعار اسلام، افقهای صهیونیزم را به یأس و ناکامی انباشته؛ جوانان در کشورهای اسلامی به میدان مطالبات آرمانی پانهاده و در برابر تجاوزگران و مستکبران عالم تهدیدی بزرگ آفریدهاند.
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی، مردی فرزانه از تبار پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهو سلم، نقش اساسی در بیداری اسلامی در همهی جهان، بهویژه در کشورهای منطقه داشت. پیروزی مسلمانان در رویارویی به ظاهر نابرابر با دشمنان اسلام در جنوب لبنان، نشان دیگری از اصالت و حقانیت مبارزات اسلامی و تأکیدی است بر اینکه اگر مسلمانان به وعدهی خداوند اعتماد کنند و برای خدا مجاهده نمایند، پیروزی آنها حتمی است.
خیزش اسلامی و یا به تعبیر دیگر جنبش بیداری اسلامی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و ظهور حرکت امام خمینی رضیاللهعنه در دو دههی اخیر، با قدرت تمام در صحنهی منطقه و جهان اسلام ظاهر شده است. امروز محور اصلی این جنبش و حرکت، مسألهی فلسطین است. انتفاضهی اقصی توانست حتی در خارج از مرزهای جغرافیایی فلسطین و برون از ملت فلسطین، عموم ملتهای مسلمان و عرب را به صحنه بکشاند. تظاهرات میلیونی ملتهای مسلمان - از غرب تا شرق جهان اسلام - نشان داد که مردم فلسطین میتوانند بر روی حمایتهای آنان حساب کنند و درعینحال نقش قابل توجهی در ایجاد وحدت مسلمانان ایفا نمایند.
آنها با تبلیغات خود میخواهند امام و ارکان انقلاب را زیر سؤال ببرند. علت این است که آنها از اسلام ضربه خورده و از انقلاب اسلامی صدمه دیدهاند؛ از بیداری اسلامی در جهان، احساس خطر میکنند و از احیاء و توسعهی مبارزات اسلامی لبنان و فلسطین عمیقا نگرانند. لذا در صدد برآمدهاند که ریشهی تفکر اسلامی را بخشکانند و تیرهای زهرآگین تبلیغاتی خود را متوجه اسلام و دین کردهاند.
امروز انقلاب اسلامی فرصت دوبارهای است که به بشریت داده شده است. این بیداری اسلامی یک فرصت دوباره است. از این فرصتها در طول تاریخ پیش آمده، منتها کم؛ در طول تاریخ اسلام هم پیش آمده، باز هم کمتر. در دریای متلاطمی از امواج گوناگون مادی و نابودی ارزشهای اخلاقی و معنوی، ناگهان این کشتی مستقر ثابت نجاتدهنده - کشتی اسلامی با ناخدایی اسلام و با رهبری قرآن، ظاهر شده و انسانها را به سمت خودش دعوت کرده است. بحث یک حادثهی کوچک نیست. یک ملت به این کشتی نجات چسبیدهاند و ملتهای دیگر هم دیدند که یک ملت چگونه میتواند از زیر بار حکومت زور و فساد و وابستگی و دنبالهروی طاغوتها و مستکبران عالم، با پیروی از سفینهی نجات اسلام، نجات پیدا کند.
دنیای اسلام، نسیم بیداری اسلامی را بر چهرهی ملتهب و رنج کشیدهی خود حس میکند و نشانههای آن را در جابجای جهان اسلام، بویژه در ایران مجاهد و سربلند و نیز در فلسطین و لبنان به چشم میبیند. فروغ امید، دلهای جوانان را در همه جا روشن کرده و طلسم تحقیر و تحکم غرب، در هم شکسته است. این فرصت، آسان به دست نیامده و هزاران جان گرامی در راه آن ایثار شده است. از این پس نیز راه، دراز و دشوار، لیکن مطمئن و بیچون و چرا است. در حال حاضر، ملت فلسطین سهم بزرگی در گشودن و پیمودن این راه بر دوش گرفته است، و همه باید به آن ملت مظلوم و شجاع و بیدار کمک کنند. دیگر ملتها و دولتها میتوانند در یاری رساندن به ملت قهرمان فلسطین، سهم خود را در پیمودن این راه بر عهده گیرند.
در هنگامی که حوزهی کهن نجف در بوتهی آزمایش مواجهه با امواج بیداری اسلامی و انقلابی قرار گرفت، این شخصیت بیدار و آگاه قدم در راه مجاهدتی علمی و سیاسی نهاد و درخشش معنوی خود را مضاعف ساخت، بینش عمیق او نیاز زمان را حس کرد و در راهی که اجداد طاهرینش به روی پیروان و جانشینان خود گشوده بودند، گامی استوار نهاد و چه زود پاداش این فداکاری عظیم، یعنی محنت و سپس شهادت در راه خدا را دریافت کرد.
امروز زمام کار از دست قدرتهای بزرگ خارج شده است. علیرغم همهی تلاش متمرکزی که علیه اسلام و موج اسلامی و خیزش اسلامی میکنند - چه در آسیا و چه در آفریقا - این موج اسلامی و بیداری اسلامی همینطور روزبهروز گسترش پیدا میکند و آنها دیگر نمیتوانند کاری بکنند. این به برکت انقلاب و قیام مردانه و مؤمنانه و شجاعانهی شماست. یک نمونهاش همین انتفاضهی فلسطین است که زمام این کار از دست قدرتهای بزرگ خارج شده است. ملت فلسطین، یک ملت محاصره شدهی در خیابانها و شهرهای خودش است که با وحشیترین دشمنها مواجه است. آنجا هر سربازی، دشمن آن فلسطینی است؛ اینطور نیست که سرباز از خود آنها باشد تا بتوانند با عواطف و با محبت و با گل دادن و گل گرفتن، مشکل را حل کنند؛ خود آن سرباز، دشمن شخصی آن جوان فلسطینی انتفاضه کننده است. چنین مردمی در یک فضای بسته، با این همه مشکلات گوناگون اقتصادی، با این همه خسارتها و شهادتها، ایستادهاند و عقبنشینی نکردهاند. این نشاندهندهی چیست؟ نشاندهندهی این است که رشتهی کار از دست قدرتمندان زورگوی گندهگو خارج شده است.
یک نفر یکتنه وارد میدان شد؛ با جاذبههای عظیمی که خدای متعال به برکت خصوصیات ذاتی و اکتسابی در او قرار داده بود، دلها را مجذوب خود کرد؛ دستها و پاها را به حرکت وادار کرد؛ مغزها را به اندیشیدن انداخت و این حرکت عظیم را در اینجا، و نهضت عظیم جهانی و بیداری اسلامی را در دنیا به وجود آورد: «باش تا صبح دولتش بدمد / کاین هنوز از نتایج سحر است». بعد از این، راه امام و حکمت امام و مکتب امام و تفکر امام، در دنیا نقشها خواهد آفرید و نسلها آن را آزمایش خواهند کرد.
امروز بحمدالله جوامع اسلامی به اهمیت نظام اسلامی واقف شدهاند. در طول سالهای متمادی، نویسندگان و گویندگان بزرگ و دلهای فراوانی به این سمت متوجه شدهاند. بیداری اسلامی شروع شده است؛ جوامع اسلامی به اهمیت این ذخیرهای که در اختیار آنهاست، واقف شدهاند؛ البته به همین نسبت هم دشمنیهای دشمنان اسلام زیاد شده است. مرتب مشغول تفرقهافکنی و اختلاف اندازی بین ملتهای مسلمانند تا با تحریک قومیتها و ملیتها و عرقها و تعصبها، هر گروهی را به سمتی بکشند. این نشاندهندهی آن است که دشمن فهمیده است آگاهی اسلامی و بیداری اسلامی در محیط مسلماننشین عالم، کار خود را میکند. حقیقت هم همین است. یقینا همین احساس، ملتهای اسلامی را به سمت نظام اسلامی و به سمت تشکیل امت واحدهی اسلامی خواهد کشاند؛ این یک آیندهی حتمی است. این دشمنیها هم اثری ندارد. نیروی اسلام بالاتر از این حرفهاست؛ کمااینکه در ایران اسلامی، نقطهای که هیچ کس تصور آن را نمیکرد، همین بود که نیروی عظیم اسلامی توانست مردم را متحد کند؛ دلها را به هم نزدیک نماید؛ ایمان اسلامی را پشتوانهی این حرکت قرار دهد و یک نظام اسلامی را در اینجا به وجود آورد. این امری است که اتفاق افتاده است.
جمهوری اسلامی با پیمودن مسیری دشوار که یکسره پوشیده از مانعها و دامهایی بود که سردمداران نظام سلطهی جهانی و زر و زورمداران بینالمللی بر سر راه او نهاده بودند و با پیروز شدن در نبرد نظامی هشت ساله و نبردهای سیاسی و امنیتی و اقتصادی و تبلیغی بیست ساله، توانسته است قدرت خود را در ادارهی کشور، و بسیج تودههای میلیونی، و پیشبینی و مقابله با حوادث بزرگ، و حضور موفق در چالشهای بینالمللی به اثبات برساند و توانایی و ابتکار خود را در سازندگی و پیشرفت و ترمیم ویرانیها آنهم با وجود صف آرائیهای ظالمانهی جهانی در برابر خود و نداشتن هیچگونه کمک سیاسی و اقتصادی از بیرون، در معرض دید همگان بگذارد. و علاوه بر اینها نهضت بیداری مسلمانان و اقدامهای بزرگ ملل اسلامی را که نشانهی زنده شدن هویت اسلامی در آنان است تقویت و تسریع کند. امروز به برکت پیروزی اسلام در ایران، در همه جای جهان اسلام موج بیداری اسلامی رو به افزایش و اقتدار است..
ما واقعا چرا انقلاب کردیم؟ چرا این قدر آدم کشته شدند؟ بنابراین، ما گناهی نکرده بودیم که بگوییم بهخاطر گناه ما بود که عراق به ما حمله کرد؛ بلکه بهخاطر اینکه یک حکومت اسلامی بود، یک حکومت مستقل بود و موج بیداری در دنیای اسلام پیچید - در خود عراق؛ در کشورهای عربی، در کشورهای اسلامی - همهی اینها احساس کردند که وقتی بیداری اسلامی آمد، ممکن است دامن آنها را هم بگیرد؛ لذا متحد شدند. به عبارت دیگر، بهخاطر یک نقطهی قوت در ما بود که به ما حمله کردند، نه به خاطر یک نقطهی ضعف در آنها. بعد هم هشت سال فشار آوردند و همهی این توان عظیم را به خرج دادند، اما نتوانستند یک وجب از خاک ایران را از ما بگیرند. آنها میخواستند حداقل همهی خوزستان را ببرند. البته آنها میگفتند تا تهران میرویم؛ اما اگر فقط همان خوزستان را هم میبردند، برایشان کافی بود. آیا این چیز کمی است؟!
