پیوندهای مرتبطخبر
1372/06/28
بیانات در نهمین گردهمایى سراسرى «ائمّه جمعه»
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله رب العالمین. والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا، أبیالقاسم محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین. سیما بقیةالله فی الأرضین. اوّلاً به همهی آقایان محترم که زحمت کشیدهاید و از راههای دور و نزدیک تشریف آوردهاید و این اجتماع با ارزش و مهم را تشکیل دادهاید، خوشامد عرض میکنم و امیدوارم که این جلسه و این دیدار و گفتارها، مضمونی به نفع اسلام و مسلمین، در خود داشته باشد. مطلب امروز بنده، یک کلمه در باب نماز جمعه است و اهمیت این حادثهی عظیمی که اسلام برای پیروان خود معیّن فرمود و به مرور از مسیر خود منحرف گردید؛ تا آنجا که وسیلهای در دست قدرتمندانِ بیقید نسبت به دین و اخلاق و تقوا شد؛ در حالی که پایه و ستون فقرات این نماز عظیمالشّأن، عبارت است از توصیه به تقوا و تأدّب به آداب شرع. در بعضی از ادوار تاریخ و بعضی از کشورها هم، اگرچه به این فساد و ابتذال کشیده نشد، لیکن بیخاصیت شد و مثل یک نماز جماعتِ معمولی، با آن رفتار کردند. در حالی که این نماز، نماز جمعه است؛ نماز اجتماع است؛ نماز روشنگری و آگاهسازی آحاد مردم است؛ نماز اخبار از آفاق عالم، به مؤمنین و آحاد مردم است. بحمدالله، به برکت انقلاب اسلامی، ما مردم ایران که بخصوص در مناطق شیعهنشین، از این نعمت بزرگ و عبادت عظمی، محروم بودیم، یک بار دیگر از این نماز برخوردار شدیم. از آغاز کار هم اسمِ این نماز در کشور و جامعهی ما «نماز عبادی سیاسی» شد. یعنی هم به جنبهی معنوی و تربیت و تهذیب نفوس و آدمسازی و گسترش روح تقوا در جامعه که از این نماز متوقّع بود دقّت شد و هم به جنبهی سیاسی آن. چرا که نظام اسلامی، یک نظام مبتنی بر آگاهی مردم است و اگر مردمْ آگاه و مؤمن نباشند، نظام اسلامی، در حقیقت، روح خود را از دست خواهد داد. این جنبه هم در نماز جمعهی ما ملحوظ شد و مورد اعتنای کامل قرار گرفت و جمع کردن مردم بر کلمهی «تقوا» و کلمهی «دین» و کلمهی «جهاد» و «اتّفاق کلمه» در همهی امور، جزو ویژگیهایی شد که در این نماز ملحوظ گردید. لذا گفته شد: عبادی سیاسی. البته از اوّلِ تشکیل نظام اسلامی، گرگهای عالم از یک طرف و نادانها از طرفِ دیگر، به جان این نظام الهی و اسلامی افتادند. همچنان که در اوّلِ اسلام هم مشابه این امر بود و برای ما تعجّبآور نیست. شما ملاحظه کنید در صدر اسلام، دو قدرت بزرگِ موجود، بهطور دائم، با یکدیگر در حال جنگ و دشمنی بودند: نظام ایران باستانی، و نظام روم. در بین این دو نظام هم جزیرةالعرب بود، با اهوای مختلفه و آرای متشتّته و دشمنی و کینهورزی دائم. با اینکه دو قدرت بزرگ بالای سرشان بود و هر دو قدرت میخواستند از اینها سود ببرند و آنها را زیر فشار قرار میدادند، در جزیرةالعرب، وحدت کلمه نبود. عدّهای مشرک بودند، عدّهای یهودی بودند، عدّهای نصرانی بودند و همهی اینها در حال اختلاف و نزاع: یهودیشان با مشرکشان؛ مشرکشان با یهودیشان؛ همه با نصرانیشان. و باز در میان خود مشرکین هم، اختلافات فراوان قبیلهای و حتّی کوچکتر از قبیلهای، دائم برقرار بود. یعنی، احزاب مختلف و گروههای گوناگون، بهطور دائم در حال جنگ و جدل بودند. پس، دنیای اطراف جزیرةالعرب و مَهبط وحی را وقتی شما نگاه کنید، میبینید که قبل از پیروزی اسلام و پدید آمدن حکومت اسلامی