news/content
پیوندهای مرتبطخبرخبرفيلمفيلمصوتصوت
نسخه قابل چاپ
1368/07/12

بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم

بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)
 از همه‌ی برادران و خواهران، مخصوصاً آقایان علماى اعلام و خانواده‌هاى مکرّم شهدا و جانبازان عزیز و خدمتگزاران به قشرهاى محروم، به‌خاطر این اجتماع پُرشورِ بامحبّتى که تشکیل دادید، صمیمانه متشکّرم.

 مسئله‌ی تشخیص حق از باطل، یکى از آن مسائلى است که در طول تاریخ بشر و تاریخ نبوّتها نقطه‌ی دشوار زندگى انسانها به حساب می‌آمده. همه مایلند حق را تعقیب کنند و به آن عمل کنند. همه مایلند از باطل اجتناب کنند ‌-البتّه غیر از انسانهایى که وجودشان به آتش قهر الهى تبدیل شده است و مظهر شیطانند- عموم مردم و انسانهاى داراى عقل و انصاف و صفات انسانى، میخواهند از باطل اجتناب بکنند و به حق گرایش پیدا کنند؛ امّا تشخیص اینها همیشه آسان نیست. امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) در یکى از خطبه‌هایى که دردمندىِ آن بزرگوار در کلمات و جملات آن آشکار است، همین مطلب را بیان میکنند و میفرمایند که اگر حق، صریح و خالص بود، کسى به شبهه نمی‌افتاد؛ اگر باطل، لخت و عریان ظاهر میشد، کسى آن را تعقیب نمیکرد؛ وَ لٰکِن یُؤخَذُ مِن هٰذا ضِغثٌ وَ مِن ذاکَ ضِغثٌ فَیُمزَجانِ فَهُنالِکَ یَستَولِى الشَّیطانُ عَلىٰ اَولِیائِه؛ (۲) یعنى دستهاى کج‌اندیش و ترفندکار، یک قسمتى از حق را مخلوط میکنند با باطل و لعابى از حق بر روى باطل میدهند تا باطل، قابل عرضه و براى مردم ساده‌لوح قابل قبول باشد. اینجا است که حق بر اولیاى حق مشتبه میشود.ما چوب اشتباه حق و باطل را در طول تاریخ انبیا و در طول تاریخ اسلام بارها خورده‌ایم. شاید یکى از علل اینکه دوران اختناق در این کشور طولانى شد و اقلّاً دو قرن استعمار در این کشور بود ‌-یک بودنِ موذیانه‌اى- و ما مردم نتوانستیم آن‌چنان به دهان استعمار بکوبیم که برود و نیاید، همین بود که حق و باطل مشتبه میشد، صریح نبود، صراط روشن براى مردم وجود نداشت؛ لذا ما ملّت ایران چه در مشروطه، چه در قضایاى قبل و بعد مشروطه، چوب اشتباه حق و باطل را خوردیم. البتّه نهضت عظیم روحانیّت و ملّت به رهبرى امام عظیم‌الشّأن بزرگوار ما، شعارهایى را مطرح کرد که نگذاشت حق و باطل با یکدیگر ممزوج (۳)بشود. وقتى مردم بتدریج در طول پانزده سال، حق را شناختند و آن را از باطل جدا کردند، مسئله فیصله پیدا کرد، انقلاب شد. بعد از انقلاب هم امام (رضوان ا‌لله‌ تعالى علیه و اعلى ا‌لله‌ کلمته و مقامه) با آن دم عیسوى نگذاشتند حق با باطل ممزوج بشود.

 اگر حق و باطل، قابل امتزاج و قابل اشتباهند، یک معیارى براى تشخیص لازم است؛ چون ممکن نیست خداوند مردم را بدون معالم (۴) و بدون نشانه‌ها رها کند. این معیار شناخت حق و باطل چیست؟ این را باید با دقّت جستجو کرد، از قرآن و حدیث و کلمات اولیا و بزرگان باید معیار حق و باطل را شناخت. معیارهایى هست، که البتّه در مواردى معیارِ کتاب و سنّت مطرح میشود. هرچه دیدید برطبق شرع است، این حق است؛ هرچه برخلاف شرع بود، این باطل است. البتّه این معیار همه جا، براى همه‌ی مردم قابل استفاده نیست؛ چون تشخیص شرع و خلاف شرع هم یک کار آسانى نیست.

 در سیاستهاى کلّى و در امور عمومى جامعه، یک معیار دیگرى هم هست و آن خواست مردم، منافع مردم، جهت‌گیرىِ مصلحت مردم است. هر کارى، هر حرکتى در جهت مصلحت مردم بود، در جهت خواست مردمِ مسلمان و آگاه بود، این حق است. در سیاستهاى جهانى این یک معیار است. فرض بفرمایید امروز مسئله‌ی لبنان یک مسئله‌ی اساسى و یک مسئله‌ی اسلامى است. علّت این هم که می‌بینید منادیان اسلام و سخنگویانِ به‌نام اسلام درباره‌ی مسائلى مثل مسئله‌ی لبنان یا افغانستان و امثال آن حرف میزنند، اقدام میکنند و دل میسوزانند، همین است که مسئله در چهارچوب مرزهاى یک ملّت، محدود نمیشود. مسئله‌ی لبنان مالِ همان چند هزار کیلومتر زمین نیست؛ مال همه‌ی دنیاى اسلام است. چون فشار روى لبنان ناشى است از اصرار استکبار بر حفظ دولت صهیونیستى که میخواهند دولت صهیونیستى را از دست خشم روزافزون مسلمانان مبارز حفظ کنند؛ فشار می‌آورند روى لبنان تا لبنان را پشتوانه‌ی اسرائیل غاصب قرار بدهند. مسئله یک مسئله‌ی بین‌الملل اسلامى است؛ یک مسئله‌اى است مربوط به همه‌ی مسلمانها.خب، این مسئله حالا در دنیا مطرح است. شما می‌بینید قدرتمندان عالم، همان کسانى که در دنیا به دخالتِ در کشورها علیه مصالح آن کشورها شناخته شده‌اند، همان کسانى که استعمارها را آنها به وجود آورده‌اند، جنگهاى خونین را آنها راه انداخته‌اند، ملّتها را آنها ذلیل کرده‌اند، سرمایه‌هاى مردم در کشورهاى مختلف را آنها نابود و ضایع کرده‌اند، همه در تلاشند تا یک راه حلّى ‌-به قول خودشان- براى مسئله‌ی لبنان پیدا کنند. (۵) این راه حلّ چیست؟ راه حلّ مشکل مردم است یا راه حلّ مشکل استکبار؟ چون در لبنان فقط مردم نیستند که مشکل دارند. آمریکا هم در لبنان مشکل پیدا کرده، به‌خاطر بیدارى مردم؛ دولتهاى مرتجع هم در لبنان مشکل پیدا کرده‌اند، به‌خاطر شیوع و رواج تفکّر اسلام ناب محمّدى (صلّى ا‌لله‌ علیه و آله و سلّم) و اعتقاد مردم به مجاهدت و مبارزه و عدم سکوت و عدم [پذیرش] ذلّت. این راه حلّى که میخواهند پیدا بکنند، راه حلّ کیست؟ راه حلّ مشکل استکبار را میخواهند جستجو کنند یا راه حلّ مشکل مردم را؟ اینجا حق و باطل ملاک پیدا میکند؛ یعنى معیار و علامت پیدا میکند. اگر تلاشهایى که انجام میگیرد براى حفظ سیادت ملّىِ مردم لبنان است، اگر براى بیرون کردن اسرائیل و دور کردن دست آمریکا و دیگر طمع‌ورزان در لبنان است، این خوب است، این حق است؛ اگر بعکس، تلاشى که میشود براى تثبیت و تحکیم نظام طایفى و فرقه‌گرایانه‌ی مرتجعانه‌ی لبنان است [این باطل است].

 مرتجع‌ترین نظامها در دنیا، نظامى است که بر مبناى تبعیض باشد؛ چه تبعیض نژادى، چه تبعیض قومى، چه تبعیض مذهبى، که لبنان یکى از همینها است. این کشورى که ادّعا میکردند قلب تمدّن کشورهاى عربى است، یک سیستم حکومتى دارد که با سیستم حکومتى آفریقاى جنوبى خیلى تفاوت ندارد؛ آنجا هم یک اقلّیّت، بناحق بر اکثریّت حکومت میکنند؛ در لبنان هم یک اقلّیّت مارونى، بناحق بر اکثریّتى که یا سه برابر آنها یا دوونیم برابر آنها هستند ‌-یعنى مسلمانها‌- حکومت میکنند؛ (۶) آن هم حکومتى بر مبناى خیانت به وحدت و تمامیّت و استقلال لبنان؛ یعنى در خدمت هدفهاى صهیونیسم و حکومت صهیونیستى. بنابراین اگر این تلاشهایى که میشود و راه‌حل‌هایى که جستجو میشود، راه‌حل براى تثبیت نظام طایفىِ عنصرىِ توأم با تبعیض است که خب این باطل است؛ این شد ملاک. بنابراین ملاک شد خیر و صلاح مردم؛ ملاک شد تمایل و مصلحت اکثریّت مردم. البتّه مصلحت اکثریّت، درست مصلحت همه است؛ در بلندمدّت این‌جورى است. در کوتاه‌مدّت اگر ما مصلحت اکثریّت را رعایت کردیم، این خلاف مصلحت اقلّیّت است؛ امّا رعایت مصلحت اکثریّت در یک کشور، در بلندمدّتْ مصلحت همه است؛ حتّى مصلحت آن اقلّیّت هم. [اگر] دقّت کنید، این معنا آشکار خواهد شد.

 پس ببینید! در سیاستها، در حکومتها و در نظامها، میل مردم، صلاح مردم، خواست مردم و شوق مردم، یکى از ملاکات حقّانیّت است. نظام جمهورى اسلامى ایران یک حکومتى است که این کشور را اداره میکند؛ قبل از آن ده‌ها حکومت این کشور را اداره کردند. ما که میگوییم این حکومت حق است و آن حکومتها باطل بودند ‌-غیر از جنبه‌ی اسلامى و پابندى و تقیّد به‌صورت مبنائى به اسلام در این حکومت- مسئله‌ی مصالح مردم و خواست مردم است.شما به حکومتهایى که در طول این چند صد سال در ایران بوده‌اند، از حکومت منحوس و وابسته و فاسد پهلوى، تا حکومت ضعیفِ وابسته‌ی بی‌عرضه‌ی بی‌لیاقتِ قاجارى، تا حکومتهاى قبل از قاجار ‌-که بعضى نام‌ونشان هم دارند، عنوان فاتح هم دارند- نگاه کنید؛ ببینید در کدام‌یک از این حکومتها مردم ایران و آحاد ملّت ایران نسبت به اولیاى حکومت، احساس علقه و رابطه میکردند؟ خواهید دید در هیچکدام چنین وضعى وجود نداشته؛ مردم جدا بودند، آنها هم جدا بودند؛ سیاست خارجى را تنظیم میکردند، مردم خبر هم نداشتند و علاقه‌اى هم به آن نداشتند و برطبق مصالح مردم هم نبود. حتّى کارهایى که به‌وسیله‌ی حکومتها به‌عنوان خدمت در این کشور انجام میشد، غالباً ‌-مگر موارد خیلى معدودى- به نفع و صلاح یا بیگانگان یا همان اولیاى حکومت فاسد بود؛ همین راه‌آهن سرتاسرى که در زمان رضاخان کشیده شد، هم تحقیقات بیگانگان، هم خودی‌ها نشان میدهد که مسیر این راه‌آهن صرفاً به مصلحت انگلیس‌ها و بر ضدّ مصلحت ملّت ایران انتخاب شد؛ و از این قبیل. آنچه مطرح نبود، میل مردم، اراده‌ی مردم، مصلحت مردم و عواطف و علایق مردم بود؛ آنچه مطرح بود و ملاک بود، منفعت بیگانگان یا منفعت سردمداران فاسد قدرت‌مدار بود. لذا مردم هم رابطه‌اى نداشتند، محبّتى نداشتند.

 هر کدام از این سلاطین سابق یا سلسله‌هاى سابق که از بین رفتند، رفتن آنها با خوشحالى مردم مواجه شد. رضاخان که رفته بود ‌-آن‌طور که ما از بزرگ‌ترهایمان شنیده‌ایم و آن کسانى که یادشان است میدانند- مردم خوشحالى میکردند. وقتى این سلسله‌ی منحوس در ایران منقرض شد، شما دیدید که مردم چه جشن عظیمى را به راه انداختند ‌-آن جشن و خوشحالى غیر از خوشحالىِ پیروزى انقلاب بود؛ این یک چیز دیگر بود، آن یک چیز دیگر بود- که آن مستقلّاً براى مردم شادی‌آور بود. خب، مردم از اینها بیگانه بودند، از اینها بدشان می‌آمد. این ملاک بطلان است؛ باطل بودن یعنى این. رژیمى که وقتى هست مردم ناراحتند، وقتى میرود مردم خوشحالند؛ وقتى قدرت پیدا میکند مردم در فشار می‌افتند، وقتى ضعیف میشود مردم علیه او مشت گره میکنند؛ این رژیم، رژیم باطلى است.

 نظامى که آحاد مردم آن، خودشان دست به دست میدهند، آن را به وجود می‌آورند، بعد به به وجود آورنده‌ی آن نظام با همه‌ی وجودشان عشق می‌ورزند ‌-اگر اینها را در زمان حضرت امام (رضوان ا‌لله‌ علیه) میگفتیم، آن‌وقت یاوه‌گویانى بودند که بگویند، نخیر این‌جور نیست، مردم به امام عشق نمی‌ورزند؛ لکن رحلت این بزرگوار و آن حوادث عظیم، واقعیّتها را نشان داد؛ ده سال و چند ماه امام در میان ما مردم زندگى کرد، در تمام این لحظات، آحاد این مردم به آن مرد بزرگ عشق ورزیدند؛ هرچه گفت، آن را دین خودشان دانستند و فریضه‌ی الهى فرض کردند- خب چنین نظامى حق است، مردم آن را میخواهند، چون براى مردم است نه بر مردم، چون آنها را به راه حق و هدایت میکشاند. درحالی‌که شما میدانید در این ده سال، سخت‌ترین حوادث بر این ملّت وارد آمد. جنگ هشت‌ساله‌اى در همین ده سال بر مردم وارد آمد و تحمیل شد. چقدر مردم شهید دادند؛ چقدر جوانها معلول شدند و از سلامتى محروم شدند؛ چقدر بر اثر فشار اقتصادى و محاصره‌ی اقتصادى دشمنان جهانى، از لحاظ وضع معیشت بر مردم و بر ضعفا سخت گذشت؛ درعین‌حال عاشق‌ترین عشّاقِ امام و انقلاب، همان ضعفا بودند؛ چرا؟ چون میدانستند راه، درست است. فشارها هم ناشى از درستىِ راه است.یک وقتى در یک جریانى، امام بزرگوار (رضوان ا‌لله‌ تعالى علیه) میفرمودند که وقتى دشمن از انسان تعریف کند و دشمنى نکند انسان در خودش شک میکند، وقتى بدگویى میکند و فشار می‌آورد انسان خوشحال میشود و اطمینان پیدا میکند که راه درست است. اینکه دشمن فشار می‌آورد و الان هم با کمال شدّت فشار می‌آورَد، به‌خاطر درستى راه است. خب، این حکومتى که راهش درست است، براى مصلحت مردم است، در خدمت مردم است، حکومت حق است. ملاک حق و باطل اینجا معلوم شد.

 لذا امام در تمام مدّت ده‌ساله اصرار داشتند که مردم باید از دولت و مسئولین دولتى حمایت کنند؛ از قوّه‌ی مجریّه حمایت کنند؛ از قوّه‌ی قضائیّه حمایت کنند. این به معناى آن نبود که آن روز قوّه‌ی قضائیّه یا قوّه‌ی مجریّه یا مسئولین دولتى هیچ خطا یا اشتباهى نداشتند؛ چرا، هیچ انسانى خالى از خطا نیست؛ این به معناى آن بود که وقتى خط درست است، راه درست است، حکومت در جهت صحیح حرکت میکند، دشمن [هم] فشار می‌آورَد، آحاد مردم موظّفند به حمایت و پشتیبانى از کسانى که دارند این کاروان عظیم را پیش میبرند و هدایت میکنند و پشتیبانى میکنند.امروز هم همان‌جور [است]. بنده هم به تبعیّت از امام بزرگوارمان (رضوان ا‌لله‌ تعالى علیه) عرض میکنم که امروز حمایت و کمک به مسئولین کشور یک واجب و فریضه‌ی شرعى است. همه‌ی مسئولین کشور ‌-آن کسانى که این بار سنگین را بر دوش گرفته‌اند- شایسته‌ی این هستند که مردم از آنها حمایت کنند. حمایت از رئیس‌جمهور واجب است؛ حمایت از دولت واجب است؛ حمایت از قوّه‌ی قضائیّه واجب است. حمایت کنید تا تقویت بشوند تا بتوانند توقّعاتى را که از آنها هست، برآورده کنند.

 بنده یک وقتى ‌-چند سال قبل از این، شاید حدود سالهاى ۶۱ یا ۶۲ بود- در مجلس شوراى اسلامى شرکت کردم؛ آن‌وقت انتقاداتى از دولت در مجلس میشد؛ گفتم یک گردنه‌ی بسیار تند و شیب تندى است و این ماشین هم دارد با کمال فشار، ناله‌کنان از اینجا بالا میرود، شما توقّع دارید مثلاً با سرعت صد برود، این با سرعت چهل دارد میرود؛ علاج آن چیست؟ آیا علاجش این است که یک سنگ بردارید به ماشین بزنید و بگویید چرا سرعتت کم است؟ خب، [سرعت] کمتر خواهد شد؛ علاج این است که اگر دیدید سرعتش کم است، دست بگذارید پشت ماشین، شما هم هُل بدهید تا به آن سرعت مورد نظر شما نزدیک بشود؛ عاقلانه و منصفانه این است.

 آن‌وقت من این توصیه را به نمایندگان مجلس شوراى اسلامى میکردم، امروز هم به همه‌ی آحاد مردم، به همه‌ی کسانى که نسبت به مسائل جامعه دلسوز و ذی‌علاقه هستند ‌-که اگر کسى دلسوز نباشد، حرف ما در او اثر هم نخواهد کرد- آن کسانى که حقیقتاً مصلحت جامعه را دنبال میکنند عرض میکنم: امروز پشتیبانى و حمایت از قوّه‌ی مجریّه و قوّه‌ی قضائیّه و مسئولین بالاى کشور لازم است و تضعیف آنها حرام است. (۷) همه باید این را رعایت کنند.

 شما برادران و خواهرانى که اینجا تشریف دارید، تقریباً همه از جمله‌ی دستگاه‌هایى هستید که در خدمت متن مردمید و من باید از یکایک شما تشکّر کنم: هم سازمان بهزیستى که یکى از سنگین‌ترین و سخت‌ترین کارها را بر دوش دارد؛ هم کمیته‌ی امداد امام که یکى از مبارک‌ترین نهادهاى انقلاب ‌-بعد از پیروزى انقلاب- بوده و حقّاً و انصافاً آثار بسیار خوبى را بی‌سروصدا داشته و بحمدا‌لله‌ همیشه هم مورد تأیید امام بزرگوار و فقیدمان (رضوان ا‌لله‌ تعالى علیه) بود و باید باز هم آن خدمات را ‌ان‌شاءالله‌ دنبال کنند؛ هم صندوقهاى قرض‌الحسنه که یکى از نهادهاى اسلامىِ اصیل هستند و من لازم میدانم روى این نکته تکیه کنم.

 من قبلاً هم ‌-سال گذشته، به یک مناسبتى، در یک جمعى- درباره‌ی صندوقهاى قرض‌الحسنه صحبت کردم؛ (۸) الان هم لازم است این را بگویم: صندوق قرض‌الحسنه یک عمل اسلامى است، یک حسنه است و اگر کسى اقدام کند به انجام این کار، درصورتی‌که سودجویى نخواهد بکند و از روشهاى غلط استفاده نکند ‌-که شنیده‌ام گوشه‌وکنار بعضى از صندوقها این کارها را میکنند و صندوقهاى قرض‌الحسنه را بدنام میکنند- و با نیّت خیر باشد، یکى از حسنات بزرگ و انفاقهاى بزرگى است که کسى انجام میدهد. و این کار را دنبال کنید.قبل از پیروزى انقلاب کسانى که تفکّرات چپ و التقاطى داشتند، از اینکه کسى کمک کند و احسان کند به فقرا و مستمندان، ناراحت و ناراضى بودند. به ماها میگفتند چرا زمستان که میشود، می‌آیند به شما زغال میدهند که بدهید به فقرا، شما هم قبول میکنید و به فقرا میدهید؟ آن‌وقت در مشهد معمول بود که آدمهاى اهل خیر می‌آمدند حواله‌هاى زغال را به امثال ماها میدادند؛ ما هم به فقرا میدادیم که بروند بگیرند، استفاده کنند. میگفتند چرا این کار را میکنید؟ بگذارید اینها سرما بخورند تا در سایه‌ی سرما خوردن، از دستگاه عصبانى بشوند و انقلاب جلو بیفتد! یک تحلیل ابلهانه‌ی غلط، متّکى به تفکّرات مادّى، و درست دور از واقعیّات و دور از حقایق اسلامى؛ آنها با احسان مخالف بودند، با همین کارهاى قرض‌الحسنه و مانند اینها هم مخالف بودند.

 همان وقت در روزهاى اختناق، بعضى از همین برادرانى که امروز هم میبینم بحمدا‌لله‌ در کارهاى این صندوقها هستند، چند صندوق ‌-اوّل یکى دو تا، بعد ظاهراً بیشتر- تشکیل دادند و چه کمکهایى آن‌وقت میکردند؛ ما که در جریان بودیم میفهمیدیم این پولها به چه کسانى قرض داده میشد و چه گره‌هایى را باز میکرد.

 [تشکیل] صندوق، کار بسیار خوبى است؛ البتّه بعضی‌ها موافق نیستند، امّا ما موافقیم؛ ما صندوق قرض‌الحسنه را مفید میدانیم و هیچ مشکل اقتصادى بر تشکیل صندوقهاى قرض‌الحسنه مترتّب نیست که بعضی‌ها می‌آمدند میگفتند این تورّم‌زا است و از این قبیل [حرفها]، نه تورّم‌زا است، نه مشکل اقتصادى ایجاد میکند؛ بسیار چیز خوبى است. تورّم را بانک‌ها ‌-که در صورت نیاز و احتیاج مجبورند نشر اسکناس بکنند- به‌طور ناگزیر ایجاد میکنند، نه صندوقهاى قرض‌الحسنه که یک پول انبوه و انباشته‌اى را از دست صاحبش میکشند، در اینجا میگذارند، به صد نفر آدم محتاج میدهند؛ او هم اگر دستش بود، از این پول استفاده میکرد، آن را به گردش می‌انداخت؛ این بیچاره هم از آن پول استفاده میکند، یا مریضش را میبرد درمان میکند، یا براى زمستانش آذوقه‌اى میخرد، یا لباس شب عید بچّه‌هایش را تأمین میکند. هیچ اشکالى ندارد؛ از لحاظ موازین و معیارهاى اقتصادى اصلاً مشکلى ایجاد نمیکند؛ بلکه خیر هم در جامعه ایجاد میکند، علاوه بر اینکه سدّ فقرِ فقرا و مستمندان هم ‌-در محدوده‌ی خودش- هست.

 من از مسئولین ذی‌ربط ‌-چه در وزارت دارایى، چه در وزارت کشور و چه در جاهایى که با این صندوقهاى قرض‌الحسنه ارتباطى دارند- جدّاً میخواهم که به توسعه و جریان صحیح این صندوقها کمک کنند تا مردم استفاده کنند. البتّه از همه‌ی نامهاى نیک، آدمهاى بدخواهى هستند که [سوء] استفاده کنند. از همه‌ی لباسهاى مقدّس، کسانى هستند که سوء استفاده کنند. از همه‌ی عنوانها و شعارهاى خوب، کسانى هستند که سوء استفاده میکنند؛ از این صندوق قرض‌الحسنه‌ی شما هم کسانى هستند که سوء استفاده میکنند؛ اینها را به دستگاه معرّفى کنید، نگذارید ناشناخته بمانند و به سوء استفاده‌ی خودشان ادامه بدهند. و مواظب باشید کار را دقیق، صحیح، طبق مقرّرات و آن‌چنان که حقیقتاً موجب فایده و صلاح مردم باشد، انجام بدهید. خداوند ‌ان‌شاءالله‌ به شماها توفیق بدهد.

 من همچنین از برادران دیگرى که از سایر بخشها تشریف آورده‌اند و مخصوصاً از مردمى که از نقاط دوردست تشریف آورده‌اند، تشکّر میکنم. خداوند ‌ان‌شاءالله‌ به همه‌ی شماها توفیق بدهد، به همه‌ی شما خیر بدهد و همه‌ی ما را در راه انجام مسئولیّتهاى الهى و شرعی‌مان با تأییدات خود مؤیّد بفرماید.
والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و‌ برکاته

 
 
۱) جمعى از روحانیّون، خانواده‌هاى شهدا، جانبازان، مسئولان و کارکنان کمیته‌ى امداد امام خمینى، صندوقهاى قرض‌الحسنه، سازمان بهزیستى، اعضاى کمیسیون اسراى عراقى، جمعى از ورزشکاران جانباز و اقشار مختلف مردم شهرهاى قروه، آوج و آبگرم، جمعى از معلولین تحت پوشش بهزیستى و اعضاى دبیرخانه‌ى سپاه، در این دیدار حضور داشتند. در ابتداى این دیدار، آقاى حبیب‌الله‌ عسگراولادى (نماینده‌ى ولىّ‌فقیه در کمیته‌ى امداد امام خمینى) مطالبى بیان کرد.
۲) نهج‌البلاغه، خطبه‌ى ۵٠
۳) آمیخته، مخلوط
۴) نشانه‌ها، علامتها
۵) در گردهمایى نمایندگان لبنان در شهر طائف عربستان براى پایان جنگ داخلى و بازگشت صلح به این کشور از طریق اصلاحات سیاسى، یک جریان سیاسى به دنبال این بود که اکثر پست‌هاى کلیدى را در دولت براى مسیحیان تضمین کند؛ این در حالى است که مسلمانان اکثریّت جمعیّت این کشور را تشکیل میدهند. اختلاف میان نمایندگان مسلمان و مارونى لبنان در سوّمین روز اجلاس طائف بالا گرفت، زیرا این اجلاس در جهت تثبیت مارونیّت لبنان بود.
۶) ر.ک: بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم (۱۳۶۸/۶/۱)، پى‌نوشت شماره‌ی ۱۲
۷) حفظ حکومت اسلامى از واجبات شرعى‌اى است که میتوان براى آن ادلّه‌ى گوناگون فقهى اقامه نمود. حضرت امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف) میفرمایند: «مسئله‌ى حفظ نظام جمهورى اسلامى در این عصر و با وضعى که در دنیا مشاهده میشود و با این نشانه‌گیرى‌هایى که از چپ و راست و دور و نزدیک نسبت به این مولود شریف میشود، از اهمّ واجبات عقلى و شرعى است که هیچ‌چیز به آن مزاحمت نمیکند؛ و از امورى است که احتمال خلل در آن عقلاً منجّز است.» (صحیفه‌ى امام، ج ۱۹، ص ۱۵۳). در بیشتر موارد، به جهت وجود هجمه‌ها و دشمنى‌هاى گوناگون و سنگینِ دشمنان اسلام نسبت به حکومت اسلامى، حمایت از مسئولان بالاى نظام جمهورى اسلامى، مصداق حفظ حکومت اسلامى است. چرا که بدون این حمایت مردمى، مسئولان حکومتى قدرت کافى براى مقابله با دشمنان را نداشته و احتمال عقلائى از بین رفتن حکومت اسلامى وجود دارد. پس میتوان گفت در بیشتر موارد، حمایت از مسئولان بالاى کشور، از باب حفظ حکومت اسلامى، فى‌الجمله، شرعاً واجب است.
۸) ر.ک: بیانات در دیدار شرکت کنندگان در سمینار صندوقهاى قرض‌الحسنه (۱۳۶۷/۱٠/۲۹)

جمله‌های برگزیده این دیدار
آخرین‌ها
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی