1368/12/02
بیانات در دیدار جمعى از روحانیّون
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
امروز مجموعهاى از خاطرات پُراهمّیّت دوران انقلاب و همچنین پیش از آن، خاطرات پُرشکوه صدر اسلام، پیش روى ما است؛ از طرفى، روز شهادت حضرت اباالحسن موسیبنجعفر (علیه الصّلاة و السّلام) هم هست که یک خاطرهی فراموشنشدنى است. پس از ۳۵ سال مبارزهی سخت -که واقعاً درس است براى بنده و شما- این بزرگوار در تلخترین شرایط در سال ۱۸۳ به شهادت رسیدند. و یک نگاه به زندگى این بزرگواران نشان میدهد که ما یک تاریخ نورانى و بسیار آموزنده از این بزرگواران معصوم در اختیار داریم که براى روحانیّت شیعه و عموم مردم -البتّه در درجهی اوّل براى روحانیّون و علماى دین- تا قرنهاى متمادى درس است و ذخیرهی معنوى و آموزشى است. این بزرگوار در میان ائمّه (علیهم السّلام) باز یک وضع خاصّى دارند که فعلاً بنا و مجال نیست که دربارهی زندگى این بزرگوار و مجاهدتشان مطالبى عرض بشود؛ ولى همه -مخصوصاً جوانها- بدانند و تعقیب کنند که هر روز از این زندگى که ثبت شده باشد، یک درس است.همچنین ایّام شهادت چند تن از علما و شخصیّتها و مسئولین کشور در دوران جنگ است که هواپیماى این عزیزان بهوسیلهی متجاوزین عراقى سقوط کرد و مرحوم شهید محلّاتى و دیگران به شهادت رسیدند.(۲) این هم از آن خاطراتى است که هرگز نباید فراموش کرد.
همینطور براى جامعهی روحانى و طلّاب و مدرّسین و علما در سراسر کشور، این ایّام مصادف است با سالگرد صدور پیام کمنظیر امام بزرگوار و فقید دربارهی مسائل روحانیّت و جامعهی علمى شیعه؛(۳) که این پیام باید هرگز کهنه نشود و کارى را که در حوزهی مبارکهی قم و دیگر مراکز روحانى بر اساس این پیام شروع کردند، بزرگ بشمارند و نگذارند این کار، اندک توقّفى پیدا بکند.(۴)
همینطور این روزها مصادف است با سالگرد حادثهی آخر بهمن تبریز(۵) در سال ۵۶ که یکى از قدمهاى بزرگ ملّت ما در جهت پیروزى انقلاب بود و یاد و نام آن مردم مبارز و مجاهد و شجاع و ربط و وصل مستحکم و مستمرّ آنها با روحانیّت اسلام و با امام و انقلاب را براى همیشه مسجّل کرد. این هم یک خاطره است. ما در مجموعهی این مناسبتها دُور هم جمع شدهایم و شما آقایان محترم و علما و فضلا و مدرّسین و طلّاب عزیز از قم و برخى مراکز دیگر اینجا تشریف آوردید.
