![]()
۱۳۷۰/۰۱/۲۹
بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوى
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة الله فى الارضین. قال الله الحکیم فى کتابه: یٰاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا استَجیبوا لِله وَلِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم.(۱) خداى بزرگ را بسیار سپاسگزارم که یک بار دیگر این توفیق را ارزانى داشت که در کنار مرقد پُرنور علىّبنموسى الرّضا (علیه آلاف التّحیّة و السّلام) شما مرد و زن مؤمن و فداکار و مخلص شهر شهادت را از نزدیک زیارت کنم و یاد فداکارىهاى شما مردم و مبارزات مخلصانهى شما زن و مرد را که در طول سالها از نزدیک شاهد آن بودهام، براى ذهن و دل قدردان خودم تجدید کنم. مرقد منوّر علىّبنموسى الرّضا (علیه الصّلاة و السّلام) منبع برکات بىشمارى است و براى من بالخصوص این هم یکى از برکات بزرگ الهى است. مختصر کسالتى هم که بود،(۲) بحمدالله با استشفاء از این مرقد مطهّر و منوّر برطرف شد. قبل از شروع عرایض خودم، از دو پدیدهى ستایشبرانگیز ملّت ایران باید سپاسگزارى و قدردانى کنم: یکى حضورِ عظیمِ مردم در صحنهى روز قدس ــ در جمعهى آخر ماه مبارک رمضان ــ [که] براى دوستان در سرتاسر عالم فرحانگیز بود، امیدوارکننده بود؛ فلسطینىها را، مبارزین را شاد کرد، دلهایشان را قرص کرد، براى دشمنان هم کوبنده بود؛ چه آن دشمنانى که مایلند مسئلهى فلسطین از ذهن ملّتها بکلّى محو بشود و مسلمانها یادشان برود که چنین مسئلهى مهمّى اساساً وجود داشته و دارد، و چه آن دشمنانى که مایلند ملّت ایران به جاى پرداختن به مسائل اساسى اسلامى و انقلابى، به مسائل حقیر سرگرم باشد، درگیر اختلافات باشد، درگیر مسائل شخصى باشد؛ آنها هم مأیوس شدند. این ملّتِ زنده و در صحنه و هوشیار، در وقت لازم، در هر شرایطى حرکت لازم را انجام میدهد. تشکّر دوّم، به خاطر پاسخى است که ملّت به استمداد آوارگان عراقى دادند.(۳) در همه جاى کشور، قشرهاى مختلف با نهایت بلندنظرى و ازخودگذشتگى، هر کس هر چه توانست به این آوارگان و مظلومین عراقى کمک کرد؛ به صِرف برادرى اسلامى و براى انجام تکلیف شرعى. خداوند ملّت ایران را، شما مردم عزیز را روزبهروز در راه خود ثابتقدمتر و به سمت هدفهاى عالى انقلاب اسلامى سریعالسّیرتر و موفّقتر بفرماید. همچنین از خداى متعال متضرّعانه درخواست میکنم که ماه رمضانِ پُربرکت شما را براى شما ماندگار کند. این ماه رمضان بحمدالله در سرتاسر کشور، ماه توجّه و دعا و قرآن و تحرّک عمومى مردم بود و امیدواریم آثار این عبادتها و روزهها و توجّهات و اذکار و فداکارىهاى شما مردم براى شما زادِ راه این حرکت عظیم باشد. مطلبى که امروز عرض خواهم کرد، یک مسئلهى اساسى اسلامى است که در آیات کریمهى قرآن از آن یاد شده است و ما ملّت ایران باید به آن توجّه دائمى داشته باشیم، و آن عبارت است از حرکت به سمت حیات طیّبهى الهى و اسلامى. یٰاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا استَجیبوا لِله وَلِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم؛ خدا و پیغمبر، شما را دعوت میکنند به حیات، به زندگى، به مایهى حیات طیّب و پاکیزه. خب، حیات پاکیزه فقط خوردن و لذّت بردن و شهوترانى کردن نیست؛ اینکه دعوت خدا و رسول نمیخواست؛ نفْس هر انسانى او را به زندگى حیوانى دعوت میکند: همهى حیوانات دنبال غذا میروند، دنبال اطفاء شهوت حرکت میکنند، مبارزه میکنند براى شکم، براى ساعتى بیشتر زنده ماندن. «حیات طیّبه» عبارت است از اینکه این زندگى در راه خدا باشد، براى رسیدن به هدفهاى عالى باشد. هدف عالى انسان فقط این نیست که شکم را به هر شکلى پُر کند ــ این کمترین چیزى است که یک حیوان میتواند به عنوان هدف خود انتخاب کند ــ براى انسان هدف اعلىٰ عبارت است از وصول به حق، رسیدن به قرب بارىتعالىٰ، تخلّق به اخلاق الهى؛ و انسان براى رسیدن به آنچنان هدفى ابزارهاى مادّى و معنوى را لازم دارد؛ غذا لازم است امّا براى اینکه انسان به سمت هدف حرکت کند؛ زندگى راحت براى بشر لازم و ضرورى است ــ و اسلام انسانها را با قوانین و مقرّرات خود به سمت رفاه و آسایش زندگى میبرد ــ امّا این آسایش زندگى به خودىِ خود هدف نیست؛ اى بسا انسانهایى که زندگى راحت دارند، دغدغهى معاش و شکم و آسایش ندارند، امّا از انسانیّت هم بویى نبردهاند! تمدّنهاى مادّى، بشر را به آن زندگى دعوت میکنند، و البتّه دروغ هم میگویند. در همین نظامها و کشورهایى که با ابزارهاى پیشرفته و با علم مادّى دارند زندگى را میگذرانند، آسایش زندگى مال همهى مردم نیست، مال یک عدّهاى از مردم است. امروز در کشور آمریکا، در کشورهاى پیشرفتهى اروپا، گرسنگى، فقر، مردن از کمبود موادّ غذائى، نداشتن سرپناه و مسکن، ناامنى ــ حتّى براى یک زندگى حیوانى ــ فراوان است. آن کسانی که از این تکنولوژى جدید و دانش جدید در این کشورها استفاده میکنند، طبقهى خاصّى از مردمند و آنهایى که براى یک شکم غذا مجبورند شرف خودشان را و ناموس خودشان را و شخصیّت خودشان را بفروشند و انواع اهانتها را تحمّل کنند، یک تودهى عظیمى از مردم هستند؛ این واقعیّت قضیّه است. ظواهر، پُرزرقوبرق است، پُرجلوه است؛ دوربینهاى تلویزیونها و خبرهاى خبرگزارىها چیزهایى را به عنوان تبلیغات به مردم دنیا ارائه میدهد که پُرزرقوبرق و چشمگیر است. اگر تمدّن غربى با اینهمه پیشرفت علمى، با پیمودن فضا، با ثروتهاى عظیم مادّى که خودشان دارند و از کشورهاى جهان سوّم و کشورهاى فقیر دزدى و غارت کردهاند، ادّعا بکند که فقر را در کشورهاى پیشرفته برانداخته، دروغ گفته؛ پس تمدّن مادّی همان زندگى مادّى راحت و برخوردار از رفاه را هم نمیتواند به همهى انسانها بدهد. نظام اسلامى هدفهاى بالاتر از هدفهاى مادّى دارد؛ یعنى در نظام اسلامى، یک انسان فقط با پُر شدن شکم، خوشبخت نیست؛ باید