استقرار حکومت اسلامی در ایران بدست مردم و دفاع شجاعانه و فداکارانهی آنان از این نظام در لحظات خطیر و در هنگامهی دشمنیهای سهمگین و همچنین حرکات بیداری مسلمین در سراسر جهان اسلام، که همه موجب سراسیمگی و ناکامی طراحان توطئههای شوم علیه جمهوری اسلامی شده است، در نهایت آنان را به این نتیجه رسانیده که برای توفیق در اهداف شیطانی خود هیچ راهی بجز سست کردن ایمان مردم، مخدوش کردن وحدت و همدلی ملت، و تبلیغ بر ضد شعارهای شورآفرین و وحدت بخش مردم که برخاسته از متن ایمان آنان و محصول درسهای جاودانهی امام راحل کبیر آنان است، وجود ندارد. امروز بیشترین تلاش سیاسی و تبلیغی دشمن با شیوههای پیچیده و موذیانه، متوجه این سرمایههای معنوی ملت ایران است که او را در مقاطع بسیار سخت در بیست سال گذشته قادر ساخته که خطرات را از خود و کشورش دور کند. دشمن با توطئههای کنونی در فکر خلع سلاح ملت ایران است. هر یک از ارکان و مراکز نظام اسلامی که نقش و تاثیر بیشتری در حفظ ایمان مردم، در حفظ اتحاد ملت، در پاسداری از ارزشها و شعارهای آگاهیبخش و شورآفرین، داشته باشد در معرض کینه و بغض بیشتر و آماج دشمنیهای ناجوانمردانهتر آنان قرار میگیرد
نقطهی بسیار حساس اول برای امریکا - همانطور که عرض کردم - مبارزه با اسلام ناب و نهضت اسلامی و بیداری اسلامی است و که امروز در همهی دنیای اسلام، مظاهر آن به نحوی از انحاء مشاهده میشود و خود آنها هم بهشدت نگران این قضیه هستند. با تمرکز برروی ایران اسلامی هم مبارزه میکنند و میدانند که کورهی اصلی این حرکت و کانون اصلی این غوغای انسانی و الهی اینجاست. با هر شکلی که میتوانند، میخواهند نظام و دولت جمهوری اسلامی و کشور اسلامی و ملت مسلمان ما را دچار فلج و اختلال کنند.
آنچه که در این دوران بیست ساله اتفاق افتاده است - حتی در دوران جنگ و در دوران دفاع مقدس با آن همه گرفتاری - از لحاظ سازندگی و آبادی و عمران و پیشرفت مادی و پیشرفت علمی و توسعهی دانشگاهها و توسعهی مراکز تحقیقاتی و غیره - یعنی همهی این شاخصهایی که برای یک ملت و برای آیندهی آن مهم است - از تمام دوران صد ساله به مراتب بیشتر و پر حجمتر و پر کیفیتتر است. آیا این برای آن دستگاه استکباری که با نهضت جهانی اسلام و با بیداری مسلمین مبارزه میکند، خطرناک نیست؟ البته که خطرناک است؛ البته که باید در مقابلش موضع بگیرند؛ البته که باید برای مبارزه با آن، در مجلس خودشان بودجه معین کنند! امریکا برای مبارزه با جمهوری اسلامی، بودجه معین کرد! این، آن چیزی است که ظاهر و آشکار است؛ اما آنچه که در دلهای آنهاست، آنچه که در پشت پردهی کارهای امنیتی و سازمان «سیا»ی آنهاست، به مراتب بیشتر است! این برای چیست؟ برای این است که از این نظام و از این مردم و از این کشور میترسند و میدانند که این کشور اگر با همین آهنگ پیشرفت کند - که انشاءالله بهفضل پروردگار آهنگ پیشرفت تندتر هم خواهد شد - ملتهای مسلمان یک الگوی زنده بهدست خواهند آورد.
بیداری فلسطینیان و آغاز مجاهدتهای آزادیطلبانهی آنان با شعارهای اسلامی در برابر صهیونیستهای غاصب، بیداری ملتهای مسلمان در اروپا و تشکیل کشور مسلمان بوسنی - با وجود فاجعهی خونباری که به دست، یا با سکوت رضایتآمیز اروپاییان برای آنان پیش آمد - به حکومت رسیدن معتقدان به حاکمیت اسلام در ترکیه و الجزایر، از راههای معمول دموکراسی غربی - که البته در هر دو مورد، با کودتا و دخالت قدرتهای نامشروع و خصومت دشمنان جهانی قدرت اسلام، موفقیت آنان نیمهکاره ماند - تشکیل حکومت بر پایهی مبانی اسلامی در سودان - که با وجود کارشکنیهای خارجی، بحمدالله همچنان در راه اقتدار اسلامی به پیش میرود - زنده شدن شعارهای اسلامی در بسیاری از کشورهای مسلمان - که سالهای متمادی این شعارها در آن فراموش شده بود - و مثالهای متعدد دیگر، همه و همه، نشانههای تأثیر عمیق و روزافزون ولادت جمهوری اسلامی در ایران، بر سراسر جهان اسلام و امت اسلامی است.
آنها اتهاماتی را وارد میکنند؛ ولی اقتدار جمهوری اسلامی به موشک بالستیک و قارهپیما و موشکهای دوربرد و اتمی نیست. اگر اینها مایهی اقتدار حقیقی بود، باید آنهایی که سالهاست این سلاحها را دارند، امروز همهی خواستههای خودشان را در دنیا تحقق بخشیده باشند؛ چرا نمیتوانند تحقق ببخشند؟ چرا امریکا برخلاف میل خودش، در اغلب مسائل جهانی که دخالت کرده، ناکام شده است؟ چرا در قضیهی فلسطین نتوانستند آن کاری را که میخواستند - خیانت به ملت فلسطین - انجام دهند؟ چرا ناکام شدند؟ چرا نتوانستند بیداری اسلامی را که اینقدر از آن میترسند، در کشورهای اسلامی از بین ببرند و سرکوب کنند؟ چرا نتوانستند جمهوری اسلامی را از رشد الهی خود باز بدارند و آن را متوقف کنند؟ چرا نتوانستند علیرغم این همه تبلیغاتی که دارند و این همه پولی که خرج میکنند، سمعهی جمهوری اسلامی را در دنیا خراب کنند؟ چرا همین الان اگر مسؤولان و رئیس جمهور کشور ما، به هر یک از کشورهای اسلامی مسافرت کنند، ملتها چنان استقبال و اظهار علاقهای خواهند کرد که نسبت به هیچ مسؤولی از کشور دیگری نخواهند کرد؟ چرا اینقدر ملتها، جمهوری اسلامی و مسؤولان آن را دوست میدارند و رژیم امریکا علیرغم این همه خرجی که کرده و تبلیغاتی که انجام داده، نتوانسته است این محبت را از بین ببرد؟ چرا اینها ناکام میشوند؟
آن چیزی که در عرصهی عالم اسلام چشمگیر است، در درجهی اول این است که با گذشت هجده سال از پیروزی انقلاب اسلامی و در حالی که دشمنان این انقلاب و برنامهریزان بر ضد آن، انتظار داشتند که به مرور، یاد این انقلاب در سطح عالم کمرنگ شود و به فراموشی گراید؛ علی رغم میل آنها و بر خلاف نظرشان، روزبهروز توجه به این انقلاب و اثر بزرگ تاریخی بینظیر آن - یعنی بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی - عمیقتر میشود و این خود یکی از معجزات اسلام و انقلاب است.
غاصبان سرزمین فلسطین، به فکر این نباشند که دائما پای این و آن را به ماجرا بکشانند و بگویند جمهوری اسلامی ایران، تحریک میکند. تحریک کسی لازم نیست. امروز به برکت بیداری اسلامی، ملتهای مسلمان بیدارند. لازم نیست کسی به آنها بگوید، تشویقشان کند و دستی به پشت آنها بزند. خودشان میدانند. امروز جوانان فلسطین، در میدانند و نسلهای نو فهمیدهاند که راه عزت و سعادت و مسلمانی چیست. البته در سرتاسر دنیای اسلام هم، دل مخلصان به یاد آنها میتپد. این همدلی، مخصوص ایران نیست؛ در مصر هم بروید، همین است؛ در آفریقا هم بروید، همین است؛ به آسیا هم بیایید، همین است؛ در خاورمیانه هم بروید، همین است. شما به هر کشور اسلامی که بروید، با هر مذهبی از مذاهب اسلامی که باشند، اگر به سراغ انسانهای آگاه و مخلص بروید، خواهید دید دلشان به یاد فلسطین و مردم آن میتپد.
با تأسف عمیق، خبر درگذشت نویسنده و متفکر مجاهد و رشید اسلامی، آقای کلیم صدیقی را دریافت کردم. مجاهدتهای مخلصانهی این مرد فداکار و ارزشمند، در پیشبرد جریان عظیم بیداری اسلامی که امروز علیرغم قدرتهای استکباری، با عمق و وسعتی شگفتانگیز به پیش میرود، دارای نقش و تأثیری قابل توجه و ماندگار است، همچنان که در دیوان عدل الهی حسنهئی درخشان برای شخص او و موجب ثواب و اجر اخروی برای او است انشاءالله.
امروزه - پس از قیام جمهوری اسلامی در کشور ایران و شکوفا شدن نهضت بیداری اسلامی در بسیاری از کشورهای اسلامی - پرده از روی بسیاری از حقایق تلخ و شیرین برداشت شده و افراد زیادی در سراسر جهان اسلام قادر بر تحلیل حوادث و فهم واقعیاتاند. ولی باید قبول کرد که دست جادویی تبلیغ رادیو و تلویزیون و مطبوعات که در سطح جهان، عمدتا از آستین صهیونیستها و همکاران غربی شان و احیانا مزدوران ظاهرا مسلمان دولتهای مستکبر، خارج میشود، بسیاری از حقایق روشن را واژگونه میسازد. لذا بجاست که فهرست مجملی از مشکلات و نیز امکانات دنیای اسلام آورده شود.
در بسیاری از کشورهای دیگر دنیا، به برکت همین احساس هویت و بیداری اسلامی که این انقلاب بهوجود آورد، امروز جمعیتهای اسلامی حضور دارند، قویاند و برای خودشان آینده دارند. اگر بگذارند، احتمال دارد دولت هم تشکیل دهند. این جمعیتها، مخالفان و دشمنان اسلام را تهدید میکنند؛ امریکا را دشمن میشمارند، دشمنان اسلام را دشمن میشمارند. این موضوع، بیشتر از همه چیز استکبار جهانی را خشمگین میکند. البته وقتی امریکاییها، یا همدستانشان، یا شبکهی صهیونیستی خبرگزاریها و روزنامه نگاران دنیا، میخواهند علیه انقلاب و ملت ایران قلمفرسایی کنند یا حرف بزنند، تهمتهایی را ردیف میکنند و میگویند: شما ضد حقوق بشرید، حقوق زن را رعایت نمیکنید، میخواهید سلاح اتمی درست کنید و غیره. اما اینها ظاهری است؛ بهانه است. باطن قضیه این نیست. باطن قضیه همین موضوعی است که عرض کردم. اینها میگویند شما چرا موجب شدهاید که در دنیا هرجا مسلمانی هست، احساس هویت کند، بیدار شود، طلبکار شود و از حالت برهای مطیع و رام و زیرکارد بیرون آید؟!
