news/content
پیوندهای مرتبطخبرخبرصوتصوت
نسخه قابل چاپ
1371/11/19

بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 خیلی خوش‌آمدید؛ عزیزان من و پرسنل نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران. هر سال، این مناسبت و این روز، وسیله بسیار شیرینی است که هم با جمعی از شما پرسنل این نیرو دیداری داشته باشیم و هم یاد آن روز تاریخی و فراموش نشدنی و آن شکوه و عظمت معنوی را که در مجموعه‌ای از صفا و سادگی متلألی بود و نشانه ایثار و صدق از همه حرکات و سکنات آن روز مشاهده میشد، به یاد بیاوریم و آن یاد را گرامی بداریم. من در آن روز تاریخی، از نزدیک شاهد آن ماجرای عجیب و عظیم و در واقع تاریخ‌ساز و مؤثّر در حرکتهای بعدی این نیرو - بلکه کلّ ارتش - بودم. امسال این روز مصادف با ایام مربوط به امام زمان ارواحنا له‌الفداست و این گردهمایی، نوعی اظهار ارادت به آن بزرگوار هم محسوب میشود.

 وقتی مجاهدت نیروی هوایی را در طول این چهارده سال؛ بخصوص در دوران جنگ به یاد میآورم و وقتی اطّلاعات گوناگونی را که از اوضاع و احوال این نیرو، از آغاز جنگ تا امروز داشتم، مرور میکنم، میبینم مجموعه عظیمی از فداکاریها و تلاشهای صادقانه و ابتکارها و نوآوریها و به کمک اسلام شتافتن در لحظات دشوار روزهای غربت و چه بسیار کارهای عالمانه و دلسوزانه انجام گرفته است که همه اینها حاکی از علاقه‌مندی و توان فکری و علمی در زمینه‌های فنّی و حرکتهای عاشقانه خلبانان در رفتن به سمت خطرهای حتمی است. وقتی اینها را در کنار هم میگذارم و چهره عزیز شهدای بزرگی چون شهید بابایی و دیگران را به یاد میآورم، میتوانم در این روزهای ولادت، خطاب به ولىّ‌عصر، ولیالله‌الاعظم ارواحنافداه، عرض کنم که «ای سید بزرگوار ما! ای مرکز عشق و محبت و سوز ما و ای نقطه اوج امید بشر! این نیروی هوایی که ما در طول این چهارده سال دیدیم، سپاهیان تو هستند؛ سربازان تو هستند؛ نیروی هوایی تو هستند. و این افتخار بسیار بزرگی است.

نکته دیگری که در نظر دارم به شما عرض کنم، این است که ما در روزگاری هستیم که باید یک لحظه را هم برای تلاش صادقانه از دست ندهیم. نکته این است که دو نوع زندگی برای آحاد بشر وجود دارد. یک زندگی، زندگی برای نیازهای مادّىِ شخص است. زحمت میکشد، کار میکند، دوندگی میکند برای خود، برای شخصِ خود و آنچه که به شخص او مربوط میشود. این زندگی، وقتی که در فضای کنونی جامعه ما مطرح میشود، برای افراد هوشمند تعجّب‌انگیز است. اما واقعیت این است که امروز و در همیشه عالم و همیشه تاریخ، بیشترین تلاش انسانهای مادّی و کوته‌بین در هر قشر و هر جامعه‌ای، با هر اندازه از معلومات، همین‌گونه بوده است. درس میخوانند، برای این‌که به نان و نوایی برسند. زحمت میکشند، برای این‌که بهره‌ای بیشتر ببرند. کار میکنند، بیخوابی میکشند، حتّی خود را به خطر میاندازند، برای این‌که به چیزی برسند؛ به نانی یا به رفاهی یا به مقامی یا به لذّتی. این، یک نوع زندگی است و خیلی از انسانها این‌گونه زندگی میکنند.

