امروز همه باید احساس تکریم به معلّمین را در فضاى فرهنگى جامعه و در ذهن مردم بیش از پیش تشدید کنند؛ چون تکریم نسبت به معلّم و بزرگداشت معلّم، به
معناى واقعى کلمه، آثار بسیار مثبتى را در فرهنگ جامعه و تعلیم
و تربیت باقى میگذارد. البتّه لازمه
ى بزرگداشت ممکن است یک کارهایى و رسیدگى
هاى گوناگونى از جهات مختلف باشد که آنها هم به نوبه
ى خود لازم است، لکن آنها بزرگداشت نیست؛ معناى بزرگداشت همین است که در محیط جامعه، هر کسى احساس کند که به معلّم خود و معلّمین، قلباً و روحاً احترام میگذارد و آنها را بزرگ میشمارد. این بزرگترین مشوّق براى تعلیم و تربیت است؛ همان چیزى که در اسلام هم هست. در اسلام رعایت معلّم هست؛ یعنى هر کسى معلّم خود را رعایت بکند، و کیست در جامعه که معلّمى نداشته باشد؟ این حکم اسلامى براى این است که بازار تعلیم، بازارى رایج باشد نه کاسد؛
(۲) و معلّمین در کلّ کشور به این، حقّاً و انصافاً احتیاج دارند.
در فرهنگ اسلامى و آموزشهاى اسلامى ملاحظه کرده
اید که چقدر رعایت معلّم توصیه شده: شاگرد خودش را در مقابل معلّم کوچک میشمارد و نسبت به او کوچکى میکند؛ و این کوچکى مطلوب است. میدانید با اینکه در اسلام هیچ انسانى در مقابل انسان دیگرى نباید خود را کوچک بکند و تحقیر بکند امّا این از موارد استثنائى است؛ والدین از موارد استثنائى است که انسان خودش را پیش والدین کوچک بکند: وَاخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلّ؛
(۳) خودت را در مقابل پدر و مادرت ذلیل کن. در حالى که انسان مسلمان پیش هیچ کس نباید ذلیل بشود، [امّا] پدر و مادر مستثنایند. معلّم هم همین
جور است؛ این روایاتى که در باب معلّم هست ــ که وقتى با معلّم حرکت میکنى، اگر شب تار است، تو جلوتر از معلّم برو تا اگر چاله
اى است تو در آن بیفتى و معلّمت سالم بماند ــ آن روح رفتار تکریم
آمیزِ نسبت به معلّم را نشان میدهد. اگر این در جامعه رواج پیدا کند که هر کسى احساس کند در مقابل معلّم خود خاضع است، فضا، فضاى مناسبى خواهد شد براى معلّمین. و اگر معلّمین در جامعه دلخوش بودند، تعلیم در جامعه رایج خواهد شد؛ تکریم یعنى این. البتّه عرض کردیم، در کنار این، برخى امور مادّى و معنوى دیگر هم وجود دارد، [امّا] اصل قضیّه این است که این [تکریم] بایستى انجام بگیرد.
متأسّفانه در سوغات فرهنگ دنیاى مادّى، عکس این است و این به هیچ
وجه رعایت نشده، یعنى احترام به معلّم در فرهنگهایى که ما از اروپایى
ها گرفتیم وجود ندارد. نمیگوییم آنجا در کتابهایشان نوشته
اند که به معلّم بى
احترامى کنید؛ نه، امّا عادت و تربیت احترام به معلّم در فرهنگ غربى پیش
بینى نشده. یک وقتى در یک مجموعه
اى عرض کردیم
(۴) که سالهاى متمادى، قرنهاى متمادى، در محیط اسلامى، معلّمین همیشه از شاگردان خودشان احترام و تکریم میدیدند، چند ده سال بعد از آنکه فرهنگ اروپایى وارد کشور شد و دین از علم جدا شد در محیط
هاى علمى، چقدر اساتید به دست شاگردهایشان کشته شدند براى خاطر نیم نمره، براى خاطر فلان برخورد در کلاس؛ این همان فرهنگ اروپایى است. البتّه امروز خوشبختانه باز برگشت به همان اصالت اسلامى وجود دارد.
خب، آن وقت شما معلّمین هم باید قدر خودتان را بدانید ــ که من دیروز هم عرض کردم ــ یعنى اهمّیّت بدهید به معلّم بودن. معلّم بودن افتخارى است؛ فوق خیلى از چیزها است. هر کسى افتخار کند به اینکه معلّم است و قدر بدانند معلّم بودن را و تلاش کنند براى تعلیم
و تربیت که این یکى از بزرگترین ارزشهاى نظام اسلامى ما است. امیدواریم که خداوند متعال کمک کند، توفیق بدهد که این بساط تعلیم
و تربیت در کشور ما روزبه
روز رنگین
تر و گسترده
تر بشود و آموزش
وپرورش ان
شاءالله
تلاشهاى خودش را به
جایى برساند که حقیقتاً در کلّ کشور خلأ تعلیم
و تربیت باقى نماند؛ در هیچ جا. ما تلاشهاى زیادى را در این سالهاى اخیر شاهد بوده
ایم لکن تلاشهاى مضاعفى را هنوز احتیاج داریم. هر چه ممکن است جوانهاى خوب این مملکت بایستى بیفتند در میدان تعلیم
و تربیت و همراه نسل قبلى که خودِ آنها را تعلیم کرده، بى
سوادى را و بى
فرهنگى را و بى
تربیتى را در این کشور ریشه
کن کنند. ما در طول سالهاى تأثیر تربیت اروپایى، لطمه
هاى زیادى دیدیم که جبران آن جز با یک مجاهدت بلندمدّت امکان
پذیر نیست.
خداوند ان
شاءالله
به شماها توفیق بدهد و کمکتان کند که ان
شاءالله
بتوانید این وظایف بزرگ را انجام بدهید. به مسئولین محترم آموزش
و پرورش و وزیر محترم هم که حقیقتاً زحمت میکشند و تلاش میکنند، درود میفرستم و از آنها به خاطر این تلاشها تشکّر میکنم و مجدّداً به خواهران و برادرانى که از نقاط مختلف کشور یا از تهران تشریف آورده
اند، خوشامد عرض میکنم.