همین جبههی مجهز، امروز نسبت به خطری که اسلام برای آن دارد و بیداری اسلامی برای آن به وجود میآورد، به شدت حساس است و این حساسیت، ناشی از این است که میبیند اسلام میتواند از مرز یک توصیهی اخلاقی فراتر برود و در موضع فکری که نظامی را به وجود میآورد، ظاهر شود. دشمنان اسلام دیدند که اسلام توانست یک انقلاب به وجود بیاورد؛ دیدند که اسلام توانست یک نظام مستقر و پایدار به وجود بیاورد؛ دیدند که اسلام توانست یک ملت را به خود آگاهی برساند، آنها را از حالت هزیمت روحی، به استقرار و اتکاء به نفس و اعتزاز به خود و دین خود تبدیل کند و برساند؛ دیدند که اسلام میتواند یک ملت را آنقدر مقتدر و قوی کند که همهی آن ابزارهایی که گفتیم، در مورد این ملت بیاثر و کند شود.
امروز همهی ملتهای مسلمان، در هرجای دنیا - اعم از اروپا، امریکا و آسیا - به مسلمانی خودشان افتخار میکنند. امروز در قلب اروپا، دختر محجبهی دبستانی افتخار میکند و میگوید: «من مسلمانم و میخواهم با حجاب به مدرسه بروم.» امروز ملتی مثل ملت بوسنی هرزگوین، در قلب اروپا، با وجود این همه دشمنی و فشاری که علیه آن هست، میایستد و میگوید: «من مسلمانم». خسارت این مسلمانی را هم تحمل میکند، چوبش را هم میخورد؛ ولی میایستد. رؤسای کشورهای اسلامی، به خاطر گرایش ملتهایشان به اسلام، مجبورند اظهار مسلمانی کنند و دم از مسلمانی بزنند. امروز رؤسای استکباری کشورهای مستکبر هم، برای اینکه دل مسلمانان را به خودشان جلب کنند، میگویند: «ما با اسلام موافقیم و طرفدار اسلامیم.» البته دروغ میگویند و به زبان میگویند؛ اما برای تظاهر هم که شده است، این حرف را میزنند. چرا؟ چون امروز اسلام زنده و هویت اسلامی، ارجمند و بزرگ است. چون امروز اسلام عزیز است. چون امروز حرکات اسلامی رو به رشد است و به فضل پروردگار، تا آن روز که «لیظهره علی الدین کله»، این حرکت آزادی اسلامی و پیشرفت تفکر اسلامی، روزبهروز در کشورها قویتر خواهد شد. آن وقت که این احساس مسلمانی و هویت اسلامی در ملتها زنده شود، وقتی است که همهی کسان و جناحهایی که نقشههایی علیه اسلام شکل دادهاند، احساس انزوا، غربت و وحشت میکنند. لذا، شما میبینید که در همین چند روز قبل، یکی از سردمداران رژیم صهیونیستی گفته بود «ما از لشکرها و ارتشهای عرب نمیترسیم؛ از بنیادگرایی اسلامی میترسیم.» بله؛ ما با اینکه در همهی مسائل با دشمن صهیونیستی مخالفیم، در این یک حرف، با آنها موافقیم. آنچه علاج صهیونیستها را میکند، همین بیداری اسلامی است و بس. آنچه میتواند سرزمین فلسطین را آزاد کند، بیداری ملتهای مسلمان و بیداری اسلامی است.
برادران و خواهران! دشمن که میگوید «انقلاب به وسیله انقلابیون صادر میشود»، اشتباه و غلط مضاعف میکند. دوبار غلط میکنند. اشتباه اول آنها اینجاست که نظام جمهوری اسلامی، در صدد صادر کردن هیچ چیز نیست. نظام جمهوری اسلامی دارای حقیقتی است که همان انقلاب است. این ملت، حقیقت انقلاب را به وجود آورد و نظام جمهوری اسلامی، تجسم انقلاب است. اشتباه دوم این است که تفکر انقلاب و پیام انقلاب که پیام آزادی و بیداری است، احتیاج به صادر کردن ندارد. مگر لازم است کسی این مفاهیم را صادر کند؟! خوب؛ یک حرف و حقیقتی است که ملتها از آن بیخبرند. وقتی مواجه شدند و تجربهی موفق جمهوری اسلامی را دیدند، قهرا درس میگیرند. لازم نیست به ملتها گفته شود که «شما هم بیایید اینطور عمل کنید.» ملتها، نظام جمهوری اسلامی، انقلاب، موفقیتهای این ملت و عزت ایران و اسلام را میبینند و درس میگیرند. امروز بیداری اسلامی در کشورهای گوناگون و بیداری روح معنویت در سرتاسر جهان، مرهون انقلاب اسلامی است. اگر شما، خدای ناخواسته، در جنگ تحمیلی شکست خورده بودید یا سرزمینتان را از دست داده بودید، این موج بیداری اسلامی، متوقف میشد. ملتها در وجود شما، اسلام و انقلاب اسلامی را تجربه میکنند. اگر شما نتوانسته بودید اینگونه کشورتان را آباد کنید و عزتتان را در دنیا حفظ نمایید، موج اسلامی متوقف میشد. اگر شما نتوانسته بودید وحدت ملیتان را حفظ کنید، العیاذ بالله، ایران دچار اختلافات و جنگهای داخلی میشد. الان دشمنان میخواهند همین کار را بکنند و تلاش میکنند که این کار بشود. خدا میداند این وحدتی که امروز ملت ایران دارد، چطور مثل تیری در چشم دشمن میخلد و او را ناراحت میکند. دشمن میخواست ملت ایران، بعد از انقلاب یا بعد از جنگ یا بعد از رحلت امام، دچار دودستگی شود؛ جنگ داخلی راه بیفتد و همدیگر را بزنند و بکشند. بعد، استکبار به مسلمانان دیگر میگفت: «ببینید! این ملت ایران! این انقلاب اسلامی! بفرمایید!»
ملت ایران، وحدت و عزت خود را حفظ کرد؛ آبادسازی و بازسازی کشور را ادامه داد؛ رشد خود را نشان داد؛ فرهنگ خود را پیش برد؛ دانشگاههای خود را، روزبهروز آبادتر و شلوغتر کرد؛ علم و معرفت را روزبهروز در کشور گسترش داد. پیشرفتهای کشور، روزبهروز بیشتر شد. ملتها کور که نیستند! نگاه میکنند، این وضع را میبینند؛ لذا به اسلام رو میآورند. بیداری اسلامی و بازگشت به اسلام، روزبهروز بیشتر میشود. اگر میخواهید اسلام باز هم پیش برود و بیداری اسلامی دنیای اسلام را فرا گیرد؛ اگر میخواهید حتی ملتهای غیر مسلمان به معنویت رو کنند و راه صحیح زندگی را بیابند، شما ملت ایران، باید همین اصولی را که تا امروز محترم شمردهاید، همیشه محترم بشمارید. وحدت و برادریتان را حفظ کنید. در ساختن و بازسازی کشور، همکاریتان را با دولتمردان دلسوز و علاقهمند، ادامه دهید. ما در سنگرمان بیداریم. نفس همین که ملتی بیدار باشد، خبر خوبی است. دشمن هم با این وضع نخواهد توانست هیچ کار مؤثری نسبت به این کشور و انقلاب و این ملت انجام دهد. تهدید میکنند؛ تشر میزنند؛ گاهی اوقات مثلا - فرض بفرمایید - با کارهای نمایشی، مثل حضور نظامی و تعیین یک ناوگان برای فلانجا - که در واقع اینها با گذشته چندان تفاوتی نمیکند قیافهی ابرقدرتی میگیرند. خوب؛ اینها حضور غاصبانهی ناحق و زورگویانهی خودشان را داشتند. میخواهند وانمود کنند که ما در برخورد با مثلا - فرض کنید - مخالفین خودمان (عمدهی نظر هم به اسلام، بیداری اسلامی، نهضت اسلامی و پیشرو این نهضت، یعنی نظام جمهوری اسلامی و دولت و ملت ایران است) جدی هستیم.
متأسفانه امروز یکی از کارهایی که دشمنان به صورت برنامهریزی شده انجام میدهند، این است که عقاید شیعه را در دنیا به صورت وارونه جلوه دهند. یک عده، برای همین کار، کتاب مینویسند و پول میگیرند تا این جاذبهی انقلاب اسلامی، حرکت عظیم و بیداری اسلامی، نتواند مردم دنیا را جذب کند. امروز این کارها میشود. لذا، کسانی که میتوانند پیام صحیح تشیع را به مغزها، ذهنها و دلهای تشنه و محتاج منتقل کنند، باید این کار مهم را بکنند.
حج درست و کامل، میتواند بوسیلهی نزدیک کردن دلها و تبادل آگاهیها و افشای توطئهها، خطرناکترین توطئههای دشمن علیه اسلام و مسلمین را خنثی کند. امروز دشمن اسلام یعنی سردمداران استکبار و صهیونیسم، تفرقهافکنی میان مسلمین و غوغاگری در عرصهی تبلیغات را بر ضد هر کشور و دولت و جمعیتی که از بیداری اسلامی و حاکمیت قرآن دم زند و داعیهی عزت مسلمین را داشته باشد، مهمترین کار خود میداند. زیرا اگر بتواند بخشهای فعال و پرتحرک از امت اسلامی را از دیگر بخشهای این امت جدا کند، مطمئن خواهد شد که در برابر خود پیکر عظیم و یکپارچهی امت را نخواهد دید، و نقشههای خباثتآلودش دربارهی امت اسلامی را بیدردسر پیش خواهد برد. این روزها مردم دنیا، شاهد حجم انبوه و متراکم و سطح وسیع تبلیغات بوقهای استکباری بر ضد جمهوری اسلامی ایرانند. این همان سیاست است که البته به فضل الهی تا امروز ناکام مانده ولی با همهی توان استکبار، دنبال میشود.