مسئله این است که اگر این انقلاب، انقلابى اسلامى نبود و پرچم آن به دست علماى دین نبود، قطعاً به پیروزى نائل نمیشد و به تشکیل یک دولت مستقل و سرافراز و نیرومند منتهى نمیشد. این تحلیل ما نیست، تحلیل همهی کسانى است که مسائل این انقلاب را از پیش از پیروزى تا امروز تعقیب کردهاند؛ در همان سال ۵۶ و ۵۷ هم تحلیل جبههی مقابل -یعنى جبههی زمامداران ظالم و فاسد و رو به زوالِ آن روز و کسانى که با تفکّر دینى و با شخصیّت روحانى مخالف بودند- همین بود و بر اساس این تحلیل هم تلاش میکردند و سعى میکردند روحانیّون را از صحنه کنار بزنند، یا بین آنها اختلاف ایجاد کنند، یا بین آنها و مردم فاصله به وجود بیاورند؛ [ولى] نتوانستند؛ نه اینکه نخواستند یا تلاش نکردند. اینکه «چرا نتوانستند» هم یک پاسخ مفصّل دارد. واقعاً اگر کسى بخواهد این انقلاب را تحلیل کند و شکفتن این گل را و روییدن این نهال را و جوشیدن این چشمه را در سنگلاخ و کویر زمان کنونىِ فرهنگ جهان درست ترسیم بکند، به این آسانیها نخواهد توانست یک پاسخ روشنى براى این سؤال پیدا کند.یکى از علائم قدرت خدا و ارادهی خدا بر اینکه این انقلاب پیروز بشود، این بود که آن رهبر بینظیر را برانگیخت؛ این یکى از نشانههاى ارادهی الهى بود براى اینکه این کار بشود و این امر تحقّق پیدا کند. من به این نتیجه و اعتقاد خیلى نزدیک شدهام که خداوند متعال در طول دهها سال از قبل از پیروزى این انقلاب، زمینهی این پیروزى را که پیروزى دین و پیروزى اسلام در دنیا است، تقریباً فراهم فرمود؛ با تشکیل حوزهی قم، و تربیت شخصیّتهایى، و در میان آنها برجسته کردن آن شخصیّت کمنظیر، و قرار دادن آن گلِ آتش در میان خرمن انبوهى زغال و تبدیل همهی اینها به یک آتش گداخته و گیرا و خلاصه پیروزى این انقلاب. بهحسبِ تحلیلِ یک چشم معمولی که قضایا را نگاه میکند و ترتیب طبیعىِ علل و عوامل، روحانیّت -حضورش، پیشگامیاش، هوشیاریاش، وظیفهشناسیاش و برخى از خصوصیّات ممتازش- یکى از مهمترین عوامل و حتماً یک عامل تعیینکننده در سِیر این انقلاب، بُروز نهضت، پیروزى انقلاب، تشکیل دولت و حکومت و نظام جمهورى اسلامى و ادامهی آن تا امروز بوده. دشمن هم این را میداند، لذا آن فشارى که روى این انقلاب - از همه طرفِ دنیاى استکبارى - الان دارد وارد میشود و از قبل [هم وارد] میشد، در درجهی اوّل متوجّه به دین و روحانیّت است. اگر روحانیّون در کشور ما در میدان نبودند و پرچم انقلاب به دوش آنها نبود، این پیروزى [ممکن] نمیشد؛ دشمن این را میداند، لذا حِقد(۶) عظیم او در درجهی اوّل متوجّه اسلام و متوجّه روحانیّت است. این، مسئلهی روحانیّت.
روحانیّت دو جور به مسئله باید نگاه بکند و میکند: یکى اینکه هم روحانیّون و هم مردم توجّه داشته باشند و دارند که براى تداوم انقلاب هم، حضور روحانیّون ضرورى است و فعّال بودن روحانیّون، شرط لاینفکّ بقاى انقلاب و استقلال کشور و نظام جمهورى اسلامى است. روحانیّون باید باشند؛ آن هم با فعّالیّت، با دلسوزى، با از خود دانستن انقلاب و جانانه دفاع کردن؛ همچنان که در این چند سال نشان دادند: آن در صحنهی نظامى و جبهه و شهداى روحانیّت و جوانهاى تفنگبهدوش و آرپیجیبهدوش و لباسبسیجپوشیده و بهخونخودغلتیده، آن در صحنهی سیاسى، آن در صحنهی تبلیغاتى، آن در صحنهی تربیت نیروها در حوزههاى علمیّه و بخصوص در حوزهی مبارکهی قم؛ در این چندساله بودهاند، در آینده هم باید باشند؛ با حجم بیشتر، با کیفیّت بالاتر، با دلسوزى چند برابر. این یک دید و نگاه است که هم مردم متوجّه این حقیقت هستند و باید باشند، و هم روحانیّون.یک نگاه دیگر این است که روحانیّون و بخصوص بیدارترها، بصیرترها، دلسوزترها - که بحمدالله در قشرهاى مختلف روحانى، این خصوصیّات بِوفور پیدا میشود - ببینند شرایط تأثیر کامل حضور روحانیّت براى انقلاب و پیشرفت هدفهاى انقلاب چیست، آن شرایط را تأمین کنند؛ آفات چیست، از آن آفات پیشگیرى کنند و اگر هست، رفع کنند. این جدّى است؛ یک شعار نیست؛ این یک حرکتى است که اگر شد، پیروزى تداوم پیدا خواهد کرد و روزبهروز بر اوج اسلام، بر قدرت جمهورى اسلامى و بر سعهی میدانِ این نداى ملکوتى در عالم افزوده خواهد شد. اگر نشد، مشکلات و موانع و خداى ناخواسته ناکامى پیش خواهد آمد؛ آن هم براى اسلام و براى مسلمین در سطح جهان؛ اینقدر مسئله حسّاس است. باید دید روحانیّت چه کرد و چگونه شد که توانست یک نهضت به این عظمت را از راهى به این دشوارى عبور بدهد و به نقطهاى بدین سرافرازى برساند.
