پیوندهای مرتبطخاطرات
1373/02/08
بیانات در دیدار مسئولان دفاتر نمایندگی ولی فقیه در دانشگاههای کشور
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
لازم دانستیم که به آقایان محترم عرض تشکّری بکنیم و امیدواریم که خداوند متعال به همهی شما آقایان محترم توفیق دهد تا بتوانید این امر مهم و اساسی را که به نسل رو به رشد و رو به آیندهی کشور و حفظ دیانت و حفظ صفای معنوی او ارتباط پیدا میکند، به بهترین وجه پیش ببرید و به پایان برسانید. بنده از همهی آقایان به خاطر قبول مسؤولیتِ ارتباط با دانشگاههای کشور تشکّر میکنم. واقعیت این است که دانشگاههای ایران روزی متولّد شدند که در فضای این کشور از دین خبری نبود. نه اینکه کسی متدیّن نبود! چرا؛ در مساجد و در محیطها و مدارس دینی و منازل علما، دین حاکم بود. لکن در آن بخش از کشور که برای آن و به منظور هدفدهی به آن نسل و آن مجموعه، دانشگاه تشکیل میشد، دین مطلقاً حاکمیت نداشت. در کل کشور هم که معلوم است؛ با دین مبارزه میشد. اگر چه بچههای خودِ ما - یعنی همین بچه مسلمانها - به همان دانشگاهها رفتند، و اگر چه بسیاری از اساتید و گردانندگان امور دانشگاهها، حتّی در دوران گذشته هم مسلمان بودند؛ لکن هیچکدام از این دو عامل - یعنی وجود دانشجو و استاد مؤمن - نمیتوانست بر بافت و بنیان و شاکلهی دانشگاه، تأثیر بگذارد. شاکلهی دانشگاه، همانی است که بنیانگذاری کردند. اما امروز باید آن شاکله به شاکلهی اسلامی تغییر پیدا کند. این یک امر قطعی است. ما یک وقت - چند سال پیش از این - در محیط دانشگاه عرض کردیم: «وقتی یک نفر آدم معمولی برای تحصیل به حوزهی علمیه میرود، پس از چند سال ماندن در آنجا، هنگامی که خارج شد فردی پایبند و کاملاً وابسته به دین است؛ الّا اینکه ما خَرَجْ به علّت و جهتی باشد. طبیعت امر ایجاب میکند عین همین حالت در دانشگاهها هم باید باشد. یعنی دانشگاه ما باید به گونهای تجدید بنیان شود که اگر کسی وارد آن شد و نسبت به دین، تقیّد و اهتمام و معرفتی نداشت، همهی آنها را پیدا کند و وقتی از دانشگاه خارج میشود، به طور کامل وابسته به دین باشد. فرقی هم نمیکند که آن فرد، پزشک باشد، روانشناس باشد، جامعه شناس باشد و یا در رشته مهندسی و حسابداری تحصیلاتش را به پایان برده باشد. این شاکلهی صحیح دانشگاه در جامعهی اسلامی است. و اما، چگونه میتوان به این هدف دست یافت و به این مطلوب، جامهی تحقّق پوشاند؟ یکی از راههایش، حضور شما، آقایان، در دانشگاههاست. نه اینکه بخواهیم بگوییم صرفاً با حضور شما، چنین امری تحقّق پیدا خواهد کرد؛ نه! این، هدف ما و غایت مطلوب ماست که دانشگاهها شاکلهی اسلامی پیدا کنند. برای رسیدن به این منظور، باید دولت، وزارتها، دستاندرکاران، وسایل ارتباط عمومی کشور از قبیل صدا و سیما و مطبوعات، علما، حوزه و همه و همه، مدّتها کار کنند. همانطور که گفتیم، بخشی از تحقّق این هدف، ارتباط به حضور شما آقایان در دانشگاهها دارد. البته، موضوع حضورِ شما آقایان در دانشگاهها و این ترتیب جدید، داستانش مفصّل است. ما امیدواریم این ترتیب جدید، فاقد نقایص ترتیب قبلی باشد و فقط از کمالات آن برخوردار گردد. ترتیب قبلی، البته نقایصی داشت؛ اما همهاش - پای تا سر - نقص نبود. این طور میتوان گفت که کمالات زیادی هم داشت. ما میخواهیم که این ترتیب جدید، آن کمالات را هر چه که بود، بهتمامِ ها داشته باشد و آن نقایص را مطلقاً نداشته باشد. به این طرف میخواهیم برویم؛ و اگر بخواهیم این طور شود، باید آقایان در دانشگاه، جنبهی روحانی داشته باشند. این، آنی است که من دائماً رویش تکیه میکنم. شما آقایان باید به عنوان روحانی - و نه مأمور و کارمند معمّم - در دانشگاهها حضور داشته باشید. بعضی خیال میکنند مسؤولانِ دفاترِ نمایندگی در دانشگاهها، باید حتماً تشکیلات، دفتر و دستک و برو بیایی داشته باشند، یا هر مسؤول، برای خودش یک رئیس دفتر، همراه با چند باب اتاق و چند