قدرت پوشالی دشمن، نباید چشمها را خیره سازد. آنان از تفرق و ضعف روحیهی مسلمین استفاده میکنند و قدرتی دروغین برای خود در برابر چشم سادهاندیشان مینمایانند. استکبار در همهی صحنههایی که مسلمانان به راستی در برابر زورگویی آنان ایستادهاند شکست خورده یا در مقاصد خود ناکام گردیده است. نگاهی به ایران اسلامی که به حول و قوهی الهی در مواجهه با حجم عظیم و افسانهیی خصومتهای امریکا و همدستانش در طول شانزده سال گذشته پیروز بیرون آمده و امروز از همیشه مقتدرتر، موفقتر، با نشاطتر و امیدوارتر است، ثابت کنندهی این مدعا است. امروز امریکا که پرچمدار استکبار در مبارزهاش با حرکت بیداری اسلامی است نه تنها در این مبارزهی ناعادلانه، سرشکسته و ناموفق است که خود در درون خود نیز از لحاظ اقتصادی و امنیتی و سیاسی با مشکلات بزرگ و لاینحل روبهرو است. کمااینکه در تلاشهای ابرقدرتانهی خود هم که به گمان باطل سردمداران خام و مغرور امریکا، از حقوق ابرقدرتی آنان است! طعم تلخ شکستهای پیاپی را چشیده است و انشاءالله در آینده هم خواهد چشید.
عزیزان من، هر کس در مسائل جاری جهانی و مسائل کنونی انقلاب، بصیرتی داشته باشد به روشنی میفهمد که انقلاب اسلامی ایران در حال حاضر از یک معبر دشوار و حائل و البته تعیین کننده در حال عبور است. اگر بخواهیم این مسائل را در چند جمله خلاصه کنیم باید بگوییم در سطح جهان مراکز استکباری و صهیونیستی به این نتیجه قطعی رسیدهاند که اگر نتوانند این انقلاب را در مرحله کنونیاش شکست بدهند به احتمال زیاد، سر رشته کار را از دست داده و دیگر نخواهند توانست موج فزایندهی بیداری اسلامی و حتی گرایش ملتهای غیر مسلمان را به معنویت بلکه به مفاهیم معنوی اسلامی مهار کنند. و این موج عظیم که در این شانزده سال، عمق کافی هم یافته است تهدیدی جدی علیه حاکمیت استکباری و مشخصا علیه سلطه فرهنگی غربی خواهد بود.
امروز، در صحنهی سیاست بین المللی دولتها و قدرتهای جهانی از یک طرف و ملتها و جمعیتهای انبوه مردمی از طرف دیگر هم خصوصیات زیبا وجود دارد و هم خصوصیات زشت. خصوصیات زیبا، بیداری ملتها، اسلامگرایی ملتهای مسلمان و تحملناپذیری مظلومان است، و خصوصیات زشت، ستمگری ستمگران، زورگویی قلدران و توطئهی بددلان و بدخواهان ملتهاست. در بین نقاط نامطلوب و زشت در صحنهی جهانی، یک نقطه به نظر من زشتتر از همه است.
اینکه میبینید مسلمانان در اقطار عالم در فلسطین، بوسنی، لبنان، الجزایر، کشمیر و نظام جمهوری اسلامی مورد بغض شدید دشمنان اسلامند، برای این است که ظلم و طغیان، از بیداری ایمان به شدت خائف و ترسان است. لذا از خود عکسالعمل نشان میدهد. راه چاره این است که آحاد ملت بزرگ و عزیز ایران؛ این کسانی که نعمت و لطف الهی را بارها در زندگی خود تجربه کردهاند؛ این ملتی که امام را دیده است؛ این ملتی که دوران انقلاب را دیده است؛ این ملتی که دوران هشت سالهی جنگ را دیده است؛ این ملتی که حوادث اعجابانگیز و معجزهآسای بعد از جنگ را دیده است، به دیدهی تأمل نگاه کند.
جریان دوم عبارت است از جریان گسترش نهضت گرایش به اسلام و پیوستن نسلهای جوان در بسیاری از کشورهای اسلامی به نهضت امام رضواناللهتعالیعلیه که این جریان هم در زمان امام، با وسعت و گسترش و سرعت بسیار وجود داشت و امروز هم که چهارسال از در گذشت امام میگذرد، باز همین جریان ادامه دارد. وقتی شما به سطح عالم نگاه کنید، میبینید هر روز که میگذرد، در کشورهای اسلامی، جمعی به نهضت بیداری اسلامی، که امام بزرگوار ما برانگیزانندهی آن بود، میپیوندند و آن را توسعه میدهند.
در باب خصومت دشمنان استکباری ما و شیوههای دشمنی آنها با جمهوری اسلامی و انقلاب، سخن زیاد گفتهایم و مطالب برای مردم خود ما و شاید بسیاری از ملتهای علاقهمند به انقلاب و جمهوری اسلامی، روشن است. فقط همین اندازه لازم است تأکید کنیم که در رأس این خصومت و دشمنی با اسلام، بیداری اسلامی و نیز جمهوری اسلامی، رژیم امریکا و کسانی که به آن رژیم چه در کشورهای پیشرفتهی دنیا و چه در میان کشورهای عقبافتادهی عالم وابستهاند، قرار دارند. علت این خصومت هم روشن است: چون انقلاب اسلامی، جمهوری مستقلی را بر پایهی اسلام بنیان گذاشت، به نفوذ امریکا در این کشور پایان داد و شاید در بسیاری از مناطق جهان، چنان نفوذی را به خطر انداخت. آنچه که دشمنان جهانی اسلام و نهضت اسلامی و بیداری اسلامی، به عنوان علل و دلایل دشمنی خودشان میشمارند، سخن بیجا و بیهودهای است. خود آنها هم این را میدانند. جالب اینجاست که بسیاری از همین رجال و شخصیتهای سیاسی که در کشورهای غربی چه امریکا و چه بعضی از کشورهای اروپایی جمهوری اسلامی و مسلمانان را با تهمتهای ناروا، متهم به نقض حقوق بشر میکنند، چند صباحی که میگذرد و دوران مسؤولیت و ریاستشان به سر میآید، ناگهان معلوم میشود که مثلا با مافیا مرتبط بودهاند یا در فلان معاملات قاچاق سلاح و یا در فروش مواد سلاحهای شیمیایی دخالت داشتهاند! مثلا در فروش مواد شیمیایی به عراق و کشتار مردم حلبچه، خودشان دخالت داشتند و آن را تصویب یا تسهیل کردند. چه کسانی؟ همین کسانی که دهان باز میکنند و بهخلاف حقیقت و واقعیت سخن میگویند و مسلمین و اسلام و ملتهای حقطلب و جمهوری اسلامی را متهم میکنند! گذشت زمان نه زمانهای بسیار طولانی؛ بلکه زمانهای کوتاه ثابت خواهد کرد که خود آنها به آن چیزی که تهمت آن را به مردمان و دامنهای پاک میزدند، آلوده بودهاند.
در باب علل دشمنی استکبار جهانی با ما، حقیقت چیز دیگری است که میتوانیم آن را بهطور روشن بیان کنیم. ما میدانیم چرا امریکا با جمهوری اسلامی در ایران دشمن است. میدانیم چرا با نهضت بیداری اسلامی در هر کشور از کشورهای اسلامی که اتفاق بیفتد دشمن است. میدانیم چرا کشورهای استکباری، اگر ببینند در کشوری، اسلام پیروز میشود ولو با شیوههای دمکراسی برای مقابله با آن، هرچه بتوانند انجام میدهند. مبارزه با بیداری اسلامی در سطح جهان، شکلهای گوناگون دارد: در الجزایر، اکثریت قاطع مردم در انتخاباتی آزاد و کاملا دموکراتیک به حاکمیت جبههی اسلامی رأی میدهند، کودتایی خشن، انتخابات را باطل و منتخبین را زندانی و محکوم و مردم را سرکوب میکند، و آنگاه قدرتهای مستکبر امریکا و اروپا نفس راحت کشیده بطور کامل پشت سر کودتاگران قرار میگیرند و دست پنهان خود در آن را افشاء میکنند. در سودان گروههای اسلامی با پشتیبانی قاطع ملت به حکومت میرسند، و آنگاه غرب انواع تحریکات خود را شروع میکند و از داخل و خارج مرزهاشان آنان را بطور دائم تهدید میکند. در فلسطین و لبنان، فلسطینیان مسلمان از سوی صهیونیستهای غاصب به وحشیانهترین وجهی سرکوب و شکنجه میشوند، آنگاه امریکا، آن آدم کشان ددصفت و شکنجهگر را کمک و آن مظلومان مسلمان یا مدافعان لبنانی آنان را به تروریسم متهم میکند. در جنوب عراق، بخش عظیمی از ملت عراق، که مبارزه با رژیم بعثی را، با انگیزهها و شعارهای اسلامی در پیش گرفتهاند، از سوی آن رژیم مورد وحشیانهترین حملات قرار میگیرند، و امریکا و غرب، که انگیزهی خود برای برخورد قدرتمندانه با صدام را در قضایای دیگر، آشکارانشان دادهاند، اینجا با سکوتی رضایتآمیز و تشویق کننده ظاهر میشوند. در کشمیر و هند، تعصب کور و جهالتبار هندوها، با استفاده از اغماض و گاه کمک دولت، به ناموس و جان و مقدسات مسلمین تعرض میکند و این با خونسردی و لبخند بیتفاوت امریکا و غرب مواجه میشود. در مصر روشنفکرترین نسلهای مسلمان، مورد تعقیب خشن و خشمآلود رژیم فاسد و نالایق آن کشور قرار میگیرند، و حکومت وابسته و حقیر آن کشور بزرگ مورد تشویق و کمک مالی و امنیتی امریکا قرار میگیرد. در تاجیکستان اکثریت مردم مسلمان و مشتاق زندگی در سایهی اسلام، به وسیلهی پس ماندههای رژیم کمونیستی، بشدت سرکوب و جمع کثیری از آنان از خانه و کاشانهی خود آواره میشوند و غرب با همهی دغدغهاش از بازگشت کمونیستها در شوروی سابق، این حرکت آنان را مغتنم میشمرد و در مقایسه میان اسلام و کمونیزم، آشکارا جانب دشمنان اسلام را میگیرد. در امریکا و اروپا مسلمانان و گروههای اسلامی مورد اهانت و تهمت قرار میگیرند و در مواردی تظاهر به پایبندیهای اسلامی از قبیل حجاب زنان ممنوع میگردد. اهانت علنی به اسلام در قالب حجاب تحریم شده و به وسیلهی نویسندهیی مهدورالدم مکرر مورد حمایت علنی سردمداران رژیمهای اروپایی قرار میگیرد و حتی رئیس رژیم بدنام و بدسابقهی انگلیس، با آن نویسندهی قلمبهمزد و بیارزش ملاقات میکند. از اینها همه بدتر، فاجعهی بیسابقهی نسل کشی مسلمین در بوسنی است، بیش از یکسال است که صربهای نژادپرست و اخیرا با همراهی کرواتها با تکیه بر سلاح و امکانات رژیم صربستان و کمکهای خارجی، زشتترین و غیر انسانیترین نوع کشتار و ظلم و قساوت را با مسلمانان، یعنی صاحبان اصلی بوسنی و هرزگوین انجام میدهند، و غرب و امریکا، نه تنها هیچ کمکی به آنان نکرده و هیچ ممانعتی از جنایت صربها نشان ندادهاند، بلکه با استفاده از امکانات شورای امنیت از رسیدن سلاح به مسلمانان مظلوم نیز جلوگیری کرده و با اعزام نیروهای سازمان ملل، محاصرهی آنان را کامل کردهاند. مسلمانان، امروز و در آینده بدانند، که امریکا و دول بزرگ اروپایی در فاجعهی بینظیر بوسنی، مقصر و مسؤول مستقیماند. در این یکسال مشتی حرف پوچ و وعدهی دروغ تحویل داده اما از کشته شدن حتی یک نفر از هزاران نفر کشتهی مظلوم آن سرزمین جلوگیری نکرده، و بالاتر، از قدرت دفاع یافتن آنان نیز ممانعت کردهاند. این تصویر مجملی از دشمنی غرب و امریکا با اسلام و مسلمین در روزگار ما است. نه التماس، نه تسلیم، نه مذاکره و نه هیچیک از راههایی که بعضی سادهلوحانه آن را به مسلمانان پیشنهاد میکنند، گرهگشا و مایهی نجات مسلمین نیست. تنها یک چیز علاج است و بس، و آن اتحاد مسلمانان، پافشاری بر اسلام و ارزشها و اصول آن، مقاومت در برابر فشارها و تنگ کردن عرصه، در بلند مدت بر دشمن است. و امروز چشم امید دنیای اسلام، به جوانان غیور و بسیجی در سراسر کشورهای اسلامی است، که از کیان اسلام دفاع کنند و نقش تاریخی خود را ایفا نمایند.