همهی رهبرها نمیتوانند این کارها را بکنند. مکرّر عرض کردهایم که در خیلى از مناطق دنیا انقلابها با نَفَس دین شروع شد، امّا بهخاطر ضعف رهبرى، از دین فاصله گرفت؛ گاهى ضدّ دین شد. در تاریخِ خودمان در نهضت مشروطیّت دیدیم که روحانیّون آمدند یک حادثهی بزرگ را -یعنى نظام مشروطیّت را- در کشور ایجاد کردند و پایان دورهی استبداد را تدارک دیدند؛ [امّا] بعد همین مشروطیّت، شد یک پایگاهى براى ضدّیّت با دین و با روحانیّت! هنوز هیچچیز نشده، روزنامههاى صدر مشروطیّت شروع کردند به نام آزادى، دین را کوبیدن؛ تا جایى که یکى از شخصیّتهاى روحانیاى که جزو پیشروان مشروطیّت بود -مرحوم حاج شیخ فضلالله نورى- در مقابل آن مجلس و آن مشروطیّت ایستاد و به شهادت هم رسید.اگر روحانیّون به آینده به چشم یک میدان کار نگاه نکنند و برایش برنامهریزى نکنند و آفات راه را از سر راه برندارند، دنبال این غفلتْ ضربه است؛ در این هیچ شکّى نیست؛ اگر روحانیّون آینده را با چشم باز و بصیر نگاه کنند و خودشان را براى ادامهی حمل این بار آماده کنند و وظایف خودشان را پیشبینى کنند و خودشان را آمادهی عمل به آن بکنند، اسلام - آن هم در سطح جهان - روزبهروز قوّت خواهد گرفت؛ در این هم هیچ تردیدى نیست.
همین حرکتى که امام بزرگوارمان کرد، امروز دنیا را در یک کورهی عظیم التهاب انداخته و دارد شرق و غرب را دُور خودشان میچرخانَد. این حوادث دنیا -بعضى مستقیم و بعضى غیرمستقیم- به انقلاب اسلامى ما مربوط است. اینکه امروز در دنیاى شکلگرفتهی دوقطبى، یک قطب از صحنهی سیاسى عالم برداشته شد و دیگر چیزى به نام بلوک شرق و بلوک سوسیالیسم وجود ندارد، اینکه معادلات جهانى در روابط قدرتها و دولتها و کشورهاى کوچک و ملّتها و رژیمهاى گوناگون، کاملاً به هم ریخته، این مربوط به پیروزى انقلاب اسلامى در ایران است؛ مربوط به پیروزى دین است؛ مربوط به بیدارى مسلمانها است؛ مربوط به بیدار شدن حسّ دینى در وجدانها است. مسئله این است. البتّه عوامل دیگرى هم هست، آن عواملْ زمینهها هستند؛ هر حادثهاى در دنیا متّکى بر یک سلسله زمینهها است؛ بعد یک عاملى وارد میدان میشود و یک حادثهاى را در این زمینهها به وجود میآورد. این عامل در دنیاى جدید، انقلاب اسلامى و پیروزى آن و تشکیل یک نظام بر مبناى دین و بر مبناى ارزشهاى معنوى بود. حرکت ما در قدم اوّل اینجور در دنیا حادثهآفرینى کرده.
