![]()
۱۳۶۸/۱۱/۰۱
بیانات در دیدار وزیر و مسئولان ارشد وزارت کشور و استانداران سراسر کشور
بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)
خیلى خوشآمدید آقایان! انشاءالله همیشه مورد حمایت و کمک الهى باشید. بله، بنده هم همین فرمایشات جناب آقاى نورى را تصدیق میکنم، استاندارى کار سختى است، انتظارات از استاندار زیاد است؛ البتّه حق هم هست که زیاد باشد. و من چون خودم به غالب استانها سفر کردهام، بعضى از شما برادران را در محلّ کارتان زیارت کردهام، کارتان را از نزدیک مشاهده کردهام -بعضى هم که تازه تشریف آوردهاید و مشغول کار شدهاید، غالباً محلّ مأموریّتتان را از نزدیک رفتهام و مراکز استانها را دیدهام- و مسائل کشور را میدانم، میدانم که چقدر این کار کارى است سخت و ظریف و احتیاج دارد به عقل و دین و سلیقه؛ هر سه را میخواهد. یعنى استاندار خوب -که شما باشید- کسى است عاقل، متدیّن، خوشسلیقه و داراى ظرافت در کار اداره و مدیریّت. این از آن مدیریّتهاى یکبُعدى نیست. فرض بفرمایید شما میتوانستید در یک استانى، مدیرکلّ وزارت اقتصاد یا وزارت کار یا وزارت صنایع یا غیره باشید؛ همهی آنها کارهاى یکبُعدى است. اگرچه الان هر کار اجتماعى، ذوابعاد است، امّا نسبت به کار شما یکجانبه است. کار شما در درجهی اوّل، یک کار انسانى و سیاسى است؛ و این چیزى است که حقّاً و انصافاً ظرافت فراوانى را و عقل وافرى را و دین خالصى را میطلبد. البتّه ما توقّعمان از وزارت کشور این است که این شرایط در آن وافر باشد -و تصوّر من این است که بحمدالله هست؛ یعنى واقعاً من وقتى الان نگاه میکنم به مجموعهاى که تا حالا شناختهایم و جلوى چشم هستند و خود جناب آقاى نورى و بعضى از برادرهاى دیگر که میشناسیم، انصافاً خیلى خوب است، یعنى حقّاً جاى هیچ ایراد و اعتراضى نیست- ولى خب وزارت کشور، وزارت مادر است، یعنى ما دیگر هیچ دستگاه ادارى دولتیاى را به جامعیّت این وزارت نداریم. اوّلاً شما در آن استانى که تشریف دارید، رئیسجمهور و وزیر و مظهر نظام شما هستید؛ این نکتهی اوّل. اگر نظامْ همگانى است، شما همگانى باید باشید؛ اگر نظام نظام مستضعفین است، در عمل شما و در بیان شما و در رفتار شما بایستى این خودش را نشان بدهد؛ اگر نظام نظام پرهیزگر از تجمّلات و زیادیها است، باید در زندگى شما این مشخّص شده باشد. شما آن نماى نظام هستید در استان؛ [البتّه] بسته به این است که استان از لحاظ وسعت و کمّیّت آدمها و کمّیّت رفتوآمدکنندهها و کیفیّت انسانهاى آنجا چهجور استانى باشد. خب، بحمدالله در کشور ما همهی استانها از لحاظ معنوى و کیفى، در حدّ سطح بالا، یک بخشى، یک سطح مماسّى با آن اوج دارند؛ ولو همهی استان [اینجور] نباشد. کیفیّت در کشور ما اینجورى است؛ توزیعشده است. بحمدالله به دورترین نقاط کشور هم که نگاه کنید، انسانهاى باکیفیّتى پیدا میشوند. نمیشود گفت همهی کیفیّتدارها در یک استان خاصّیاند، یا در تهرانند، یا در شهرهاى بزرگ هستند.خب، پس این مسئلهی اوّل است که استاندار باید آن چیزى را، آن ذهنیّتى را که در ذهن مردم و در ذهن خود من و شما - ماها که مسئولین نظام هستیم - از انقلاب و از نظام جمهورى اسلامى و از اسلام هست، در عمل و رفتار و کردار و محلّ معیشت و نوع معیشت خودش و برخورد خودش و جانبداریها و موضعگیریهاى خودش مشخّص کند. قطعاً اگر چنانچه در یک شهرى، استاندار نتواند دل عامّهی مردم و متن مردم را به دست بیاورد، نظام در آن استان نتوانسته دل مردم [را به دست بیاورد]. البتّه ممکن است بعضى بگویند مردم با این استاندار بد میشوند، [ولى] از نظام برنمیگردند و مقامات بالا را دوست دارند؛ بله، در کوتاهمدّت همین است، امّا در بلندمدّت اصلاً اینجور نیست. آنجایى که پاى تجزیهتحلیل به میان بیاید و فرصت تجزیهتحلیل براى انسانها پیدا بشود، دیگر استاندار مظهر نظام است و کیفیّت او ارائهکنندهی کیفیّتِ [نظام]. یک نکتهی دیگر -که بنده در این هشت سال گذشته، هروقت استاندارى آمد پیش من براى اینکه برود به مرکز مأموریّت یا در خلال کارها آمد پیش من و رفت، این [نکته] را من همواره به برادرها تذکّر دادهام، به شما هم حالا عرض میکنم؛ اگرچه در بین شما هستند کسانى که این حرف را از ما باز هم شنفتهاند- [این است که] واقعاً استاندار پدر است در یک استان. [البتّه] شما بعضیتان خیلى هم جوانید، بهتان هم نمیآید که مثلاً پدر فلان پیرمرد عالمِ این استان باشید، امّا واقع قضیّه این است که شما پدرید. استاندار بایستى پدرانه برخورد کند -با جناحهاى مختلف سیاسى، با خطوط سیاسى، با قشرها- و با یک نگاه به همه نگاه کند. یقیناً همه با شما یکسان برخورد نخواهند کرد، این مسلّم است؛ روى سوابق ذهنى، روى مثلاً جهالتها و کوتهبینیهایى که بعضیها دارند -یا در موافقت یا در مخالفت- تندى خواهند کرد؛ امّا از طرف شما قضیّه بایستى اینجور نباشد. شما بایستى واقعاً پدرانه [رفتار کنید]، آنچنان که پدرى با فرزندان مختلفش رفتار میکند؛ ولو بعضى از آنها مطیعترند، مهربانترند، بعضى نه؛ لکن بههرحال همه [فرزندان او هستند]. من یک چیزى را خدمت آقایان عرض بکنم. یک وقتى سرِ یک قضیّهاى، ما خدمت امام یک مطلبى را عرض کردیم؛ حالا تفصیل آن قضیّه طولانى است،(۲) مقصودم این جمله است که ایشان فرمودند؛ من به ایشان عرض کردم که این تصمیمى که شما گرفتید -ایشان یک تصمیمى گرفته بودند و آثار آن تصمیم بعد ظاهر شده بود- واقعاً یک لطف الهى بود، کار خدا بود که شما به این فکر بیفتید، این تصمیم را بگیرید -چون بعد از آن، یک حادثهاى اتّفاق افتاده بود که اگر ایشان آن تصمیم را نمیگرفتند، براى ما خیلى مشکلات درست میکرد، دردسرِ حسابى میشد- واقعاً این کار خدا بود که شما این تصمیم را گرفتید. ایشان به من گفتند -من این تعبیر را آمدم و عیناً در دفترم، از زبان ایشان یادداشت کردم؛ از بس براى من مهم بود- از اوّل انقلاب، در همهی قضایا، مثل اینکه یک دستى دارد ما را هدایت میکند و پیش میبرد. این خیلى حرف عجیبى بود از امام که امام اینطور قضاوت کنند نسبت به این قضیّه. یک وقت کلّاً آدم میگوید که خدا پشت سر ما است، خدا به ما کمک میکند؛ خب، نوعِ کمک الهى مختلف است. امّا [اینکه] آن مرد حکیم، اینجور، با این صراحت، با آن ذهن والا -که همهی دقایقِ ارتباطات امور را میدید؛ امام آدم تصادفى و اینجورى نبود که یک چیزى را حمل بر تصادف بکند و بگوید حالا اینجورى پیش آمد؛ نه، آدم دقیقِ ظریفى [بود] که همهی جزئیّات ارتباطات مسائل را میدید و بالاتر از اینکه مشاهده کند، پیشبینى میکرد- با این اندازه هوشمندى، بگوید که مثل اینکه یک دستى از اوّل انقلاب دارد ما را هدایت میکند [عجیب است]. این واقع قضیّه است. حالا حقیقت مطلب این است که بنده هم در طول این ده سال، در حدّ ادراک خودم و دخالت خودم در قضایا -و در این چند ماه بعد از رحلت حضرت امام، بیشتر- این معنا را احساس میکنم. این تا وقتى است که ما رابطهی خودمان با خدا و نحوهی ایمان و عمل خودمان را نسبت به مسائل الهى تنظیم کنیم و به این مسئله -یعنى مسئلهی ایمان اسلامى و تعهّد اسلامى- و انجام تکلیف، بها بدهیم؛ کارى که میخواهیم بکنیم، در درجهی اوّل برایمان انجام تکلیف [باشد]. شما آقایان چون واقعاً عناصر مهمّ نظام و برجستگان نظام هستید، این جهت را در نظر داشته باشید؛ هر اقدامى که میخواهد انجام بگیرد، هر حرفى که میخواهد زده بشود، هر انتصابى که میخواهد بشود، تکلیف را در نظر بگیرید؛ تکلیفى که براى یک ذهن سالم، منهاى مؤثّرات و عوامل گوناگون، خودش را نشان میدهد. در شهرها جناحبندیهاى فراوانى هست، همهی آنها هم سیاسى نیست. ما یک وقتى به یکى از استانها رفتیم؛ بعد که من برگشتم تهران، در جلسهی رؤساى سه قوّه، آنچه را دیده بودم در این استان براى دوستان شرح میدادم. گفتم در آنجا خط و جناحبندیهاى سیاسى اصلاً بکلّى عوض شده و یک جور دیگر است. آنهایى که ما در تهران آنها را خطّ سیاسى میبینیم -هر خط از این دو سه خطّى که هستند- یک مشخّصهاى دارند، یک علامتى دارند، یک چیزهاى خاصّى دارند؛ این خصوصیّت مال این خط است، آن خصوصیّت مال آن خط است؛ اینجور آدمى وابسته به این خط است [آنجور آدمى وابسته به آن خط است]؛ آن استان که رفتیم، دیدیم نخیر، همهی این حسابها به هم ریخته؛ یک نفرى که داراى این خصوصیّت است و قاعدتاً مال این خط باید باشد، میدیدیم مال آن خطّ دیگر است. معلوم شد که آنجا همهی مسئله، مسئلهی گرایش سیاسى و فکرى و اقتصادى و اینها نیست؛ [بلکه] مسائل محلّى هم دخالت دارد؛ مسائل محلّى هست، مسائل آخوندى هست، مسائل کسبى هست، مسائل عشیرهاى هست؛ همهی اینها دخالت میکند و یک جناحبندى درست میکند. منتها اینجا چون خطوط سیاسى هم قویاند، جنجال دارند، سروصدا دارند، وارد میدان میشوند و هر خطّى، یک گروهى را زیر چتر خودش نگه میدارد و میبرد؛ درحالیکه در واقع ماهیّت قضیّه خیلى ماهیّت سیاسى نیست. من میخواهم عرض بکنم که کوشش کنید این فاصلهها را، این اختلافها را هرچه میتوانید برطرف بکنید؛ که به نظر من استاندارِ عاقلِ متدیّنِ خوشسلیقه، کار زیادى هم میتواند بکند. بعضى از شما آقایان بحمدالله طلبه هستید، بعضى هم از بس در کارهاى روحانیّون و علما و ارتباطات و اینها بودهاید، مثل طلبه آن شمّ روحانى و طلبگى را پیدا کردهاید. گاهى ممکن است حتّى بین بعضى از آقایان اهل علم یک اختلاف نظرهایى باشد؛ کوشش کنید اینها را به هم نزدیک کنید. در بعضى از شهرها ما این را دیدهایم که جریانهاى موازى وجود دارد؛ مثلاً فرض کنید که در اصناف دو جریان هست، در روحانیّون دو جریان هست، در دانشگاهیها دو جریان هست. هرچه میتوانید، اینها را وادار کنید به هم نزدیک شوند؛ جلسهی مشترک بگذارید، به هم اُنسشان بدهید. غرض، همهی ماها و شماها -بنده، جناب آقاى نورى، دولت، همه- براى وصل و تلاش و کار آمدهایم، خداوند انشاءالله کمک کند که بتوانیم انجام بدهیم. آقایان! ضمناً در این شهرها و نقاط دوردست، گرفتاریهاى مردم خیلى زیاد است؛ مخصوصاً بعضى از استانها، مثل سیستان و بلوچستان، مثل هرمزگان، مثل استانهاى دوردست. مشکلات واقعاً غیر قابل تصوّر است. من بعضى از استانها که رفتم، میگویند که در استان ما [وضع] فلان چیز - مثلاً آب یا آذوقه یا اشتغال یا چه - حتّى از سیستان و بلوچستان [هم] بدتر است. این ناشى از این است که اینها آن استانِ بد را ندیدهاند و اطّلاعِ درست ندارند که میگویند. آدمى که همهی این استانها را دیده باشد، [میداند که] انصافاً بعضیها وضعشان خیلى بدتر، سختتر و توأم با فشار بیشترى است. بخصوص در این استانها، با حرکت در سطح استان، با نزدیک شدن به مردم، با نشستن در محیط زندگى خصوصى مردم - داخل خانهشان، داخل کپرشان، داخل چادرشان در آنجایى که چادر دارند - با مشکلات مردم آشنا بشوید و آنها را لمس کنید. هر کسى این [مشکلات] را لمس بکند، براى کار و تلاش - چه در حوزهی خودش، چه در رابطهی با دولت و مانند اینها - یک انگیزهی تمامنشدنى پیدا خواهد کرد. خداوند انشاءالله شما را موفّق بدارد. ما هم دعایتان میکنیم و از خدا میخواهیم که همهی برادران عزیزى که در دولت مشغول خدمت هستند، از جمله شما برادران وابستهی به وزارت کشور - چه استانداران و چه بقیّهی برادرانى که در وزارت هستند - انشاءالله مشمول توفیقات الهى و مشمول کمک الهى باشند و همه با هم بتوانیم جامعه و کشورى را بسازیم که حقیقتاً در چشم دیگران الگو باشد و این مشکلات مردم برطرف بشود. والسّلامعلیکمورحمةاللهوبرکاته ۱) این دیدار در پایان گردهمایى سراسرى استانداران برگزار شد. در ابتداى این دیدار، حجّتالاسلام والمسلمین عبدالله نورى (وزیر کشور) گزارشى ارائه کرد.
۲) از جمله، بیانات در دیدار فرمانده و جمعى از پاسداران کمیتهى انقلاب اسلامى (۱۳۶۸/۳/۱۸)
![]() برگزیدهها
آخرینها
|