نکتهی مهم دیگری که باید مورد تکید قرار گیرد آن است که استکبار با همهی تدابیر شیطانیاش و با وجود بکارگیری زور و ترفند سیاسی و تبلیغات دروغ، نتوانسته و هرگز نخواهد توانست، جریان رو به رشد بیداری اسلامی و نهضت گرایش به اسلام را متوقف سازد. فعالیت همه جانبهی سیاسی و امنیتی و بیش از همه، تبلیغاتی امریکا و دیگر کشورهای استکباری و ایادی منطقهیی آنان بر ضد نهضت اسلامی در کشورهای مختلف و از جمله بر ضد نظام مقدس جمهوری اسلامی در ایران، در سالهای اخیر، بیسابقه و بسیار وسیع بوده است. هیچوقت مسلمانان مثل امروز احتیاج به اجتماع کردن و تماس گرفتن با همدیگر و ارتباط پیداکردن با هم، نداشتهاند. مدتها بود که مسلمانان خواب بودند؛ غافل بودند؛ نوری نبود؛ برقی نبود؛ بیدار نبودند. نه اینکه گرفتاری نداشتند؛ گرفتاری بود، اما نه آنقدر که مایهی تنبه و بیداری شود و آن گرفتاریها را درک کنند و دنبال علاج باشند. آن دوره، که دوران رکود بود گذشت؛ در حالی که اجتماع حج برایشان فایدهای نداشت. یک عده آدم خواب، ملتهای در خواب غفلت نگه داشته شده و غافل از وضعیت خود، به فکر این بودند که گلیمشان را از آب حج بیرون بکشند و واجبشان را انجام بدهند و بروند.
امروزه قلمهای زهرآگین و مزدور دشمن یا مأمور کین و حقد، چندان دروغ و افتراء در باب معتقدات شیعه که یکی از بزرگترین مذاهب اسلامی و امروزه پیشقراول بیداری مسلمین است نوشته و پخش کردهاند که با همهی آنچه در طول تاریخ انجام گرفته قابل مقایسه است.
وظیفهی مهم آن نمایندگی رسیدگی به امور معنوی و فرهنگی عزیزان شاهد است که وارثان شهادت و سرمایهگذاران اصلی انقلاب و استقلال کشورند. تلاش فرهنگی آن نمایندگی باید آکندن فضای جامعه از عطر شهادت و تبیین حق عظیم شهیدان و خانوادههای آنان بر گردن ملت ایران را هدف قرار دهد، تا همه بدانند که حیات جامعه و عزت و اقتدار ایران اسلامی، بلکه بیداری و سربلندی مسلمین در سراسر جهان مرهون فداکاری این فرزندان شایستهی میهن و کسان و نزدیکان آنها است و همه آحاد جامعه خود را موظف به ادای حق معنوی آنان بشمارند و خود این خانوادههای مکرم نیز حس کنند که در خط مقدم انقلاب قرار دارند و سهمی مؤثر و ارزشمند از تلاش افتخار آمیز ملت ایران را بر عهده گرفتهاند و برای عمل به تکالیف انقلابی خود باید همواره به کمک و اعانت پروردگار متکی و امیدوار باشند و والدین و همسران و فرزندان شهدا با معرفت به رتبهی والای شهادت و پایبندی به لوازم این ارزش بزرگ اسلامی، حیات جاودانه و حضور دائم شهید خود را در عرصه زندگی احساس کنند.
جهت حرکت جامعه اسلامی، امروز باید همان جهت ضد استکباری و ضد سلطه جهانی باشد که متأسفانه پنجه بر همه دنیای اسلام افکنده است. با اسلام دشمنند؛ با بیداری مسلمین دشمنند؛ باایران اسلامی، به خاطر اسلامی بودنش دشمنند. همه تلاش آنها این است که حرکت اسلامی در دنیا زنده نشود. در رأس این خصومت - البته - دولت متجبر و متجاوز امریکاست و پشت سر او، همه قدرتهای کوچک وبزرگی که نسبت به اسلام، خصومت دیرین دارند، یا اصطکاک منافع دارند، یا از اسلام میترسند. با ایران اسلامی هم که دشمنند، به سبب همین است که بیداری اسلامی، از اینجا جوشید و امروز ملتهای مسلمان در هرجای دنیا که هستند، امیدشان را از این حرکت و این انقلاب پیروز میگیرند و گامهایشان را محکم میکنند و به پیش میروند. اگر بتوانند، اسلام را در این نقطه، العیاذبالله، شکست دهند، بزرگترین پیروزی خود را در مقابل موج اسلامی در سرتاسر عالم به دست آوردهاند. این، آن حقیقتی است که امروز وجود دارد.
درست است که ضعفهای درونی یک جامعه، زمینهساز حمله دشمن است؛ اما همین ضعفها را هم، دشمن با ابزارها و امکانات خود بر یک جامعه سالم تحمیل میکند. نباید دچار اشتباه شویم. جهت حرکت جامعه اسلامی، امروز باید همان جهت ضد استکباری و ضد سلطه جهانی باشد که متأسفانه پنجه بر همه دنیای اسلام افکنده است. با اسلام دشمنند؛ با بیداری مسلمین دشمنند؛ باایران اسلامی، به خاطر اسلامی بودنش دشمنند. همه تلاش آنها این است که حرکت اسلامی در دنیا زنده نشود. در رأس این خصومت - البته - دولت متجبر و متجاوز امریکاست و پشت سر او، همه قدرتهای کوچک وبزرگی که نسبت به اسلام، خصومت دیرین دارند، یا اصطکاک منافع دارند، یا از اسلام میترسند. با ایران اسلامی هم که دشمنند، به سبب همین است که بیداری اسلامی، از اینجا جوشید و امروز ملتهای مسلمان در هرجای دنیا که هستند، امیدشان را از این حرکت و این انقلاب پیروز میگیرند و گامهایشان را محکم میکنند و به پیش میروند. اگر بتوانند، اسلام را در این نقطه، العیاذبالله، شکست دهند، بزرگترین پیروزی خود را در مقابل موج اسلامی در سرتاسر عالم به دست آوردهاند. این، آن حقیقتی است که امروز وجود دارد.
آنچه که من احساس میکنم و شواهد بر آن گواهی میدهد، این است که امریکا و دستیارانش احساس میکنند که اسلام، بزرگترین مانع بر سر راه این جهانخواری است. لذا در نظم نوین جهانی و در منطق امریکایی، مبارزهی با اسلام، یک عنصر اساسی و اصلی است. بنا دارند با اسلام مبارزه کنند. بنا دارند نهضتهای اسلامی را، در هرجای عالم که ملتها به پا خاستند، سرکوب کنند و هرجا حکومتی استبدادی و قدرت ظالمی در مقابل مسلمانان قرار گیرد، از آن دولت و قدرت ظالم، بیقید و شرط حمایت و تشویق کنند. به زبان، حرف دیگری میزنند، اما باطنقضیه این است. استکبار تحمل نمیکند که مسلمانان یکپارچه شوند. تحمل نمیکند که احساسات اسلامی، در میان ملتها رشد پیدا کند؛ چه در آسیا باشد، چه در آفریقا باشد و چه مخصوصا در اروپا. خواهید دید که با مسلمانان بوسنی هرزگوین چه خواهند کرد. یقینا روزی هم در اروپا، مسلمانان آلبانی و دیگر مسلمانانی که در کشورهای اروپایی هستند دچار سرنوشتهای تلخ و آزمایشهای دشواری خواهند بود. این، ناشی از همین سیاست است؛ سیاست اسلامزدایی. در آفریقا نهضتهای اسلامی به شدت مورد نفرت استکبار جهانی است. هرجا بیداری اسلامی احساس میشود، اینها نسبت به آن حساسند.
سال گذشتهی ما، سرشار از چنین حوادث کمنظیر و شگفتآوری بود و به جز آن، رشد حرکتهای اسلامی و بیداری مسلمین و اصرار آنان بر بازیافتن هویت اسلامی و مبارزه با قدرتهای قلدر و معارض در بسیاری از مناطق عالم، بخصوص در فلسطین عزیز و برخی کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه نیز، از ممیزات برجستهی این سال بود.
ارتباطات فشردهی امریکا و عواملش با دولتهای تازه مستقل آسیای میانه، برای ترساندن آنان از گرایشهای اسلامی و آنچه آنان نام «بنیادگرایی» بر آن میگذارند؛ موضعگیریهای خصمانهی آنان در برابر بیداری اسلامی در همهجا و به عنوان نمونهای بارز با حرکت سیاسی پیروزمندانهی مسلمانان، در الجزایر؛ رفتار حیلهگرانه و غدرآمیز آنان با ملت عراق و افکندن آنان در وضعیت غمانگیز و مظلومانهی کنونی؛ دشمنی عنادآمیز آنان با زمامداران سودان که صرفا عکسالعمل گرایش اسلامی آنان است و دهها نمونهی دیگر در سرتاسر جهان، مجموعا شواهد انکارناپذیری بر خصومت علنی امریکا و دیگر سلطهگران، نسبت به اسلام و بیداری اسلامی و بازیافتن هویت اسلامی از سوی مسلمین جهان است.