زندگى مادّى او و رفاه او تأمین باشد، امنیّت او تأمین باشد، [امّا] علاوه بر همهى اینها، [باید] روح او و دل او از یک صفا، از یک تلألؤ و نورانیّت، از یک حالت برادرى، از یک حالت فداکارى نسبت به انسانهاى دیگر و از حالت عبودیّت و بندگى و اخلاص نسبت به خداى متعال برخوردار باشد. اسلام و ادیان الهى این را براى مردم میخواهند. پس هدف بالاتر از مادّیّات است، امّا اسلام مادّیّات را هم که تأمین میکند، براى عموم مردم تأمین میکند؛ یعنى در جامعهى اسلامى باید همهى انسانها از رفاه، آسایش، از امنیّت، از زندگى کافى براى آسایش خیال برخوردار باشند؛ آن چیزى که نه در تمدّن مادّى غرب چنین چیزى وجود دارد و هرگز وجود خواهد داشت و نه در تمدّن و نظام سوسیالیستى و کمونیستى وجود داشت که دیدید به چه سرنوشتى دچار شد. نمونه هم صدر اسلام است و براى رسیدن به آن، احکام الهى و اسلامى کافى است. اگر ما به احکام اسلامى عمل بکنیم، اگر جامعهى اسلامى، ایمان اسلامى را همراه با عمل به مقرّرات و قوانین الهى تعقیب بکند، همان چیزى اتّفاق خواهد افتاد که بشریّت در طول تاریخ به دنبال آن بوده. یعنى چه چیزی؟ یعنى آسایش مادّى، رفاه مادّى همراه با تکامل معنوى، پیشرفت معنوى، عروج معنوى. بشر حیوان نیست که [اگر] علف جلوى او بریزند، برایش کافى باشد؛ انسان میخواهد باصفا باشد، نورانى باشد؛ انسان از نورانیّت و صفا و بندگى خدا احساس لذّت روحى میکند. شما وقتى عبادت میکنید، وقتى یک دعائى را با حال میخوانید، یک نمازى را با توجّه میخوانید، یک انفاقى به یک مستحقّى میکنید، دیدهاید چه لذّتى میبرید، چه حالت اهتزازى(۴) به شما دست میدهد. این لذّت را با خوردن نمیشود به دست آورد. انسانهایى که طعم بندگى خدا را چشیدهاند ــ که هر انسان مؤمنى در طول زندگى، کموبیش حالات اینجورى برایش دست میدهد، پیش مىآید؛ بعضى کم، بعضى زیاد ــ در آن لحظهى توجّه به خدا، عبادت خدا، مناجات، گریه براى خدا، در مقابل خدا، لذّتى احساس میکنند که حاضرند دنیا و مافیها را بدهند براى اینکه این لذّت براى آنها بماند. البتّه مادّیّات، انسان را از آن حالت بیرون مىآورد. آن حالت، گاهگاهى دست میدهد. لذّت معنوى یعنى آن. آدمهایى که با خدا آشنا نیستند، با هدفهاى معنوى آشنا نیستند، طعم این لذّت را نمیچشند. اى بسا انسانهایى که در سایهى نامبارک نظامهاى مادّى، عمرى را گذراندهاند و یک لحظه آن حالت توجّه به خدا و آن لذّت معنوى برایشان پیش نیامده؛ آنها نمیفهمند من و شما چه میگوییم. اسلام میخواهد انسانها را آنچنان بالا ببرد، دلها را آنچنان نورانى کند، بدىها را آنچنان از سینهى من و شما بکنَد و دور بیندازد که ما آن حالت لذّت معنوى را در همهى آنات زندگىمان احساس کنیم؛ نه فقط در محراب عبادت بلکه حتّى در محیط کار، در حال درس، در میدان جنگ، در هنگام تعلیم و تعلّم، در هنگام سازندگى. «خوشا آنان که دائم در نمازند»(۵) یعنى این؛ در حال کسب وکار هم با خدا، در حال خوردن و آشامیدن هم باز به یاد خدا. اینجور انسانى است که از او در محیط زندگى و در محیط عالم نور پراکنده میشود. دنیا اگر اینجور انسانهایى را بتواند تربیت کند، ریشهى این جنگها، این ظلمها، این نابرابرىها، این پلیدىها و رجسها کنده خواهد شد. این حیات طیّبه است. پس معناى حیات طیّبه این نیست که کسانى فقط نماز بخوانند، فقط عبادت کنند، اصلاً به فکر زندگى و مادّیّات نباشند؛ نه، حیات طیّبه یعنى دنیا و آخرت را با هم داشتن؛ حیات طیّبه یعنى مادّه و معنا را با هم داشتن؛ حیات طیّبه یعنى آن ملّتى که تلاش میکند، سازندگى میکند، صنعت و بازرگانى و کشاورزى را به اوج میرساند، قدرت علمى و تکنیکى پیدا میکند، پیشرفتهاى گوناگون در همه جهت به دست مىآورد امّا در همهى این حالات، دل او هم با خدا است، با خدا هم روزبهروز آشناتر میشود. این، هدف نظام اسلامى است. و من به شما عرض کنم که این، آن هدفى است که پیغمبران اعلام کردند، مصلحان عالم گفتند، در این ۱۵۰ سال تا ۲۰۰ سال گذشته، شخصیّتهاى برجستهى اسلامى آن را اعلام کردند، دشمنان اسلام فهمیدند که آنچه در آستین اسلام و در چنتهى اسلام است چیست و از آن ترسیدند. اگر مىبینید با اسلام مبارزه میکنند، براى این است که میدانند اگر اسلام با دستِ باز مشغول سازندگى انسانها بشود و افراد و جوامع انسانى را بسازد، دیگر رنگى براى حناى تمدّنهاى مادّى و قدرتهاى مادّى باقى نخواهد ماند؛ و با جمهورى اسلامى هم به همین دلیل است که مبارزه میکنند. جمهورى اسلامى پرچم قرآن و اسلام را بلند کرد. ما از اوّل اعلام کردیم، یعنى انقلاب اعلام کرد، امام اعلام کرد، ملّت اعلام کردند، گفتند ما آن مردمى نیستیم که دنیا و آخرت را از هم جدا کنیم، آنچنان که دشمنان دین همیشه گفتند و ترویج کردند که دنیا و آخرت از هم جدا است. دنیا یعنى، فعّالیّت دنیا، سازندگی دنیا، آبادی روى زمین ــ دنیا به این معنا ــ این دنیا با آخرت یکى است، از آخرت غیر قابل تفکیک است. این دنیا وظیفهى دینى است. اسلام، انقلاب، امام، ملّت از اوّل این را گفتند. قدرتها و در رأس قدرتها آن دو امپراتورى مسلّط زمان ما ــ که یکىشان اوّلِ انقلاب ما بود، امروز دیگر نیست؛ امپراتورى شرق، و یکى دیگر هنوز سر پا است؛ تا چه وقتی او هم از پاى در بیاید ــ از اوّل فهمیدند که اگر این فکر جدید، این نظام جدید، این تمدّن جدید بیاید در صحنه، باید آنها بساطشان را جمع کنند؛ اگر اسلام بیاید وسط، آن وقت دیگر از قلدرىهایشان، از غارتگرىهایشان، از تاختوتازهایشان، از این زورگویىهایشان ــ که هنوز دارد دنیا میبیند این زورگویىها را از رأس استکبار یعنى آمریکا ــ اثرى باقى نمیماند؛ لذا با اسلام و با جمهورى اسلامى مبارزه کردند. من به شما عرض کنم که از روز اوّل که احساس شد جمهورى اسلامى سر سازش با قلدرهاى عالم را ندارد، این موجود جدید مورد دشمنى قرار گرفته و تا امروز