این‌گونه زندگی کردن، خصوصیّت تلخی دارد. حالا از محاسبه الهی و آخرتی که بعضی به آن اعتقاد دارند و بعضی ندارند، صرف نظر کنیم. در همین دنیا، این‌گونه زندگی کردن، دشوارىِ بزرگی دارد. آن هم این است که اگر فرض کنیم همه این تلاشها هم موفّق از آب درآمد - واقعاً کارکرد و به اهداف خود رسید؛ میخواست پولدار بشود و پولدار شد؛ میخواست لذت ببرد و لذّت برد؛ میخواست به شهوات دست بیابد، میخواست به قدرت و به‌عنوان و مقام برسد و بالاخره به همه اینها رسید و فرض کنیم همه این کامیابیها هم حاصل شد - بعد از طی سالیانی، وقتی انسان احساس کرد که به سراشیب عمر افتاده است و به اواخر عمر نزدیک میشود، به پشت سر که نگاه میکند همه‌اش حسرت است. انسان تا جوان است این را نمیفهمد؛ چون همه چیز را پیش روی خود میبیند و فکر میکند که به این لذّات خواهد رسید. اما وقتی از جوانی عبور کرد و به آن طرف سراشیبی رسید، پشت سر را که نگاه میکند، میبیند با از دست رفتن عمر، همه چیز از دست رفته است. حسرتِ بالاتر، در لحظاتِ آخر عمر است: حس میکند همه این زحمات هیچ شد، پوچ شد و از دست رفت. آن لحظه‌های لذّت، آن نعمت، آن مکنت، همه از دست رفت. این، عیب بزرگِ این‌گونه زندگی کردن است. یعنی زندگی به مجموعه‌ای از حسرتها تبدیل میشود. البته حسرت بزرگ، در قیامت است. خدای متعال میفرماید: «و انذرهم یوم‌الحسرة.(۱)» آنها را از روز حسرت بیم بده، که نگاه میکنند و زندگی را از دست رفته میبینند.

نوع دومِ زندگی این است که انسان برای هدفی زندگی کند؛ هدفی که از خود او بیرون باشد. نمیگویم این هدف، همیشه الهی باشد. حتّی اگر این هدف، مادّی هم باشد، اما مربوط به کلّ جامعه یا برای بشریت باشد - اگر چه تلاش کردن برای چنین هدفی، ممکن است انسان را از مسائل شخصی، مقداری باز بدارد - این حُسن بزرگ را دارد که وقتی انسان تلاش کرد، این تلاش همیشه موفّق است. کار برای اهداف عالی، همیشه موفّق است. این را خدای متعال در قوانین آفرینش قرار داده است که هرکس کار کند - حتّی برای هدفهای دنیایی - خداوند او را به آن هدفها خواهد رساند؛ مگر آن‌که در خودِ کار، خللی وجود داشته باشد که این، به خود انسان برمیگردد. والّا اگر کارِ برای هدف، با اصول درست انجام گیرد، دست یافتن به آن هدف، قطعی است.

در این‌نوع زندگی، هرچه میگذرد انسان احساس میکند که عمرش تلف نشده است؛ چون برای یک هدف عالی زحمت کشیده است. اگر این هدف یک هدف الهی باشد؛ به بشریّت برگردد، به آرمانهای خدایی برگردد، به صلاح و خیر بشر برگردد، به استقرار عدالت و به مبارزه با ظلم و جور مربوط شود، احساس میکند که به هدف نزدیکتر شده است. در پایان راه هم وقتی به پشت سرِ خود نگاه میکند، میبیند فرسنگها به هدف نزدیک شده است. لذا حسرت ندارد و احساس لذّت میکند. این، زندگی واقعی است؛ زندگی برای آرمانها و هدفهای والا. جمله معروفی که به امام حسین علیه‌السّلام نسبت داده شده است - و نمیدانم آیا این نسبت صحیح است یا نه - جمله حکیمانه و درستی است. میفرماید: «انما الحیاة عقیدة و جهاد.» عقیده، یعنی به هدفی دل بستن، آرمانی را پذیرفتن و در راه آن مجاهدت کردن. اسلام آمده است به انسانها هدف بدهد و آنها را به سمت آرمانهای والا و زیبای بشری به حرکت وادارد. در چنین راهی است که اگر انسان یک قدم جلو برود؛ تلاش خالصانه و مخلصانه‌ای انجام دهد؛ فداکاری کند؛ حتّی اگر زحمت و رنجی به او رسید و ناکامی ظاهریای نصیبش شد تحمّل کند، در دل و در محاسبه الهی، شاد و خشنود است؛ چون احساس میکند طبق آنچه که وظیفه او بوده، به سمت آن اهداف عالی، تلاش و حرکت کرده است. این تلاش، فینفسه دارای ارزش است؛ اگرچه انسان را دائماً به هدف هم نزدیک میکند. این، آن چیزی است که مبارزه ملت ایران را شکل داد و امروز هم این مبارزه همچنان ادامه دارد. هدفی که این انقلاب و این مبارزه برای خود در نظر گرفت، هدفی بود که انسانیّت از آن متنفع و متمتّع میشود. آن هدف، مبارزه با ظلم و فساد و تبعیض در سطح جهانی و در محدوده کوچکتر، در سطح کشور است و برای این است که هدفهای والا برای بشریّت مطرح شود.