در زمان نبیّاکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم، در همه طرف جنگ و خونریزی و اختلاف بود؛ تا اینکه اسلام پدید آمد. البته، اسلام توانست در آغاز کار، به نور خود دلهای عدّهای را منوّر کند و بتدریج، این دایره گسترش پیدا کرد. لکن نکتهی عرض من اینجاست که وقتی اسلام بهوجود آمد، آن گروههایی که همه به طور دائم، با هم در حال جنگ و جدال و خونریزی بودند، در یک چیز متّفق شدند و آن، حمله کردن به اسلام بود! این، پدیدهی عجیبی نیست؟ این پدیده، برای ما آشنا نیست؟ این پدیده برای ما عبرتآموز نیست؟ ایران با اسلام جنگید، روم با اسلام جنگید، یهودیان با اسلام جنگیدند، نصارا با اسلام جنگیدند، قریشیان با اسلام جنگیدند، ثقیف با اسلام جنگیدند. همهی گروههایی که میتوانستند از خودشان وجودی نشان دهند، شمشیر به دست گرفتند و علیه اسلام شروع به جنگیدن کردند. یکی از مظاهر آن، همین جنگ احزاب بود که به «جنگ احزاب» هم نامیده شده است. زیرا احزاب مختلف با یکدیگر همدست شدند و فرقهها و گروهها و گروهکها و تشکیلات مختلف بر سر «مدینةالاسلام»، مرکز قدرت نبوی ریختند. این را ما در تاریخ دیده بودیم. بنابراین، مؤمنین تعجّب نکردند وقتی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، امریکا با ایران جنگید، اسراییل با ایران جنگید، شورویِ آن روز با ایران جنگید، مرتجعین با ایران جنگیدند، گروههایی که در طول زمان با هم دعوا داشتند، موقّتاً اختلافها را کنار گذاشتند و با ایران جنگیدند و اگر هم اختلافاتشان محفوظ بود، این هم یک نقطهی مشترک بین همهشان شد! این، چیزی بود که آن را احساس کردیم. اینها با همهی پدیدههایی که در ایرانِ اسلامی بود مبارزه کردند. از جملهی آن چیزها، یکی نماز جمعه بود. با نماز جمعه هم مبارزه کردند؛ البته مبارزهی تبلیغاتی. مبارزهی غیر تبلیغاتی هم کردند که قابل اهتمام و توجّه نبود. اما از اوّلی که نماز جمعه بهوجود آمد و این نماز در همهی شهرستانهای کشور و بخصوص در تهران مردم را در مسائل گوناگون متّحد کرد و دشمنان دیدند که تا مسألهای در کشور بهوجود آید، همه منتظر روز جمعهاند که ببینند در منبر نماز جمعه، دربارهی این مسأله، چه موضعگیریای میشود و بعد، همان موضعگیری فضای عمومی کشور میشود، بنای مبارزه با آن را گذاشتند. من به دقّت مبارزات شدید تبلیغاتی و حرفهایی را که در همان سالهای ۵۸، ۵۹ و ۶۰ دربارهی نماز جمعه میگفتند که ما هم آنها را در نماز جمعه، گاهی ذکر میکردیم و رشتههای آنها را پنبه میکردیم و تمام میشد به یاد دارم. امروز هم، همچنان ادامه دارد. اگر کسی گمان کند که نماز جمعه، به عنوان یک کانون اجتماع اجتماع در فکر، اجتماع در ممشای سیاسی، اجتماع در اهواء، در عواطف و محبتها، و اجتماع در حرکتهای عمومی از نظر دشمنان این نظام مغفولٌعنه است، اشتباه کرده است. باز هم به نماز جمعه توجّه دارند. هر چه که بتوانند، علیه نماز جمعه کار میکنند. البته کار کردن طرق مختلف دارد: طرق تبلیغاتی دارد، طرق غیرتبلیغاتی دارد، وسوسهانگیزی و وسوسهآفرینی دارد، بدگوییهای گوناگون به وسیله آدمهای غافل دارد؛ کتاب نوشتن هم دارد. بنده کتابی دیدم که در یکی از دانشگاههای کشور که مرکز اجتماع مسلمین است و متأسفانه توی مشت دشمنان اسلام و مسلمین است نوشته شده است. یک نفر در دانشگاه این کشورِ کتابی به اسم «استاد» نوشته و در آن چیزهایی را از جمهوری اسلامی مطرح کرده است که یکی از آن چیزها «نماز جمعه» است. اتّفاقاً روی همین مسألهی عبادی سیاسی تکیه میکند و میگوید: «ایرانیها عبادی سیاسی را از خودشان درآوردهاند.» ببینید از کجا ناراحتند! ببینید روی چه چیز حسّاسند! روی هر دویش حسّاسند؛ از هر دویش ناراحتند. نه فقط از سیاسیاش که از عبادیاش هم! اگر نماز جمعه میتواند ملتی را به تربیت اسلام تربیت کند تربیت اسلام یعنی آن تربیتی که توانست یک تمدّن را به وجود آورد و بر همهی تمدّنها و فرهنگهایی که پیش از او در منطقهی عظیمی از دنیا وجود داشتند، قلم نسخ بکشد و نماز جمعه وسیلهی تربیت اسلامی است، چرا نباید با آن دشمن باشند؟ چرا نباید علیه آن کتاب بنویسند!؟ چرا نباید دلارهای نفتی، صرف تبلیغات علیه چنین نماز جمعهای شود!؟ این است نماز جمعه، آقایان محترم! خیال نکنید امامتِ نماز جمعه، یک پیشنمازی است بالاخره پیشنمازی را همهمان، با جمعیت کم یا زیاد، داشتهایم نخیر! اینجا محور است. این، مثل رشتهی تسبیح است؛ مثل کانونی است که به سطح جامعه، نور و گرما میبخشد. شما به دوران فتنهی بزرگِ بعد از انقلاب یعنی دوران سال ۶۰ نگاه کنید که چه فتنهی عظیمی بود! کشور از چه ورطهای عبور کرد! چه پیچ خطرناکی بر سر راه این سیّارهی سریعالسیر بود! ببینید آن روز، نمازهای جمعه چه نقشی ایفا کردند و هر کلمهشان، هر خطبهشان، چه مرهم شفابخشی بر دلهای مردم متدیّن و مؤمن بود! همیشه به این احتیاج است. لااقل تا سالهای متمادی، به چنین نقشی برای نماز جمعه، نیاز مبرم است. این نقش را که باید ایفا کند؟ فعلاً به من و شما سپردهاند. این گونه نیست که «حالا برویم چیزی بگوییم و این هفته را هم بگذرانیم!» نه! قضیه بالاتر از این حرفهاست. باید نکاتی رعایت شود. بنده برای اینکه بخواهم به بزرگان، به علما، به شما آقایان، به معلّمین اخلاق، به کسانی که در این میدان تجربههای فراوانی را از سر گذراندهاند و امتحانها دادهاند، عرضی بکنم، فرد حقیری هستم. لکن موظّفم آنچه را که به ذهنم میرسد بگویم. انشاءالله که تأمین شده است. اما اگر خدای ناکرده بخشی از آن تأمین نشده باشد، باید جدّاً به فکر فرو برویم. امام جمعه باید چهار بُعد را رعایت کند: اوّل، بُعد شخصی: «قوا انفسکم و اهلیکم ناراً وقودها النّاس و الحجارة. (۱)» این اوّلش است: «و انذر عشیرتک الاقربین. (۲)» ما اگر باشخاصنا نتوانیم خود را در خطِّ صحیح الهی و اسلامی قرار دهیم، تأثیراتمان ضعیف و کم، و حتّی صفر خواهد بود. داستانی را مولوی بیان میکند که برای ما بسیار مهمّ است. او مَثَلی میزند و میگوید: این آبی هم که مطهِّر از همهی اقذار و نجاسات و کثافات است، و هر کس کثیف و نجس میشود، یا هر چیز آلوده و پلید میشود، به آن مراجعه میکند و در اطراف دنیا، هر روز، هزاران هزار نفر از مردم با این آبْ سر و کار دارند و آلودگیهای خودشان را با آن پاک میکنند، بالاخره یک موجود است. چگونه میشود خودِ این آب را، از اینکه به یک شیء قذر و پلید تبدیل شود نجات داد؟ البته، این مَثَل است. در مَثَل مناقشه نباید کرد. این مَثَل، از جهت انطباق با موازین عقلی یا علمی یا طبیعی و برای تفهیم یک مطلب است. او میگوید خدای متعال، گردش عالم را اینطور قرار داده است که این آب تبخیر شود و عروج کند؛ آنجا «ماء مطهّراً» دوباره به صورت برف و باران به زمین برگردد. یعنی ای کسانی که مرجع مردمید در ابتلائاتشان، در قذارات نفسانی و روحیشان، در گلهگزاریهایشان، در شبههافکنیهاشان و ذهنها و دلها و روحهای آنها را پاک میکنید؛ مواظب خودتان هم باشید. شما عروجی هم لازم دارید. شما هم باید عروج کنید. خودتان را تطهیر کنید. بعد، از آنجا، پاک و مطهّر، دوباره جمع و آماده برای تطهیر شوید. خدای متعال، وسیلهی عروج را در اختیار ما قرار داده است. «الصَّلوة معراج المؤمن.» نماز، معراج مؤمن و دعا، سلاح مؤمن است. تضرّع به پروردگار و توبه و انابهی الی الله و توجّه به خدا و ذکر خدا، وسیلههایی است که به وفور در اختیار آحاد بشر قرار دادهاند تا انسان بتواند خودش را با آنها تطهیر و تکمیل کند. ما، البته قاصریم و ناقصیم. ما از این نعمتی که خدای متعال در اختیارمان قرار داده است امثال خودم را عرض میکنم نتوانستهایم درست استفاده کنیم و درست استفاده نمیکنیم. اما باید استفاده کنیم. وقتی مسؤولیت بهوجود میآید، انسان بیشتر وظیفه پیدا میکند که به آن وسیلهای که از عیوب و ذنوب و اقذار و کثافات و نجاسات مطهّر است، رجوع کند. این، مسألهی اوّل است: تربیت و تهذیب نفس و مواظبت. تقوایی را که به آن توصیه میکنیم، اوّل خودمان را توصیه کنیم. به معنای حقیقی کلمه. نه اینکه لفظاً بگوییم: «اوصیکم و نفسی بتقوی الله.» وقتی که «من نصب نفسه للنّاس اماماً، فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره.» ما خودمان را امام و پیشوای مردم، در هر محدودهای قرار دادهایم. این، مسألهی اوّل است. البته، اهل انسان مثل خودِ انسان است. بعضی میگویند اهل ما به ما مربوط نیست. نه! اینطور نیست. اهل ما، به ما مربوط است. اهل ما، منتسب به ماست. بنابراین یکی از این دو کار را باید انجام دهیم: یا دربارهی اهل خودمان، با دقّت و شدّت مراقبت کنیم؛ یا اگر نتوانستیم و عاجز ماندیم، برای مردم روشن کنیم. بگوییم که «این از اهل ما نیست»؛ «انّه عمل غیر صالح(۳).» والّا مردم به پسر ما، به کسان ما، به نزدیکان ما، به خویشاوندان ما و حتی به کسانی که از نام ما ممکن است خدای ناخواسته برای بعضی از مقاصد، سوء استفاده کنند، نگاه میکنند. این، آن نکتهی اوّل است که به عنوان امام جمعه باید جزو برنامههای قطعی قرارش داد. مسألهی دوم، مسألهی کیفیّت بخشیدن به نماز جمعه است. این نکتهی اصلی و وظیفهی اصلی است. باید کاری کرد که نماز جمعه مثل مشعل هدایتی باشد. مشعل هدایت خصوصیّاتی دارد. اوّلاً باید سرشار از مطلب هدایت کننده باشد. هم هدایت کنندهی دینی، هم هدایتکنندهی سیاسی. در نتیجه، همهمان به مطالعه احتیاج داریم. بنده خودم هنگامی که بیشتر به نماز جمعه میرفتم، برای یک نماز جمعه، حدّاقل سه، چهار ساعت مطالعه و فکر میکردم. البته شاید فکر، بیشتر میکردم. سه، چهار ساعت مطالعه و جمع کردن مطلب، شاید هنوز هم کم باشد. نماز جمعه یک منبر معمولی نیست که برویم از محفوظاتمان استفاده کنیم. مطلب باید نقد، حاضر، متین، قوی، مفید و مورد سؤال و احتیاج باشد. ای بسا مطلب علمیِ خیلی قویای هم هست، اما مورد نیازِ مردم نیست. مثلاً کسی برود شبههی آکل و مأکول را در نماز جمعه مطرح کند، یا یک مسألهی فقهی یا حقوقی را که مورد نیاز مردم نیست. این فایدهای ندارد. هنر بزرگ امام جمعه این است که مطلب مورد نیاز مردم را بشناسد و استفهامهای مردم را بداند. میدان بدهید مردم سؤال کنند و به ستاد نماز جمعه نامه بنویسند و نظراتشان را بگویند. من نمیدانم ستادهای نماز جمعه این کار را میکنند یا نه؟ ستاد نماز جمعهی تهران این کار را میکرد. لابد حالا هم میکند. نظرات مردم را به امام جمعه منعکس میکرد. بعضی از این نظرات، راجع به مطلب است. مردم را عادت بدهید که اگر دربارهی مطلبی که امروز شما بیان کردهاید، یا دربارهی تبیین یک حدیث، تفسیر یک آیه، بیان یک مطلب فقهی، سؤال و اشکالی دارند، بنویسند و به دفتر امام جمعه یا به ستاد نماز جمعه بفرستند. آنها هم فهرست کنند و به شما بدهند. و شما هم بروید خوب مطالعه کنید. اگر شبههی واردی است، بیان کنید. اگر بههرحال، مطلبْ احتیاج به تبیینی دارد، تبیین کنید. استفهام مردم را باید به دست آورد. از این سؤالات باید فهمید که مردم دنبال چه هستند؟ آنچه که امروز بر ذهن مردم حاکم است، چیست؟ یک وقت شما میبینید در آن شهری که شما مشغول وظیفهی بزرگِ اقامهی نماز جمعه هستید، در دانشگاهها، شبههای دربارهی اسلام، دربارهی قرآن، دربارهی اصل نبوّت، دربارهی مسائل اساسی و زیربنایی و فکریِ نظام به وجود آمده است و دست به دست، در اینجا و آنجا، پخش میشود. شما هم به نماز جمعه میروید و یک چیزی میگویید کالحجر فی جنب الانسان که اصلاً هیچ ربطی ندارد. پیداست که آن جوان، نمیآید پای نماز ما بنشیند و خطبهی ما را گوش کند. چون سؤال او در اینجا مطرح نمیشود. اگر سؤال او را مطرح کنید، البته که میآید. نسل جوان، از لحاظ گرایش به دین، بهترین نسلهاست. بعضی که خیال میکنند «جوانان به طبیعت، از دین دورترند» اشتباه میکنند. جوانان به دین نزدیکترند. این اطماع و اهوایی که معمولاً مخالف دین است، در آنها ضعیفتر است؛ حتی شهوات نفسانی، در کسانی که از جوانی گذشتهاند، متأسفانه عمیقتر و کارسازتر از جوانان است. جوانان گاهی روزهای شگفتآور و ریاضتآمیزی دارند که انسان حیرت میکند. میدان جنگ را ندیدهاید؟ جوان، اگر بداند که اینجا مشکل دینی او حل میشود، با شوق به نماز جمعه خواهد آمد. در دانشگاه است؛ مدرّس آمده و حرفی را مطرح کرده؛ یا کس دیگری آمده و سؤالی مطرح کرده است یا شبههای را دست به دست گرداندهاند. حالا این جوان، مضطرب است. تا وقتی که این شبهه در دلش کارگر شود و او را معتقد کند، خیلی فاصله دارد. اینطور نیست که تا چیزی گفتند، باور کند. او، منتظر شماست؛ ببیند چه میگویید؟ منتظر روحانی است. منتظر مدّعیِ تعلیمِ دین است. میخواهد ببیند او چه میگوید؟ به نماز جمعه میآید؛ میبیند ما سراغ یک مطلب خیلی بیگانه از این حرف رفتهایم. ولو مطلب قویای هم باشد؛ پاسخگوی او نیست. پس، مطلب باید قوی، مستند، منطقی، قانعکننده و متناسب با سؤال و استفهام و استفسار روحی و فکری او باشد. یعنی متناسب با نیاز. این میشود آن مطلبِ درست و قوی. این، یک بُعد نماز جمعه است. بُعدِ دیگرش هم این است که نماز جمعه باید به طور طبیعی شیرین باشد. من و شما هم اگر دیدیم کسی شیرین حرف نمیزند، پای صحبتش نمینشینیم. شیرین حرف زدن را، باید آموخت. بعضی طبیعتاً اینگونهاند. بعضی که اینگونه نیستند، باید برای یاد گرفتن این قضیه، سعی کنند. یکی از راههای شیرین واقع شدن نماز جمعه، کوتاه بودن خطابههاست. ما یک وقت این را توصیه کردیم. اما از اطراف کشور خبر میرسد که متأسفانه به این توصیه، خیلیها عمل نکردهاند. ما گفتیم: «دو خطبهی نماز جمعه، روی هم چهل دقیقه بیشتر نشود.» اگر روزی، بحث دینیتان مبحثی بود که اجباراً نیم ساعت شد، دومی را بکنید ده دقیقه. اگر یک روز، مطلبی در باب مسائل سیاسی است که ناچارید توضیح بدهید، خطبهی اوّل را بکنید ده دقیقه. سعی کنید چهل دقیقه بیشتر نشود. ما این را بارها گفتهایم؛ الان هم عرض