دشمنان علیه او تا آنجا که توانستند کارشکنى کردند. بله، به زبان میگویند که ما میخواهیم با جمهورى اسلامى روابط خودمان را حسنه کنیم امّا آنها در این حرف صادق نیستند. مرتّب اعلام میکنند، سؤال میکنند از رئیسجمهور آمریکا(۶) که نظر شما راجع به روابط با جمهورى اسلامى چیست؛ میگوید: بله، ما جدّاً اصرار داریم روابطمان را حسنه کنیم. این حرف یک حرف غیر صادقانه است. بله، با جمهورى اسلامىِ اسمى، با جمهورى اسلامىاى که از ارزشهاى اسلامى و هدفهاى اسلامى صرف نظر کند، با آن جمهورى اسلامى که دیگر اسمش یک دروغ خواهد بود، آمریکایىها حاضرند آشتى کنند، همکارى کنند امّا با اسلام، با جمهورى اسلامى که ارزشهاى اسلامى را به صورت حیاتىترین خواستههاى خود در دست بفشرد و از آن صرف نظر نکند، دل اینها صاف نیست و نخواهد شد. این دوازده سال را با جمهورى اسلامى مبارزه کردند امّا در عین حال اسلامِ بُرنده، جوهر تابناک اسلام با وجود این مبارزات و ضربات و دشمنىها و خباثتها آنقدر کارایى از خود نشان داده است که اوّلاً آنها مجبورند به این کارایىها اعتراف کنند، ثانیاً وحشت آنها روزبهروز از جمهورى اسلامى بیشتر شده است. اگر ما نتوانسته بودیم در جهت هدفهاى اسلامى پیش برویم، موجبى نداشت که غرب و شیاطین و در رأس آنها شیطان بزرگ اینقدر از جمهورى اسلامى وحشت داشته باشند، با او ستیزه کنند، از او بدشان بیاید. با دشمنى که شما مىبینید کارى از او برنمىآید، کارى ندارید؛ شما با آن دشمنى برخورد میکنید که ببینید از او کار برمىآید، ببینید دارد پیش مىرود. جمهورى اسلامى به فضل الهى، به کورى دشمنان، علىرغم وسوسهى خنّاسان و اشکالتراشىِ اشکالتراشانِ بدپیلهى بىانصاف ــ علىرغم همهى اینها ــ تا امروز مراحل زیادى را پیش رفته و به فضل الهى با قدرت پیش خواهد رفت. این وعدهی الهى است: مَن عَمِلَ صٰلِحًا مِن ذَکَرٍ اَو اُنثیٰ وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیوٰةً طَیِّبَة؛(۷) هر جامعهاى، هر فردى، هر مرد و زنى که عمل صالح کند و مؤمن باشد، ما حیات طیّبه به او خواهیم داد. این حیات طیّبه امروز در جامعهى ما محسوس است. البتّه اگر مانعها نبود، از این خیلى بهتر بود؛ اگر کارشکنىها نبود، از این خیلى بهتر بود؛ اگر اِعمال غرضهاى دشمنانِ شناختهشده و شناختهنشده نبود، از این خیلى بهتر بود. وحدت مردم، محبّت میان مردم و مسئولین، عشق به راه خدا و راه اسلام و راه آن رهبر عظیمالشّأن و عالیقدر، آن استاد و پیر مراد، امام راحل، عشق به اینها مردم را پیش برده و حرکت داده. این تلاشها باارزش است. از سال ۱۳۶۰ تا سال ۱۳۷۰، در این ده سالى که انقلاب توانست نفوذىهاى داخل انقلاب را پس بزند ــ وابستگان به غرب را شما مردم پس زدید، وابستگان به شرق را پس زدید؛ اوّلِ انقلاب، در سال ۵۸ و ۵۹ در همین مشهد و در بسیارى از شهرهاى دیگر و در تهران، کسانى بودند با نام انقلاب حرف میزدند، امّا وابستهى به غرب بودند، وابستهى به اردوگاه شرق بودند، دلشان با مردم نبود، دلشان با اسلام نبود؛ از سال ۶۰ آن حرکت عظیم امام و مردم، انقلاب را از این عناصر نفوذى که مسلّط بر کارها بودند، بحمدالله پیراسته کرد و پیش برد ــ در این دهساله شما ملّت موفّقیّتهاى بزرگى به دست آوردید. ایران را چه کسى در دنیا به عظمت مىشناخت؟ چهار نفر نویسندهى مزدور را پیدا میکردند، پولهاى گزافى میدادند تا در یک کتابى، یک مجلّهاى، از قالى ایران، از تخت جمشید ایران، از فلان محصول ایران تعریف کنند؛ این بود اسم ایران. معنای ایران خاویار بود؛ معنای ایران قالى بود. امروز اینجورى است در دنیا؟ وَالله دشمنان شما هم در دنیا امروز در مقابل عظمت شما مردم، انگشت حیرت به دندان گَزیدند. این جوانهاى ما هشت سال جانانه از انقلابشان، از کشورشان دفاع کردند؛ ملّت ایران دنیا را به حیرت فرو برد و سرمشق شد براى کشورهاى دیگر. یکى از علل عمدهى اینکه رأس استکبار و دستگاههاى استکبارى با ایران دشمنند، همین است که میدانند شما الگو شدهاید. امروز ملّت عراقند و قبل از آنها ملّتهاى دیگر بودند در کشورهاى دیگر در مقابل زورگویىهاى دیگر؛ و این حرکت پیش خواهد رفت. آنچه پیروز است، پرچم اسلام و نام خدا است. آمریکا، قدرتمندان، قلدران دنیاى سیاست و اقتصاد اگر با همدیگر که طرف میشوند و روبهرو میشوند، بتوانند کارى بکنند، [امّا] در مقابلهى با اسلام تمام سلاحهاى اینها کُند و ازکارافتاده است؛ نمیتوانند با اسلام مبارزه کنند و اسلام بر آنها پیروز خواهد شد. امروز مسائل مهمّى در دنیا میگذرد. مسئلهى عراق، مسئلهى بسیار مهمّی است. ملّت ایران موضع خودش را آشکار کرد. آن شخص معلومالحال میگوید که مسئولین ایران در امور داخلى عراق دخالت کردند!(۸) آن دخالتى که آنها میگویند و ادّعا میکنند، ما نکردهایم و دروغ میگویند. ما به مقتضاى برادرى اسلامى، در آن حدّى که با توجّه به همهى جوانب قضیّه تکلیف ما بود: آن افشاگرى، آن فریاد، آن همدردى و وقتى هم که به وضع آوارگى افتادند، این کمکهاى عظیم را به برادران مسلمانمان کردیم؛ این تکلیف ما است. ما نصیحت میکنیم، ما به قلدرها هم همیشه نصیحت کردیم ــ نصیحت فقط مخصوص دوستان نیست، ما به دشمنانمان هم نصیحت میکنیم ــ گفتیم راه قلدرى، راه موفّقى نیست، سرتان به سنگ میخورد؛ حالا یکى زودتر، یکى دیرتر. این صحنهى آزمایشگاه تاریخ است، نگاه کنید ببینید. آقاى صدّامحسین یکى از همین قلدرها است. خب سرش به سنگ خورد و دارد بیشتر هم میخورد. آیا این آزمایشگاه کافى نیست؟ ملّت عراق نفس میکشیدند؟ میگذاشت در یک برههاى از زمان نفس بکشند؟ همیشه دنیا همانجور که قلدر و زورگو دلش میخواهد میماند؟ خب ببینید وضع چیست! شمال و جنوب عراق علیه زورگویىها سر بلند کردند؛ البتّه سرکوب میکنند، میزنند امّا نمیتوانند از بین ببرند. این حرکتهاى اسلامى اگر متّکى به اسلام باشد و اگر توأم با فداکارى باشد ــ این دو شرط را دارد ــ اینجور حرکتها تمامشدنى نیست. ضربات از دو طرف ادامه پیدا میکند، در نهایت به نابودی قلدر تمام خواهد شد؛ این در مقیاس یک کشور، در مقیاس یک منطقه. در مقیاس جهانی هم همین است: آمریکا هم با قلدریها به همین سرنوشت دچار خواهد شد. لذا ما قلدر را هم نصیحت میکنیم، میگوییم این قلدری غلط است، سرکوب مردم اشتباه بزرگی است که میکنی، ویران کردن خانههای مردم اشتباه بزرگى است که میکنی. ویران کردن اعتاب مقدّس، آنجایى که قبلهى دل میلیونها انسان است، اشتباه بزرگتری است که میکنی. آنهایى که این بارگاهها را خراب کردند، امروز قبر خودشان مزبله است. آنهایى که جلوى دین مردم را میخواستند بگیرند، امروز جز در زبالهدان پسماندههاى یادهاى تاریخى جایى ندارند: رضاخان چه شد؟ محمّدرضا چه شد؟ متوکّلها چه شدند؟ [اى] کسى که با اعتاب مقدّس، با خانههاى اولیای خدا، با کعبهى دلهاى مردم روبهرو میشوى! شما هم به همان سرنوشت دچار میشوى. ما اینها را میگوییم؛ [آیا] اینها حرفهاى خلافى است؟ اینها دخالت است؟ ما به ملّت عراق میگوییم که برادران شما و خواهران شما در ایران با تانک و توپ و مسلسل مواجه شدند. یادتان هست در همین خیابانهاى مشهد، کامیون ارتشى راه افتاد و صف مردمى که ایستاده بودند نان بخرند یا نفت بخرند ــ آن روزها که نفت نبود ــ با مسلسل زدند. اینها که تاریخ نیست، اینها که افسانه نیست، اینها همین قضایاى دیروز خود ما است. خود ماها دیدیم؛ من خودم دیدم، به چشم خودم دیدم، هزارها نفر از شماها هم شاید به چشم خودتان دیدید در همین خیابان خسروى نو و خیلى جاهاى دیگر. این برادران و خواهران شما در ایران با تانک روبهرو شدند. در همین استاندارى شهر مشهد، تانک وارد شد. مردم مشهد! مگر نبود؟ جوانها، زنها، مردها! مگر نبود؟ شماها دیدید، ما هم بودیم دیدیم. تانک آمد داخل استاندارى؛ مردم مواجه شدند، تانک را مثل حلقهى دور نگین انگشتر محاصره کردند؛ کار به جایى رسید که آن کسى که داخل تانک بود، بنا کرد استغاثه کردن. خود بنده رفتم آن افسرى را که داخل تانک بود، از دست مردم نجات دادم ــ مردم میخواستند تکّهپارهاش کنند ــ یک کارى کردیم که توانست فرار کند، برود. مردم روبهرو شدند، ایستادند، فداکارى کردند. ما به مردم عراق این را میگوییم: اگر انسان در راه خدا ایستادگى کرد، به نتیجه خواهد رسید. نزدیک غروب است؛ من حالا کلمهى آخرم را به شما ملّت عزیز خودمان عرض میکنم. برادران، خواهران، اى ملّت بزرگ ــ که این مبالغه نیست، شما ملّت بزرگ و عظیمالشّأنى هستید؛ حقیقتاً یک ملّت بىنظیر، یا کمنظیرى هستید ــ اى ملّت بزرگ! راه شما براى رسیدن به حیات طیّبه یعنى آنجایى که هم زندگى مادّى تأمین است، [یعنی] آسایش تن، و هم زندگى معنوى ــ [یعنی] آسایش روح، شادى دل، صفاى معنا ــ راه شما به سوى این هدف و این سرانجام، راه روشنى است امّا تلاش لازم دارد، وحدت لازم دارد که دارید