 امروز دنیا در وضعیّتی است که پیش از این، حقیقتاً در طول تاریخ وجود نداشته است. مجموعه‌ای بیگانه از هدفهای والای انسانی، بر ابزارهای مدرن و ثروت بسیار زیاد تسلّط پیدا کرده است. گمان نکنید کسانی که امروز خط مشیهای حکومتهای استکباری را طرّاحی میکنند، از هدفها و آرمانهای انسانی، حتّی بویی برده‌اند. اینها برای مقاصد شیطانی و اهداف ضدّبشری کار میکنند. چگونه ممکن است انسانی بتواند قبول کند که کشتارهای ظالمانه آنچنانی که در طول تاریخ معاصر ما، با این ابزارهای مدرن، مکرّر اتّفاق افتاده است، میتواند در راه هدفهای صحیح باشد؛ از جمله همین انفجارهای اتمی و انفجارهای شیمیایی علیه انسانهای مظلوم؛ آن هم بدون این‌که دفاعی از حیثیتشان بشود؟ یک قدرت قلدر، در گوشه‌ای از عالم نشسته است و برای سرتاسر عالم؛ برای جلب منافع آنها؛ برای دست‌اندازی به منابع آنها و برای تسلّط سیاسی و نظامی بر آنها، نقشه میریزد. کدام هدف انسانی در این کارها ممکن است وجود داشته باشد؟ چگونه است که در طول این صدوپنجاه، صدوهشتاد یا دویست سال اخیر، همه کشورهای ضعیف دنیا، به نحوی زیر شلاّق و چکمه قدرتهای بزرگ قرار گرفته‌اند؟ کدام هدف انسانی وجود دارد؟ کسانی که از اروپا - همین دریانوردان اروپایی - سوار کشتیهایشان شدند و به افریقا رفتند، به امریکا رفتند، به هند رفتند، به اقصی نقاط رفتند، برده‌گیری کردند، ملتها را مورد ستم قرار دادند وسرزمینها را گرفتند، کدام هدف انسانی را دنبال میکردند؟ اینها دنبال کدام آرمان بشری بودند؟ چگونه میتوان این‌کارها و برنامه‌ها را مشمول اهداف انسانی دانست؟ امروز هم همان‌طور است. امروز هم که نگاه کنید، میبینید قدرتها درست برخلاف مصالح ملتها تصمیم‌گیری میکنند. گروهی به گروه دیگری ظلم میکند و اینها برای دفاع از مظلوم و جلوگیری از متجاوز و ظالم هیچ اقدامی انجام نمیدهند. این، وضع دنیاست که ملاحظه میکنید. مخصوص امروز هم نیست؛ همیشه همین‌طور بوده است. قدرتها آن‌جایی که پای منافع خودشان در میان است، وارد میشوند. اگر کسی مظلوم هم بود و لازم بود بر سرِ مظلوم هم کوبیده شود، حرفی ندارند!

