بسم الله الرّحمن الرّحیم
(۱)
اوّلاً از همه
ى برادران عزیزى که در این کار بزرگ ــ که هم جنبه
ى عاطفى دارد براى ما، هم جنبه
ى اعتقادى و ایمانى دارد، هم جنبه
ى انقلابى دارد، هم جنبه
ى ملّى دارد؛ یک چیز عجیبى است این سالگرد و یادبود امام ــ شرکت داشتند و زحمت کشیدند و خدماتى را عرضه
کردند، مخصوصاً برادر عزیزمان جناب آقاى انصارى که عمده
ى زحمات بر دوش ایشان است، صمیمانه تشکّر میکنم. این حرکات شما ان
شاءالله
که مورد رضاى آن روح مطهّر و مجرّد قرار بگیرد و مورد توجّه ولىّ
عصر (ارواحنا فداه) ان
شاءالله
باشد.
و هر چه آقایان در این کار زحمت بکشید، حقّاً و انصافاً زیادى نیست. آدم نمیداند چه جورى هضم کند سالگرد امام را! با اینکه یک سال میگذرد از قضایا، واقعاً براى من همچنان یک چیز غیر قابل هضم، و یک واقعیّت غیر قابل قبول به حساب مى
آید. و حقّاً فقدان امام یک غم بى
تسلّایى است؛ هیچ تسلّایى در مقابل این غم نیست. وقتى فرزند انسان شهید بشود ــ علاوه بر اینکه این
طور مصائب قابل مقایسه نیست با مصیبت امام ــ خب یک تسلّایى انسان دارد؛ ما حقیقتاً در مقابل از دست دادن امام، هیچ چیزى که یک تسلّایى باشد براى انسان و بگوییم حالا این را لااقل در مقابل این حادثه داریم، نداریم. البتّه شوکت و عظمت اسلام در قضایاى رحلت ایشان، یک
چیز بزرگى بود، دستاوردى بود امّا آن دستاورد در زمان حیات ایشان هر روز براى اسلام و مسلمین واقعاً وجود داشت. آن مرد که نَفَس میکشید، دنیایى را گرم میکرد، دنیایى را جهت میداد؛ واقعاً امام یک چیز عجیبى بود؛ اصلاً وجود این آدم، پیدایش این انسان با این ابعاد، هیچ قابل تحلیل نیست جز با همان تفضّل الهى؛ یعنى واقعاً باید این را گفت؛ یک مقطع تاریخى بود، خداى متعال براى اینکه یک چرخشى در تاریخ و در حرکت قافله
ى عظیم بشرى به وجود بیاورد، یک دستى باید از غیب ظاهر میشد که این دست را ظاهر کرد؛ یعنى اگر کسى درست دقّت کند در ابعاد شخصیّت امام و وجود امام و مانند اینها، حقیقتاً جز این هیچ توجیهى ندارد.
سالگرد بایستى از ابعاد ممکن ــ آنهایى که ممکن نیست که هیچ ــ نمایشگرى باشد از شخصیّت امام و عظمت امام؛ و ظاهراً همین
جور هم خواهد بود. تلاش شما یک انجام وظیفه
اى است که میکنید و باید هم بکنید ــ هر چه هم بکنید واقعاً کم است ــ امّا اعتقاد من این است که سالگرد را خود خداى متعال اداره میکند و اداره خواهد کرد. این کارهاى مربوط به امام دست خود خدا است و با ذهن بشر و مانند اینها نمیشود اصلاً آنها را محاسبه کرد؛ بنده که در تمام دوران زندگى ایشان و بعد هم این حوادث بعد از فوت ایشان این
جور فهمیدم. قطعاً این تدارکات عظیمى که شما فراهم کرده
اید ــ که من میبینم همه
ى ارگان
هاى کشور هستند؛ از آقاى میرزاده
(۲) و ریاست جمهورى گرفته تا همه
ى دستگاه
هاى گوناگون کشور، اینجا حضور دارید ــ خیلى کمتر از آن چیزى است که تحقّق خواهد یافت؛ یعنى هشتصد هزار و هفتصد هزار و مانند اینها،
(۳) اصلاً مقیاسهاى امام نیست. خود خدا اداره خواهد کرد و به شما هم خدا کمک خواهد کرد ان
شاءالله
که شما کمک میکنید در اداره
ى این تشکیلات؛ ان
شاءالله
خداوند به شما اجر بدهد.
من این نکته را یک بار دیگر عرض میکنم که باید کوشش بشود ان
شاءالله
جامع
الاطرافىِ این مراسم، یک لمحه
اى،
(۴) یک برقى، تصویرى از امام باشد؛ چون واقعاً امام خیلى ابعاد گوناگونى داشت؛ جامع
الاطراف و جامع
الجهات بود.
در این یک سال هم واقعاً ما امام را همیشه در بین خودمان داشتیم؛ من یک روز را سراغ ندارم در طول این یک سال که امام در جامعه
ى ما حاضر نبوده باشد و من امیدوارم صدها سال در کشور ما همین
جور باشد. و همه
ى ما باید سعى
مان این باشد که حالا که جسم امام نیست ــ اَعیانُهُم مَفقودَة ــ
(۵) امّا هویّت امام باید بماند در جامعه، و آن حرف امام، فکر امام، راه امام، آن حرف دل امام که با صد زبان آن حرف دل را گفته؛ فقط با فریاد سیاسى آن را نگفته؛ در آن، فریاد سیاسى هست، در آن شعر عرفانى هست، در آن لبخند هست، در آن اخم هست، در آن گریه
ى براى یک حادثه
ى کوچک [هست]. یک مادر اسیرى ــ نمیدانم در تبریز بود، یا جای دیگر بود ــ به بنده گفت که بچّه
ى من اسیر بود، امروز خبر آمد که شهید شده، شما به امام بگو که فداى سرتان، من ناراحت نیستم. خیلى وضع عجیبى داشت این زن؛ دیدم جمعیّت را دارد میشکافد؛ نمیگذاشتند بیاید، من گفتم بگذارید بیاید ببینیم چه میگوید؛ آمد این حرف را زد. من خیلى از این حرف تحت تأثیر قرار گرفتم. وقتى که آمدم خدمت امام، اوّل هم یادم رفت بگویم، بعد که آمدم بیرون، یادم آمد؛ به یکى از آقایانى که آنجا بود، گفتم به امام عرض بکنید یک جمله
اى ماند. ایشان آمدند پشت این درِ حیاط اندرونى، من هم رفتم آنجا؛ وقتى گفتم، امام آن
چنان چهره
اى پیدا کرد و رقّت پیدا کرد و یک جورى گریه
اش گرفت که من پشیمان شدم از گفته
ام! این واقعاً خیلى عجیب است. اینجا اشک او در مقابل اینکه حالا یک اسیرى را کشتند ــ خب این همه ما شهید دادیم؛ مگر شوخى است ــ بعد در قضیّه
ى ۷۲ تن که ۷۲ نفر از یلانِ انقلاب قربانى شدند، مثل کوه [ایستادند]؛ اصلاً انگار نه انگار اتّفاقى افتاده! ببینید، واقعاً اینها چیست، من نمیفهمم! اصلاً نمیشود و آدم نمیتواند توصیف کند این شخصیّت را، این هویّت را.
غرض، [مراسم سالگرد] باید همه
ى این جوانب را نشان بدهد؛ آن حرف دل امام، آن چیزى بود که با همین صد زبان بیان شده؛ با یک زبان بیان نشده. غلط است اگر کسى خیال کند که میتوان در رؤیت سیاسى امام، هویّت امام را دید و حرف امام را دید و مرام امام را دید؛ نه، خیلى عمیق
تر از این حرفها است؛ یا یکى دیگر هم برود بچسبد به شعر عرفانى امام، خیال کند آنجا امام را میشود پیدا کرد؛ نخیر، مجموعه
ى اینها امام است. و هر کدام از ماها اگر بخواهیم در هر کارى، در هر نوشته
اى، در هر گفته
اى، در هر سخنرانى
اى و از جمله در این مراسم و در آینده
ى نظام کوشش کنیم ــ چون ماها هر کدام یک قطره
اى هستیم در این مجموعه، یک جزئى از آن مجموعه؛ مثل یک شکل هندسى پیچیده
اى که هزاران خط این را تشکیل میدهد؛ موازىِ هم، عمود بر هم، متمایل با هم، ما هر کدام یکى از این خطوطیم؛ باید بتوانیم مجموعه را کامل کنیم؛ من یک خطّم، شما یک خطّید، ایشان یک خطّند، مجموع ما باید بتواند آن شکل هندسى را به
طور کامل حفظ کند؛ عمده این است ــ در تمام این جهات، باید آن [وجه] کمال و تمام امام و آن حالت جمعى او مورد توجّه قرار بگیرد.
ان
شاءالله
که موفّق باشید و مأجور باشید و روح مبارک امام ان
شاءالله
از شماها راضى باشد.
والسّلام علیکم و رحمة الله
(۱ در ابتدای این دیدار، آقای محمّدعلی انصاری (مسئول ستاد برگزارى مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى) گزارشی ارائه کرد.