خط تلفن و غیره و غیره داشته باشد. نه اینکه بنده مخالف با این امور باشم. بالاخره اینها ابزارهای کار است. گاهی لازم است، گاهی لازم نیست. گاهی کمش لازم است است و گاهی بیشترش. حرف من این است که وقتی طلبه، برای پذیرش مسؤولیتی وارد دانشگاه میشود، به حیث طلبه و به حیث آخوند و روحانی حضور پیدا کند. عرض ما این است. همچنان که روحانی وقتی به یک کارخانه یا مسجد و بازار میرود، به حیث روحانی میرود، در دانشگاه نیز همینطور برود. البته آخوند در بازار یک نوع کار دارد و یک نوع خاص از آخوند هم برای بازار لازم است. برای دانشگاه هم یک نوع آخوند با یک سلسله کارها احتیاج است. من بر اثر ارتباط و معرفت و آشناییای که کم و بیش با محیطها و اشخاص دانشگاهی داشتهام، این طور میفهمم که اگر بخواهید موفّق باشید، باید روحانی خوبی در دانشگاه باشید. اگر روحانی خوبی در دانشگاه شدید، آن وقت اختیاراتی که در اساسنامهها مینویسند و به صورت بخشنامه ابلاغ میگردد و معمولاً از ده مورد، یک موردش هم عمل نمیشود، بدون نوشتن و ابلاغ، حاصل و عمل خواهد شد. یعنی یک روحانی موفّق که دانشجو او را دوست دارد و محیط دانشگاه قدرش را میداند، وقتی در آن محیط، با فلان معاون آموزشی، فلان رئیس و یا فلان استادِ فلان رشته که آدم نابابی است مواجه شود، اگر یک اشاره بکند دیگر آن فرد ناباب نمیتواند در آنجا زندگی کند. هیچ احتیاجی هم نیست که در صراط گزینش بگوییم از فلان کس سؤال کنید. مگر تا به حال که در راههای گزینشی سؤال کردهاند، تأثیر هم کرده است؟ چقدر تأثیر اساسی کرده است؟ من این را عرض میکنم. نقطهی اصلی توجّه و همّت بنده در حضور شما آقایان این است که به آن توجّه کنید. یک پیشنماز خوب، یک مسألهگوی خوب، یک مبیّن مفاهیم دینىِ خوب و یک رفیق خوب برای مراجعینتان در دانشگاه باشید. اگر این چند خصوصیت را داشته باشید، یک روحانی موفّقید. سَرِ وقت در نمازتان حاضر باشید. برای مراجعهی آن دانشجو یا آن استاد که میخواهد پیش شما بیاید درد دل کند، حرفش را بزند یا مشورت بخواهد، وقت کافی بگذارید. در جلسات و در برخوردها، مفاهیم اسلامی و قرآنىِ متعالی و اساسی را که روی آنها مطالعه و کار کردهاید، ارائه کنید و از حرفهای عوامانه، بیمطالعه و سرِ هم بندکنی بپرهیزید. اگر بخواهید برای مفاهیم متعالی و اساسی حدّی عرض کنم، میگویم حدّش هم کتابهای مرحوم مطهّری است. به نظر بنده، هر طلبهای که کتابهای مرحوم مطهّری را بلد باشد، یک روحانی کافی برای دانشگاههاست. همین. کتابهای مطهّری را از لحاظ معارفی کاملاً بلد باشد. البته باید با مسائل کشور هم آشنا باشد؛ چون فقط مسائل دینی نیست. البته اگر بیشتر و بهتر هم بلد بود که دیگر چه بهتر! نه اینکه بخواهیم بگوییم غایتش آن است. میخواهیم بگوییم: یک حدِّ کافی است. خلاصه اینکه، محیط دانشگاه باید روحانی را عالم و آگاه و بیاعتنا به دنیا بیابد. این سه عنصر، لازم است. عالم باشد؛ یعنی بداند که در رشتهی خودش اهل علم و دانش است و عوام نیست. چون همانطور که میدانید، عوامِ معمّم هم داریم. ای بسا آدمهایی که عوامِ عوامند. از مسائل دینی هم بپرسید، چندان وارد نیستند. ای بسا آدمی که عوام نیست و عالم است؛ اما آگاهی و هوشیاری و بینشِ ذکاوتآمیز ندارد. این هم به درد نمیخورد. و سومی همان بیاعتنایی به زخارف دنیاست. البته نمیگوییم گرسنگی بکشد، یا از همین حداقلِ رایج معمول اجتناب کند؛ نه. حرص به دنیا از او فهمیده نشود. رغبت به دنیا، از او دیده و ملاحظه نشود. بههرحال ما خیلی متشکّریم. در حقیقت، هر کدام از شما آقایان - بخصوص جناب آقای جنّتی، جناب آقای صدر و بقیهی آقایان مسؤولین - علاوه بر اینکه وظیفهای را انجام میدهید، بر بنده منّتی هم دارید؛ چون بنده به این کار، خیلی اهمیت میدهم. امیدواریم که خداوند کمک کند، تا همه بتوانیم وظایفمان را انجام دهیم. والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته برگزیدهها
آخرینها
|