بحمدالله، ایمان لازم دارد که دارید بحمدالله، فعّالیّت و عمل لازم دارد که دارید و باید افزایش بدهید، کار کنید، وحدتتان را حفظ کنید، یاد خدا را در دلها نگه دارید، به هم برسید، دلهایتان را با هم صاف کنید، با هم مهربان باشید، کینه از یکدیگر به دل نگیرید، انگیزههاى کوچک، شما را از هم جدا نکند که بحمدالله نکرده است و نخواهد کرد؛ اگر چه دشمن این را میخواهد. [اگر] با این روحیه، با این ایمان، با این قدم صادق حرکت کنید، جمهورى اسلامى به اوج قلّهى حیات طیّبه که خدا وعده داده است، خواهد رسید. من امروز که میخواستم براى دیدار با شما عزیزان و مردم عزیز بیایم، دوستان به من توصیه کردند که چون مختصرى کسالت و ضعف داشتم، کم صحبت کنم؛ من هم گفتم که بیست دقیقه، حدّاکثر نیم ساعت صحبت خواهم کرد، امّا چهرهى شاداب و زندهى شما و اجتماع پُرشور شما و جاذبههاى معنوىاى که در شما مردم عزیز هست، صحبت را به درازا کشاند. چند دعا میکنم. پروردگارا! به حرمت اسلام، ما را در زندگى و مرگ در راه اسلام قرار بده. پروردگارا! روح آن بزرگى که ما را با این راه آشنا کرد، روزبهروز به خود مقرّبتر کن. پروردگارا! روح آن عزیز را از ما راضى کن. پروردگارا! دلهاى ما را بیش از پیش و بیش از پیش با هم مهربان کن. پروردگارا! فضل و رحمت و برکت را بر این ملّت نازل کن. پروردگارا! این ملّت شجاع را در همهى صحنهها بر دشمنانش پیروز کن. پروردگارا! ملّت عراق را از ظلم و ستم فرعونى نجات بده. پروردگارا! همهى ملّتهاى مسلمان و ملّتهاى مظلوم را به حیات طیّبه برسان. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد ما را بیامرز؛ از ما راضى شو؛ گفتار و کردار ما را براى خودت و در راه خودت قرار بده. پروردگارا! قلب مقدّس ولىّعصر را از ما راضى و خشنود کن. پروردگارا! در ظهور و فرج آن بزرگوار تعجیل فرما؛ ما را از یاران آن بزرگوار قرار ده. والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ سورهى انفال، بخشى از آیهى ۲۴؛ «اى کسانى که ایمان آوردهاید! چون خدا و پیامبر، شما را به چیزى فراخواندند که به شما حیات میبخشد، آنان را اجابت کنید. ...»
(۲ کسالت ناشى از عارضهی سنگ کیسهى صفرا
(۳ ر.ک: بیانات پس از اقامهی نماز جماعت در روز ۲۹ رمضان ۱۴۱۱ (۱۳۷۰/۱/۲۶)، پینوشت شمارهی ۱
(۴ شادمانی
(۵ باباطاهر. دیوان اشعار، دوبیتیها، قسمت اوّل؛ «خوشا آنان که دائم در نمازند / بهشتِ جاودان بازارشان بى»
(۶ جرج هربرت واکر بوش
(۷ سورهى نحل، بخشى از آیهى ۹۷
(۸ ادامهى کشمکشهاى داخلى در عراق و ناآرامىهاى وسیع و خودجوش در شمال و جنوب این کشور و توانایى مردم عراق براى مقابله با عملیّات سرکوب رژیم بعث موجب شد تا جرج بوش (رئیس جمهور آمریکا)، ایران را به دخالت در مسائل داخلى عراق متّهم کند. صدّامحسین نیز ایران را به طرفدارى از شیعیان جنوب عراق متّهم ساخت.
![]() جملههای برگزیده این دیدار
برگزیدهها
آخرینها
|