امروز سیاست دنیا این است. در منطقه بالکان یک تصفیه قومی انجام میگیرد. گروهی که تصادفاً امکانات بیشتری در اختیار دارند، به جان قوم مخالف خودشان افتاده‌اند و آنها را قتل عام میکنند؛ آن هم با آن شکل فجیع! قتل عام میکنند؛ از گرسنگی میکشند؛ از آنها در اردوگاههای خودشان بیگاریهای سخت میکشند - همان قسم اردوگاههایی را که هنوز در فیلمهای انگلیسی و امریکایىِ ضدّنازی در دنیا نشان داده میشود، خودشان تشکیل میدهند - به نوامیسشان تعرّض و تجاوز میکنند و خانه‌هایشان را ویران میسازند. دیگر چه ظلمی از این بالاتر؟ اما میبینید که در دفاع از مظلوم، هیچ اقدامی انجام نمیگیرد. چرا؟ چون دفاع از مظلوم در این‌جا برای منافع غرب فایده‌ای ندارد؛ برای آنها منفعتی ندارد؛ برای آنها بازار فروشی ندارد؛ برای آنها منابع و معادن زیرزمینی به همراه ندارد. لذا، این‌جا سکوت میکنند. بعضیشان حتّی به متجاوز، کمک هم میکنند! ما دولتهایی را میشناسیم که هم اکنون به صربها و به همان بازماندگان یوگسلاوی سابق، کمک میکنند!

 این‌جا هیچ اقدامی نمیشود؛ اما در قضیه تجاوز عراق به کویت، چون پای منافع خودشان در میان است، وارد میشوند و وقتی وارد شدند، دیگر ملاحظه انسانها و افراد بشر و محیط زیست و هیچ چیز عزیزی را نمیکنند و بین افراد مظلومی که در بمبارانها نابود خواهند شد و سربازان مهاجم، فرقی نمیگذارند. آخرِ کار هم ملاحظه میکنید و میبینید که از صدّام حسین، به نحوی حمایت هم میکنند! این، دنیاست و این سیاستهای حاکم بر عالم است. چرا ملتها در مقابل این سیاستها خاموشند، و یا اگر صدایی بر می‌آورند، دولتها نمیگذارند صدای آنها به دنیا برسد؟ چون فشار از طرف قدرتهاست؛ چون ابرقدرتها هر فریادی را در هر جای دنیا که باشد درگلو خفه میکنند. جمهوری اسلامی این امتیاز را دارد که ملت و دولتش در مقابله و معارضه با این ظلم همگانی، همدستند و هیچ فشاری هم بر اینها کارگر نیست. به همین خاطر است که ابرقدرتها، همه حمله و دشمنی و تعصّب خودشان را برای مقابله با این ملت و دولت به کار میبرند. چون همه ساکت شده‌اند و این یکی ساکت نمیشود. چون دیگران اعتراض جدّی نمیکنند؛ اما این‌جا، انقلاب، دلها را قرص و فریادها را رسا و مشتها را گره کرده است. مردم اعتراض میکنند و دولت و ملت با این وضع نابسامان جهانی به مبارزه میپردازند.

این است مبارزه با ظلم. این است آن ویژگی که جمهوری اسلامی را امروز در میان ملتهای عالم به صورت یک الگو درآورده است و ملتها برای آن احترام قائلند. این است که علی‌رغم سیل شایعاتی که علیه جمهوری اسلامی در دنیا به راه میافتد و هر روز جنجال جدیدی درباره آن میآفرینند، نفوذ جمهوری اسلامی در میان ملتها بیشتر میشود. چرا؟ چون مردم، در هر جای دنیا که هستند، قلباً طرفدار حق و عدالتند. حتّی اگر بازویشان همکاری نکند، اما قلبشان عدالت را دوست میدارد و میفهمند که این‌جا صادقانه حرکت میکنند.

 ببینید در مورد تسلیحات چه جنجالی به راه انداخته‌اند! همان قدرتهایی که در دوران جنگ سرد، برای این‌که پول به دست بیاورند؛ برای این‌که صنایع خودشان را به راه بیندازند و برای این‌که سلاح بفروشند تا دنیا را از سلاحهای نیمه مدرن و مدرن و فوق مدرن خودشان پرکنند، جنگ به راه انداختند؛ دولتهایی را در مقابل ملتهایشان مسلّح کردند و به کشورهایی بیش از آن مقداری که ظرفیت مصرف داشته باشند و بتوانند استفاده کنند، سلاح صادر کردند؛ همان قدرتها که هنوز هم همان‌گونه به صدور سلاح به شکلهای نامعقول ادامه میدهند، جنجال میکنند که جمهوری اسلامی سلاح میخرد! جمهوری اسلامی، با توجه به قدرت، حجم، جمعیت و موقعیتش، چه سلاحی تهیه یا تولید کرده است که موجب این جنجال شود؟ ما در حال دفاع از خودمان هستیم. ما به قدر دفاع از خودمان، خود را مسلّح میکنیم، نه بیشتر، و در این مسلّح کردن میخواهیم متّکی به خودمان باشیم. ما از این‌که بخواهیم پول این ملت را برای جلب سلاحهای مختلف از اطراف عالم، که برای ما لازم و در دفاع ما مؤثّر نباشد صرف کنیم، بیزاریم. ما نظامیگری را برای دولت و کشور خود نمیپسندیم. ما دفاع مشروع را حق خود میدانیم و در دفاع، متّکی به ایمانها و روحیه‌ها هستیم.