ببینید امروز در دنیا علیه مسلمانان چگونه عمل میشود! این به خاطر آن است که در هر نقطه، جلادان مسلمانان فهمیدهاند که دستگاه استکبار از فشار بر مسلمانان و قتل عام آنها خشنود میشود؛ لذا آزادانه به مسلمین آسیب میرسانند! این وضعیت مسلمانان قفقاز است؛ این وضعیت مردم بوسنی و هرزگوین است؛ این وضعیت مسلمانان انقلابی در الجزایر است؛ این وضعیت دولت انقلابی در سودان است؛ این وضعیت مردم شریف و مجاهد افغانستان است؛ این وضعیت مردم مظلوم کشمیر است؛ این وضعیت مسلمانان مظلوم عراق است! در کدام نقطهی عالم است که مسلمانان از قبل خباثت استکبار جهانی و دستگاه سلطهی جهانی به نحوی آسیب نبینند و فشار بر آنها وارد نشود؟! علاج چیست جز ایستادگی خود مسلمانان؛ جز همپیمانی مسلمانان؛ جز اتحاد مسلمین با یکدیگر؛ جز بیداری جوامع اسلامی و جز به کار گرفتن نیروی عظیم اسلام در سراسر عالم؟
انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی قدساللهنفسهالزکیه احیاگر اسلام ناب محمدی(ص) و سرآغاز تحولات عمیق و سریع در جهان و مبشر سقوط و اضمحلال قدرتها و امپراتوریهای بزرگ شد. بیداری و خودیابی و ایستادگی مسلمانان موجب شد که ما جلوههائی از قدرت و حکمت الهی را شاهد باشیم و وعدهی حتمی خداوند در ظهور دین و مکنت مسلمین و وراثت صالحین و خلافت مستضعفین را در آینهی تجارب زمانه، به یقین دریابیم و قیام مهدی موعود ارواحنافداه و استقرار دولت الهی جهانی آن حضرت را به حقیقت منتظر باشیم.
از حوادث مهم دیگر در سالی که گذشت، بیداری مسلمانان و شدت یافتن نهضتهای اسلامی در کشورهای گوناگون بود که خبرهای آن را در سال گذشته کاملا داشتیم و ملت عزیزمان این خبرها را شنیدند.
امروز کار دشمنان اسلام و حاکمیت قرآن به جایی رسیده است که پوشیده نمیدارند که با اسلام و حاکمیت اسلام مخالف و دشمنند؛ یک روز این را مخفی میکردند؛ یک روز ادعا میکردند که هرچه ملتها بخواهند؛ یک روز میگفتند که ما با ادیان، با مذاهب و با افکار و عقاید مردم مخالفتی نداریم؛ اما گذشت زمان موجب شد که سنتهای الهی عمل کند. امروز بیداری مردم، اسلامخواهی مردم، حضور مردم در صحنهها، فعالیتهای تلاشگرانهی ملتهای مسلمان، استکبار را در موضع ضعف و انفعال قرار داده است؛ مجبورند صریحا بگویند که ما با حکومت اسلامی و با حاکمیت اسلام مخالفیم؛ ناگزیرند این را اعتراف کنند؛ این یکی از تناقضهایی است که در زندگی آنها وجود دارد؛ این یکی از چیزهایی است که سنتهای الهی بر آنها تحمیل میکند.
اگر قدرتهای استکباری عالم میتوانستند، میخواستند به ملتها اینطور وانمود کنند که به مقدسات و دین و عقاید آنها احترام میگذارند؛ برای اینکه ملتها را فریب بدهند! اما پیشرفت کارها، بیداری ملتها و مبارزات پیگیر ملتهای مسلمان موجب شده است که آنها دیگر نتوانند مافیالضمیر خودشان را کتمان کنند؛ حالا صریح میگویند که ما با حکومت اسلامی، با نظام اسلامی، با جمهوری اسلامی، با روی کار آمدن اسلامگرایان و به قدرت رسیدن طرفداران اسلام مخالفیم؛ این را صریح بیان میکنند! چهرهی آنها در مقابل ملتها باید روزبهروز بیشتر افشاء بشود؛ یعنی آن سرانجام تلخی که در انتظار مستکبران است، باید نزدیکتر بشود و نزدیکتر خواهد شد. این انقلاب، حجت را بر همهی مسلمانان جهان تمام کرد. این انقلاب و شجرهی طیبهی جمهوری اسلامی در این سرزمین، نشان داد که اقتدار و هیمنه و خشونت خداوندان زر و زور نمیتواند بر ارادهی قاهر ملتهای برخوردار از آگاهی و صبر و خلوص و فداکاری غلبه کند و در مبارزهی ناگزیر میان حرکت اسلامی و دشمنان ثروتمند و مسلح اسلام، پیروزی با اسلام است. البته با رعایت آن شروط، از هیچکس این عذر پذیرفته نیست که از ترس خشونت و قدرت دشمن، از دفاع از اسلام و تلاش برای حاکمیت اسلام دست بکشد.
بحمداللَّه ملتها بیدار شده و در راه اسلام قدم گذاشتهاند؛ نمونهی زنده، ملتهای شمال آفریقا، مخصوصاً سودان و الجزایرند. مقاومت این ملتها و پذیرفتن ابتلائاتی که خداوند در قرآن فرموده است، سرنوشت قطعی آنان را پیروزی خواهد ساخت؛ «و لنبلونّکم بشیء من الخوف و الجوع ونقص من الأموال و الأنفس و الثّمرات و بشّر الصّابرین». مسلمانان باید آگاه باشند و بمانند؛ فریب دشمن و تبلیغات ترفندآمیز او را نخورند. وحدت و همدلی ما، نخستین آماج آنهاست. باید اجازه نداد که بهانههای فرقهیی و مذهبی و طایفهیی، بهانههای اختلاف شود. باید اجازه نداد که فشارهای توأم با وعده از سوی استکبار، ارادهها را ضعیف کند. باید اجازه نداد که بیخبران از اسلام و دشمنان خصلتی آن، دربارهی حلال و حرام خدا و تفسیر آیات خدا، به لاطائلات بپردازند و اسلام را به میل خود و در خلاف جهت پیام و رسالت اسلام و قرآن، تحریف و معنی کنند. اگر این کارها بشود - که البته نیز خواهد شد - اسلام پرچم نجات بشر را در بخش عظیمی از جهان خواهد گسترانید. به امید آن روز و با تکیه و اعتماد به وعدهی الهی، شما را به خدا میسپارم. امروز خوشبختانه بیداری وسیعی در دنیای اسلام به وجود آمده است؛ بایستی این بیداری را به سمت صحیحی هدایت کرد؛ مسؤولیت این کار با علما و متفکران و اندیشمندان عالم اسلام است؛ باید کاری کنند که این بیداری به سمت حاکمیت اسلام منتهی بشود. البته کار مشکل است؛ شما نمونهاش را در الجزایر مشاهده کردید. در الجزایر انتخابات آزادی برگزار شد که یک گروه بکلی جدای از حکومت برنده شدند؛ و گروهی که خودشان انتخابات را اجرا میکردند، مغلوب شدند؛ این خودش بهترین دلیل برای این است که انتخابات، انتخابات صحیحی بود؛ درعینحال این انتخابات را به هم زدند! البته استدلالی هم درست میکنند؛ میگویند این دمکراسییی است که به سمت استبداد خواهد رفت! در حالی که آنها حکومتهای استبدادی را در کشورهای دیگری که با خودشان همپیمانند، کاملا پذیرفتهاند و شاید هم میدانند که حکومت اسلامی، حکومت استبدادی نیست؛ لیکن بالاخره باید بهانهیی آورده بشود، و آن بهانه این است! اینها احتمال میدهند که این وضعیت در کشورهای دیگر اسلامی هم تکرار بشود؛ لذا زمزمهی حضور سازمان ملل در برگزاری انتخابات کشورها را میکنند. سازمان ملل، یعنی امریکا؛ یعنی دولتهای دارای «حق وتو» و در رأسشان امریکا! این معنایش آن است که اگر در کشورهایی احتمال این وجود دارد که اسلام با انتخابات پیروز بشود، بایستی امریکا یک طریق به ظاهر قانونی درست کند، آنجا حضور پیدا کند و مانع از این کار بشود! مسلمانان باید در مقابل چنین توطئهیی بایستند.
ملتهای اسلامی باید به اسلام برگردند. البته دروازهها گشوده شده است. قرن گذشته - یعنی قرن سیزدهم هجری - قرن فریادگری فریادگران اسلام بود. از اوایل قرن که میرزای شیرازی - مرجع تقلید بزرگ اسلام - در برخورد با کمپانی انگلیسی، آن فتوای قاطع را داد و یک ملت را به حرکت درآورد، تا واقعهی مشروطیت در ایران، تا حرکتهای اسلامی در هند، تا بیداری اسلامی در غرب دنیای اسلام - در خاورمیانه و در منطقهی شمال آفریقا - و بزرگانی که سخن گفتند و سید جمالالدینها و دیگران و دیگران، تقریبا قرن فریاد و قرن مبارزات بود، و قرن بعد، قرن تجربه است. این قرنی که ما امروز در آن قرار داریم، قرن تجربه است. قرن چهاردهم هجری، قرن فریاد و بیدارگری و اعلام بود، و این قرن پانزدهم - از آغاز و از افتتاح آن - قرن تجربه و عملکرد است.
میبینیم که ملتهای اسلامی مجرب شدهاند و دارند عمل میکنند؛ یک نمونه، جمهوری اسلامی بود؛ و این نمونهی اول بود. ما به خاطر اینکه اولین نمونه بودیم، مشکلات بسیاری را گذراندیم. مسلمانان باید از این نمونه، تجربه بیندوزند. آن ملتهایی که امروز بخواهند در کشورهای خودشان حرکت اسلامی را تحقق ببخشند، میتوانند کار جامعتری از ملت ایران نشان بدهند و به منصهی ظهور بیاورند؛ اگر خدا کمک کند و اگر آنها همت کنند. ما بحمدالله افق را روشن میبینیم. ما این بیداری را، بیداری مبارکی بهحساب میآوریم. ما احساس میکنیم که حربهی ابرقدرتها روزبهروز کندتر میشود؛ همچنان که آن ابرقدرت متلاشی شد و آن مجموعهی عظیم از جغرافیای عالم محو گردید و آن ابرقدرتی که آنگونه در دنیا حکم میراند، امروز از او عین و اثری نیست؛ این، رفتار عالم را به ما نشان میدهد.
آینده بحمدالله آیندهی خوبی است. آنچه که ما در افق آینده میبینیم، این است که به فضل الهی دشمن در دنیا محاصره خواهد شد. سعی کردند ما را در منطقه محاصره کنند؛ اما خدای متعال از اطراف اینها را محاصره خواهد کرد؛ «یغشیهم العذاب من فوقهم و من تحت ارجلهم»؛ حالا نمونههایش را در اینجا دارید مشاهده میکنید؛ این بیداری اسلامی از این قبیل است؛ این تلاشی کشور اتحاد جماهیر شوروی سابق از این قبیل است؛ این اختلافات داخلی و نژادی و قومی در اروپا از این قبیل است. ما آرزوی جنگ برای کسی نمیکنیم؛ اما کار خدا تماشایی است!