میکنیم. این، نه از باب این است که میخواهیم یک بخشنامه صادر کنیم که الّا و لابدّ! نه! قضیه این است که این، تدبیری است برای اینکه خطبه، شیرین واقع شود. یک پیرمردِ منبریِ قدیمی را در کاشمر دیدیم خدا رحمتش کند مرحومِ سیبویه بود میگفت: «هر وقت منبر رفتید، کوتاه صحبت کنید [حالا میترسم بنده امروز خودم به خلاف این توصیه، عمل کنم!] اگر خوب صحبت کردید، میگویند: حیف شد؛ کم صحبت کرد! اگر بد صحبت کردید، میگویند: خدا پدرش را بیامرزد؛ کوتاه صحبت کرد!» پس، نکتهی دوم، رعایت نماز جمعه است. حتّیالمقدور در نمازها سورههای «جمعه» و «منافقون» را بخوانید. نماز را با توجّه بخوانید. در یک حدیث (یادم نیست حدیث بود یا سخنی از یکی از بزرگان، در مقام طعن به کسانی از بنیعبّاس یا بنیامیّه) آمده بود که «اینها خطبهها را طولانی میکنند؛ نمازها را کوتاه.» اینگونه نشویم. نماز را با حال، با توجّه و با حضور باید اقامه کرد. مردم این را میخواهند. خیال نکنیم که «حالا مردم آمدهاند برای خطبه؛ نمازی هم میخوانیم!» خیر! نماز باید با توجّه خوانده شود. این نماز شما درس است. البته، نماز خفیف را ما مخالفتی نداریم. ما معتقدیم اگر نماز خفیف به جماعت خوانده شود، بهتر از این است که طولانی خوانده شود. اما باید با توجّه خوانده شود. بنابراین، نکتهی دوم رعایت مسألهی نماز جمعه بود. نکتهی سوم، مردمداری است. مردمداری یکی از وظایف امام جمعه است. نباید بگوییم: «آقا؛ ما بالاخره در این شهر یا در این استان، امام جمعهایم و مردم باید به سراغمان بیایند!» نه آقا! شما مثل فردی عمل کنید که ابتدائاً، بدون شهر آشنایی، وارد شهری شده است تا در آن شهر بماند و تبلیغ دین کند. در سابق که ما از حوزهها به شهرها میرفتیم، چگونه بود؟ میرفتیم در یک شهر میماندیم؛ با این و آن آشنایی ایجاد میکردیم، رابطه برقرار میکردیم، احوال مردم را میپرسیدیم، با ضعفا بیشتر گرم میگرفتیم. مردمداری در درجهی اوّل با علما، با افراد برجستهی فکری، با جوانان، با ضعفا، با کسانی که به ما نیاز دارند. بدترین کارها برای امام جمعه این است که مردم، هر کار کنند، دستشان به او نرسد. این، بدترین چیزهاست. بهترین چیزها برای امام جمعه این است که بتواند دل مردم را به خود جذب و عواطف آنها را به خود متوجّه کند. البته شما محدودیتهایی دارید. بنده هم آن را میدانم. بلاشک، حدّ آن محدودیتها، باید رعایت شود. بعضی البته محدودیتهایشان بیشتر است. اشخاصی هستند، مورد توجّه دشمنند؛ مورد طمع دشمنند، و دشمن میخواهد به اینها ضربه بزند. اینها بیشتر باید مراقبت و مواظبت کنند. یکی از کارهای دشمن این بوده است که اشخاص برجسته، نافع، مفید و مؤثّر در حرکت عمومی را آسیب بزند، تهدید کند و برای آنها خطر ایجاد کند. کمااینکه ما شهدای بزرگواری از ائمّهی جمعه داشتیم. علاوه بر آن شهدا، کسانی مورد طعن و سوء نیّت و سوء قصد دشمن قرار گرفتند. اینها را البته باید رعایت کرد؛ اما به اندازه. نه بیشتر از مقدار ضرورت. «و الضّرورات تقدّر بقدرها.» بیشتر از اندازهی ضرورت، نه. این هم نکتهی سوم است. نکتهی چهارم، حفظ جنبهی تشکیلاتی امامت جمعه در سرتاسر کشور، یعنی ارتباط با مرکز است. این را مهم بدانید. اینکه گفتهاند: «در اسلام، امام المسلمین، امام جمعه را معیّن میکند در حالی که برای امامت جمعه، تدریس، تعلیم، حتی افتاء و چنین چیزهایی را نگفتهاند به خاطر آن است که طبیعت نماز جمعه با این قضیه، یک طبیعت مرتبط است و طبعاً ارتباط با مرکز، آشنایی با حوادثی که در کشور میگذرد و کسب مسؤولیت و وظیفه در مسائل مهمّی که در کشور وجود دارد، هماهنگی به وجود میآورد. اینطور نباشد که امام جمعهی یک شهر راجع به مسألهای، حرفی بزند و امام جمعهی شهر مجاور، حرف مخالف او را بزند. یا نه؛ نسبت به آن مسأله، سکوت کند و بیاعتنا باشد. این معنی ندارد. سلسلهی امامت جمعه، یک سلسله است. این، آن چهار نکتهای است که لازم است در وظیفهی امامت جمعه مورد توجّه باشد. البته بعضی از آقایان محترم، در شهرهایی که تشریف دارند مشغول کارهای علمی هستند و تدریس میکنند. بسیار خوب است. اما اینطور نباشد که یکی از وظایف خودمان را این بدانیم که تا به جایی رفتیم، اوّل یک مدرسه درست کنیم. حالا هم رسم شده است اسم «مدرسه» را «حوزهی علمیه» میگذارند! حوزهی علمیه، در هر شهر، یکی است. یک شهر که ده تا حوزهی علمیه ندارد! در هر شهر یک مجموعهی علمی وجود دارد. حوزهی علمیّه، چند عالم، چند مدرسه، عدّهای مدرّس و عدهی بیشتری شاگرد دارد. شما هم برو به آن حوزهی علمیهای که هست ملحق شو. اینکه حتماً باید یک مدرسهی جدید در آن شهر درست کرد ولو احتیاج نباشد به نظر من روش درستی نیست. بعضی اصرار دارند حتماً یک مدرسه، از اوّل انشا کنند. نه آقا! در این مدارسی که هست، اگر شخص برجستهای در آن شهر هست، بروید از او استفاده کنید. اگر طلّابی هستند، آنها را جمع کنید؛ با آنها حرف بزنید. البته، چنانچه نیاز و ضرورت باشد، آن بحث دیگری است. بعضی از آقایان ائمّهی جمعه در شهرستانها، به کارهای روحانی، اهمیت چندانی نمیدهند. به عکس، بعضی دیگر را اطّلاع داریم، هم ظهر نماز میروند، هم شب نماز میروند، و هم صبح. و چقدر خوب است! بهترین کارها برای ارتباط با مردم، همین است. ما روحانی هستیم. بنده در تمام طول ریاست جمهوری در این چندین سال پیشنمازی را ترک نکردم. البته پیشنمازیِ ما اینطور نبود که بتوانیم بیاییم در یکی از مساجد تهران مشغول نماز شویم. اما بالاخره، به شکلی این پیشنمازی جزو کارهای ماست؛ جزو وظایف ماست؛ جزو افتخارات ماست. «و اجعلنا للمتّقین اماما. (۴)» این هم یک نوع امامت برای متّقین است که متقین به انسان اطمینان و اعتماد پیدا کنند. ثواب امام جماعت، نسبت به ثواب مأمومین، در باب نماز جماعت مضاعف است. ثوابهایی به این بزرگی را حیف است انسان از دست بدهد. این حاصل عرایض ما در باب نماز جمعه است. آنچه که احساس من است این است که نظام اسلامی، به فضل پروردگار، در درون خود از عناصر حفظ کننده و ادامهدهنده برخوردار است. این از خصوصیات نظام اسلامی است. جامعهشناسان، در درون نظامهای مختلف میگردند تا عوامل تناقض و امحا و تضعیف و زوال را بیابند و سعی میکنند اینها را علاج کنند. حقیقت این است که نظامهای مادّی، در درون خودشان عوامل نابود کننده را دارند. امروز به این نظامهای بزرگ دنیا نگاه کنید! همهشان همینگونهاند. بدون اینکه خودشان بخواهند و راضی باشند، در درون آن کشورها و آن نظامها، عواملی است که تیشه به ریشهی آن نظامها میزند تا آنها را از بین ببرد. نظام اسلامی، درست به عکس است. همین است که ما باید به نظام اسلامی پایبند باشیم و آن را پیاده کنیم. اگر نظام اسلامی، آنچنان که قرآن فرموده است باشد، عوامل بقا و حفظ و توسعه، در خود آن وجود دارد و یکی از آنها همین نماز جمعه است. یکی از آنها امر به معروف و نهی از منکر است. یکی از آنها تعاون و برادری اسلامی