اگر نظام جمهورى اسلامى قوى، صادق -صادق یعنى آنچه گفته عمل کند، از راه خودش برنگردد- مستقیم، شجاع، به راه خودش ادامه بدهد و به سمت همان هدفهایى که ترسیم کرده، این دامنه را به طرف آن قلّه بپیماید، بدانید هر قدمى که ما برداریم، این ملّت بردارد، علماى ما بردارند و نظام جمهورى اسلامى پیش برود، در اوضاع دنیا یک حرکت و یک تغییر به وجود خواهد آورد و همهی این حوادث، یعنى این پیشرفتهایى که در دنیا پیش میآید، در جهت اِعلاء کلمهی اسلام و ارزشهاى معنوى و دینى خواهد بود. اینکه شما میبینید دولتهاى غربى و سرمایهدارهاى بزرگ جهانى اینجور از ما عصبانیاند، به همین علّت است؛ هر کار هم بکنند، همین خواهد بود.من در یک جمله بگویم: استکبار و دشمن نسبت به ما هیچ کارى نمیتواند انجام بدهد که ما شکست بخوریم و او پیروز و کامیاب بشود؛ او نمیتواند؛ [ولى] خود ما چرا! خود ما میتوانیم کارى بکنیم که خداى نکرده دشمن خوشحال بشود، شاد بشود، مشکل از سر راه او برداشته بشود، اسلام خجل و سرافکنده بشود، این راه بریده بشود. ما میتوانیم؛ [ولى] دشمن نمیتواند. ما اگر ایستاده باشیم، دشمن نمیتواند کارى بکند؛ الان وضعیّت اینجور شده؛ قبل از پیروزى چرا، شاید میتوانستند خیلى کارها بکنند که به تأخیر بیندازند، عقب بیندازند، حالا دیگر گذشته، نمیتوانند. من اگر بخواهم این مطلب را باز کنم، حرفهاى زیادى هست؛ نمیخواهم وارد آن حرفها بشوم.
پس میرسیم به اینجا که علماى دین و جوامع روحانى چه وظیفهاى بر عهده دارند تا آینده به شکل صحیح و خداپسند و مطلوبى شکل بگیرد؛ ما -به حیث روحانیّون- همهی فکرمان را باید روى این متمرکز کنیم. راه هم این است و کلید رمز را اینجورى باید پیدا کرد: باید دید آن جهات مثبت روحانیّت که به او امکان داد این حرکت عظیم را [بکند] و دنیا را در آستانهی یک تحوّل قرار بدهد چه بوده تا آن را در خودمان تقویت کنیم، اگر هم جهات منفیاى در گذشته وجود داشته از آن بترسیم و راه آن را سد کنیم و نگذاریم نقاط منفى جدیدى پیدا بشود.
نقاط مثبت در جامعهی روحانیّت که جامعهی علمى شیعه است، چند چیزِ روشن است: یکى علم است، یکى زهد -بیاعتنائى به دنیا- است، یکى شجاعت است در مقابل قدرتها و در مقابل زور، یکى اتّصال به تودهی مردم است؛ که هیچ فرقهاى از فِرَق روحانى در عالم، این خصوصیّت آخر را مثل روحانیّت ما نداشتهاند، الان هم ندارند؛ مردمى بودن، درد مردم را احساس کردن، براى مردم دل سوزاندن و کار کردن، به دشمنان مردم نزدیک نشدن؛ اگر این خصوصیّت نبود، اطمینان مردم به روحانیّت جلب نمیشد که به خیابانها بیایند و آنجور جان خودشان را در راه آرمانهاى این انقلاب در معرض خطر قرار بدهند. اینها خصوصیّات مثبت روحانیّت است؛ اینها را بشدّت حفظ کنیم.حوزههاى علمى کانون علم باید بمانند. و هرچه در توان ما است، باید علم را خالصتر، صافیتر و از زوائد پیراستهتر کنیم. این حرکتِ به سمت ترتیب برنامههاى علمى حوزههاى علمیّه، یک حرکت واجب است؛ [اگر] این نباشد، علم پیشرفت نخواهد کرد. علم مثل درختى است که یکى از موجبات رشد آن، هرس کردن است، زوائد آن را چیدن است، اجازهی رشدْ به شاخههاى زیادى و بوتههاى مزاحم ندادن است. این مسئلهی اوّل.
و مسئلهی دوّم که به همین اندازه اهمّیّت دارد و بارها امام بزرگوارمان تکرار میکردند و بارها گفته شده، بیاعتنائى به زخارف(۷) دنیا و جلوههاى دنیا است. در این راه از خیلى از لذّتهاى مادّى باید گذشت. و خدا را شکر میکنیم که روحانیّت معظّم ما این خصوصیّت را حفظ کرده؛ اگرچه میدان بیاعتنائى و بیرغبتى به دنیا گسترده است و میتوان در این میدان خیلى پیش رفت. شخصیّتها و چهرههایى را که میشناسیم و میبینیم در این چند سال وجودشان، حرفشان، منششان مؤثّر بوده، کسانى هستند که به زخارف دنیا بیرغبت بودهاند و نخواستهاند به نفْس خودشان و به شهوات خودشان پاسخ بدهند و در مقابل اینها ایستادند و اینها را در مقابل اهداف بلند، کوچک شمردند. ما نمیتوانیم مثل امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) عمل کنیم -خود آن بزرگوار هم همین را فرمود- (۸) لکن میتوانیم ورع را، تقوا را، بیاعتنائى را، بیطمعى را در خودمان حفظ کنیم، آن را تقویت کنیم. و این امروز براى روحانیّون یک وظیفه است؛ یک وظیفهی مبرم. و طلّاب و فضلا و مسئولیّتدارهاى روحانى و شاغلین، به این جهت باید خیلى توجّه کنند؛ چون راه، راه پیغمبران است، راه کسانى است که کمترین اعتنائى به این دنیا نکردند، راه امیرالمؤمنین، راه پیغمبر و راه انبیاى الهى (علیهم الصّلاة و السّلام) است؛ این راه را باید اینجورى رفت. و [دو مسئلهی دیگر هم] شجاعت و شهامت در مقابل زورمندان، و تکیهی به مردم.
حقیقتاً ملّت ما آنچنان برجستگیاى در راه آرمانهاى اسلام و انقلاب از خود نشان دادند که انسان در مقابل عظمت این ملّت سر تعظیم فرود میآورد و در خود احساس حقارت میکند. ببینید در این یازده سال چه مراحلى را گذراندند و چگونه براى خاطر خدا در این راه دشوار پاى فشردند. همهی چشمها در دنیا منتظر بودند که ببینند ملّت ایران بعد از امام چه خواهد کرد. این ملّت در هر تجربهاى که بعد از رحلت حضرت امام - در این چند ماه تاریک و سخت و غمانگیز - پیش آمد، با اخلاص خودشان، با شجاعت خودشان، با هوشیارى خودشان آنچنان جلوههایى نشان دادند که فضا را منوّر کردند. همین راهپیمایى عظیم بیستودوّم بهمن امسال، حقیقتاً یکى از چیزهایى بود که در تاریخ این ملّت بهعنوان سند افتخار و نقطهی روشن و منوّر خواهد ماند. من نمیخواهم از مردم بهخاطر این حرکت عظیم تشکّر بکنم - مسئله مربوط به خود آنها است - من چه کسى هستم که از آنها تشکّر کنم؟ امّا من میخواهم از آنها تجلیل کنم، نسبت به آنها تعظیم(۹) کنم. حقیقتاً حرکت مردم، یک حرکت مخلصانه، شجاعانه، فداکارانه، هوشیارانه و یک حرکت کاملى بود. همهی حرکات آنها در طول این یازده سال همینجور بوده و دشمن را منکوب(۱۰) کرده. میبینید ما هروقتى حادثهاى مثل بیستودوّم بهمن و نشانهاى از حضور مردم داریم، بلافاصله بعد [از آن] تبلیغات دشمن و شایعهپراکنیهاى دشمن از غیظ و از ناراحتى چند برابر میشود. حالا هم همینجور است. الان میبینید دیگر؛ جوّ شایعه است؛ رادیوهاى خارجى و دشمنان بیآبرو [شایعهپراکنى میکنند]. خدا را شکر میکنیم که دشمنان جمهورى اسلامى پیش این ملّت، ذرّهاى از آبرو و اعتبار برخوردار نیستند.
این مردمِ بااخلاصْ در جهت هدفهاى انقلاب، زمینهی فعّالیّت و قهرمانِ میدان فعّالیّت و یکّهتاز در این دنیاى آشفته هستند. بنده و شما جایگاهمان را و سهممان را باید پیدا کنیم و ایفا کنیم. امروز وظیفهی روحانیّت خیلى سنگین است. البتّه عرض بکنم، بنده فکر کردم، دیدم در طول این هزار و اندى [سال] که از تاریخ روحانیّت شیعه [گذشته است]، هیچوقت روحانیّت شیعه بخوبىِ امروز، به کارایى امروز، به مفید بودن امروز نبوده. امروز روحانیّت شیعه از همهی دوران طولانى عمر پُربرکت خود مفیدتر و پُربرکتتر و بیشتر در خدمت اسلام و مسلمین است -در این هیچ تردیدى نیست- امّا زمان و زمینهی کار و وضعیّت این ملّت بزرگ، از ما تلاش بیشترى را میطلبد؛ خیلى باید کار کنیم، خیلى باید تلاش کنیم.طلّاب عزیز و فضلاى جوان، حضور در میدانهاى گوناگون را [حتّى] یک لحظه باید فراموش نکنند؛ این با درس خواندن منافات ندارد، [بلکه] مؤیّد درس خواندن است. همانطور که امام بزرگوار در پیام فراموشنشدنیشان فرمودند، آن جوانهایى که تفقّه(۱۱) را در میدانهاى خودش فراگرفتند و منذر(۱۲) قوم خودشان شدند، آن جوانها و فضلائى که میدان جنگ را میدان آزمایش نفْس خود و میدان تکامل معنوى خودشان قرار دادند و پیش رفتند، این میدانها را رها نکنند. امروز هم خطوط، میدانها، صحنههاى نظامى و غیرنظامى، صحنههاى فرهنگى، محتاج حضور فعّال شما است.
مدرّسین معظّم و محترم و اساتید در حوزهی علمیّهی قم و سایر حوزهها، طلّاب را به سمت هدفهاى انقلابى و اسلامى سوق بدهند. درست است که امروز روحانیّت و اسلام، راه خودشان و جایگاه خودشان را کاملاً پیدا کردهاند، امّا اینجور هم نیست که افکار انحرافى بکلّى از بین رفته باشد و ریشهکن شده باشد. آن کسانى که هنوز نتوانستهاند جِلوهی انقلابىِ اسلام را درک کنند، در حوزهها باز هم هستند؛ در کسوت روحانیّت هستند. هنوز آن کسانى که به جاى کینهی آمریکا و کینهی دشمنان، قلبهاى آنها جایگاه کینهی مجاهدان فیسبیلالله و جوانان مؤمن و پرچمداران حقیقت است، در حوزهها پیدا میشوند؛ در بیرون حوزهها هم پیدا میشوند. همان متحجّرینى که امام مکرّر اشاره کردند - [یعنى] دوستداران و شیفتگان اسلام آمریکایى؛ اسلامى که روحانیّت را و دین را و معنویّت را از مسیر خود دور میکند، از مردم جدا میکند، از خدا دور میکند و مایهی شادى و آسایش دل دشمنان خدا میشود - هنوز هستند. در همهی جبههها، حضور جوانهاى مؤمن و فعّال و فضلاى جوان در سمت هدفهاى انقلاب یک ضرورت است.برادران! ما هنوز در اوّل کاریم. هیچ کس تصوّر نکند که روحانیّت تلاش خودش را کرد و به نتیجه رسید، برویم بنشینیم فقط مشغول کارهاى شخصى خودمان یا مشغول درس خواندن خودمان باشیم. البتّه درس خواندن یکى از کارهاى اساسى است؛ امّا همهی کار نیست. روحانیّت در آغاز کار است. انقلاب در عمر یازدهسالهی خود، در اوایل دوران جوانى است. در عمر یک انقلاب و یک ملّت و در مقیاسهاى اینجورى، این ده سال و یازده سال، چند روز بیش نیست. هنوز اوّل کار است؛ ما باید تلاش کنیم. طلّابِ جوان خودشان را بسازند. فضلا و مدرّسین و اساتید و علماى بزرگ، جهت حوزهها را در جهت ساختن انسانهایى و علمائى منطبق با معیارهاى اسلامى قرار بدهند و عناصر پولادین، هوشیار، خستهنشو، مؤمن و نسخههاى کامل امام بزرگوارمان را در حوزهها به وجود بیاورند؛ اسلام احتیاج دارد. اگرچه یکچنان شخصیّتى میتواند ملّتى را نجات بدهد، امّا ملّتهاى مسلمان و جهان و حرکت انقلاب خودمان و آیندهی تاریخ خودمان [هم] احتیاج زیادى به اینجور عناصر دارد.
حوزهها خیلى کار دارند، خیلى مسئولیّت دارند؛ [این] مسئولیّت بر دوش همه است، فقط بر دوش مراجع یا مدرّسین یا طلّاب و فضلاى جوان نیست؛ بلکه هر کسى نسبت به توان خود و امکانات خود در حوزههاى علمیّه مسئولیّتهایى دارد. مهم این است که به حرف اکتفا نکنیم، به تحسین بیان امام اکتفا نشود. حقیقتاً راه، به سمت کامل کردن و آیندهنگرى در کار حوزهها برنامهریزى بشود و آن کسانى که میتوانند، با استمداد از پروردگار این راه را طى کنند. و بدانید که مردم از هر حرکت روحانیّت به سمت رشد صحیح جامعهی روحانیّت، خشنود و خوشحال میشوند؛ همچنان که اگر خداى نکرده روحانیّون را سرگرم مسائل شخصى و مسائل دنیایى، یا بیرغبتى و عدم توجّه به مسائل انقلابى، یا غرق شدن در دستهبندیهاى سیاسى و غیره ببینند، نگران میشوند. و وظیفهی علماى دین و روحانیّون عزیز این است که رضاى الهى را و مصلحت مردم را بر هر چیز دیگرى مقدّم بدارند.بنده از جمع شما آقایان محترم و عزیزان -علما، مدرّسین، فضلا، طلّاب- که از نقاط مختلف تشریف آوردید، صمیمانه تشکّر میکنم. از خداى متعال براى همهمان -براى شما و خودم- هدایت و کمک و اعانت مسئلت میکنم و امیدوارم انشاءالله روزبهروز بر رونق و شکوفایى اسلام و هدفهاى اسلامى و انقلاب مقدّس اسلامى و تقویت نظام مقدّس جمهورى اسلامى افزوده بشود.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در این دیدار -که بهمناسبت اوّل اسفند، روز روحانیّت و دفاع مقدّس، و همزمان با سالروز شهادت امام کاظم (علیه السّلام) برگزار شد- اعضاى جامعهى مدرّسین، شوراى مدیریّت، مجمع نمایندگان طلّاب و جمعى از ائمّهى جماعات و طلّاب و فضلاى حوزههاى علمیّهى قم، جمعى از ائمّهى جماعات و طلّاب مدارس علمیّهى تهران، جمعى از طلّاب جانباز، مسئولان دفاتر نمایندگى ولىّفقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، مربّیان عقیدتى _ سیاسى نیروهاى مسلّح، و جمعى از بانوان طلبهى مدارس علمیّهى تهران و جامعةالزّهراى قم حضور داشتند. در ابتداى این دیدار، حجّتالاسلام سیّدمحمّد کوثرى به ذکر مصیبت پرداخت.
۲) اوّل اسفند ۱۳۶۴ رژیم عراق با حمله به یک فروند هواپیماى مسافربرى ایران در آسمان اهواز، مسافران آن و از جمله شمارى از مسئولان را به شهادت رساند. از آنجا که این هواپیما عازم جبهه بود و در بین مسافران آن تعداد زیادى از علما و روحانیّون -از جمله حجّتالاسلام والمسلمین فضلالله محلّاتى (نمایندهى ولىّفقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى)- حضور داشتند که به شهادت رسیدند، این روز بهعنوان روز روحانیّت و دفاع مقدّس نامگذارى شد.
۳) صحیفهى امام، ج ۲۱، ص ۲۷۳؛ پیام به روحانیّون، مراجع، مدرّسین، طلّاب و ائمّهى جمعه و جماعات کشور (منشور روحانیّت) (۱۳۶۷/۱۲/۳)
۴) اصلاحات مورد نظر حضرت امام خمینى (قدّس سرّه الشّریف) در منشور روحانیّت عبارتند از: حفظ اجتهاد جواهرى، انفکاکناپذیرى دین از سیاست، دورى از مقدّسنماها، دورى روحانیّت از تشریفات و ...
۵) قیام مردم تبریز در ۱۳۵۶/۱۱/۲۹ بهمناسبت بزرگداشت چهلمین روز شهداى قیام نوزدهم دى مردم قم. در این روز مأموران مسلّح رژیم، با حمله به مردم بىدفاع تبریز، باز هم فاجعهاى هولناک آفریدند.
۶) کینهورزى، عداوت
۷) زیور و زینت ظاهرى
۸) نهجالبلاغه، نامهى ۴۵
۹) گرامى داشتن، احترام گذاشتن
۱۰) دچار نکبت شده، مغلوب
۱۱) فقه آموختن، تعمّق
۱۲) انذاردهنده، بیمدهنده