دشمن درصدد است فلسطین را یکباره از پیکر دنیای اسلام جدا کند و شجرهی ملعونهی صهیونیسم را در خانهی مسلمین ماندگار سازد. امریکا درصدد است با تثبیت رژیم اشغالگر، همهی سررشتههای زندگی در این منطقهی حساس را به دست گیرد و خود را از نگرانی خیزش اسلامی در خاورمیانه و آفریقا نجات دهد. دشمنان اسلام میخواهند همهی کینهی دیرین خود با اسلام و شکستهایی را که در سالهای اخیر بر اثر بیداری مسلمین تحمل کردهاند، در اینجا جبران کنند. این حادثه با هیچیک از توطئههای چند سال اخیر دربارهی خاورمیانه قابل مقایسه نیست؛ اینجا سخن از غصب یک کشور و دربهدری مستمر و ابدی یک ملت و جداسازی نهایی پارهی تن جهان اسلام و مرکز جغرافیایی وطن بزرگ اسلامی و قبلهی اولای مسلمین است.
امروز اگرچه قدرتهای استکباری در یک میدان بیرقیب و بیمنازع، چهار اسبه میتازند، اما در دنیا کار به جایی رسیده است که بزرگترین قدرتهای استکباری هم از احساسات معنوی و دینی ملتها میترسند! در مقابل قدرت بیمهار و بیرقیب امریکا، امروز تنها چیزی که ایستاده است و مقاومت میکند و امریکا را میترساند، همین بیداری معنوی انسانهاست؛ بخصوص در مناطق اسلامی. این روح دینی و گرایش به معنویت که در میان بسیاری از ملتها پیدا شده است، اینها را شما کردید؛ مبارزهی شما کرد.
امروز کوچکترین ناکامی برای ملت ما، پنجاه سال یا بیشتر نهضت بیداری اسلام را به عقب خواهد انداخت. این جوانانی که در آفریقا و آسیا و خاورمیانه و حتی شهرهای کشورهای اروپایی، به نام اسلام شعار میدهند و به اسم جمهوری اسلامی به هیجان میآیند، اینها اسلام را با پیشرفتش، با آن امام، با آن چهرهی نورانی، با آن کلمات نورانی، با آن ادارهی الهی جامعه و با آن تقوایی که به برکت انقلاب از قلهی جامعهی ما میریخت و تمام اقشار جامعه را کم و بیش فرا میگرفت، دیدهاند. اگر شکستی باشد، ناکامییی باشد، عمل بدی باشد، همه دگرگون خواهد شد و دشمن جری خواهد گردید.
امروز که ملتهای مسلمان، پس از چند قرن انحطاط و رکود و ذلت، در چهارگوشهی جهان اسلام، به بیداری و قیام لله گراییدهاند و عطر آزادی و استقلال و بازگشت به اسلام و قرآن، در فضای بسیاری از کشورهای اسلامی منتشر گشته است، بیش از همیشه مسلمانان نیاز دارند که پیوند خود را با آن گذشتهی نورانی و معجزنشان، با دوران قیام لله و مبارزهی اسلامی دوران نخستین اسلام مستحکم کنند. خاطرات اسلامی در این سرزمین، برای هر مسلمان متدبر، در حکم داروی شفابخشی است که او را از ضعف و زبونی و یأس و بدبینی نجات میدهد و راه دستیابی به هدفهای اسلام را - که همیشه برای هر انسان برخوردار از عمق و حکمت، هدف زندگی و تلاش است - نشان میدهد.
آخرین سخن، مسألهی بسیار مهم سلطهی روزافزون شیطان بزرگ بر ذخایر کشورهای اسلامی و حضور بیشازپیش سیاسی و اقتصادی و حتی نظامی آن در این کشورهاست. این ابرقدرت ظالم و سلطهطلب، پس از تحولات اخیر جهان که منتهی به فرو ریختن نظامهای الحادی کمونیستی شد و شوروی از موضع رقابت با امریکا فرو افتاد، درصدد است که سراسر جهان و بخصوص مناطق زرخیز اسلامی را به منطقهی نفوذ بیرقیب خود مبدل سازد و پس از فراغت از - به اصطلاح - جنگ سرد، به جنگ همهجانبهیی با بیداری اسلامی - که مانع مستحکمی در راه این نفوذ است - کمر بسته است.
از خداوند متعال، بیداری همهی مسلمانان عالم و شرف و عزت و رهایی آنان از چنگال استکبار و پیروزی آنان در مصاف دشمنان خدا را مسألت میکنم.
امروز ملتها به احکام اسلامی نیاز دارند. امروز حتی ملتهای غیرمسلمان، به احکام اسلامی نیاز دارند؛ چه برسد به ملتهای مسلمان. این ملتهایی که میبینید پشتشان زیر بار قدرتهای بزرگ خم شده و زجر میکشند، بهخاطر دوری از اسلام است. بیداری اسلامی، ملتها را نجات خواهد داد. به همینخاطر است که امروز هوشمندترین انسانها در کشورهای مختلف، به خط اسلام - همان راهی که قرآن به آنها نشان میدهد - رو آوردهاند؛ چون راه عزت و راه نجات است. در حال حاضر، دنیای اسلام با تمام وجود، به نقشی که ممکن است امروز معممان و روحانیون و علما و گویندگان و وعاظ و طلاب علوم دینیه و ائمهی جماعت و همهی ملبسان به لباس تبلیغ و دعوت و دین ایفا کنند، نیازمند است.
امروز دولت ظالمی مثل امریکا، با اینکه ثروتش زیاد، تجهیزاتش مدرن، و تکنولوژی و علم و امکاناتش هم فراوان است؛ اما همین ظالم و شیطان متجاوزی که ملتهای دنیا را قدرتمندانه تحقیر میکند، براحتی قابل سرکوب شدن در منطقهی اسلامی ماست؛ به شرط اینکه ملتهای مسلمان، به آیندهی خود امید داشته باشند و با دلگرمی و امید، اقدام و قیام و حرکت کنند. خوشبختانه ملتها خیلی بیدار شدهاند؛ اما فقط بیدار شدن کافی نیست. بعد از بیداری، باید حرکت کنند و این حرکت، به امیدواری احتیاج دارد.
اگر روزی این حرفها، گندهگویی و مبالغه و دور از ذهن به نظر میرسید، امروز دیگر با پیروزی انقلاب اسلامی و با بیداری مسلمین در همه جا و با آشکار شدن ضعف ذاتی استکبار و قدرتهای جهانی، این حرف، حرف شگفتآوری نیست. ممکن است که طول بکشد، اما خواهد شد و ملتهای مسلمان و جوامع اسلامی، زودتر از همه نجات خواهند یافت.
بسیاری از دولتهایی که در طول ده سال گذشته به عراق کمک کرده بودند، امروز اعتراف میکنند که این کمک، علیه ایران و برای کوبیدن اسلام و انقلاب اسلامی ایران بوده است! امروز اعتراف میکنند که با حرکت اسلامی ملت ایران، دشمنی و خصومت داشتند.
این خصومت از طرف کیست؟ از طرف قدرتها؛ کسانی که میخواستند دنیا و ملتها را بچاپند؛ ولی اسلام و بیداری اسلامی و حرکت اسلامی را مزاحم خودشان به حساب میآوردند؛ حقیقت هم همین است. اسلام و بیداری اسلامی، در مقابل هرگونه سلطهگری ایستاده است و خواهد ایستاد. هر حرکت اسلامی که صادقانه باشد، مسلمانان دنیا را که جمعیت کثیری هستند، به خود جلب خواهد کرد و این برای قدرتهای بزرگ، یک خطر است. برای همین است که استکبار جهانی، از انقلابهای دیگر در سایر نقاط عالم، به قدر انقلاب متکی به اسلام واهمه نداشته است. امروز بخش عظیمی از حساسترین نقاط دنیا به لحاظ اقتصادی، منابع، سوقالجیشی و وضعیت اجتماعی، در اختیار مسلمانان است. نقاط التقای سه قارهی بزرگ و مهم عالم - یعنی آسیا و آفریقا و اروپا - در اختیار مسلمانان است. مهمترین منابع نفت و بسیاری از منابع دیگر عالم، در اختیار مسلمانان است. امروز دنیای استکباری و امپراتوریهای زر و زور میدانند که اگر اسلام در دل مسلمانان و جوامع اسلامی حیات دوباره پیدا بکند، منافع آنها - منافع متکی به سلطه و زورگویی و دو قطبی بودن عالم - به خطر خواهد افتاد. امروز هم که روز بیداری مسلمانان و طرح شعارهای اساسی اسلام است، حج - این فریضهی بزرگ امتساز و دشمنشکن - از مضمون واقعی خود برکنار بماند و قالبی به این عظمت و شکوه، معنایی به تناسب خود نداشته باشد.
از خداوند متعال، پیروزی اسلام و مسلمین را مسألت نموده و امیدواریم با پایداری و استقامت و بیداری و آگاهی مسلمانان، مخصوصا علما و متفکران و روشنفکران و نویسندگان و شعرا و هنرمندان در کشورهای اسلامی، و توجه به عظمت وظیفهیی که بر دوش آنان است، دست کفار و مستکبرین از جوامع اسلامی قطع شود و عزت و عظمتی که خداوند برای مؤمنان مقدر فرموده، به جوامع مسلمان برگرداند.
راز بزرگ در اعتلای امروزین اسلام و بیداری عمومی مسلمین، این بود که در کانون این حرکت - یعنی ایران اسلامی - مولود مبارک انقلاب بار دیگر از شجرهی طیبهی اسلام به وجود آمد و محصول آن - یعنی جمهوری اسلامی - با بنیهی مستحکمی که از ایمان اسلامی رهبر و ملت یافته بود، در راه و جهت درست پایدار ماند و وسوسهی شیطانها و تیغ خشم و کین آنان بر او کارگر نشد و با مظلومیتی قدرتمندانه و سرافراز، چهرهی منور خود را در برابر چشم جهانیان قرارداد و با وجود و بقا و استقامت و صلابت خود، مبلغ اسلام شد.
در دنیای اسلام، بحمدالله بیداری اسلامی به وجود آمده است. صهیونیستهای غاصب، تقریبا بعد از چهل سال آسایش، که جز گاهی چند روزی مختصر حملهیی از طرف دولتها شده بود و بعد هم خساراتشان به اضعاف مضاعف از طرف امریکا جبران شده بود، امروز در داخل سرزمینهای فلسطین، از سوی اسلام تهدید میشوند. این اسلام است که آنها را تهدید میکند. سازمانهای فلسطینی، آنها که از دین فارغ و نسبت به آن بیگانه بودند، ناتوانی خودشان را نشان دادند. امروز کار به جایی رسیده است که سردمداران به اصطلاح سازمانهای فلسطینی، به فلسطینیهای داخل سرزمینهای اشغالی و بعضی مناطق دیگر پیغام میدهند که کار را سخت نکنید، ایجاد مشکل نکنید. آنها برای خودشان، مبارزهی حقیقی را مشکل به حساب میآورند! سرنوشت حرکتی که از دین جدا باشد، بهتر از این نیست. اما دین، فلسطین را نجات خواهد داد. اسلام، فلسطین را از دست متجاوزان پس خواهد گرفت.
شما ببینید، در هر گوشهی عالم که مجموعهی مسلمانی هست، از یک طرف احساس هویت اسلامی میکند، و از طرف دیگر سختگیری نسبت به آنها، بیش از دیگران است. نمونهی دیروزی آن، مناطق آذربایجان شوروی و بعضی مناطق دیگر، و نمونهی امروزی آن، کشمیر است. مسلمانان در آنجا، حرف حق خودشان را میزنند. آن کسی که از قضایا و سرگذشت کشمیر مطلع باشد، میداند که آنچه مسلمانان بیچارهی کشمیر میگویند، یک سر سوزن از حق دور نیست. کسانی که آنها را خاموش میکنند، ناحق میگویند. کسانی که به آنها حمله میکنند، عمل ناحق انجام میدهند. متأسفانه دنیا هم به این قضایا، با خونسردی نگاه میکند. عظمت اسلام در طول تاریخ، به مسلمانان ساخته و پرداخته و حقیقتا آمادهی برای بندگی خداست. اگر ملت ایران آمادهی بندگی خدا نبود، نمیتوانست این حرکت عظیم را انجام بدهد و امروز به عنوان الگو و نمونهی جامعهی اسلامی در میان مسلمانان سرتاسر عالم، بلکه نمونهی مجاهدت و فداکاری و بیداری و آگاهی در میان همهی ملتهای مستضعف، معرفی بشود. اگر امروز هم ملت ایران بخواهد این بار سنگین امانت را بر دوش خود حمل کند و به سرمقصد مطلوب برساند، جز خودسازی هیچ راهی ندارد.
خوشبختانه بیداری اسلامی ملت فلسطین، افقهای آینده را تا حدود زیادی روشن کرده است. امروز نسل نوین ملت فلسطین، با نام خدا و تمسک به ایمان اسلامی مبارزه میکند و این مبارزهیی بسیار امیدبخش است و چنانچه مشهود است، دشمن - چه حکام صهیونیست، چه امریکا و دیگر پشتیبانان اسرائیل و چه خیانتکاران منطقه - از این حرکت جدید کاملا سراسیمه و دهشتزده است و برای لوث کردن و پوشاندن جهت اصلی مبارزه، به هر شیوهیی متوسل میشود که آخرین آن، همین شعار توخالی و دروغین حمله به اسرائیل است که حکام دستنشاندهی عراق بر زبان آوردند.
جمهوری اسلامی، در مقابل این همه خصومت و دشمنی، با قدرت و استحکام ایستاد، ضعیف نشد، بلکه قویتر شد و در خارج از وجود خود، مسلمانان را هم بیدار کرد و ما امروز شاهد بیداری مسلمین هستیم. همیشه عرض کردهایم، باز هم تأکید میکنیم که این دوران، دوران پیشرفت و بیداری و پیروزی اسلام و مسلمین است، و این به برکت جمهوری اسلامی است.
عصبانیّت دستگاه استکبار و بخصوص آمریکا از این است که میبینند در سرتاسر جهان اسلام، بیدارى اسلامى دارد روزبهروز بیشتر میشود. اینها امیدوار بودند که با گذشت زمان، شعارهاى جمهورى اسلامى در دنیا کهنه و بیاثر بشود؛ [ولى] نشد. اینها امیدوار بودند با رحلت امام و با فقدان امام -که شمعِ جمعِ مشتاقان در سرتاسر دنیا بود- شعارهاى اسلامى بیاثر بشود و فراموش بشود؛ [ولى] نشد.
همین حرکتى که امام بزرگوارمان کرد، امروز دنیا را در یک کورهی عظیم التهاب انداخته و دارد شرق و غرب را دُور خودشان میچرخانَد. این حوادث دنیا -بعضى مستقیم و بعضى غیرمستقیم- به انقلاب اسلامى ما مربوط است. اینکه امروز در دنیاى شکلگرفتهی دوقطبى، یک قطب از صحنهی سیاسى عالم برداشته شد و دیگر چیزى به نام بلوک شرق و بلوک سوسیالیسم وجود ندارد، اینکه معادلات جهانى در روابط قدرتها و دولتها و کشورهاى کوچک و ملّتها و رژیمهاى گوناگون، کاملاً به هم ریخته، این مربوط به پیروزى انقلاب اسلامى در ایران است؛ مربوط به پیروزى دین است؛ مربوط به بیدارى مسلمانها است؛ مربوط به بیدار شدن حسّ دینى در وجدانها است.
ما از بیدارى اسلامى در سراسر دنیا حمایت میکنیم و مسلمانهایى را که در نقاط مختلف عالم میخواهند به زندگى اسلامى و به فرهنگ اسلامى خودشان برگردند، تأیید میکنیم؛ حقّ آنها است. آنچه امروز در دنیا شنیده میشود، همه یک جور نیست؛ شعارها همه به یک حقیقت اشاره نمیکنند. قضاوت دربارهی مسائل مسلمانها در عالم، قضاوت یکسانى نسبت به همه نیست؛ امّا آنچه براى ما محترم است، بازگشت به اسلام از سوى مسلمانها است. و امروز مسلمانان عالم حق دارند اسلام و قرآن را گرامى و عزیز بدارند و گرامى و عزیز هم خواهند داشت و به زندگى اسلامى هم بر خواهند گشت و تلاشها و سرکوبها هم هیچ فایدهاى نخواهد داشت.
شما میبینید همهی قدرتمندان عالم، همان کسانی که در دنیا به دخالت در کشورها و اقدام علیه مصالح آنها شناخته شدهاند و استعمار را به وجود آوردند و جنگهای خونین را به راه انداختند و ملتها را ذلیل کردند و سرمایههای مردم را نابود و ضایع کردند، در تلاشند تا به قول خودشان برای مسألهی لبنان راه حلی پیدا کنند. این راه حل چیست؟ آیا راه حل مشکل مردم است یا راه حل مشکل استکبار؟! چون در لبنان فقط مردم نیستند که مشکل دارند؛ امریکا و دولتهای مرتجع هم در لبنان بهخاطر بیداری مردم و شیوع و رواج تفکر اسلام ناب محمدی(صلیاللهعلیهوالهو سلم) و اعتقاد مردم به مجاهدت و مبارزه و عدم سکوت و عدم ذلت، مشکل پیدا کردهاند. این راه حلی که میخواهند پیدا کنند، راه حل کیست؟ آیا راه حل مشکل استکبار را میخواهند جستجو کنند یا راه حل مشکل مردم را؟ اینجاست که حق و باطل، ملاک و معیار و علامت پیدا میکند.
دولتهای استکباری تصور میکنند با تحمیل جنگ هشتساله بر ما و محاصرهی اقتصادی و تبلیغاتی و شایعهپراکنی و تهمت در سطح عالم، خواهند توانست به ما ضربه زنند؛ غافل از آنکه اسلام و بیداری مسلمانان، تختهای قدرت آنها را به لرزه درآورده است، و هر روز که بگذرد، امواج سهمگین بیداری اسلامی، تختهای قدرت فرعونهای عالم را بیشتر خواهد لرزاند.
مسلمانان سراسر عالم، پیوند خود را با برادرانشان در جمهوری اسلامی مستحکم کنند. دلهای آحاد امت بزرگ اسلامی باید روزبهروز به هم نزدیک شود. وسایل و ابزارهای تفرقه و اختلاف که به وسیلهی دشمن بر ملتهای مسلمان تحمیل شده است، نباید در فضای بیداری امروز مسلمانان مؤثر افتد. مسلمین علیرغم بعد منطقهیی و جغرافیایی و اختلاف زبانی و نژادی، باید با یکدیگر همدل و همزبان و همفکر و همگام باشند و به سمت هدفهای بزرگ اسلامی حرکت کنند.
دشمنان زخمخوردهی انقلاب، انتظار روز فقدان او را میکشیدند، تا در غیبت آن دیدهبان بیدار و نگاهبان نیرومند، به مولود و میراث و تلاش او - یعنی جمهوری اسلامی در ایران و نهضت بیداری مسلمین در جهان - دستبرد زنند و چشمزخم وارد آورند؛ اما بیداری انقلابی و ایمان آگاهانه و وفای عاشقانهی ملت بزرگ ایران که در تشییع جنازهی بینظیر و عزاداری تاریخی آن بزرگوار و حوادث پس از آن بروز کرد، و نیز پیوند و رابطهی عمیقی که مسلمانان جهان در آسیا و اروپا و آفریقا نسبت به ملت ایران و امام فقید نشان دادند، دشمنان را مأیوس، و تحلیلها و پیشبینیهای آنان را افسانه و پندار ساخت.
امروز استکبار جهانی و قلدرهای سیاسی عالم و امپراتوریهای زر و زور در سرتاسر جهان که در فساد و انحطاط غرقند، با اسلام و نظام اسلامی دشمن هستند؛ زیرا افشاگر و تهدید کنندهی آنها، اسلام و بیداری مسلمین است. طبیعی است هر کاری که علیه اسلام و نظام اسلامی و جمهوری اسلامی از عهدهی آنها برآید، میکنند.
امیرالمؤمنین به عنوان یك حاكم اسلامی حرف میزند، با یك جامعهای كه تحت اشراف و حكومت خود اوست حرف میزند، و این بیشترین سخنانی است كه از امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه نقل شده. البته در كلمات آن حضرت سخنانی هم هست كه مربوط به دوران حكومت ایشان نیست. ما امروز در همان شرائط قرار داریم، شرائط كنونی جامعهی اسلامی همان شرائط است. البته نهجالبلاغه مخصوص كشور ما نیست، مال همه دنیای اسلام است، اما دنیای اسلام هم امروز در حال یك بیداری و حیات دوبارهی اسلامی است، در كشور ما و در جامعهی ما - كه در سایهی همین آموزشهای امیرالمؤمنین و با اتكاء به نَفَس نهجالبلاغه این انقلاب به پیروزی رسیده، و امروز همان جامعه اسلامی و علوی تشكیل شده و همان شرائط تقریباً در بیشتر ابعاد بر جامعهی ما و كشور ما حكومت میكند - امروز روز استفادهی هر چه بیشتر از نهجالبلاغه است.
نمودار
مقالات
مرتبط
آخرین مقالات
|