است. یکی از آنها ستر و پوشاندن عیوب مردم است. یکی از آنها زدودن رذایل اخلاقی، مثل حرص و کینه و حسد و از این چیزهاست. یکی از آنها این است که مؤمنینی باشند و مردم را جمع کنند. این هم از وظایف ائمّهی جمعه است. اختلافات محلی را دامن نزنند؛ سعی در رفع آن اختلافات کنند. فرقههای گوناگون و گروههای گوناگون را جمع کنند. نماز جمعه، به خودی خود یکی از عوامل حفظ کننده و باقی دارنده و ضدّ زوال در درون نظام اسلامی است. تا وقتی این نماز هست و تا وقتی ائمّهی محترم جمعه و مردم، قدر نماز جمعه را میدانند و تا وقتی نماز جمعه، کما هی حقّها انجام میگیرد، بلاشک در جامعهی اسلامی، خوف و تزلزل وجود ندارد. قرآن صریحاً نهی کرده است که ما از دشمنان بترسیم: «فلا تخشوا النّاس واخشون(۵).» مردمی را خدای متعال معیّن میکند که وقتی به آنها میگویند «انّ الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم(۶)»؛ به جای اینکه بترسند، «فزادتهم ایماناً و قالوا حسبناالله و نعم الوکیل». اگر آمدند به شما گفتند «امریکا و اروپا و قطبهای اقتصادی و قطبهای سیاسی و مجرمین قضایای فاجعهآمیز عالم، از جمله مسألهی فلسطین، همه علیه شما دست به یکی کردهاند، به جای اینکه بترسید، بگویید: «حسبنا الله و نعم الوکیل.» بگویید: «ما از اینها نمیترسیم. از خدا میترسیم.» بگویید که خدای متعال، به ما، وسیلهی باقی ماندن و حفظ شدن و مقتدر شدن را بخشیده است و آن، وسیلهی ارتباط با خداست: «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی(۷).» «عروهی وثقی» یعنی چه؟ یعنی اگر شما چنگ به آن زدید و متمسّک به آن شدید، نمیلغزید، نمیافتید، سقوط نمیکنید، از بین نمیروید. هر چه میتوانیم، کفر به طاغوت و ایمان به خدا را باید تقویت کنیم. هر چه میتوانیم باید عوامل بقا را تقویت کنیم؛ ارتباط با خدا را باید بیشتر کنیم. یکی از آنها نماز جمعه است. هر چه میتوانیم باید اجتماع و وحدت کلمهی مردم را تقویت کنیم. از مهمترین ابزارهایش نماز جمعه است. هر چه میتوانیم باید دلهای مردم را به خدا نزدیکتر و آشناتر کنیم. وسیلهاش هم نماز جمعه است. نماز جمعه، نعمت بزرگی است که در اختیار ماست. اگر این نعمت را قدر دانستیم «لئن شکرتم» فرموده است که «لازیدنّکم». «لازیدنّ»، با دو ادات تأکید که جای شبههای برای آدمهای دیرباور هم باقی نمانَد. شکر نماز جمعه را بکنید، تا خدا برکات نماز جمعه را زیاد کند. امیدواریم خداوند متعال به ما توفیق دهد، و بتوانیم به آنچه که میگوییم و آنچه که از حق میشنویم، عمل کنیم. خداوند متعال، روح مطهّر امام بزرگوار را که او این نور را در داخل جامعهی ما پدید آورد و این سلسلهی جلیله را بنیانگذاری کرد و این برکت را به ما برگرداند، غریق نور و رحمت و فضل و لطف خود قرار دهد و ما را قدردان این نعمت بزرگ الهی کند و قلب مقدّس ولیّعصر، ارواحنافداه را از ما راضی فرماید، و ما را مشمول ادعیهی زاکیّهی آن بزرگوار قرار دهد و روح دوستان ما را که در خدمت این نظام مقدّس اسلامی و یا در خدمت سلسلهی جلیلهی امامت جمعه بودهاند و به رحمت خدا رفتهاند، شاد و درجاتشان را عالی کند. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته ۱) تحریم: ۶ ۲) شعرا: ۲۱۴ ۳) هود: ۴۶ ۴) فرقان: ۷۴ ۵) مائده: ۴۴ ۶) آل عمران: ۱۷۳ ۷) بقره: ۲۵۶
برچسبها: ائمه جمعه؛ نماز جمعه؛
لطفاً نظر خود را بنویسید:
کدامنیتی : *
*
جملههای برگزیده این دیدار
برگزیدهها
آخرینها
|