این، همان نیروی هوایی است که سالهای متمادی پشتیبانی نشد. آن‌طوری که آنها محاسبه میکردند، این نیروی هوایی بایستی به کلّی زمینگیر میشد و نمیتوانست قدم از قدم بردارد. ولی دیدید همین نیروی هوایی، آن روز که کشور به آن احتیاج داشت، چه کرد؛ و همیشه نیز، همین‌گونه خواهد بود. این به خاطر چه بود؟ به خاطر ایمان، عشق، و صدقی بود که عناصر مؤمن در این نیرو داشتند و بحمدالله‌دارند. این است آن راه درست! هر حرکتی که شما میکنید، در خدمت این راه و برای مقابله با ظلم است. اینها میخواهند بر ایران مسلّط شوند. اینها نمیتوانند ببینند در یک موقعیت به این مهمّی و در این منطقه حساس جغرافیایی، دولت و کشوری وجود دارد که تسلیم زورگوییهای زورگویان عالم نمیشود. این را نمیتوانند ببینند و فشار وارد میکنند. خوشبختانه هرچه آنها بیشتر فشار می‌آورند، جمهوری اسلامی قویتر، به خود متّکیتر و ضدّ فشارتر میشود. ما از آرمانهای جمهوری اسلامی، یک قدم پایین‌تر نگذاشتیم و بعد از این هم به فضل الهی نخواهیم گذاشت.

 باید عرض کنم که فعّالیتهای نیروی هوایی، بحمدالله به شکل صحیحی تقریباً در همه زمینه‌ها، بخصوص در بعضی از زمینه‌ها جریان داشته است. باید عرض کنم: آنچه که تاکنون شده است، هر چند خوب است و انسان نباید از سپاس نسبت به تلاشهایی که این بندگان خدا و مؤمنین و تلاشگران صادق انجام میدهند، لحظه‌ای غافل بماند، اما آنچه ظرفیت انسانی شما و اخلاص و ایمان این نیرو و بحمدالله ظرفیتهای این نیرو اقتضا میکند، بیش از این است. لذا، هرچه تلاش کنید، جا دارد. هرچه فعالیت کنید، مورد رضای الهی است. هرچه در این میدانهای ابتکار و نوآوری - چه بخشهای عملیاتی، چه بخشهای فنّی، چه بخشهای مدیریّتی و سازماندهی و چه بخشهای تحقیقاتی - پیش بروید، مورد نیاز ملّت و کشورتان است. مردم ما هم بحمدالله نیروی هوایی را دوست دارند. مردم نسبت به زحمات و تلاشهای شما تا آن حدود که اطّلاع مییابند، اظهار محبّت میکنند. ما این را اطّلاع داریم. هرچه تلاش کنید، مورد رضای الهی و محبّت این ملت است. باز عرض میکنم: جا برای تلاش زیاد است. فعّالیت کنید، تلاش کنید و عناصر جوان و مؤمن را تربیت نمایید. روحیه تدیّن را در نیروگسترش دهید و کاری کنید که عناصر مؤمن در نیروی هوایی، احساس کنند که مجموعه نیرو به سوی آرمانهای الهی حرکت میکند.

ان‌شاءالله روزبه‌روز بیشتر خواهید درخشید و بیشتر مورد رضای ولىّ‌عصر ارواحنافداه قرار خواهید گرفت و روح مطهّر امام عزیزمان از شما راضی خواهد بود.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته

۱) مریم: ۳۹

جمله‌های برگزیده این دیدار
آخرین‌ها
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی